بازدید
بازدید
در مقاله زیر مطالبی در ارتباط با یکی از مهمترین عللی که باعث پیشرفت جهان صنعتی شده است را مد نظر قرار می گیرد . براستی چرا کشورها یی همچون ایلات متحده و ژاپن و کره و …… پیشرفت کردند و چه عاملی سبب این پیشرفت گردید . همچنین هیتلر به تاسی از چه عاملی به آمریکا اعلان جنگ کرد و او چه باوری نسبت به علم و صنایع خود و آمریکا داشت و وضعیت آمریکا در اعلان جنگ چگونه بود و چه عاملی باعث گردید که آمریکا در حالیکه ناوگان جنگیش در وضعیت بسیار نامطلوبی بسر می برد به وضعیتی مبدل گردد که پیروز جنگ گردد و به تاسی از آن عامل به یکی از بزرگترین قطبهای صنعتی جهان مبدل گردد . وهمچنین به برسی علم و صنعت قبل و بعد از مدیریت علمی و به نقش تیلور در این زمینه خواهم پرداخت . براستی تیلور کیست و چه نقشی را در صنعت ایفاء نموده است قطعا بازخوانی این ماجرا ما را باید به راهی که آنها رفتند باید بکشا ند چرا که این را ه توام با موفقیت بوده است .
مقدمه :
بررسی مدیریت علمی ما را به این درک باید برساند که ما در راستای آموزش فنی و حرقه ای بسیار بد عمل کرده ایم و به جرئت می توان گفت که در زمینه صنعتی نیز راه ایستایی را پیموده و متاسفانه هنوز هم در این مسیر هستیم چرا که دیگران با استفاده از آموزش فنی و حرفه ای به قطبهای بزرگ صنعتی بدل گردیده اند و ما هنوز به صادرات تنها مواد اولیه می پردازیم سادگی مدیریت علمی و نحوه آموزش آن شاید به باور نیاید که این عامل باعث پیشرفت دنیای صنعتی بوده اما خود آن کشورها مدعی این مطلب هستند ، البته متاسفانه ما همواره چشممان بروی تجارب دنیا بسته شده چرا چون می خواهیم همه چیز را در ایران تولید نماییم آنهم فقط به صورت مونتاژ ، یعنی ما همه چیز را مایلیم سرهم بندی نماییم به همین خاطر پیکان بدون تغییر ۴۵ سال تولیدش در کشور ادامه می یابد و آنانی که بعد از ما این صنعت را ایجاد کردند به صادر کننده ای توانا به جهان مبدل گردیند . ما مایلیم همه چیز را برای دیروز آماده نماییم و این راه ما را به ناکجا آباد کشانده است به همین خاطر بازخوانی مدیریت علمی می تواند تا حدی ما را به توجه بیشتر به آموزش خاصه فنی و حرفه ای متوجه سازد . بعنوان مثال می توان گفت ما ۱۲ سال به دانش آموزانمان آموزش هیچ می دهیم چرا که این فرد پس از ۱۲ سال هیچ کاری نمی تواند انجام دهد و در انتظار است که فرجی شود تا او به یکی از ادرات دولتی برود و در آنجا پس از آموزش مجدد به کار گرقته شود . متاسفانه همین فرد پس از اخذ مدرک کارشناسی نیز بیکار می ماند . چرا که هنوز هم چیزی یاد نگرفته تا بتواند کاری را انجام دهد او با اینکه در کشوری زندگی میکند که به او می گویند از شیر مرغ تا جان آدمیزاد می توانی بسازی ولی او باز هم قادر نیست ، چرا که او فقط از کارخانه مدرک سازی مدرک اخذ نموده نه کار یا تجربه کاری .
