1,453
بازدید
قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲
▫ تلاش روحانیان ومردم به رهبری امام در برابر آثار منفی انقلاب سفید
▫ رهبری حرکت های مخالف رژیم پهلوی به بخش مذهبی جامعه منتقل شد.
▫ کشتار مردم در قیام فوق، چهره شاه را که تا آن زمان تقصیرها را به گردن نخست وزیران می انداخت، افشا نمود.
▫ طرد همه نیروهای بیگانه از ایران مورد توجه قرار گرفت.
▫ این قیام نقطه آغاز بازگشت به خویشتن در کشور شد.
۱-روند حوادث و رخدادها
الف: مصوبه انجمن های ایالتی و ولایتی
▫ با کودتای ۲۸ مرداد، راه برای ظــهور استبــداد در مخرب ترین و مخوف ترین شکلی که ایران تجربه کرده است، باز شد.
▫ در ۱۹۶۱ (۱۳۳۹)، جان فیتز جرالد کندی، کاندیدای حزب دمکرات به ریاست جمهوری آمریکا رسید. او اهداف خود را پیشبرد حقوق مدنی و برنامه های اصلاحات اجتماعی معرفی کرد.
▫ با رحلت آیت الله بروجردی در فروردین ۱۳۴۰، مرجعیت مطلق در جهان شیعه از میان رفت.
▫ در اردیبهشت ۱۳۴۰، علی امینی به نخست وزیری منصوب شد. شعار اصلاحات اداری و اقتصادی بویژه اصلاحات ارضی را با حمایت آمریکائی ها آغاز نمود.
▫ شاه در سفری به آمریکا، به واشنگتن قول داد که اصلاحات مورد نظر آنان را خود راسا انجام دهد.
▫ امینی در ۲۷ تیرماه ۱۳۴۱ استعفا داد و اسدالله علم به جای او نشست.
▫ در ۱۶ مهر ۱۳۴۱، دولت علم لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی را به تصویب رساند. واژه اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف شده، انتخاب شوندگان قرار بود بجای بجا آوردن مراسم تحلیف با قرآن، این کار را با «کتاب آسمانی» انجام دهند. به زنان نیز حق رای داده شده بود.
▫ امام خمینی از علمای طراز اول قم دعوت نمود تا در منزل فرزند موسس حوزه علمیه قم گرد هم آیند تا در برابر اقدام دولت تصمیم گیری نمایند. ارسال تلگرام به شاه مبنی بر مخالفت مراجع با لایحه مزبور، آگاه نمودن علمای دیگر شهرها و جلسات مشورتی هفتگی میان مراجع از تصمیمات این جلسه بود.
▫ در ۲۲ آبان ۱۳۴۱ اسدالله علم طی تلگرافی به سه نفر از مراجع –به جز امام- موافقت خود را با خواسته های آنان اعلام کرد و در آذرماه همان سال رسما این لایحه لغو شد.
▫ دو هدف از طرح این لایحه و تصویب آن مد نظر بود:
۱-تضعیف روحانیت و تقویت عمال بیگانه: امام احساس می کرد که برداشتن شرط سوگند به قرآن برای اعضای انجمن ها، راه را برای مشارکت بهائیان در حیات سیاسی کشور فراهم می سازد.
۲-گسترش بی بند و باری در پوشش اعطای حق رای به زنان: مخالفت با مصوبه دولت در مورد انجمن های ایالتی و و لایتی، مخالفت با آزادی زنان نبود بلکه به گفته امام، “در این بیست و چند سالی که که از کشف حجاب می گذرد، چه چیزی عاید زن ها شده است؟”
ب: انقلاب سفید و پیامدهای آن
▫ در ۶ دی ماه ۱۳۴۱، شاه اعلام کرد که قصد دارد اصول ششگانه ای را به رفراندوم بگذارد. این اصول که بعدا به انقلاب سفید شهرت یافت عبارت بودند از
-الغای رژیم ارباب و رعیتی
-ملی کردن جنگل ها
-فروش سهام کارخانجات دولتی بعنوان پشتوانه اصلاحات ارضی
-سهیم کردن کارگران در سود کارخانجات
-اصلاح قانون انتخابات
ایجاد سپاه دانش
▫ در ۲ بهمن ۱۳۴۱، امام طی اعلامیه ای، رفراندم را تحریم کرده و آن را رفراندوم اجباری نامید.
▫ شاه برای جلب نظر علمای قم در ۴ بهمن ۱۳۴۱ وارد قم شد، اما علما به استقبال او نرفتند و او پس از یک سخنرانی تند علیه روحانیت به تهران بازگشت.
▫ در ۶ بهمن ۱۳۴۱ رفراندوم مربوط به اصول ششگانه برگزار و بنا بر اعلان دولت بیش از پنج میلیون نفر از جمعیت ایران به آن رای مثبت دادند.
▫ اکثر مقامات خارجی و داخلی به شاه تبریک گفتند.
▫ روحانیون به پیشنهاد امام در ماه رمضان همان سال که از ۸ بهمن شروع می گشت، از رفتن به مساجد به عنوان اعتراض خودداری کردند.
ج: اعلام عزای عمومی در فروردین ۱۳۴۲
▫ در ۲۳ اسفند ۱۳۴۱، شاه در سخنانی در دزفول از مراجع و روحانیون به زشتی یاد کرده و نسبت به سرکوب آنان هشدار داد.
▫ امام در مقابل، جشن های نوروز سال ۱۳۴۲ را تحریم نموده و آن را عزای عمومی اعلام کرد.
▫ در ۲ فروردین ۱۳۴۲، در مجلس سوگواری به مناست شهادت امام صادق (ع) در مدرسه فیضیه، ماموران دولت وارد مدرسه شده و با طلاب به زدوخورد پرداختند.
▫ امام در مورد این حادثه سخنرانی ها و اطلاعیه های متعددی صادر نمودند.
د: قیام پانزدهم خرداد ۱۳۴۲
▫ ایام محرم آن سال که مصادف با ماه خرداد بود، موقعیت پرتنشی را میان رژیم و مخالفان بوجود آورده بود.
▫ از یکطرف ساواک از سخنرانان مذهبی تعهد گرفته بود که علیه شاه و اسرائیل سخنی نگفته و نگویند که اسلام در خطر است.
▫ از طرف دیگر امام در نشستی با مراجع و علمای قم، پیشنهاد کردند که در روز عاشورا هر یک از آنان برای مردم سخنرانی کرده و در مورد جنایات رژیم پهلوی سخن گویند.
▫ در ۱۳ خرداد ۴۲ (عاشورا) امام خود به مدرسه فیضیه رفتند و حمله ماموران شاه به مدرسه فیضیه در ۲ فروردین را به واقعه کربلا تشبیه نموده و ایجاد آن فاجعه را به تحریک اسرائیل خواندند. همچنین ایشان از ترس رژیم در مورد سخن گفتن در مورد اسرائیل اظهار شگفتی کردند.
▫ در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، ماموران رژیم، امام را در منزل مسکونی خود در قم دستگیر نموده، به تهران منتقل کرده و سپس در یک سلول انفرادی زندانی و بعدا به یک پادگان نظامی منتقل نمودند.
▫ بدنبال انتشار خبر بازداشت امام، اعتراضات گسترده ای در قم، ورامین، مشهد و شیراز برگزار شد. ماموران نظامی بر روی مردم آتش گشودند، در نتیجه تعدادی از مردم کشته و مجروح شدند. مهمترین برخورد با مردم ورامین صورت گرفت که با پوشیدن کفن در پشتیبانی از امام راهی تهران شده بودند.
