جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

دانلود کتاب اندروید آخرالزمان شرایط ظهور باطنی ترین بعد هستی

4,118

بازدید

دانلود کتاب اندروید آخرالزمان شرایط ظهور باطنی ترین بعد هستی ۴٫۳۶/۵ (۸۷٫۱۴%) ۱۴ امتیازs

دانلود کتاب اندروید آخرالزمان شرایط ظهور باطنی ترین بعد هستی

مقدمه :

۱- شرایط ظهور حضرت مهدی(عج) به‌قدری عجیب و عظیم است که اندیشه‌های زیادی را جهت درک آن شرایط به خود مشغول می‌کند تا انسان متوجه شود چگونه با ظهور آن حضرت، ابعاد پنهان و باطنی عالم به ظهور می‌آید و سنگ و درخت با یاران مهدی(عج) سخن می‌گویند.



نويسنده / مترجم : اصغر طاهرزاده
زبان کتاب : فارسی
حجم کتاب : 2.2 مگابایت
نوع فايل : APK
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

دانلود کتاب بقیه الله ذخیره همه خوبیها

2,860

بازدید

دانلود کتاب بقیه الله ذخیره همه خوبیها ۴٫۸۳/۵ (۹۶٫۶۷%) ۶ امتیازs

دانلود رایگان کتاب بقیه الله ذخیره همه خوبیها

سلام بر مهدی علیه السلام
او می آید ! او با کوله باری از صبر می آید ، او شمشیر علی را در دست می گیرد تا نامردان را سرکوب کند و برای هدایت مردمان قرآن را می آورد ، او مثل ستاره ای درخشان در تیره ترین شب و مثل کوه بلندی در جنگل وحشت انگیز ظاهر می شود .



نويسنده / مترجم : ناصر نظارات
زبان کتاب : فارسی
حجم کتاب : 4.7 مگابایت
نوع فايل : PDF
تعداد صفحه : 588

 ادامه مطلب + دانلود...

شباهت های امام عصر (عج) به انبیا علیهم السلام

1,122

بازدید



شباهت های امام عصر (عج) به انبیا علیهم السلام

 

انبیا و اولیای الهی در طول حیات بشری برای هدایت انسان ها آمده اند و در این راه نیز سختی های بی شماری را تحمل کرده اند. حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، تنها بازمانده از انبیا و اولیا علیهم السلام است و هر آنچه آن بزرگواران از علم و قدرت و معجزه دارا بوده اند و هر آنچه در اختیار آنان بوده، همگی در حال حاضر در اختیار آن حضرت می باشد. تمام صفات انبیا و مکارم ائمه علیهم السلام در وجود امام مهدی (عج) جمع است و از آن حضرت بروز می کند. بر این اساس، شباهت هایی بین آن حضرت و پیامبران و اولیا الهی وجود دارد که در کتاب های معتبر حدیثی از آن یاد شده است.

 



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

اباصالح

578

بازدید

اباصالح ۴٫۵۰/۵ (۹۰٫۰۰%) ۲ امتیازs
انتظار ظهور یک مصلح بزرگ آسمانى، و امید به آینده و استقرار صلح و عدل جاویدان، امرى فطرى و طبیعى است که با ذات و وجود آدمى سر و کار داشته و با آفرینش هر انسانى همراه است و زمان و مکان نمى شناسد و به هیچ قوم و ملّتى اختصاص ندارد.
از این رو، همه افراد طبق فطرت ذاتى خود مایلند روزى فرا رسد که جهان بشریّت در پرتو ظهور رهبرى الهى و آسمانى و با تأیید و عنایت پروردگار، از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات یافته، شور و بلوا در جهان پایان پذیرد و انسانها از وضع فلاکت بار موجود نجات یابند و از نابسامانى و نا امنى و تیره روزى خلاص شوند و سرانجام به کمال مطلوب و زندگى شرافتمندانه اى  نایل آیند.
به همین دلیل، در تمام ادیان و مذاهب مختلف جهان، از مصلحى _ که در آخر الزمان ظهور خواهد نمود و به جنایتها و خیانتهاى ضد انسانی خاتمه خواهد داد و شالوده حکومت واحد جهانى را بر اساس عدالت و آزادى واقعى بنیان خواهد نهاد _ سخن به میان آمده و تمام پیامبران و سفیران الهى در این زمینه به مردم با ایمان جهان، نویدهایى داده اند.
در این زمینه، یکى از نویسندگان معروف چنین مى نویسد:
«موضوع ظهور و علایم ظهور، موضوعى است که در همه مذاهب بزرگ جهان واجد اهمیّت خاصّى است. صَرفِ نظر از عقیده و ایمان که پایه این آرزو را تشکیل مى دهد، هر فرد علاقه مند به سرنوشت بشریّت، و طالب تکامل معنوى وقتى که از همه نا امید مى شود، و مى بیند که با وجود این همه ترقّیات فکرى و علمى شگفت انگیز، باز متأسّفانه، بشریّت غافل و بى خبر، روز به روز خود را به سوى فساد و تباهى مى کشاند و از خداوند بزرگ بیشتر دورى مى جوید، و از اوامر او بیشتر سرپیچى مى کند; بنا به فطرت ذاتى خود متوجّه درگاه خداوند بزرگ مى شود، و از او براى رفع ظلم و فساد یارى مى جوید.
از این رو در همه قرون و اعصار، آرزوى یک مصلح بزرگ جهانى در دلهاى خداپرستان وجود داشته است. و این آرزو نه تنها در میان پیروان مذاهب بزرگ، مانند: زرتشتى و یهودى و مسیحى و مسلمان، سابقه دارد، بلکه آثار آن را در کتاب هاى قدیم چینیان و در عقاید هندیان، و در بین اهالى اسکاندیناوى و حتّى در میان مصریان قدیم و بومیان و حتّى مکزیک و نظایر آنها نیز مى توان یافت».
آرى! عقیده به ظهور یک مصلح بزرگ آسمانى در پایان جهان، یکى از مسایل بسیار مهمّ و حسّاسى است که نه تنها در آیین مبین اسلام، بلکه در همه ادیان آسمانى، و نه تنها در میان پیروان ادیان و مذاهب بلکه در نزد بسیارى از مکاتب مختلف جهان سابقه دیرین دارد، و تمامى پیروان ادیان بزرگ عالم از مسیحیان، کلیمیان و زرتشتیان گرفته تا پیروان مکتب هاى الحادى، همه و همه بدان عقیده دارند.
ناگفته نماند که پیروان ادیان و مذاهب گوناگون، و دیگر ملل و اقوام گذشته و مکاتب مختلف جهان درباره نام آن بزرگوار باهم اختلاف نظر دارند، مسلمانان او را «مهدى موعود منتظر(علیه السلام)»، و پیروان سایر ادیان ومکتبها و ملّتها و توده هاى محروم، وى را «مصلح جهانى» یا «مصلح غیبى»، یا «رهاننده بزرگ» یا «نجات بخش آسمانى» و یا «منجى اعظم» مى نامند; ولى در باره اوصاف کلّى، برنامه هاى اصلاحى، تشکیل حکومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى، و ظهور او در آخرالزمان اتّفاق نظر دارند.
جالب توجّه این که حتّى در این اواخر نیز، این عقیده در بین گروهى از دانشمندان و فلاسفه بزرگ جهان به عنوان: «لزوم تشکیل حکومت واحدجهانى» درسطح وسیعى مطرح گردیده است: «در عصر اخیر دوشادوش پیشرفت همه جانبه اى که در تمام مسایل علمى نصیب بشریّت شده، این ایده و عقیده نیز از مرز ادیان و مذاهب قدم فراتر نهاده و به عنوان یکى از مهمترین مسایل حیاتى مورد بحث و بررسى قرار گرفته است».
آرى ! امروز بسیارى از اندیشمندان و فلاسفه مشهور جهان نیز عقیده دارند که با پیشرفت سریع صنعت و تکنولوژى، زندگى ماشینى، رقابت هاى نا سالم نظامى، بازیهاى خطرناک سیاسى، و احساس یأس و نا امیدى در بین جوامع بشرى براى رهایى از اوضاع نا بسامان کنونى، تشکیل حکومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى لازم و ضرورى است.
بنابراین، برغم افکار بیمارگونه کوته نظران کج اندیش که مى پندارند مسأله مهدویّت و انتظار ظهور یک رهبر بزرگ آسمانى در پایان جهان، از مختصّات مسلمانان و یا از عقاید خاص شیعیان است و مى کوشند تا با تلاش مذبوحانه خود آن را در یک مکتب خاصّ محصور کنند، این مسأله اختصاص به مسلمانان و شیعیان ندارد; بلکه یک اعتقاد عمومى مشترک است که همه اُمّتها و ملّتها و پیروان ادیان ـ و حتّى مکاتب مختلف، فلاسفه، دانشمندان و اندیشمندان واقع بین جهان نیز ـ در این عقیده و مرام باهم شریک اند.
 اصالت اعتقاد به ظهور مُنجى
عقیده به ظهور یک نجات دهنده بزرگ آسمانى و امید به یک آینده روشن که در آن، نگرانیها و هراسها مرتفع گردد، و به برکت ظهور یک شخصیّت ممتاز الهى همه تاریکیها از پهنه گیتى برچیده شود، و ریشه ظلم و جهل و تباهى از روى کره زمین برکنده شود، یک اعتقاد عمومى ثابت است که همواره در همه وقت، در همه جا، و در همه زمانها بین تمام ملّتها شایع و رایج بوده است.
بر اساس تحقیقات پژوهشگران مسایل اسلامى، این عقیده در طول دوران زندگى انسانها پیوسته در میان همه ملّتها و پیروان ادیان بزرگ موجود بوده، و حتّى اقوام مختلف جهان چون: اسلاوها، ژرمنها، اسنها و سلتها، نیز معتقدند که سرانجام باید پیشوایى در آخر الزمان ظهور کرده، بى عدالتى ها را از بین برده، حکومت واحد جهانى تشکیل داده، و در بین مردم بر اساس عدالت و انصاف داورى کند.
آنچه از تاریخ اُمّتها استفاده مى شود این است که: مسأله عقیده به ظهور یک رهبر مقتدر الهى و آمدن مصلحى در آخر الزمان به نام مُنجى موعود جهانى به قدرى اصیل و ریشه دار است که در اعماق دل ملّتها و پیروان همه ادیان الهى، و تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است تا جایى که در طول تاریخ بشریّت، انسانها در فراز و نشیب هاى زندگى، با یادآورى ظهور چنین رهبر مقتدرى، پیوسته خود را از یأس و نا امیدى نجات داده، و در انتظار ظهور آن مصلح موعود جهانى در پایان جهان، لحظه شمارى مى کنند.
براى اثبات این مطلب، کافى است بدانیم که عقیده به ظهور یک «نجات دهنده» حتّى از نظر یهود و نصارى نیز قطعى است. و حتّى این که در میان همه طوایف یهود و همه شاخه هاى مسیحیّت وجود این عقیده قطعى و مسلّم است.
 
 انتظار ظهور «منجى» در بین یهود و نصارى
نویسنده آمریکایى کتاب «قاموس مقدّس»، درباره شیوع اعتقاد به ظهور، و انتظار پیدایش یک «منجى بزرگ جهانى» در میان قوم «یهود» چنین مى نویسد:
«عبرانیان منتظر قدوم مبارک «مسیح» نسلاً بعد نسل بودند، و وعده آن وجود مبارک . . . مکرّراً در «زبور» و کتب انبیا، على الخصوص، در کتاب «اشعیا» داده شده است. تا وقتى که «یحیاى تعمید دهنده» آمده، به قدوم مبارک وى بشارت داد، لیکن «یهود» آن نبوآت (پیشگوییها) را نفهمیده با خود همى اندیشیدند که «مسیح» (سلطان زمان) خواهد شد، و ایشان را از دست جور پیشگان و ظالمان رهایى خواهد داد، و به اعلا درجه مجد و جلال ترقّى خواهد کرد».
نویسنده کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در کتاب خود ازیهودیان، زبان به شکایت مى گشاید که دعوت عیساى مسیح را بعد از آن همه اشتیاق و انتظار، سرانجام نپذیرفتند و او را مسیح واقعى نپنداشتند و او را با مسیح موعودى که سلطان زمان خواهد بود و منجى واپسین و مژده اش را کتاب مقدّسشان داده بود و سالها در انتظارش در التهاب سوزان لحظه شمارى مى کردند، مطابق نیافتند. از این رو، با او به دشمنى برخاستند، حتّى وى را جنایتکار به ملّت اسرائیل، و تعالیمش را، ضدّ آرمان اساسى کتب مقدّس «عهد عتیق» (تورات و ملحقات آن) دانستند، ناچار به محاکمه اش فراخواندند و به اعدام محکومش کردند، و همچنان با احساس غبنى جانکاه مجدداً در انتظار «مسیح موعود» و رهایى بخش از رنج و ستم، نشستند.
مسیحیان، با این که حضرت عیسى(علیه السلام) را «مسیح موعود» یهودیان مى دانستند، چون نسبت به پیروى او احساس ناتمامى کردند، یکباره امیدشان از «زمان حال» برکنده شد; حماسه انتظار را از سرگرفتند و در انتظار «مسیح» و بازگشت وى از آسمان، در پایان جهان نشستند.
طبق نوشته «مستر هاکس» آمریکایى، در کتاب خود «قاموس کتاب مقدس» کلمه «پسر انسان» 80 بار در «انجیل» و ملحقات آن (عهد جدید) به کار رفته که فقط ۳۰ مورد آن با حضرت عیسى(علیه السلام) قابل تطبیق است، و ۵۰ مورد دیگر از «مصلح» و نجات دهنده اى سخن مى گوید که در آخر زمان ظهور خواهد کرد( [۴] ).!
 
