جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
فصل دوم
پیشینه تحقیق
در این فصل تلاش میشود تا حاصل تحقیقات انجام شده در رابطه با این موضوع که تاکنون انجام شده و نتایج آن قابل استفاده و رهگشا در انجام این تحقیق میباشد گردآوری و ارایه گردد:
پژوهشی در مجموعه WVS (پیمایش ارزشهای جهانی) توسط “منصور معدل” از دانشگاه میشیگان و «آزادارمکی» از دانشگاه تهران انجام شده است.
در این پیمایش با نمونههایی که از سه کشور «مصر» ، «ایران» و «اردن» گرفته شده است به باورهای دینی دینداری، هویت ملی و ایستارها نسبت به فرهنگ غرب، خانواده و روابط جنسیتی تحلیل و مقایسه شده است.
نتیجه اصلی که ایشان از تحقیق خود میگیرند این است که «ماهیت رژیم حاکم» یک عامل مهم برای اختلاف جهان بینی مردم این سه کشور است. بین این سه کشور حکومت ایران، «حکومت تئوکراسی» و «دین سالاری» است. حکومتهای مصر و اردن و خصوصاً حکومت مصر، سکولار است. به جهت اینکه این حکومتها در درجات متفاوتی از اقتدار طلبی هستند، گروههای مخالف بیانات فرهنگی خود را در واکنش به جهت گیریهای فرهنگی رژیمهایشان تنظیم می کنند. به همین علت در ایران جایی که جامعه تحت تسلط رژیم کاملاً دینی اداره شده است مردم کمتر دینی. کمتر ضد غرب، بیشتر سکولار و بیشتر هوادار ارزشهای مدرنیسم هستند تا مردم مصر و اردن که حکومتشان سکولار و به طور قطعی هوادار غرب است.
پژوهشگران مذکور معتقدند یافتههای تجربی آنها با پژوهشهای تاریخی موجود همخوانی دارد. شواهد تاریخی متعدد حاکی از آن است که جهتگیریها و خط مشیهای فرهنگی دولت نقش تعیینکنندهای در روند فرهنگی جامعه دارد.
ایشان موارد مختلفی را از تاریخ کشورهای اسلامی ذکر میکنند که در آنها مداخله فرهنگی حکومتهای سکولار با ایدئولوژی تهاجمی، سبب سیاسی شدن دین و شکلگیری بنیادگرایی اسلامی شده است.
تحقیق مورد بحث علاوه بر نتایجی در مورد اختلاف جهان بینی مردم این سه کشور اسلامی به نتایجی هم در مورد اختلاف جهان بینی مردم در هر یک از این سه کشور میرسد. در این مورد نتایج به دست آمده حاکی از آن است که عوامل تعیین کننده عبارتند از: تنوعی از صفات اجتماعی پاسخگو مانند پایگاه اجتماعی، اقتصادی، جنس و سن و تحصیلات؛ که سن و تحصیلات نشانههای خوبی برای راستای تغییر فرهنگی هستند.
در عین حال تحصیلات اثر قابل ملاحظهتری روی دیدگاههای فردی دارد. تأثیر متغیر سن و تحصیلات در این سه کشور یکسان نیست. در ایران پاسخگویان جوانتر و دارای تحصیلات بالاتر بیشتر ملیگرا بیشتر سکولار و کمتر دینی هستند. در مصر و اردن این اثرات (تأثیر سن و تحصیلات روی دین) قابل توجه و مشخص نیست. جالب است که در هر سه کشور سطح تحصیلات با اعتماد به مسجد و اعتماد به دولت رابطه معکوس دارد.
پژوهشگران با قدری احتیاط نتیجه میگیرند که معنی این رابطه منفی در ایران سکولاریسم بیشتر و دینداری کمتر است ولی در اردن و مصر تلاش دینی بیشتر را میفهماند.
خانواده، دانشگاه و جامعه پذیری دینی: (طالبان ۱۳۷۸)
محقق میخواهد به این سوال پاسخ دهد که آیا تأثیر تحصیلات تنها بر افراد تحصیل کرده است یا اینکه دامنه نفوذ آن به فرزندان آنها نیز کشیده خواهد شد؟
نتایج تجربی بیانگر آن است که دینداری فرزندان خانوادههای تحصیل کرده به نسبت دیگران از میزان ضعیفتری برخوردار است. ولی در هر صورت متوسط دینداری در جامعه ایران بالا و نزد این خانوارها هم بالاتر از متوسط مقیاس دینداری بوده است.
دانشگاه ، دین، سیاست : (رجبزاده، ۱۳۷۹ ۲۰۰-۱۸۳)
این پژوهش میکوشد به این سوال اساسی پاسخ گوید که باورها و ارزشهای دین در این روایات رسمی و سنتی آن تحت تأثیر فرهنگ دانشگاه چه سمت و سویی پیدا میکنند؟ و در جریان این چالش چه باورها و ارزشهایی به عنوان راه حل چالش مورد پذیرش افراد قرار میگیرد یا قابلیت پذیرش بیشتری مییابند؟
در باب دین ورزی در این تحقیق مولفههای گوناگونی مورد توجه قرار گرفته است که مهمترین آنها عبارتند از: «راه شناخت خدا» ، «جهان بینی»، «نگاه افراد به دین» (سنتی، تجربه درونی، مادی گرایانه، عقل گرایانه). «تلقی افراد از کارکرد معرفت شناختی دین»، «جایگاه روحانیت در دین» ، «مناسک گرایی» ، «تکثرگرایی»، «تفسیرپذیری سکولاریزاسیون».
ابعاد دین در این پژوهش براساس مولفههایی نوع بندی شده که در ارتباط با بحث ارزشها و باورهای علم قرار میگیرند. برخی از مهمترین یافتههای این پژوهش را به این شرح میتوان خلاصه کرد:
– پاسخگویان به تعدد راههای شناخت معتقدند.
– دانشجویانی که از پایگاه اجتماعی اقتصادی بالاتری برخوردارند نظر منفیتری نسبت به دین سنتی دارند.
– گرایش به سوی مخالفت با نقش سنتی روحانیت و ملازمه آن با دین در دانشجویان مشهود است. و نوعی کاهش باور به مرجعیت روحانیت در شناخت دین وجود دارد.
– قبول و موافقت با تکثرگرایی، گرایش کلی جمعیت است و روابط بین متغیرها حاکی از دخالت عوامل درون دانشگاهی و روابط ضعیف با عوامل فرا دانشگاهی است.
