کتاب آوای عارفان شامل ادعیه: عاشورا, توسل, کمیل: تقدیم به روح شهدا و امام الشهدا خمینی روح خدا
- admin
- معرفی کتاب
- 22nd دسامبر 2016
- بدون نظر
بازدید
کتاب آوای عارفان شامل ادعیه: عاشورا, توسل, کمیل: تقدیم به روح شهدا و امام الشهدا خمینی روح خدا
نویسنده : عبدالحسین اشعری
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۸۰/۰۳/۰۹
رده دیویی : ۸fa۱.۰۵۱۶۲
قطع : جیبی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۱۹۲
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : عربی
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۵۰۰۰
شابک : ۹۶۴-۵۶۹۸-۱۰-۳
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
در مقام تحلیل انقلاب اسلامى ایران، یک رویکرد، آن را ملهَم از نهضت حسینى و مکتب عاشورایى مىداند و در همین بستر با بررسى عوامل اصلى محدثه انقلاب، آنها را عوامل مبقیه انقلاب نیز دانسته، بر حفظ و استمرار
آنها پاى مىفشارد.
نویسنده در این مقاله با مفروض گرفتن تأثیر پذیرى انقلاب اسلامى ایران از نهضت امام حسین(ع) به دنبال نشان دادن نوع تأثیرگذارى عاشورا بر انقلاب اسلامى و تداوم آن است و در این راستا عناصر رهبرى، مکتب و ملت را در هر دو حرکت با معرفى شخصیت رهبران جبهههاى حق و باطل به بحث مىگذارد.
مقاله حاضر مىکوشد، به این سؤالات پاسخ دهد:
۱٫ آیا عاشورا بر انقلاب اسلامى تأثیر گذاشته است؟
۲٫ اگر عاشورا بر انقلاب اسلامى تأثیر داشته در چه زمینهها و به چه صورتى بوده است؟
۳٫ آیا عاشورا، همانگونه که در پیدایش و پیروزى انقلاب اسلامى تأثیر گذاشت، قادر است بر تداوم آن نیز تأثیر بگذارد؟ نیل به اینمقصود و هدف، چگونه و از طریق پیمودن چه راههایى امکانمىیابد؟
مقدمه
اگر چه تأثیرگذارى عاشورا بر انقلاب اسلامى و تداوم آن، از نظر نگارنده مسلّم و بدیهى است، به همین دلیل، آن را به عنوان مفروض برگزیده است، اما به جهت آن که بر خوانندگان نیز این قطع و یقین حاصل شود، دو دلیل در اثبات آن اقامه مىکنیم: دلیل اوّل: امام خمینى(ره) به شکلهاى مختلف بر چنین تأثیرى اشاره کردهاند.
بهعنوانمثال:
«حجت ما براى این مبارزهاى که بین مسلمین و…این دستگاه فاسد است، حجت ما در جواز و
لزوم این عمل…عمل سیدالشهدا (ع) است…حجتمان براین است که اگر چنانچه این مبارزه را ادامه بدهیم و صدهزار از ما کشته بشود براى رفع ظلم…براى اینکه دست آنها را از این مملکت اسلامى کوتاه کنیم، ارزش دارد. حجتمان هم کار حضرت امیر(ع)، و سیدالشهداست.»
گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینهزنى و نوحهسرایى نبود، br>15> خرداد پیش مىآمد … تمام این وحدت کلمهاى که مبدأ پیروزى ما شد، براى خاطر این مجالس عزا و این مجالس سوگوارى و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد… اگر قیام سیدالشهدا سلام الله علیه نبود، امروز هم ما نمىتوانستیم پیروز شویم.
… انقلاباسلامى ایران پرتوى از عاشورا و انقلاب عظیم الهى آن است.
… کربلا را زنده نگه دارید و نام مبارک حضرت سیدالشهدا را زنده نگه دارید که با زنده بودن او
اسلام زنده نگه داشته مىشود.