 مسیح هاى دروغین
اعتقاد به ظهور یک «منجى بزرگ جهانى» و اشتیاق، به ظهور یک رهبر آسمانى در میان یهود و نصارى، آن چنان اصیل و ریشه دار است که در طول تاریخ این دو ملّت، مدّعیان شگفتى را پدید آورده، و افراد زیادى پیدا شده اند که خود را به دروغ «مسیح موعود» معرّفى کرده اند. به طورى که صاحب کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در باره شماره مدّعیان دروغین «مسیح موعود» مى نویسد:
«24 نفر مسیحیان (مسیح هاى) دروغگو در میان بنى اسرائیل ظاهر گشتند که مشهورترین و معروفترین آنها «برکوکبه» است که در اوایل قرن ثانى مى زیست. و آن دجّال معروف ادّعا مى نمود که رأس و رئیس و پادشاه قوم یهود است.
و در مائه دوازدهم تخمیناً ده نفر از مسیحیان، ـ یعنى: مسیح هاى دروغگو ـ ظاهر گردیده، جمعى را به خود گروانیده، و این مطلب اسباب فتنه و جنگ شده، و جمعى کثیر نیز در آن معرکه، طعمه شمشیر گردیدند. و آخرین مسیحیان ـ مسیح هاى دروغگو ـ «مردخاى» است. او شخصى بود آلمانى که در سال ۱۶۸۲ میلادى ظهور کرده، اسباب اشتداد فتنه، و اشتعال نائره فساد گشت، و چون آتش فتنه بالا گرفت، فرارى گردیده معدوم الاثر شد.
نویسنده کتاب «دیباچه اى بر رهبرى» بعد از نقل این جریان از کتاب «قاموس کتاب مقدس» مى نویسد:
«متأسّفانه اطّلاع مؤلّف آمریکایى ـ کتاب «قاموس کتاب مقدّس» به زبان فارسى، که سالها نیز ساکن «همدان» بوده است ـ درباره شماره مدّعیان «مسیحائى» و همچنین درباره آخرین کسى که به عنوان «مسیح موعود» قیام کرده است، نارساست.
شماره این مدّعیان، به مراتب بیشتر از آن است که وى یادآور شده است، همچنین قیام «مردخاى» آلمانى در قرن هفدهم، واپسین قیامى نیست که تاریخ مسیحیّت آن را به یاد مى آورد. تنها طى دو قرن هیجده و نوزده در انگلستان، بالغ بر شش تن، به نام «مسیح موعود» ظهور کرده اند، و اغتشاشهایى را هم دامن زده اند، و پاره اى از آنان نیز به کیفر رسیده اند».
«البته به موازات دین مسیح، در دین یهود نیز، مسیح هاى دروغین متعدّد ظهور کرده اند. از جمله، یکى از مسیح هاى یهودى، «داود آل روى» از یهودیان ایران است. او در اواسط قرن دوازدهم در میان یهودیان ایران، مدّعى شد که او «مسیح موعود» است».( [6] )
 عقاید اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود
مسأله عقیده به ظهور مصلحى جهانى در پایان دنیا امرى عمومى و همگانى است، و اختصاص به هیچ قوم و ملّتى ندارد. سر منشأ این اعتقاد کهن و ریشه دار، علاوه بر اشتیاق درونى و میل باطنى هر انسان ـ که به طور طبیعى خواهان حکومت حقّ و عدل، و برقرارى نظام صلح و امنیّت در سرتاسر جهان است ـ نویدهاى بى شائبه پیامبران الهى در طول تاریخ بشریّت به مردم مؤمن و آزادى خواه جهان است.
تمام پیامبران بزرگ الهى در دوران مأموریّت الهى خود به عنوان جزیى از رسالت خویش به مردم وعده داده اند که در آخر الزمان و در پایان روزگار، یک مصلح بزرگ جهانى ظهور خواهد نمود و مردمان جهان را از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات خواهد داد و فساد، بى دینى و بى عدالتى را در تمام جهان ریشه کن خواهد ساخت و سراسر جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.
سیرى کوتاه در افکار و عقاید ملل مختلف جهان مانند: مصر باستان، هند، چین، ایران و یونان و نگرش به افسانه هاى دیگر اقوام مختلف بشرى، این حقیقت را به خوبى روشن و مسلّم مى سازد که همه اقوام مختلف جهان با آن همه اختلاف آرا، عقاید و اندیشه هاى متضادّى که با یکدیگر دارند، در انتظار مصلح موعود جهانى، بسر مى برند.
اینک براى این که در باره این موضوع سخنى به گزاف نگفته باشیم فهرست مختصرى از بازتاب این عقیده را در میان اقوام و ملل مختلف جهان در اینجا مى آوریم:
۱ ـ ایرانیان باستان معتقد بودند که: «گرزا سپه» قهرمان تاریخى آنان زنده است و در «کابل» خوابیده، و صد هزار فرشته او را پاسبانى مى کنند تا روزى که بیدار شود و قیام کند و جهان را اصلاح نماید.

۲ ـ گروهى دیگر از ایرانیان مى پنداشتند که: «کیخسرو» پس از تنظیم کشور و استوار ساختن شالوده فرمانروایى، دیهیم پادشاهى به فرزند خود داد و به کوهستان رفت و در آنجا آرمیده تا روزى ظاهر شود و اهریمنان را از گیتى براند.
۳ ـ نژاد اسلاو بر این عقیده بودند که از مشرق زمین یک نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنیا مسلّط گرداند.
۴ ـ نژاد ژرمن معتقد بودند که یک نفر فاتح از طوایف آنان قیام نماید و «ژرمن» را بر دنیا حاکم گرداند.
۵ ـ اهالى صربستان انتظار ظهور «مارکو کرالیویچ» را داشتند.
۶ ـ برهمائیان از دیر زمانى براین عقیده بودند که در آخر زمان «ویشنو» ظهور نماید و بر اسب سفیدى سوار شود و شمشیر آتشین بر دست گرفته و مخالفین را خواهد کشت، و تمام دنیا «برهمن» گردد و به این سعادت برسد.
۷ ـ ساکنان جزایر انگلستان، از چندین قرن پیش آرزومند و منتظرند که: «ارتور» روزى از جزیره «آوالون» ظهور نماید و نژاد «ساکسون» را در دنیا غالب گرداند و سعادت جهان نصیب آنها گردد.
۸ ـ اسن ها معتقدند که پیشوایى در آخر الزمان ظهور کرده، دروازه هاى ملکوت آسمان را براى آدمیان خواهد گشود.
۹ ـ سلت ها مى گویند: پس از بروز آشوبهایى در جهان، «بوریان بور ویهیم» قیام کرده، دنیا را به تصرّف خود درخواهد آورد.
۱۰ ـ اقوام اسکاندیناوى معتقدند که براى مردم دنیا بلاهایى مى رسد، جنگهاى جهانى اقوام را نابود مى سازد، آنگاه «اودین» با نیروى الهى ظهور کرده و بر همه چیره مى شود.
۱۱ ـ اقوام اروپاى مرکزى در انتظار ظهور «بوخص» مى باشند.
۱۲ ـ اقوام آمریکاى مرکزى معتقدند که: «کوتزلکوتل» نجات بخش جهان، پس از بروز حوادثى در جهان، پیروز خواهد شد.
۱۳ ـ چینى ها معتقدند که «کرشنا» ظهور کرده، جهان را نجات مى دهد.
۱۴ ـ زرتشتیان معتقدند که: «سوشیانس» (نجات دهنده بزرگ جهان) دین را در جهان رواج دهد، فقر و تنگدستى را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فکر و هم گفتار و هم کردار گرداند.
۱۵ ـ قبایل «اى پوور» معتقدند که: روزى خواهد رسید که در دنیا دیگر نبردى بروز نکند و آن به سبب پادشاهى دادگر در پایان جهان است.
۱۶ ـ گروهى از مصریان که در حدود ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد، در شهر «ممفیس» زندگى مى کردند، معتقد بودند که سلطانى در آخرالزمان با نیروى غیبى بر جهان مسلّط مى شود، اختلاف طبقاتى را از بین مى برد و مردم را به آرامش و آسایش مى رساند.
۱۷ ـ گروهى دیگر از مصریان باستان معتقد بودند که فرستاده خدا در آخر الزمان، در کنار خانه خدا پدیدار گشته، جهان را تسخیر مى کند.
۱۸ ـ ملل و اقوام مختلف هند، مطابق کتاب هاى مقدّس خود، در انتظار مصلحى هستند که ظهور خواهد کرد و حکومت واحد جهانى را تشکیل خواهد داد.
۱۹ ـ یونانیان مى گویند: «کالویبرگ» نجات دهنده بزرگ، ظهور خواهد کرد، و جهان را نجات خواهد داد.
۲۰ ـ یهودیان معتقدند که در آخر زمان «ماشیع» (مهدى بزرگ) ظهور مى کند و ابد الآباد در جهان حکومت مى کند، او را از اولاد حضرت اسحاق مى پندارند، در صورتى که «تورات»، کتاب مقدّس یهود، او را صریحاً از اولاد حضرت اسماعیل دانسته است.
۲۱ ـ نصارا نیز به وجود حضرت مهدى(علیه السلام) قایلند ومى گویند: او در آخر الزمان ظهور خواهد کرد و عالم را خواهد گرفت، ولى در اوصافش اختلاف دارند.( [۷] )
آنچه از نظر خوانندگان گرامى گذشت ـ گرچه همه آنها با حضرت مهدى(علیه السلام)کاملاً تطبیق نمى کند و حتّى برخى از آنها اصلاً با مهدى موعود اسلام وفق نمى دهد. ـ از یک حقیقت مسلّم حکایت مى کند و آن این که:
این افکار و عقاید و آرا که همه آنها با مضمون هاى مختلف، از آینده اى درخشان و آمدن مصلحى جهانى در آخر الزمان خبر مى دهند، نشانگر این واقعیّت است که همه آنها در واقع از منبع پر فیض وحى سرچشمه گرفته است، و لکن در برخى از مناطق دور دست که شعاع حقیقت در آنجا کمتر تابیده است در طول تاریخ به تدریج از فروغ آن کاسته شده، و فقط کلّیاتى از نویدهاى مهدى موعود و «مصلح جهانى» در میان ملّتها به جاى مانده است.
البته سالم ماندن این نویدها در طول قرون متمادى، خود بر اهمیّت موضوع مى افزاید، و مسأله «مهدویّت» و ظهور مصلح جهانى را قطعى تر مى کند.
بنابراین، عقیده به ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان یک عقیده عمومى است و اگر کلمه «مهدى» و واژه هاى دیگر را ـ که پیروان سایر ادیان و مذاهب مختلف جهان بر آن حضرت اطلاق مى کنند ـ  از قالب اصطلاح اختصاصى آنها درآوریم، و آن حضرت را «نجات بخش بزرگ آسمانى» یا «مصلح جهانى» و یا «رهایى بخش غیبى» بنامیم، اختلاف اسمى هم رفع مى شود.
  اسامى مقدّس حضرت مهدى(علیه السلام) در کتب مذهبى اهل ادیان
اینک قسمتى از اسامى مبارک آن حضرت را که با الفاظ مختلفى در بسیارى از کتب مذهبى اهل ادیان و ملل مختلف جهان آمده است، از نظر خوانندگان گرامى مى گذرانیم.
۱ ـ «صاحب» در صحف ابراهیم(علیه السلام);
۲ ـ «قائم» در زبور سیزدهم;
۳ ـ «قیدمو» در تورات به لغت ترکوم;
۴ ـ «ماشیع» (مهدى بزرگ) در تورات عبرانى;
۵ ـ «مهمید آخر» در انجیل;
۶ ـ «سروش ایزد» در زمزم زرتشت;
۷ ـ «بهرام» در ابستاق زند و پازند;
۸ ـ «بنده یزدان» هم در زند و پازند;
۹ ـ «لند بطاوا» در هزار نامه هندیان;
۱۰ ـ «شماخیل» در ارماطس;
۱۱ ـ «خوراند» در جاویدان;
۱۲ ـ «خجسته» (احمد) در کندرال فرنگیان;
۱۳ ـ «خسرو» در کتاب مجوس;
۱۴ ـ «میزان الحق» در کتاب اثرى پیغمبر;
۱۵ ـ «پرویز» در کتاب برزین آذر فارسیان;
۱۶ ـ «فردوس اکبر» در کتاب قبروس رومیان;
۱۷ ـ «کلمهُ الحقّ» در صحیفه آسمانى;
۱۸ ـ «لِسانِ صدق» هم در صحیفه آسمانى;
۱۹ ـ «صمصام الاکبر» در کتاب کندرال;
۲۰ ـ «بقیه اللّه» در کتاب دوهر;
۲۱ ـ «قاطع» در کتاب قنطره;
۲۲ ـ «منصور» در کتاب دید براهمه;
۲۳ ـ «ایستاده» (قائم) در کتاب شاکمونى;
۲۴ ـ «ویشنو» در کتاب ریگ ودا;
۲۵ ـ «فرخنده» (محمّد) در کتاب وشن جوک;
۲۶ ـ «راهنما» (هادى و مهدى) در کتاب پاتیکل;
۲۷ ـ «پسر انسان» در عهد جدید (اناجیل و ملحقات آن);
۲۸ ـ «سوشیانس» در کتاب زند و هومو من یسن، از کتب زردتشیان;
۲۹ ـ در کتاب «شابوهرگان» کتاب مقدس «مانویه» ترجمه «مولر» نام «خود شهر ایزد» آمده که باید در آخر الزمان ظهور کند، و عدالت را در جهان آشکار سازد;
۳۰ ـ «فیروز» (منصور) در کتاب شعیاى پیامبر.( [۸] )
علاوه بر این ها اسامى دیگرى نیز براى حضرت مهدى(علیه السلام)در کتب مقدّسه اهل ادیان ذکر شده است که ما به جهت اختصار از نقل آنها خوددارى نمودیم.( [۹] )
اسامى مقدّسى چون: «صاحب، قائم، قاطع، منصور و بقیه اللّه» که در کتب مذهبى ملل مختلف آمده است، از القاب خاصّ وجود مقدّس حضرت حجّت بن الحسن العسکرى ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف ـ است که در بیشتر روایات اسلامى، به آنها تصریح شده و ائمّه معصومین(علیهم السلام) در اکثر روایات، از آن حضرت به عنوان «صاحب»، «قائم» و «بقیه اللّه» یاد کرده اند. و این خود بیانگر این واقعیّت است که موعود همه اُمّتها و ملّتها همان وجود مقدّس منتظر غایب، حضرت حجّت بن الحسن العسکرى (علیه السلام) است.
 ادیان و نوید ظهور موعود
  چنان که در بحثهاى گذشته آمد، مسأله ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) در آخر الزمان و پایان دادن به ظلم و ستمها از مسایل اساسى ادیان و اسلام است، و تمامى ادیان و مذاهب گوناگونى که در روى کره زمین حکومت مى کنند، وقوع حتمى و قطعى آن را خبر داده اند.
بر اساس تعالیم انبیا و نویدهاى کتب آسمانى، علیرغم عوامل بدبینى بیشمارى که نسبت به آینده بشر در جهان دیده مى شود، اوضاع کنونى جهان قابل دوام نیست، و دیر یا زود گردونه زمان به نفع محرومان خواهد چرخید، و چهره جهان دگرگون خواهد شد، و مفاسد اجتماعى و کشمکشهاى کنونى جاى خود را به آرامش و امنیّت خواهد داد. مطابق وعده هاى انبیا و نویدهاى کتب آسمانى، چشم انداز آینده جهان و سرنوشت بشر روشن است.
نگاهى کوتاه به کتابهاى مذهبى اهل ادیان این امر را به خوبى نشان مى دهد که وقتى جهان دچار فتنه و آشوب گردد و آتش ظلم و بیدادگرى همه جهان را فراگیرد، و جنگهاى خانمان سوز و ویرانگر مردمان جهان را به ستوه آورد و زمامداران جهان از اداره اُمور کشورها عاجز و ناتوان گردند و براى خاموش کردن آتش فتنه ها و جنگها راه چاره اى نیابند، در چنین موقعیّت حساس و بحرانى یک مصلح بزرگ جهانى، با اتّکا به قدرت لایزال الهى قیام خواهد کرد، و به یک اصلاح عمومى در تمام جهان دست خواهد زد و زورگویان، زورمداران و قدرت طلبان افسار گسیخته عالم را سر جاى خود خواهد نشاند و به همه بدبختیها و تیره روزى ها و گرفتارى هاى بشریّت خاتمه خواهد داد.
خوشبختانه هنگامى که به ادیان آسمانى مراجعه مى کنیم، کتب آسمانى را سراسر مملوّ از امید، و سرشار از نویدهاى بهروزى و وعده هاى ظهور آن «مصلح جهانى» مى بینیم، و شاید براى برخى کمى تعجّب آور باشد که در تمام ادیان و مذاهب بزرگ جهان، اعم از وثنیت، کلیمیت، مسیحیت، مجوسیت و آیین مبین اسلام . . . از مصلحى که در پایان جهان ظهور خواهد کرد و به جنایتها و خیانتهاى انسانها خاتمه خواهد داد و شالوده حکومت واحد جهانى را، بر اساس عدالت و آزادى بنیان خواهد نهاد، گفتگو شده و برتر و بالاتر از همه، نوید ظهور آن مصلح بزرگ جهان، به خصوص در اسلام و قرآن نیز، به صورتى جامع تر، کامل تر، عمیق تر و جدى تر، مطرح شده است.
و جاى بسى خرسندى است که اکثریّت قریب به اتّفاق نویدهایى که در رابطه با ظهور «مصلح بزرگ جهانى» در کتابهاى آسمانى آمده است ـ اگر نگوییم همه آنها ـ تنها با وجود مقدّس مهدى موعود(علیه السلام)، آخرین بازمانده حجت الهى از امامان معصوم شیعه مطابقت دارد.
آرى اى عزیز ! نویدهاى مصلح بزرگ جهانى و بشارت ظهور مبارک حضرت مهدى(علیه السلام) علاوه بر قرآن مجید در تمام کتب مذهبى اهل ادیان مانند: کتاب زند، کتاب جاماسب، کتاب شاکمونى، کتاب جوک، کتاب دیدبراهمه، کتاب باسک، کتاب پاتیکل، کتاب دادنگ، کتاب ضفیناى نبى، کتاب اشعیاء، کتاب وحى کودک، کتاب حُکى نبى، کتاب مکاشفات یوحناى لاهوتى، کتاب دانیال نبى، انجیل متى، انجیل لوقا، انجیل مرقس، و سایر کتابها و الواح ذکر شده، و در همه این کتابها نویدها و بشارتهاى ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) به عبارات و مضامینى که همه اصالت و حقیقتِ «مهدویّت» را تأیید مى کنند، و آن را یک عقیده عمومى مشترک بین همه اُمّتها و ملّتها مى دانند، به روشنى بیان شده است.
اگر چه غیر از قرآن مجید، همه کتابهاى دیگر آسمانى مورد دستبرد و تحریف قرار گرفته است، ولى باز هم مطالبى در آنها دیده مى شود که از دستبرد دگران مصون مانده، و در آنها عبارات و جملاتى از آمدن «مصلح جهانى» به چشم مى خورد.



