بازدید
برای معنوی کردن زندگی و آگاه شدن از بعد باطنی آن، انسان باید به آداب دینی توسل جوید که ماهیت آن ایفای شکلی مقدس بر امواج اقیانوس چندگانگی به منظور نجات انسان و بازگرداندن او به ساحل وحدت است. آداب و ارکان اسلام، برای مثال نماز یومیه، روزه، حج ، زکات، و جهاد ابزاری برای تقدیس کردن زندگی دنیوی انسان به شمار رفته و او را قادر می سازد تا به مثابه مخلوق زندگی کند . اما این آداب محدود به شکل خارجی خود نمی شود، بلکه این آداب شامل ابعاد و سطوح باطنی می شود که انسان بنا بر درجه ایمان خود به آن نائل شده و باعث شده تا او بتواند کیفیت فضیلت و احسان خود را تقویت کند.
نماز یومیه از بنیادی ترین آداب اسلام به شمار می رود. نماز به دنبال وضو و اذان اقامه می شود که این دو در برگیرنده نمادهای ژرف دینی هستند. شکل اقامه نماز یومیه به طور مستقیم از سنت پیامبر اکرم (ص) گرفته شده است و نماز یومیه از مهمترین اعمال دینی محسوب می شود چرا که پیامبر اسلام (ص) فرمود: روز رستاخیز اولین چیزی که درباره آن از انسان سوال می شود نماز اوست. اگر نماز او بی عیب باشد او رستگار خواهد شد، اما در غیر این صورت او به رستگاری دست نخواهد یافت. نماز بر وجود روزانه بشر صحه گذاشته، برای زندگی او نوای خاصی تعریف کرده و پناهی را در طوفان زندگی در اختیارش قرار می دهد تا او را از گناهان در امان گیرد. اقامه نماز جزء اعمال واجب بوده و تاثیر آن بر جامعه اسلامی و نفس تک تک مسلمانان فراتر از توصیف زبانی است. معنای نماز تنها از طریق بررسی شکل ظاهری و تاثیر آن در جامعه اسلامی بدست نمی آید ، حتی اگر این کنکاش در بالاترین سطح ممکن صورت گیرد. انسان از طریق درجه احسان وهمچنین برکاتی که در اشکال معنوی نماز وجود دارد می تواند به واسطه همان شکل ظاهری به معنای باطنی نماز دست پیدا کند. پیامبردر سایه کلمات و حرکاتی که خود انعکاس حالات درونی وی هستند به معنای واقعی عبودیت وقرب دست پیدا می کرد که این معنا سفر درونی پیامبر را به الوهیت( معراج) توصیف می کند. معراج درعین حال حقیقت باطنی نمازها و حقیقت معنوی در اسلام است.
زندگی معنوی در اسلام بیش از هر چیز دیگری بر اساس قدرت نماز و دعا و برکاتی است که نمازگزاران گوناگون به زبان مقدس عربی آن را اقامه می کنند. نماز به نوبه خود به مثابه قشری معنوی است که انسان را از دنیای ظاهر و انتزاع حفظ کرده و به وحدت و باطن هدایت می کند و سرانجام با مرکز دل و نوایی که زندگی تعیین کرده یکی می شود. همین فرآیند باطنی کردن درمورد دیگر آداب و ارکان اسلام نیز رخ می دهد.
فضایل نماز
پیش از هر چیز خوب است بدانیم که نماز بعد از واقعه اسری و معراج نبی کریم (صلعم) فرض گردیده نخست از جانب خداوند متعال پنجاه وقت نماز در شبانه روز تعیین شده بود و بعد از بار بار رفت و آمد و درخواست حضرت پیغمبر (صلعم) برای کم کردن، نماز از پنجاه وقت به پنج وقت تخفیف یافته و خداوند کریم به آن حضرت (صلعم) فرموده است که هر یک از امتانِ تو این پنج وقت نماز را ادا کند ثواب همان پنجاه وقت را به او خواهیم داد پس اگر از ما یک وقت قضا شود گویا ده وقت نماز را از دست داده ایم. خداوند متعال در کلام پاک خود میفرماید:
حفاظت کنید بر همه نمازها خصوصاً بر نماز میانه و بایستید برای خدا فرمانبردارندگان در این آیت آفریدگار جهان حکم فرموده است که بر نمازها حفاظت کنید یعنی نماز را دره وقت آن ادا کنید و نگزارید قضا شود. و از نماز وسطی بیشتر علماﺀ مراد نماز عصر را گرفته اند زیرا که در حدیث آمده و در وسط نمازها هم واقع است. و بعضی نماز بامداد را و بعضی نماز ظهر را مراد گرفته اند. و در حدیث است که در نماز ظهر چون هوا بسیار گرم میشد بعضی از حاضر شدن به مسجد کوتاهی میکردند.
