کتاب آینه نظم: اهمیت نظم و وقتشناسی در زندگی امام خمینی (ره): خاطرات به ضمیمه چهل حدیث نظم
- admin
- معرفی کتاب
- 22nd دسامبر 2016
- بدون نظر
514
بازدید
کتاب آینه نظم: اهمیت نظم و وقتشناسی در زندگی امام خمینی (ره): خاطرات به ضمیمه چهل حدیث نظم
نویسنده : محمد قادری
محل نشر : قم
تاریخ نشر : ۱۳۸۳/۱۲/۱۹
رده دیویی : ۹۵۵.۰۸۴۲
قطع : رقعی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۹۶
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
شماره کنگره : DSR۱۵۷۶/ق۱آ۹
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۳۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۸۳۵۰-۵۹-۰
این مجموعه در چهارده بخش تدوین ششده است. بخش نخست, مروری اجمالی به زندگی امام خمینی(ره) است. در بخش دوم, به اهمیت نظم و وقت شناسی امام خمینی پرداخته شده و در بخش بعدی, تعریف نظم, همچنین نکاتی در باب نظم ذکر گردیده و در بخش پایانی چهل حدیث در ارتباط با نظم آورده شده است.
نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -
ادامه مطلب + دانلود...
580
بازدید
یک دلیل آشکار برای همین مساله بی منطق بودن مادیون و عناد ولجاج آنها ، همین مورد مربوط به ابن ابی العوجاء است . زیرا وی با ان که در آن جلسات مباحثه و مناظره در برابر بیانات و استدلال های محکم امام صادق (ع) مجاب شد و برای دفاع از عقاید خود پاسخ معقولی پیدا نکرد ، ولی بر سر همان عقاید باقی ماند و با توسل به سفسطه و مغلطه گریبان خود را رها کرد و بالاخره هم مسلمان و موحد نشد . به بیان دیگر ، او نیز همان گروه « معاندین » بود ، یعنی از گروه کسانیکه در مقابل منطق قوی و استدلال محکم شکست می خورند و پاسخی نمی یابند ولی از لجاجت و سماجت خود دست بر نمی دارند و از راه باطلی که در پیش گرفته اند بر نمی گردند .
ابن ابی العوجاء نیز بر لجاج و عناد و الحاد خود باقی ماند و سرانجام نیز بر اثر اظهار کفر علنی ، در زمان منصور دوانیقی محکوم به اعدام شد و گردنش را زدند .
امام صادق ( ع ) و ابو شاکر
در همان دوران فعالیت های مادیون و مبارزاتی که در راه مخالفت با اسلام و اصولا با توحید خداشناسی آغاز کرده بودند ، یکی دیگر از اشخاص سرشناس مسلک مادیگری ، مردی به نام ابوشاکر دیصانی بود . اونیز از کسانی بود که استدلال های محکم الهیون را می شنید و حتی در برابر آنها مجاب می شد و پاسخی نمی یافت ، ولی حاضر نبود تن به قبول دهد و دلایل گوناگون را – هر چند محکم و انکار ناپذیر – به آسانی بپذیرد .
ابوشاکر دیصانی با چنین خصوصیاتی ، روزی به خدمت امام صادق (ع) آمد تا در جلسه بحث ومناظره با امام شرکت جوید . زیرا پیش از آن ، وی با بسیار کسان مباحثه کرده و نتیجه ای نگرفته بود . چون با هر کسی که در بحث خداشناسی وارد می شد ، نه می توانست عقایدش را به موحدی القا و ثابت کند ، و نه در برابر استدلالهای الهیون ، تن به قبول می داد . البته یکی از دلایل این امر آن بود که وی مردی حراف و زباندار بود و در سفسطه و زبان گردانی مهارت داشت و آن دسته از الهیونی که با او طرف بحث و مناظره می شدند ، از عهده جواب دادن به سوالاتش بر نمی آمدند . در نتیجه او نیز با هر کس که درباره خداشناسی بحث می کرد نه می توانست عقایدش را اثبات کند ، نه استدالاهای آنان را کافی می دانست و وجود خدا را قبول می کرد . چون عقیده اش بر آن بود که تا کنون کسانی که با او وارد بحث شده اند ، نتوانسته اند دلایل قوی و کافی بیاورند و در برابر سوالاتش پاسخ های محکم و مجاب کننده دهند .
وی در چنین سرگردانی و تحیری دست و پا می زد و به قول خود کسی را جست و جو می کرد که با بحث علمی و منطقی بتواند به سوال هایش پاسخ دهد و با رفع موارد ابهامی که در ذهنش وجود داشت تکالیف او را در مورد عقاید توحیدی یا الحادی روشن سازد .
از این رو ، سرانجام او را به خدمت امام صادق (ع) راهنمایی کردند و گفتند کسی که تو در جست و جویش هستی ، امام و پیشوای شیعیان است که هم پاسخ سوال هایت را با استدلال محکم خواهد داد و هم از طریق بحث علمی و منطقی ، به نحوی انکار ناپذیر و غیر قابل تردید ، اصول عقاید توحیدی را برایت روشن و اثبات خواهد کرد .