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

اعتقاد به ظهور امام زمان(عج)

377

بازدید

منبع اصلی اعتقاد به اصل امامت و ایمان به ظهور حضرت مهدی :
اعتبار و جایگاه امامت و رهبری و ایمان به ظهور حضرت مهدی (ع) از چه منابع اسلامی استفاده شده است؟ آیا رویدادها و گذشت زمان در تکمیل ابعاد مختلف این اصل تأثیری داشته است؟
– اعتقاد به اصل امامت و رهبری جامعه از مسایل اساسی اسلام است. بر طبق آیه‌ای از قرآن کریم امامت منصبی است که به حضرت ابراهیم خلیل اعطا شده است. (بقره، ۲۴۴)، طبق روایاتی که متواتر هم‌اند این منصب در اهل بیت پیغمبر هم قرار داده شده است.
شخصی که عهده‌دار منصب امامت و ولایت می‌شود حجت خدا و عدل قرآن و نگهبان دین و شریعت و راهنمای مردم است .
امامت اصلی است که از دوره رسول خدا تا زمان ما برقرار بوده و تا پایان جهان هم ادامه خواهد داشت و نقطه کمال آن در دوره ظهور حضرت مهدی (ع) و برپایی حکومت عدل واحد جهانی خواهد بود؛ برنامه تشکیل امت نوین جهانی که باید منتهی به گسترش عدالت و حاکمیت توحید گردد، از متن تعالیم اسلام استفاده می‌شود.
اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (ع) با اوصاف ذکر شده مطلبی است که درخصوص اولیه اسلامی مطرح شده است و بر حسب احادیث متواتر، پیامبر از این واقعه مبارک خبر داده و از امت خود درخواست کرده که در انتظار این روز بزرگ باشند. مسأله ظهور تنها یک مفهوم استنباطی از مفهوم احادیث نیست. چون متن و عین عبارت نصوص روایی به‌طور مستقل به آن ولایت دارند و استناد عمده اهل ایمان به همین نصوص است.
وقتی که معلوم شد مبنای پیدایش این عقیده بشارت‌های کلی و نصوص و متون روایی است می‌توان گفت که رویدادهای تاریخی که بعد از پیامبر «ص» رخ داد در پیدایش آن نقشی نداشته است. زیرا مبدأ این اندیشه عصر رسالت است و احادیث مربوط به آن متجاوز از هزار روایت است که در کتاب‌های حدیث و تفسیر و . . . نقل شده و علمای بزرگ اهل سنت هم درباره آن کتاب‌های مستقلی تألیف کرده‌اند و . . . با صراحت دلالت دارند که شخص پیامبر اکرم «ص» مسأله ظهور مهدی موعود را بشارت داده‌اند و این بشارت‌ها را صحابه آن حضرت و تابعین صحابه و بعد از آن‌ها طبقات دیگر از مردم نقل کرده‌اند.

تأثیر عوامل اجتماعی و سیاسی و . . . در تفکرات یعنی:
– عوامل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در تفکرات عقاید دینی و اعتقاد به ظهور مهدی چه اثری داشته است؟
از دیدگاه جهان‌بینی الحادی همه امور و حوادث را باید به علل تاریخی و مادی نسبت داد. اما از دیدگاه جهان‌بینی از بین تفکرات گوناگون و عقاید مختلف، آنچه اصیل و حق است منبع آن وحی و دعوت انبیاء و درک فطری خود بشر است که از آن تعبیر به هدایت عقل و فطرت و وحی و نبوت می‌شود.
ازنظر این دیدگاه همه راه‌های انحرافی و انکار مفر، نتیجه علل مادی و تاریخی و اغراض شخصی و . . . هستند و زمینه‌ای در فطرت بشر دارند.
منشأ اعتقاد به اصولی چون مبدأ رسات انبیا و امامت ائمه (ع) و همه عقاید حقه‌ای عقل و فطرت و انسانی و وحی عن الله است. بر این اساس حتی در پیدایش اعتقاد به ظهور مهدی منجی هیچ عامل سیاسی و اجتماعی و یا فرهنگی مؤثر نبوده است. منشأ و مأخذ آن اخبار انبیا و صحف آسمانی و رهنودها و سخنان شخص حضرت محمد (ع) و امیرالمومنین (ع) و سایر ائمه است.

کتاب صحیفه آفتاب
سخنان حضرت مهدی (عج) در سه سالگی :
احمدبن اسحاق به خانه امام عسکری (ع) وارد شده و می‌پرسد: خلفا و جانشین شما کیست؟
امام عسکری (ع) برخاسته، داخل اتاق می‌شوند و بعد بیرون می‌آیند، درحالی‌که پسر بچه‌ای سه ساله را در دست گرفته‌اند و چهره آن پسر مانند ماه شب چهارده بود و امام عسکری (ع) راجع به امامت او سخنانی فرمودند:
احمد بن اسحاق می‌گوید: ای مولای من! آیا علامتی هست که قلب من به آن مطمئن گردد؟ ناگهان پسر بچه به نطق آمد و به زبان عربی فصیح فرمود:
«أنا بقیه الله فی ارضه و المنتقم من اعدائه فلا تطلب اثراً بعد عین یا احمد بن اسحاق»
(منم بیقه الله در زمین او و انتقام گیرنده از اعدا و دشمنان او، پس ای احمد بن اسحاق! بعد از مشاهده ذات، از اثر جستجو مکن)
امام مهدی (ع) در این کلام نورانی، خود را بقیه الله در زمین خدا نامیده و به عنوان منتقم از دشمنان خدا از خویشتن سخن گفته‌اند و هر یک از این دو جمله، دریچه امید و شادی را در دل‌های منتظران و دلدادگان حضرت ولی‌عصر (عج) باز می‌کند.
امام عصر که در پشت پرده غیبت است روزی ظهور کرده و انتقام خون این بی‌گناهان را خواهد گرفت و زورگویان خود سر را به خاک هلاکت و ذلت خواهد نشاند.

کتاب صحیفه آفتاب
راز غیبت
گویا سائل در نامه‌ی خود علت غیبت امام والا مقام را پرسش کرده بوده که آقا در جواب اولاٌ او را ارشاد کردند که هر چیزی را مورد سؤال قرار ندهد و راجع به هر مطلبی پرسش نکنند چه بسا که اشخاص تا مطلبی را نمی‌دانند مسئولیتی در قبال آن نداشته باشند ولی چون سؤال کردند و دانستند بار گرانی بر دوش آنان خواهد آمد و فکر و اندیشه آنان را مشغول می‌گرداند و گاهی خود جواب ـ هدف نظر از مسئولیت به بار آمده از جواب ـ موجب نگرانی و ناراحتی فکری انسان شده، تولید غصه و اندوه برای وی خواهد نمود.
آنگاه خود پاسخی از آن سؤال داده‌اند و آن این است که هر یک از امامان پیش از من بیعت ستمگران زمان خود را در گردن داشتند ولی من به هنگام ظهور، بیعت کمی در گردنم نیست پس اگر من در پس پرده غیبتم براین همین است که اگر ظاهر بودم دچار تعهدی نسبت به طاغوتی از طاغوت‌ها بودم ولی اکنون زمان ظهور نیست و من در غیبت به سر می‌برم و قهراٌ بیعتی برگردنم نمی‌باشد و در چنین حالی ظهور می‌کنم که تنها قهراٌ همه آنها محکوم و مغلوب و در تحت فرمان من خواهد بود پس چه فایده‌ای بالاتر از این‌که اگر غائبم به نحوی در بند طاغوتی نمی‌باشم و تعهدی نسبت به هیچ ظالم ستمکار و گردنکشی در گردنم نیست، آزادم و بعد هم آزادانه ظهور می‌کنم و گردنکشان را از بین خواهم برد.
 
کتاب چهارده اخذ تابناک
صورت و سیرت مهدی (ع)
چهره و شمایل حضرت مهدی (ع) را راویان حدیث شیعه و سنی چنین نوشته‌اند :
« چهره‌اش گندمگون، ابروانی حلالی و کشیده، چشمانش سیاه و درشت و جذاب، شانه‌اش پهن، دندان‌هایش براق، بینی‌اش کشیده و زیبا، پیشانی‌اش بلند و تابنده.
استخوان‌بندی‌اش استوار و صخره‌سان، دستان و انگشت‌هایش درشت. گونه‌هایش کم گوشت و اندکی متمایل به زرد ـ بر گونه راستنش خالی مشکین ـ عضلاتش پیچیده و محکم ـ موی سرش بر لاله گوش ریخته، اندامش متناسب و زیبا. نگاهش دگرگون کننده، خدوشش دریاسان و فریادش همه‌گیر. »
۳- القاب امام دوازدهم :
آیا زیاد بودن القاب حضرت مهدی (عج) بخاطر ویژگی‌های ذاتی و روحی و جسمی اوست یا این امر ناشی از بزرگی کارهای اصلاحی او می‌باشد؟
از عبارات استفاده می‌شود که نام‌های حضرت عبارتند از: قائم، متهد، حجت و غایب و نیز حجه ا… ، خلیل ا… و القام هم یاد شده. علت زیاد بودن این القاب همان دو دلیل است که به آنها اشاره شد.
هر یک از اسماء و القاب امام زمان (ع) به یکی از اوصاف یا اعمال آن حضرت اشاره دارد و از اغلب آنها در روایاتی که اصل مسأله‌ی امام دوازدهم و ظهورش را مطرح کرده‌اند، یاد شده است. یعنی آن حضرت حتی سال‌ها قبل از آن‌که خود و پدرشان متولد شده باشند با این نام‌ها و لقب‌ها مشهور بودند.
۴- تولد معجزه آسای امام زمان:
درباره‌ی ولادت امام معجزات و خوارق عاداتی ذکر می‌نمایند، اعتبار این معجزات در چه حد و چگونه قابل اثبات است؟ و چرا بعضی از تاریخ‌نویسان آن‌را نقل کرده‌اند!
۱- اصل ولادت حضرت را تاریخ نگاران مثل سایر وقایع تاریخی ثبت و ضبط کرده‌اند.
۲- درباره‌ی برخی از معجزات که در ولادت آن حضرت یا سایر رجال از انبیاء و اوصیا واقع شده است اگر منابع تاریخی متداول چیزی بدست نم‌دهند این نقض منابع مذکور محسوب می‌شود و این کار به هر دلیلی باشد به نقل قول‌های دیگران که با استناد به مصادر و مآخذ متغیر انجام گرفته ضرری نمی‌رساند.
آنچه از شر به امامان معصوم نسبت داده می‌شود شبیه مطلبی است که در مورد پیامبرانی همچون: ابراهیم و اسحق و موسی و عیسی و . . . گفته شده است که البته همه هم دارای سند معتبری هستند و وقایع مربوط به ولادت امام دوازدهم از بیشتر وقایعی که در تاریخ به ثبت رسیده و به چشم می‌خورد از نظر سند و مآخذ معتبرتر است.
۵- فلسفه‌ی تأخیر ظهرو با وجود فراهم بودن شرایط:
در طول تاریخ گاهی به شرایط و فرصت‌هایی برمی‌خوریک که گمان می‌رود زمینه‌ی ظهور فراهم شده مثلاً استقبال مردم از دین و فداکاری در راه اسلام و بذل جان و شهادت بخاطر آن و . . . به قدری با شور و هیجان است که به‌نظر می‌آید نه تنها ۳۱۳ نفر بلکه هزاران نفر آماده جان‌نثاری در رکاب حضرتش هستند. با وجود این، سر تأخیر ظهور چیست؟
اولاً : کسی نمی‌تواند به‌طور یقین اظهار اطلاع کند که شرایط ظهور فراهم است، زیرا خود این ادعا هم احتیاج به علم به جمیع شرایط دارد چون ممکن است موارد بیان شده همه‌ی شرایط نباشد.
ثانیاً : بر فرض که شرایط منحصر در همان موارد باشد که در روایات آمده با این حال واقعاً نمی‌توان مطمئن بود که فرضاً همان ۳۱۳ نفر اصحاب خاص و سایر شرایط موجود شده باشد.
پس با این دو دلیل ما چگونه می‌توانیم بیان کنیم که شرایط ظهور فراهم شده چه رسد که علت تأخیر را بپرسیم. بنابراین در مسأله‌ی ظهور سزاوار است که تسلیم حکم خدا باشیم و فضیلت انتظار را از ندست ندهیم و چشم به راه حضرت مهدی (عج) باشیم.
۶- عقیده به رجعت در روابط با اعتقاد به مهدویت
بر حسب احادیث بسیاری در آخر الزمان جمعی از اموات از ائمه (ع) و غیر ایشان به دنیا باز خواهند گشت. آیا اعتقاد به غیبت حضرت مهدی (ع) و ظهور آن حضرت با اعتقاد به رجعت هماهنگی دارد؟ به عبارت دیگر آیا اصل اعتقاد به غیبت و ظهور، رجعت و سایر وقایعی را که قبل از قیامت واقع می‌شوند شامل می‌شود یا این یک عقیده‌ی جدا و مستقل از رجعت است؟ عقیده به ظهور مهدی و منجی از اهل بیت و فرزندان فاطمه (س) یک اعتقاد عمومی و اجتماعی مسلمین است و اختصاص به شیعه ندارد، اگرچه شیعه او را از نظر حسب و نسب معرفی می‌کند ولی اصل این عقیده، یک اعتقاد همگانی است که در ادیان گذشته در تورات و زبور نیز به آن بشارت داده شده است و اصلی است که به حسب اصول مذهب شیعه، ایمان بدون آن کامل نمی‌گردد و اگر کسی بمیرد و به این مسأله ایمان نداشته باشد و حضرت مهدی را به امامت نشناخته باشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