▫ دو روز بعد، اسدالله علم در مصاحبه ای عنوان نمود که امام و برخی دیگر از علما محاکمه و ممکن است اعدام شوند. شاه نیز طی یک سخنرانی، فعالیت های امام و مردم را به تحریک جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر دانست.
▫ چندروز پس از دستگیری امام، برخی از مراجع و علما به پشتیبانی از امام به تهران آمدند.
▫ پس از دوماه بازداشت، در ۱۱ مرداد ۱۳۴۲، امام به منزلی در شمال تهران منتقل و تحت نظر قرار گرفتند.
▫ شاه در ۱۷ اسفند ۱۳۴۲، اسدالله علم را برکنار ساخت و حسنعلی منصور به نخست وزیری رسید. او از اسلام تمجید نموده و بر مراحم و عطوفت خاص شاه به مقامات روحانی تاکید نمود.
▫ در ۱۸ فروردین ۱۳۴۳، امام به قم بازگشتند.
▫ همان روز روزنامه اطلاعات در مقاله ای از همگامی روحانیت با انقلاب شاه و مردم تمجید نمود. امام در ۲۱ فروردین طی سخنانی مطالب روزنامه اطلاعات را بشدت تکذیب نمودند.
ه: کاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی
▫ در مهرماه ۱۳۴۳، قانونی از مجلس گذشت که به نظامیان آمریکایی مامور در ایران و وابستگانشان مصونیت سیاسی اعطا می شد. بطوری که اگر آنان مرتکب جرمی در ایران می شدند، باید مطابق قوانین آمریکا محاکمه می شدند. این مورد به کاپیتولاسیون مشهور است.
▫ در ۴ آبان ۱۳۴۳، که سالروز تولد شاه بود، امام طی یک سخنرانی، با ذکر آیه انا لله و انا الیه راجعون (استرجاع)، از فروخته شدن استقلال کشور به آمریکا توسط حکومت سخن گفته و دولت و مجلسیان را نوکران آمریکا نامیدند.
▫ امام طی یک اعلامیه نیز تصویب لایحه کاپیتولاسیون را افشا و محکوم نمود و آن را سند بردگی ملت ایران نامیدند.
▫ در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، منزل امام در قم محاصره شده و ایشان دستگیر و به تهران منتقل شدند و همان روز با یک هواپیمای باری به همراه دو مامور امنیتی به ترکیه تبعید شدند.
▫ مدتی بعد، فرزند امام، حاج آقا مصطفی نیز به همان تبعیدگاه فرستاده شد.
▫ 11 ماه بعد، امام از ترکیه به عراق منتقل شدند و ۱۳ سال و ۵ ماه در آن کشور بسر بردند.
و: از فرجام کاپیتولاسیون تا آغاز بحران
▫ با دریافت خبر تبعید امام، مردم دست به اعتصاب و تظاهرات زدند.
▫ مراجع و علمای ایران با صدور تلگراف و اعلامیه، ضمن تقبیح تبعید امام، پشتیبانی خود را از اهداف ایشان اعلام داشتند.
▫ در اول بهمن ۱۳۴۳، حسنعلی منصور، نخست وزیر توسط محمد بخارایی، یکی از اعضای هیئت موتلفه اسلامی به اتهام تهیه و تصویب لایحه کاپیتولاسیون ترور و بقتل رسید. حکم ترور وی توسط آیت الله میلانی در مشهد تائید شده بود.
▫ در ۲۱ فروردین ۱۳۴۴، حمله مسلحانه به شاه در کاخ مرمر توسط رضا شمس آبادی، یکی از هواداران امام انجام شد، اما شاه جان سالم بدر برد.
▫ در پس از تبعید امام، برخی از کسانی که امید به پیروزی نهضت داشتند و آن را نیافتند، در فکر راه های دیگری برای مبارزه با رژیم افتادند. گروه های مسلح اسلامی تشکیل شد. علاوه بر هیئت موتلفه اسلامی به مسئولیت حبیب الله عسگر اولادی، حاج صادق امانی و مهدی عراقی، حزب ملل اسلامی نیز توسط حجت الاسلام محمد جواد حجتی کرمانی و سید کاظم موسوی بجنوردی تشکیل شد که در ۲۴ مهر ۱۳۴۴ توسط ساواک کشف و متلاشی گردید.
▫ سازمان های دیگری نیز همچون سازمان مجاهدین خلق ایران توسط محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان در سال ۱۳۴۴ تشکیل گردید. همچنین جبهه آزادی بخش ملی ایران (جاما)، توسط حبیب الله پیمان و دکتر کاظم سامی تشکیل شد. سازمان چریکهای فدایی خلق نیز از تلفیق دو گروه چریکی مارکسیست برهبری بیژن جزنی و مسعود احمدزاده در ۱۳۴۹ تشکیل شد و در فروردین ۱۳۵۰ اعلام موجودیت نمودند.
▫ امام در دوره ای که در عراق بودند، ابتدا تلاش برای تغییر دادن طرز تلقی سنتی حوزه علمیه نجف از اسلام داشتند و تلاش برای آشنا ساختن طلاب به ابعاد اجتماعی، سیاسی و حکومتی اسلام را در برنامه خود قرار دادند.
▫ امام به مناسبت های دیگر از جمله جنگ اعراب و اسرائیل خرداد ماه ۱۳۴۶ (ژوئن ۱۹۶۷)، برگزاری جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی مهر ماه ۱۳۵۰، جشن های پنجاهمین سال شاهنشاهی پهلوی ۱۳۵۵ و جشن هنر شیراز در سال ۱۳۵۶ اطلاعیه های متعددی صادر نمودند که در ایران در سطح گسترده ای نشر و توزیع شد.
▫ امام در بهمن ۱۳۴۸، ۱۳ سخنرانی در مورد ولایت فقیه نمودند که این سخنان بازتاب وسیعی در آن روز داشت. این مجموعه، دکترین سیاسی امام برای تشکیل حکومت اسلامی را نشان می دهد.
ز: آغاز بحران ۵۶ تا پیروزی انقلاب اسلامی
▫ از ۱۳۵۰ در حالیکه دولت بخاطر بالا رفتن قیمت نفت دارای درآمد و نهایتا قدرت بیشتری شد، اما در عین حال از آزادی خبری نبوده و هرگونه فعالیت اجتماعی با شدت تمام سرکوب می شد.
▫ دو حزب فرمایشی ایران نوین و مردم در سال ۱۳۵۰ در آخرین انتخابات مجلس قبل از انحلال شرکت کردند. در ۱۳۵۳، حزب رستاخیز تشکیل شده و هر دو حزب موصوف منحل شدند. امام خمینی این حزب را تحریم نمودند.
▫ تلاش روحانیان ومردم به رهبری امام در برابر آثار منفی انقلاب سفید
▫ رهبری حرکت های مخالف رژیم پهلوی به بخش مذهبی جامعه منتقل شد.
▫ کشتار مردم در قیام فوق، چهره شاه را که تا آن زمان تقصیرها را به گردن نخست وزیران می انداخت، افشا نمود.
▫ طرد همه نیروهای بیگانه از ایران مورد توجه قرار گرفت.
▫ این قیام نقطه آغاز بازگشت به خویشتن در کشور شد.