– در خصوص مناسک گرایی در دین، همانند تلقی سنتی از دین و نگاه به مرجعیت روحانیت نوعی قطب بندی در سطح افراد دانشگاهی (اجتماعی) محسوس است. در این رابطه متغیرهای «پایگاه اقتصادی- اجتماعی» افراد «سطح توسعه یافتگی» منطقه زندگی افراد نقش اساسی دارند. (همان ۲۰۳-۹۲)
فعالیتهای مذهبی:
در تحقیقاتی که در ذیل عنوان کلی فوق و یا به عنوان جزیی از یک مفهوم کلیتر در سالهای اخیر صورت پذیرفته نکته مهمی مشاهده میشود، در مورد عرصه مناسکی دین به خصوص مناسکی که بخش زیادی از آن جنبه جمعی دارد و با تعامل و پیوند با دیگران همراه است، تعاملات و پیوندهایی که در خلال آن اجتماع دینی تداوم مییابد با این واقعیت جدید در جامعه ایران مواجه میشویم که نوعی تحول از سمت دین و مناسک جمعی به سوی فردگرایی در دین مشهود است.
محقق پیش بینی میکند با رشد تجدد و افزایش سطح توسعه یافتگی عرصه دین فردی در بخشهایی از جامعه گسترش بیشتری یابد که با توجه به گسترش مولفه اصلی آن یعنی تحصیلات در سالهای آتی انتظار توسعه بیشتر آن میرود. (رجبزاده، ۱۳۸۰)
در تحقیق دیگری که باعنوان «بررسی عوامل موثر بر رعایت حجاب دانشآموزان دختر دبیرستانی یزد» انجام شده است؛ کم بودن تعداد افراد خانواده، تربیت و تولد فرزندان در خانواده عامل موثر بر رعایت حجاب نیستند. سن والدین و سطح تحصیلات پدران تأثیری در رعایت حجاب ندارد هرچند که سطح تحصیلات مادران موثر است. مادران خانهدار و بازنشسته دارای فرزندانی با رعایت حجاب میباشند و مادران شاغل در زمینه حفظ حجاب فرزندانشان موفقیت کمتری دارند:
– پیشرفت تحصیلی و احساس رضایت از وضع ظاهری در رعایت حجاب موثر است.
– برقراری رابطه گرم و صمیمی والدین با یکدیگر و با فرزندان در حفظ حجاب موثر است.
– وضع مطلوب اقتصادی خانواده، پایبندی خانواده به فرایض مذهبی، استفاده مادران از چادر مشکی و مقنعه به عنوان فاکتوری موثر در حفظ حجاب فرزندان میباشد.
– رعایت حجاب در دختران با حجاب با بینش و بصیرت و شناخت دلایل آن بوده است.
– تأثیر مدلهای جدید لباس (مدلهای جلف) در دختران بدحجاب بالا است.(جواد هدایتی ۱۳۸۳)
در مطالعهای که سازگارنژاد در سال ۷۲ در یکی از مدارس منطقه ۸ تهران پیرامون حجاب انجام داده است، متغییر مورد مطالعه «تصور دانش آموز نسبت به حجاب» بوده است. طی این تحقیق از دانش آموزان سوال شده است که: “با این نظر که زن میتواند با هر لباس و پوشش که دوست دارد در خیابان ظاهر شود، مهم این است که قلبش پاک باشد» ؛ ۱/۵۵ درصد با این حرف کاملاً موافق با موافق بوده و ۲/۳۵ درصد نیز مخالف یا کاملاً مخالف بودهاند.
در مورد مویسر در امر حجاب عبارتی با این مضمون مطرح شده است: «بیرون بودن مویسر اززیر روسری، مقنعه یا چادر مانعی ندارد» ؛ ۶/۴۶ درصد با این عبارت کاملاً مخالف ، ۳/۲۱ درصد مخالف و ۲/۲۲ درصد موافق یا کاملاً موافق بودهاند.
نتیجه گیری:
یافتههای این تحقیقات حاکی از آن است که :
ماهیت رژیم حاکم یک عامل مهم در اختلاف جهانبینی افراد است. همینطور تنوعی از صفات اجتماعی پاسخگو مانند پایگاه اجتماعی- اقتصادی، جنس، سن و تحصیلات نشانههای خوبی برای تعیین راستای تغییر فرهنگی هستند. و در عین حال تحصیلات اثر قابل ملاحظهتری روی دیدگاههای فردی دارد.
همچنین نباید از یاد برد که در برخی از این تحقیقات مشخص شده که بین تحصیلات و دینداری رابطه معکوس وجود دارد. دانشجویانی که از پایگاه اجتماعی- اقتصادی بالاتری برخوردارند نظر منفیتری نسبت به دین سنتی دارند.
قبول و موافقت با تکثرگرایی، گرایش کلی جمعیت است و روابط بین متغیرها حاکی از دخالت عوامل درون دانشگاهی و روابط ضعیف با عوامل فرا دانشگاهی است.
در میان این تحقیقات در جامعه ایران با این واقعیت مواجه میشویم که نوعی تحول از سمت دین و مناسک جمعی به سوی فردگرایی در دین مشهود است. و پیشبینی میشود با رشد تجدد و افزایش سطح توسعه یافتگی عرصه دین فردی در بخشهایی از جامعه گسترش بیشتری یابد که با توجه به گسترش مولفه اصلی آن یعنی تحصیلات در سالهای آتی انتظار توسعه بیشتر آن میرود.
از بخشی از نتایج این تحقیقات در پایان نامه حاضر استفاده شده است. به این ترتیب که از تحقیق نخست ، تنوعی از صفات اجتماعی که به عنوان عوامل تعیین کننده در اختلاف جهان بینی مردم بیان گردیده به عنوان بخشی از متغیرهای به کار رفته در پایان نامه حاضر استفاده شده است.
همچنین از دومین تحقیق این پرسش گرفته شده است که آیا تحصیلات و شغل و جایگاه اجتماعی والدین بر تعریف فرزندان از واژه «باحجاب» موثر است؟ و از تحقیق بعدی این پرسش عنوان شده است که آیا تعریف افراد از واژه باحجاب تحت تأثیر فرهنگ دانشگاه و البته در میان رشته های تحصیلی گوناگون تغییر می کند؟
فصل سوم
چهارچوب نظری
پارادایم سکولاریزاسیون بروس:
(به نقل از مسعود سعیدی «سنجش نگرش سکولاریزاسیون در گروه سنی ۲۰ تا ۵۰ ساله مردم شهر مشهد در سال ۸۴ و بررسی عوامل موثر براین نگرش» پایان نامه دوره کارشناسی ارشد)
بروس در فصل اول کتاب خود این پارادایم را مختصراً توصیف میکند و در بخشهای بعد با مدارک و شواهد بیشتری بحث را تکمیل می کند و انتقالات وارد را نیز پاسخ میگوید.
وی ابتدا دو نکته را در مورد ارتباطات علی موجود در این پارادایم بیان میکند. میگوید: “من ادعا نمیکنم که هر کدام از این علتها به تنهایی میتواند اثر نموده شده را به وجود آورد. بسیاری شرایط دیگر نیز لازم است… ثانیاً من ادعا نمیکنم که هر کدام از این علتها (برای به وجود آمدن اثر خاص) همیشه لازم است… مانند ژاپن (که به سرمایهداری صنعتی تبدیل شد در حالی که فرهنگ متفاوت با غرب دارد) یعنی این عوامل نه کافی هستند و نه لازم.