حکومت جهانی امام مهدی (عج)

1,097

بازدید

حکومت جهانی امام مهدی (عج) ۲٫۶۷/۵ (۵۳٫۳۳%) ۳ امتیازs
مقدمه
مژده به ظهور اماه مهدی (عج) از همان سالهای آغازین ظهور اسلام آغاز شد و پیامبر گرامی اسلام (ص) در هر فرصت و مناسبتی که پیش می آمد مردم را به ظهور عدالت گسترموعود در آخر الزمان بشارت می دادند و آنها را از نسل و تبار، تولد و نسبت، ویژگی های ظاهری نشانه های ظهور، شاخصه های قیام رهایی بخش و مولفه های حکومت جهانی آن حضرت آگاه می ساختند. تا آنجا که امروز ما صدها روایت که از طریق شیعه و اهل سنت از آن حضرت نقل شده مواجه ایم.
تعابیر بسیار بلندی از همه انبیا از ازل تا خاتم (ص) راجع به حضرت حجت (ع) رسیده و تقریباً جز اجتماعی ترین موضوعات، بین همه ادیان الهی و ابراهیمی، بشارت موعود و وعده منجی است و همه گفته اندکه کار نیمه تمام و نا تمام انبیا(ع) و ا دیان، به دست این مرد بزرگ، کامل خواهد شد.
گفته اند که بزرگترین تکلیف تاریخ، کار بزرگ ترین مرد تاریخ است. مکاتبی که الوهیت زدایی و الهیت زدایی شده اند باز به نوعی و به نحوی به این مسئله اندیشیده اند، وگر چه نام ایشان را نبرده اند اما همه ظهور ایشان را بشارت داده اند و حتی مکاتب الحادی چون مارکسیسم نتوانسته اند به مسئله آخرالزمان، بی تفاوت بمانند.
بودیزم مسیحیت و یهودیت نیز که غالب بشریت را زیر پوشش گرفته اند، در این خصوص، اعلام نظر کرده اند. یهود، هنوز منتظر مسیح (ع) است و مسیحیت منتظر ظهور مجدد مسیح (ع) است. همه انبیا همه مذاهب و ادیان و فرق منتظر گشایش بزرگ در آینده یا در پایان تاریخ هستند و اشاره خواهم کرد که حتی امروز مکتبی که چد دهه برای نفس پایان تاریخ و نفس «غایت» از تاریخ دست و پا زد و مدعی شد که تاریخ بشر منتهای روشن ندارد و مهبت اصولی خاصی بر آن حاکم نیست، یعنی «لیبرالیزم» که در واقع پنجاه، شصت سال تئوری بافت که تاریخ غایت نداشته و ندارد؛ آخرین نظریه پرداز انشان چون فوکویاما از «پایان تاریخ» نطق می گویند، منتها پایان تاریخ به روایت خودشان که تثبیت و تبلیق قطام لیبرال سرمایه داری است.
در روایت از حضرت مهدی (عج) به «بهار روزگاران» تعبیر شده است و در سلامهایی که به محضر حضرت عرض می شود آورده اند: «السلام علی ربیع الانام و نضره الایام» درود بر بهار بشریت، بهاران تاریخ و طراوت روزگاران.
کسانی که ایشان را دیده اند توصیفاتی از شمایل ظاهریی ایشان کرده اند. پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) تیراین بزرگوار را توصیف کرده اند و در آثار محققان چنین منعکس شده است: چهره اش گندمگون، ابروانش هلالی و کشیده، چشمانش سیاه، درشت، جذاب و مدهوش کننده است.
امام ابوالقاسم محمدبن الحسن مهدی، منجی این امت و امید جهانیان که خداوند با او حق و عدالت را زنده می سازد و آزادی و کرامت را به آن باز می گرداند و زمین را پس از غوطه ور شددن در ظلم و جور، پر از قسط و عدل و داد می کند. در نیمه شعبان سال ۲۵۵ تقریباً یک ماه پیش از به خلافت رسیدن معتمد عباسی قدم به عرصه وجود گذارد و آنچنانکه در بیشتر روایات آمده آنگاه که پدرشان وفات یافت آن حضرت تنها پنج سال داشت که خداوند حکمت و دانش را در او نهاد و وی را آیتی برای جهانیان و رهبری برای مسلمانان قرار داد همان گونه که عیسی بین مریم را در گهواره، به پیامبری مبعوث کرد.
برخی روایات حکایت از آن دارد که حکیمه عمع امام حسن عسکری (ع) روزی پیش از ولادت امام حجه بن الحسن (ع) به دیدار برادر زاده خود (امام حسن عسکری) رفتند و هنگامی که می خواست برود حضرت از او خواست آن شب را در خانه بماند و به اطلاعش رساند که همسرش نرجس مولود مبارک را وضع حمل خواهد کرد در حالیکه هیچ نشانه بارداری بر آن زن پیدا نبود. پس از گفتگوی طولانی میان حکیم و امام (ع) بالاخره بنا به آنچه روایات نقل کرده اند، حکیم آن شب را کنار همسر آن حضرت ماند و اندکی پیش از سپیده نمیه شعبان نجرس از خواب بیدار شد و احساس خستگی و رنجوری نمود. و سرانجام نیز کار زایمان به کمک حکیم عمه امام حسن عسگری (ع) انجام شد و امام به ابوعمربن عثمان بین سعید دستور داد تعدادی گوسفند قربانیش کند و تعداد زیادی گوشت و نان بخرد تا آنها را میان مستمندان پخش کند و دستور اجرا شد. حضرت حجه بن الحسن پدرش امام حسن عسکری و مادرش زنی رومی به نامهای، سوسن، نرجس، ریحانه، صقیله بود که به احتمال زیاد میان افرا خانواده امام بر نرجس شهرت داشت و امام نیز بیشتر به همین نام صدایش می کرد و گفته می شود که امام هادی یکی از فاضلان خود را به بغداد جایی که غنایم جنگی در معرض فروش قرار می گرفت فرستاد و او را خریداری کرد و به عقد ازدواج پسرش حسن (ع) در آورد و گفته شده که او دختر حکیم خواهر امام هادی (عج) بوده که او را به ازدواج برادرزاده اشت امام حسن عسکری (ع) در آورد. و روایات متعددی در این زمینه گفته و پرداخته شده ولی آنچه که میان روایات موثق متفق القول است اینکه او از هامان بازاری که اسیران را در آن می فروختند بریا امام حسن عسگری (ع) خریداری شد و زنی پاکدامن و عابد بوده و بارداریش از حضرت مهدی حتی از بیشتر کسانی که در تماس با او بودند پنهان ماند و خداوند مقدر کرده بود که او مادر گرامی ترین مولودی باشد که گروهی را شیفته خود و گروهی دیگر را دو عقلشان را به گمراهی کشانده است و جز مومنان به رسالت جد گرامی اش و پدران ارجمندش ائمه اطهار به او ایمان نمی آورند و روزی که خدایش بخواهد بیرون می آید و زمین را پر ا ز عدل و داد می کند همان گونه که پیش از آن از طلم و ستم پر شده بود.
عصر ظهور و حکومت جهانی امام مهدی (عج)
ما از این که درباره محقق زمان ظهور به طور قطع سخن بگوییم نهی شده ایم ولی در نزد شیعه ملاقاتی برای ظهور است که پیامبر (ص) و ائمه (ع) آنها را ذکر کرده اند، آنطور که ما فهمیدیم این علامات نزدیک هستند و الان ما درعصر ظهور هستیم اما تعیین وقت ظهور ممکن نیست.
من معتقدم تمرکز سیاست جهانی در عراق مسئله مهمی است. عصر ما با هر عصری فرق می کند، چرا که انقلاب ایران پرونده شیعه در جهان امروزی را باز کرده و نشان داده است که در سیاست جهانی چیز جدیدی است حوادث و اتفاقاتی که در این عصر افتاده است نزد شیعه از علامات ظهور است. از ماه رجب تا ماه محرم حوادثی پیش می آید (۶ ماه قبل ازظهور) ما روایاتی هم در این زمینه داریم، که مثلا در رجب یمانی و سفیانی می آید یا اینکه خداوند متعال در یک شب عمرش را ظاهر می کند و همچنین داریم  که ایشان در هشت ماه به طور خیلی سریع، بر مناطق اسلامی جهان تسلط می یابد، و همچنین داریم که ایشان در هشت ماه به طور خیلی سریع، بر مناطق اسلامی جهان تسلط می یابد، و همچنین از عقاید شیعه  است که اتفاقاتی می افتد که شهرها و حکومتهای اسلامی طی آن حوادث به بن بست می رسند، این بن بست و گره فقط به دست حضرت (ع) باز می شود، پس حوادثی که منجر به ظهور حضرت می شوند زیاد هستند مثلا در تفاسیر ذیل آیه «سنریهم آیاتنا فی آفاق و فی انفسهم» آمده است که ممکن است منظور از «آیاتنا فی آفاقِ» علاماتی مختلف مثل باد و… باشد. همچنین در شهرها حکامی وجود دارند که از اطلاعات حضرت سرباز می زنند.
و محدود کردن ویژگیها و خصائص حکومت حضرت سخت است اما آنچه که هست این است که همه چیز جدید است همه حکومت حضرت جدید است. من معتقدم که حکومت، دنیا، زندگی، شناخت، و نظام همه چیز جدید است، همه حکومت حضرت جدید است، ما به هیچ عنوان نمی توانیم حکومت حضرت را با آن چیزی که الان از حکومتها می دانیم مقایسه کنیم و حتی نمی توانیم حکومت حضرت را توصیف کنیم. برای مثال: قوانین، وزارت داخلی، وزارت خارجی، آزادی همه اینها در حکومت حضرت به طور دیگری هستند. مثلا وضع اقتصادی کاملا فرق می کند، تعاملات، فهم مردم، شناختشان، همه اینها جدیدند و در مورد ویژگیهای اقتصادی زندگی در دوران ظهور امام ما نمی توانیم اقتصاد را با اقتصاد حکومت حضرت مقایسه کنیم، ببینید، مثلا داریم که در آن زمان زمین هر چه دارد بیرون  می ریزد، طلاها و گنج ها از زمین خارج می شوند دیگر در زمین نباتاتی وجود ندارد، وضع اقتصادی، علمی، رفت و آمد در زیرزمین و در آسمانها همه چیز جدید است. مثلا داریم که در راه بین عراق و حجاز رودها و سرسبزیهایی است ولی الان صحرا است.
و در مورد دوران قبل از ظهور علائم دقیقا مثل الان ـ آن شاء ا… مسلمانها به یک راه بسته می رسند، نظامهای جهانی همه شان شفاف می شوند، زمین پر از ظلم و جور می شود حتی ظلم و ستم آمریکا را در خانه هایمان حس می کنیم. مردم از دین فرار می کنند و در اینجاست که یک توجه عمیقی به دین می شود و مردم پیوسته نام حضرت را می برند و نام او را به نیکی یاد می کنند.
وقتی حکومت حضرت به پا می شود شیعیان، حاکمان در روی زمین می شوند، اما کدام شیعه؟
خیلی از شیعه ها مخالف حضرت می شوند و خیلی از غربیها با امامند، و با او همراهند، پس اینجا ما یک تغییری در حرکت شیعه داریم، اما کسانی که شیعه هستند که در ماههای اول دورایشان جمع می شوند، اینها همان حاکمان جهان هستند، تبعا ۳۱۳ نفر هستند، اینها کسانی هستند که خداوند آنها را از اقصی نقاط دنیا انتخاب می کند. روایاتی که می گویند از تهران ۵ نفر، از گیلان ۵ نفر ازمجرین فلان مقدار و… اصلا سند ندارند. روایاتی هم که شهرهای اینها را مشخص می کند اصلی شنید. حتی برای یکی از علمای شیعه این چیزها ثابت نشده است، و نص روایی قطعی که ما داریم این است که خداوند آنها را جمع می کند در یک شب از اطراف دنیا.
این ۳۱۳ نفر زبان امام را می فهمند،  او را می شناسند، و به او اعتقاد دارند، و فدایی او هستند، درجه اخلاقشان بسیار بالاست. و چون خداوند آنها را انتخاب کرده است برای حضرت مهدی (ع) اصحاب حضرت مثل انبیاء هستند که خداوند آنها را نتخاب می کنند و تا آن روز کسی آنها را نمی شناسد، به یک شب در مکه جمع می شوند. در مورد حکومت حضرت که در روایتی آمده است که ایشان ۷ سال حکومت روم واسطه  می شوند، رومیها ۷ سال به صلح پایبندند، ولی بعد از ۷ سال آن را نقض می کنند.
ترد ما علمای شیعه حکومت حضرت بسیار طول می کشد نمی شود قبول کرد که ایشان ۷ سال فقط حکومت می کنند، آنچه که مهم است این است که حکومت حضرت صدها سال طول می کشد و بعدش در عالم وضع دیگری به وجود می آید.
و بعد از حکومت حضرت روایاتی صحیح وجود دارند مبنی بر رجعت امام حسین (ع) و همچنین پیامبر اکرم (ص) و امیر مومنان حضرت علی (ع) نه، ما اعتقاد نداریم که همه شان بر می گردند.
امام حسین (ع) اولین کسی است که بر می گردند، بعد پیامبر، بعد امیر مومنان و بعد برخی از مردم، چه خوب و چه بد بر می گردند.
در روایات داریم وقتی که حکومت حضرت می آید اول جنگ را داریم بعد صلح را. بعد از مدتی حکومت می کنند بعد از این مدت رجعت انجام می شود؟!
اما در نزد ما محاکمه است نه جنگ، فقط در زمان حضرت. جنگ دجال را داریم، در اول، ۸ ماه اسلام جهان را فرا می گیرد، پس حضرت مسیح ظهور می کند و صلحی بین او و بین مردم برقرار می شود، صلح ۷ سال طول می کشد بعد جنگی پیش می آید، پس حضرت مسیح ظهور می کند و صلحی بین او بین مردم برقرار می شود، صلح ۷ سال طول می کشد بعد جنگی پیش می آید، جنگ با روم پیش می آید، بعد تمام حاکم را می گیرد و بعدش دجال ظهور می کند و بعد از دجال دیگر به عقیده شیعه جنگی وجود ندارد. شیعه معتقد است که دجال بعد از ظهور حضرت پیدایش میشود، و سنی ها برخی شان معتقدند قبل از ظهور و برخی می گویند باحضرت می آید. اهل سنت خیلی دجال را بزرگ کرده اند و از آن اسطوره ای ساخته اند، در شیعه اینطور نیست دجال یک شخصیتی حقیقی است که یهودی است و پیروان او ناصبی هستند.
در آن زمان علم تغییر پیدا می کند و رشد پیدا می کند. او از گوناگونی علمها استفاده می کند و همچنین از شعبده و سحر و حرکتی ضد امام را ‎آغاز می کند.
و اهل سنت او را با آمریکا و اسرائیل تطبیق دهند. اما شیعه این را قبول ندارد. دجال بعد از امام است نه قبل از آن. در میان اهل سنت نظر واحدی وجود ندارد، بعضی ها می گویند که دجال وجود دارد. و الان در مصر است اسمش هم عبدا… بن ساعد است.
 اختلاف شیعه وسنی درباره رهبر موعود
شیعه معتقد است رهبر موعود، محمد بن حسن عسگری است که سال ۲۵۶ ق متولد شد و پدرش امام حسن عسکری بر امامت وی تصریح کرده است. پس به اذن خدا، او غیبت صغری و کبری مانند عیسی نمود. غیبت صغری هنگامی بود که خدا، وی را از نیرنگ حکومت عباسی نجات داد. وی از هنگام تولد، مخفی می زیست و پدرش او را از دیده ها پنهان می کرد، پس از وفات پدرش در سال ۲۶۱ ق شیعیان را توسط وکیلانش نواب اربعه راهنایی می کرد. نیابت اینان ۶۹ سال ۲۶۱ تا ۳۳) ق به طول انجامید. غیبت کبری، پس از وفات نایب چهارم علی بن محمد السمیری آغاز شد به هنگام وفات وی به شیعه گفت نایبی خاصی پس از او نخواهد بود تا خدای متعال، ولی اش را در آخر زمان ظاهر کند.
سنی ها معتقدند مهدی هنوز متولد نشده است و در آخر زمان به دنیا می آید.
تفصیل سخن در اختلاف شیعه و سنی درباره ولادت رهبر موعود و این که وی فرزند امام حسن عسکری است یا در آینده متولد می شود، با تحقیق در این مسئله ممکن است. پیامبر جانشین و اوصیایی معصوم دارد و نقل سخن پیروان از امامانشان پذیرفته می شود؛ زیرا مانند پیروان مذاهب دیگرند که به نقل از رهبران مذهبی خود، مسایل فقهی و تاریخی را روایت می کنند. تمامی شیعه بر بیان امامت الهی اهل بیت توسط پیامبر «حدیث ثقلین» و «حدیث سفینه» است. دلیل شیعه بر شما را امامان، حدیت اثنی عشره است و گواه بر این که نخستین امامان الهی، حضرت علی (ع) پس حضرت امام حسن، بعد حسین اند، «حدیث غدیر» و «حدیث منزلت) و «حدیث کسا» و «حدیثت الحسن و الحسین بسط من الاسباط» است که همگی در احادیث معتبر سن روایت شده اند گواه امامت نه فرزند امام حسین، احادیث وصیت در کتابهای معتبر شیعه است، مانند فرمایش امام باقر (ع) که کلینی روایت کرده است نه امام از فرزندان حسین بن علی اند، که نهمی قائم است.
امام صادق (ع) فرمود: آیا می پندارید اوصیای ما هر که را بخواهند وصی می کنند نه. والله! این عهد و گفته ای به جا مانده از رسول الله (ص)درباره امامی پس از امام دیگر است تا به وی مهدی موعود (ع) پایان پذیرد.
در خبری دیگر است: تا به صاحب الامر ختم شود.
مشخصه سیر ائمه نه گانه، در اختیار داشتن کتابهای «جامعه» و «جفر» است که امام علی به نقل از پیامبر. در دیدارهای خصوصی داشتند نوشت و اخبار غیبی و کراماتی که از امامان دیده شد که جز از برگزیدگان مورد تایید خداوند ساخته نیست. برادران اهل سنت کوشیده اند ادعای نام بردن امامان و نخستین امام؛ یعنی حضرت علی (ع) توسط پیامبر را رد کنند. اینان می گویند: احادیث نبوی که گواه ادعای شیعه است، دلالت ندارد یا شد آن ضعیف است اما علمای شیعی با سنی ها مناقصه کرده و اشتباه اهل سنت را بیان کرده اند.
برخی فرقه های شیعی به ویژه زیدیه، امامت دوازده امام را نپذیرفته اند، اما علمای شیعی بدانان پاسخ داده اند. برخی نویسندگان معاصر نیز می گویند: مهدی متولد شده است؛ زیرا فقط یک فرقه از دوازده فرقه پیرو حسن عسکری، معتقد به ولادت مهدی اند. این مطالب را نوبختی در کتاب فرقه الشیعه و اشعری شیعه در المقالات و الفرق گفته اند.
جواب اینان را به تفصیل در کتاب حول امامه اهل بیت و وجود المهدی داده ام.
شیعه در مورد نحوه مرگ یا شهادت حضرت مهدی (عج) معتقد است که حکومت ایشان آن قدر طول کشید تا اینکه از پیری ابروهای شان به پایین    می کند طبیعی است که می میرند.) و روایتی نزد شیعه که ایشان کشته می شوند وجود ندارد و اگر هم روایات یا روایات مرسله هم باشند یا سندی ندارند و یا اینکه از مصادر اهل سنت هستند. ممکنه ایشان به طور طبیعی بمیرند و اما آن حدیثی که می فرماید « امامها یا شهید شدند یا مسموم » ممکنه بگوئیم، امام از این حدیث مستثنی هستند.
صبح روشن در شب انتظار
منتظران، چشم به راه سپید :تاریخ اند.
با بصیرت و جهاد، ظلمت شب ظلم را می شکافد و رها از تعلقات خود را برای « شهادت » در رکاب مولا اماده می سازند.
انتظار درختی است که جز « اقدام » و « اصلاح » میوه ای نمی دهد.
انتظار فلسفه مقاومت است، نه عام تسلیم !
عصر ظهور، رجعت دوباره بعثت در حراو امامت در غدیر است.
غیبت دوران « انتظار » جوشش دوباره غدیر عاشورایی در نینوای تاریخ است.
در بستری از فرات ظهور و علقهه نور !
منتظران واقعی سلاح بر دوشان شهادت طلبند که « استقامت » جدال و نشانشان است و ایمان ره توشه حرکتشان و توکل تکیه گاه همیشگی شان.
یاران حضرت مهدی (ع) را باید در میان سلاح بر دوشان و کفن پوشان و جان برکفان و مبارزان و سنگرنشینان و خدمتگزاران به انقلاب و تقویت کنندگان سپاه دین و حرمت گزاران به خون و خانواده شهیدان یافت، نه در ساکتان و بی تفاوتان و نه در رفاه زدگان و عافیت طلبان.