۱-روند حوادث و رخدادها
الف: مصوبه انجمن های ایالتی و ولایتی
▫ با کودتای ۲۸ مرداد، راه برای ظــهور استبــداد در مخرب ترین و مخوف ترین شکلی که ایران تجربه کرده است، باز شد.
▫ در ۱۹۶۱ (۱۳۳۹)، جان فیتز جرالد کندی، کاندیدای حزب دمکرات به ریاست جمهوری آمریکا رسید. او اهداف خود را پیشبرد حقوق مدنی و برنامه های اصلاحات اجتماعی معرفی کرد.
▫ با رحلت آیت الله بروجردی در فروردین ۱۳۴۰، مرجعیت مطلق در جهان شیعه از میان رفت.
▫ در اردیبهشت ۱۳۴۰، علی امینی به نخست وزیری منصوب شد. شعار اصلاحات اداری و اقتصادی بویژه اصلاحات ارضی را با حمایت آمریکائی ها آغاز نمود.
▫ شاه در سفری به آمریکا، به واشنگتن قول داد که اصلاحات مورد نظر آنان را خود راسا انجام دهد.
▫ امینی در ۲۷ تیرماه ۱۳۴۱ استعفا داد و اسدالله علم به جای او نشست.
▫ در ۱۶ مهر ۱۳۴۱، دولت علم لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی را به تصویب رساند. واژه اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف شده، انتخاب شوندگان قرار بود بجای بجا آوردن مراسم تحلیف با قرآن، این کار را با «کتاب آسمانی» انجام دهند. به زنان نیز حق رای داده شده بود.
▫ امام خمینی از علمای طراز اول قم دعوت نمود تا در منزل فرزند موسس حوزه علمیه قم گرد هم آیند تا در برابر اقدام دولت تصمیم گیری نمایند. ارسال تلگرام به شاه مبنی بر مخالفت مراجع با لایحه مزبور، آگاه نمودن علمای دیگر شهرها و جلسات مشورتی هفتگی میان مراجع از تصمیمات این جلسه بود.
▫ در ۲۲ آبان ۱۳۴۱ اسدالله علم طی تلگرافی به سه نفر از مراجع –به جز امام- موافقت خود را با خواسته های آنان اعلام کرد و در آذرماه همان سال رسما این لایحه لغو شد.
▫ دو هدف از طرح این لایحه و تصویب آن مد نظر بود:
۱-تضعیف روحانیت و تقویت عمال بیگانه: امام احساس می کرد که برداشتن شرط سوگند به قرآن برای اعضای انجمن ها، راه را برای مشارکت بهائیان در حیات سیاسی کشور فراهم می سازد.
۲-گسترش بی بند و باری در پوشش اعطای حق رای به زنان: مخالفت با مصوبه دولت در مورد انجمن های ایالتی و و لایتی، مخالفت با آزادی زنان نبود بلکه به گفته امام، “در این بیست و چند سالی که که از کشف حجاب می گذرد، چه چیزی عاید زن ها شده است؟”
ب: انقلاب سفید و پیامدهای آن
▫ در ۶ دی ماه ۱۳۴۱، شاه اعلام کرد که قصد دارد اصول ششگانه ای را به رفراندوم بگذارد. این اصول که بعدا به انقلاب سفید شهرت یافت عبارت بودند از
-الغای رژیم ارباب و رعیتی
-ملی کردن جنگل ها
-فروش سهام کارخانجات دولتی بعنوان پشتوانه اصلاحات ارضی
-سهیم کردن کارگران در سود کارخانجات
-اصلاح قانون انتخابات
ایجاد سپاه دانش
▫ در ۲ بهمن ۱۳۴۱، امام طی اعلامیه ای، رفراندم را تحریم کرده و آن را رفراندوم اجباری نامید.
▫ شاه برای جلب نظر علمای قم در ۴ بهمن ۱۳۴۱ وارد قم شد، اما علما به استقبال او نرفتند و او پس از یک سخنرانی تند علیه روحانیت به تهران بازگشت.
▫ در ۶ بهمن ۱۳۴۱ رفراندوم مربوط به اصول ششگانه برگزار و بنا بر اعلان دولت بیش از پنج میلیون نفر از جمعیت ایران به آن رای مثبت دادند.
▫ اکثر مقامات خارجی و داخلی به شاه تبریک گفتند.
▫ روحانیون به پیشنهاد امام در ماه رمضان همان سال که از ۸ بهمن شروع می گشت، از رفتن به مساجد به عنوان اعتراض خودداری کردند.
ج: اعلام عزای عمومی در فروردین ۱۳۴۲
▫ در ۲۳ اسفند ۱۳۴۱، شاه در سخنانی در دزفول از مراجع و روحانیون به زشتی یاد کرده و نسبت به سرکوب آنان هشدار داد.
▫ امام در مقابل، جشن های نوروز سال ۱۳۴۲ را تحریم نموده و آن را عزای عمومی اعلام کرد.
▫ در ۲ فروردین ۱۳۴۲، در مجلس سوگواری به مناست شهادت امام صادق (ع) در مدرسه فیضیه، ماموران دولت وارد مدرسه شده و با طلاب به زدوخورد پرداختند.
▫ امام در مورد این حادثه سخنرانی ها و اطلاعیه های متعددی صادر نمودند.
د: قیام پانزدهم خرداد ۱۳۴۲
▫ ایام محرم آن سال که مصادف با ماه خرداد بود، موقعیت پرتنشی را میان رژیم و مخالفان بوجود آورده بود.
▫ از یکطرف ساواک از سخنرانان مذهبی تعهد گرفته بود که علیه شاه و اسرائیل سخنی نگفته و نگویند که اسلام در خطر است.
▫ از طرف دیگر امام در نشستی با مراجع و علمای قم، پیشنهاد کردند که در روز عاشورا هر یک از آنان برای مردم سخنرانی کرده و در مورد جنایات رژیم پهلوی سخن گویند.
▫ در ۱۳ خرداد ۴۲ (عاشورا) امام خود به مدرسه فیضیه رفتند و حمله ماموران شاه به مدرسه فیضیه در ۲ فروردین را به واقعه کربلا تشبیه نموده و ایجاد آن فاجعه را به تحریک اسرائیل خواندند. همچنین ایشان از ترس رژیم در مورد سخن گفتن در مورد اسرائیل اظهار شگفتی کردند.
▫ در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، ماموران رژیم، امام را در منزل مسکونی خود در قم دستگیر نموده، به تهران منتقل کرده و سپس در یک سلول انفرادی زندانی و بعدا به یک پادگان نظامی منتقل نمودند.
▫ بدنبال انتشار خبر بازداشت امام، اعتراضات گسترده ای در قم، ورامین، مشهد و شیراز برگزار شد. ماموران نظامی بر روی مردم آتش گشودند، در نتیجه تعدادی از مردم کشته و مجروح شدند. مهمترین برخورد با مردم ورامین صورت گرفت که با پوشیدن کفن در پشتیبانی از امام راهی تهران شده بودند.
▫ دو روز بعد، اسدالله علم در مصاحبه ای عنوان نمود که امام و برخی دیگر از علما محاکمه و ممکن است اعدام شوند. شاه نیز طی یک سخنرانی، فعالیت های امام و مردم را به تحریک جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر دانست.
▫ چندروز پس از دستگیری امام، برخی از مراجع و علما به پشتیبانی از امام به تهران آمدند.
▫ پس از دوماه بازداشت، در ۱۱ مرداد ۱۳۴۲، امام به منزلی در شمال تهران منتقل و تحت نظر قرار گرفتند.
