بازدید
بازدید
گفت وگو
با آقای فروهر. ت ـ ۲۹ بهمن ۱۳۸۱
فروهر. ت, متولد ۱۳۲۳ در کهریزک ـ شهرری
۱ـ قدیمیترین عضو (۱۷ سال) و یکی از بنیانگذاران انجمنهای ۱۲ قدمی در ایران (AA-NA) . این انجمنها از ۷۳/۱/۳۱ بنیانگذاری و اکنون با بیش از ۱۰هزار عضو در پانصدگروه در ۵۵ شهر کشور مشغول پیامرسانی به معتادان میباشند.
۲ـ مددکار معتادان و مشاور اعتیاد CHEMICAL DEPENDENCY SPECIALIST
از MISSION COLLAGE LOS ANGLES
۳ـ مترجم کتابهای الکلیهای گمنام(AA) و معتادان گمنام (NA)
۴ـ نویسنده کتابهای تولّد دوباره و عطش برای آزادی
۵ـ طراح روش بهبودی مدل اجتماعی معتادان در ایران (تولّد دوباره) ـ سمزدایی بدون دارو و بازپروری ارزانقیمت معتادان بهصورت صحرایی
۶ـ مدیرعامل و رئیس هیئتمدیره مؤسسه خیریه تولّد دوباره
در حال حاضر در شش کانون تولّد دوباره در تهران و یک کانون در قم, هر ماهه ۲۱۰ معتاد (۲۵۲۰ نفر در سال) در دورههای یک ماهه, با هزینه بیست و یک هزارتومان جهت خوراک (برنامه بهبودی رایگان است و بابت آن وجهی دریافت نمیشود) بهصورت صحرابی در پارکهای ملّی بستری و سپس جهت تداوم بهبودی به انجمن معتادان گمنام معرفی میشوند.
این طرح بهعنوان یک طرح ملّی بهزودی به مسئولین مربوطه ارائه خواهد شد.
سپاسگزاریم از اینکه با همه گرفتاریهای اجتماعی و وضعیت مزاجی خودتان به نشریه چشمانداز ایران و خوانندگان آن وقت دادید. آنچه که در درجه اول ما را به اینجا کشاند, اصل ?امیدواری? در ?انجمن معتادان گمنام? است, ملاحظه کردیم که وقتی یک معتاد به انجمن شما ملحق میشود, شما از نجات یک انسان خوشحال میشوید, چنانچه کار انبیا نیز نجات انسانهاست. در چنین شرایط یأسآلودی که همه میگویند نمیشود با اعتیاد مبارزه کرد و آنها را نجات داد, ?انجمن معتادان گمنام? با عشق و امید, این حرکت را آغاز کرده است.
قرآن جوهر ایمان را امید میداند و جوهر کفر را یأس میشناسد, امیدواری شما, ما را هم متحول کرد و اکنون آمدهایم تا از دانش تجربی شما که هم یک تجربه جهانی و هم یک تجربه بومی شده در ایران است, استفاده کنیم. ما نیز امیدواریم که گامی در راستای رهایی از این بلای خانمانسوز که در خانوادهها فراگیر شده است, برداریم. هر چند نسبت به اعتیاد جوانان خیلی نگران هستیم, ولی راهی هم جز ?شناخت پدیده?, ?امیدواری?, ?صبر?, ?زمانبندی? و ?دستگیری از داوطلبانِ ترک? وجود ندارد. ما راه شما را باور کردهایم وچون دیدیم نشریه چشمانداز ایران تا حدی در میان قطبهای سیاسی, فرهنگی و صاحبنظران جامعه جاافتاده است, به این نتیجه رسیدیم که شاید این قطبها که هرکدام زیرمجموعهای دارند, در نخستین مراحل اعتیاد, نحوه برخورد با آن را بگویند و حتی پیشگیری کنند, چرا که امید است ?اعتماد? زیرمجموعهها به این قطبهای فرهنگی, اجتماعی و سیاسی باعث حرفشنوی گشته و مؤثر واقع شود.
