جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
نویسنده : وهبه زحیلی
مترجم : سلیمی – عبدالعزیز
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۸۲/۰۴/۱۴
رده دیویی : ۲۹۷.۶۴۲
قطع : وزیری
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۴۱۸
نوع اثر : ترجمه
زبان کتاب : فارسی
شماره کنگره : BP۲۳۰/۱۷/ز۳فلا۳
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۳۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۳۵۶-۰۱۰-۴
بازدید
نویسنده : اصغر صارمیشهاب
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۷۸/۰۸/۱۷
رده دیویی : ۳۲۴.
قطع : وزیری
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۲۶۴
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۳۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۶۱۹۶-۵۶-X
اثر حاضر, تحقیقی است درباره احزاب سیاسی دولتی و ارزیابی نقش و ماهیت آنها در تاریخ معاصر .بخش نخست با عنوان((بستر نظری احزاب دولتی)) بررسی و تحلیل بحرانهای سه گانه مشارکت سیاسی, مشروعیت و ثبات سیاسی ـ پس از کودتای ۱۳۳۲ـ است .در این بخش نویسنده تلاش کرده عوامل جامعهشناختی ظهور احزاب دولتی را بررسی کند .وی در بخش دوم با تقسیم دولت پهلوی به عناصر سازنده آن یعنی شاه, نخست وزیر, وزرا و ساواک, ویژگی دولتی بودن این احزاب و همچنین نقش آنها در مجلس شورای ملی ارزیابی میکند .در قسمت دیگر این بخش, فعالیتهای احزاب چهارگانه دولتی از ابتدای تشکیل تا برافتادن, همچنین عضوگیری, منابع مالی و پایگاه اجتماعی احزاب دولتی, بررسی میشود .چهار حزب مورد بحث عبارتاند از :((حزب اقلیت(مردم))), ((حزب حاکم ملیون)), ((حزب اکثریت ایران نوین)) و ((حزب واحد رستاخیز ملت ایران)) .کتابنامه, ضمایم, مرامنامه و اساسنامه احزاب چهارگانه مذکور و فهرست اعلام در بخش پایانی آمده است .
بازدید
نویسنده : یوسف قرضاوی
مترجم : نعمتی – احمد
ویراستار : کریمیانسردشتی – نادر
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۷۹/۰۲/۱۷
رده دیویی : ۲۹۷.۳۱
قطع : وزیری
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۳۵۶
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۲۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۵۹۵۶-۶۶-۸
بازدید
به اهتمام : مشفقکاشانی – عباسشاهرخی – محمود
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۷۹/۰۱/۲۳
رده دیویی : ۸fa۱.۰۵۱۶۲
قطع : وزیری
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۲۳۲
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۲۰۰۰
شابک : ۹۶۴
((آینه بردباری)) متضمن اشعاری است از شاعران گذشته و معاصر در مناقب و مصایب امام حسن مجتبی(ع) .برای نمونه, شیخ فریدالدین عطار این رباعی را درباره شهادت آن حضرت سروده است :ای ماه ز حسن خلق تو یافته بهر/ پر مشک ز عطر خلق تو جمله دهر/ وز هر دو جهان کجا توان برد این قهر/ کان آب حیات را بکشتند به زهر .
بازدید
نویسنده : اوانگلیا پاپاخرسیتوپانو
مترجم : رحیمی – فریدون
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۸۲/۰۶/۲۲
رده دیویی : ۸۸۹.۱۳۴
قطع : رقعی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۶۴
نوع اثر : ترجمه
زبان کتاب : فارسی
شماره کنگره : PA۵۶۱۴/پ۲آ۹
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۱۵۰۰
شابک : ۹۶۴-۸۱۶۱-۰۱-۱
در این کتاب ترجمه برگزیده اشعار ‘اوانگلیا پاپا خرسیتو ‘شاعر معاصر یونانی درج گردیده است .اشعار ‘اوانگلیا ‘بیشتر با مضامین مذهبی و تصویری از آرمان و رنج انسانی همراه است ;برای مثال :با این همه ما هنوز با کلماتی ساده سخن میگوییم/ مصراعهایی را به نظم میکشیم که گاه میسوزانند/ واژههایی را به زبان میآوریم که بر چهرههای نگران لبخند میشکوفانند ;که از اشک اشک/ سفر میکنند,/ که بر سطح صاف یا تیز صخرهها/ شبنم سحری بر جای مینهند/ ….