▫ شاه در ۱۷ اسفند ۱۳۴۲، اسدالله علم را برکنار ساخت و حسنعلی منصور به نخست وزیری رسید. او از اسلام تمجید نموده و بر مراحم و عطوفت خاص شاه به مقامات روحانی تاکید نمود.
▫ در ۱۸ فروردین ۱۳۴۳، امام به قم بازگشتند.
▫ همان روز روزنامه اطلاعات در مقاله ای از همگامی روحانیت با انقلاب شاه و مردم تمجید نمود. امام در ۲۱ فروردین طی سخنانی مطالب روزنامه اطلاعات را بشدت تکذیب نمودند.
ه: کاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی
▫ در مهرماه ۱۳۴۳، قانونی از مجلس گذشت که به نظامیان آمریکایی مامور در ایران و وابستگانشان مصونیت سیاسی اعطا می شد. بطوری که اگر آنان مرتکب جرمی در ایران می شدند، باید مطابق قوانین آمریکا محاکمه می شدند. این مورد به کاپیتولاسیون مشهور است.
▫ در ۴ آبان ۱۳۴۳، که سالروز تولد شاه بود، امام طی یک سخنرانی، با ذکر آیه انا لله و انا الیه راجعون (استرجاع)، از فروخته شدن استقلال کشور به آمریکا توسط حکومت سخن گفته و دولت و مجلسیان را نوکران آمریکا نامیدند.
▫ امام طی یک اعلامیه نیز تصویب لایحه کاپیتولاسیون را افشا و محکوم نمود و آن را سند بردگی ملت ایران نامیدند.
▫ در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، منزل امام در قم محاصره شده و ایشان دستگیر و به تهران منتقل شدند و همان روز با یک هواپیمای باری به همراه دو مامور امنیتی به ترکیه تبعید شدند.
▫ مدتی بعد، فرزند امام، حاج آقا مصطفی نیز به همان تبعیدگاه فرستاده شد.
▫ 11 ماه بعد، امام از ترکیه به عراق منتقل شدند و ۱۳ سال و ۵ ماه در آن کشور بسر بردند.
و: از فرجام کاپیتولاسیون تا آغاز بحران
▫ با دریافت خبر تبعید امام، مردم دست به اعتصاب و تظاهرات زدند.
▫ مراجع و علمای ایران با صدور تلگراف و اعلامیه، ضمن تقبیح تبعید امام، پشتیبانی خود را از اهداف ایشان اعلام داشتند.
▫ در اول بهمن ۱۳۴۳، حسنعلی منصور، نخست وزیر توسط محمد بخارایی، یکی از اعضای هیئت موتلفه اسلامی به اتهام تهیه و تصویب لایحه کاپیتولاسیون ترور و بقتل رسید. حکم ترور وی توسط آیت الله میلانی در مشهد تائید شده بود.
▫ در ۲۱ فروردین ۱۳۴۴، حمله مسلحانه به شاه در کاخ مرمر توسط رضا شمس آبادی، یکی از هواداران امام انجام شد، اما شاه جان سالم بدر برد.
▫ در پس از تبعید امام، برخی از کسانی که امید به پیروزی نهضت داشتند و آن را نیافتند، در فکر راه های دیگری برای مبارزه با رژیم افتادند. گروه های مسلح اسلامی تشکیل شد. علاوه بر هیئت موتلفه اسلامی به مسئولیت حبیب الله عسگر اولادی، حاج صادق امانی و مهدی عراقی، حزب ملل اسلامی نیز توسط حجت الاسلام محمد جواد حجتی کرمانی و سید کاظم موسوی بجنوردی تشکیل شد که در ۲۴ مهر ۱۳۴۴ توسط ساواک کشف و متلاشی گردید.
▫ سازمان های دیگری نیز همچون سازمان مجاهدین خلق ایران توسط محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان در سال ۱۳۴۴ تشکیل گردید. همچنین جبهه آزادی بخش ملی ایران (جاما)، توسط حبیب الله پیمان و دکتر کاظم سامی تشکیل شد. سازمان چریکهای فدایی خلق نیز از تلفیق دو گروه چریکی مارکسیست برهبری بیژن جزنی و مسعود احمدزاده در ۱۳۴۹ تشکیل شد و در فروردین ۱۳۵۰ اعلام موجودیت نمودند.
▫ امام در دوره ای که در عراق بودند، ابتدا تلاش برای تغییر دادن طرز تلقی سنتی حوزه علمیه نجف از اسلام داشتند و تلاش برای آشنا ساختن طلاب به ابعاد اجتماعی، سیاسی و حکومتی اسلام را در برنامه خود قرار دادند.
▫ امام به مناسبت های دیگر از جمله جنگ اعراب و اسرائیل خرداد ماه ۱۳۴۶ (ژوئن ۱۹۶۷)، برگزاری جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی مهر ماه ۱۳۵۰، جشن های پنجاهمین سال شاهنشاهی پهلوی ۱۳۵۵ و جشن هنر شیراز در سال ۱۳۵۶ اطلاعیه های متعددی صادر نمودند که در ایران در سطح گسترده ای نشر و توزیع شد.
▫ امام در بهمن ۱۳۴۸، ۱۳ سخنرانی در مورد ولایت فقیه نمودند که این سخنان بازتاب وسیعی در آن روز داشت. این مجموعه، دکترین سیاسی امام برای تشکیل حکومت اسلامی را نشان می دهد.
ز: آغاز بحران ۵۶ تا پیروزی انقلاب اسلامی
▫ از ۱۳۵۰ در حالیکه دولت بخاطر بالا رفتن قیمت نفت دارای درآمد و نهایتا قدرت بیشتری شد، اما در عین حال از آزادی خبری نبوده و هرگونه فعالیت اجتماعی با شدت تمام سرکوب می شد.
▫ دو حزب فرمایشی ایران نوین و مردم در سال ۱۳۵۰ در آخرین انتخابات مجلس قبل از انحلال شرکت کردند. در ۱۳۵۳، حزب رستاخیز تشکیل شده و هر دو حزب موصوف منحل شدند. امام خمینی این حزب را تحریم نمودند.
نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -
ادامه مطلب + دانلود...
407
بازدید
تاریخ معاصر
پیشگفتار
در نگاه نخستین به مفاهیم آزادى و عدالت، ارتباط و هماهنگى خاصى میان این دو مفهوم نمىیابیم و آنچه را از این دو مفهوم دریافت مىکنیم دو گانگى و تا حدى بیگانگى است.
لیکن پس از بررسى این دو حقیقت و دریافت واقعیت آنها، هیچ گونه بیگانگى را در این دو مفهوم درک نمىکنیم و درمىیابیم که وابستگى میان آنها به اندازهاى است که هر کدام با نبود دیگرى، تحقق نیافته و به وجود نمىآید; آزادى از عدالتسرچشمه مىگیرد و عدالت در پناه آزادى اجرا مىگردد و در نتیجه، پیدایش یکى از آنها بدون دیگرى امکان ندارد. تلاش ما در این مقاله، روشنگرى حقیقت این دو مفهوم از دیدگاه امام خمینى قدس سره و بیان ارتباط و وابستگى میان آنها در اندیشه والاى بزرگترین مجرى عدالت و سخت کوشترین آزادى خواه و آزادى بخش معاصر بنیانگذار جمهورى اسلامى امام راحل قدس سره است که در گفتار و کردار خود، این دو مفهوم را روشن کرده و با تلاشى همه جانبه، خواهان اجرا و پیاده ساختن آنها در جامعه اسلامى بود و روشن است که سخن ما، در روشنگرى مفهوم سیاسى آزادى و عدالت است، نه مفهوم کلامى و فلسفى و دیگر مفاهیم آنها.