دلیل دوم: بیشتر منابعى که زمینههاى زایش عاشورا و انقلاباسلامى را کاویدهاند، به مشترکات فراوان این دو اشاره دارند، از جمله:
الف. در باره عاشورا، برخى نوشتهاند:
فرهنگ و تعالیم عاشورا داراى زمینههایى است که نمونههایى از آن عبارتند از:
.۱ فرهنگ شهادت،
2. فرهنگ مبارزه مستمر حق با باطل،
۳٫ فرهنگ طاغوت ستیزى و طاغوت
زدایى،
4. اصل پیروى از رضاى خدا و مصالح مسلمین،
5. فرهنگ پیشگیرى از جرم و فساد
قبل از وقوع آن،
6. فرهنگ نظارت عمومى و امر به معروف و نهى از منکر.
ب. دیدگاه امام خمینى(ره) در باره انگیزههاى قیام امامحسین(ع) عبارت است:
1. عمل، به تکلیف الهى، ۲٫ تشکیل حکومت اسلامى، ۳٫ نشر اسلام و بقاى آن، ۴٫ امر به معروف و نهى
از منکر، ۵٫ نجات اسلام از خطر تحریف، ۶٫ اصلاح امت و جامعه اسلامى، ۷٫ ظلم ستیزى عدالتخواهى.
ج. در باره انقلاباسلامى.برخى عوامل پیدایش انقلاباسلامى را به این شرح توضیح
دادهاند: ۱٫ مذهب، ۲٫ سلطه بیگانگان، ۳٫ رهبرى حضرت امام خمینى(ره)، ۴٫ شعار جدایى دین از سیاست، ۵٫ اسلام زدایى نظام حاکم، ۶٫ بیگانه بودن نظام حاکم با مردم، ۷٫ تحقیر شخصیت انسانى مردم، ۸٫ وحدت و یکپارچگى ملت.
د. برخى زمینههاى انقلاب را به این شرح بر مىشمارند: ۱٫ ایجاد نارضایتى عمیق درمردم از شرایط حاکم، ۲٫ وجود رهبرى و ساختارهاى اجتماعى و سیاسى بسیجگر، ۳٫ گسترش روحیه انقلابى و مشارکت مردمى، ۴٫ گسترش و پذیرش اندیشه حکومت اسلامى، ۵٫ مبارزه خشونت بار مردم با دولت.
بنابراین، شناخت و تبیین عوامل مؤثر در شکلگیرى انقلاباسلامى، بدون توجه به نقش و تأثیر نهضت بزرگ امامحسین(ع)، شناختى ناقص و به دور از واقع است.
البته، اجمالى که از تأثیر عاشورا بر انقلاباسلامى سخن گفتیم، براى درک عمیق این تأثیر، نارساست، ثانیاً بدون قالب بندى و پراکنده است. از این رو، مقاله تلاش خواهد کرد تأثیر عاشورا در پیدایش انقلاب اسلامى را در سه قالب: رهبرى، ایدئولوژى (اسلام) و مردم نشان دهد، زیرا بیشتر منابع مربوط به انقلاب اسلامى، این سه عامل را تنها عوامل زادن انقلاباسلامى و تداوم آن بیان مىکنند:
۱٫ «پیروزى انقلاب اسلامى، بطلان بسیارى از نظریهها را به اثبات رساند و ثابت کرد نباید هر پدیدهاى را در لابراتور تجربى آزمایش کرد. پیداست این همه، جز از طریق امدادهاى الهى و فرهنگ غنى اسلام و رهبرى خردمندانه امام خمینى و فداکارىهاى ملت سلحشور و اتحاد و همدلى همه اقشار ملت امکانپذیر نبود.»