کلید واژه : مدیریت علمی – تیلور – دانش – آموزش فنی و حرفه ای
علم و دانش در مغرب زمین و شرق قبل از انقلاب بهره وری
براستی نقش علم و معرفت چیست و این نقش و تفکر در باب آن در غرب و شرق چگونه بوده است . در این رابطه به تفکر سقراط و پروتاگوراس در غرب و کنفوسیوس و زن ZEN در شرق می پردازیم :
هدف سقراط از فراگیری علم و معرفت ” خود شناسی ” و تعالی خویش یا خود پروری بود ، یعنی نتایج و ثمرات علم و معرفت ” درونی ” بود ، و به خود شخص بر می گشت . در حالی که ثمرات علم و دانش در پروتاگوراس سوفسطایی و مخالف سرسخت سقراط تنها به صورت توانایی او در چه گفتن و چگونه گفتن خلاصه می شد . که اگر اصطلاح آن روزگاران را می خواستیم بکار بریم ” سفسطه و فن سخنوری ” اش می نامیدیم . برداشت پروتاگوراس از مفهوم علم و دانش ، تا بیش از دو هزار سال پس از وی ، همچنان بر نظام آموزشی مغرب زمین سایه افکنده بود ، و علم و معرفت را شرح می کرد . علوم سه گانه قرون وسطی یعنی همان سیستم آموزشی که تا زمان ما پایه آنچه را که ” آموزش آزادش ” نامیده ایم ، تشکیل داده در واقع شامل ” دستور زبان ” ” منطق ” و ” معانی بیان ” ، یعنی ابزارهای لازم برای ” چه گفتن ” و ” چگونه گفتن ” می شد . این ابزارها هرگز در زمینه ” چه کردن ” و ” چگونه کردن ” راهگشا نیستند . برداشت فرقه زن – ZEN – و نظر طرفداران کنفوسیوس از مفهوم علم و دانش که هر دو برداشت در ظرف هزاران سال بر آموزش و فرهنگ مشرق زمین استیلا داشت – در واقع شبیه به برداشت های پروتاگوراس بود . مفهوم علم و دانش در نزد پیروان فرقه زن ، مبتنی بر خود شناسی بود . در حالیکه طرفداران کنفوسیوس به معادل های چینی گرامر ، منطق و معانی بیان یعنی همان فنون سه گانه ی قرون وسطی دل بسته بودند .
هم سقراط و هم پروتاگوراس ، بر خلاف معاصرین شرق دور خود ، یعنی پیروان چینی کنفوسیوس که هر چیزی جز فراگیری کتاب را خوار می شمردند ، برای هنر و مهارت انسانی ارج و احترام خاصی قائل می شدند . اما اگر چه هنر و مهارت از نظر سقراط و پروتاگوراس پسندیده و قابل توصیه بود ، با این وجود ، جای دانش و معرفت را نمی گرفت . فن و هنر کاربرد محدود و مشخصی داشت که هیچ گونه اصول کلی و عمومی را در بر نمی گرفت . چیزی را که ناخدایی در باره دریانوردی از یونان تا سیسیل می دانست ، نمی توانست به جای دیگری تسری بدهد . از این گذشته تنها راه یادگیری فن و هنر در تلمذ و شاگردی و کسب تجربه خلاصه می شد . هنر و فن را نمی توان در قالب کلمات ، چه نوشتنی و چه گفتنی بیان داشت ، بلکه تنها می شد آن را به نمایش در آورد . صنعتگران و هنرمندان انگلیسی تا اواخر سال ۱۷۰۰ میلادی و حتی پس از آن ، ابدا صحبتی از فنون و مهارتهای خود به میان نمی آوردند ، بلکه تنها در قالب ایماء و اشاره از کنار رموز کار خود می گذشتند .
بنابراین این علوم چه در غرب و چه در شرق تنها به درد خویشتن شناسی و فن بیان می خورد تا کار ، و این علوم هیچ نقشی در ارتباط با کار ایفاء نمیکرد . و چون قابل تعمیم نیز نبود لذا تنها شیووه فراگیری آن روش استاد شاگردی آنهم در طی زمان های طولانی مدت بود .
تیلور کیست :
برای نخستین بار یکنفر آمریکایی بنام ” فردریک تیلور ” ( ۱۸۵۶ – 1915 ) در سال ۱۸۸۱ ، مفهوم علم و دانش را در ارتباط با مطالعه کار ، تجزیه و تحلیل کار و مهندسی کار قرار داد .