مفهوم آزادى
آزادى از مفاهیم بسیار روشنى است که هر کس آن را مىشناسد و نیازى به مراجعه به کتابهاى لغت و آوردن شواهد و نمونهها از نثر و شعر و محاورات مردم و اهل سخن ندارد.
اگر به کتاب لغت مراجعه کنى، همان را مىبینى که از مردم کوچه و بازار مىشنوى و همگان در پرسش از این مفهوم، پاسخ مىگویند: آزادى به معناى رهایى، در قید و بند نبودن و با اراده و اختیار خود کارها را انجام دادن است و بر همین اساس، زمانى که از امام خمینى درخواست مىشود معناى آزادى را بیان کنند، در پاسخ چنین مىگویند:
«آزادى یک مسالهاى نیست که تعریف داشته باشد، مردم عقیده شان آزاد است. کسى الزامشان نمىکند که شما باید حتما این عقیده را داشته باشید. کسى الزام به شما نمىکند که حتما باید این راه را بروید. کسى الزام به شما نمىکند که باید این را انتخاب کنید. کسى الزامتان نمىکند که در کجا مسکن داشته باشید یا در آنجا چه شغلى داشته باشید. آزادى یک چیز واضحى است». (1)
در این سخن، امام به جاى پرداختن به تعریف مفهوم آزادى، به برخى از مصادیق آن اشاره مىکند; زیرا مفهوم آن نیاز به بیان ندارد و بر همگان روشن است و از بدیهیات است. آنچه مهم است، پیاده کردن این مفهوم در عینیتخارجى و بیان پیش نیازها و شروط آن و چگونگى و همین طور شکلگیرى آن در زمانها و مکانها و دیگر نیازمندىهاى آزادى است که باید مطرح شود.
آزادى از مفاهیمى است که براى شناخت آن، در آغاز، باید مفهوم مقابل آن را درک کرد تا بتوان گستره این مفهوم را دریافت نمود. زمانى که مىگوییم آزادى، اگر هیچ کدام از مفاهیمى که در برابر آن قرار گرفتهاند را درک نکنیم، نمىتوانیم حقیقت و گستره این مفهوم را نیز دریافت کنیم. در آغاز باید مقید بودن به یک قیدى را در نظر بگیریم، سپس حدود و مرزهاى آن قید را مشخص نماییم، آنگاه رهایى از آن قید را تصور نماییم و نام آزادى را بر آن قرار بدهیم، مقید بودن به سکونت در یک محل، خلاف آزادى است و رهایى از این قید، آزادى نسبى است که در برابر آن قرار گرفته است. محدود بودن در گفتار و یا در کردار و یا در اندیشه، خلاف آزادى است و رها بودن از محدودیتها، آزادى است.
و بر همین اساس است که عنوان آزادى در هر جایى به کار برده شود، نمىتوان آن را به معناى رهایى از هر قید و بندى تلقى کرد; بلکه باید گفت که این کلمه در برابر چه قید و بندى منظور شده است. اگر در کلام خدا و یا در سخن پیامبر خدا و یا یکى از امامان معصوم علیهم السلام و یا یکى از بزرگان و اندیشمندان دینى و غیر دینى، این واژه آمده باشد، نمىتوان آن را به معناى رها بودن از هر قید و بند و تکلیف و عادت و رسم استفاده کرد و مفهوم مطلق آن را به کار گرفت. این سخن نه تنها در مورد خداپرستان و اهل ادیان صادق است; بلکه در مورد اندیشمندانى که عقیده به خدا و دین ندارند نیز چنین است و هیچ اندیشمندى هر چند خداپرست نباشد و دینى را در زندگانى خود انتخاب نکرده باشد، آزادى را رهایى مطلق و بى بندوبارى بى حد و مرز ندانسته و گستره مفهوم آزادى را هر چند وسیع تلقى کند، در آخر براى آن حد و مرزى هر چند کم و کوتاه در برخوردها، رفتارها، پوشیدن لباس و دیگر نیازها قرارداده است و در هیچ زمانى و هیچ ملتى آزادى مطلق و بى بندوبارى از هر حد و مرزى اراده نشدهاست. هیچ آزادیخواهى از آغاز آفرینش تا امروز پیدا نشده است که بگوید انسان از حیوانات دیگر پستتر است و به هیچ گونه عادت و رسمى براى زندگانى نیاز ندارد و مىتواند در رهایى بى حد و مرزى زندگى کند.
پس در هر موردى که واژه آزادى به کار گرفته شده است، باید گفت که این واژه در برابر چه مفهوم مخالفى از آزادى به کار گرفته شده است و رهایى از کدام قید مقصود بوده است.
آزادى سیاسى در اسلام
از دیدگاه اسلام، انسان آزاد است، آزاد آفریده شده و آزاد زندگى مىکند و از بهترین و بالاترین نوع آزادى برخوردار است، لیکن آزادى به شکل درست و معقول آن و در حد و مرز قانون. قانون براى تامین آزادى تمام افراد جامعه آمده است نه براى محدود ساختن و در تنگنا قرار دادن و گرفتن آزادى.
اگر قانون نباشد، جامعه از آزادى محروم خواهد شد; زیرا اگر خواستها و خواهشها در افراد بدون مرز به کار گرفته شود، همه ناکام خواهند ماند و آرزوها در نزاع و کشمکش از میان مىروند و یا زورمند، ضعیف را پامال کرده و حق زندگانى را از او مىگیرد و گاهى همه افراد نابود خواهند شد. رانندگى در جادههاى یک کشور براى رانندگان آزاد است و راننده حق رانندگى آزاد را در جادهها دارد; لیکن این آزادى با قوانین راهنمایى و رانندگى مرز بندى مىشود.
قانون رانندگى سرعتها را کنترل مىکند، حرکتها را منظم مىکند، حق تقدمها را روشن مىسازد و در نتیجه، رانندگى سالم و آزادى را در اختیار رانندگان قرار مىدهد. قوانین اسلام براى کنترل خواهشها و تنظیم خواستها آمده است تا هر انسانى در سایه قانون از حق آزادى بهرهمند گردد. آزاد اندیشه کند; آزاد، زندگى کند; آزاد، نیازهاى خود را به کار گیرد و از هر قید و بندى رها بوده و تنها در سایه قانون قرار گیرد.