اصطلاحاتی که بروس برای پارادایم سکولاریزاسیون آورده تقریباً روشن است و مفهوم آن تفاوت چندانی با مفهوم رایج ندارد. فقط دو اصطلاح «بخشی سازی» (compoutmentalization) و «خصوصی سازی» (priuatization) قدری نیاز به توضیح دارد.
این دو اصطلاح مربوط به جنبه فردی سکولاریزاسیون میشوند و در واقع واکنش فرد را به فرآیندهایی مثل تفکیک و تکثیر بیان میکنند.
یک راه برای اینکه مومنین ایمانشان را با تنوع و تکثر فرهنگی و دینی آشتی دهند این است که یکپارچگی را در سطح بالاتری از انتزاع بازسازی کنند به این صورت که همه ادیان را به یک معنا یکسان در نظر بگیرند.
امکان دیگر- که با اولی سازگار نیست- این است که فرد ایمانش را به بخش خاصی از زندگی اجتماعی محدود نماید.
«برگر» و «لاکمن» در «ساخت اجتماعی واقعیت» نشان دادهاند که تفکیک و تمایز که از ویژگیهای مدرنیته است ما را ملزم میکند که نه در یک جهان واحد، بلکه در تعدادی از جهانها زندگی کنیم که هر کدامشان ارزشها و منطق خاص خودش را دارد. پس مقصود از «بخشیسازی» این است که فرد فقط در حیطه خاصی از زندگی اجتماعی تابع ایده و ارزشهای دینی خود است.
خصوصی سازی نیز همراه بخشی سازی فرا میرسد یعنی این احساس و درک که حیطه دسترسی دین محدود میشود فقط به کسانی که آموزههای این یا آن دین را میپذیرند.
در مورد «آگاهی فن سالارانه» نیز مفهوم وی تفاوت اندکی با مفهوم مورد نظر هابرمالن دارد. مقصود بروس از این اصطلاح شیوه خاصی از اندیشه است که همراه علم و تکنولوژی مدرن به انسانها تحمیل میشود.
در میان خصوصیات این شیوه «استیوبروس»، پیش فرضهایی بنیادی نهفته در علم و تکنولوژی را مطرح میکند. وی پارادایم پیشنهادی خود را در یک جمله این چنین خلاصه میکند:
«فردگرایی ، تکثر (تنوع) و برابری خواهی در یک زمینه لیبرال دموکراسی، اقتدار باورهای دینی راست کرد».
او در جای دیگر میگوید: «اگر در گزارش من از این تغییرات ابتکاری وجود داشته باشد، در تأکیدی است که بر تکثر و تنوع میکنم. در حالی که دیگران تبیین خود را برای افول دین با پیرایش حکومت به نحوه فزاینده بیطرف، شروع میکنند، من به علت این بیطرفی توجه میکنم.
تنوع فرهنگی ناشی از تعامل فرهنگ دینی متکثر با تفکیک ساختاری و اجتماعی، دین را از عرصه عمومی به عرصه خصوصی راند (و حکومتی بی طرف تأسیس نمود) و همراه دین هم ایدههای دینی به جز ملایمترین آنها نیز به حوزه خصوصی رانده شده … برداشته شدن حمایت از دین در سطح ساختار اجتماعی بر روانشناسی اجتماعی باور، تأثیری مشابه به جای می گذارد.
بازدید
بازدید
گروههای غیر رسمی وظیفه ای مهم بر عهده میگیرند تا نیازهای اجتماعی افراد تامین گردد.به سبب تعامل که در سایه همکاری نزدیک اعضا به وجود میاید مشاهده میکنیم که این گروهها تیمهای ورزشی کو چک تشکیل میدهند – با هم به تفریح میروند- به صورت گروهی ناهار صرف میکنند و ساعتهای بیکاری را با هم میگذرانند .باید توجه داشت که این نوع همکاری متقابل بر نوع رفتار و عملکرد افراد اثراتی شدیدی میگذارد. با هیچ دلیل منحصر به فردی نمیتوان تشکیل گروه را توجیه کرد.بیشتر افراد به چندین گروه تعلق دارند. بنابر این بدیهی است که گروههای مختلف مزایای مختلفی برای اعضا دارند .
هنجارها:
هر گروه هنجارهای خاص خود را تعیین میکند.هنگامی که گروه هنجارهایی را پذیرفت به عنوان ابزارهایی برای اعمال نفوذ بر رفتار اعضا از انها استفاده میشود.گروه بر اعضای خود فشار میاورد تا رفتار خود را با استانداردهای گروه سازگار کند . اگر افراد یک گروه هنجارها را نقض نمایند باید منتظر واکنش گروه باشند و در مواردی هم توبخ و تنبیه خواهند شد .
انسجام:
قدرت جذب افراد گروه را انسجام گویند.بعضی گروهها دارای انسجام زیاد هستند زیرا اعضا مدت زیادی از وقت و عمر خود را با یکدیگر میگذرانند. اهمیت انسجام در این است که با تولید گروه رابطه مستقیمی دارد.
ترکیب گروه:
گروه نامتجانس و متجانس. گروه نامتجانس که از افراد مختلف تشکیل شده بیش از گروه متجانس بازدهی دارد . اعضای گروه متجانس دارای تواناییها و اطلاعات متفاوتند . هنگامی که ترکیب گروه به گونه ای است که در ان شخصیتها – عقاید – تواناییها –مهارتها-و دیدگاههای مختلف و ناهمجنس وجو دارد احتمال بیشتری است که این گروه برای انجام کارها به صورت موثر دارای تواناییها و ویژگیهای لازم باشد.گروههایی که از نظر فرهنگی نامتجانس هستند برای یاد گیری شیوه کار کردن با یکدیگر و حل مساله با مشکلات بیشتری رو برو میشوند . با گذشت زمان این مشکل از بین میرود.اگر چه گروهی که به تازگی از افراد وابسته به فرهنگهای مختلف تشکیل شده اند – نمیتواند اثر بخش واقع شود – ولی ظرف دو یا سه ماه این اختلافات از بین میرود. این بدان دلیل است که مدت زمانی طول میکشد تا گروههای نامتجانس شیوه همکاری با یکدیگر را فرا گیرند و اختلاف نظر های خود را از بین ببرند.
مقام غیر فردی
غالبا مردم مقام یا رتبه غیر سمی به اعضای سازمان میدهند.مقام ممکن است به صورت غیر رسمی بدست اید- مثلا به واسطه داشتن تحصیلات- سن – مهارت – یا تجربه.اگر سایر اعضای گروه چیزی را مقام بدانند و برای ان ارزش قائل شوند ان خود نوعی مقام یا اعتبار به حساب میاید.اعضای گروه باید بر این امر اعتقاد داشته باشند که مقامهای سازمانی بر اساس مساوات به افراد اعطا شده.برای اینکه افراد احساس کنند که برابری رعایت میشود مزایایی که به دارندگان مقام رسمی داده میشود باید متناسب با همان پستها باشد.اگر فرد چنین استباط کند که بین مقام و مزایایی که به او در رابطه با مقام میدهند – تناسب وجود ندارد هم او و هم سایر اعضای سازمان احساس میکنند که جوی ظالمانه بر سازمان حاکم است.