از شما متشکرم از اینکه به این موضوع مهم و مسئله اجتماعی توجه دارید. با اینکه خودتان شخصاً اعتیاد را تجربه نکردهاید, ولی به نظر میرسد که با درد آشنا هستید. من معمولاً بهعنوان ?معتاد در حال بهبودی? و ?مشاور و مددکار? در زمینه اعتیاد صحبت میکنم. درواقع سنگینی صحبتها و تجربههای من برمیگردد به دوران مصرف موادمخدر, زندگی معتادگونه و تولد دوبارهام. درواقع تجربیات من در این سه دوران به دانش من بهعنوان یک مددکار و مشاور اعتیاد میچربد, اما به هر حال در زمینه اعتیاد به مباحث علمی هم علاقهمند هستم و به بعضی از تئوریهایی که در حال حاضر پذیرفته و تأیید شده است مراجعه مستمر دارم. من از واژه درمان برای اعتیاد پرهیز میکنم, چرا که به نظر اکثریت قریب به اتفاق دستاندرکاران اعتیاد, بهبودی از بیماری اعتیاد و همچنین از دیدگاه انجمن ما ـ بهعنوان خردهفرهنگی که در سراسر دنیا حضور داریم ـ اعتیاد غیرقابل درمان است. گرچه اعتیاد علاجی ندارد, امّا قابل تدبیر است و میتوان با وجود ?بیماری اعتیاد? که یک بیماری ?مزمن?, ?پیشرونده?, ?لاعلاج?, ?کشنده? و ?غیرقابل برگشت? است, زندگی کرد. ما سالهاست که با وجود داشتن این بیماری به زندگی موفق و مثمرثمرمان ادامه میدهیم.
شمــا و انجمنتان برای بیمـاری اعتیـاد پنج ویـژگی قائل هستید: ۱ـ کُشنده ۲ـ مزمن ۳ـ پیشرونده
4ـ غیرقابل برگشت و ۵ـ علاجناپذیر آیا همین پنج ویژگی است و ویژگی ششمی ندارد؟
خیر, خیلی چیزها را میشود اضافه کرد, ولی همین پنج تعریف, این بیماری را از بیماریهای دیگر مجزا میکند و مسئله برخورد با آن را بهصورت مشخصی برای ما تعیین و معرفی میکند.
شما ضمن برشمردن این پنج ویژگی, قبول کردید که اعتیاد یک نوع بیماری است, در حالی که در گذشته و شاید هماکنون بهعنوان جرمی مطرح بوده است که باید با آن مبارزه کرد. پس تعریف شما از اعتیاد, نسبت به دیگر تعاریف یک مزیّت نسبی دارد.
درواقع هنوز در کشوری مثل آمریکا هم این تعریف کاملاً مشخص نشده است. گرچه اعتیاد بهعنوان بیماری مطرح میشود, اما اگر یک معتاد مبتلا به بیماری اعتیاد در کشور آمریکا به خاطر بیماری اعتیاد مرتکب جرمی بشود, او را مجرم میشناسند. بهعنوان نمونه فرضاً معتادی برای تهیه موادمخدر دزدی کند یا اگر فردی که مبتلا به بیماری الکلیزم است, در اثر رانندگی در حالت مستی, کسی را بکشد, از نگاه قانون مجرم شناخته میشود و به خاطر بیماریاش تخفیفی به او داده نمیشود. این در حالی است که اگر یک بیمار روانی کسی را بکشد, تنها بهعنوان یک بیمار روانی با او برخورد میکنند و از مجازات معاف خواهد بود. ممکن است او را به تیمارستان ببرند و سالها در آنجا زندگی کند, اما او را به زندان نمیبرند. همچنین معتادی که در اثر ابتلا به بیماری اعتیاد, انواع و اقسام جرم را مرتکب میشود, بایستی مسئولیت جرمهایی را که مرتکب میشود, بپذیرد و عقوبت آن را هم تحمل نماید. این گُنگی حتی در قوانین کشور آمریکا هم وجود دارد و هنوز مسئولان قوه قضاییه آمریکا و پزشکان متخصص در مورد تعریفی که بتواند برای هر دو طرف قابل قبول باشد, به توافق نرسیدهاند. من شخصاً در آمریکا بهعنوان معتاد دستگیر شدم. در ایران هم مانند آمریکا چنین قانونی وجود دارد که اعتیاد جرم است و معتاد مجرم شناخته میشود, اما اعتیاد در این دو کشور بهعنوان بیماری نیز تعریف شده و در حال حاضر برای برخورد با آن راههای مختلفی پیشنهاد شده است. در ایران, مدت کوتاهی است که برخورد با مسئله اعتیاد و راههای رهایی از آن جدی گرفته شده است. بعد از سالها دوری از وطن, دو روز پس از ورود من به ایران یعنی سی و یکم فروردین ۱۳۷۳ با کمک سازمان بهزیستی و چند نفر از دوستان همیار و همراه که در خارج از کشور با پدیده بهبودی و رهایی از بیماری اعتیاد آشنا شده بودند, ?گروههای خودیاری دوازدهقدمی? را در مرکز بازپروری قرچک ورامین که مرکز بازپروری تهران بود دایر کردیم. درآن زمان یکی از مسئولان اداره بهزیستی به ما گفت: ?ما برای شما هنوز فکر درستی نکردهایم و عدهای معتقدند که شما مجرماید و امکان ترک برای شما وجود ندارد و باید امثال شما را گذاشت سینهکش دیوار و در عین حال کسانی هم هستند که میگویند شما بیمارید و ما هنوز نمیدانیم که به کدام یک از این دو دسته توجه کنیم و گرایش پیدا کنیم. حالا شما بیایید کارتان را شروع کنید, ببینیم چه میشود.? ایشان یعنی همین شخصی که این حرف را زد, اکنون در زمره نزدیکترین و صمیمیترین دوستان ماست. حدود نُهسال است که از حضور ما در ایران و تشکیل انجمنهای دوازدهقدمی میگذرد.