این آیت نازل شد و اما جمله دوم این آیت قُومُو قانتین را بعضی مفسرین بر … صلولله قا یمین … تفسیر کرده اند، یعنی نماز را بخوانید برای خدا در حالیکه ایستاده باشید. و این را باید دانست که فرمان خداوندی برای منفعت خود ما است و اگر نه به نماز ما چه احتیاجی دارد. نماز بخوانیم به خداوند فایده ای نمیرسد و اگر نه خوانیم باو ضرر نمیرسد، بلکه ضرر آن به خود ما میرسد. این لطف خداوند مهربان است که راه فایده را بما نشان میدهد. پس باید که راه فایده خود را در پیش گرفته بر نمازها مواظبت کنیم و تا جایکه گنجایش دارد ترک نکنیم. مثلاً اگر کسی مریض است و استاده نماز خوانده نمیتواند باید نشسته بخواند، و اگر نشسته هم نتواند باید به پهلوی راست دراز کشیده ره به قبله نماید و یا خود را به پشت بیندازد و پا های خود را بطرف قبله دراز کرده و بالشتی زیر سر نهد تا روی او متوجه قبله گردد سپس به اشاره سر نماز بخواند. در صورتیکه به اشاره هم نماز خوانده نتواند پس نماز او تأخیر میگردد تا وقتیکه صحت یابد و سپس نماز های که از او قضا شده ادا نماید و نماز از او ساقط نمیشود.
نماز در کلام علىعلیه السلام
حضرت علىعلیه السلام بارها در نهجالبلاغه از نماز و یاد خدا سخن به میان آورده که در کتابى به نام «نماز در نهجالبلاغه» گردآورى شده است. ما در اینجا جملاتى را در مورد فلسفه ذکر و یاد خدا که مهمترین مصداقش نماز است از آن حضرت نقل مىکنیم:
مىفرماید: «اِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الذِّکْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَالْوَقَرَه وَ تُبْصِرُ بِه بَعْدَ العَشوه» (31) خداوند ذکر و یادش را صیقل روحها قرار داد تا گوشهاى سنگین با یاد خدا شنوا و چشمهاى بسته با یاد او بینا شوند.
آنگاه حضرت در مورد برکات نماز مىفرماید:
«قَدْ حَفَّتْ بِهِم المَلائِکَه وَ نُزّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکینَه وَ فُتِحَتْ لَهُم اَبْوابَ السَّماءِ وَ اُعِدَّتْ لَهُم مَقاعِدَ الکِرامات» فرشتگان آنان را در بر مىگیرند و آرامش بر آنان نازل مىشود، درهاى آسمان بر آنان گشوده و جایگاه خوبى برایشان آماده مىشود.
در خطبهاى دیگر مىفرماید:
«و اِنَّها لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَق وَ تُطلِقُها اِطْلاقَ الرَّبَق» (32) نماز گناهان را مثل برگ درختان مىریزد و گردن انسان را از ریسمان گناه آزاد مىکند.
آنگاه در ادامه، تشبیهى جالب از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله نقل مىفرماید که: نماز همچون جوى آبى است که انسان روزى پنج مرتبه خود را در آن شستشو دهد، آیا دیگر آلودگى باقى مىماند؟
در خطبه ۱۹۶ گوشههایى از مفاسد اخلاقى همچون کبر و سرکشى و ظلم را برمىشمرد و سپس مىفرماید: درماین این مفاسد نماز و روزه و زکات است. آنگاه در مورد آثار نماز مىفرماید:
«تَسْکیناً لِاَطْرافِهِم، تَخْشیعاً لِاَبْصارِهِم، تَذْلیلاً لِنُفُوسِهِمْ، تَخْفیضاً لِقُلُوبِهِم، اِزالَهً لِلْخَیْلاءِ عَنْهُم اِنْ اَوْ حَشَتْهُم الْوَحْشَه آنَسَهُمْ ذِکْرک» نماز به همه وجود انسان آرامش مىبخشد، چشمها را خاشع و خاضع مىگرداند، نفس سرکش را رام، دلها را نرم و تکبر و بزرگمنشى را محو مىکند. به هنگام وحشت و اضطراب و تنهایى، یاد تو موجب انس و الفت آنها مىشود.
البتّه روشن است که همه مردم چنین بهرههایى را از نماز ندارند، بلکه تنها گروهى هستند که شیفته نماز و یاد خدا هستند و آن را با تمام دنیا عوض نمىکنند.
آثار و برکات عبودیّت و بندگى
۱- احساس غرور و افتخار
امام زین العابدینعلیه السلام در مناجات خود مىگوید: «اِلهى کَفى بى عِزّاً اَنْ اَکُونَ لَک عَبْداً» (33) همین افتخار مرا بس که بنده تو باشم.