این مطلب نیز لازم به یادآوری است که قصد کسانی چون ابن ابی العوجاء و ابو شاکردیصانی از رفتن به خدمت امام صادق (ع) و سایر ائمه اطهار ، نوعا این نبود که از طریق مباحثه با آنان به وجود صانع پی ببرد و با روشن شدن موازین خداشناسی ، توحید را بپذیرند . بلکه با غروری که نسبت به معلومات و قدرت بیان و زبان آوری خود داشتند ، گمان می کردند موفق خواهند شد سوال هایی مطرح کنند که امام از پاسخ گفت به آن ها بازماند ، و یا دلایل امام را با دلایل متقابل رد خواهند کرد و در نتیجه باعث خواهند شد امام در حضور دیگران غافلگیر شود و اعتبار خود را از دست بدهد ! ( زهی تصور باطل ، زهی گمان محال .. )
بهر حال ، این مرد همینکه به خدمت امام رسید و در مجلس آن حضرت نشست گفت : « دلنی علی معبودی » یعنی مرا به پروردگارم راهنمایی کن .
حضرت صادق (ع) به اطراف نگاه کرد و در آن نزدیکی پسر بچه ای ( احتمالا یکی از فرزندان خردسال شخص امام ) را دید که تخم مرغی در دست دارد و با آن بازی می کند .
حضرت تخم مرغ را از پسر بچه گرفت و آن گاه رو به ابوشاکر دیصانی کرد و پرسید : « درست به این تخم مرغ نگاه کن !!! دور آن را پوسته ای مانند یک حصار محکم پوشانده است تا مواد داخلی اش در آن حصار ، محفوظ بماند . در زیر این حصار ، یک پرده نرم و نازک قرار دارد تا بین مواد داخلی تخم مرغ و دیواره محکم بیرونی ، تناسب و تعادل برقرار سازد . در داخل آن پرده نازک مقداری طلای آب شده و مقداری هم نقره روان ( زرده و سفیده تخم مرغ ) وجود دارد . اما نه ذره ای از طلای آب شده به داخل نقره روان واردمی شود و نه ذره ای از نقره مذاب به داخل طلای آب شده نفوذ می کند و با آن مخلوط می شود . کسی هم تاکنون از دورن این حصار بیرون نیامده تا مدعی شود که آن را اصلاح کرده است ، و هیچکس هم تا کنون به داخل آن نرفته است تا بگوید که در آن فسادی به وجود آورده است . کسی هم نمی داند این تخم مرغ برای تولید « نر » آفریده شده یا برای « ماده » و جوجه ای که از آن بیرون خواهد آمد « مرغ » است یا « خروس » . پس از مدتی معین و تحت شرایطی خاص و دقیق ، این حصار شکافته می شود و پرنده ای همچون طاووس رنگارنگ از آن خارج می گردد که اعضا و بدن کامل و متناسب ، و جهازات و دستگاه های مختلف ، و اندام های لازم و متعادل ، و بال و پر رنگ آمیزی شده اش بدون کمترین نقص و اختلالی آفریده شده است . آشکار است که آن پرنده خود به خود ساخته نشده و خودش آفریننده خودش نبوده و انسانی هم به داخل تخم مرغ راه پیدا نکرده است تا آن پرنده را بسازد . پس آیا جز این است که صانعی دانا و توانا و حکیم و مدبر آن را ساخته است ؟ »
دیصانی که برخلاف ابن ابی العوجاء در مقام عناد و لجاج نبود بلکه در مقام تحقیق و تفحص بود – و دلیل اسلام نیاوردنش تا آن روز این بود که هنوز کسی با منطق حکم و استدلال قوی هدایتش نکرده بود – این بار در برابر منطق قوی امام (ع) تسلیم شد . وقتی سخنان مستحکم و چون و چرا ناپذیر شنید چند لحظه سکوت کرد و در اندیشه فرو رفت ، و سپس سر برداشت و گفت : گواهی می دهم به یگانگی آفریدگار توانا ، و بر اینکه محمدبن عبدالله ( ص) بنده و رسول اوست ، و گواهی می دهم که تو پیشوای راستین خلق و حجه گرامی پروردگار بر مخلوق او هستی و من از گذشته خود و عقایدی که داشته ام پشیمانم و توبه می کنم .
سخنان دانشمندان و اعترافات آن ها به وجود آفریدگار جهان
در این فصل که فصل پایانی این سلسله مباحث است ، بر آن هستیم تا عقاید و سخنان گروهی از دانشمندان علوم طبیعی و سایر علوم دقیقه را درباره خداشناسی نقل کنیم . زیرا این دانشمندان ، مساله توحید و خداشناسی را از دیدگاه های علمی و تخصصی خود و برمبنای استنتاج های همان علومی بررسی کرده اندکه برخی از مادیون ، آن را دلیلی بر درستی عقاید خود در زمینه های الحاد و بی خدایی تلقی کرده اند ؛ و پنداشته اند هر چه دامنه علوم گسترده تر شود ، پایه های ایمان به خدا متزلزل خواهد شد و با کشف علمی اسرار جهان ، دیگر نیازی به وجود آفریننده جهان و احتیاجی بر اعتقاد به چنان آفریننده ای نخواهد بود !
لازم به یادآوری است که اصولا در محکمه وجدان و شعور و تفکر ، اساس برهان نظم ، یا برهان هدف ، یا برهان دیگری از براهین خداشناسی ، بر پایه عقل و فکر استوار است . و در این طریق ، هر انسان آگاه و روشن ضمیری باید از نور خرد و تعقل ، و از بینش فکورانه استفاده کند . آن چه به عنوان نمونه ، از آیات قرآن مجید و جملات نهج البلاغه و احادیث و روایات پیشوایان دین نقل کردیم نیز برای توجه یافتن به این معنی بود که خداوند متعال و حجت های خدا و راهنمایان دین هم از همین راه های هموار و روشن برای اثبات صانع استدلال کرده و نیکو ترین نتایج را بدست آورده اند .