بدینسان ?بهبودی? در ایران هم تجربه شد. آغاز این تجربه در امریکا در سال ۱۹۳۵, یعنی حدود شصت و هشت سال پیش بود. ما هم نزدیک نُهسال است که دستاندرکار این تجربه گرانبها هستیم. امیدی که در ما میبینید, امید سابقهداری است و ما میدانیم که از بیماری اعتیاد میتوان رها شد, آن را متوقف و مهار کرد, اگرچه علاجپذیر نیست. یکی از مشخصههای اصلی اعتیاد این است که معتاد اختیار مصرف موادمخدر و تعیین نوع موادمخدر را از دست میدهد. اگر اعتیاد علاجپذیر باشد, مفهومش این است که ما میتوانیم اختیار یا قدرت انتخاب معتادی را که اختیار و کنترل مصرفکردن یا مصرفنکردن موادمخدر را ندارد, به او برگردانیم. به عبارت دیگر اگر ما بتوانیم این اختیار را به او بدهیم یعنی اینکه علاجش کردهایم. اما هنوز, هم در تجربه جهانی و هم در تجربه بومی خودمان نتوانستهایم این کار را بکنیم. یعنی معتادی نیست که حتی سالها پس از بهبودی ادعا کند که توانسته است اختیار در نوع مصرف مواد و میزان آن را بازیابد. با توجه به علاجناپذیربودن اعتیاد, راهی که ما برای خلاصی و رهایی از آن پیدا کردهایم, راهحل ?معنوی? است. بیماری اعتیاد از دیدگاه ما, یک بیماری معنوی, احساسی ـ عاطفی, فکری و روحی است.
ممکن است در این زمینه, بیشتر توضیح دهید؟
از لحاظ روحانی, مشکل من و هزاران معتاد در حال بهبودی دیگر که داستانهایشان را شنیدهام, این بوده است که از اول زندگی رابطه درست و صحیحی با خالقمان پیدا نکردهایم. یعنی ریشه و پایه ما برای ورود به این دنیا, سستبنیاد و متزلزل بوده است. چند روز پیش فکر میکردم که چرا کشور افغانستان با این که مرکز تولید موادمخدر است, اما معتادان کمی دارد. جمعبندی من ـ درست یا غلط ـ این است که اینها هنوز سنتی هستند. از لحاظ مذهبی اعتقاداتشان بسیار قوی است و هنوز آلودگیهای دنیوی و زندگی ماشینی, مخصوصاً فشارهای زندگی ماشینی اینها را درگیر نکرده است. درنتیجه نیازی به استفاده یا سوءاستفاده از موادمخدر ندارند.
گفته میشود در خود ایران هم همینطور بوده است. مثلاً زمان دکترمصدق در روستاها تریاک بهوفور موجود بود و بخش عمدهای از درآمد دهقانان از فروش تریاک به دولت بود, مگر اینکه کسی دلدرد مراق میگرفت یا مریضی مشابه آن که بهعنوان آرامبخش از تریاک استفاده میشد.