امام خمینى در موضوع آزادى در اسلام چنین مىگوید:
«شما اگر چنانچه به احکام اسلام اعتقاد دارید، این احکام اسلام است. اسلام، انسان را آزاد قرار داده است. انسان را مسلط بر خودش و بر مالش و بر جانش و بر نوامیسش ساخته است و مىگوید; هر انسانى در مسکن آزاد است، در مشروب و ماکول، آنچه خلاف قوانین الهیه نباشد، آزاد است. در مشى آزاد است. [این] حکم اسلام است [که] اگر کسى به منزل کسى حمله برد، براى آن کسى که مورد حمله واقع شده است، کشتن حمله کننده جایز است. [آیا] اسلام که این قدر با آزادیها موافق است، ارتجاع سیاه است؟…
اگر اسلام را که همه ما تابع او هستیم قبول دارید و اسلام سرمنشا همه آزادیها و همه آزادگیها، همه بزرگیها و همه استقلالهاست ; اگر اسلام را قبول دارید، این احکام اسلام است. کجایش ارتجاع است؟.» (2)
و هم ایشان در موضوع محدود بودن آزادى در قانون چنین مىگوید:
«آقایانى که اسم از آزادى مىآورند; چه آقایانى که در داخل مطبوعات هستند و چه قشرهاى دیگرى [که] فریادى از آزادى مىزنند، اینها آزادى را درست بیان نمىکنند ویا نمىدانند در هر مملکتى، آزادى در حدود قانون است. مردم آزاد نیستند که قانون را بشکنند و معناى آزادى این نیست که هر کس بر خلاف قانون اساسى یک ملتبر خلاف قوانین ملت هر چه دلش مىخواهد بگوید.» (3)
پس آزادى در اسلام تنها به قانون خدا محدود شده است و جز قانون خدا براى آن، حد و مرزى نیست. زمانى که مىگوییم آزادى اسلامى ; یعنى رهایى از تمام قیدها و بندها جز قانون خدا، رهایى از بردگى در برابر زورمندان، رهایى از وابستگیهاى مادى، رهایى از شهوت و خواست نفس، رهایى از ستم پذیرى و چاپلوسى، رهایى از اندیشه، رهایى از عقیده، رهایى از انتخاب در سایه قانون خدا و حکم اسلام که تنظیم کننده تمام این رهاییها و آزادیها است.
اما رهایى از همه چیز حتى قانون خدا، آزادى سالم نیست ; بلکه حقیقت و واقعیت آن آزادى نیست ; خدا خواسته که انسان از این قید و بندها رها باشد و سرورى و سیادت و عزت را افتخار و سربلندى و کرامت داشته باشد; چنانچه مىفرماید: «و لقد کرمنا بنى آدم و حملناهم فى البر و البحر و رزقناهم من الطیبات.» (4) «به تحقیق فرزندان آدم را گرامى داشتیم و به آنها کرامتبخشیدیم و در خشکى و دریا وسیله سوارى براى آنها قرار دادیم و روزى آنها را از نعمتهاى پاکیزه و گوارا قرار دادیم.»
انسان آزاده و با کرامت، آزادى را به معناى بىبند و بارى و رهایى از قانون خدا نمىداند و آن را به معناى پیروى از خواست و خواهش نفس قرار نمىدهد ; بلکه آزادى را در حد قانون خدا محدود مىداند.
امام خمینى قدس سره در معناى صحیح آزادى چنین مىگوید:
«حالا که من آزادم که هر کارى مىخواهم بکنم، آزادم که هر که را مىخواهم اذیتبکنم، آزادم که هر چه مىخواهم بکنم ولو به ضد اسلام باشد، ولو به ضد منافع مملکتباشد; [آیا] این آزادى است؟[آیا] این را ما مىخواستیم؟ ما آزادى مىخواستیم در پناه اسلام، ما مىخواستیم… اسلام هم آزادى دارد; اما آزادى بىبندوبارى نه، آزادى غربى ما نمىخواهیم، بىبندوبارى است او.» (5) و در موضوع آزادى غلط در غرب، چنین مىگوید:
«باید همه بدانیم که آزادى به شکل غربى که آن موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مىشود، از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومى و مصالح کشور حرام است. و برهمه ما و مسلمانان، جلوگیرى از آنها واجب است و از آزادى مخرب باید جلوگیرى شود.» (6)
مفهوم عدالت
راغب اصفهانى در مفردات، عدل و عدالت را به معناى مساوات قرار داده و گفته است:
«عدل، تقسیم کردن به طور مساوى است و بر این اساس، روایتشده است که آسمان و زمین بر پایه عدالتبرقرار شده است، براى آگاهى دادن به اینکه اگر یک رکن از چهار رکن جهان بر دیگرى بیشتر و یا کمتر باشد، بر مقتضاى حکمت جهان با نظم نخواهدبود.» (7)
ابن منظور در لسان العرب نیز عدل را به معناى تساوى میان دو چیز معنا کرده است. (۸)
شیخ طوسى در معناى آن چنین مىگوید: «العداله فى اللغه ان یکون الانسان متعادل الاحوال متساویا.» (9)
عدالت در لغت، به معناى این است که انسان احوال متعادل و متساوى داشته باشد و علامه طباطبایى آن را چنین معنا کرده است: «هى اعطاء کل ذى حق من القوى حقه و وضعه فى موضعه الذى ینبغى له.» (10)
عدالت، این است که هر صاحب حقى از نیروها را به حقش برسانى و آن را در جایگاه مناسب خویش قرار دهى و این معنا، با معناى لغوى عدالت که تساوى است، منافات ندارد; زیرا مقصود از تساوى، تقسیم به طور متساوى نیست که به هر یک مقدارى مخصوص برسد و همه به یک اندازه بهرهمند شوند; بلکه مقصود، رعایت تناسب و اعتدال است ; یعنى هر چیزى را مناسب با وضع خود رعایت کردن و به طور شایسته به کار گرفتن.
از ارسطو نیز براى عدالت همین معنا نقل شده است:
«عدالت، به معناى خاص کلمه، برابر داشتن اشخاص و اشیاء است. هدف عدالت همیشه تامین تساوى ریاضى نیست، مهم این است که میان سود و زیان و تکالیف و حقوق اشخاص، تناسب و اعتدال رعایتشود. پس در تعریف عدالت مىتوان گفت ; فضیلتى است که به موجب آن، باید به هر کس آنچه را که حق اوست، داد.» (11)
از پیشوایان راستین و امامان دین نیز عدالتبه همین معنا نقل شده است:
امام هفتم موسىابن جعفر علیه السلام فرمود:
«خداوند هیچ گونه مالى را رها نکرده ; بلکه آن را قسمت کرده و حق هر صاحب حقى را به او داده است. اگر عدالت در میان مردم برقرار شود، خواص و عوام، فقرا و مساکین و همه قشرهاى مردم، بى نیاز خواهند شد.» (12)
ارتباط آزادى با عدالت
آزادى فردى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، قضایى، جزایى و آزادى در تمام انواع و بخشها از عدالتسرچشمه مىگیرد. عدالت است که فرد را آزاد ساخته و به افراد اجتماع در روابط و مناسباتى که با هم دارند، آزادى داده و نیز عدالت است که در سیاست ،اقتصاد، قضا، اندیشه و دیگر کارها به انسان آزادى بخشیده است. در طول تاریخ ، هرگاه انسانها از آزادى محروم شدهاند، از بى عدالتى بوده است. به زندان رفتن آزادیخواهان و آواره شدن آنها از وطن و کشته شدن مردان خدا از امامان معصوم علیهمالسلام تا افراد عادى، همه از بى عدالتى حاکمان و زمامداران خودسر بوده است.
در نگاه نخستین به مفاهیم آزادى و عدالت، ارتباط و هماهنگى خاصى میان این دو مفهوم نمىیابیم و آنچه را از این دو مفهوم دریافت مىکنیم دو گانگى و تا حدى بیگانگى است.
