جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
خدای سبحان در قرآن کریم نه تنها با ما سخن میگوید بلکه خود را در آینه قرآن به ما نشان می دهد.
قرآن مظهر تجلی اسماء حسنای الهی است، اگر ما قرآن بخوانیم و نورانیت قرآن در قلب ما پیدا شد معلوم میشود «نور السماوت و الارض» را با قلب خود مشاهده کردهایم.
تأثیر قرائت قرآن در دوری انسان از گناه
قرآن بارزترین منبع عظیم ذخایر الهی، معجزه آخرین فرستاده خداوند و کتاب زندگی، کتابی که زمینه ساز حیات طیبه برای بشریت است.
قطعاً با توکل به صاحب قرآن، خداوند به او ایمان و تقوا اعطا می کند و از آلودگی مصون می دارد.
اگر کسی با قرائت قرآن و تفکر در آن به مرحلهای برسد که از گناه منزجر شود معلوم می شود این فرد قرآن را خوب درک کرده است.
مهمترین و بالاترین ثمره نزدیکی و انس با قرآن، حس معنویت و قرب به خدا و دوری از آلودگی های نفسانی و شیطانی است.
قرآن با هشدارهای مکرر، پیروان خود را به دوری از گناه و پرهیز از سرپیچی از فرمان خدا، و نجات از بازتاب شوم و سخت گناه فرا می خواند، و گناه را آفت ویرانگر و عامل بلاها و عذاب های دنیا و آخرت می داند.
بازدید
بازدید
یارب با خجالتی که دارم چه کنم با اشک ندامتی که دارم چه کنم
این بار گناه من و این عشق علی با ظرف محبتی که دارم چه کنم
من آمده ام گدای این در گردم در بحر عنایتت شناور گردم
با دست تهی آمده ام یا الله مپسند که با دست تهی برگردم
الهی بی پناهان را پناهی بسوی بی پناهان کن نگاهی
رحیمی، چاره سازی، بی نیازی کریمی، دلنوازی، دادخواهی
الهی تکه بر لطف تو کردم که جز لطفت ندارم تکیه گاهی
نهاده سر به خاک آستانت گدائی درد مندی عذر خواهی
مران از آستانت این گدا را پناه آورده سویت بی پناهی
گرفتم دامن بخشنده ای را که بخشد از کرم کوهی بد کاهی
تهی دستی که با اشک ندامت ز پا افتاده از بار گناهی
امید لطف و بخشش از تو دارد اسیری شرمساری رو سیاهی
اگر نبخشی ای خدا ز مرحمت گناه من
شود سیاه روی من زنامه سیاه من
کریم من غفور من رحیم من الله من
ببین گناه و این خطا تو را تو را زنم صدا
خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا
کجا روم کجا روم اگر مرا کنی رها
نه لایتم نه قابلم که تو مرا کنی صدا
همیشه من خطا کنم حماره تو عطا کنی
هر آنچه می کنی نکن مرا از درگهت جدا
خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا
چه سان بری به دورخم بدین امید و این رجا
چگونه رد شود کسی که با تو دارد التجا
گرفتم آنکه رد کنی کجا روم کجا کجا
که بودهن روی عجز من به درگهت ز ابتدا
خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا خدا
مولای خوب و مهربان با صوت رحمانی عیان
گوید به جمع بندگان عبدی فاین تذهبون
من که تو را دادم پناه نادیده بگرفتم گناه
کردم سفید روی سیاه عبدی فاین تذهبون
از دست من جائی مرو مشغول غیر من مشو
تا اینکه باشم یار تو عبدی فاین تذهبون
با ذکر من دل زنده باش برگرد و بر من بنده باشد
از کار خود شرمنده باش عبدی فاین تذهبون
آخر چرا دست نیاز بر غیر من کردی دراز
گفتنی به نامحرم تو راز عبدی فاین تذهبون
آه تو را من می خرم اشک تو را من می برم
ساکن شو اندر این حرم عبدی فاین تذهبون
حیدر تو را رهبر بود زهرا تو را مادر بود
مهدی تو را بر سر بود عبدی فاین تذهبون
از من گرفتی فاصله ماندی به جا از قافله
از کار تو دارم گله عبدی فاین تذهبون
قرآن فراموشت شده عصیان هم آغوشت شده
آخر چه در گوشت شده عبدی فاین تذهبون
همرنگ دشمنها شدی هم سفره اعدا شدی
غصه خور دینا شدی عبدی فاین تذهبون