من متولد سال ۱۳۲۳ هستم. هفدهساله بودم که هروئینی شدم (سال ۱۳۴۰). یادم هست که در آن زمان تعداد معتادان انگشتشمار بود. از آنجا که من الگوی مثبتی نداشتم تا او را انتخاب کنم و به او تأسی جویم, بنابراین الگوهای منفی را انتخاب کردم. چند نفری در تهران بودند که بچههای پولدار بودند, بچههایی که ماشینهای شیک داشتند و در اجتماع از معروفیت و محبوبیت برخوردار بودند و من خیلی دلم میخواست شبیه اینها باشم. نمیتوانستم ماشینهای گرانقیمتی را که آنها داشتند تهیه کنم, نمیتوانستم پدرومادرهای بانفوذ و خانههای آنچنانی داشته باشم, ولی فکر کردم مثل اینها هروئینی که میتوانم بشوم و همین اتفاق هم افتاد. آن اوایل یادم هست که به هروئینی بودن تظاهر میکردم و اینها هم بازمیگردد به همان تعریف اولیهای که ما از بیماری اعتیاد کردیم که یک بیماری تمامعیار معنوی و روحی است. کسی که از خالق و آفریدگار خودش دور باشد و ارتباطی با او نداشته باشد, نمیتواند دارای هویت و امنیت درستی هم باشد. ریشه احساس امنیت برمیگردد به داشتن رابطه با خالق و بعد هم خانواده, که معمولاً اگر زندگی معتادان را ـ مثل زندگی خود من ـ بررسی کنیم, میبینیم که ما از لحاظ اعتقادی, از لحاظ باورهای ریشهای, سست و متزلزل بودهایم؛ البته شاید تظاهراتی میکردیم. حتی تظاهرات عرفانی, اما ریشهای نبوده و باوری در متن آن نبوده که ما را حمایت کند, با خانوادهمان هم همینطور. ممکن است خیلی از ما, در خانوادههای مرفّه بهدنیا آمده باشیم. من اوایل فکر میکردم شاید علت اعتیاد ?فقر? باشد. البته فقر هم میتواند یک عامل باشد, ولی معتادان زیادی را میبینیم که واقعاً مرفّه بودند, معتادانی را میبینیم که خانوادههایشان حتی بیش از حد به اینها توجه کردند, درنتیجه نمیتوانیم بگوییم که از بیتوجهی خانواده بوده است. بیسوادی را هم نمیتوان عامل اعتیاد دانست. درصد بسیار بالایی از کسانیکه ما با آنها سروکار داریم, دارای تحصیلات عالیه هستند. در میان دوستان خودمان پزشکان زیادی داریم که بیماری اعتیاد در آنها هست و رو به بهبودیاند و افراد دیگری هم که مهندس یا فوقلیسانس هستند و اعتیاد همهچیز را از آنها گرفته و حتی کارایی آنها و توان اینکه بتوانند از این تحصیلات عالیه بهرهبرداری کنند,از بین رفته است. یکی از دوستان پزشک ما, چنان کاراییاش را از دست داده بود که این اواخر در میدان سیداسماعیل (خیابان سیدمصطفی خمینی) کنار خیابان بساط میکرد و اجناس دست دوم خریدوفروش میکرد. به این ترتیب نمیتوان هیچکدام از این عواملی را که ما فکر میکردیم عوامل اولیه اعتیادند, عامل اصلی بهحساب آورد و به آنها رجوع کرد. عامل اصلی از دیدگاه و جمعبندی من, بعد از تجربه بیست و پنج سال اعتیاد فعال و هفدهسال بهبودی, این است که منشأ اعتیاد ریشه در نداشتن رابطه درست با خالق و نداشتن ارتباط صمیمی و عاشقانه با خانواده درجه یک, معمولاً پدرومادر و بعد ورود به اجتماع با عدمامنیت و هویت است. چنین فردی کاندیدای خوبی است, برای اینکه هرنوع سوءاستفادهای از او بشود. حتی کسانی که این ضعف را در مردم تشخیص میدهند, قادرند از آن ضعف سوءاستفاده بکنند. کسانی در تاریخ بودند که چنین دانشی را در مورد مردم داشتند و از آنها سوءاستفاده میکردند. مثلاً اگر به سالهای جنگ جهانی دوم و حتی قبل از آن بازگردیم و تشکیل دولت هیتلر و نازیسم در آلمان را بررسی کنیم, میبینیم که ریشههای بیاعتقادی سبب شد که یکنفر بتواند حتی از یک ملّت سوءاستفاده کند. اعتیاد آنها به چیز دیگری بود, به قدرت بود, به نظامیگری و میل به سلطهگری بود. معتادانی مانند من هم به موادمخدر رجوع میکنند و بازیچه موادمخدر قرار میگیرند.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
شخصیت:
به دنبال تربیت خانواده این شخصیت کودک است که اینده او را می سازد اگر ترسو، خجالتی، سرخورده و بدون اعتماد به نفس باشد احتمال گرایش او به اعتیاد نیز بیشتر خواهد بود.
در دسترس بودن مواد- فقر – بیکاری- عدم اطلاع رسانی جامع و کامل و باورهای نادرست اجتماعی- ضعف فرهنگ مشاوره می تواند احتمال گرایش نوجوان را به اعتیاد تشدید کند.