آن خورشید پنهان، کعبه مقصود و قبله موعد امتهاست. غیبت کبری، دوره آزمایش است. تا منتظران راستین از مدعیان انتظار، باز شناخته می شوند و ملاک در این بازشناسی، « شناخت تکلیف » و عمل به وظیفه در عصر غیبت است.
حضرت مهدی (ع) خورشیدی است که در دل منتظران، امید زیستن را همواره روشن و گرم نگاه می دارد. هیچ «حضور» هم چون «غیبت» او لحظه لحظه زمان و تاریخ را نیا کنده است.  حاضرترین حاضران بر گرپاسی «صفور غایبانه» اش نمی رسند. او معنای حضور در  غیبت است.
مفهوم غیبت حاضر است. مجمع شهود و غیبت است. او «وارث» دین حضرت محمد (ص) و خط سرخ شهادت است. او «قائم» است، ایستاده و استوار و پابرجا، تا جهانی را به قیام حق طلبانه وا دارد.
او منتقم است، خونخواه حادثه کربلا و انتقام گیرنده خون شهیدان و خون سید الشهداء.
هم هادی است و هم مهدی
راه شناسی خبیر و راهبانی است بصیر و راهنمایی است مطمئن و دلسوز. او «صاحب الزمان» و «صاحب الامر» است. زمین و زمان، امر و فرمان، جان و جهان در اختیار اوست. سلام بر حضرت مهدی (ع) انتظار سبز دورانها ! آرمان مجسم عدالتخواهان، چلچراغ روشن شبان تاریخ، روشگر زمین و زمان، مرد برگزیده اعصار، ذخیره جاودان الهی و… نوید بخش صبح در شب انتظار
افزون بر ۳۰ روایت از امام رضا (ع) در زمینه باور مهدی و فرهنگ انتظار نقل شده که هر یک از آنها را با بعدی از ابعاد بیکران شخصیت امام مهدی (ع) و قیام رهایی بخش و عدالت گستر آن حضرت آگاه می سازد.
نام و نسب امام مهدی (ع)
با توجه به لزوم شناخت امام دوازدهم و لزوم جلوگیری از حیرت و سرگردانی شیعه در شناسایی منجی موعود، امام رضا (ع) در ا حادیث متعددی، گاه به نقل از پدران و اجداد طاهرینش رسول گرامی اسلام (ص) و گاه بدون نقل از ایشان به معرفی سلسله نسب آن امام می پرداختند. از جمله در یکی از روایتهایی که امام رضا (ع) به واسطه پدران بزرگوار خود رسول گرامی اسلام (ص) نقل می کنند، چنین آمده است:
من سرور آفریده های خدای عزوجل هستم، من از جبرئیل، میکائیل، اسرافیل، حاملان عرش، همه فرشتگان مقرب خدا، و پیامبران مرسل خدا برترم؛ من صاحب شفاعت و حوض شریف [ کوثر ] هستم. من و علی دو پدر این امتیم؛ هر کس که ما را شناخت خدای عزوجل را شناخته است و هر که ما انکار کرد، خدای عزوجل را منکر شده است. دو بسط این امت و دو سید جوانان اهل بهشت، ا مام حسن و امام حسین (ع) از [ فرزندان ] حضرت علی (ع) هستند. و از نسل حضرت امام حسین نه امامند که پیروی از آنان پیروی از من و نافرمانی از آنها نافرمانی از من است. نهمین نظر از این امامان، قائم  (بر پا دارنده) و مهدی آنان است.
آن حضرت در روایت دیگری می فرماید: آن جانشین صالح از فرزندان ابو محمد حسن بن علی است و  او صاحب الزمان و حضرت مهدی (ع) است. در روایت دیگری امام رضا (ع)، پس از آنکه « دعبل » در پیشگاه آن حضرت قصیده معروف خود را در وصف اهل بیت می خواند و در آن از قیام آخرین امام یاد می کند، می فرماید: ای دعبل ! امام پس از من فرزندم محمد پس محمد فرزندش علی و پس از علی فرزندش حسن و پس از حسن فرزندش  حجت قائم است. همان که در غیبتش انتظار کشیده می شود و در ظهورش اطاعت می گردد. اگر از [ عمر ] دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد خداوند عزوجل آن روز را از عدل و داد پر می کند و آن روز آنقدر طولانی م کند تا او قیام کنند. هم چنانکه از جور و ستم پر شده بود.  
معنای حیات اجتماعی شیعه
معنای زندگی باید ارزشمند باشد. در مقیاس جوامع نیز همین امر صادق است. معنای زندگی برای برخی افراد و تمدن ها لذت طلبی است. برخی جوامع فقط در پی بهتر خوردن، بهتر آشامیدن، بهتر خوابیدن و بیشتر لذت بردن هستند. این معنای زندگی شایسته حیوانات است نه انسان ها. امام  علی (ع) می فرماید من آفریده شده ام همانند حیواناتی که همتشان علفشان است. خوردنی های لذیذ مرا به خود مشغول سازد. کسی که همتش خوردن و شهوترانی کردن باشد، در دورترین حالت از خداوند قرار دارد. واقعیت این است که اینها امور ارزشمندی نیستند که بتوانند معنای زندگی انسان باشند. خداوند آفرینش را برای انسان آفرید و انسان را برای خودش. حال اگر انسان و همه آفرنیش است، خداوند است. خدا عالی ترین معنا برای زندگی است؛ معنایی ارزشمند بلکه ارزشمندترین، و پایدار بلکه تنها مفهوم پایدار هستی و بی زیان بلکه سراسر خیر و برکت. برای رسیدن به خدا و خدایی شدن است که انسان به دنیا می آید و زندگی می کند و به خاطر آن تلاش می کندن  و در آن راه قدم می گذارد و به همین خاطر همه سختی ها را تحمل می کند و حتی حاضر است جان دهد. به همین جهت جامعه اسلامی و به خصوص جامعه شیعه موفق ترین جوامع در معنایابی است. لذت طلبی و قدرت طلبی نهایت معنایی است که جوامع مادی برای خود دارند؛ مفاهیمی ناچیز و ناپایدار و چه درد از این رو چنین جامعی «عاقبت ندارند، به خلافت جامعه اسلامی که عاقبت از آن آنان است. خدا، معنایی است عام که مفاهیم خود وکلان زیادی در طول آن و زیر مجموعه  آن قرار می گیرند. وقتی خدا، معنای زندگی قرار گرفت، هر آنچه خدایی باشد می تواند به نوعی معانی جزی برای حیات فردی و اجتماعی بشر باشند و انتظار و ظهور حضرت مهدی (ع) معنای حیات برای جامعه شیعه در دوران غیبت است. بدون این مفاهیم زندگی برای شیعه بی معنا و مفهوم است. حیات اجتماعی شیعه به عنوان یک جامعه مستقل و پویا، در گرو اندیشه مهدویت شیمی است؛ اگر این معنا از جامعه شیعی گرفته شود، هویت مستقلی نخواهد داشت. شیعه به خاطر ظهور زندگی می کند، و به سمت ظهور حرکت می کند و اینجاست که مفهوم «انتظار» شکل می گیر د. معنای حیات انتظار را به وجود می آورد و به آن «جهت» می دهد و آن را دستیابی و       به پویایی و تحرک تبدیل می کند. همچنین شیعه به خاطر مهدی و ظهور او همه سختی ها و ناملایمات را تحمل می کند. مهدی و ظهور او همه سختی ها و ناملایمات را تحمل می کند.مهدی و ظهور او حضور او و دولت او، ارزش های والایی هستند که می توان به خاطر آن همه دشواری ها را تحمل کرد. حضرت مهدی معنای بلندی است که کشته شدن در رکابش برترین آرزوی آزادگان است. شیعه به خاطر مهدی زنده است و به خاطر مهدی زندگی می کند. و به خاطر مهدی تلاش می کند و به خاطر مهدی همه سختی ها را تحمل می کند و حتی حاضر است به خاطر مهدی جان خویش را فدا کند. در طول تاریخ غیبت چه رنج هایی که یعنی متحمل شده، اما هرگز هویت و حیات اجتماعی خویش را از دست نداده است. آنچه شیعه او را در میان این همه مشکلات زنده و بالنده نگه داشته، این است که مهدی معنای زندگی اوست؛ در غیر این صورت، شیعه می بایست سال ها و بلکه قرن هایش نابود و در فرهنگ های دیگر هضم شده باشد. جالب اینجاست که حتی در زمان دیگر معصومین نیز آنچه حیات و هویت اجتماعی شیعه را حفظ می کرد، ظهور و انتظار مهدی (ع) بود. این که امامان معصوم (ع) پیش از تولد و غیبت حضرت مهدی (ع) شیعه را به ظهور او و عدالت گستری اش نوید می دادند. به همین جهت بوده است. نه تنها در دوران غیبت بلکه و در زمان حضور دیگر معصومین (ع) نیز یاد و نام مهدی (ع) معنا بخش حیات بوده است. نام و یاد مهدی (ع) امیر دل ها، قوت قلب ها. و توان بدن ها برای حرکت به سوی آرمان الهی بشریت است.
و مساله مهدویت و ظهور امام زمان از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار گرفته و یا قابل بررسی است یکی از ابعادی که در این موضوع قابل طرح است و شاید کمتر به آن توجه شده باشد مساله معنای حیات است که بحث در این زمیه را نوشتار کنیم. 
معرفت امام (عج) و فلسفه آفرینش
 پرسش از فلسفه آفرینش، پرسش همیشگی آدم خاکی بوده و این موضوع همواره ذهن انسانها را به خود مشغول داشته است :
روزها فکر من این است و همه شب سخنم   که چرا غافل از احوال دل خویشم
از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود        به کجا می روم آخر،    بی وطنم
اهیمت این پرسش موجب شده است که قرآن کریم و روایات معصوم (ع) در موارد متعددی به تشریح و تحلیل فلسفه آفرینش انسان بپردازد. یکی از مهم ترین موضوعاتی که در آیات و روایات به عنوان فلسفه خلقت مطرح شده، رسیدن به معرفت نیازمند بحث تفصیلی است، اما در یکی از روایتهای که از وجود مقدس حضرت اباعبدالله الحسین (ع) نقل شده چنان زیبا و در کوتاه ترین عبارات به این موضوع پرداخته شده که ما را از بسیاری مباحث تفصیلی بی نیاز می سازد. آن حضرت در این روایت می فرماید:
هان ای مردم ! همانا خداوند ـ بزرگ باد یاد او ـ بندگان را نیافرید مگر برای این که او را بشناسد، پس هر گاه او را بشناسد او را بپرستند و هرگاه او را بپرستند، با پرستش او از بندگی هر آنچه جز خداست بی نیاز کردند. مردی سوال  کرد: ای فرزند رسول خدا، پدر و مادرم فدایت معرفت خدا چیست؟ حضرت فرمود: این است که اهل هر زمانی، امامی را که باید از او فرمان برند، بشناسد.
آری، فلسفه آفرینش انسان رسیدن به مقام معرفت خداست، اما این معرفت حاصل نمی شود مگر به معرفت امام و حجت عصر (ع)؛ چرا که امام آئینه تمام حق و واسطه شناخت خداست. چنان که امام صادق (ع) فرمودند:
ما دانایان (برپادارندگان) به امر خدا و دعوت کنندگان به راه او هستیم. به واسطه ما خدا شناخته و پرستیده می شود. ما راهنایان به سوی خدا هستیم و اگر ما نبودیم خدا پرستیده نمی شد. 
خانه حضرت مهدی (ع) کجاست؟
 پنهان زیستی حضرت مهدی (ع) نه تنها چگونگی زندگی آن حضرت را در هاله ای از اسرار فرو برد. که بسیاری از موضوعات مربوط به حیات آن حضرت را نیز جز و امور پنهان نظام هستی قرار داده است.
یکی از مهم ترین این امور پنهان، محل زندگی آن حضرت در طول غیبت ایشان است. از این رو بسیاری علاقه مندند بدانند که خورشید پنهان در کدامین بخش از این کره خاکی به گذران عمر میپردازد و به بیان دیگر کدامین قسمت از زمین این منزلت را دارد؟
میلیونها انسان عاشق و شیفته صدها سال است که در هر پگاه آدینه زبان به توبه می گشایند و این گونه می سرایند: ای کاش می دانستم در چه جایی منزل گرفته ای و چه سرزمین و مکانی تو را در بر گرفته است. آیا در کوه رضوایی و یا جای دیگری و یا دردی هستی؟  دشار است بر من که مردمان را ببینم و تو دیده نشوی.
حال برای رشن کردن این موضوع، پای به گلستان کدام معصومین (ع) می گشاییم و با سیری در کلام نورانی ایشان از آن انفاس قدسی برای حل این معما استهداد می طلبیم.
با یک نگاه کلی در این بوستان پر طراوت به چهار دسته روایت در این موضوع بر می خوریم که هر یک محل زندگی آن حضرت را در دوره الی از حیات پر برکت ایشان تصویر کشیده است. اگر چه در مورد برخی دوره ها صراحت و روشنی بیشتری وجود دارد و برخی از دوره ها بنا بر عللی به اجمال و ابهام پاسخ داده شده است.
این دوره عبارتند از:
۱-    دوران زندگی با پدر بزرگوار خود امام حسن عسکری (ع) (۲۵۵ ـ ۲۶۰ق): شکی نیست که آن امام همام در شهر سامرا و در خانه پدرش امام حسن عسکری (ع) دیده به جهان گشود و تا پایان عمر شریف پدر خود در کنار آن حضرت می زیست این دوراتن بنا بر قول مشهور از نیمه شعبان سال ۲۵۵ ق آغاز و در هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ ق پایان یافت.
۲-    دوران غیبت صغراد (۲۶۰ تا ۳۲۹ ق): غیبت صغری عبارت است از دوران پنهان زیستی کوتاه مدت حضرت مهدی (ع) که طبق نظر مشهور با شهادت امام حسن عسکری (ع) (سال ۲۶۰ ق) آغاز شده و با رحلت چهارمین نایب خاص آن بزرگوار سال ۳۲۹ ق به پایان رسیده است که مجموعا ۶۹ سال می شود.
امام صادق (ع) در این زمینه نقل شده است که فرمود:  برای حضرت قائم دو غیبت است یکی کوتاه و دیگری طولانی در غیبت اول جز شیعیان مخصوص از جای آن حضرت خبر ندارند و در غیبت دیگر جز دوستان مخصوصش از جای او خبر ندارند.
در دوران غیبت صغرا، از سفیران چهارگانه (نواب صفوی) کسی نزدیک تربه آن حضرت ذکر نشده است و ایشان هم تماما در عراق و همواره با حضرت در ارتباط بوده اند و توقعات فراوانی حضرت به دست آنها شرف صدور یافته است. بنابراین می توان گفت بخشی از عمر آن حضرت در این دوران در عراق سپری شده است.
و در بعضی از روایات نقل شده است که در دوران غیبت در مدینه منوره سپری کرده اند.
۳-    دوران غیبت کبرا: اصطلاحا غیبت کبری به مدت زمان پنهان زیستی حضرت مهدی (ع) گفته می شود که با وفات آخرین نایب خاص در سال ۳۲۹ ق آغاز و همچنان ادامه دارد و تنها خداوند متعال است که پایان آن را می داند.
روایاتی در این باره به محلهای مختلفی اشاره کرده اند که برخی از آنها از این قرارند:
الف: مدینه طیبه (منوره)
ب: ناصیه ذی طوسی: در یک فرسخی مکه و داخل حرم قرار دارد و از آنجا خانه های مکه دیده می شود. برخی از روایات آن محل را به عنوان جایگاه حضرت مهدی (ع) در دوران غیبت معین کرده اند.
در برخی دیگر از روایات ذکر شده است که حضرت مهدی (ع) قبل از ظهور در ذی طوسی به سر می برد و آن گاه که اراده الهی بر ظهور آن حضرت تعلق گیرد از انجا وارد مسجد الحرام می شود.
امام باقر (ع) در این باره فرمودند: قائم (ع) در میان گروهی به شمار اهل بدر – سیصد و سیزده تن از گردنه ذی طوسی پائین می آیند تا آن که پشت خود را به حجر الاسود تکیه دهد و پرچم پیروز را به اهتراز در می آورد.
ج: دشتها و بیابانها
این نامعلوم بودن محل زندگی آن حضرت در دوران غیبت کبرا سبب شده تا عده ای به گمانه زنی هایی بعضا گشت و واهی بپردازند. و به طرح محلهایی که اثبات انها کاری بس مشکل است روی آورند.
افسانه جزیره خضرا یا مثلث بومودا و مانند آن حکایتهایی است که در تاریخ پر فراز و فرود این اعتقاد رخ نموده است ولی همواره روشنگران این مذهب حق، مردم را از لغزش در این بیراهه ها برخور داشته اند.
۴ ـ دوران ظهور و حکومت مهدی (ع): دوران ظهور که درخشانترین فراز تاریخ و بهترین دوران حیات انسانی است، ویژگیهای فراوانی دارد که از جمله مهم ترین آنها حاکمیت آخرین معصوم و محبت الهی است. درباره محل زندگی حضرت مهدی (ع) و حکومت آن حضرت در عصر ظهور، روایات فراوانی وجود دارد. عمدتا در این روایات، مسجد محله را منزل آن حضرت و شهر کوفه را به عنوان پایگاه حکومتی آن حضرت معرفی کرده اند.
مسجد   شر افت بسیاری دارد؛ از جمله در روایات ذکر شده که در این مسجد، هزاران پیامبر به نماز ایستاده اند. امام صادق (ع) در مورد مسجد سهله فرمودند: به درستی که مسجد سهله منزل صاحب ماست آنگاه که [ پس از قیام ] تا با اهل خود در آنجا فرود آید و همچنین آن حضرت به ابابصیر فرمود: ای ابامحمد گویا حضرت قائم را در مسجد سهله می بینم که با زن و فرزندانش در آن نازل می شوند. ابوبصیر پرسید: آیا مسجد سهله خانه اش خواهد بود. حضرت فرمود: آری این مسجد منزل ادریس است. خداوند هیچ پیامبری را بر نینگیخت، مگر آن که در این مسجد نماز گزارد هر کس در این مسجد بماند  مانند آن است که در خیمه رسول خدا (ص) اقامت کرده است. هیچ مرد و زن مومنی نیست، مگر آن که دلش به سوی  آن مسجد پر می کشد. روز و شبی نیست مگر آن که فرشتگان به این مسجد پناه می برند و در آن به عبادت خدا می پردازند.
مهدی منتظر (ع) و پایان سیر تاریخ
بیشتر فلاسفه پوزیتولیست به ویژه مارکیتها در سده نوزدهم و بیستم، درباه سنتها و مرحله های تاریخ به بحث پرداخته اند. بهترین دستاورد که مارکسیسم، به اندیشه بشری تقدیم کرد. اصل تاریخی و کوشش برای کشف سنتها و مراحل تاریخ. نیز اهمیت شناخت قوانین آن برای پیش بینی مسیر حرکت تاریخ و پیامدهای آن بود. مارکسیم درباره شناخت سنتهای تاریخ و نقش آن در ارتقای بینش و آگاهی انسان و تاثیر فعالیتهای مثبت در رویکرد مرحله تاریخی که انتظار آن می رود نیز کاوش می کند.
اما مارکسیم با انکار وجود خدای متعادل و تعریف دین الهی در برخورد و تعامل با پیامبران، گرفتار لغزش شد که پیامبر آن عدم موفقیت در کشف مراحل کلی حرکت تاریخ و شاخت سنتهایی است که مقطع کنونی و گذرا را به مرحله آینده انتقال می دهد و در پایان محتومی نگه می دارد.
اندیشه بشری از راه افکار مارکسی در سده ۱۹ میلادی، جبر تاریخی را درک کرد و به کشف مراحل و مقاطع جبری تاریخ  و قوانین  کلی آن پرداخت اما در کشف خود به راه اشتباهی رفت. در مقابل اندیشه نبوی از آغاز پیدایش در بیش از هزار سال پیش تصور خود از حرکت جامعه بشری را بر اساس جبر تاریخی نهاد و اندیشه ای روشن از سنتها مراحل تاریخ را تقدیم کرد.
میراث دینی یهودیان و مسیحیان و مسلمانان، نصوص مشترکی را درباره سنتهای تاریخی به گزارش پیامبران در بر دارد. و پژوهشگران می توانند بگویند باور دینی به سنتهای تاریخی، از مهم ترین و اساسی ترین اعتقادات مشترک میان ادیان سه گانه اسلام یهودیت و مسیحیت است.
بنابراین، در برابر ما فقط اندیشه مشترکی درباره نهایت تاریخ بر اساس آن پایه ریزی می شود.



