بازدید
– شیوه ادراکی – حرکتی: این شیوه آموزش بر مبنای تقویت مهارت های ادراکی- حرکتی می باشد و آن را ثمربخش ترین شیوه ارائه آموزش می داند.
– شیوه زبانی: عامل پدیدآورنده ناتوانی های یادگیری را مهارت های درون دادی، تداعی انگیزی و برون دادی ضعیف زبانی می داند و تقویت مهارتهای زبانی به وسیله متخصصان و زبان شناسان را توصیه می کند.
– شیوه چند حسی: اطلاعات از طریق چند حس به طور همزمان به کودک داده می شود و اطلعات در ذهن کودک حک می شود و فراموش نمی شود.
– شیوه صحیح آموزی: توانایی های یادگیری را به طور عمده ناشی از فقر و نارسانی های اولیه می داند، بنابراین با بازسازی فرایندهای آموزشی به شکل صحیح می توانیم آن را اصلاح کنیم.
– شیوه آموزش مستقیم: که مبتنی بر آموزش مستقیم مهارت های تحلیل شده است و مشابه به روش صحیح آموزی است.
توصیه های آموزشی
فرد مبتلابه ناتوانی های یادگیری دارای رفتارهای شناختی، اجتماعی، هیجانی است که باید برنامه های آموزشی بر این اساس بنا گردد و تا آنجا که ممکن است آموزش ها به صورت انفرادی باشد.
مهارتهای پی در پی تمرین شود، در آموزش از واژگان ساده و قابل فهم استفاده شود.
جهت بهداشت روانی کودک از مشاور استفاده کنیم. از مثلث کودک، والدین، مربیان که کارآمدترین شکل آموزش دادن است استفاده کنیم.
یادگیری مفاهیم
مقدمه
یادگیری مفاهیم و اصول شالوده فعالیتهای ذهنی آدمی را میریزند. ما از راه مفهوم آموزی دنیا را در ذهن خود خلاصه میکنیم و با ایجاد ارتباط میان آنها ، پدیدههای هستی را میشناسیم و به تفکر میپردازیم. مفاهیم عناصر اصلی اصول و قوانین را تشکیل میدهند و اصول و قوانین به نوبه خود تار و پود نظریهها و اندیشههای انسان را میسازند. به عبارتی هر فرد یا آدمی پیش از آنکه بتواند به محرکها و رویدادهای محیط خود پاسخ مناسبی بدهد باید با مفاهیم در خود و مربوط آشنایی کافی داشته باشد. چنانکه اگر بخواهیم مساحت یک مربع مستطیل یا دایره را بدست آوریم باید با مفاهیم طول و عرض یا شعاع ، مجذور و عدد پی آشنا باشیم.
اهمیت یادگیری مفاهیم
دی چکو و کرافورد (۱۹۷۴) چندین مورد را در رابطه با تاثیر یادگیری مفاهیم در زندگی انسانها توضیح دادهاند:
۱٫ مفاهیم پیچیدگی محیط را کاهش میدهند.
۲٫ مفاهیم ما را در شناسایی اشیا محیط پیرامون مان یاری میدهند.
۳٫ مفاهیم نیاز به یادگیری مکرر را کاهش میدهند.
۴٫ هر گونه آموزشی به یاری مفاهیم امکان پذیر است.
روش آموزش مفاهیم
چون مفاهیم نادرست موجب اندیشه و استدلال نادرست میشوند، به این جهت در آموزش آنها باید دقت کافی بکار برد. روش آموزش مفاهیم را در هفت مرحله میتوان شرح داد. این مراحل بر مراحل عمومی آموزش مبتنی هستند:
مرحله اول
عملکردی را که پس از آموزش مفهوم از یادگیرنده انتظار دارید در آغاز درس بیان کنید؛ در یادگیری مفاهیم ، عملکرد مورد نظر معمولا به صورت توانایی یادگیرنده در شناسایی مثالهای تازه مفهوم یاد گرفته شده بیان میشود. بنابراین لازم است یادگیرندگان قبل از شروع یادگیری بدانند در طول یادگیری چه چیز را یاد خواهند گرفت و بعد از اتمام یادگیری چه عملکردی باید داشته باشند.
مرحله دوم
از تعداد ویژگیهای مفاهیم پیچیده کم کنید و ویژگیهای مهم را بارزتر جلوه دهید؛ برخی از مفاهیم ویژگیهای متعددی دارند. لازم نیست معلم تمام ویژگیهای مربوط را نام ببرید. تاکید بر ویژگیهای مهم ارزش بیشتری در یادگیری مفهوم مورد نظر خواهد داشت.
مرحله سوم
واسطههای کلامی لازم را در اختیار یادگیرندگان قرار دهید. شواهد تجربی نشان داده است یادگیری پاره ای از نامها و اصطلاحات به صورت واسطههای کلامی به دانش آموزان در یادگیری مفاهیم کمک میکند.
مرحله چهارم
مثالهای مثبت و منفی مفهوم را در اختیار یادگیرندگان قرار دهید؛ به عنوان مثال در یادگیری مفهوم پرنده مثالهای گنجشک ، کبوتر ، اردک به عنوان مثالهای مثبت و سگ ، گربه ، موش به عنوان مثالهای منفی ارائه شوند.
• مرحله پنجم: مثالهای مفهوم را بطور متوالی ارائه دهید.
• مرحله ششم: فرصتهایی را برای پاسخگویی یادگیرندگان فراهم کنید و پاسخهای آنها را تقویت کنید.
• مرحله هفتم: یادگیری دانش آموز را ارزشیابی کنید.