نوجوانان و جوانان ممکن است به مصرف مواد مخدر بپردازند چون: از اثرات فوری که بلافاصله پس از مصرف مواد حاصل می گردد، لذت می برند. مصرف مواد در کنار دوستان و بودن در جمع ایشان نوعی تفریح است. هیچ مشغولیت، کار و یا سرگرمی دیگری ندارد و مواد مخدر به سهولت در دسترس او قرار گیرد. کنجکاو است و دوست دارد هر چیز جدیدی را بخصوص اگر احساس خطر و هیجان داشته باشد تجربه کند. زمینه های اختلاف با پدر و مادر یا مسئولین مدرسه و مسلمان در او هست و با رفتارهایی مثل سیگار کشیدن و یا مصرف مواد مخدر، به نوعی لجبازی یا سرکشی در مقابل والدین یا مدرسه را نشان می دهد. مصرف سیگار یا مواد را نشانه رشد یافتگی می داند در حالی که این حکایت از عدم تکامل شخصیتی در او دارد.
هدف مواد یا سیگار به عنوان سنت یا خرده فرهنگ در گروهی خاصی مطرح استو او دوست دارد عضو این گروه باشد پس برای پذیرفته شدن و ماندن در آن جمع این رفتار را تقلید می نماید. در واقع او به دنبال یافتن هویت و شخصیت وارد اینگونه اجتماعات می گرددو این هویت و پرستیژ کاذب را به قیمت اعتیاد می خرد. این کار را برای فراراز مشکلات و بحرانهای موجود انجام می دهدو اینگونه می پندارد که مصرف مواد مخدر و سرخوشی ناشی از آن می تواند راهی برای فرار کردن مشکلات خانوادگی، عاطفی، تحصیلی و … باشد . فشارها و بیماریهای روانی: ارتباط میان برخی بیماری های روانی و اعتیاد مشخص شاده است: به طور مثال فردی که از بیماری افسردگی شدید رنج می برد یا شخصی که رفتار ضد اجتماعی دارد، در معرض خطر اعتیاد است بنابراین با تشخیص به موقع فشارهای روحی بیماریهای روانی و درمان آنها نمی توان احتمال آلودگی به مواد را کاهش داد.
___________________
پدر و مادرها حتماً بخوانند- جمعیت آفتاب- مشهد- ۸۲- ص۱۰ و ۱۱ و ۱۲ و ۱۵٫
اعتیاد و مواد مخدر در نوجوانان
تمامی والدین، حداقل از ۷ تجربه مهلک که می توانند زندگی فرزندشان را به مخاطره اندازد وحشت دارند. این تجربه های هراس آور عبارتند از :
۱- قربانی خشونت شدن 2- صدمات اتفاقی 3- شکست تحصیلی
۴-فعالیت های غیر قانونی 5- پیشامدهای ناگوار جنسی
۶- نا امیدی منجر به خود کشی 7- سر و کار پیدا کردن با مواد مخدر و الکل
آرزوهای ما به تنهایی نمی تواند جلوی خطرات ناشی از مصرف مخدر را بگیرد امروزه چه بپذیریم و چه نپذیریم، مصرف الکل و مواد مخدر بخش از عادت اجتماعی گروهی از جوامع ما را تشکیل می دهد.
این مواد در تارو پود فرهنگ برخی ریشه دوانده و در زندگی روزمره ای بسیاری از افراد نقشی فعال ایفا می کنند.
در جوامع بسیار ثروتمند و یا بسیار فقیر، یعنی در جایی که به دلیل کسالت ناشی از ثروت بسیار و یا افسردگی ناشی از فقر بسیار تنها چیزی که جوانان را ارضاء می کند مصرف مواد مخدر است. شاید تنها راه منطقی افزایش تعداد گزینه های گوناگون برای جوانان است. فرصت های اجتماعی معنوی، تفریحی، هنری، تحصیلی، خدماتی و شغلی می توانند، جایگزینهای سالمی برای سرگرمی های پوش ناشی از مصرف مواد مخدر باشد.
بهترین شیوه برای مراقبت از جوانان این است که والدین آنها را با اسفاده از راه های زیر، آماده برخورد با مشکلات مورد بحث کنیم.
– روبه روشدن با این تهدیداجتماعی و نه این کار آن
– آگاه کردن فرزندانشان در زمینه خطرات ناشی از مصرف مواد و ارائه توصیه های ایمنی لازم در صورت مصرف مواد مخدر – آگاهی شخصی برای تشخیص علائم و انجام واکنش های لازم به هنگامی که مصرف مواد به فرزندانشان آسیب می زند و زندگی خانوادگی را از هم می پاشد.
– بکار گرفتن شیوه های پیشگیری لازم برای آماده سازی فرزند در زمینه برخورداری از زندگی مناسب و مستقل و عاری از وابستگی به مواد مخدر و الکل.
– ارائه شیوه های پذیرش و برخورد بامشکلات احساسی و عاطفی و جلوگیری از تأثیر سوء آنها در زندگی جوانان.