اکنون نیز ، سخنانی از دانشمندان و پژوهشگران نامدار علوم طبیعی را – که از برهان نظم و در بحث اثبات صانع وارد شده اند – نقل می کنیم . و باید گفت که نقل کلمات و گفتارهای آنان در این زمینه از آن روی اهمیت دارد که کوشش بسیار می شود تا از نتیجه تحقیقات علمی و استنتاجات عقلی آن ها در راه نادرست و انحرافی استفاده شود . بدین معنی که مادیون سعی می کنند دانشمندان علوم گوناگون و بخصوص دانشمندان علوم طبیعی را افرادی « مادی » معرفی کنند و چنین بنمایانند که نتیجه تحقیقات آن ها جز این نیست که جهان هستی از ماده بوجود آمده است ، و علوم روز جز این نمی گویند که جهان برای آفریده شدن نیازی به خدا نداشته و ندارد !
د رحالیکه این نظر ، سراپا غلط است . ما عده بسیاری از دانشمندان برجسته علوم مختلف را می شناسیم که نه تنها بر اثر علم و تخصص خود و کشفیات علمی شان ، از مسیر خداپرستی منحرف نشده اند بلکه از همین طریق و با برداشتن گام های بلند در راه خداشناسی پیش رفته اند و حتی باعث شده اند که عده زیادی از معتقدان علوم نیز راههای هموار تر و استنتاج های محکم تری برای اثبات صانع و اعتقاد به توحید پیدا کنند . زیرا حقیقت آن است که در دنیای امروز ، علوم گوناگون باعث می شوند تا با مطالعه در پدیده های طبیعی و راه یافتن به استدلال های عقلی و علمی ، وجود یک قدرت برتر و بالاتر ، و یک نیروی مافوق بشری بیشتر ثابت شود .
به قول « جان ککلوور مونسما » مولف « چهل مقاله از چهل دانشمند معاصر در اثبات صانع » ، « دانشمندان ما با ثابت کردن اصل موضوع ( وجود صانع از راه کشفیات اسرار جهان طبیعت ) ضربت کشنده ای بر پیکر بیدینی وارد کرده اند » و یا « اغلب دانشمندان ما بسیار متواضع و بی ادعا هستند و همیشه فروتنی را وجهه همت خود ساخته اند و هر قدر بر میزان مطالعه و معلومات آنان افزوده شود ، بیشتر سر تعظیم و بندگی در پیشگاه عظمت الهی فرود می آورند .
تابش نور ایمان در دل آن ها مسرت افتخار آمیز زاید الوصفی ایجاد کرده و آنان از میان پدیده های طبیعت و مسائل مبهم آن ، در بالای ستارگان ، نور حقیقت را مشاهده کرده و به نیکی دریافته اند که در ورای عاطم طبیعت ، حکمت عالیه ای وجود دارد که تمام کاینات آفریده اوست و به اراده او اداره می شود . »
آری این دانشمندان حقیقت بین با اینکه از نظر علمی به مقام های بلندی رسیده اند ، غرور و نخوت آنها را فرا نگرفته است و با انصاف و روشن بینی به محکمه عقل و وجدان قدم نهاده و به نظم بودن موجودات جهان اعتراف کرده اند ؛ و از این راه به وجود آفریدگار جهان استدلال کرده اند ؛ و از این راه به وجود آفریدگار جهان استدلال کرده و علم را پشتیبان ایمان دانسته اند نه مخالف و منکر آن .
اینک ، نمونه هایی از گفتار و اعترافات تنی چند از ایشان :
« ابل » یا کریستف کلمب کهکشان ها : وی که یکی از دانشمندان علم هیئت است و به خاطر کشفیات فراوانش در عالم کهکشان ها و اجرام آسمانی به « کریستف کلمب کهکشان ها » ملقب شده است ، می گوید : « بر این عالم ، قوانین کلی حکومت می کند . یعنی عالم هستی دستگاه منظمی است که تحت یک سلسله قوانین ثابت و کلی اداره می شود . اگر جز این بود ، دنیا سراسر ، آن برما مجهول می ماند . بدین معنی که معلومات ما درباره جهان طبیعت ، عبارت است از درک قوانین ثابت عالم آفرینش . اکتشافاتی هم که بشر در عرصه طبیعت به آن ها دست یافته است ، عبارت از پی بردن به یک سلسله قوانین دیگر است که برما مجهول بوده و با اساس قرار دادن قوانین کلی طبیعت ، به آن ها پی برده ایم . بدیهی است که اگر در جهان هستی یک قانون ثابت و کلی حکمفرمایی نمی کرد ، انسان در جهل خود نسبت به اسرار عالم باقی می ماند و دیگر نمی توانست تجربیات خود و مشاهده و مطالعه پدیده ها را ، اساس کشف نظام و قواعد و قوانین عالم قرار دهد و علوم و دانش های گوناگون راپایه گذاری کند . زیرا آشکار است که علم چیزی نیست جز کشف روابط دقیق و حساب شده در میان پدیده های عالم و پی بردن به اسرار نظام قاطع و شگرفی که بر موجودات جهان حکومت می کند . »
« هرشل » یکی از دانشمندان نام آور علم هیئت و ریاضیات می گوید : « به هر نسبت که دامنه عولم گسترش می یابد ، بر قدرت و کاربرد براهین تابناک و نیرومندی که بر وجود خالق ازلی و صاحب قدرت بی پایان وجود دارد ، افزوده می شود . زیرا دانشمندان مختلف در رشته های گوناگون علوم ، همچون زمین شناسی ، ریاضیات ، پزشکی ، و علوم طبیعی و فلکی و بیولوژیکی ، دست به دست هم داده اند تا کاخ علم ، یعنی کاخ عظمت خداوند را با استحکام تمام بر پا سازند .»