پیشنهادهایی برای یادگیری بهتر مفاهیم
به عقیده لیونوردروین برای یاری دادن به دانش آموزان در کاربرد مفاهیم درست باید به موارد زیر توجه نمود:
مثالهای عملی
به جای توضیح یک واژه با واژه دیگر شایسته است در هر دوره سنی با مفاهیم مربوط به آن دوره آموزش دهیم و برای تشریح هر مفهوم مثالهای عملی و قابل ادراک شاگردان ارائه کنیم.
مثال زدن شاگردان
در آموزش هر مفهوم جدید معلم پس از تعریف و تشریح و کاربرد آن در مثالها و نمونههای مختلف از شاگردان میخواهد به آنان نیز به نوبه خود مفهوم را در مثالهایی بکار برند تا یادگیری عمیق و کامل شود.
تشریح واژههای دو پهلو
معلمان هنگامی که در گفتارها و نوشتارها به مفاهیم دو پهلو یا مبهم برخورد میکنند از دانش آموزان بخواهند معنای آنها را توضیح دهند تا رفع هر گونه ابهامی بشود.
جلوگیری از تعمیم غلط
مرزها و حدودها را در کاربرد مفاهیم به دانش آموزان نشان داد تا دچار تعمیمهای غلط نشوند.
رابطه یادگیری مفاهیم با یادگیری اصل ، قاعده ، اندیشه و استدلال
قاعده معمولا از دو یا چند مفهوم برای تجسم و کاربرد اندیشه خاص بوجود میآید، اما اصل برخلاف قاعده که در توصیف اندیشه خاص بکار میرود مجموعهای از مفاهیم است که برای بیان اندیشه کلی و فراگیر دارای کاربرد است. در واقع اصول و قواعد به بیان رابطه بین دو یا چند مفهوم میپردازند و ابزارهای اندیشه به حساب میآیند.
ارتباط یادگیری مفاهیم با سایر انواع یادگیری
بطور کلی یادگیری مفاهیم برای یادگیریهای دیگر از ساده تا پیچیده ، یادگیری روزمره زندگی تا یادگیریهای دقیق عملی ضروری و اساسی ، تمامی دارای مفاهیمی هستند که بدون یادگیری و درک کامل آنها بقیه مراحل یادگیری اتفاق نخواهد افتاد. مثل مفاهیم دایره و مثلث در هندسه ، نیرو در فیزیک و … .
یادگیری های شبانه تنها منجر به یادآوری نوک زبانی می شود / انقباض بدن داوطلب مضطرب کارکرد حافظه را مختل می سازد
تحقیقات اخیر نشان می دهد که یادگیری های شبانه در طول زندگی بر اثر پائین بودن میزان پروتئین هسته های سلولی مغز در شب به هیچ وجه موثر نبوده و این نوع یادگیری ها جز اتلاف وقت نخواهد بود و تنها منجر به یادآوری های نوک زبانی در هنگام پاسخ دادن به سئوالات می شود.
دکتر “محمد رضا افضل نیا” در گفتگو با خبرنگار دانشگاهی “مهر” افزود: به طور کلی یکی از عواملی که در یادگیری و یادآوری تأثیر زیاد دارد، اضطراب است. این عامل موجب برانگیختگی و آشوب درونی می شود که از لحاظ فیزیولوژیکی ۱۷ تغییر مهم را در عملکرد دستگاه های بدن به وجود می آورد. این حالت طور مستمر در مغز حالتی تحمیلی مانند کودتای نظامی ایجاد می کنند.
وی ادامه داد: بر اثر آدرنالین بالا به هنگام اضطراب، تغییرات کارکردی در سیستم ادراکی و واکنش های بدن به وجود می آید. در این هنگام مردمک چشم بیش از اندازه معمول گشاد شده و کارکرد سلول های مخروطی آن دچار اختلال می شود در نتیجه ظرافت ها و جزئیات کمتری از یک سئوال مد نظر قرار گرفته می شود و تنها سلول های میله ای که مسئول ادراکات کلی از محیط است، فعال می شوند.
این روانشناس شناختی اظهار داشت: بدن و ماهیچه های داوطلب مضطرب دچار انقباض شده و آرامش سلب می شود و به دنبال آن کارکرد حافظه نیز مختل، تمرکز و بازیابی اطلاعات از حافظه با مشکل مواجه می شود.
وی اظهار داشت: در چنین شرایطی فراشناخت نیز مختل می شود و فرد به درستی نمی داند تا چه اندازه موضوعی را که فراگرفته است، می داند و ارزیابی درستی از اطلاعات آموخته شده ندارد. همچنین توجه نیز نقش فعال و همیشگی خود را در دالان یادگیری و یادآوری مطالب از دست می دهد.
این روانشناس شناختی گفت: از نظر شناختی توجه، نقش اصلی را در یادگیری و یادآوری آموخته ها ایفا می کند و بدون آن کمتر چیزی به ادراک پایدار می انجامد حال آنکه اضطراب زیاد بیشترین تأثیر را بر همین اهرم یادگیری خواهد گذاشت.
وی داشتن اعتماد به نفس را یکی از عواملی دانست که در کنترل اضطراب موثر است و اظهار داشت: داوطلبی که در بلندمدت در زندگی خود احساس امنیت روانی را به همراه تقویت های شناختی و رفتاری زیاد تجربه کرده است، دارای اطمینان به خود بالا است و کنترلش بر اضطراب در مواقع آزمون های مهم بیشتر است.
افضل نیا خاطرنشان کرد: فردی که در آستانه امتحانات بزرگ است، بر اثر اضطراب به کلی موقعیت خود را از دست می دهد و مدام خود را در مقایسه با رقبا ارزیابی می کند و دچار خود سرزنشی یا تقلید کورکورانه از اعمالی که دیگر داوطلبان ممکن است انجام دهد می شود.
وی ادامه داد: داوطلب کنکور بهتر است در این برهه از زمان، به مرور دانسته های قبلی بپردازد و با آرامش و سلطه بیشتر دانش خود را کنترل و هدایت کند.