چه افتخارى از این بالاتر که انسان با خالق خود سخن بگوید و او کلام انسان را بشنود و بپذیرد!
در این دنیاى ناچیز، اگر مخاطب انسان شخصى بزرگ و دانشمند باشد، انسان به وجود او افتخار و از مصاحبت با او احساس غرور مىکند و از اینکه زمانى شاگرد فلان استاد بوده است بر خود مىبالد.
۲- احساس قدرت
کودک مادامى که دستش در دست پدرى قوى و مهربان است احساسِ قدرت مىکند، امّا اگر تنها شود هر لحظه ترس و دلهره دارد که دیگران او را آزار دهند.
انسانى که متّصل به خدا شد، در برابر ابرقدرتها و طاغوتها و مستکبرین احساس قدرت مىکند.
۳- احساس عزّت
عزّت به معنى نفوذناپذیرى است. در مکتب انبیا تمام عزّتها از آنِ خداست، چنانکه همه قدرتها از اوست. لذا قرآن از کسانى که به سراغ غیر خدا مىروند انتقاد مىکند که آیا از غیر خدا عزّت مىخواهید؟ (۳۴)
طبیعى است که اتصال به عزیزِ مطلق و قدرت بىنهایت، به انسان عزّت مىدهد. چنانکه کلماتى همچون «اللّه اکبر» طاغوتها را در نزد انسان حقیر و او را در برابر آنها عزیز مىکند.
لذا قرآن به ما دستور مىدهد که در سختىها و مشکلات از نماز و عبادت کسب قدرت و قوّت کنیم:
«وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَو هِ» (35)
اولیاى خدا نیز در مقاطع حسّاس، خود را با نماز تقویت مىکردند. عصر روز نهم محرّم در کربلا، لشگر یزید به خیمهگاه امام حسینعلیه السلام حمله کرد. امام فرمودند: یک شب جنگ را به تأخیر بیندازید که من نماز را دوست دارم و مىخواهم امشب را تا صبح به عبادت بپردازم.
بندگان صالح خدا، نه فقط نمازهاى واجب که نمازهاى مستحب را دوست مىدارند. نماز نافله، نشانه عشق به نماز است. نماز واجب را چه بسا انسان از ترس قهر خدا بخواند، ولى در نماز مستحب ترس مطرح نیست، عشق مطرح است.
آرى، هر کس که کسى را دوست دارد، میل دارد بیشتر با او حرف بزند و دل از او نمىکند. چگونه ممکن است انسان ادعا کند خدا را دوست دارد ولى حال حرف زدن با او را ندارد!
البتّه این بىرغبتى به نماز و نافله بىدلیل نیست، بلکه طبق روایات گناه روز توفیق نماز شب و نافله سحر را مىگیرد.
به هرحال آنکه نافله نمىخواند، فضلى ندارد که انتظار تفضّل از خداوند را داشته باشد. چنانکه کسى انتظار ظهور مصلح است که خود صالح باشد.
نمازهاى نافله، نقص نمازهاى واجب را نیز جبران مىکند. شخصى از امام پرسید: من در نماز حضور قلب ندارم و از برکاتِ نماز بی بهره ام، چه کنم؟ حضرت فرمودند: بدنبال نمازهاى واجب، نماز نافله بخوان که کاستیهاى آن را جبران میکند و سبب قبولى نماز واجب میگردد.
بخاطر همین آثار و برکات است که اولیاى خدا نه تنها به نمازهاى واجب، بلکه به نمازهاى مستحب توجه زیادى داشتند و از آنچه مانع و مزاحم این سیر معنوى و پرواز روحى مىگشت، مانند پرخورى، پرحرفى، پرخوابى، لقمه حرام، لهو و لعب و سرگرم شدن به دنیا، که انسان را از حال عبادت مىاندازد و نماز را بر او سنگین مىکند، دورى مىکردند. چنانکه قرآن مىفرماید:
«وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَشِعِینَ» (36)
همانا نماز سنگین است مگر براى خاشعان.
۴- عامل تربیت
گرچه نماز یک ارتباط روحى و معنوى است و هدف از آن یاد خداست، اما اسلام خواسته این روح را در قالب یک سلسه برنامههاى تربیتى پیاده کند و لذا شرائط زیادى را براى آن قرار داده است، شرائط صحیح بودنِ نماز، شرائط قبولى و شرائط کمال.
پاک بودن بدن و لباس، رو به قبله بودن، درست خواندن کلمات، مباح بودنِ مکان و لباس نمازگزار از شرائط صحّت نماز است که مربوط به جسم نمازگزار است نه روحِ او.
اما اسلام عبادت را در این لباس قرار داده تا به مسلمین درس نظافت و پاکیزگى، استقلال، و مراعات حقوق دیگران بدهد.
ادامه مطلب + دانلود...