بازدید
نویسنده : ذکرالله محمدی
محل نشر : قم
تاریخ نشر : ۱۳۸۳/۱۱/۰۷
رده دیویی : ۲۹۷.۹۹
قطع : رقعی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۱۷۶
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
شماره کنگره : BP۵۵/۳/ح۲م۲۷
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۱۵۰۰
شابک : ۹۶۴-۸۵۶۷-۰۲-۶
نگارنده در کتاب بر آن است, نقش آیت الله حائری را در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران, به ویژه در پیروزی انقلاب اسلامی بازگو نماید. وی معتقد است: ‘آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری با احیای حوزهی علمیهی قم و تربیت شاگردانی مجتهد نقش اساسی در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران داشته است’. کتاب, متشکل از این عناوین است: ‘اوضاع سیاسی ـ اجتماعی ایران در زمان آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری’, ‘زندگینامهی آیت الله حائری’, ‘شیوه سیاسی ـ اجتماعی آیت الله حائری’ و ‘نقش شاگردان آیت الله حائری در تحولات سیاسی, اجتماعی ایران’.
بازدید
نویسنده : علی بحرانیپور
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۸۳/۰۳/۰۳
رده دیویی : ۹۰۷.
قطع : وزیری
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۱۳۶
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
شماره کنگره : ۳۰۶۰ LB /۲۶/ب۲۷۳آ۸
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۲۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۸۳۵۱-۵۹-۷
بازدید
بازدید
بازدید
۱- تاریخنگاری محتاط
عباس اقبال در مقدمه تاریخ مغول، سعید نفیسی در کتاب »اشهار نظر درباره ارزش علمی تاریخ مشیر الدوله» نوشته نصر الله نیک بین، دکتر باستانی پاریزی در مقدمه ای که بر چاپ جیبی تاریخ ایران باستان نوشته است و نیز در کتاب تلاش آزادی ، عبدالحسین زرین کب درمقاله تارخنگاری پیرنیا، روش پیرنیا را در تحریر تاریخ ایران باستان روش علمی خواننده اند. اما اکثر بزرگواران فوق ، برداشت خود را از شیوه علمی و فصل تمایز آن با تاریخ نگاری غیر علمی مشخص نکرده اند. با این وجود می توان استنباط کرد. که نزد همگی آنان روش علمی جز تکیه بر جزئیات وقایع، رجوع به منابع اصلی و تحریر منظم و مسلسل وقایع تاریخی، مفهوم دیگری نمی تواند داشته باشد و زمنیه هایی که مورد توجه و علاقه مورخ قرار می گیرد، اصولاً نمی تواند ارتباطی به علمی یا غیر علمی بودن روش تحقیق داشته باشد. اگر این برداشت نگارنده درست باشد ، پیرنیا، همانگونه که دکتر زرین کوب می گوید به شیوه فون رانکه تاریخنگاری کرده است. علاقه به جزئیات حوادث واجتناب از تفسیرهای دور و دراز، نشان می دهد که مشیر الدوله در تاریخ نویسی تا حدی به شیوه مکتب فون رانکه و به بررسی آنچه واقعاً روی داده است تمایل داشته است. به پیروی از آنچه فقط از ظاهر و صریح متون می تون استنباط کرد. تاریخنگاری به سبک مذکور، قبل از پیرنیا هم سابقه داشته است، چنانچه محمد حسن خان اعتماد السلطنه