عضو انجمن روانشناسان شناختی ایران با اشاره به نقش خواب در افزایش یادگیری گفت: یادیگری های اخیر بدون خواب کافی پس از آن، به طور موثر به حافظه درازمدت سپرده و تثبیت نمی شود لذا به داوطلبان کنکور توصیه می شود روزهای قبل از آزمون خواب و تغذیه کافی و مناسب داشته باشند.
وی تأکید کرد: تحقیقات اخیر نشان می دهد که یادگیری های شبانه در طول زندگی بر اثر پائین بودن میزان پروتئین هسته های سلولی مغز در شب به هیچ وجه موثر نبوده و این نوع یادگیری ها جز اتلاف وقت نخواهد بود و تنها منجر به یادآوری های نوک زبانی در هنگام پاسخ دادن به سئوالات می شود.
دکتر افضل نیا یادآور شد: خواب های پراکنده در روز نمی تواند جایگزین خواب به هنگام و پیوسته شبانه باشد. خوابهای در طول روز تنها پس از ۴ ساعت فعالیت مسمتر مغزی به اندازه ۱۰ تا ۱۵ دقیقه و جهت استراحت مغز مفید است.
عضو انجمن روانشناسان انگلستان اظهار داشت: مصرف مواد غذایی چون نخود و کشمش، زرده تخم مرغ و جگر جهت تغذیه نورون های یادگیرنده مغزی، ادویه جات، بادام و روغن ماهی برای تقویت حافظه و قهوه (البته نه برای بیدار ماندن بیشتر در شب) مفید است و کشیدن نفس عمیق جهت انبساط عروق و رساندن اکسیژن به مغز توصیه می شود.
راهبردهای یادگیری
مغز، عضوی پیچیده است. به هرحال، مسئول همه تواناییها و همه پیچیدگیهای ماست. دانشمندان، سالهای متمادی این عضو را مورد مطالعه قرار دادهاند و (مخصوصاً در سالهای اخیر) چیزهای زیادی درباره نحوه کار آن فهمیدهاند. غیرممکن است که این پیشرفتها را بتوان در چند جمله ساده خلاصه کرد، از این رو، این کتاب مطالب زیادی دارد. من سعی کردهام این مطالب را بهصورتی منطقی سازماندهی کنم و آنچه را نیاز به دانستن آن دارید، به ترتیبی که نیاز دارید، ارائه کنم (به هر حال شما پیش از فهمیدن برخی مطالب، نیاز دارید اول چیزهای دیگری را یاد گرفته باشید). در ضمن سعی کردهام تا حد ممکن، واضح بنویسیم و مثالها را تا جائیکه میتوانم ساده و روشن انتخاب کنم. با این حال نباید انتظار داشته باشید فقط با یک مطالعه سرسری، بر مطالب این کتاب مسلط شوید.
یادگیری درباره فیزیولوژی رفتار، چیزی بیش از حفظ دادهها است. لبته دادههایی وجود دارند که باید به خاطر سپرده شوند، مثل اسامی قسمتهای مختلف دستگاه عصبی، اسامی مواد شیمایی و داروها، اصطلاحات علمی مربوط به پدیدههای ویژه و روشهای مورد استفاده برای بررسی آنها، و از این قبیل. اما در هیچ زمینهای، کندوکاو اطلاعات کامل نشده است، ما فقط کسر اندکی از آنچه را که باید بدانیم، میدانیم. و تقریباً با اطمینان میتوان گفت بسیاری از دادههایی که ما در حال حاضر میپذیریم، روزی نادرست بودن آنها اثبات خواهد شد. اگر تمام کاری که میکنید، یاد گرفتن دادهها باشد، زمانیکه این دادهها مورد تجدید نظر قرار میگیرند، چه خواهید کرد؟
چاره این کهنه شدن، دانستن فرآیندی است که این دادهها از طریق آنها بهدست آمدهاند. در علم، دادهها نتیجهگیریهایی هستند که دانشمندان درباره مشاهدات خود به آنها دست مییابند. اگر شما فقط نتایج را بیاموزید، کهنه شدن دانشتان، تقریباً حتمی است. باید به خاطر داشته باشید که کدام نتایج رد شدهاند و نتایج جدید کداماند، و این شیوه یادگیری طوطیوار، دشوار است. اما اگر راهبردهای پژوهشی را که دانشمندان مورد استفاده قرار میدهند، مشاهداتی که انجام میدهند و منطقی را که به نتیجهگیریها منجر میشوند، بیاموزید، به درکی میرسید که هنگام ظاهر شدن مشاهدات جدید (و دادههای جدید) به راحتی قابل تجدیدنظر است. اگر آنچه را که در پس نتیجهگیریها قرار دارد، بفهمید، در نتیجه خواهید توانست اطلاعات جدید را به آنچه که در حال حاضر میدانید، ضمیمه کنید و خودتان، این نتایج را مورد بازبینی قرار دهید.
با در نظر گرفتن این واقعیتها درباره یادگیری، دانش، و روش علمی، این کتاب فقط مجموعهای از دادهها را ارائه نمیکند، بلکه توضیحی از روالها، آزمایشها و استدلالهای منطقی را نیز که دانشمندان در تلاش برای فهم فیزیولوژی رفتار بهکار بردهاند، عرضه میکند. اگر از روی مصلحتاندیشی، بر نتیجهگیریها توجه کنید و فرآیندی را که به آنها منجر شده، نادیده بگیرید، این ریسک را مرتکب میشوید که دانشی که کسب میکنید، بهسرعت کهنه خواهد شد. از طرف دیگر، اگر سعی کنید آزمایشها را بفهمید و ببینید که نتیجهگیریها چگونه از نتایج بهدست میآیند، دانشی کسب خواهید کرد که پویا است و تحول پیدا میکند.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
یادگیری تغییر نسبتا دایمی در رفتار است که در نتیجه تمرین حاصل شده است. تغییراتی در رفتار که حاصلاش (و نه تمرین) ، با شرایط موقت جاندار (مثل خستگی یا حالات ناشی از مصرف برخی داروها) باشند مشمول این تعریف نمیشود
نقش یادگیری در همه صحنههای زندگی نمایان است. یادگیری نه تنها در آموختن خاص مطالب درسی ، بلکه در رشد هیجانی ، تعامل اجتماعی و حتی رشد شخصیت نیز دخالت دارد. مثلا یاد میگیریم از چه چیزی بترسیم، چه چیز را دوست بداریم. چگونه مودبانه رفتار کنیم و چگونه صمیمیت نشان دهیم.