۲٫ «عامل اصلى که موجب بروز و پیروزى انقلاباسلامى گردیده است، عامل اسلام زدایى شاه بوده ست…مسلّماً غیر از این عامل، باید عامل وحدت بخش و حرکت آفرین رهبرى دینى و مرجعیت والا مقامى نظیر امام خمینى را نباید به باد فراموشى سپرد…بنابراین، مهمترین عوامل بروز و پیروزى انقلاب را باید در دو مفهوم کلى دید:
الف. روح اسلام خواهى و خداخواهى مردم (امت)
ب. رهبرى دینى مورد قبول عامه مردم(امام).»
۳٫ «امام به عنوان وصل میان مردم و اسلام، با درس از نهضت عاشورا، محتواى سیاسى – انقلابى اسلام را بدان بازگرداند. همانگونه که مکتب اسلام، رهبرى امام و حضور مردم، سهعامل اصلى محدثه انقلاب به حساب مىآیند، همین سه عامل به عنوان عوامل مبقیه انقلاب
نیز محسوب مىگردند.»
رهبرى
در رأس قیام عاشورا، امامحسین(ع) و در فراز انقلاب اسلامى، امام خمینى(ره) قرارداشت. یزید بن معاویه و محمدرضا پهلوى در سوى دیگر این دو نهضت بودند.
۱٫ حسین بن على(ع)
امام خود را این گونه معرفى مىکند:
«ما دودمان پیامبریم و به عهدهدارى این امر (حکومت) و ولایت بر شما، از دیگرانى که به ناحق
مدعى آنند و میان شما به ستم و تجاوز حکومت مىکنند، سزاوار تریم».
حسین(ع) خطاب به ولید، هنگامى که از او خواست با یزید بیعت کند، فرمود:
«ما خاندان نبوت و معدن رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و نزول رحمتایم. خداوند به ما آغاز کرده و به ما ختم نموده است.»
امام در اعتراض به سخنان معاویه در مدینه که فضایل یزید را برمىشمارد، فرمود: «کسى را وانهادهاى که از نظر پدر و مادر و صفات شخصى از یزید بهتر است!» معاویه گفت: گویا خودت را مىگویى؟! حضرت فرمود: آرى.»
در جاى دیگر فرمود:
به خدا قسم! من به خلافت شایستهترم، پدرم بهتر از پدر یزید است، جدم برتر از جد اوست، مادرم بهتر از مادر اوست و خودم بهتر از اویم.»
۲٫ یزید بن معاویه
امامحسین(ع) در نامهاى به معاویه نوشت:
«جوانى را به ولایت امر مردم تعیین کردهاى که شراب مىخورد و با سگ، بازى مىکند! به
امانت خود خیانت کرده و مردم را تباه ساختهاى. چگونه یک شرابخوار را به تولیت امور امت
محمد(ص) مىگمارى؟! شرابخوار که امین بر یک درهم نیست، چگونه نسبت به امت امین
باشد؟!»
«یزید، خودش گواه رأى اوست. او براى همان کارهایى که مشغول است مثل بازى با سگها،
کبوتربازى، نوازندگى و عیاشى، بهتر است. بیش از این بار ستم بر دوش مکش.»
یزید در سه سال پادشاهى، سه جنایت فجیع مرتکب شد:
اوّل، در ۶۱هجرى، امامحسین(ع) و خاندان عصمت و طهارت و یاران او را به شهادت رساند.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
آنچه در این کتاب مىخوانید، برگى چند از کارنامه پربرگ و بار زندگانى سراسر عقیده و جهاد اُسوه ستوده توّسل، موساى مظفر سینه سینایى «مریوان»، بانى برومند لشکر دشمنشکن ۲۷ محمد رسولاللّهr، پرچمدار رشید دریادلان دو کوهه در نبرد حماسى فتحالمبین، منتقم خون شهیدان مظلوم خونینشهر در مصاف پیروزمند اِلى بیتالمقدس و سرانجام، یوسف گمگشته جبهههاى دفاع مقدّس ملّت سلحشور ایران، سردار کبیر حاج احمد متوسّلیان است. همین و دیگر هیچ.