کار و فعالیت همواره و همزمان با آفرینش انسان وجود داشته است . این کاملا تصادفی بود که آدم مرفه و تحصیلکرده ای همچون فردریک وینسلو تیلور به یک کارگر بدل شد . ضعف بینایی او سبب شد تا او از راه یافتن به دانشگاه هاروارد صرفنظر کند ، و بجای آن ، در کارخانه ریخته گری ، شغلی برای خود دست و پا کند . تیلور به دلیل استعداد سرشار خدادادی ، خیلی زود توانست خود را تا رده ی مدیریت سطح بالای شرکت ، بالا بکشد ، و با نوآوری هایش در زمینه های ریخته گری و فلز کاری ، به سرعت ، به فردی ثروتمند تبدیل گردد. تیلور، مشاور مدیر کارخانه فولاد بتلهایم بود و با روشهایی که به کار گرفت موفّق شد در سال ۱۸۹۹ تولید چدن را ۴۰۰درصد افزایش بدهد. کاری که او انجام میداد، مطالعه کار بود
مدیریت علمی چگونه بوجود آمد و چیست :
در منابع مختلف تعاریف تعاریف زیادی وجود دارد برخی از آنها در زیر آورده شده مثلا:
مدیریت علمی عبارتست از تجزیه و تحلیل دقیق داده ها و ستاده ها و هزینه ها در مدیریت علمی حدس و گمان و یا حساب سرانگشتی جایی ندارد ، بلکه مستلزم برنامه ریزی دقیق و اجرای سیستماتیک است .
همچنین علمی از نظر تیلور یعنی انجام وظیفه به شیوه ی هر چه فوری تر و هر چه کامل تر . وقتی بهترین شیوه پیدا می شد ، آن وقت بود که می شد افراد را برای به کارگیری آن گمارد ، آن هم فی الفور و منطبق بر قواعد و شرایطی که نسخه آن از قبل پیچیده شده بود . اساس تیلوریسم بر این بود که برای تحقق هر کار خاصی تنها ” یک راه بهترین ” وجود دارد ، و این که بعد از آن می بایست افراد را برای انجام وظیفه تعیین شده به کار گمارد و بر آنها نظارت کرد و نسبت به عملکردشان آنها را تشویق یا تنبیه نمود . وظیفه مدیریت طراحی کار و کنترل آن بود .
چکیده اصول مدیریت علمی به شکلهای زیر نیز میباشد که شامل :
۱- جایگزینی اصول علمی به جای محاسبات سرانگشتی
۲- کسب هماهنگی در فعالیت گروهی به جای تشتت در عمل
مدیریت علمی ۲
۱- جلب همکاری افراد به جای آشفتگی حاصل از فردگرایی
۲- کار و تلاش برای به حداکثر رساندن بازده
۳- تلاش به منظور ارتقای سطح رشد تمام کارکنان برای ترقی روز افزون خود و سازمانشان
در جای دیگری داریم :
۱- ارائه علم حقیقی مدیریت ، به گونه ای که بتوان برای انجام هر کاری بهترین روش را ارائه نمود .
۲- گزینش کارکنان به روش علمی ، به گونه ای که به هر کارگر مسئولیت کاری را که برای او مناسبترین است واگذار کرد .
۳- آموزش و پرورش کارگر به روش علمی ایجاد رابطه صمیمی و دوستانه بین نیروی کار و مدیریت .
۴- ارائه علم حقیقی مدیریت ، به گونه ای که بتوان برای انجام هر کاری بهترین روش را ارائه نمود .
۵- گزینش کارکنان به روش علمی ، به گونه ای که به هر کارگر مسئولیت کاری را که برای او مناسبترین است واگذار کرد .
۶- آموزش و پرورش کارگر به روش علمی
۷- ایجاد رابطه صمیمی و دوستانه بین نیروی کار و مدیریت .
ادامه مطلب + دانلود...