انواع یادگیری
از چهار نوع یادگیری مشخص میتوان گفتگو کرد. این چهار گروه شامل خوگیری ، شرطی سازی کلاسیک ، شرطی سازی عامل و یادگیری پیچیده است که هر کدام را بطور مختصر توضیح میدهیم.
خوگیری
خوگیری ساده ترین نوع یادگیری است و آن عبارت از نادیده گرفتن محرکی است که با آن مانوس شدهایم، یا پیامد مهمی برای ما ندارد. به عنوان مثال ما به صدای تیک تک ساعت عادت کردهایم لذا یاد گرفتن اینکه صدای تیک تاک ساعت تازهای را نشنویم نمونهای از خوگیری است.
شرطی سازی کلاسیک
شرطی سازی کلاسیک یعنی پیوند دادن دو محرک در اثر مجاورت. پس از آن که محرک خنثی (محرک شرطی) چند بار با محرک غیر خنثی (محرک غیر شرطی) ، محرکی که بطور طبیعی و ثابت پاسخی ایجاد میکند، همراه شد، از خنثی بودن ساقط میشود و میتواند به تنهایی همان پاسخ را ایجاد کند. مثلا نوزاد یاد میگیرد که دیدن پستان مادر ، چشیدن شیر را در پی دارد.
شرطی سازی عامل
طبق نظریه شرطی شدن عامل ، ارگانیسم یاد میگیرد که رفتار تقویت شده را تکرار کند. اولین پاسخهای درست با کوشش و خطایی تصادفی یا با راهنمایی فیزیکی یا کلامی حاصل میشود. رفتارهای تقویت شده ، با فراوانی بیشتر ظاهر میشوند. مثلا کودک میآموزد که کتک زدن خواهر یا برادر سرزنش والدین را به دنبال دارد.
یادگیری پیچیده
این نوع یادگیری متضمن چیزی بیش از تشکیل پیوندها است. مثلا بکار گیری راهبرد معینی برای حل یک مسئله یا طراحی یک نقشه ذهنی از محیط خود.
اساس عصبی یاد گیران
پژوهشگران عقیده دارند که اساس عصبی یادگیری را باید در تغییرات ساختاری دستگاه عصبی جستجو کرد و به همین سبب بیش از پیش به بررسی این تغییرات در سطح پیوندهای عصبی پرداختهاند
هیلگاد روانشناس آمریکایی در یک تعریف جامع یادگیری را اینگونه تعریف میکند: ” یادگیری یعنی؛ تغییر نسبتا پایدار در رفتار که بر اثر تجربه در تواناییهای بالقوه فرد بوجود میآید.”
دیدکلی
• تفاوت سطح انسان قرن ۲۱ با اجداد غارنشین را چه چیزی پر میکند؟
• یادگیری در زندگی انسان چه نقشی دارد ؟
• ایا یادگیری محدود به مدارس و آموزشگاهها است ؟
نقش یادگیری در همه صحنههای زندگی نمایان است. یادگیری تنها آموختن مهارتی خاص با مطالب درسی نیست؛ بلکه در رشد هیجانی ، رشد شخصیتی ، تعامل اجتماعی انسان دخالت دارد. انسان یاد میگیرد که از چه چیزی بترسد، چه چیزی را دوست بدارد و کجا چگونه رفتار کند. در واقع نوزاد از همان لحظه تولد درگیر فرآیند یادگیری میشود و این توانایی است که باعث پیشرفت و تفاوت روزانه او تفاوت انسانهای یک نسل از انسانهای نسل قبل از خودشان میشود.
فرآیند یادگیری با توجه به اهمیتش همیشه مورد توجه بوده و در این مورد دانشمندان بسیاری اظهار نظر ، پژوهش و نظریه پردازی کرده و جواب بسیاری از سوالات را روشن کردهاند، بطوری که میتوان با صراحت و اطمینان در مورد اینکه “یادگیری چیست ؟ ، چگونه رخ میدهد و عوامل موثر کدام هستند ؟ ” بحث کرد.
ویژگیهای یادگیری
تغییر در رفتار
یادگیری همره با “تغییر” است، به گونهای که بعد از کسب یادگیری موجود زنده (از جمله انسان) رفتارش (بیرونی یا درونی) به یک روش یا حالت جدید تغییر مییابد. این تغییر هم در رفتارهای ساده و هم در رفتارهای پیچیده دیده میشود.
پایداری نسبی
درست است که یادگیری همراه با تغییر است ولی هر تغییری یادگیری محسوب نمیشود، بلکه تغییرات ناشی از یادگیری پایداری (Permanency) دارند؛ و تغییراتی که پایداری نداشته باشند را نمیتوان به یادگیری نسبت داد (نظیر تغییرات ناشی از مصرف دارو یا مواد ، هیجانها ، خستگی و… که پس از رفع اثر دارو ، موضوع هیجان یا رفع خستگی و…تغییرات نیز ناپدید میشوند). فردی که مسئله یا چیزی را یاد گرفته است تغییرات حاصل از آن را همواره با خود دارد و در مواقع لازم به اجرا در میآورد.
تواناییهای بالقوه
یادگیری در فرد نوعی توانایی ایجاد میکند، بدین معنی که ” تغییرات پایدار در رفتار” نتیجه تغییر در “تواناییها” است، نه تغییر در رفتار ظاهری. اگر طرف دیگر این تواناییها همیشه مورد استفاده قرار نمیگیرند بلکه بعضی مواقع بصورت بالقوه هستند و هر وقت موقعیت و فرصت استفاده فراهم شود؛ از حالت بالقوه خارج و به حالت بالفعل (عمل) در میآیند. مثلا فردی که دوچرخه سواری را یادگرفته است، اگر موقعیت دوچرخه سواری برای او فراهم نباشد این توانایی بصورت بالقوه در فرد باقی میماند و هر وقت موقعیت و فرصت دوچرخه سواری فراهم شود (مثلا یک دوچرخه در اختیار او قرار گیرد) این توانایی از بالقوه به بالفعل (حالت عمل) در میآید. این بدان معنی است که یادگیری هیچ وقت از بین نمیرود.
تجربه
هر نوع تغییر در تواناییهای بالقوه زمانی یادگیری محسوب خواهد شد که بر اثر “تجربه” (Experience) باشند، یعنی”محرکها” (عوامل) بیرونی و درونی بر فرد (یاد گیرنده) تاثیر بگذارد (نظیر خواندن کتاب ، گوش دادن به یک سخنرانی ، زمین خوردن کودک و فکر کردن در باره یک مطلب و …) بدین ترتیب تغییرات پایداری که در توانایی افراد بوسیله عواملی به غیر از تجربه بدست میآید یادگیری محسوب نمیشود. تغییرات پایدار غیر تجربهای بیشتر عوامل رشدی را دربر میگیرند (نظیر عضلانی شدن ، دندان درآوردن ، تغییرات بلوغ ، پیر شدن و …).
یادگیری یا وراثت
بحث در مورد نقش یادگیری و وراثت (Inheritance) به سه نظریه متفاوت که هر یک طرفداران خود را دارند؛ منتهی میشود. گروه اول از این دیدگاه دفاع میکنند که “این وراثت است که رفتار و اعمال ما را شکل میدهد و یادگیری نقشی زیادی ندارد. گروه دوم به نقش مطلق یادگیری تاکید و وراثت را رد میکنند. اما در دهههای اخیر نظریه سومی نیز مطرح گردید که در آن بر نقش “تعاملی وراثت و یادگیری” تاکید شده است. هم از لحاظ نظری و هم از دیدگاه تحقیقی نظریه سوم بهترین دیدگاه و راهکار را دارد. از دیدگاه این گروه هیچ کدام مطلق نیستند، بلکه آنها کامل کننده یکدیگر هستند.
“انسان موجودی یادگیرنده است اما انسان چیزی را یاد نمیگیرد، مگر آنکه قبلا در ساخت ژنتیکیاش ، تواناییها و برنامه ریزیهایی وجود ندارند که مستقل از توارث باشد و هیچ رفتاری وجود ندارد که تحت تاثیر یادگیری قرار نگیرد مثلا کودکان بعد از سن معینی شروع به “خزیدند ، ایستادن و راه رفتن” میکنند (نقش وراثت) با این حال در ابتدا نواقص و مشکلات زیادی دارند که با گذشت زمان و در اثر تجاربی که بدست میآورند، آنها را اصلاح میکنند (حش یادگیری)
نظریههای یادگیری
تداعی گرایی (Associationism)
تداعی سنت گرایی از ارسطو فیلسوف یونانی باقی مانده است که در اواخر قرن نوزده و در اوایل قرن بیستم بصورت علمی و با عنوانهای “شرطی سازی ، نظریههای محرک – پاسخ و رفتار گرایی” در آزمایشهای پاولف (Pavlov )، ترندایک ( Thorndike) و اسکینر (Skinner) و …” مورد مطالعه واقع شده است. این نظریات بر پیوند بین محرکها و پاسخها تاکید و یادگیری را حاصل آن میدانند. این نظریات “شناخت ، تفکر ” و هر فرآیندی را که قابل مشاهده مستقیم نباشد را مردود میدانند.
یادگیری اجتماعی (Social Learning)
نظریه یادگیری اجتماعی شکل دیگری از نظریههای تداعی گرا است که در کارهای البرت بندورا (Albert Bandura) و جولیان راتر (Julien Rotter) دیده میشود. این نظریهها هم بر رابطه “محرک- پاسخ” تاکید دارند ولی در کنار آن بوجود “متغیرها و عوامل شناخت درونی” واسطه بین “محرک- پاسخ” اعتقاد دارند. این کار آنها بازتاب و تقویت کننده رویکردهای شناختی در روانشناسی است.
شناخت گرایی (Cognitiveism)
تاکید “رویکرد شناختی” معمولا ، بر ادراک (Perception) ، تصمیم گیری (Decision making )، پردازش اطلاعات و… است این نظریهها در مخالفت با “تداعی گرایی افراطی” بوجود آمدند. در واقع این نظریهها به جنبههایی از فرآیند یادگیری توجه کردند که در نظریههای تداعی گرا کنار گذاشته و حتی مردود اعلام شده بود. از نظریه پردازان این حوزه میتوان با نظریههای (Gestalt)، پردازش اطلاعات و … اشاره کرد.
حافظه و یادگیری
به نظر میرسد انسان هر چه دارد (منظور پیشرفتها) از برکت وجود حافظه (Memory) دارد. در واقع اگر حافظه نبود، شواهدی هم برای وجود یادگیری در دسترس نبود. گفته شده اگر حافظه نبود انسان مجبور بود هر لحظه و هر روز روشن کردن آتش را یاد بگیرد. بدین ترتیب حاقظه و یادگیری بطور جداییناپذیری باهم ارتباط دارند. حافظه ، یادگیری را با ذخیره کردن تجربیات و یکپارچه کردن آنها تسهیل میکند.
برای ثبت ، نگهداری و بازخوانی موضوعات یادگرفته شده مراحل سه گانه “رمز گردانی (Coding)، اندوزش (Storage) و بازیابی (Retrieval) لازم است. و این سه مرحله خود در قالب انواع سه گانه حافظه یعنی حافظه فوری (Immediate Memory)، حافظه کوتاه مدت Short- Term Memory)) و حافظه بلند مدت (Long- Term Memory) مورد بررسی قرار میگیرد.
فیزیولوژی یادگیری و حافظه
تمام اتفاقات مربوط به یادگیری (چه از نوع تداعی و چه از نوع شناختی) و تمام مراحل و فرایندهای مربوط به حافظه در مغز انجام میگیرد. تحقیقات زیادی درمورد محل و موقعیت نورونهایی که با یادگیری و حافظه در ارتباط هستند، شده است تا به سوالاتی از قبیل “مکانیزم عصبی یادگیری و یادآوری چگونه است؟ ، چگونه خاطرهها نگهداری میشوند؟ و… پاسخ داده شود.
این تحقیات به نظریههای زیاد و متفاوتی مانند نظریه تثبیت (Consolidation Theory) ، نظریه سنتز پروتئین (Portion Synthesis Theory) ، نظریه میانجیهای عصبی (Neurotransmitter Theory) و… منجر شده است. اما باز هم اطلاعات و آگاهی انسان از فرایند دقیق این اعمال ناقص است و پژوهشهادر این زمینه ادامه دارد.
گستره روانشناسی یادگیری
کلید ورود به مطالعات و مباحث روانشناسی مطالعه و آگاهی از روانشناسی یادگیری است. روانشناسی یادگیری پایهای برای درک و فهم سایر حوزههای روانشناسی است و سایر حوزههای روانشناسی نیز از نظریات و تحقیقات روانشناسی یادگیری استفادهای وسیعی میبرند. در کنار این موضوع روانشناسی یادگیری در زندگی روزمره از کاربردیترین حوزههای روانشناسی است مدرسه ، آموزشگاهها ، روشهای تربیت کودک ، آموزش رانندگی ، روشهای درمانی و انتقال تجربیات از نسلی به نسلی دیگر به یادگیری و روشهای آن وابسته هستند.
چشم انداز این علم
این تفکر که “در آینده از اهمیت و جایگاه یادگیری کاسته خواهد شد”، محال است. توجه ، مطالعه ، اظهار نظر و نظریه پردازی در حوزه یادگیری و روشهای آن از قدمتی چند هزار ساله برخوردار است و به نظر میرسد این وضع در آینده هم ، همین باقی خواهد ماند. انسان همیشه دنبال روشهای جدید و بهتری برای یادگیری است. در حال حاضر پژوهشهای مرتبط با “یادگیری شناختی” از پرکارترین و مقدمترین حوزهها است و در آینده هم این حوزه فعالیت بیشتری خواهد داشت.
روش های نوین یادگیری :
آنچه بنده تا کنون مشاهده و تجربه کرده ام به طور اختصار عرض می کنم .یکی از مواردی که در یاد گیری مؤثّر است استفاده از رسانه های جمعی و رایانه میباشد .مثلادر درس آمار و مدلسازی هنگامی معلّم به کمک (CD) مینی تب تدریس می کند یادگیری راحت تر است و محاسبه و فاکتور های موجود مانند پراکندگی،چارکهاوغیره بسیار راحت تر و آسان تر می با شد و سریعتر می توان مطالب را به دانش آموزان ارائه کرد البتّه تجزیه و تحلیل این فاکتورها به عهده معلّم می باشد.
از طرفی با توجّه به تجرته ای که دارم به نتیجه رسیده ام اگر هر هفته در مقاطع راهنمائی و متوسطه دو ساعت کلاس درس ریاضی آزاد به شکلی که مطرح میکنم برگزار شود در ایجاد انگیزه و شور و نشاط در دانش آموزان مؤثّر است.از طرف مسئولین با توجّه به هر سال تحصیلی فهرستی از عنوان های مختلف مباحث ریاضی مطرح شود و معلّم مختار باشد هر عنوان را که می خواهد انتخواب کند و مطالبی را در مورد آن عنوان مطرح کند سپس مسائلی از خود در همان رابطه مطرح کند و آن را بین دانش آمو زان به بحث و تبادل نظر قرار دهد .حل مسائل را بعهده خود دانش آموزان قرار دهد و نحوه امتحان نیز به عهده معلّم باشد و باتوجّه به مطالب تدریس شده امتحان گرفته شود.
من تقریبا ده سال است که در ده دقیقه آخر هر کلاس سعی می کنم یک مسئله مربوط با موضوع درسی مطرح کنم و یک نمره برای حل آن در نظر می گیرم و این کار آنقدر باعث شور و نشاط در دانش آموزان می شود که هسجچان و علاقه وافر دانش آموزان به وضوح مشاهده می شود و با نظر خواهی که از ـنها به عمل آمده است این کار مورد تائید اکثر آنهابوده است.
این کلاس آزاد ریاضی بدان جهت مفید است که در کلاس درس معلم امکان آن را ندارد که به مسائل جانبی بپردازد و تاید به مطالب کتاب و تمرینات آن بپردازد. مشکلات دیگر آموزش ممکن است به مسائل زیر مربوط شود:
۱- تدریس همکاران محترم ریاضی بیش از 24ساعتدر هفته به علت کمبود دبیروغیره.
۲- استاندارد نبودن کلاس ها از نظر تعداد دانش آموزان
۳- آشنا نبودن بعضی از همکاران محترم با رایانه و یا در دسترس نبودن آن
۴- نحوه برگزاری آزمون سراسری
۵- تشویق
۶- آشنا شدن با روش های نوین یادگیری
۷- آشنا شدن با الگوهای یک تدریس نوین
۸- قداست علم
۹- عادت در یادگیری
۱۰- تغییر یا حذف مطالب کتب درسی قبل از آنکه معلم کتاب را بررسی کرده باشد
۱۱- قدر دانی از آثار و تألیفات همکاران ارجمند ریاضی
۱۲- حذف امتحانات نهایی در پایه های پنجم ابتدائی و سوم راهنمائی و استفاده از معلمین متخصص در رشته های ریاضی در دوره ابتدایی که راجع به بعضی از موارد توضیح می دهند و موارد ۶و۷و۹ با استناد به کتاب کلیت روش ها و فنون تدریس (آثار……… صفوی)بیان می کنم.
نحوه برگزاری آزمون سراسری
یکی از مواردی که در سال های سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی در نحوه تدریس معلم تآثیر می گذارد نحوه پذیرش دانشگاه ها بر اساس آزمون سراسری می باشد و این باعث شده است دانش آموزان کمتر به درک مفاهیم ریاضی بپردازند و از اثبات قضایا و چگونگی بدست آمدن یک فرمول سر باز زنند و تمایلی نشان نمی دهند در کلاس هندسه تحلیلی هنگامی طریقه بدست آوردن فرمول فاصله از یک نقطه از صفحه را تدریس می کردم در پایان یک دانش آموز پرسید آیا اثبات این فرمول در امتحان می آید در آزمون سراسری چه طور ؟من گفتم خیر .ایشان گفت : پس بهتر نبود از اول فقط فرمول را می نوشتید و می گفتید بدین ترتیب جایگزین کنیم و اگر در کلاس نکات تستی مطرح نشود دانش آموزان از کار معلم راضی نیستند پس باید در این مورد فکر اساسی برداشته شود که به مفاهیم توجه شود دیگر آنکه در کتب درسی بدون آنکه قبلاً همکاران کلاسهای مورد نظر را طی کرده باشند .
قداست علم
سه چیز در متن خود از قداست برخوردار است:علم،تقوا،جهاد.و باید سعی کنیم که قداست علم را به دانش آموزان بفهمانیم.
تشویق
قدر دانی از افراد شایسته و نیکوکار و ارج نهادن به شخصیت و اعمال و رفتار آنان بسیار اهمیت داردو فوق العاده در پیشرفت امور مؤثر است ، به گونه ای که ممکن است شخصی بر اثر تشویق دگرگون شود و کاملاً مسیر زندگی خویش را تغییر دهد و به درجاتی بس عالی ارتقاء یابد و به عکس بی اعتنائی و بی توجهی در برابر اعمال و رفتار پسندیده موجب دلسردی است و سبب می شود که افراد شور شوق و هیجان خود را از برای انجام کارهای نیک و ارزنده و کسب فضائل و محاسن از دست بدهند و رغبتی برای نیل به مقامات عالیه از خود نشان ندهند. لذا باید توجه داشته باشیم که مبادا نسبت بهه نیکان و کارهای نیک نوباوگان با بی اعتنائی برخورد نمائیم و ارزش و اهمیتی برای آنان در نظر نگیریم و نیز باید بدانیم که در مسابقات علمی داوری بسیار مهم است چنانکه معلوم است آن کسی که به رأی داور برنده معرفی می شود این برای او امتیاز و تشویق به حساب آمده چه بسا بر اثر داوری عادلانه آن کسی که برنده محسوب شده در زمینه آنچه مسابقه داده به درجات بس عالی نائل شود.
یادگیری از کتاب تعلیم و تربیت اسلامی
یادگیری فرایند تغییر کردن ،تغییر یافتن ،با تغییر پذیرفتن کم و بیش دائمی است یا انجام می دهیم ایجاد می گردد.
می توان کفت بهترین تعریفی که تا کنون از یادگیری شده است از آن هیلگارد و مارگویز است.این دو روان شناس یادگیری را بدین شرح تعریف کرده اند: «یادگیری یعنی ایجاد تغییر نسبه ثابت،در رفتار بالقوه یادگیرنده، مشروط بر این که این تغییر بر اثر اخذ تجربه رخ داده باشد»
خصوصیات این تعریف یعنی تغییر نسبه ثابت ،رفتار بالقوه و تجربه اهمیت بسزا دارد و اینها هستند که این تعریف را از دیگر تعریفهای یادگیری متمایز می سازند . با استناد به تعریف فوق بطوری که از کلمه «رفتار بالقوه»بر می آید،باید گفت که یادگیری با عملکرد تفاوت دارد.یادگیری ، بر تغییرات نسبه دراز مدت حاصل از تجربه و تمرین در دلالت دارد . در حالی که عملکرد عبارت از تبدیل یادگیری به رفتار است. عملکرد،متأثر از عوامل خلق الساعه ، چون انگیزش ، مقتضیات محیط و خستگی است . پس بنا به اقتضای این عملکرد ممکن است یک شاخص صحیح یا نا صحیح برای یادگیری باشد.
راههای یادگیری
۱-تقلید:انسان بسیاری از رفتارها و کردارهای خود را در مرحله آغازین زندگی از راه تقلید از والدین و اطرافیان خود یاد می گیرد. مثلاً سعی می کند سخن گفتن را با تقلید از دیگران در مورد تلفظ کلمات که در برابرش بارها تکرار شده است یاد بگیرد.به همان گونه که تلاش می کند راه رفتن ، لباس پوشیدن و آداب و رسوم را از کسانی که با او در تماس هستند بیاموزد. بدین ترتیب آدمی بسیرای از عادتها و رفتارها را از راه تقلید از محیط زندگی فرا می گیرد.
کسی که از دیگران تقلید می کند او را الگو و پیشوای خود قرار می دهد و در او نسبت به خود تفوق و برتری احساس می کند لذا از او تقلید می کند و می خواهد که خودش را به مثابه او جلوه گر سازد. برای همین است که اعمال و رفتار افراد برجسته مورد توجه و تقلید دیگران قرار می گیرد و نظر ایشان را به خود جلب می کند. مثلاً والدین و اطرافیان چون در نظر کودک مهم و با عظمتند مقتدای او هستند و نیز پیامبران اسوه دیگرانند.
۲-آزمایش علمی و آزمایش و خطا: آدمی از راه تجربه علمی در رویاروئی با مشکلات گوناگون زندگی و تلاش برای حل و غلبه بر آنها به فراگیری می پردازد. او در مراحل زندگی پیوسته با مسائل تازه ای برخورد می کند که پیش از آن نیاموخته است. در این هنگام می اندیشد که چه چاره ای در برابر آنها به کار برد و چه رفتاری داشته باشد.وی در چنین مواردی طوری عمل می کند ککه در شرایط مختلف دفتارهای گوناگون داشته باشد که البته در برخی موارد دچار اشتباه می شود.بدین ترتیب آدمی همواره از طریق آنچه روان شناسان آن را آزمایش و خطا می نامند چگونگی برخورد با مسائل جدید و راه حل مشکلاتی را که عملاًدر زندگی با آنها مواجه می شود می آمورد.
۳-تفکر و مشاوره: انسان از طریق تفکر و مشاوره به یادگیری می پردارد زیرا وقتی درباره مشکل خاصی فکر یا مشاوره می کند در واقع به نوعی آزمایش و خطای ذهنی دست می زند. او با این کار در ذهن خود یا با استمداد از آرای دیگران راه حلهای گوناگون آن مشکل را مورد بررسی قرار می دهد و راه های اشتباه و غیر متناسب را رد می کند. بنابر این انسان از طریق تفکر و مشاوره برای رسیدن به هدف خود به راه های جدیدی پی می برد و به نوآوریها و ابداعهای تازه ای راهنمائی می شود . به همین دلیل روان شناسان جدید این نوع یادگیری را «عملیات عالی یادگیری»می نامند.
۴- انگیزه: انگیزه در امر یادگیری اهمیت فراوانی دارد. اگر برای دست یابی به هدف مشخص انگیزه ای نیرومند وجود داشته باشد انسان تلاش می کند که راه های درستی برای یادگیری و رسیدن به هدف خویش پیدا نماید.و چنانکه با مشکلی مواجه می شود با کوششی هر چه تمامتر به حل آن مشکل می پردازد تا سر انجام راه حل مناسب را بیابد.
۵- پند گرفتن از رویدادهای مهم تاریخ: یکی از عواملی که تحریک انگیزه یادگیری وجلب توجه آدمی کمک می کند رویدادها و حوادث و مشکلات مهمی است که وجدان مردم را تحریک می کند و توجهشان را بر می انگیزد. معمولاً بر اثر تحقق این گونه رویدادهای مهم آمادگی دارند تا درس و پندی را که در آنها وجود دارد بیاموزند .
۶- تکرار : یکی از راههای یادگرفتن و به خاطر سپردن تکرار است و عرضه مکرر اندیشهها و آرا به افراد معمولاً به استقرار این اندیشهها و نظرات و تثبیت آنها در اذهانشان میانجامد.
۷- توجه : مسأله توجه در یادگیری عامل مهمی به حساب میآید ؛ مثلاً اگر انسان به یک سخنرانی توجه نکند نمیتواند مضمون و مفاد آن سخنرانی را درک نماید و در نتیجه نمیتواند در آینده مطلبی را که در سخنرانی بیان شده به یاد آورد . به همین دلیل معلمان و مربیان همواره میکوشند که در شاگردان خود حالت توجه و دقت به وجود آورند تا درس را کاملاً درک کنند و یاد بگیرند.
۸- مشارکت پیگیرانه : برای یادگیری مهارتهای حرکتی لازم است یادگیرنده به تمرین عملی مهارتها بپردازد تا یادگیری کامل حاصل شود تمرین عملی نه تنها در یادگیری مهارتهای حرکتی مهم است که در یادگیری علوم نظری و رفتارهای اخلاقی و فضایل و ارزشها و آداب و رفتار اجتماعی نیز اهمیت دارد ؛ زیرا انسان کاری را که میخواهد یادبگیرد اگر خودش انجام دهد به سرعت و دقت یادگیری او کمک میکند . نتایج یک تحقیقات تجربی این مسأله را روشن کردهاست که افرادی که برخی از کلمات مقابل خود را خود میخواندند در حفظ آنها سریعتر و موفقتر ازکسانی بودند که تنها معلم یا مسئول آزمایشگاه آن کلمات را برایشان میخواند و آنها گوش میدادند و نیز آنان موفقتر از کسانی بودند که معلمان ضمن خواندن کلمات تصویر همان کلمات را برای آنها روی پرده به نمایش میگذاشتند . نتیجه این آزمایش اهمیت مشارکت پیگیرانه را در امر یادگیری نشان میدهد.
۹- توزیع یادگیری : تحقیقات تجربی روانشناسان معاصر ثابت کردهاست که توزیع یادگیری یا تمرین آن ، در فاصلههای زمانی دور از هم که در خلال آن فرصتهایی برای استراحت فراهم شود به سرعت یادگیری و تثبیت آن در حافظه کمک میکند. این تحقیقات همچنین روشن کردهاست که یادگیری با استفاده از روش توزیع بسیار بهتر از یادگیری به روش متمرکز است. روش متمرکز روشی است که در طول مدت زمانی پیوسته و بدون فاصلههای استراحت صورت میگیرد.
ادامه مطلب + دانلود...