« بهلر » استاد و متخصص علم شیمی می گوید : « بشر فقط می تواند مجهولات طبیعت را کشف کند ، ولی هرگز نمی تواند قوانین طبیعت را وضع کند . زیرا تنها خداوند است که قوانین طبیعت را وضع می کند ، و هر قانونی که بشر کشف می کند ، او را یک قدم به خدا نزدیک تر می سازد . »
« ادوین فست » فیزیکدان ، دکتر فلسفه ، متخصص طیف شناسی و کلیات انرژی اتمی و چند رشته علمی دیگر می گوید : « با دقت و بررسی در قوانین طبیعی به این نتیجه می رسیم که یک مقنن عالی وجود دارد که قوانین ثابت طبیعت را وضع نموده است … حال ، عالی ترین حیوانات را در نظر بگیریم ، یعنی حیوانی که می خواهد قوانین طبیعی را عوض کند و یا در آن ها مداخله نماید ( یعنی انسان ) . آیا ممکن است که این موجود ، تصادفا از ترکیب خود به خود عناصر به وجود آمده باشد ؟
چرا نگوییم که صانع این موجودات عجیب ، چنین اراده کرده است ؟ چرا ما در مبحث پیدایش ، از یک کلمه ساده یعنی « خدا » اجتناب کنیم ؟ آری ، این کلمه گرچه ساده است ولی شکوه و عظمت آسمانی دارد . »
« سیسیل بویس هامان » استاد زیست شناسی و دکتر فلسفه می گوید : « در قلمرو عمل به هر سو که می نگرم ، نشانه های مشیت و اراده قانون و نظم یک وجود عالی را مشاهده می کنم … اگر به طرف آسمان ها نگاه کنیم از مشاهده نظم و ترتیب و گسترش ستارگان ، بی اختیار از تعجب فریاد خواهیم کشید . شب ها ، فصل ها و قرن های متوالی ، اجرام سماوی در آسمان ، روی خطوط معین در حرکتند و به قدری منظم در مدارهای خود می گردند که ممکن است خسوف و کسوف را از چندین قرن قبل پیش بینی کرد … اگر حرکت ستارگان ، منظم و مدارشان معین نبود ، چگونه مردم می توانستند در وسط دریاها و صحاری خشک زمین و جاده های بی نام و نشان آسمان ، با استفاده از آن ها جهت یابی کنند و با اطمینان به محل و مدار ستارگان ، راه های خود را پیدا کنند ؟ … در همه جا قدرت خدایی مشهود است و هر قانون طبیعی که کشف می شود با صدای بلند می گوید : خدا واضع من است و بشر کاشف من . »
« کهلر » در مقام ابراز عقیده توحید ، این نکته را مطرح می سازد که هرگز ، تصادف قادر به انجام کار معین و مشخصی نیست و تا وقتی که اراده ای در کار نباشد ، ممکن نیست عمل منظم و هدف دار و دقیق انجام شود . وی به عنوان مثالی در این مورد می گوید : « دیروز هنگامی که در بحر تفکر فرو رفته بودم ، ناگهان مرا برای صرف غذا دعوت نمودند . همسر جوانم در روی میز یک ظرف سالاد قرار داد . من به او گفتم آیا باور می کنی اگر از بدو خلقت عالم تا به حال ، ظرف های فلزی ، برگ های کاهو ، دانه های نمک ، قطرات روغن و سرکه ، و قطعات تخم مرغ های پخته از هر طرف ، بدون نظم و ترتیب در فضا منتشر باشد ، تصادف و اتفاق بتواند آن ها را با یکدیگر مخلوط کند و از اختلاط آن ها چنین سالادی ترتیب دهد ؟ !
همسر من پاسخ داد : « بطور یقین ، علاوه بر این که سالادی به این خوبی را تصادف و اتفاق نمی تواند آماده کند ، اساسا قادر نخواهد بود که این مواد را به این صورت منظم و متناسب مخلوط نماید و از آن ها سالاد تهیه کند . »
در این زمینه ، نمونه های فراوان دیگری از اعترافات دانشمندان علوم گوناگون در دست است که همگی براساس مشاهدات انکار ناپذیر علمی و تجربیات ارزنده ای که از راه تحقیق و آزمایش حاصل کرده اند ،به وجود خدا اقرار می کنند و این نکته را به اثبات می رسانند که ممکن نیست آن چه در جهان طبیعت ملاحظه می شود ، بدون وجود صانعی علیم و حکیم و با تدبیر ایجاد شده باشد . منتهی ما به خاطر رعایت اختصار – و با توجه به اینکه اینگونه سخنان در صدها کتاب علمی ثبت و ضبط شده و در دسترس همگان قرار دارد – از ذکر آن ها خودداری می کنیم . به علاوه ، برای یک انسان آگاه و با شعور که با استقلال فکر و وجدان بیدار به جهان اطراف می نگرد و به وجود سازنده جهان می اندیشد ، ذکر همین اندازه نیز کافی است .