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

مهدی موعود(عج)

576

بازدید

مقدمه

از مطالعه سرگذشت فرهنگ بشریت و بررسی تاریخ تفکر در طول حیات انسان این حقیقت به وضوح معلوم می شود که بشر در تمام دوره های زندگی خود به یک سلسله مسائل بنیادین اعتقاد راسخ  داشته است که هر یک از آنها در تعیین مسیر زندگی و جهت گیری او در نظام هستی عمیق ترین تأثیر را دارند و حتی با گذشت قرون متمادی و وقوع تحولات بسیار عظیم در عرصه های تفکر و اندیشه و پیدایش مکاتب مهم فکری و اعتقادی نه تنها از اهمیت آن مسائل بنیادی کاسته نشده است بلکه دستاوردهای خوب و بد تمدن جدید حقانیت و ضرورت پایبندی به این بخش از مسائل اعتقادی را بیش از پیش به اثبات رسانده است .
یکی از این موارد اعتقاد به ظهور یک منجی بزرگ جهانی است که در یکی از سخت ترین برهه های زندگی انسان ها با هدف از بین بردن تماک نابسامانی ها و بی عدالتی ها ناشی از نفس پرستی انسان های هوا پرست از پس پرده غیبت بیرون آمده و با یاری گروهی از انسان های صالح و با ایمان از طریق به اجرا در آوردن کاملترین احکام و مقررات و حاکمیت بخشیدن به ارزش های متعالی زمینه را از هر جهت برای کمال واقعی افراد بشر در سرتاسر عالم فراهم خواهد نمود و بدین ترتیب آرزوها و اهداف رهبران راستین بشریت به ویژه انبیاء و اوصیاء تحقق بخشیده و صلح و امنیت و آسایش را در همه جوامع مستقر خواهد ساخت .
با توجه به مقدمه اخیر ، در این تحقیق سعی شده است تا با بررسی مسأله ولایت در قرآن کریم و احادیث به مسأله موعود جهانی از دیدگاه ادیان بزرگ توحیدی پرداخته گردد و اندیشه ظهور منجی از دیدگاه شیعه مورد کنکاش قرار گیرد . امید است که انتظار حجت در لحظه لحظه حیات ما جاری گردیده و زندگی فردی و اجتماعی ما را متحول سازد .