بازدید
هویت شامل اجزابسیاری ازجمله جنسی ، اجتماعی ، فیزیکی ، روانی ، اخلاقی ، ایدیولوژیک وشغلی وحرفه ای است که مجموعه این اجزاخودراتشکیل می دهد.
( مارسیاوهمکاران ، ۱۹۸۳ )
بطورخلاصه می توان اظهارداشت که درفصل اول پژوهش ، ابتدادرموردچگونگی رشدشخصیت ونقش مهم آن درتبین وتشریح اختلالات روان شناختی مطالبی بیان شد. چراکه ازدیربازموردتوجه روان شناسان بوده است وسهم قابل توجهی درتعیین مسیربهنجاررشددارد- علاوه برآن دومولفه دیگرکه درطول تاریخچه روان شناسی بحثهاونظریات فراوانی رابه خوداختصاص داده است « هویت »و « عزت نفس » می باشدکه درتمامی اختلالات روانی دارای نقش تعیین کننده ای هستند. همچنین این دومسئله بیشترخودرادردوره نوجوانی وجوانی نشان می دهدونقش کلیدی دراین دوران ایفامی کند. آنچه که درواقع ، پژوهش حاضربایدجوابگوباشد، میزان همبستگی وچگونگی ارتباط هریک ازپایگاههای هویت باعزت نفس می باشد.
همان طورکه درفصل های گذشته راجع به آن بحث شدمادراین پژوهش ازنظریات روان شناسان بسیاری سودجستیم .
مارسیا درمطالعاتش به این نتیجه رسیدکه افرادپایگاههای تعلیق دارای منابع درونی اطمینان وامنیت وعزت نفس پایدارهستندوافرادپایگاه ممانعت وپراکندگی فاقدچنین منابعی هستند. ( مارسیا به نقل ازکروگر،۱۹۷۹ )
درمطالعه ای دیگر، کرامر، متذکرشدکه افرادپایگاههای هویت ممانعت ودستیابی هردوازعزت نفس بالایی برخوردارنددرصورتی که افرادپایگاههای تعلیق وپراکندگی که فاقدتعهدهستندازعزت نفس پایینی برخوردارند( کرامر، ۱۹۹۷ )
گلاسردوسینی درموردروابط متقابل عزت نفس وهویت می نویسند: « چگونگی برداشتهاونظریات دیگران نسبت به مادرروشن کردن هویت مانقش عمده ای برعهده دارد. ارزشیابی های ماازخودمان درارتباط باشرایط زندگی ، اوضاع اجتماعی واقتصادی نیزمبین هویت ماست وهمچنین تصورات مادرباره وضع جسمانی وشیوه لباس پوشیدن ، نوع هویت مارادرمقایسه بادیگران نشان می دهد»( گلاسروکرسینی ، ۱۹۷۵ ، ۱۹۷۳ )
فصل دوم که شامل عناوینی ازجمله موضع گیری های نظری درخصوص هویت وعزت نفس که خودشامل بخشهایی ازقبیل تعریف هویت وعزت نفس می باشد که دراین بخش به تعریف مفهوم هویت وعزت نفس پرداخته شده است وسپس به بحث شکل گیری هویت پرداخته می شودطبق نظریه اریکسون درموردرشدروانی اجتماعی انسان ، پنجمین مرحله ازرشدروانی – اجتماعی « شکل گیری هویت » درمقابل پراکندگی می باشد.اودراین مورد تاکیدداردکه مراحل رشد هریک بطور مجزادردرون خودپایان نمی یابدبلکه بهم پیوسته ووابسته است . عوامل مختلفی برشکل گیری هویت تاثیرمی گذاردازجمله :عوامل شناختی ، والدین ، مدرسه وعوامل اجتماعی – فرهنگی ، تربیت تولدوفاصله سنی فرزندان دررفتارخودنوجوان وخیال پردازی هاو…
دربخش بعدی نیزبه نظریه های مربوط به هویت ازجمله نظریات بلوز – کگان – لووینگر – اریکون – گلاسر پرداخته می شود وهمچنین دربخش بعدی به نظریه های مربوط به عزت نفس ازجمله نظریات مردم – اریکسون – بندورا – کلی – مزلو وراجرز
ودردوبخش پایانی به مباحثی ازجمله یافته های پژوهش درخصوص موضوع ونتیجه گیری نیزپرداخته شده است .
فصل سوم روش پژوهش رامعرفی می کند. این روش به صورت همبستگی می باشدودرنمونه گیری نیزازروش نمونه گیری خوشه ای استفاده کرده ایم . جامعه موردمطالعه ما، دانش آموزان دخترمقطع پیش دانشگاهی وسوم دبیرستان منطقه یک مشهدمی باشندکه ازمیان این تعدادما۱۶۰ نفررابه عنوان حجم نمونه دراختیارگرفتیم . دوآزمون اجراشده –آزمون گسترش یافته عینی پایگاه هویت من ودیگری آزمون عزت نفس کوپراسمیت – اجرای ازمون گروهی بودوداخل کلاس وحدود۲۰ الی ۲۵ دقیقه وقت لازم بودتاازمونی به هردوازمون پاسخ دهد.برای تحلیل داده هاازضریب همبستگی پیرسون استفاده کردیم وبرای بررسی تفاوت میان گین هانیزازازمون استفاده نمودیم .
فصل چهارم نیزشامل دوبخش می باشدکه مربوط بررسی جهت شناختی وپس بررسی توصیفی وارتباطی سوالات پژوهش است دربررسی جهت شناختی عنوان شدکه تعدادآزمودنی ها۱۶۰ نفربودندوهمگی مونث وازاین میان ۱۵۱ نفرمجردو۹ نفرمتاهل بودندودربخش بررسی توصیفی وارتباطی سوالات پژوهش به رابطه عزت نفس باهریک ازپایگاههای هویت پرداخته شده است .
وفصل پنجم به بحث ونتیجه گیری ومقایسه تحقیق فوق باسایرتحقیقات انجام شده ودراین زمینه نیزاختصاص داده شده است .
