بازدید
مساله چیستى زمان از زیباترین و درعین حال بغرنج ترین مسائل فلسفى به شمار مى رود. از دیرباز فلاسفه براى شکافتن این مبحث از طبیعیات مدد مى جستند و در حال حاضر نیز بدون استمداد از یافته هاى علم فیزیک امکان بحث جدى در این زمینه وجود ندارد. در این نوشتار سعى شده است بطور بسیار فشرده گزیده اى از آراء گوناگونى که در خصوص چیستى زمان در طول تاریخ مدون فلسفه ارائه شده است، مرور شود و با توجه به نتایج اخذ شده از نظریه هاى جدید فیزیکى، میزان معرفت ما به طبیعت زمان تا حدودى روش گردید.
همه ما در خلال تجربیات زندگى روزمره خود با سؤالاتى در خصوص زمان مواجه شده ایم، مانند اینکه: گذشته ما به کجا رفته است و آینده ما چگونه خواهد بود؟ پدیده هاى پیش پا افتاده اى مانند یادآورى آنچه که اصطلاحا گفته مى شود به گذشته تعلق دارد، یا خواب دیدن رویدادهایى که در آینده اتفاق مى افتند، هر انسانى را با این سؤال سهل و ممتنع رو در رو مى سازد که گذشته، حال و آینده چه نسبتى با یکدیگر دارند و اساسا نسبت وقایع با زمان چگونه نسبتى است؟ این گونه پرسشها، هر چند با اختلافاتى در صورت بندى آنها و مراتبى از سادگى و پیچیدگى، تقریبا براى هر کسى مطرح شده است. حاصل این اندیشه ورزیها در باب زمان به صورت اسطوره ها، داستانها و باورهاى مردمى گوناگون در فرهنگهاى مختلف بشرى ظاهر شده است. اساطیر یونانى، اعتقادات دینى ایرانیان باستان، قصه ها و مثل ها و افسانه هاى اقوام مختلف، همگى حکایت از تاثیر فراوان اندیشه زمان در ابعاد فکرى و فرهنگى انسانها دارند. حتى کمتر رؤیاى کودکانه اى را مى توان یافت که کاملا فارغ از تفنن هاى زمانى باشد.
از آن جا که به نظر مى رسد پدیده هایى مانند: خواب دیدن یا یادآورى رویدادهاى گذشته و نیز درک گونه گونى و تغییرات ظاهرى جهان اطراف، از آغاز خلقت آدمى همزاد وى بوده است، این ادعا گزافه نخواهد بود که: پرسش از زمان و مسائل پیرامون آن، به عنوان موضوعاتى که بلافاصله از تحلیل این پدیده ها رخ مى نمایند، از ابتداى پیدایش اندیشه بشر، در تفکر وى جاى گرفته است. اگر تفکر فلسفى را کوششى ناب براى پى بردن به حقایق جهان آفرینش بدانیم، بى گمان تفکر در باب زمان از اصیل ترین انواع تفکر فلسفى خواهد بود. جاى بسى شگفتى است که پرسشى این چنین کهن و دیرینه، اکنون نیز مانند یک سؤال بدیع و تازه در اذهان مردم جلوه گرى مى کند.
علوم تجربى به میدان دارى دانش فیزیک به عنوان اخلاف حکمت طبیعى، توصیف و تفسیر پدیده هاى جهان را به عهده گرفته اند. توصیفاتى که فیزیک در خصوص جهان ارائه مى نماید بر اساس مفاهیم و عواملى نظیر زمان، مکان و جرم بنا شده اند. این عوامل به صورت موجوداتى ریاضى، بدون این که از چند و چون آنها چندان سخنى به میان آید، در روابط ریاضى فیزیک وارد مى شوند. به این ترتیب فیزیک، پدیده ها را با دقت ریاضى وصف مى کند و در عین حال این توصیفات به جهت ابهام مفاهیم اساسى شان به کلى مبهم مى باشند. رفع ابهام از این مفاهیم – و از جمله مفهوم زمان – باید در حوزه اى خارج از حوزه فیزیک، یعنى در عرصه فلسفه علم صورت پذیرد.
در این کتاب نگارنده مى کوشد از یک سو مباحثى را که در خصوص چیستى زمان طرح شده اند، در حد امکان، در تاریخ فلسفه ردیابى کند و مهمترین نکاتى را که در این باره مى یابد، دسته بندى نموده و با روالى منطقى ارائه نماید، و از سوى دیگر به بررسى تغییر نگرش انسان به مساله زمان در سایه کشفیات جدید علم فیزیک و تبیین باورهاى نوین ناشى از این کشفیات بپردازد
ادامه مطلب + دانلود...