رفتار فرزند، بازتاب مستقیم رفتار والدین است و تشخیص کافی بودن میزان مراقبت های والدین، از طریق موقعیت ها و شکست های فرزندهای آنها صورت می پذیرد و به این ترتیب، شکست فرزند به معنای عدم مراقبت های لازم از سوی والدین تعبیر می شود و مراقبت های نا کافی والدین سبب مشکلات و بدرفتاری های فرزندان به شمار می رود. والدین، فقط به میزان محدودی بر مسیر زندگی و رفتارهای فرزندشان تأثیر دارند. سه مسئله عمده ی زیر را که والدین هیچ کنترلی بر آن ها ندارند در نظر بگیرید:
۱- ویژگی های ذاتی فرزندشان آنها ذاتاً به دنبال خطر می روند.
۲- شرایط بیرونی و اجتماعی که فرزندشان باید با آنها مواجه شود . (دوستی که امتحان کردن سیگار را پیشنهاد می کند.)
۳- انتخاب های فرزند (پیوستن به دوستانش برای تجربه کشیدن حشیش)
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
روانشناسی اجتماعی
اصطلاحا مواد مخدر به کلیه مواد طبیعی و شیمیایی گفته میشود که اعتیاد آور باشد. بعضی از این مواد تخدی کننده نبوده، بلکه ممکن است ایجاد تحرک و توهم نمایند. بطور کلی مواد مخدر به موادی اطلاق میگردد که مصرف آنها در انسان حالاتی غیر عادی ایجاد نماید. این حالات که عموما لذت بخش هستند، به صورت موقت و کاذب ایجاد میگردد. بروز همین حالات و کیف و لذت پس از اولین مصرف- که در بعضی موارد فقط به علت کنجکاوی مبادرت به آن میگردد. باعث تداوم مصرف واعتیاد میشود. این مواد در فرهنگ پلیس به مواد افیونی یا مکیفها معروف بودند ولی امروزه در زندانها لفظ (مکیفها) فقط برای قرصهای آرام بخش و روانگردان استفاده میشود.
اثرات کلی حاصله از مصرف مواد مخدر
مصرف انواع مواد مخدر موجب تغییر حالت در مصرف کننده و ایجاد نوعی لذت کاذب و زودگذر میگردد. خوشی کاذبی که از مصرف انواع مواد حاصل میشود به تدریج زایل و در مراحل پیشرفته اصولا لذتی به مصرف کننده دست نمی دهد، بلکه صرفا بخاطر کاهش آلام و رنجهای ناشی از خماری، استعمال میگردد.
خوش بینی مفرط اولین حالتی است که در کلیه مصرف کنندگان مواد مخدر ایجاد میشود، این حالت در لحظات اولیه زائل شدن آثار مصرف، تبدیل به بدبینی شدید میگردد. این امر با پیشرفت اعتیاد گسترش مییابد بحدی که بدبینی، به دوری و نفرت از اطرافیان منجر میشود.
معتاد خود را فهیم تر از دیگران میداند و این حالت در زمان خماری هم ادامه مییابد، بخصوص اینکه درحالت خماری خود را محق میداند و از همه متوقع و طلبکار است. با پیشرفت مصرف، تغییرات زیادی در جسم، رفتار و شخصیت فرد پیش میآید.
پرگوئی خصیصه دیگرمعتادین است. تقریبا کلیه معتادین مدام حرف میزنند و لاف وگزافگویی و احیانا دروغگوئی در گفتههای آنها به آسانی قابل تشخیص است. تنها در زمانی که از خماری رنج میبرند ساکت و مظلوم در ناتوانی چرت آلودی گرفتار میشوند.
معتادان به انواع مواد مخدر، به یبوست مزمن دچار میشوند. از غذاهای ترش بشدت بیزارند و بشدت به شیرینی علاقه مندند.
بی اشتهائی و بی میلی به مواد خوراکی در معتادین به تریاک و هروئین دیده میشود.
بشدت به چای علاقه دارند. از سرما فوق العاده بیزارند و گرما را دوست دارد. مصرف کنندگان حشیش معتقدند حشیش اعتیادآور نیست ولی حالت خاصی که ایجاد میکند بیش از هروئین و تریاک کشش و جاذبه دارد. به همین جهت معتادین دیگر مواد هم گاهی حشیش میشکند.
اکثر معتادین موهای پرپشت دارند. قطر موهای آنها نسبت به زمان قبل از اعتیاد ضخیم تر به نظر میرسد و دیرتر میریزد و دیرتر هم سفید میشود.
معتادین افرادی هستند لاابالی و نظافت را درهیچ موردی حتی غذا خوردن رعایت نمی کنند.
صبحا بسختی از خواب بر میخیزند. همیشه خواب آلود هستند.
