بازدید
مقدمه مولف :
بسیاری بر این باورند که افسران و یا درجهداران پلیس، آدمهایی از جنس دیگر هستند و این مأموران عزیز و زحمتکش به شکل دیگری زندگی میکنند. شاید بعضی از آنها به خاطر پستها و مسئولیتهای حساسشان با باقی افراد فرق داشته باشند اما قاطبه ی این قشر از اجتماع مانند همه ی ما معمولی زندگی میکنند. در این داستان قصد ندارم از قهرمان داستان یک مأمور ۰۰۷ بسازم. در عین حال اهل داستانهای معمایی و کلاسیک هم نیستم. قهرمان داستانم مثل همه ی ما در تهران یک زندگی معمولی دارد. البته نمیخواهم در پایتخت باقی بمانم و قصدم این است که در داستانهای بعدی میان شهرهای مختلف کشور عزیزم بگردم و شخصیتهای داستانی را از میان اقوام مختلف و دوستداشتنی وطنم انتخاب کنم. همه سعی من بر آن است تا داستانهای نیمه بلندم (به جز رمانهای بلند) به صورت رایگان و آنلاین در اختیار مخاطبان قرار بگیرند تا خوانندگان به راحتی به این آثار دست بیابند. کتاب قلبهای بی تپش دومین تریلر پلیسی من است و امیدوارم خوانندگان از آن لذت ببرند.
کشمکش درونی بین بخشش و انتقام سروان سعید صفورا را میآزارد. ایستاده است در دوراهی تردید : بایستم کنار و منتظر باشم یا وارد مهلکه شوم و گناهکار را به سزای عملش برسانم؟ روز و شب یکی پس از دیگری میگذرند و او منتظر است؛ منتظر لحظهایست تا مرهمی بیابد برای خاموشی شعلهی انتقامی که درونش زبانه میکشد. لحظهی سرنوشتساز عاقبت فرا میرسد. میتوان نقطهی پایانی گذاشت بر تمام این کشمکشهای درونی. آیا صفورا میتواند از خودش عبور کند؟
ادامه مطلب + دانلود...