«اِنّما وُلیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکاه و هم راکعون» آیه ۵۵ سوره مائده (آیه ولایت)
« ولی شما تنها خدا و رسول او و کسانیکه ایمان آورده اند؛ همان کسانی که نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع نماز زکات می‌پردازند، می باشند. »

بر  طبق بینش اسلامی و بر پایه حکم عقلانی ، آدمی مأمور به تبعیت و اطاعت همه جانبه از خالق خویش و پروردگار جهان است ؛ چرا که انسان از ساعات و یا حتی دقائق بعدی عمر خویش آگاه نیست و در جزئی ترین امور ، نیازمند خداوند است ؛ اما در مقابل ، خداوندی که اورا خلق نموده ، حتی بر کوچکترین اسرار وجودی مخلوق خود واقف است و مقصد و منتهای حرکت  او را نیز می داند . لذاست که عقل بشر ، او را به درگاه او رهنمون می سازد ؛ چرا که علاوه بر  این مطالب ،او  بی نیاز مطلق و غنی دز تمام امور است و به مخلوقات خود کمترین نیازی ندارد ، لذا  جز خیر آدمی را نمی خواهد .اما این اطاعت در دیدگاه اسلام و قرآن کریم  ، تنها به خداوند منحصر نمی شود . بلکه به امر الهی و فرمان خداوند ، یک مسلمان باید از وجود مقدس رسول اکرم  ( صلی الله علیه و آله وسلم ) و امامان معصوم  (علیهم السلام ) نیز پیروی و تبعیت نماید . بنا بر این نگرش ، تبعیت به طور مطلق و بدون قید و شرط تنها مختص خداوند است و بر طبق فرمان اوست که ما مأمور به اطاعت و پیروی از رسول اکرم  و امامان معصوم در تمامی امور می باشیم  . رفتار و گفتار آنان هم در تمامی امور  ، راهی را که به رضایت پروردگار و سعادت ابدی انسان منتهی می شود ، مسخص می نماید . به این دلیل که در اعمال و رفتار آنان ، هوا و هوس راهی ندارد و آنان به لطف خداوند و عنایت او ، معصوم از هر خطا و اشتباه می باشند .بر طبق آموزه های اسلامی ، به جز خداوند و به واسطه او رسول اکرم و امامان معصوم  ، آدمی نباید در برابر هیچکس ویا هیچ چیز دیگر به طور مطلق و بدون قید و شرط ، مطیع و فرمانبردار باشد . منشأ آغازین اطاعت از خداوند و معصومین ( همان گونه که ذکر گردید ) ، عقل بشری است ؛ اما در ادامه و همراه با عقلانیت  آدمی ، این رابطه محبت نسبت به پروردگار است که آنرا تکمیل می کند .آن هنگام که انسان قدری بیشتر می اندیشد ، خود را در دریای لطف و نعمتهای الهی غرق می بیند . او می یابد هر چه که دارد همه ازخداوندست و علی رغم نا سپاسی های فراوان آدمی ، نه تنها لطف و مهربانی او  قطع نگشته بلکه لحظه به لحظه نیز ادامه دارد . بنا بر این هر چه بیشتر سعی می نماید تا در مسیر اطاعت چنین پروردگار مهربانی ، گام  بر دارد . مسیری که جز به کمال و سعادت او ، به چیز دیگری ختم نمی گردد .
حقیقت و مفهوم کلی ولایت نیز که در دیدگاه اسلامی تبیین می شود ، چیزی خارج از اطاعت و پیروی از خداوند و معصومین نمی باشد . از سوی دیگر  رابطه میان مسلمانان و شیعیان با نبی اکرم  و تک تک ائمه معصومین ، رابطه ای بسیار عمیق و دو طرفه است . طرف اول این رابطه از پیامبر اکرم  و ائمه آغاز می گردد . آنان چنان مهربانی و شفقتی نسبت به فرد فرد مسلمین دارند که کوچکترین ناراحتی و اندوه یک مسلمان ، باعث رنجش خاطر آنان می گردد . ( که شواهد بسیاری از آن در متون اسلامی موجود می باشد .) اما در طرف دیگر ، مسلمانان نیز به خاطر جمع بودن مکارم اخلاقی و کمالات روحانی در وجود معصومین ، از صمیم جان به آنان عشق می ورزند .این رابطه عمیق آنچنان تبعیتی را رقم می زند که مسلمانان نه تنها در برابر کلام و رفتار امام و ولی خویش مطیع و فرمانبردار هستند ، بلکه حتی در ذهن خویش نسبت به آن کوچکترین دغدغه ای احساس نمی نمایند  .
در قرآن کریم (که کلام خداوند و نازل شده از جانب اوست) ، دلائل متعددی در جهت اثبات مقام ولایت رسول اکرم و امام علی (امام اول ) از جانب خداوند وجود دارد . اما ولایت سایر ائمه بنا بر ابلاغ رسول اکرم از جانب خداوند تأیید می گردد .
 ما در این حال به بررسی و دقت و تأمل در یکی از آیات شریفه قرآن می‌پردازیم که در آن مسأله ولایت بر مؤمنین مطرح شده و این مقام علاوه بر خداوند ، برای رسول اکرم و امام علی اثبات گشته است . به همین منظور ابتدا به بررسی کلمات (۱) به کار رفته در این آیه به صورت مجزا می‌پردازیم، و سپس به شأن نزول آیه اشاره می‌نمائیم و در پایان فرازهای مختلف آیه را هر چه بیشتر مورد دقت و توجه قرار می‌دهیم.
 
بررسی کلمات آیه به صورت مجزا
انما:
کلمه ایست که در زبان عربی که برای نشان دادن یک انحصار به کار میرود ؛ بدین معنا که گوینده منظور خویش را به معنی و مفهومی خاص و یا اشخاصی معین محدود می‌نماید وآنرا را از سایر مفاهیم و یا اشخاص نفی می‌نماید . به عنوان مثال اگر گفته شود فقط خداوند معبود ماست ، به این معناست که الوهیت و معبود بودن، تنها منحصر در خداوند است و سایر موجودات، از جایگاه الوهیت ، خارج شده‌اند. بر این اساس و بر طبق سایر قوانین مربوط به استفاده از این کلمه در زبان عرب (که در توضیح بیشتر آمده است.) آوردن انما در آغاز این آیه، مقام ولایت بر مؤمنین را در  عده‌ای خاص منحصر می‌کند. به بیان دیگر، تنها سه مورد را در هنگام نزول آیه به عنوان ولی مؤمنین معرفی می‌کند و این مقام را از سایرین نفی می‌نماید. پس معنای این آیه بدین گونه می‌باشد که : « ولی شما تنها خدا و رسول او و کسانیکه ایمان آورده اند؛ همان کسانی که نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع نماز زکات می‌پردازند، می باشند. »

توضیح بیشتر مربوط به انما
در زبان عربی برای بیان یک مفهوم، دو نوع جمله از لحاظ ساختاری وجود دارد. (یکی را  فعلیه و دیگری را اسمیه گویند. جمله فعلیه جمله ایست که با فعل شروع شود و جمله اسمیه به جمله ای گفته می شود که با اسم شروع گردد . هر یک از انواع مختلف جمله، دارای پایه‌ها و ارکانی اصلی می‌باشند که بوسیله آنها، معنای جمله تکیمل می‌شود و در صورتی که هر یکی از آنها حذف گردد، معنا ناقص باقی می‌ماند.
گوینده با توجه به مقصود خود از کلام، می تواند این ارکان را در محلهای مختلف کلام خود ذکر کند و ترتیب قرار گرفتن آنها را تغییر دهد.
انما بر سر هر دو نوع جمله می آید و آخرین رکن جمله (و یا رکنی را که پیش از ذکر تمامی ارکان ذکر گردیده است) حصر می‌نماید. حال برای روشن تر شدن بحث مثالی را ذکر می‌کنیم. فرض کنیم فردی به نام محمد ایستاده است . این واقعیت را می‌توان به دو صورت بیان نمود :      1- فرد ایستاده محمد است.           
      2-  محمد ایستاده است.
در حالت اول اگر از انما استفاده شود و بر سر جمله بیاید، محمد را که در انتها آمده حصر می‌نماید. بدین معنا که فرد ایستاده فقط محمد است.( یعنی کس دیگری ایستاده نیست .) اما در حالت دوم در صورتی که از انما استفاده گردد،ایستادن که در انتها آمده حصر می شود. یعنی محمد فقط ایستاده است. (و کار دیگری غیر از ایستادن انجام نمی‌دهد). در آیه محل بحث نیز ، آخرین رکنی که از جمله ذکر شده است، معرفی افرادی است که بر مومنین ولایت دارند. در نتیجه بنا بر مطالبی که ذکر گردید، انما این اشخاص را حصر می‌نماید و آیه بیان می‌کند که ولی شما تنها خدا و رسول و مومنینی که نماز می‌گذارند و در حال رکوع زکات می‌دهند، می‌باشند.
 
ولی:
 در کتب لغت عرب همانند مفردات القرآن و لسان العرب و …  برای این کلمه ، معانی متعددی آورده شده است. که می‌توان از آن جمله داماد، هم قسم، دوست، سرپرست، یاور و … را ذکر نمود. بسیاری از این معانی گفته شده در توضیح کلمه «ولی« نه تنها در این آیه بلکه در آیات دیگر قرآن کریم (که در آنها نیز، کلمه ولی بکار رفته است) مفهوم درستی را نمی‌رساند . {بعنوان مثال اگر معنای داماد را از بین معانی ولی در این آیه جایگزین نمائیم معنای آیه اینگونه می‌شود: «فقط خدا و رسولش و کسانی که در حال رکوع نماز زکات می‌دهند، داماد شما هستند.«که عدم صحت این معنی کاملا آشکار است} با توجه به این مطلب مفسرین و صاحبنظران اسلامی درباره معنای ولی در این آیه فقط یکی از سه معن       
۱-  دوست              
     2- یاور و ناصر      
     3-  سرپرست و صاحب اختیار
را برگزیده‌اند. (ما در قسمت‌های بعد این سه معنی را بررسی بیشتری خواهیم کرد.)
 
زکات:
زکات یعنی «اعطای مال در راه رضای خداوند متعال« و یکی از موارد آن اعطای مال به مستمندان می‌باشد. که در این آیه به آن اشاره شده است.
 رکوع:
به این دلیل که پیش از آوردن لفظ رکوع صحبت از به جای آوردن نماز توسط مومنین می‌باشد (یقیمون الصلوه) ، رکوع در این آیه به همان معنی عمل خاص در نماز است که پس از قرائت حمد و سوره می‌باشد و عبارتست از خم شدن و انحنای سر).
 
توضیح بیشتر مربوط به رکوع
 رکوع دارای سه معنی لغوی و اصطلاحی و مجازی است . معنای لغوی آن انحنای سر و خم شدن می‌باشد، که اگر این حالت با قصد قربت و در نماز باشد به عنوان فعلی در نماز به حساب می‌آید و این همان معنای اصطلاحی است. به عبارت دیگر معنای اصطلاحی رکوع از همان معنی انحنای سر و خم شدن گرفته شده است، با این تفاوت که یک عمل اصلی در نماز است و به همین خاطر باید با قصد قربت انجام شود. (قصد قربت یعنی همه توجه به سمت پروردگار باشد وعمل فقط برای رضایت او انجام شود، نه به منظور دیگر). معنای مجازی آن ذلت و خضوع در مقابل یک فرد می‌باشد.
همیشه در هنگام مطالعه یک متن ابتدا معنای لغوی کلملات به ذهن می‌رسد و اگر دلیل و قرینه ای وجود داشته باشد، معنای اصطلاحی یا مجازی آن کلمه در نظر گرفته می‌شود. قرآن هم ، اینگونه است که باید اول معنای لغوی بررسی شود و در صورت وجود قرینه و دلیل ، به معنای اصطلاحی یا مجازی آن روی آوریم. رکوع نیز مستثنای از این قاعده نیست و هر جا در قرآن با این کلمه مواجه شدیم ، باید  ابتدا معنای لغوی آن در نظر گرفته شود . مثلا در صورتی که در آن صحبت از نماز و نمازگزاران بود به قرینه نماز ،ناگزیر به معنای اصطلاحی برمی‌گردد و در صورت وجود قرائن دیگر به معنای مجازی آن روی می‌آوریم. در این آیه هم به علت اینکه در ابتدای آیه صحبت از بر پا داشتن نماز است ( یقیمون الصلوه )رکوع را باید در معنای اصطلاحی آن ( یعنی یکی از اعمال خاص نماز ) ، به کار برد . (۲)
 در ابتدای بحث گفتیم که ولی با سه معنی دوست، ناصر (یاور) و سرپرست مورد بحث و کفتگوی مفسرین است. ما نیزدو معنی دوست و ناصر (معنای اول و دوم) را بررسی می‌کنیم و بعد به معنای سوم می‌پردازیم، تا به معنای بهتر «ولی» در این آیه دست یابیم.
 1) دوست   
۲) ناصر (یاور)
 با در نظر گرفتن این دو معنی آیه اینگونه معنا می‌شود:
«تنها دوست یا ناصر شما خدا و رسولش و آن کسانی هستند که ایمان آوردند. کسانیکه در حال رکوع نماز زکات می‌دهند.»
گفتیم «انما»برای حصر نمودن بکار می‌رود. پس با توجه به انما و معنای دوست یا ناصر نتیجه می‌گیریم که فقط دوست و یاور ما، خدا و رسولش و آنهایی که در حال رکوع نماز زکات می‌دهند، می‌باشند. با توجه به این معنی ما دیگر نباید هیچ دوست و یاوری داشته باشیم. و نمی‌توانیم کس دیگری را (که مثلاً زکات در حال رکوع نداده است) دوست یا ناصر خطاب کنیم.
این دو معنی با آیات دیگر قرآن در تناقض می‌باشند. (لازم به توضیح نیست که در قرآن چون کلام خداست و در آن اشتباه جای ندارد ، تناقض یافت نمی‌شود) همانند:
«و ان استنصروکم فی الدین فعلیکم النصر» (سوره انفال آیه ۷۲ )
« اگر در دین یاری خواستند پس بر شما است یاری کردن »
این آیه معلوم می‌نماید یاری رساندن و نصرت دادن به دیگران فقط مختص افرادی خاص نیست و می‌گوید هر آنکس، از شما در دینش یاری خداست به او یاری نمائید.
 