۱ – 2 – موضوع تحقیق
دریک جامعه ابتدایی که در آن الگوهای همانندسازی ونقشهای اجتماعی محدودندهویت یابی تاحدودی اسان ترصورت می گیرد امادر جامعه پیچیده ،هویت یابی برای بسیاری ازنوجوانان کاری دشواروطولانی است . درچنین جوامعی برای اینکه نوجوان بداند« چگونه رفتارکندوچه کاری رادرزندگی دنبال کند» بایدمجموعه کاملاًنامحدودی ازرفتارهارادرنظربگیرد.درنتیجه دررشدهویت یابی نوجوان ، تفاوتهای بسیاری مشاهد ه می شود( براهنی ، ۱۳۷۸ )
مادامی که خودنتواندبه هویت یکپارچه ای دست یابدنمی تواندمسیرمشخصی رادرزندگی دنبال کند، بی ثبات بوده ونوعی پراکندگی وبی انسجامی دررفتاراوحاکم می شود. درمطلوب ترین شرائط بحران هویت نوجوان بایددراوایل یااواسط دهه سوم حل شودتاخودبتواندبه مسایل دیگرزندگی بپردازد.وقتی این فرایندباموفقیت انجام بپذیرد، می گوییم فردبه هویت دست یافته است . به این معنی که وی به مفهوم یکپارچه ای ازهویت جنسیتی ، جهت گزینی شغلی وجهان بینی نایل شده است . ( همان منبع )
درنظریه پردازی هایی که درزمینه روزهای جست وجوی هویت وتعهددرزمینه پایگاههای هویت انجام شده است به مباحث اطمینان وامنیت درونی ، عزت نفس پایدارواضطراب توجه شده است . دراین پژوهش به دلیل گستردگی هریک ازاین مباحث ، نه تنهابه مسیله عزت نفس توجه شده است .
درنظریات ، ازیک سوافرادپایگاههای تعلیق رادارای منابع درونی اطمینان وامنیت وعزت نفس پایداردانسته اندوافرادپایگاه ممانعت وپراکندگی رافاقدچنین منابعی می دانند.( مارسیا، ۱۹۹۴ )
همچنین براساس یک سری مطالعات پیشین ، افرادپایگاههای هویت ممانعت ودستیابی هردوازعزت نفس بالایی برخوردارنددرصورتی که افرادپایگاههای تعلیق وپراکندگی که فاقدتعهدهستندازعزت نفس پایینی برخوردارند.( کرامر، ۱۹۹۷ )
موضوع تحقیقی که برای این پژوهش انتخاب شده است بررسی رابطه عزت نفس باهریک ازپایگاههای هویت دردانش آموزانی مقطع پیش دانشگاهی وسوم متوسطه ناحیه ۱ شهرستان مشهدمی باشد.
۱-۳- اهداف تحقیق
به طورکلی این پژوهش اهداف زیررادنبال می کند.
۱-مطالعه رابطه ، عزت نفس باپایگاه هویت دستیابی دردانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم متوسطه
۲-مطالعه رابطه عزت نفس باپایگاه هویت پراکندگی دردانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم متوسطه
۳-مطالعه رابطه عزت نفس باپایگاه هویت ممانعت دردانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم متوسطه
۴-مطالعه رابطه عزت نفس باپایگاه هویت تعلیق دردانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم متوسطه
۵-بررسی عزت نفس ورابطه آن بارشته تحصیلی
اهمیت چنین پژوهشی دربرنامه ریزی هاوشناخت معضلات نوجوانان ازجایگاه ویژه ای برخورداراست . زیرابه اهداف نوجوانان سمت وسویی مشخص خواهددادواگرنوجوانان عزت نفس پایینی داشته باشندمی توان بااستفاده ازروش های موثرعزت نفس آنان راتقویت کرده وبالابرد.
درصورتی که جامعه ای برای حل مسایل خوداعم ازاجتماعی وفرهنگی ، اقتصادی ، تربیتی و … ازپژوهش وتحقیق استفاده کنددرارایه راه حل هامی تواندنتیجه گیری صحیح تری داشته باشدودرنهایت کشوررادرجهت سازندگی وپیشرفت سوق دهد.
گلاسروکریسنی ( ۱۹۷۵ – 1973 ) درموردروابط عزت نفس وهویت می نویسند،
« چگونگی برداشت ونظرات دیگران نسبت به مادرروشن کردن هویت نقش عمده ای برعهده داردآنچه که دیگران درباره مامنعکس می کنندتاحدزیادی تصویربامعنایی ازهویت ماست . ارزشیابی های ماازخودمان درارتباط باشرایط زندگی ، اوضاع اجتماعی واقتصادی نیز، مبین هویت ماست وهمچنین تصورات مادرباره وضع جسمانی وشیوه لباس پوشیدن نوع هویت مارادرمقایسه بادیگران نشان می دهد» ( شفیع آبادی ، ۱۳۷۷)
۱-۴ اهمیت موضوع
۱-هیچ چیزدردنیابرای نوجوان به اندازه پرسشهایی که به هویت اومربوط می شودنگرانی ودلواپسی ایجادنمی کند
دردوران نوجوانی به هویت یابی مسیله حادمی شوداین که اوبه گمان خویش چگونه آدمی است واین که اونسبت به استنباط دیگران درموردخودچه احساسی دارد؟ اورابرای تسلط برخودبه تلاش وامی داردبنابراین امروزه باوجودپیچیدگی هاوموانعی که برسرراه رشدروانی – اجتماعی نوجوان شکل گرفته است بایدتوجه بیشتری به مسایل ومشکلات نوجوان داشت . مشکلات هویت وعزت نفس جزء مسایلی است که درهریک ازانحرافات واختلالات ازقبیل به اعتیاد، بزهکاری و… نقش اساسی دارد.
۲- بنابراین باتوجه به روابط متقابل وتنگاتنگی که بین هویت وعزت نفس وجوددارداحتیاج به مطالعاتی داریم که رابطه مشخص این دورایعنی ( میزان عزت نفس رادرهریک ازپایگاههای هویت بررسی وروشن نماید)
دراین میان مداخلات اجتماعی ورویکردنظامهایی که بامسیله شکل گیری هویت نوجوانان سروکاردارندازجمله نظام آموزشی وتربیتی درحل مسایل هویت نوجوانان جامعه اهمیت زیادی دارد.
به عبارتی باشناخت تواناییها، استعدادهاوشخصیت افراد می توان درمحول کردن کارهای زیربنایی به آنان موفق شد. نوجوانان آینده سازان جامعه هستندشناخت روحیات آنهابایدسرلوحه تمام کارهای برنامه ریزان ومدیران تعلیم وتربیت قرارگیرد. نوجوانی که دچاربحران هویت می شوداگراین بحران رابه سلامت نگذراندانرژی باارزش اوتلف می شود، کارکردهای انطباقی اش مختل می شودوتمام آینده اوزیرسوال می رود.