از فارغ التحصیلان دوره اول دارالفنون که علوم تاریخ و جغرافیا و ادبیات فرانسه را در دانشگاه پاریس تحصیل کرده بود، در سال ۱۳۰۸ ق به نگارش تاریخ اشکانیان با اسلوب علمی اروپایی پرداخت. پس از او عبدالحسین خان کرمانی، معروف به میرزا آقاخان کرمانی که در ایران و عثمانی به تحصیل مشغول بود، کتاب آئینه اسکندری را در موضوع تاریخ ایران باستان تا انقراض ساسانیان تالیف کرد، که در سال ۱۳۲۴ ق به چاپ رسید. میرزا حسن خان منطق الملک نیز، تاریخ مختصری در زمینه ایران باستان و به روش علمی اروپایی نگاشت و تحت عنوان تاریخ نطقی انتشار داد. بدین ترتیب آنچنانکه گفته شد هم رویکرد به تاریخ ایران باستان و هم توجه به روش علمی دردوه قبل از پیرنیا، سابقه داشته اشت و برای اینکه نشان داده شود که آیا پیرنیا بر دستاوردهای پیشینه چیزی افزود یا خیر، نگارنده بهترین دید که اهم خطوط تاریخنگاری میرزاآقاخان کرمانی را به عنوان برجسته ترین نماینده تاریخنگراری عصر قاجار با ویژگی های تاریخنگاری پیرنیا مقایسه کند تا هم از جاده انصاف خارج نشود و هم سهم دقیق و جایگاه واقعی پیر نیا در تاریخنگاری این سرمزنی به نحوی واقعی روشن گردد. اما آنچه به نظر نگارنده تاریخنگاران را از هم متمایز می کند تعریفی است که آنان از تاریخ ارائه می دهند، یا به عبارت دیگر تلقی و دیدی است که از تاریخ به عنوان یک معرفت انسانی دارند بر مبنای همین اصل بنیادین و در پیوند با آن مسایل دیگری از قبیل هدف تاریخ و فایده تاریخ مطرح می شود، که مجموعه آنها نشاندهنده بینش (به مفهوم اعم) یک مورخ است. بر این مجموعه می توان مسئله گزینش که قطعاً به حذف برخی از رویدادهای گذشته می انجامد و نحوه مواجه با عینیت را افزود . اما از آجا که دو پارامت ر اخیر، خود معلول تکامل علوم تجربی و پیدایش معرفتی به نام فلسفه علم است، می توان از آن صرف نظر کرد. زیرا اصل اساسی در ارزیابی هر فکر و متفکری، بررسی آن در جغرافیای زمانی و مکانی آن است و محک زدن یک متفکر با افکاری که حداثل پنجاه سال بعد به وجود آمده است، خلاف هر قاعده علمی است.
روش اما در تاریخنگاری می تواند از استقلال ذاتی برخودار باشد، تمام مورخین بارگایشات مختلف فکری می توانند از روش یکسانی تبعیت کنند و تنها تفاوتی که در مسئله روش ، بین مورخین می توان قائل شد توانایی آنان در به کارگرفتن آن اسلوب ها و مجهز بودن شان به علوم کمکی مرتبط با موضوع است. می توان دو تاریخنگار را تصور کرد که هر دو به لحاظ بینشی قایل به نقش شخصیت در تاریخ هستند اما یکی از آن دو به علم روانشناسی مجهز است و دیگری نیست. طبیعی است که حاصل کار آن دو متفاوت خواهد بود.
مقایسه تاریخنگاری آقاخان و پیرنیا، نیز با توجه به نکات فوق صورت خواهد گرفت گ اینکه پیشاپیش می تون گفت اینکار درحکم آب در هاون کوبیدن است . زیرا اصولاً پیرنیا، به لحاظ دانش انسانی به مفهوم اعم و بینش تاریخی به طور خاص چیزی ارائه نمی کند. مقایسه «هیچ چیز» با تقریباً «همه چیز» کاری است از نگارنده که در ذیل می خانید.