سرگذشت سراسر ایثار و حماسه این جوانمرد راستین، خود گواه صادقى است بر اعجاز روحاللّهىِ پیر جماران در احیاى انفاس مرگ زده «جوانان عجم(۱)» و تبدیل مس وجود فرزندانِ این آب و خاک به آنچه در بشارات آخرالزمانى حضرات معصومین(صلواتاللَّه علیهم اجمعین) به پارههاى پولاد – زُبُر الحدید – تعبیر شده است. اگر نبود همیارى تنى چند از یادگارانِ گرانقدر سالیان عاشورایى جبهه و جهاد، شاید کار گردآورى و نگارش این مختصر، هیچگاه به فرجام نمىرسید. در تکوین مطالب فراهم آمده در این دفتر، سهم نخست و اساسى از آنِ مادر بزرگوار و خواهر فهیم و محترم آن سالار سفر کرده است. همچنین سرداران گرامى سپاه برادران: سیدیحیى (رحیم) صفوى، محمدعلى جعفرى، محمد کوثرى، محمدحسن محققى، حسین همدانى، فتحاللَّه جعفرى، حسین اللَّهکرم، سعید قاسمى، مجتبى عسکرى، على میرکیانى، احمد حمزهاى، عباس برقى، مجتبى صالحىپور، محسن کاظمینى، سیروس صابرى و نیز سروران ارجمند: على نیکوگفتار صفا، نصرتاللَّه قریب، رضا غزلى، محمد دانشراد، محمود مرادى، عبدالرضا وزوایى، سیدحسن هدایتى، علىاصغر آب خضر، طاهر مؤذن، احمد بیگدلى، محمدعلى درویشى، محمد جهانجانى، ناصر شریفى، منصور حیدرى، کمال سپاهى، شهید سعید جانبزرگى، محمدحسین دینى، جواد بهروز فخر، محمدمهدى همّت، رضا رئیسى، سیداحمد میرطاهرى و سیداحمد حسینى، که هر یک به گونهاى، با ارائه خاطرات، دستنوشتهها، نوارهاى صوتى و تصویرى، اسناد، عکسها، تذکر و تصحیح لغزشهاى این قلم، تبیین صحت و سقم هر واقعه یا نقل قول منسوب به حاج احمد متوسلیان و…، علىقدر مراتبهم، سهمى مهم و نقشى مؤثر داشتهاند. بهویژه، صاحب این قلم، توفیق خود را در گردآورى بخش عمده اسناد و مستنداتِ این وجیزه، مرهون مساعدتهاى دلسوزانه هنرمند بزرگوار و سردار شهید حاج قاسم دهقان و نویسنده دردمند بسیجى آقاى گلعلى بابایى مىداند که براى این فقیر امکان بهرهبردارى از خاطرات ناب تنى چند از عزیزان مذکور در فوق را بهصورت دریافت معالواسطه فراهم آوردند. دیگر این که مؤلف بر خود فرض مىداند تا از همیارى و الطاف بىدریغ هنرمند ارجمند و استاد گرامى؛ حاج نادر طالبزاده اردوبادى که تمام برهههاى نگارش این اثر وامدار عنایات مشفقانه اوست، صمیمانهترین سپاسگزارى قلبى خود را ابراز دارد.
همچنین کم نبودند بسیجیان رشیدى که طى سه سال کار نگارنده بر روى این پروژه، به لطفِ عنایت الهى، چون گلهایى معطر بر سر راه صاحب این قلم سبز شدند و سخاوتمند و بىدریغ، عطر خاطرات سالیان پرخوف و خطر نبرد در جبهههاى غرب و جنوب طى مقطع چهارساله ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۱ را به مشام این قلم هدیه کردند و تنها اجرى که خواستند، این بود که در تحریر این نوشتار، نامى از ایشان به میان نیاید؛ لاجرم حرمت درخواست ایشان را پاس داشتیم. سعى این جوانمردان مشکور و مزد همراهىشان در فراهم آمدن این دفتر، با حضرت ربّ الشهدا والصدیقین؛ انشاءاللَّه.