۱-۵- دلایل انتخاب موضوع ،
دلایل انتخاب موضوع تحقیق عبارتنداز:
۱-آگاهی ازمیزان عزت نفس دانش اموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم دبیرستان
۲-بررسی انواع پایگاههای هویت دردانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم دبیرستان
۳-بررسی رابطه بین عزت نفس وپایگاههای هویت دانش آموزان مقطع پیشس دانشگاهی وسوم دبیرستان
۴-نیازمراکرمهمی که درارتباط بادانش آموزان وجوانان هستندبه داشتن اطلاعات فوق الذکردرخصوص این قشرعظیم ومهم جامعه کنونی ایران
۵-فراهم نمودن زمینه تحقیقات جزیی ودقیقی درخصوص دانش آموزان وجوانان
۱-۶- سوالات تحقیق
۱٫ بین میزان عزت نفس وپایسگاله هویت دستیابی رابطه معناداری وجوددارد.
۲٫ بین میزان عزت نفس وپایگاه هویت تعلیق رابطه معناداری وجوددارد.
۳٫ بین میزان عزت نفس وپایگاه هویت ممانعت رابطه معناداری وجوددارد.
۴٫ بین میزان عزت نفس وپایگاه هویت پراکندگی رابطه معناداری وجوددارد.
۱-۷ تعاریف عملیاتی واژه ها
-تعریف عملیاتی عزت نفس ،
درتحقیق حاضرمیانگین نمرات عزت نفس۴ / ۲۵ می باشددرصورتی که نمرات پایین ترازمیانگین باشدعزت نفس پایین است وباعقده حقارت همراه است ودرصورت میزان بالای عزت نفس بااستواری سازگاری همراه می شود.
-تعریف عملیاتی پایگاه هویت ،
پایگاه هویت شامل دوبعدایدیولوژی وبین فردی می باشدکه بعدایدیولوژی ک حیطه ی ( ۱-شغلی – 2-مذهبی ۳-سیاست ۴-سبک زندگی )
وبعدبین فردی حیطه ای ( ۱-روابط دوستانه ۲۰نقش جنسی ۳-همسرگزینی ۴-فعالیتهای تفریحی راشامل می شود.نمراتی که آزمون این دوبعدهویت ( ازمون گسترش یافته عینی پایگاه هویت من ( EOM – EIS ) بدست می اید ، فرد رادرهریک ازپایگاههای ذکرشده قرارمی دهد.
-دانش اموزان مقطع پیش دانشگاهی ،
دراین مطالعه ، دانش اموزان ، دخترانی هستندکه درمقطع سوم متوسطه وپیش دانشگاهی بین سنین ۱۹ –17 سال مشغول به تحصیل می باشند.
-رشته ریاضی فیزیک ، رشته ای است که دانش اموزان ازسال دوم دوره متوسطه باتوجه به علاقه استعدادونمرات کسب شده این گرایش راانتخاب کردند.
-رشته علوم تجربی ، رشته ای است که دانش اموزان ازسال دوم دوره متوسطه باتوجه به علاقه واستعدادونمرات کسب شده این گرایش راانتخاب کردند
رشته علوم انسانی رشته ای است که دانش اموزان ازسال دوم دوره متوسطه باتوجه به علاقه استعدادنمرات کسب شده این گرایش راانتخاب کردند.
فصل دوم :
موضع گیری های نظری ویافته های پژوهشی درخصوص موضوع
۲-۱-موضع گیری های نظری درخصوص هویت وعزت نفس
۲-۱-۱-تعریف هویت وعزت نفس
۲-۱-۲-شکل گیری هویت
۲-۱-۳-نظریه های هویت
۲-۱-۴-نظریه های عزت نفس
۲-۲-یافته های پژوهشی درخصوص موضوع
-نتیجه گیری
۲-۱موضع گیری نظری درخصوص هویت وعزت نفس
۲-۱-۱تعریف هویت وعزت نفس
مفهوم هریک باکلمات دقیق قابل تعریف نیست وتاحدی مبهم می باشد شامل تداوم وثباتی است که مشخص کننده افراداست . علی رقم تمام تغییرات ونقشهایی که درهرمرحله اززندگی فردپیش می ایدفرددرجریان رشدمراحلی راپشت سرمی گذاردکه جداازهم نیستنددرهرمرحله هویتی هست وبین هویتهای مراحل مختلف ارتباط وجودداردامااین هویتهاهمیشه ازنوع ازمایشی بوده اندزیراکه هریک درمرحله شدن بودندولی حالازمان بودن رسیده است .( اکبرزاده ، ۱۳۷۶ )
مفهوم هویت که اریکسون دردوره نوجوانی مطرح می کنددوچهره دارد.۱-ازیک سواحساساتی رجوع می کندکه یک فرددرمقابل خویش داردیعنی خودسنجی .
۲-برروابط بین هویت شخص وتوصیف هایی که دیگران ازاوبه عمل می آورندتکیه می کنداین توصیه هامربوط به رفتارهایی هستندکه جامعه آنهارابرای یک رفتارمناسب اساسی می داندودراطراف مجموعه هایی که نقشهای اجتماعی نامیده می شوندسازمان یافته اندبه عنوان مثال مردیازن بودن به معنای ایفاکردن یکی ازنقشهاست نقشها بین خوداجتماع ارتباط برقراری سازدودارای دوکوششند. یکی اینکه شخص مرابه قوانین اجتماعی مربوط می سازدودیگراینکه وی رابه عنوان فردشخص می کند.
هویت ازدیداریکسون مبنای اجتماعی وشخصی داردزیرابرمبنای فعالیتها ، کنشهاو تمایلات می باشد(محسنی ، ۱۳۷۵) وبردرلغت نامه روان شناسی خودهویت رابه طورمجزابرای چندحوزه تعریف کرده است روان شناسی شخصیت نظریه پیاژه وعلم منطق – تعریف حاصل مربوط به مطالعه شخصیت که درهویت به عنوان عنصراساسی شخص ، خودمستمروپنداره درونی وذهنی که شخص ازخودش به عنوان یک فردداردتعریف شده است (وبر، ۱۳۶۸ )
برای فهم بهترمفهوم هویت ، می توان به عبارات اریکسون درتوصیف هویت اشاره کرد. اریکسون ابتدااصطلاح (( هویت من )) رابرای توصیف مسایل روانی بعضی ازنظامیان بازگشته ازجنگ دوم جهانی بکاربرد. اومشاهده کردکه این سربازان نمی توانندازعهده تغییرنقش خودازسربازبه شهروندبرآیندودرانطباق باوظایف ومسئولیتهای جدیدخوددرجامعه ناتوان هستند.