تو رحمتم را دیده ای اما ز من ببریده ای
از من جدا گردیده ای عبدی فاین تذهبون
مقدمه
(اللهم صل علی محمد و اله و میرنا الی محبوبک من التوبه واز الناعن مکروهک من الاصرار، اللهم مرمتی و فقنا بین نقصین فی دین او دنیا فاوقع النقص با سرعهما فنا واجعل التو به فی اطولها بقا)
(باز خدایا بر محمد وخاندان او درود فرست و ما را از نافرمانی به بازگشت از آن و توبه که پسندیده توست بازگران و از اصرار بر گناه که آنرا نمی پسندی دور گردان بار خدایا هر گاه بین دو زیان قرار گرفتیم یکی در دین و دیگری در دنیا پس زیان را در آنکه زود می گذرد (دنیا) و تو به را در آنکه مدتش طولانی تر است قرار بده)
توبه در آیات و روایات از منزلت خاص برخوردار بوده چرا که نجات و رهایی انسانها از امواج خطرناک و سهمگین گناهان در گرو آنست و ده ها آیه از قرآن بر این مسئله اشاره دارد. توبه یکی از ابواب بهشت است نبودن آن مساوی با هلاکت عامه اهل معصیت است توبه تنها راه نجات گناهکاران، وسیله تقرب و دوستی با خدا، تبدیل کننده سیات به خسات و مایه امید نا امیدان ونخستین مقام عارفان است.
توبه در علم کلام از جایگاه بلندی برخوردار است زیرا از موضوعات مهم کلام، عقاب و کیفر الهی است ویکی از عوامل بی چون و چرایی است که موجب بخشیدن گناه و ساقط شدن کیفر الهی می گردد توبه در فقه نیز از جایگاه خاصی برخوردار است. و می تواند در تغییر سرنوشت شخص گناهکار نقش بسزائی ایفا نماید.
انسان با آمیختگی دو بعد خود یعنی ملکوتی و ناسوتی همیشه در معرض انواع و اقسام آلام، خطرات و لغزشها می باشد توبه از اموری است که سهم بسزایی را در سازندگی و رهایی انسان از قیود مادی وارد بطوریکه فیض کاشانی و غزالی توبه را یکی از ارکان چهار گانه منجیات قرار داده اند.
هنگامی که انسان در مبارزه با هوای نفس شکست می خورد یاس و نا امیدی بر او چیره می شود و برای همیشه از رستگاری و رسیدن به هدف ناامید می گردد. انسانها هر چند گناهکار باشند از رحمت خداوند نباید نا امید گردند باید راه نجات را جستجو کنند. راه نجات توبه است توبه با الابواب، رحمت الهی است. اگر این باب رحمت بسته می شد آیا هیچگاه افرادی مانند فضیل بن عیاض و حربن زید ریاحی که پس از سالها پرده دری ها او بی حرمتی ها خود را به آن مقام رفیع نائل آیند
یکی از امتیازات اسلام اینست که هیچ گاه به بن بست نمی رسد و هیچ وقت به تا بعیین خود نمی گوید، تو را نمی پذیرم خداوند سریع الرضا است و زود آشتی می کند. خداوند منان، بارها و بارها در قرآن کریم بندگان گناهکارش را مورد لطف و محبت قرار داده و آنان را از ناامیدی برحذر داشته است. و در سوره زمر می فرماید: (بگو ای بندگان من که بر خود ستم کرده اید، از رحمت خدا نا امید نشوید که همه گناهان را می آمرزد. بدرستی که خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است و در آیه دیگر یاس و ناامیدی از رحمت خداوند به منزله کفر تلقی شده است: (از رحمت خدا نا امید نشوید، چرا که جز قوم کافر از رحمت خدا مایوس نمی گردد. بحث توبه در جهت نظارت برخود وبازسازی خویشتن است و بر مبنای معیارهای الهی است و چون توبه از گناه واجب است باید فورا انجام شود. در این فصل قبل از پرداختن به مبحث توبه ابتدا مطالبی در مورد گناه می خوانید.
امید است این تحقیق مایه تحرک و بیداری جوانان وافرادی گردد که تا بحال به عواقب اعمال بدشان ناندیشید اند و گناهان چشم ودل آنها را گور نموده را از حقیقت بدور مانده اند امید است خداوند نور امیدش را بر دلمان بتاباند و گناهنمان را با آب توبه شستشو دهد.