دیگر اینکه زحمت پیرایش و ویراستارى متن دستنویس اثر را برادر ارجمند جناب آقاى مهدى عقابى متحمل شدهاند که اگر نبود دقت و تیزبینى این عزیز نکتهسنج در ویرایش آنچه مىخوانید، قطعاً در هر برگ این دفتر میدان گستردهاى براى ترکتازى آن طایفه از منتقدان مچگیر! وادى ادبیات فارسى گشوده مىشد، که معالاسف نه با سنجش وزن مغز کلام، که صرفاً به گرفتن ایرادهاى نیش غولى بر پوسته ظاهرى لفظ، دل خوش مىدارند. هر چند اگر به نفس جرأتِ جنونآساى نگارش این دفتر توسط قلمزن تُنُک مایهاى چون فقیر تأملى داشته باشیم، مگر نه این است که هماینک نیز چنین میدانى براى چنان منتقدان والامقامى گشایش یافته است؟… بگذریم! مىماند چند توضیح ضرورى و مختصر در مورد کتابى که در دست دارید.
۱- با عنایت به اینکه از اُمّهاتِ اصول نگارش یک زندگىنامه، پرهیز از حاشیهروىها و تمرکز قلم بر محور اصل وقایع، خاطرات و حوادث مبتلا بِهِ شخصیت اصلى اثر است، ما نیز ره چنان رفتهایم که رهروان این وادى رفتهاند. ثقل موضوعى کتاب، مبتنى بر رخدادها و خاطرات بوده و سهم این قلم حتىالامکان به پیوند دادن سیر منطقى هر ماجرا به ماجراى بعدى، از آغاز تا فرجام، محدود گشته است. ضمن آنکه معتقدیم شیرینى و لطفى که در نوع الفاظ و تعابیر تکتک راویان درباره شخصیت محورى کتاب – حاج احمد متوسلیان – وجود دارد، اگر بناى نگارش را بر روایت یکنواخت و ملالآور قلمدانان کل مىگذاشتیم، یکسره زائل مىشد و از بین مىرفت.
۲- از هنگام شروع کار نگارش و تحویل نسخه اول تا آخرین زمانى که قرار شد متن اثر روانه حروفچینى شود، مؤلف در پنج نوبت ناگزیر از بازنگرى کلّى مفاد کتاب و تجدید نگارش آن گردید. بخش عمده ضرورت این تجدید تحریر ناشى از دستیابى به اسناد و مدارکى بوده است سخت ارزشمند و مغتنم که آوردن هر یک در جاى خود به کار رفع ابهام و کمک به تشریح هر چه مناسبتر بسیارى از وقایع و حوادث مورد اشاره در کتاب مىآمدند. فرازهاى کردستان، تهاجم ارتش متجاوز عراق به غرب کشور در آغاز جنگ تحمیلى، درگیرىهاى شخصیت محورى اثر با لیبرالیزم منحط، مراحل چهارگانه نبرد فتحالمبین، چهار مرحله عملیات الى بیتالمقدس و لبنان در جنگ ۱۹۸۲ میلادى از جمله مقاطعى بودهاند که مکرر مورد بازنگرى و بازنویسى متکى به مستندات قرار گرفتهاند. متن نهایى، همین تحریر پنجم مبتنى بر تجدید نظر کلى و منقح است که اکنون در دست شماست.