تجربه آنان ( فقدان یکسان بودن خودوپیوستگی زندگی ) بود. وی می گوید: (( آنچه که توجه مرابیشترجلب کردفقدان مفهومی ازهویت دراین مردان بود. آنهامی دانستندکه چه کسی هستند. آنهایک هویت شخصی داشتندامااین هویت ازنظرذهنی سست بود. زندگی آنهادیگرپیوستگی گذشته رانداشت . یک آشفتگی اساسی درآن چیزی وجودداشت که بعدهاآن را(( هویت من )) نامیدم )) ( اریکسون ، ۱۹۶۳ )
اریکسون تعاریف متعددی رابرای هویت ارایه کردکه ازتفکرروان تحلیلی باتاکیدبر(( رشدمن )) سرچشمه می گیردوبرمبنای این عقیده قراردادکه من یک شخصیت پیوسته راسازمان می دهدویکسان بودن وپیوستگی ای که توسط دیگران درک می شودرابدان می بخشد. وی می گویداصطلاح هویت هم بریکسانی درونی بادوام درخرد( یکسان بودن خود) وهم برشریک شدن بادوام دزبعضی ازانواع رفتاربادیگران دلالت دارد( اریکسون ، ۱۹۵۶ )
ازنظرمارسیا( ۱۳۷۸ ) ، هویت یک ساختارروان شناختی وفرایندی بایک درجه تغییروعلاوه برآن کندمی باشد. هویت نظریه ای است که فرددرموردخودش دارد( که لزومابه طورکامل خودآگاه نیست ) وداشتن آن همواره یک اتفاق مثبت دراحساسی که فرددرموردخودش داردایجادمی کند. این نظریه خودیاساختارهویت همواره زیرسطح آگاهی است .
مگرهنگامی که درمعرض تجربه ای قرارگیردکه بتواندموازنه ایجادشده رابرهم بزند. درآن زمان است که فردازهویت خودش آگاه می شوددرحالت مطلوب پس ازآن ساختارهویت درجهتی می کندتاباتجربه جدیدتطابق پیداکند.
درخصوص عزت نفس بایدگفت که یکی ازعوامل مهمی که شخص راوامی داردتابه نحوه مؤثری عمل کنددرکارهایش جدیت وپشتکارداشته باشدعزت نفس است ( ارنسون ، ۱۹۷۱ ) غرض ازاعتمادبه نفس ، وجودقدرت واتکائی مستقل درنفس است ، که درسایه آن آدمی بدون چشمداشت ازکمک وسوددیگران ، کاری راآغازکرده ومی کوشدآن رابه فرجام برساند( قایمی ، ۱۳۶۴ )
اکثرصاحب نظران برخورداری ازعزت نفس رابه عنوان عامل مرکزی واساسی درسازگاری ، اجتماعی – عاطفی افرادمی دانندشایستگی عاطفی – اجتما عی که ازخودارزیابی مثبت می شودمیتواندبه عنوان سپریانیرویی درمقابل مشکلات خطیرآینده به کودک کمک کند( بیابانگرد، ۱۳۷۳ )
تعریف راجرزازعزت نفس عبارت است ازارزیابی مداوم شخص نسبت به ارزشمندی (( خویشتن خود)) . عزت نفس نوعی قضاوت نسبت به ارزشمندی وجودی است . این صفت درانسان حالت عمومی داردومحدودوزودگذرنیست . طبق نظرراجرز، این احساس عزت نفس دراثر(( نیازبه نظرمثبت )) بوجودمی آید. نیازبه نظرمثبت دیگران شامل بازخوردها، طرزبرخوردگرم ومحبت آمیز، احترام ، صمیمیت ، پذیرش ومهربانی ازطرف محیط بخصوص اولیاء کودک می شود( شاملو ،۱۳۶۸ )
کوپراسمیت ، حرمت نفس رابه عنوان بازخوردهای ارزیابی کننده ای که فردنسبت به خودداردتعریف خودکه حفره ای ازباورهای خودراپیرامون توانمندیها، اندیشمندیها، تاکید- عدم تاثیروموثربودن رادربرمی گیرد( اسمیت ، ۱۹۶۷ )
حضرت امام صادق ( ع ) سخنی دارندکه می توان آن رابه اعتمادبه نفس واتکابه نفس تعبیرکرد.
(( احمل نفسک ، لنفسک فان لم تفعل ، لم یعملک غیرک ))
(( بارمسئولیت خویش رابایدخودت به دوش بگیری واگرازانجام وظیفه شانه خالی کنی ، دیگری بارمسئولیت توراحمل نخواهدکرد))
بااین توجیه ، وجوداعتمادبه نفس درافرادبویژه پایه گزاران آن ازهمان کودکی ضروری است واین ضرورت هم دررابطه باگذران امورمربوط به حیات روزمره است . وهم دررابطه باسلامت روانی ورشد وامکان کسب کمال . کودکان مانیازمنداعتمادبه نفس اندتادرسایه آن بتوانندراه خوشبختی خودراهموارکنند. به هرمیزان که کودکان بیشتررشدکنندوبیشتربامسایل ودشواریهای زندگی مواجه گردند، نیازآنهابه اعتمادبه نفس بیشترخواهدشد( قایمی ، ۱۳۶۴ )
برانودرتعریف عزت نفس می گوید:
عزت نفس به این معناست که شخص برحسب ادراکی که ازموقعیتهای شخصی خوددرذهن دارد. به چه میزان خودش رادررده بالایاپایین قرارمی دهد. عزت نفس تاحدودی شبیه خودپنداره است . خودپنداره ارزیابی کلی فرداست ازشخصیت خودش ، ازاین روکسی که خودپنداره مثبتی دارد، عزت نفس زیادی خواهدداشت وکسی که خودپنداره منفی داردعزت نفس کمی خواهدداشت ( برانو، ۱۳۷۰ )
امروزه درتعریف عزت نفس می گویند: (( عزت نفس به ارزیابی که خوددرموردچیزی اساسی خودبه عمل می آورداطلاق می شودودرآن اظهاراتی است دال برنگرش تصویب شده یاتصویب نشده ونشان دادن عقایدفرددرباره اهمیت خود، موفقیت وارزشمندی خود))
دلیل عمده ایجادخود، خودپنداره وعزت نفس رابایددررابطه فردباجامعه اش بخصوص دردوران پراهمیت کودکی ونوجوانی جستجوکرده ودراین دوران رابطه فردباخانواده اش واطرافیانش موثرترازهمه دانست ایت رابطه رامی توان به چندنوع بیان کردکه عبارتنداز:
الف ) واکنش دیگران ، مهمترین منشا پدی آمدن خودپنداره وعزت نفس ، رفتاروواکنش دیگران نسبت به فرد، بخصوص کودک است این رانظریه (( آینه نما)) می نامند. نظریه مذکورمعتقداست که برای دیدن خودبه واکنش های دیگران توجه کرده تصویرخودرادرآن واکنشهاببینیم . بسیاری ازتحقیقات حاکی ازآن است که تصوی وپنداره هرفردازخود، وابسته به تصویری است که دیگران ازاوداشته اند. وحتی درحال حاضرهم تصویردیگران ازیک فرد می تواندارزیابی وتصویری راکه اوازخودداردراتغییردهد.
ب ) مقایسه بادیگران ، به تدریج که کودک رشد می کندخودرابادیگران ، مانندبرادر،خواهر،دوستان ، همسالان و… مقایسه می کند این مقایسه یکی ازمنابع اصلی ایجادخودپنداره وعزت نفس است . اگربرادروخواهری کوچک باهوش وزرنگ هستندواودایماازآنهاعقب می افتدکودک خودراکم هوش تصورمی کند.