در خماری ظاهری، آبریزش بینی، خمیازههای بلند و پی در پی و ناتمام، دان دان شدن پوست صورت و بدن – مانند پوست تخم مرغ پر کنده- بزرگ شدن مردمک چشم، عرق کردن زیاد، خارش بدن، لرزش بدن بخصوص دستها، ناتوانی در ایستادن و سر پا بودن و در خماری درونی، احساس فشار و گرما، خارش گلو، چسبندگی بزاق دهان، حالت تهوع و سرگیج، دل درد، دردهای عضلانی و استخوان درد، درد شدید در مفاصل، حالاتی شبیه سرماخوردگی و گاهی توام با اسهال، وجود دارد.
در لحظات خماری، فرد معتاد وحشتزده و هراسان است. فوق العاده عصبی و بی حوصله میشود و قیافه ای غیر عادی مییابد.
اعتیاد و زیانهای بدنی
هنگامی که انسان معتاد شد کوشش عضوها و دستگاهها وحفظ تعادل طبیعی مشکل میگردد و این امر در دستگاه اعصاب مرکزی ومحیطی او اثر تخدیری شدید میگذارد و به اندازه ای که قطع دارو به عدم تعادل طبیعی دستگاه عصبی واختلال حاد آن منجر میگردد. در این باره پزشکان میگویند: هنگامی که انسان معتاد میشود، نیکوتین، منوکسید کربن و … جذب ششها و دهان معتاد میگردد. دستگاه اعصاب او برانگیخته میگردد. فشار خون بالا میرود نبض و ضربان او بیشتر میشود به اندازه ای که میتوان لرزش دست و پای او را احساس کرد. دمای دستها و پاها پایین میآید.
اعتیاد و سرطان
پژوهشهایی که روی ۳۷۰ نفر کارگر پنبه انجام گرفته است نشان میدهد که هیچ یک از افراد غیر معتاد دچار سرطان ریه نشدهاند و کاملا تندرست مانده اند، در صورتی که این بیماری کشنده در میان معتادین در اثر آمادگی و مساعد بودن زمینه پیش از حد انتظار شیوع داشته است و معتادین را گرفتار سرطان ریه و سایر بیماریهای ششی ساخته است.
اعتیاد و خودکشی
در الکلیها خودکشی وفور زیادی داشته و همچنین نسبت درصد الکلیها در بین افرادی که خودکشی میکنند یااراده به خودکشی دارند زیاد است.
برخی از دانشمندان معتقدند که وابستگی شدید مواد مخدر و … ممکن است جانشین خودکشی باشد و در دوره رفع مسمومیت خطر خودکشی زیاد بوده و بسیاری از اشخاص را که قادر به ترک الکل و … نیستند میتوان جز افسردهها دانست. به طور کلی به نظر میرسد که علتهای اجتماعی و روانی و زیست شناسی در برخی افراد منجر به خودکشی شده در برخی ایجاد بیماری روانی میکند و در برخی دیگر هر دو عارضه را به وجود میآورد.
خودکشی و اعتیاد هر دو، دو رفتار به ظاهر گوناگون ولی اساسا مترادف و ناشی از عوامل و پویاییهای تقریبا یکسان در محیط اجتماعی و روانی معتادین و افرادی است که خودکشی میکنند.
اختلال شخصیت و رفتارهای ضد اجتماعی
بخش بزرگی از پژوهشگران معتقدند که قست اعظم تهیه کنندگان و مبتلایان به مواد مخدر و الکل را افرادی باشخصیتهای ضد اجتماعی و رفتارهای ضد اجتماعی تشکیل میدهند، که به اصطلاح پسیکوپات خوانده میشوند. اینان افرادی هستند که اصولا به تکالیف اجتماعی بی توجهند. رفتارهای مورد قبول اجتماع را نمی پذیرند و بین رفتارهای آنان و رفتار شایع در اجتماع تفاوتهای شدید وجود دارد و به اینجهت به کرات دچار تضاد با جامعه میشوند. اینان خودخواه، بیرحم وبی مسئولیت هستند. ناگهان تصمیم میگیرند، و به شدت متجاوزند. دروغگو و غیر صمیمی هستند به دیگران محبت ندارند. از ایجاد روابط عاطفی معمولی با دیگران عاجزند. در مقابل محرومیتها مقاومت کمی دارند. اغلب از دیگران شاکی هستند و دلایل به ظاهر منطقی برای رفتار خود ارائه مینمایند. در مقابل نتایج ناخوشایند اعمال خود احساس پشیمانی نداند. قدرت قضاوت آنان ضعیف است و از تجربیات خود و دیگران بویژه در رابطه با قانون، پند نمی گیرند. ممکن است ظاهر ایشان جذاب و باهوش باشد و در ابتدا افراد ناآشنا را تحت تاثیر قرار دهند وامکان دارد که واقعا نیز، ویژگیهای عالی داشته باشند. ولی در عمل، غالبا شکست میخورندو درروابط با دوستان، دچار اشکار میگردند.