آقا خان در تعریف تاریخ می گوید : لفظ تاریخ چنانچه می نماید شاید از تاریک ماخوذ باشد یعنی زمان تاریکی و ظلمت. اساتیر نیز به همین معنی دلالت دارد یعنی تیره سا و ظلمت آسا و دساتیر ضد تیرگی است یعنی منور چه دژ و دس ضدیت و خلاف را می رساند. بنابر این وظیفه مورخ روشن کردن گذشته است که جز «با تاکید بر جوهر وقایع و امور نفس الامری» میسر نیست، اما تاکید انحصاری بر وقایع تاریخی را نمی توان تاریخ واقعی دانست. وقایع ساده را باید با محاکمات و دلایل آمیخت تا بتوان تاریخ واقعی یک ملت را رقم زد. «هدف از نگارش تاریخ اما ایجاد غیرت و ترقی و تربیت ملت است» و فایده آن به مفهوم اعم، «فهمیدن اسباب ظهور هر قدرت و شوکت و انقراض ه ردولت» و به مفهوم اخص «تا بدانند کیستند و از بهر چیستند که اگر ندانند ، پیش آمد حال آیندگان را هم نخواهند دانست و بدین ترتیب نه از حب افتخار خبری است و نه از آرزوی ترقی»
پیر نیا اما در مورد هیچکدام از پارامترهای مذکور سخنی به میان نمی آورد، نگارنده علیرغم کنکاشهای طولانی در مقدمه تاریخ ایران باستان، کلیات آن، قسمت تمدنی و بخشهای دیگر کتاب که تصور می رفت بتون چیزی از تعریف و هدف و فایده تاریخ در آن یافت، تقریباً به هیچ چیز نرسید. اما به یک نتیجه رسید و آن اینکه به طور قطع، تفکر تاریخی پیرنیا از آقاخان عقب مانده تر است و این بعید نیست. پیرنیا تحصیلکرده دانشگاه مسکو در رشته حقوق بود و از اوان جوانی سرگرم زد و بندهای سیاسی و بدین سبب نمی توانست به طور جدی وارد عرصه دشوار افکار و تئوریهای مختلف شود. تمام فعالیت فرهنگی پیرنیا، محدود به دوره ده ساله پایان عمر اوست که آنهم صرفاً وقف واقعه یابی تاریخی شده است.
از اینرو می توان گرفت، نخستین و مهمترین ویژگی تاریخنگاری پیرنیا، عدم آشنایی با ترمهای تئوریک تاریخنگاری و به تبع آن عدم وقوف بر جریانات فکری تاریخنگاری و نیز عدم تحر کافی درعلوم کمکی مرتبط با تاریخ سیاسی است که نتیجه مجموعه آنها ، نگارش تاریخی خشک، فرماالیستی و یکنواخت است.
در زمینه روش، اما مسئله به شکل دیگری است و می توان مشابهت هایی بین آقاخان و پیرنیا بر قرار کرد. اگر پذیرفته شود که قدم اول در تحریر تاریخ جمع آوری مواد اولیه است، هم آقاخان و هم پیر نیا، به ترتیب، تحت عنوان افاده مخصوص (آئینه سکندری ص ۳۴ – 32) و منابع تاریخی (ایران باستان ص ۱۷-۱۶) نحوه تدارک این مواد را توضیح داده اند و حتی به طبقه بندی و ارزشیابی آنها پرداخته اند که رویکردی درست و علمی است. طبقه بندی آن دو از منابع ایران باستان، تفاوت چندانی با هم ندارند. مگر اینکه پیرنیا از میان منابع چهارگانه تاریخ باستان، برای نوشته های اشخاص معاصر یعنی کسانی که با رویدادهای تاریخی دوره مورد بحث همعصر بود هاند. بیشترین اهمیت را قائل است. و شهادت آنها را بر واقعه ای تاریخی بیشتر از سایر اسناد مورد اعتماد می داند. آقاخان نیز از این حقیقت غفل نیست که کلید تاریخ قدیم، نوشته ها و آثار باستانی است که بر اثر کاوشهای اخیر به دست آمده مانند خشت های مربوط به زمان کلدانیان اما زمانی که از منابع تاریخ ایران باستان در دروه اسلامی صحبت می کند، بی هیچ گفتگویی وقایع مندرج در شاهنامه را حتی از مروج الذهب و تاریخ ابن مقفع به صحت نزدیکتر می داند تا چه رسد به زینه التواریخ و روضه الصفا و تاریخ معجم و حبیب السیر و ناسخ التواریخ که هیچ ماخذ درست و محاکمات تاریخی ندارند.