مرتض آرمند
دی ماه ۸۴
معنی گناه و گوناگون آن
گناه به معنی خلاف است و در اسلام هر گونه کاری که بر خلاف فرمان خدا باشد، گناه است، گناه هر چند کوچک باشد چون نافرمانی خداست بزرگ است رسول اکرم در سخنی به ابوذر فرمود: (کوچکی گناه را ننگر بلکه آنرا بنگر که از چه کسی نافرمانی می کنی).
واژه های بیانگر گناه در قرآن
در زبان قرآن و پیامبر و امامان به واژه های مختلف از گناه یاد شده است که هر کدام گویی بخشی از آثار شوم گناه پرده بر می دارد و بیانگر گوناگون بودن گناه است واژه هایی که در قرآن در مورد گناه آمده عبارتند از:
۱) ذنب: بر معنی دنباله است چون هر عمل اخلاقی یک نوع پیامد و دنباله به عنوان مجازات اخروی یا دنیوی دارد (تکرار ۳۵ بار)
۲) معصیت: به معنی سر پیچی و خروج از فرمان خدا است و بیانگر آن است که انسان را مرز بندگی خدا بیرون رفته است (تکرار ۳۳ مرتبه).
۳) اثم: به معنای سستی و کندی و واماندن و محروم شدن از پاداشهاست و بیانگر آن است که در حقیقت گناه کار خود یک فرد وامانده است، مبادا خود را زرنگ پندارد. این واژه در قرآن ۴۸ بار تکرار شده است.
۴) سیئه: به معنی کار قبیح و زشت است که موجب اندرد و نکبت گردد، در برابر حسد که به معنای سعادت و خوشبختی است این واژه ۱۶۵ بار در قرآن آمده است، و کلمه سو نیز از این واژه گرفته شده که ۴۴ بار تکرار شده است.
۵) جرم: در اصل به معنی جدا شدن میوه از درخت و یا به معنی پست است جریمه و جرائم از همین ماده می باشد. جرم عملی است که انسان را از حقیقت سعادت تکامل وهدف جدا سازد که این واژه ۶۱ بار در قرآن آمده است.
۶) حرام: به معنی منع و ممنوعیت است لباس احرام لباسی است که انسان در حج و عمره می پوشد و از یکسری کارها ممنوع می شود (تکرار ۷۵).
۷) خطیئه: غالبا به معنی گناه غیر عمومی است و گاهی گناه بزرگ نیز استعمال شده است چنانکه در آیه ۸ سوره بقره و ۳۷ سوره الحاقه بر این مطلب گواه است (تکرار ۲۲)
۸) فسق: در اصل به معنی خروج هسته خرما از پوست خود می باشد و بیانگر خروج گناهکار از مدار اطلاعات و بندگی خدا است که او با گناه خود حریم وحصار فرمان الهی را شکستد و در نتیجه بدون قلعه و حفاظ مانده است(تکرار ۵۳).
۹) فساد: به معنی خروج از حد اعتدال است که نتیجه اش تباهی و به هدر رفتن استعدادهاست (تکرار ۵۰)
۱۰) فجور: به معنی دریدگی و پاره شدن پرده حیا و آبرو و دین است که باعث رسوائی خواهد گردید (تکرار ۶).
۱۱) منکر:در اصل از انکار به معنی ناآشناست چرا که گناه به فطرت و عقل سالم هماهنگ ومانوس نیست و عقل و فطرت سالم آنرا زشت و بیگانه می شمرد (تکرار۱۶)
۱۲) فاحشه: سخن وکار زشتی است که در زشتی آن تردیدی نیست و به معنی کار بسیار زشت و ننگین و نفرت آور به کار می رود این واژه ۲۴ بار در قرآن آمده است.
۱۳) خبط: به معنی عدم تعادل در نشست و برخاست است گوئی گناهکار یکنوع حرکت نامتعادل همراه با سستی و سقوط دارد.
۱۴) شر: به معنی هر زشتی است که نوع مردم از آن نفرت دارند و بر عکس واژه خیر به معنی کاری است که نوع مردم آنرا دوست دارند.
۱۵) لمم: به معنی نزدیک شدن به گناه و به معنی اشیا و اندک است و در گناهان صغیره بکار می رود. (تکرار یک بار در نجم آیه ۳۲).
۱۶) وزر: به معنی سنگین است و بیشتر در مورد حمل گناه دیگران به کار می رود. (تکرار ۳۶).
بازدید
خبر وحشتناک
بدرستیکه عزرائیل وقتیکه برای گرفتن جان کافری می آید، سیخهائی از آتش همراه اوست، پس به آنها جان او را می گیرد، پس جهنم صیحه می زند، امیرالمومنین (ع) راست نشست و گفت یا رسول الله (ص) حدیثی را که فرمودید تکرار فرمائید که درد چشم را فراموش کردم از ترس این خبر، آیا از امت شما هم کسی هست که به این کیفیت معذب شده و بمیرد فرمود آری، سه طایفه از مسلمانان که این قسم جان می دهند: حاکم ظلم کننده خورنده مال یتیم بنا حق، شهادت دهنده بدرو (سفینه البحار جلد ۲ ص ۷۳۱)
احسان به یتیم
چنانچه ظلم به یتیم عقوبتهای دنیویه و اخرویه دارد همچنین احسان به یتیم هم دارای اجرهای دنیوی و اخروی است مخصوصا نسبت به نگهداری و تکفل یتیم هم روایات زیادی رسیده که به بعضی از آنها اشاره می شود.
از حضرت صادق (ع) مرویست که فرمود، کسی که کفالت و محافظت یتیم نماید خداوند بهشت را بر او واجب می فرماید، چنانچه جهنم را برای خورنده مال یتیم واجب فرموده. (جلد ۱۶ بحارالانوار صفحه ۱۲۰)
و رسول خدا (ص) فرمود من و کفالت کننده یتیم با هم در بهشت خواهم بود مانند این دو انگشت و اشاره به انگشت شهادت و انگشت وسط خود فرمود، یعنی بین من و او جدائی و حجابی نیست. (جل ۱۶ بحار الانوار صفحه ۱۹۹)
و نیز فرمود هرگاه یتیم بگرید برای گریه اش عرش خدا بلرزه می آید، پس خداوند می فرماید ای ملائکه شاهد باشید هر کس او را ساکت نمود و راضی و دلخوش کرد بر من است که او را در قیامت خوشنود نمایم.
و از آثار دست کشیدن بر سر یتیم از روی ترحم، برطرف شدن مرض قساوت قلب است چنانچه در چندین رویات ذکر شده است و احادیث وارده در این باب بسیار و در آنچه گذشت کفایت است.
اولیاء صغیر
پسری که پانزده سالش تمام نشده و دختری که نه سالش تمام نشده نسبت بمالش محجور علیه است یعنی هیچ نوع تصرفی در مال و ذمه اش نمی تواند انجام دهد و حق تصرف در اموالش و همچنین صلاحدید کارش منحصر بولی است ولی شرعی صغیر در مرتبه اولی فقط و فقط پدر یا جد پدری اوست و مادر یا جد مادری و برادر و عموها و دیگران شرعا ولایتی ندارند.
در مرتبه دوم، یعنی در صورتیکه پدر یا جد پدری مرده باشند، ولی شرعی کسی است که پدر یا جد پدری او را بر صغار قیم قرار داده باشند.
در مرتبه سوم یعنی با نبودن پدر و جد پدری و تعیین نکردن قیم، ولی او حاکم شرع است یا کسی که حاکم او را قیم بر صغار قرار دهد.
در مرتبه چهارم یعنی در صورتیکه حاکم شرع هم نباشد پس امر صغیر بعد ول مومنین است که در محل خودش ذکر شده.
قیم بر صغیر هر نوع معامله و تصرفی که صلاح و صرفه صغیر در آن باشد می تواند انجام دهد.
نسبت بخوراک و لباسش نباید سخت گیری نماید البته زیاده روی هم حق ندارد بکند بلکه میانه روی را از دست نداده با ملاحظه عادت و شان طفل برایش تهیه کند.
لباسی را که برای صغیر تدارک می کند واجب است حساب آنرا علیحده از مال صغیر محسوب داشته و حق ندارد آنرا با لباس عائله اش مخلوط نماید.
ولی نسبت بخوراک یتیم واجب نیست که از مال خودش علیحده طعام تهیه نماید بلکه جایز است او را جزء عائله خود و از جمله ایشان محسوب داشته بهمان نسبت از مال یتیم بردارد مثلا اگر طعامی که تدارک نموده ده تومان شده و عائله اش نه نفرند و با صغیر ده نفر می شوند یک تومان سهم صغیر را از مالش می تواند بردارد. و اگر سهم صغیر را کمتر حساب کند بهتر و به احتیاط نزدیک تر است.