در سابقه این افراد تا قبل از سن ۱۵ سالگی حداقل سه مورد از رفتارهای زیر دیده میشود:
۱- گریز از مدرسه
۲- اخراج از مدرسه
۳- بزهکاری
۴- فرار از خانه
۵- دروغگویی مداوم
۶- رفتارهای زود هنگام جنسی
۷- تجربه زود هنگام با سیگار و مشروبات الکلی یا مواد مخدر
۸- دزدی
۹- رفتارهای وحشیانه و خشونت آمیز
۱۰- دستاوردهای تحصیلی، پایین تر از آنچه که از هوش آنها انتظار میرود.
۱۱- نقض مداوم مقررات در خانه یا مدرسه
در زندگی اجتماعی و خانوادگی این افراد پس از ۱۵ سالگی نیز حداقل دو مورد از موارد زیر وجود دارد:
۱٫ دستگیری سه بار یا بیشتر توسط مراجع قانونی
۲٫ طلاق و یا جدایی بدون طلاق از همسر بیش از دو بار
۳٫ خشونت بدنی و کتک کاری
۴٫ اعتیاد به الکل یا مواد مخدر و یا مسمومیت حاد با این مواد به طور مکرر
۵٫ عدم پرداخت قروض و سایر مسئولیتهای مالی
۶٫ مسافرت از نقطه ای به نقطه دیگر بدون برنامه و بدون تدارک شغل
افراد با شخصیت ضد اجتماعی بحض عمده ای از مجرمین و زندانیان را تشکیل میدهند. بررسیهای آماری حتی تا ۷۵% زندانیان را در شمار مبتلایان به اختلال شخصیت ضد اجتاعی نشان داده است. تهیه کنندگان مواد مخدر و مشروبات الکلی، قاچاقچیها و واسطههای پخش این مواد و شاید بخض عمده ای از فروشندگان جز و معتادان را این عده تشکیل میدهند.
دلیل بروز شخصیت ضد اجتماعی
مطالعه در باب دو قلوهای یک تخمکی و دوتخمکی نشان میدهد که شخصیت ضد اجتماعی و رفتارهای بزهکارانه تاحد قابل توجهی به عوامل ارثی وابسته است. اما محیط میتواند به مقدار زیاد، تظاهرات این استعداد شخصیتی را کنترل کند. حالات نوروتیک و پسیکوپاتیک تحت اثر عوامل چندگانه و گوناگون شکل میگیرد. مطالعه درباره ارتباط بین بزهکاری و مشکلات اجتماعی نشان میدهد که مسئله ای اختصاصی و مهم در بین مشکلات اجتماعی بزهکاران، زمانی که در سنین چهارم و پنجم عمر خود بودهاند وجود داشته است. روانشناسان معتقدند که نبودن پدر در این سنین، موجب میشود که طفل از وجود یک الگو برای برقراری وجدانیات و سوپراگو محروم بماند. ممکن است پدر وجود داشته باشد ولی خود او به علت اشکالات شخصیتی نتواند مدل مناسبی برای کودک قرار گیرد.
ویژگیهای سرشتی که در افراد پسیکوپات یافت میشود نیز با نفع عوامل ژنتیک است. این ویژگیها شامل ساخت جسمی- عضلانی (مزومورفیک) و وجود اختلالاتی در امواج مغزی است که در الکتروانسفالوگرافی ثبت میشود و همگام با رفتارهای پرخاشگرانه است.
جوان و اعتیاد
جوانان اصلی ترین قربانیان مواد مخدر هستند. جوانان به خاطر خصوصیات جوانی آسیب پذیری زیادی دارند، چون پویا و جستجوگرند، بهر جا سر میکشند، کنجکاو و به دنبال همه چیز هستند، در مسیرشان هر راهی که گشوده شود، وارد میشوند. چنانچه در راهی لذت و بی خبری – که خواست آنان است – وجود داشته باشد، بسرعت آنان را جذب میکند. جوانان آمادگی انجام هر کاری دارند. حتی آنان که صالحاند و با تعقل و اندیشه بهر کاری دست میزنند نیز ممکن است از روی کنجکاوی به چنین راهها، سری بزنند. در چنین اوضاع و احوال است که زمینهها، شرایط انحراف و فساد برای جوانان فراهم میشود و آنان را در لبه پرتگاه و آغاز سقوط قرار میدهد.
ادامه مطلب + دانلود...