بنابراین نبایدهیچ گاه ، کودک راباافرادی که بیشترازاودرخشیده اندمقایسه کنندزیرا: اولاهیچ گاه دوموجودی رادرجهان نمی توان پیداکردکه کاملا شبیه به هم باشندتابتوان آنهاراباهم مقایسه کرد. ثانیا: این کارسبب ایجاداحساس حقارت وخودکم بینی درکودک می شود.( ماسن ، ۱۹۷۴ )
ج ) همانندسازی باالگوها، کودک بابرخی افرادمهم زندگی خود، همانندسازی کرده ، آنان رابه عنوان مدل یاالگوی رفتارخودبرمی گزیند، آنهارامی ستایدوسعی داردشبیه آنان شود. والدین ، معلمان ومربیان ، مهمترین این الگوهاهستندشکل گیری خودایده ال براساس درهم آمیختن ویژگیهای این الگوهادرذهن کودک ، انجام می شود. تحقیقات نشان می دهدکه همانندسازی نیزسبب تغییرخودپنداره می شودقسمت مهمی ازنظام خودازطریق همانندسازی کودک باوالدهم جنس خودشکل می گیردکه دراصل نقش جنسی اوراتعیین می کند.
د) نیازبه احساس ارزش وعزت نفس ، همراه بازیستن درشرایط اجتماعی نیازبه احساس ارزشمندی به نحوسالم ومتعادل آن درانسان بوجودمی آیدکه برای نگهداری سلامت وتعادل روانی وحتی تکامل وجودی اوبسیارضروری است . معمولااگربراین نیازخللی واردشود، احساس حقارت یاخودبزرگ بینی درفردایجادمی شود. که لآن هم خودریشه بسیاری ازناهنجاریهای روانی است ( شاملو، ۱۳۶۸ )
کوپراسمیت چهارعامل رادرتحول عزت نفس کودک مهم می داند.
۱-ارزشی که کودک ازسوی دیگران ، ازطریق ابرازوجود، ابرازمهرومحبت ، تحسین وتوجه دریافت می کند.
۲-تجربه همراه باموفقیت کودک ، مقام یاموقعیتی که فردخودش رادرارتباط بامحیط می بینید.
۳-تعریف شخصی کودک ازموفقیت یاشکست
۴-شیوه کودک درارتباط باپسخوراندمنفی یاانتقاد.
بایدتوجه داشت که نقش والدین درهرکدام ازعوامل بالابارزاست . همچنین میزان عزت نفس وشایستگی خودوالدین حائزاهمیت است چراکه کودکان نظاره گرچگونگی درگیری والدین بامسائل زندگی وروشهای انان دررویارویی بادشواریهاو میزان شا یستگی های انهاهستند( اسمیت ،۱۹۸۱ )
۲-۱-۲- شکل گیری هویت :
هویت یابی عبارت است ازکشف این موضوع که (( من کیستم ؟(( چه چیز برایم ارزشمنداست ودرزندگی به کجامی خواهم بروم ؟ ))
جوانان درجست وجوی هویت خودنقشهای گوناگونی راازمایش می کنندتابه استمراری ازشخصیت خوددست یابند. واستمرارشخصیت بدین معناست که حس کنددرطول زمان ومکان ( یک شخص ) هستند.
هویت هرکس معمولابااستفاده ازنام ، حالات ، موقعیت اجتماعی ، حرفه وجنسیت بیان می شود. درجریان شکل گیری هویت ، رفتارنوجوان به سرعت فردی وشخصی می شود. افق فکری اوازطریق علاقه ورغبتهاگسترش یافته وجنبه انفعال وعاطفی شخصیت رشدمی یابد. یکی ازخصوصیات عمده درساختارهویت ، توانایی فرددرقبول تعهدنسبت به امورمختلف وهمچنین به خویشتن است وتعهدنسبت به خویشتن زیربنای تمام تعهدات دیگرقراردارد. واین تعهدنسبت به امودخودخواهانه ولذت شخصی ان مثل دوران قبلی رشدفردنیست ، بلکه نسبت به احساس ارزشهای مشخصی است که برمبنای درک واقعی ، تواناییهای شخصی ، سودمندی بالقوه ، وموفقیتهای واقعی واجتماعی است .
ورودبه زندگی اجتماعی ، اقتصادی وسازگاری ونقش افرینی فرهنگی نیزدرسالهای نوجوانی رخ می دهد. فراغت ازتحصیلات دبیرستان گذراندن دوره سربازی برای پسران ، ورودبه بازارکاریادانشگاه ، ازدواج واغاززندگی زناشویی وتحولات دیگر، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی همگی ازجمله ویژگیهای رشددوره نوجوانی است . این ویژگیهای رشدی رادرسنین ۲۰ تا ۳۰ سالگی ودوره مقوله انجام هویت ، رشداجتماعی – فرهنگی ، استحکام دراندیشه وجهان بینی ، انتخاب شغل وهمسرگزینی وتشکیل – خانواده ، می توان بررسی کرد. این دوره برای والدین وخودفردحایزاهمیت است ( لطف آبادی ، ۱۳۷۸
رشدفکری وسطح آگاهی فردبه عنوان مهمترین جنبه دستگاه روانی وی محسوب می شود.بدون این رشدفکری فردقادرنخواهدبودتفاوتهای اصلی افکارخودبادیگران رادریابدواندیشه های خودرابه صورت واقع بینانه بررسی ، نقدوارزیابی کند. انجام هویت دررشدفکری دوره نوجوانی وانعطاف پذیری افکار، باعث می شودکه شخص بتوانددرکناری قراربگیردوبه صورت بی طرفانه به خودبه عنوان یک شخص بنگرد. دراین صورت اوخواهدتوانست خویشتن رابه عنوان یکی ازانواع بشردراجرای نقشهای مختلفی که درزندگی به عهده می گیردبحساب آورد.هویت معمولادراوایل دهه سوم زندگی درحدود۲۰ تا۲۵ سالگی شکل می گیرزدتثبیت هویت معمولاًبارشدعزت نفس نیزهمراه است ( یعنی فردفکری مثبتی درموردخودپیدامی کندوخودراشخصی مهم به شمارمی آوردکه چیزی کمترازدیگران ندارد) چگونگی تثبیت هویت درجوانی به وقایع مهم زندگی فرددراین دوره برای مثال : ادامه تحصیل دریک رشته معین – باترک تحصیل / مساله انتخاب شغل / ازدواج و… بستگی دارد.
اگردرسالهای کودکی ونوجوانی ، خانواده بیشترین تاثیررادرشکل گیری هویت برعهده داشت دردوره نوجوانی محیط زندگی اجتماعی وخودجوان نقش اساسی رادرتثبیت هویت ایفامی کند( لطف آبادی ، ۱۳۷۸ )