« تعاونوا علی البر و التقوی » (سوره مائده آیه ۲ )
« کمک کنید همدیگر را بر نیکو کاری و پرهیزکاری »
در این آیه هم کمک کردن به یکدیگر بر اساس نیکی و تقوا خواسته شده است و اختصاص به افراد خاص ندارد.
 
«انما المومنون اخوه» (سوره حجرات آیه ۱۰)
« جز این نیست که مؤمنان برادرند »
خداوند متعال در این آیه مومنین را با یکدیگر برارد خوانده است ، حال آنکه مشخص است رابطه برادری اسلامی، بالاتر از رابطه دوستی است . (یا بالاتر از به هم یاری رساندن می‌باشد.) پس چگونه ممکن است که ما بتوانیم فقط از زکات دهندگان در حال رکوع دوست انخاب کرده و از آنها یاری بخواهیم ، در حالیکه قرآن همه مومنان را برادران یکدیگر معرفی می‌کند!
پس معلوم می‌شود معنای ولی در آیه مورد بحث، نمی‌تواند دوست یا ناصر باشد. چون معنای دوست و ناصر معنای کلی می‌باشد و در افرادی خاص منحصر نمی‌شود.
 
ولی به معنای سرپرست
حال اگر ما ولی را به معنای سرپرست و صاحب اختیار  معنی کنیم ،  با سایر آیات قرآن در تناقض نیست. چون امر سرپرستی نمی‌تواند مختص همه باشد. و اینگونه نیست که هر کس، بتواند بر ما امر و فرمان کند و سرپرست ما شود. مگر فرد یا افرادی خاص که از جانب خدا باشد. و این آیه می‌گوید که امر ولایت به معنای سرپرستی بعد از خدا و رسولش بعهده فرد یا افرادی است که در حال رکوع نماز زکات می‌دهند.
در اینجا باید ببینیم که زکات دهندگان در حال رکوع نماز چه کسی یا کسانی در هنگام نزول آیه می‌باشند که امر مهم سرپرستی بعد از خدا و رسولش در اختیار آنان می‌باشد. که بهترین شاهد و گواه برای این موضوع، مراجعه به شأن نزول این آیه می‌باشد.
شأن نزول آیه
مفسرین و صاحبنظران شیعی (۳) و اهل تسنن (۴) این مطلب را گفته‌اند که:
فقیری به مسجد النبی آمد و از مسلمانان طلب کمک کرد و هیچ کس به فقیر کمک نکرد مگر حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) که در حال رکوع نماز، انگشتری خود را به فقیر بخشید و این آیه (آیه ۵۵ سوره مائده) بر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و سلم نازل گشت.

بررسی قسمتهای مختلف آیه
وصف مؤمنینی که دارای مقام ولایت هستند
در این آیه خداوند برای آن دسته از مؤمنین که دارای مقام ولایت هستند ، نشانی خاصی را بیان نموده است و آنان را کسانی معرفی می نماید که در حال رکوع نماز ، زکات می دهند .
برای فهم بهتر  این آیه لازم است این مطلب را بررسی نمائیم که چگونه می توان شخصی را به وسیله توصیف نمودن او  به مردم معرفی نمود ، تا مردم به او مراجعه نمایند .
بطور کلی می‌توان شخص را به دو گونه وصف نمود. یکی آنکه گوینده نشانی خاصی را می‌دهد و منظور گوینده فقط فرد خاصی است و کس دیگری را در بر نمی‌گیرد. نوع دوم آنست که گوینده نشان عامی را می‌‌دهد و هر کس که آن خصوصیت را داشته باشد مورد نظر گوینده قرار می‌گیرد. برای روشن‌تر شدن مسأله مثالی را برای هر دو وصف به ترتیب می‌آوریم.

مثال وصف نوع اول
از استادی سئوال می‌شود: کدامیک از شاگردانت، از بقیه عالم تر می‌باشد؟ استاد در جواب می‌گوید: آن شاگردی که از همه تمیزتر است.
چون تمیز بودن و عالم بودن با یکدیگر تناسبی ندارد، پس استاد با دادن این پاسخ خواسته است نشانه‌ای را مشخص نماید و بگوید فقط این فرد (و با این مشخصه) ، مورد نظر من است. در واقع استاد با این نشانه ملاکی خاص را برای فردی خاص معین کرده است. و اینگونه نیست که اگر کسی بعد از این خود را تمیز نماید جزء جواب استاد قرار گیرد. چون پاسخ استاد در زمانی خاص داده شده است و اشاره به عالم ترین فرد دارد و در غیر آن زمان، دیگر معنایی ندارد.در این مورد و در موارد مشابه ، از پاسخ استاد این نکته نیز می تواند به ذهن بیاید که یکی از موارد مورد پسند استاد تمیز بودن است و او تمیز بودن را دوست دارد. همچنین استاد بطور غیر مستقیم خواسته به بقیه شاگردان بگوید که اگر نمی‌توانید عالم‌ترین بشید ولی خود را تمیز نگاه دارد.

مثال وصف نوع دوم
حال اگر استاد در پاسخ انیگونه گفته بود: آن فردی عالم تر است که از همه بیشتر درس می‌خواند، این دیگر ملاک خاص نبود. چون درس خواندن و عالم شدن با هم تناسب دارد و هر کس که بیشتر درس بخواند می‌تواند عالم‌ترین باشد. پس، استاد در اینجا ملاک عامی را معرفی کرده است و درس خواندن را مساوی با عالم شدن مطرح کرده است و منوط به فردی خاص نمی‌باشد.
برای استفاده از این مطلب، به سراغ آیه مورد بحث می‌رویم.
خداوند متعال در این آیه گفته است بعد از خود و رسولش، کسانی که در حال رکوع نماز زکات می‌دهند، سرپرست مومنین می‌باشند. مشاهده می‌کنیم که بین زکات در حال رکوع و اینکه کسی سرپرست مومنین باشد هیچ گونه تناسبی وجود ندارد. پس وصفی که در این آیه بوسیله آن مومنین (آنهایی که بر سایرین ولایت دارند) مشخص شده‌اند، از نوع وصف اول می‌باشد. و خدا نشانه‌ای را در زمانی خاص داده است تا مشخص کند بعد از خود و رسولش چه کسی سرپرست مردم می‌باشد. با توجه به شأن نزول مشاهده می‌شود که منظور خدا کسی جز علی بن ابیطالب علیه السلام نمی باشد. همچنین از این آیه مشخص می‌شود که یکی از عوامل مورد پسند خداوند، زکات دادن در حال رکوع نماز می‌باشد. بدین معنی که خداوند متعال بطور غیر مستقیم به مومنین می‌گوید: با اینکه تمامی شما نمی‌توانید سرپرست سایر مومنین باشید ولی سعی در انجام این عمل پسندیده داشته باشید و دادن زکات را به علت خواندن نماز به تأخیر نیندازید، که این عمل مورد رضای خداوند می‌باشد.
کلمه جمع ، منظور از آن شخصی واحد
در اینجا لازم است به نکته مهم دیگری توجه کنیم ؛ در این آیه کلمه مومنین بصورت جمع آورده شده است، حال ممکن است این سئوال مطرح شود که چرا این کلمه بصورت جمع آمده است، در حالیکه گفته شد، مراد از مومنین حضرت علی علیه السلام می‌باشد.
در این رابطه باید این نکته را در نظر داشته باشیم که کلمه مفرد نباید بیشتر از یک نفر بکار رود، ولی عکس آن جایز و صحیح است.
بدین معنا که کلمه بصورت جمع آورده شده در حالیکه منظور از آن یک شخص واحد است. در قرآن نیز در موارد متعدد اینگونه عمل شده است. به عنوان مثال (در قرآن آمده است):
«و اذا قیل لهم تعالو یستغفر لکم رسول الله لوّؤا ر ءوسهم و رایتهم یصدّون و هم مستکبرون» (آیه ۵ سوره  منافقون)
«هم الذین یقولون لاتنفقو علی من عند رسول الله حتّی … » (آیه ۷ سوره  منافقون)
«و هرگاه به آنها گفته شود بیاید تا رسول خدا برای شما از حق آمرزش طلبد،  سرپیچند و مشاهده می‌کنی با تکبر و نخوت روی بر می‌گردانند»
«اینها همان کسانی هستند که می‌گویند بر آنان که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند…»
در این دو آیه خداوند، حکمی کلی را در مورد منافقین آورده است که با تکبر و نخوت روی بر می‌گردانند و می‌گویند بر اصحاب رسول انفاق نکنید. در حالیکه با مراجعه با شأن نزول مشاهده می‌شود در عین اینکه خدا در این آیات منافقین را مورد خطاب قرارد داده است و حکمی را صادر کرده است، ولی مصداق خارجی این آیات شخصی واحد ، به نام عبدالله بن أبی بوده است. (می توان در تفسیر طبری و همچنین در تفسیر سیوطی از قول ابن عباس در ذیل این آیات، مطلب فوق را مشاهده نمود.)
 در ادامه برای رعایت اختصار، فقط به نشانی آیات و بیان مفسرین در ذیل آن ، اشاره می‌شود.
۲) سوره آل عمران آیه ۱۸۱ (تفسیر القرطبی ج ۴ ص ۲۹۴)
۳) سوره توبه آیه ۶۱ (تفسیر القرطبی ج ۸ ص ۱۹۲، تفسیر الخازن ج ۲، ص ۲۵۳)
۴) سوره نساء آیه ۱۰ (تفسیر القرطبی ج ۵ ص ۵۳، الاصابه ج ۳، ص ۳۹۷)
۵) اللممتحنه آیه ۸ (بخاری، مسلم، احمد، ابن جریر، ابن ابی حاتم، همینطور در تفسیر القرطبی ج ۱۸ ص ۵۹)
۶) المائده آیه ۴۱ (تفسیر قرطبی ج ۶، ص ۱۷۷، لااصابه ج ۲، ص ۳۲۶)
۷) و…
از مطالب گفته شده به این نتیجه می‌رسیم که آوردن کلمه جمع برای مفرد بلا مانع است و موارد متعدد از آن وجود دارد. از سوی دیگر این آیه با آوردن جمع در و مورد نظر داشتن شخص واحدی به عنوان ولی ، معنای کاملتری را به ذهن می آورد ، بدین معنی که خداوند با آوردن جمع در این آیه بطور غیر مستقیم به مومنین گفته است با اینکه نمی‌توانید ولی و سرپرست باشید ولی می‌توانید دو عبارت را با هم جمع نمائید. همانگونه که حضرت علی (علیه السلام) دو عبارت نماز و زکات دادن را با هم جمع نمود و یکی را به علت دیگری به تأخیر نینداخت. (این مطلب در قسمت قبل با تفسیر بیشتری آورده شده است.)
در انتهای این بحث به قول زمخشری (در این رابطه) می‌پردازیم. (زمخشری از مفسرین بزرگ اهل تسنن می‌باشد که در تفسیر کشاف ذیل این آیه، مطلب زیر را آورده است).
«پس اگر بگوئیم: چگونه صحیح است که این لفظ (الذین آمنوا) در مورد حضرت علی (رضی الله عنه) باشد در صورتی که به صورت جمع آورده شده ، خواهم گفت این لفظ با وجود آنکه سبب نزول در آن یک مرد می‌باشد، به صورت جمع آورده شده تا مردم را در مانند کار او ترغیب کند، که سرانجام ایشان به ثوابی مانند ثواب او نایل شوند. و تا توجه دهد که خلق و خوی مومنین باید در چنان درجه‌ای از علاقمندی و نیکی و احسان و رسیدگی به فقرا باشد که حتی اگر در حال نماز کار نیکی برای ایشان پیش آمد که تأخیرپذیر نبود (تأخیر موجب فوت آن کار می شد) آنها تا پایان نماز هم آن کار را به تأخیر نیفکنند.»
ماهیت و سنخ ولایت رسول اکرم و امام علی
با دقتی بیشتر مطلبی دیگر نیز از آیه دریافت می‌شود: با وجود اینکه خدا ولایت بر مومنین را بعد از خودش برای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وحضرت علی (علیه السلام) نیز مطرح می‌کند، ولی بجای بکار بردن کلمه اولیاء کم بصورت جمع از ولیکم که مفرد است استفاده نموده است.
از مطرح شدن کلمه ولی بصورت مفرد می‌توان فهمید که خداوند متعال خواسته است ولایت خویش را در اختیار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) نیز قرار دهد بدون آنکه این مقام را از خود صلب کند. که ولایت آنها از همان سنخ ولایت خداوند می‌باشد. بدین معنــی که اگر خداوند گفته بود اولیاء کم معلوم بود که صحبت از چند نوع ولایت متفاوت است که افرادی آنرا بر مومنین دارند.در حالیکه خدا اینگونه نگفته است و یک نوع ، ولایت را مشخص کرده است. در حقیقت ولایت خداوند و ولایت رسول اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) یک نوع ولایت است با این تفاوت که ولایت خدا، ذاتی و بطور مستقل است. بدین معنی که ولایت خداوند را کسی در اختیارش نگذاشته است. (خدا به این علت که خالق همه چیز است، باید ولی و سرپرست و صاحب اختیار همه موجودات باشد.) اما ولایت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) را خدا به آنها اعطا نموده است و ولایت آنها به ولایت خدا وابسته می‌باشد.
همانطور که شیعه نیز قائل است رسول اکرم و ائمه معصومین (علیهم السلام ) بنده خدا می‌باشند و هر آنچه که در اختیار دارند از جانب خداوند می‌باشد و خدا به آنها اعطا کرده است. و آنها از خود به تنهایی هیچ ندارند.
نتیجه
از آنچه که تا کنون ذکر گردید ، آشکارا روشن می گردد که :
   1-  قرآن کرپم مسأله ولایت و سرپرستی بر مؤمنین را به طور دقیق و در آیات مختلف تبیین نموده است .
    2-  معنای ولایت که در این آیه از آن سخن به میان آمده است ، همان سرپرستی ، صاحب اختیار بودن می باشد .
    3- ولایت در دیدگاه قرآن کریم تنها برای عده ای خاص اثبات گردیده و از دیگران نفی شده است .
   4- از منظر قرآن ، مقام ولایت بر مؤمنین در اصل مختص به خداوند است و ولایت سایر افراد هنگامی پذیرفته است که خداوند آنرا در اختیار آنان قرار داده باشد .
  5- مؤمنین باید در تمامی امور به ولی خویش مراجعه نمایند و از او پیروی نمایند و او را الگوی    خویش قرار دهند .



نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi