بازدید
شادروان جعفر شهیدی در مقدمه ی این کتاب چنین می نویسد :
ماهها و میتوان گفت ، سالهاست میخواهم قلم بردارم و صفحه هایى پیرامون زندگانى امیر مؤمنان على (ع) بنگارم . هر بار که خود را آماده میکنم ، ندایى از درونم میشنوم: «آهسته باش !چه گستاخى!میخواهى در این میدان پهناور درآیى و بضاعت اندک خود را بنمایى؟نمیدانى مهتاب به گز پیمودن است و دریا را با مشت تهى نمودن.در میا! که عرصه سیمرغ نه جولانگه تو است.»
از خود پوزش میخواهم و قلم را به یک سو مینهم.دیرى نمیگذرد که دیگر بار شوق،عنان میگسلاند و بیخواست من ، مرا میراند ، که آخر از مورچه و ران ملخ و پیشگاه سلیمان یادگیر .مگر نمیدانى در آستانه بزرگان از هر کس به اندازه توان او چشم مىدارند؟«خدایا!چه باید کرد؟»سرانجام به خود گفتم درست است که پرداختن به چنین کار در توان تو نیست،اما به خود منگر که بضاعتت چیست،بنگر که سخن درباره کیست.او دستگیر ناتوانان است و یاور درماندگان .از لطف خدا و سخن شاه اولیا مدد خواه!
شاید آن سان که در نهج البلاغه به گفته خود عنایتش بود و در ترجمه یاریت نمود،لطف از تو دریغ ندارد و موفقت گرداند،تا هدیهاى به دوستانش تقدیم کنى و بکوش تا آنجا که مىتوانى از فرمودههاى او به پارسى برگردانى و على از زبان على بشناسانى.این بار آماده گشتم و این صفحهها را نوشتم و کتاب را به شیفتگان على(ع)تقدیم میکنم.در خواندن آن به نارسائى نوشته من ننگرند،عظمت مقام على را در نظر آورند و به هر حال این ضعیف را از دعاى خیر فراموش نکنند.
ادامه مطلب + دانلود...