لیکن پس از بررسى این دو حقیقت و دریافت واقعیت آنها، هیچ گونه بیگانگى را در این دو مفهوم درک نمىکنیم و درمىیابیم که وابستگى میان آنها به اندازهاى است که هر کدام با نبود دیگرى، تحقق نیافته و به وجود نمىآید; آزادى از عدالتسرچشمه مىگیرد و عدالت در پناه آزادى اجرا مىگردد و در نتیجه، پیدایش یکى از آنها بدون دیگرى امکان ندارد. تلاش ما در این مقاله، روشنگرى حقیقت این دو مفهوم از دیدگاه امام خمینى قدس سره و بیان ارتباط و وابستگى میان آنها در اندیشه والاى بزرگترین مجرى عدالت و سخت کوشترین آزادى خواه و آزادى بخش معاصر بنیانگذار جمهورى اسلامى امام راحل قدس سره است که در گفتار و کردار خود، این دو مفهوم را روشن کرده و با تلاشى همه جانبه، خواهان اجرا و پیاده ساختن آنها در جامعه اسلامى بود و روشن است که سخن ما، در روشنگرى مفهوم سیاسى آزادى و عدالت است، نه مفهوم کلامى و فلسفى و دیگر مفاهیم آنها.
مفهوم آزادى
آزادى از مفاهیم بسیار روشنى است که هر کس آن را مىشناسد و نیازى به مراجعه به کتابهاى لغت و آوردن شواهد و نمونهها از نثر و شعر و محاورات مردم و اهل سخن ندارد.
اگر به کتاب لغت مراجعه کنى، همان را مىبینى که از مردم کوچه و بازار مىشنوى و همگان در پرسش از این مفهوم، پاسخ مىگویند: آزادى به معناى رهایى، در قید و بند نبودن و با اراده و اختیار خود کارها را انجام دادن است و بر همین اساس، زمانى که از امام خمینى درخواست مىشود معناى آزادى را بیان کنند، در پاسخ چنین مىگویند:
«آزادى یک مسالهاى نیست که تعریف داشته باشد، مردم عقیده شان آزاد است. کسى الزامشان نمىکند که شما باید حتما این عقیده را داشته باشید. کسى الزام به شما نمىکند که حتما باید این راه را بروید. کسى الزام به شما نمىکند که باید این را انتخاب کنید. کسى الزامتان نمىکند که در کجا مسکن داشته باشید یا در آنجا چه شغلى داشته باشید. آزادى یک چیز واضحى است». (1)
در این سخن، امام به جاى پرداختن به تعریف مفهوم آزادى، به برخى از مصادیق آن اشاره مىکند; زیرا مفهوم آن نیاز به بیان ندارد و بر همگان روشن است و از بدیهیات است. آنچه مهم است، پیاده کردن این مفهوم در عینیتخارجى و بیان پیش نیازها و شروط آن و چگونگى و همین طور شکلگیرى آن در زمانها و مکانها و دیگر نیازمندىهاى آزادى است که باید مطرح شود.
آزادى از مفاهیمى است که براى شناخت آن، در آغاز، باید مفهوم مقابل آن را درک کرد تا بتوان گستره این مفهوم را دریافت نمود. زمانى که مىگوییم آزادى، اگر هیچ کدام از مفاهیمى که در برابر آن قرار گرفتهاند را درک نکنیم، نمىتوانیم حقیقت و گستره این مفهوم را نیز دریافت کنیم. در آغاز باید مقید بودن به یک قیدى را در نظر بگیریم، سپس حدود و مرزهاى آن قید را مشخص نماییم، آنگاه رهایى از آن قید را تصور نماییم و نام آزادى را بر آن قرار بدهیم، مقید بودن به سکونت در یک محل، خلاف آزادى است و رهایى از این قید، آزادى نسبى است که در برابر آن قرار گرفته است. محدود بودن در گفتار و یا در کردار و یا در اندیشه، خلاف آزادى است و رها بودن از محدودیتها، آزادى است.
و بر همین اساس است که عنوان آزادى در هر جایى به کار برده شود، نمىتوان آن را به معناى رهایى از هر قید و بندى تلقى کرد; بلکه باید گفت که این کلمه در برابر چه قید و بندى منظور شده است. اگر در کلام خدا و یا در سخن پیامبر خدا و یا یکى از امامان معصوم علیهم السلام و یا یکى از بزرگان و اندیشمندان دینى و غیر دینى، این واژه آمده باشد، نمىتوان آن را به معناى رها بودن از هر قید و بند و تکلیف و عادت و رسم استفاده کرد و مفهوم مطلق آن را به کار گرفت. این سخن نه تنها در مورد خداپرستان و اهل ادیان صادق است; بلکه در مورد اندیشمندانى که عقیده به خدا و دین ندارند نیز چنین است و هیچ اندیشمندى هر چند خداپرست نباشد و دینى را در زندگانى خود انتخاب نکرده باشد، آزادى را رهایى مطلق و بى بندوبارى بى حد و مرز ندانسته و گستره مفهوم آزادى را هر چند وسیع تلقى کند، در آخر براى آن حد و مرزى هر چند کم و کوتاه در برخوردها، رفتارها، پوشیدن لباس و دیگر نیازها قرارداده است و در هیچ زمانى و هیچ ملتى آزادى مطلق و بى بندوبارى از هر حد و مرزى اراده نشدهاست. هیچ آزادیخواهى از آغاز آفرینش تا امروز پیدا نشده است که بگوید انسان از حیوانات دیگر پستتر است و به هیچ گونه عادت و رسمى براى زندگانى نیاز ندارد و مىتواند در رهایى بى حد و مرزى زندگى کند.
پس در هر موردى که واژه آزادى به کار گرفته شده است، باید گفت که این واژه در برابر چه مفهوم مخالفى از آزادى به کار گرفته شده است و رهایى از کدام قید مقصود بوده است.
آزادى سیاسى در اسلام
از دیدگاه اسلام، انسان آزاد است، آزاد آفریده شده و آزاد زندگى مىکند و از بهترین و بالاترین نوع آزادى برخوردار است، لیکن آزادى به شکل درست و معقول آن و در حد و مرز قانون. قانون براى تامین آزادى تمام افراد جامعه آمده است نه براى محدود ساختن و در تنگنا قرار دادن و گرفتن آزادى.
اگر قانون نباشد، جامعه از آزادى محروم خواهد شد; زیرا اگر خواستها و خواهشها در افراد بدون مرز به کار گرفته شود، همه ناکام خواهند ماند و آرزوها در نزاع و کشمکش از میان مىروند و یا زورمند، ضعیف را پامال کرده و حق زندگانى را از او مىگیرد و گاهى همه افراد نابود خواهند شد. رانندگى در جادههاى یک کشور براى رانندگان آزاد است و راننده حق رانندگى آزاد را در جادهها دارد; لیکن این آزادى با قوانین راهنمایى و رانندگى مرز بندى مىشود.
قانون رانندگى سرعتها را کنترل مىکند، حرکتها را منظم مىکند، حق تقدمها را روشن مىسازد و در نتیجه، رانندگى سالم و آزادى را در اختیار رانندگان قرار مىدهد. قوانین اسلام براى کنترل خواهشها و تنظیم خواستها آمده است تا هر انسانى در سایه قانون از حق آزادى بهرهمند گردد. آزاد اندیشه کند; آزاد، زندگى کند; آزاد، نیازهاى خود را به کار گیرد و از هر قید و بندى رها بوده و تنها در سایه قانون قرار گیرد.