سنجشی و اظهار نظر در مورد رویدادهای تاریخی، بدون تردید گام دوم تحریر تاریخ محسوب می شود و دقیقاً در همین مرحله است که قابلیت های مورخ در مواجهه با مواد خام تاریخی که از آشفتگی خاصی هم برخوردار است آشکار می شود. مورخ در این مرحله گهگاه با روایتهای متعددی از یک واقعه تاریخی مواجه می شود و به ناچار در صحت همه آنها تردید می کند، دقیقاً در همین جاست که سنجش و اظهار نظر رخ می نماید و نقد تاریخی شکل می گیرد. مورخ مورد بحث ما (پیرنیا) نیز به این معنا توجه داشته است، ولی روش کار او تا حدی خسته کننده و حتی ابتدایی جلوه می کند. نحوه کار او بدین منوال است که غالباً اکثر روایتهای متناقض یا غیر متناقض مربوط به یک رویداد را به تمامی نقل می کند و در پایان نظر خود را به طور مختصر بیان می کند که در واقع مقایسه ای است بین آنچه که پیشاپیش گفته شده است. حیققت این است که مقایسه ظواهر متون را نمی توان نقد تاریخی نام گذاشت. این نحوه مواجهه با متون، روزگار درازی پیش از پیرنیا و حتی در بین مورخان اسلامی نیز سابقه داشته است. نقد تاریخی راستین، آن است که صاحبان آن متون، به درستی شناخته گردند و با هم مقایسه شوند تا بتوان میزان تاثیر حساسیتها، علائق و وابستگی های مورخ را در کار تاریخی اندازه گرفت و به تاریخ محض تا جایی که ممکن باشد دست یافت. بنابر این به نظر نگارنده در کار تاریخ ، بر خلاف سایر معرفتها باید دید «که می گوید» و نه اینکه « چه می گوید» چون تاریخ را اغلب کسانی نوشته اند که دستی در سیاست داشته اند و سیاست به نحو بیرحمی مخالف هر نوع بی طرفی است.
آخرین مرحله و مهم ترین و مشکل ترین مرحله تحقیق تاریخی ، تفسیر است. اگر مقوصد از تفسیر آنچنانکه گفته شده ، بیان فلسفه تاریخ اقوام، نمایاندن علل حوادث و تعیین روابط آنها با معلومات تاریخی» باشد. پیرنیا متاسفانه در این مرحله نیز گامی برنداشته است و به دلیل عدم آگاهییهای فلسفی، سیاسی و اقتصادی، گهگاه رویدادهای مهم تاریخی را آنچنان ساده تفسیر کرد هاست که آدمی به حیرت می افتد : «وقتی درباره علل انقراض دولت مادها مطالعه می کنیم، چنین نتیجه می گیریم که عیش، اساس انقراض یا نحطاطشان بوده است. چنانکه بعدها همین علت باعث شد که پارسی ها پس از دویست سال سلطنت با هجوم اسکندر مقدونی منقرض شوند. سست شدن یونانی ها و سلوکیدها در ازمنه بعد نیز تکرار همان احوالی است که برای مادیها و پارسیها و مردمان دیگر در ازمنه پیش حاصل شدو. کلیه این قاعده مسلم است که چون مردمی در تجملات زندگی و عیش و نوش فرو رفتند، سست گردیده و به واسطه تن آسایی، صفات مردانگی را بی استتثناء، نتیجه این احول در هر زمان و هر جا یکی است. شگفت اینجاست که پیرنیا در جای دیگر همین کتاب تاکید می کند که تاریخ علمی نیست که اسلوب تحقیقاتش قیاس باشد، اسلوب آن بر استقراء است و منطق اجازه نمی ده که از یک قضیه جزئی یک نتیجه کلی بگیریم».