به طوریکه قبلا نیز اشاره کردیم ، اطولا علت اصلی ذکر این گونه اعترافات از دانشمندان برجسته علوم طبیعی ، این بود که ثابت کنیم ادعای مادیون و بعضی از علمای مادی که وانمود می کنند کلیه دانشمندان علوم طبیعی ، اشخاصی مادی منکر وجود خدا هستند دروغ و بی اساس است . زیرا دانشمندان طبیعی ، نه تنها منکر خدا نیستند بلکه با اطلاعاتی که از اسرار قوانین جهان طبیعت بدست آورده اند ، بهتر و بیشتر توانسته اند خالق این جهان و واضع اسرار و قوانین آن را بشناسند و به وجود و عظمتش آگاه و معترف شوند .
اینکه ، علاوه بر شواهدی که برای برهان نظم ( از آیات قرآن مجید و نهج البلاغه و روایات دینی و سخنان دانشمندان ) نقل کردیم ، می توانیم در پنج برهان دیگر نیز شواهد و فراوانی را از همین منابع ارزنده نقل کنیم و دهان یاوه گویانی را که با عناد و لجاج و کورباطنی محض ، به انکار خداوند متعال پرداخته اند با منطق و استدلال محکم ببندیم .
ابن ابی العوجاء نیز بر لجاج و عناد و الحاد خود باقی ماند و سرانجام نیز بر اثر اظهار کفر علنی ، در زمان منصور دوانیقی محکوم به اعدام شد و گردنش را زدند .
امام صادق ( ع ) و ابو شاکر
در همان دوران فعالیت های مادیون و مبارزاتی که در راه مخالفت با اسلام و اصولا با توحید خداشناسی آغاز کرده بودند ، یکی دیگر از اشخاص سرشناس مسلک مادیگری ، مردی به نام ابوشاکر دیصانی بود . اونیز از کسانی بود که استدلال های محکم الهیون را می شنید و حتی در برابر آنها مجاب می شد و پاسخی نمی یافت ، ولی حاضر نبود تن به قبول دهد و دلایل گوناگون را – هر چند محکم و انکار ناپذیر – به آسانی بپذیرد .
ابوشاکر دیصانی با چنین خصوصیاتی ، روزی به خدمت امام صادق (ع) آمد تا در جلسه بحث ومناظره با امام شرکت جوید . زیرا پیش از آن ، وی با بسیار کسان مباحثه کرده و نتیجه ای نگرفته بود . چون با هر کسی که در بحث خداشناسی وارد می شد ، نه می توانست عقایدش را به موحدی القا و ثابت کند ، و نه در برابر استدلالهای الهیون ، تن به قبول می داد . البته یکی از دلایل این امر آن بود که وی مردی حراف و زباندار بود و در سفسطه و زبان گردانی مهارت داشت و آن دسته از الهیونی که با او طرف بحث و مناظره می شدند ، از عهده جواب دادن به سوالاتش بر نمی آمدند . در نتیجه او نیز با هر کس که درباره خداشناسی بحث می کرد نه می توانست عقایدش را اثبات کند ، نه استدالاهای آنان را کافی می دانست و وجود خدا را قبول می کرد . چون عقیده اش بر آن بود که تا کنون کسانی که با او وارد بحث شده اند ، نتوانسته اند دلایل قوی و کافی بیاورند و در برابر سوالاتش پاسخ های محکم و مجاب کننده دهند .
وی در چنین سرگردانی و تحیری دست و پا می زد و به قول خود کسی را جست و جو می کرد که با بحث علمی و منطقی بتواند به سوال هایش پاسخ دهد و با رفع موارد ابهامی که در ذهنش وجود داشت تکالیف او را در مورد عقاید توحیدی یا الحادی روشن سازد .
از این رو ، سرانجام او را به خدمت امام صادق (ع) راهنمایی کردند و گفتند کسی که تو در جست و جویش هستی ، امام و پیشوای شیعیان است که هم پاسخ سوال هایت را با استدلال محکم خواهد داد و هم از طریق بحث علمی و منطقی ، به نحوی انکار ناپذیر و غیر قابل تردید ، اصول عقاید توحیدی را برایت روشن و اثبات خواهد کرد .
این مطلب نیز لازم به یادآوری است که قصد کسانی چون ابن ابی العوجاء و ابو شاکردیصانی از رفتن به خدمت امام صادق (ع) و سایر ائمه اطهار ، نوعا این نبود که از طریق مباحثه با آنان به وجود صانع پی ببرد و با روشن شدن موازین خداشناسی ، توحید را بپذیرند . بلکه با غروری که نسبت به معلومات و قدرت بیان و زبان آوری خود داشتند ، گمان می کردند موفق خواهند شد سوال هایی مطرح کنند که امام از پاسخ گفت به آن ها بازماند ، و یا دلایل امام را با دلایل متقابل رد خواهند کرد و در نتیجه باعث خواهند شد امام در حضور دیگران غافلگیر شود و اعتبار خود را از دست بدهد ! ( زهی تصور باطل ، زهی گمان محال .. )
بهر حال ، این مرد همینکه به خدمت امام رسید و در مجلس آن حضرت نشست گفت : « دلنی علی معبودی » یعنی مرا به پروردگارم راهنمایی کن .
حضرت صادق (ع) به اطراف نگاه کرد و در آن نزدیکی پسر بچه ای ( احتمالا یکی از فرزندان خردسال شخص امام ) را دید که تخم مرغی در دست دارد و با آن بازی می کند .