امام خمینى در موضوع آزادى در اسلام چنین مىگوید:
«شما اگر چنانچه به احکام اسلام اعتقاد دارید، این احکام اسلام است. اسلام، انسان را آزاد قرار داده است. انسان را مسلط بر خودش و بر مالش و بر جانش و بر نوامیسش ساخته است و مىگوید; هر انسانى در مسکن آزاد است، در مشروب و ماکول، آنچه خلاف قوانین الهیه نباشد، آزاد است. در مشى آزاد است. [این] حکم اسلام است [که] اگر کسى به منزل کسى حمله برد، براى آن کسى که مورد حمله واقع شده است، کشتن حمله کننده جایز است. [آیا] اسلام که این قدر با آزادیها موافق است، ارتجاع سیاه است؟…
اگر اسلام را که همه ما تابع او هستیم قبول دارید و اسلام سرمنشا همه آزادیها و همه آزادگیها، همه بزرگیها و همه استقلالهاست ; اگر اسلام را قبول دارید، این احکام اسلام است. کجایش ارتجاع است؟.» (2)
و هم ایشان در موضوع محدود بودن آزادى در قانون چنین مىگوید:
«آقایانى که اسم از آزادى مىآورند; چه آقایانى که در داخل مطبوعات هستند و چه قشرهاى دیگرى [که] فریادى از آزادى مىزنند، اینها آزادى را درست بیان نمىکنند ویا نمىدانند در هر مملکتى، آزادى در حدود قانون است. مردم آزاد نیستند که قانون را بشکنند و معناى آزادى این نیست که هر کس بر خلاف قانون اساسى یک ملتبر خلاف قوانین ملت هر چه دلش مىخواهد بگوید.» (3)
پس آزادى در اسلام تنها به قانون خدا محدود شده است و جز قانون خدا براى آن، حد و مرزى نیست. زمانى که مىگوییم آزادى اسلامى ; یعنى رهایى از تمام قیدها و بندها جز قانون خدا، رهایى از بردگى در برابر زورمندان، رهایى از وابستگیهاى مادى، رهایى از شهوت و خواست نفس، رهایى از ستم پذیرى و چاپلوسى، رهایى از اندیشه، رهایى از عقیده، رهایى از انتخاب در سایه قانون خدا و حکم اسلام که تنظیم کننده تمام این رهاییها و آزادیها است.
اما رهایى از همه چیز حتى قانون خدا، آزادى سالم نیست ; بلکه حقیقت و واقعیت آن آزادى نیست ; خدا خواسته که انسان از این قید و بندها رها باشد و سرورى و سیادت و عزت را افتخار و سربلندى و کرامت داشته باشد; چنانچه مىفرماید: «و لقد کرمنا بنى آدم و حملناهم فى البر و البحر و رزقناهم من الطیبات.» (4) «به تحقیق فرزندان آدم را گرامى داشتیم و به آنها کرامتبخشیدیم و در خشکى و دریا وسیله سوارى براى آنها قرار دادیم و روزى آنها را از نعمتهاى پاکیزه و گوارا قرار دادیم.»
انسان آزاده و با کرامت، آزادى را به معناى بىبند و بارى و رهایى از قانون خدا نمىداند و آن را به معناى پیروى از خواست و خواهش نفس قرار نمىدهد ; بلکه آزادى را در حد قانون خدا محدود مىداند.
امام خمینى قدس سره در معناى صحیح آزادى چنین مىگوید:
«حالا که من آزادم که هر کارى مىخواهم بکنم، آزادم که هر که را مىخواهم اذیتبکنم، آزادم که هر چه مىخواهم بکنم ولو به ضد اسلام باشد، ولو به ضد منافع مملکتباشد; [آیا] این آزادى است؟[آیا] این را ما مىخواستیم؟ ما آزادى مىخواستیم در پناه اسلام، ما مىخواستیم… اسلام هم آزادى دارد; اما آزادى بىبندوبارى نه، آزادى غربى ما نمىخواهیم، بىبندوبارى است او.» (5) و در موضوع آزادى غلط در غرب، چنین مىگوید:
«باید همه بدانیم که آزادى به شکل غربى که آن موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مىشود، از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومى و مصالح کشور حرام است. و برهمه ما و مسلمانان، جلوگیرى از آنها واجب است و از آزادى مخرب باید جلوگیرى شود.» (6)
مفهوم عدالت
راغب اصفهانى در مفردات، عدل و عدالت را به معناى مساوات قرار داده و گفته است:
«عدل، تقسیم کردن به طور مساوى است و بر این اساس، روایتشده است که آسمان و زمین بر پایه عدالتبرقرار شده است، براى آگاهى دادن به اینکه اگر یک رکن از چهار رکن جهان بر دیگرى بیشتر و یا کمتر باشد، بر مقتضاى حکمت جهان با نظم نخواهدبود.» (7)
ابن منظور در لسان العرب نیز عدل را به معناى تساوى میان دو چیز معنا کرده است. (۸)
شیخ طوسى در معناى آن چنین مىگوید: «العداله فى اللغه ان یکون الانسان متعادل الاحوال متساویا.» (9)
عدالت در لغت، به معناى این است که انسان احوال متعادل و متساوى داشته باشد و علامه طباطبایى آن را چنین معنا کرده است: «هى اعطاء کل ذى حق من القوى حقه و وضعه فى موضعه الذى ینبغى له.» (10)
عدالت، این است که هر صاحب حقى از نیروها را به حقش برسانى و آن را در جایگاه مناسب خویش قرار دهى و این معنا، با معناى لغوى عدالت که تساوى است، منافات ندارد; زیرا مقصود از تساوى، تقسیم به طور متساوى نیست که به هر یک مقدارى مخصوص برسد و همه به یک اندازه بهرهمند شوند; بلکه مقصود، رعایت تناسب و اعتدال است ; یعنى هر چیزى را مناسب با وضع خود رعایت کردن و به طور شایسته به کار گرفتن.
از ارسطو نیز براى عدالت همین معنا نقل شده است:
«عدالت، به معناى خاص کلمه، برابر داشتن اشخاص و اشیاء است. هدف عدالت همیشه تامین تساوى ریاضى نیست، مهم این است که میان سود و زیان و تکالیف و حقوق اشخاص، تناسب و اعتدال رعایتشود. پس در تعریف عدالت مىتوان گفت ; فضیلتى است که به موجب آن، باید به هر کس آنچه را که حق اوست، داد.» (11)
از پیشوایان راستین و امامان دین نیز عدالتبه همین معنا نقل شده است:
امام هفتم موسىابن جعفر علیه السلام فرمود:
«خداوند هیچ گونه مالى را رها نکرده ; بلکه آن را قسمت کرده و حق هر صاحب حقى را به او داده است. اگر عدالت در میان مردم برقرار شود، خواص و عوام، فقرا و مساکین و همه قشرهاى مردم، بى نیاز خواهند شد.» (12)
ارتباط آزادى با عدالت
آزادى فردى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، قضایى، جزایى و آزادى در تمام انواع و بخشها از عدالتسرچشمه مىگیرد. عدالت است که فرد را آزاد ساخته و به افراد اجتماع در روابط و مناسباتى که با هم دارند، آزادى داده و نیز عدالت است که در سیاست ،اقتصاد، قضا، اندیشه و دیگر کارها به انسان آزادى بخشیده است. در طول تاریخ ، هرگاه انسانها از آزادى محروم شدهاند، از بى عدالتى بوده است. به زندان رفتن آزادیخواهان و آواره شدن آنها از وطن و کشته شدن مردان خدا از امامان معصوم علیهمالسلام تا افراد عادى، همه از بى عدالتى حاکمان و زمامداران خودسر بوده است.
نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -
ادامه مطلب + دانلود...
140,961
بازدید
کتاب وصیت نامه امام خمینی
نويسنده / مترجم : امام خمینی
زبان کتاب : فارسی
حجم کتاب : 123K
نوع فايل : html
تعداد صفحه : -
ادامه مطلب + دانلود...