۳- در تحریر نهایى کتاب، روال فصلبندى موضوعى عمداً نادیده گرفته شد. اگر حمل بر خودستایى نشود، نگارنده به اتکاى بیش از یک دهه سابقه کار مستمر قلمى در عرصه کتابت جنگ و روزنامهنگارى بر این باور است که به هیچ روى نمىتوان روندِ شتابناک و پرفراز و فرود زندگى حماسى انسانى از طراز احمد متوسلیان را، با فصلبندىهاى فاضل مآبانه از هم گسیخت و این کلّ ِ لایتجزّى را با تیغ جداسازى ذوقى دچار انشقاق و سلاخى ادبى کرد. کارنامه زندگانى سراسر جهاد و مقاومت این دلاورمرد سپاه اسلام، چنان با حوادث عاشورایى جبهه و جنگ گره خورده است که تفکیک وقایع و نبردهایى که او عامل و علمدار آنها بوده، از شخصیت فردى و زندگى خصوصى وى، اگر نگوییم امرى ناممکن، لااقل بسیار دشوار بهنظر مىرسد؛ ضمن آن که بزرگان ما بحق فرمودهاند که مردمان را از اعمالشان باید شناخت و درخت را از میوهاش. هم از این روى، چارهاى ندیدیم جز آن که سیماى تابناک سردار رشید دو کوهه را در آیینه حوادث و وقایعى که او عامل یا درگیر آنها بوده است، جستوجو کنیم.
۴- تذکر این مطلب از سوى مؤلف بسیار ضرورى بهنظر مىرسد که در این دفتر چه بسا حوادث، وقایع، شخصیتها، نبردها و… بودند که بهگونهاى در خور، مذکور واقع نگشتهاند. از آن جمله رشادتهاى رزمآوران ردههاى مختلف یگانهاى تابعه نیروى زمینى ارتش جمهورى اسلامى ایران، نیروى هوایى ارتش، شیرمردان هوانیروز، رزمندگان جمعى ژاندارمرى و کمیته سابق، جهادگران مظلوم، جنگاوران مردمى عضو فدائیان اسلام، گروههاى داوطلب مردمى اعزامى از دیگر استانهاى کشور به کردستان، برادران و خواهران آموزشیار و از جان گذشته نهضت سوادآموزى، امدادگران هلالاحمر جمهورى اسلامى ایران، پزشکان، پرستاران و کلیه کادرهاى درمانىِ ایثارگر حاضر در عرصههاى نبرد و پشت جبهه، برادران و خواهران طلبه و دانشجوى داوطلب اعزام به غرب جهت اقدامات فرهنگى و عمرانى، روحانیت انقلابى اهل سنت و اهل تشیع در منطقه غرب کشور، نیروهاى سلحشور و مؤمن سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد و سرانجام کلیه سرداران شهید، جانباز و ایثارگر و نیروهاى دشمنشکن سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در تکتک مناطق غرب کشور،… که ناگفته پیداست انعکاس رنجها و رزمهاى هر یک از ایشان خود محتاج نگارش صدها جلد کتاب مستقل و مفصل مىباشد. بدیهى است با عنایت به اینکه در تدوین این مختصر، نیت عمده انعکاس سرگذشت سردار کبیر حاج احمد متوسلیان بوده است، عزیزان مذکور در فوق عذر تقصیر مؤلف را در این رابطه، از سر کرامت خویش خواهند پذیرفت؛ انشاءاللَّه.
۵- و آخر اینکه هنوز آرشیوها و بایگانىهاى فراوانى دربسته ماندهاند و اسناد و مدارک بىشمارى وجود دارند که محکوم به پردهنشینى و خاکخوردناند.
جانِ کلام، ناگفتهها و نانوشتهها، بسیار بیش از آنند که در این دفتر فراهم آمده است. نگارنده اذعان مىدارد که این وجیزه، لیاقت دریافت عنوان «فصل الخطاب» را در ساحت روایت حماسه حیات طیبه سردار کبیر حاج احمد متوسلیان ندارد؛ اما اگر همین چند برگ مختصر، خشت اول موزون و فتح بابى مناسب براى این مهم بوده باشد، صاحب این قلم اجر خود را برده است.
لاحول و لاقوّه الاّ باللّه العلى العظیم
محرم الحرام ۱۴۱۷ – حسین بهزاد
ادامه مطلب + دانلود...