حضرت تخم مرغ را از پسر بچه گرفت و آن گاه رو به ابوشاکر دیصانی کرد و پرسید : « درست به این تخم مرغ نگاه کن !!! دور آن را پوسته ای مانند یک حصار محکم پوشانده است تا مواد داخلی اش در آن حصار ، محفوظ بماند . در زیر این حصار ، یک پرده نرم و نازک قرار دارد تا بین مواد داخلی تخم مرغ و دیواره محکم بیرونی ، تناسب و تعادل برقرار سازد . در داخل آن پرده نازک مقداری طلای آب شده و مقداری هم نقره روان ( زرده و سفیده تخم مرغ ) وجود دارد . اما نه ذره ای از طلای آب شده به داخل نقره روان واردمی شود و نه ذره ای از نقره مذاب به داخل طلای آب شده نفوذ می کند و با آن مخلوط می شود . کسی هم تاکنون از دورن این حصار بیرون نیامده تا مدعی شود که آن را اصلاح کرده است ، و هیچکس هم تا کنون به داخل آن نرفته است تا بگوید که در آن فسادی به وجود آورده است . کسی هم نمی داند این تخم مرغ برای تولید « نر » آفریده شده یا برای « ماده » و جوجه ای که از آن بیرون خواهد آمد « مرغ » است یا « خروس » . پس از مدتی معین و تحت شرایطی خاص و دقیق ، این حصار شکافته می شود و پرنده ای همچون طاووس رنگارنگ از آن خارج می گردد که اعضا و بدن کامل و متناسب ، و جهازات و دستگاه های مختلف ، و اندام های لازم و متعادل ، و بال و پر رنگ آمیزی شده اش بدون کمترین نقص و اختلالی آفریده شده است . آشکار است که آن پرنده خود به خود ساخته نشده و خودش آفریننده خودش نبوده و انسانی هم به داخل تخم مرغ راه پیدا نکرده است تا آن پرنده را بسازد . پس آیا جز این است که صانعی دانا و توانا و حکیم و مدبر آن را ساخته است ؟ »
دیصانی که برخلاف ابن ابی العوجاء در مقام عناد و لجاج نبود بلکه در مقام تحقیق و تفحص بود – و دلیل اسلام نیاوردنش تا آن روز این بود که هنوز کسی با منطق حکم و استدلال قوی هدایتش نکرده بود – این بار در برابر منطق قوی امام (ع) تسلیم شد . وقتی سخنان مستحکم و چون و چرا ناپذیر شنید چند لحظه سکوت کرد و در اندیشه فرو رفت ، و سپس سر برداشت و گفت : گواهی می دهم به یگانگی آفریدگار توانا ، و بر اینکه محمدبن عبدالله ( ص) بنده و رسول اوست ، و گواهی می دهم که تو پیشوای راستین خلق و حجه گرامی پروردگار بر مخلوق او هستی و من از گذشته خود و عقایدی که داشته ام پشیمانم و توبه می کنم .
سخنان دانشمندان و اعترافات آن ها به وجود آفریدگار جهان
در این فصل که فصل پایانی این سلسله مباحث است ، بر آن هستیم تا عقاید و سخنان گروهی از دانشمندان علوم طبیعی و سایر علوم دقیقه را درباره خداشناسی نقل کنیم . زیرا این دانشمندان ، مساله توحید و خداشناسی را از دیدگاه های علمی و تخصصی خود و برمبنای استنتاج های همان علومی بررسی کرده اندکه برخی از مادیون ، آن را دلیلی بر درستی عقاید خود در زمینه های الحاد و بی خدایی تلقی کرده اند ؛ و پنداشته اند هر چه دامنه علوم گسترده تر شود ، پایه های ایمان به خدا متزلزل خواهد شد و با کشف علمی اسرار جهان ، دیگر نیازی به وجود آفریننده جهان و احتیاجی بر اعتقاد به چنان آفریننده ای نخواهد بود !
لازم به یادآوری است که اصولا در محکمه وجدان و شعور و تفکر ، اساس برهان نظم ، یا برهان هدف ، یا برهان دیگری از براهین خداشناسی ، بر پایه عقل و فکر استوار است . و در این طریق ، هر انسان آگاه و روشن ضمیری باید از نور خرد و تعقل ، و از بینش فکورانه استفاده کند . آن چه به عنوان نمونه ، از آیات قرآن مجید و جملات نهج البلاغه و احادیث و روایات پیشوایان دین نقل کردیم نیز برای توجه یافتن به این معنی بود که خداوند متعال و حجت های خدا و راهنمایان دین هم از همین راه های هموار و روشن برای اثبات صانع استدلال کرده و نیکو ترین نتایج را بدست آورده اند .
اکنون نیز ، سخنانی از دانشمندان و پژوهشگران نامدار علوم طبیعی را – که از برهان نظم و در بحث اثبات صانع وارد شده اند – نقل می کنیم . و باید گفت که نقل کلمات و گفتارهای آنان در این زمینه از آن روی اهمیت دارد که کوشش بسیار می شود تا از نتیجه تحقیقات علمی و استنتاجات عقلی آن ها در راه نادرست و انحرافی استفاده شود . بدین معنی که مادیون سعی می کنند دانشمندان علوم گوناگون و بخصوص دانشمندان علوم طبیعی را افرادی « مادی » معرفی کنند و چنین بنمایانند که نتیجه تحقیقات آن ها جز این نیست که جهان هستی از ماده بوجود آمده است ، و علوم روز جز این نمی گویند که جهان برای آفریده شدن نیازی به خدا نداشته و ندارد !