و غالبا اختلاط صغیر در خوراک بنحوی که ذکر گردید به صرفه اش نزدیکتر است تا از مالش مستقلا خوراک تهیه کنند.
بلی در صورتیکه از جهت خوراک تفاوت زیادی بین یتیم و عائله اش کما و کیفا باشد، مانند اینکه خوراک صغیر نصف خوراک عائله اش هست کما و کیفا باشد، مانند اینکه خوراک صغیر نصف خوراک عائله اش هست یا اینکه مثلا صغیر گوشت و برنج نمی خورد البته در این صورت اختلاط مشکل است و باید رعایت صرفه و صلاح صغیر را در هر حال بنماید.
چنانچه در قرآن مجید در آیه ۲۲۰ از سوره البقره تذکر می فرماید در شان نزول آن گفته شده که پس از نزول آیه تحریم خوردن مال یتیم و شدت عقوبت آن مسلمانان سخت برخود ترسیدند و از بیم عذاب الهی نزدیک یتیمان و اموال ایشان نمی شدند و اگر کسی سرپرست یتیمی بود او از عائله اش جد امی کرد و خوراکش را جداگانه تهیه می نمود و اگر از خوراکش چیزی زیاد می آید به آن دست نمی زد تا فاسد می شد، پس در حرج و زحمت واقع شدند و از رسول خدا (ص) تکلیف خود را درباره ایتام سئوال نمودند، خدایتعالی این آیه را فرستاد که از کیفیت معیشت یتیمان از تو می پرسند بگو بصلاح آوردن حال ایاشن و محافظتشان از پرهیز و دوری کردن از آنها بهتر است و اگر با آنها مخالطه کنید و طعام خود را با ایشان خلط کرده در خوردن به آنها شریک شودی، پس ایشان برادران دینی شما هستند (و از حق برادران دینی مخالطت است) و خدایتعالی تباه کننده مال یتیمانرا از اصلاح کننده آن می داند. (سوره ۲ آیه ۲۲۰)
اگر قیم ثروتمند است مجانا کار کند
قیم صغیر اگر غنی و در معیشت خود بی نیاز است، احتیاط آنست که تبرعا و مجانا کارهای صغیر را انجام دهد و بهمان اجر و پاداش اخروی که خدایتعالی وعده داده قناعت نماید چنانچه در قرآن مجید دستور می فرماید (سوره ۴ ایه ۶)
اقل الامرین احوط و اولی است
اگر قیم فقیر باشد در مقابل زحمتی که برای یتیم می کشد اجری دارد، و در تعیین حق او سه قول استن بعضی از فقهاء فرموده اند اجره المثل را حق دارد بردارد یعنی رجوع بعرف می شود هر قدر که عرف اجرت او قرار داد می تواند برداشت نماید، بعضی دیگر فرموده اند بمقدار کفایت و رفع حاجتش می تواند بردارد نه زیادتر.
بعضی دیگر فرموده اند اقل الامرین را حق دارد، بعضی اگر اجره المثل از رفع حاجتش کمتر است اجره المثل و اگر رفع حاجتش کمتر از آن باشد بهمان اکتفاء نماید و این قول سوم احوط و اولی است.
تا به حد رشد نرسد نمی شود مالش را باو داد
صغیر تا بسن بلوغ نرسد و دارای رشد نشود جایز نیست مالش را به تصرفش دهند و اگر قیم مخالف این حکم را نمود یعنی مال صغیر را به تصرفش داد و احیانا مال تلف شد ولی طفل ضامن است، و پس از بلوغ و رشدش (سوره ۴ آیه ۶) واجب است عوض آن را به یتیم بدهد و همچنین سایر اموالش را.
نشانه های بلوغ از نظر شرع
بلوغ بیکی از این سه چیز شناخته می شود.
۱- تمام شدن پانزده سال قمری در پسر و نه سال در دختر.
۲- روئیده شدن موی زیر برعانه.
۳- خارج شدن منی باحتلام یا غیر آن.
رشد چیست؟
رشد عبارت از عقل معاشی است که یتیم خودش از عهده امور زندگانی خود بر آید و در معاملات فریب نخورد و در نگهداری مال خود و صرف کردنش در محل خود کاملا مانند سایر عقلا باشد، با این دو شرط یعنی بلوغ و رشد، واجبست ولی، مالش را به او مسترد دارد.