د رحالیکه این نظر ، سراپا غلط است . ما عده بسیاری از دانشمندان برجسته علوم مختلف را می شناسیم که نه تنها بر اثر علم و تخصص خود و کشفیات علمی شان ، از مسیر خداپرستی منحرف نشده اند بلکه از همین طریق و با برداشتن گام های بلند در راه خداشناسی پیش رفته اند و حتی باعث شده اند که عده زیادی از معتقدان علوم نیز راههای هموار تر و استنتاج های محکم تری برای اثبات صانع و اعتقاد به توحید پیدا کنند . زیرا حقیقت آن است که در دنیای امروز ، علوم گوناگون باعث می شوند تا با مطالعه در پدیده های طبیعی و راه یافتن به استدلال های عقلی و علمی ، وجود یک قدرت برتر و بالاتر ، و یک نیروی مافوق بشری بیشتر ثابت شود .
به قول « جان ککلوور مونسما » مولف « چهل مقاله از چهل دانشمند معاصر در اثبات صانع » ، « دانشمندان ما با ثابت کردن اصل موضوع ( وجود صانع از راه کشفیات اسرار جهان طبیعت ) ضربت کشنده ای بر پیکر بیدینی وارد کرده اند » و یا « اغلب دانشمندان ما بسیار متواضع و بی ادعا هستند و همیشه فروتنی را وجهه همت خود ساخته اند و هر قدر بر میزان مطالعه و معلومات آنان افزوده شود ، بیشتر سر تعظیم و بندگی در پیشگاه عظمت الهی فرود می آورند .
تابش نور ایمان در دل آن ها مسرت افتخار آمیز زاید الوصفی ایجاد کرده و آنان از میان پدیده های طبیعت و مسائل مبهم آن ، در بالای ستارگان ، نور حقیقت را مشاهده کرده و به نیکی دریافته اند که در ورای عاطم طبیعت ، حکمت عالیه ای وجود دارد که تمام کاینات آفریده اوست و به اراده او اداره می شود . »
آری این دانشمندان حقیقت بین با اینکه از نظر علمی به مقام های بلندی رسیده اند ، غرور و نخوت آنها را فرا نگرفته است و با انصاف و روشن بینی به محکمه عقل و وجدان قدم نهاده و به نظم بودن موجودات جهان اعتراف کرده اند ؛ و از این راه به وجود آفریدگار جهان استدلال کرده اند ؛ و از این راه به وجود آفریدگار جهان استدلال کرده و علم را پشتیبان ایمان دانسته اند نه مخالف و منکر آن .
اینک ، نمونه هایی از گفتار و اعترافات تنی چند از ایشان :
« ابل » یا کریستف کلمب کهکشان ها : وی که یکی از دانشمندان علم هیئت است و به خاطر کشفیات فراوانش در عالم کهکشان ها و اجرام آسمانی به « کریستف کلمب کهکشان ها » ملقب شده است ، می گوید : « بر این عالم ، قوانین کلی حکومت می کند . یعنی عالم هستی دستگاه منظمی است که تحت یک سلسله قوانین ثابت و کلی اداره می شود . اگر جز این بود ، دنیا سراسر ، آن برما مجهول می ماند . بدین معنی که معلومات ما درباره جهان طبیعت ، عبارت است از درک قوانین ثابت عالم آفرینش . اکتشافاتی هم که بشر در عرصه طبیعت به آن ها دست یافته است ، عبارت از پی بردن به یک سلسله قوانین دیگر است که برما مجهول بوده و با اساس قرار دادن قوانین کلی طبیعت ، به آن ها پی برده ایم . بدیهی است که اگر در جهان هستی یک قانون ثابت و کلی حکمفرمایی نمی کرد ، انسان در جهل خود نسبت به اسرار عالم باقی می ماند و دیگر نمی توانست تجربیات خود و مشاهده و مطالعه پدیده ها را ، اساس کشف نظام و قواعد و قوانین عالم قرار دهد و علوم و دانش های گوناگون راپایه گذاری کند . زیرا آشکار است که علم چیزی نیست جز کشف روابط دقیق و حساب شده در میان پدیده های عالم و پی بردن به اسرار نظام قاطع و شگرفی که بر موجودات جهان حکومت می کند . »
« هرشل » یکی از دانشمندان نام آور علم هیئت و ریاضیات می گوید : « به هر نسبت که دامنه عولم گسترش می یابد ، بر قدرت و کاربرد براهین تابناک و نیرومندی که بر وجود خالق ازلی و صاحب قدرت بی پایان وجود دارد ، افزوده می شود . زیرا دانشمندان مختلف در رشته های گوناگون علوم ، همچون زمین شناسی ، ریاضیات ، پزشکی ، و علوم طبیعی و فلکی و بیولوژیکی ، دست به دست هم داده اند تا کاخ علم ، یعنی کاخ عظمت خداوند را با استحکام تمام بر پا سازند .»
« بهلر » استاد و متخصص علم شیمی می گوید : « بشر فقط می تواند مجهولات طبیعت را کشف کند ، ولی هرگز نمی تواند قوانین طبیعت را وضع کند . زیرا تنها خداوند است که قوانین طبیعت را وضع می کند ، و هر قانونی که بشر کشف می کند ، او را یک قدم به خدا نزدیک تر می سازد . »
« ادوین فست » فیزیکدان ، دکتر فلسفه ، متخصص طیف شناسی و کلیات انرژی اتمی و چند رشته علمی دیگر می گوید : « با دقت و بررسی در قوانین طبیعی به این نتیجه می رسیم که یک مقنن عالی وجود دارد که قوانین ثابت طبیعت را وضع نموده است … حال ، عالی ترین حیوانات را در نظر بگیریم ، یعنی حیوانی که می خواهد قوانین طبیعی را عوض کند و یا در آن ها مداخله نماید ( یعنی انسان ) . آیا ممکن است که این موجود ، تصادفا از ترکیب خود به خود عناصر به وجود آمده باشد ؟
چرا نگوییم که صانع این موجودات عجیب ، چنین اراده کرده است ؟ چرا ما در مبحث پیدایش ، از یک کلمه ساده یعنی « خدا » اجتناب کنیم ؟ آری ، این کلمه گرچه ساده است ولی شکوه و عظمت آسمانی دارد . »
« سیسیل بویس هامان » استاد زیست شناسی و دکتر فلسفه می گوید : « در قلمرو عمل به هر سو که می نگرم ، نشانه های مشیت و اراده قانون و نظم یک وجود عالی را مشاهده می کنم … اگر به طرف آسمان ها نگاه کنیم از مشاهده نظم و ترتیب و گسترش ستارگان ، بی اختیار از تعجب فریاد خواهیم کشید . شب ها ، فصل ها و قرن های متوالی ، اجرام سماوی در آسمان ، روی خطوط معین در حرکتند و به قدری منظم در مدارهای خود می گردند که ممکن است خسوف و کسوف را از چندین قرن قبل پیش بینی کرد … اگر حرکت ستارگان ، منظم و مدارشان معین نبود ، چگونه مردم می توانستند در وسط دریاها و صحاری خشک زمین و جاده های بی نام و نشان آسمان ، با استفاده از آن ها جهت یابی کنند و با اطمینان به محل و مدار ستارگان ، راه های خود را پیدا کنند ؟ … در همه جا قدرت خدایی مشهود است و هر قانون طبیعی که کشف می شود با صدای بلند می گوید : خدا واضع من است و بشر کاشف من . »
« کهلر » در مقام ابراز عقیده توحید ، این نکته را مطرح می سازد که هرگز ، تصادف قادر به انجام کار معین و مشخصی نیست و تا وقتی که اراده ای در کار نباشد ، ممکن نیست عمل منظم و هدف دار و دقیق انجام شود . وی به عنوان مثالی در این مورد می گوید : « دیروز هنگامی که در بحر تفکر فرو رفته بودم ، ناگهان مرا برای صرف غذا دعوت نمودند . همسر جوانم در روی میز یک ظرف سالاد قرار داد . من به او گفتم آیا باور می کنی اگر از بدو خلقت عالم تا به حال ، ظرف های فلزی ، برگ های کاهو ، دانه های نمک ، قطرات روغن و سرکه ، و قطعات تخم مرغ های پخته از هر طرف ، بدون نظم و ترتیب در فضا منتشر باشد ، تصادف و اتفاق بتواند آن ها را با یکدیگر مخلوط کند و از اختلاط آن ها چنین سالادی ترتیب دهد ؟ !
همسر من پاسخ داد : « بطور یقین ، علاوه بر این که سالادی به این خوبی را تصادف و اتفاق نمی تواند آماده کند ، اساسا قادر نخواهد بود که این مواد را به این صورت منظم و متناسب مخلوط نماید و از آن ها سالاد تهیه کند . »
در این زمینه ، نمونه های فراوان دیگری از اعترافات دانشمندان علوم گوناگون در دست است که همگی براساس مشاهدات انکار ناپذیر علمی و تجربیات ارزنده ای که از راه تحقیق و آزمایش حاصل کرده اند ،به وجود خدا اقرار می کنند و این نکته را به اثبات می رسانند که ممکن نیست آن چه در جهان طبیعت ملاحظه می شود ، بدون وجود صانعی علیم و حکیم و با تدبیر ایجاد شده باشد . منتهی ما به خاطر رعایت اختصار – و با توجه به اینکه اینگونه سخنان در صدها کتاب علمی ثبت و ضبط شده و در دسترس همگان قرار دارد – از ذکر آن ها خودداری می کنیم . به علاوه ، برای یک انسان آگاه و با شعور که با استقلال فکر و وجدان بیدار به جهان اطراف می نگرد و به وجود سازنده جهان می اندیشد ، ذکر همین اندازه نیز کافی است .
به طوریکه قبلا نیز اشاره کردیم ، اطولا علت اصلی ذکر این گونه اعترافات از دانشمندان برجسته علوم طبیعی ، این بود که ثابت کنیم ادعای مادیون و بعضی از علمای مادی که وانمود می کنند کلیه دانشمندان علوم طبیعی ، اشخاصی مادی منکر وجود خدا هستند دروغ و بی اساس است . زیرا دانشمندان طبیعی ، نه تنها منکر خدا نیستند بلکه با اطلاعاتی که از اسرار قوانین جهان طبیعت بدست آورده اند ، بهتر و بیشتر توانسته اند خالق این جهان و واضع اسرار و قوانین آن را بشناسند و به وجود و عظمتش آگاه و معترف شوند .
اینکه ، علاوه بر شواهدی که برای برهان نظم ( از آیات قرآن مجید و نهج البلاغه و روایات دینی و سخنان دانشمندان ) نقل کردیم ، می توانیم در پنج برهان دیگر نیز شواهد و فراوانی را از همین منابع ارزنده نقل کنیم و دهان یاوه گویانی را که با عناد و لجاج و کورباطنی محض ، به انکار خداوند متعال پرداخته اند با منطق و استدلال محکم ببندیم .
نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -
ادامه مطلب + دانلود...