بازدید
اصلاح کودکان لوس/
روان شناسان راه حل قدیمی جایزه به دلیل کار خوب و تنبیه به دلیل کار بد را هنوز هم راه مناسبی برای تقویت رفتار درست می دانند. کودک لوس ، کودکی گریزان از نظم و قانون است که توقع والدین را کمتر از سنی که در آن است برآورده می کند. این کودکان خودخواه، بهانه گیر و بی ملاحظه اند و درخواست هایشان جمع را به ستوه می آورد.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
این جملات شاید درد دل خیلی از والدین باشد. به این کار فرزندان ناخن جویدن گفته می شود که می تواند عوامل زیادی منجر به این عمل بشود. اغلب اوقات علت ناخن جویدن در کودکان، به ویژه کودکان خردسال تر اضطراب ها و استرس و نگرانی های محیط زندگی کودک است. ولی وقتی مدت زمان انجام این کار طولانی شود، این عمل به صورت عادت در می آید و ممکن است همیشگی دستهای کودک در دهانش باشد. به صورت کلی ناخن جویدن، یکی از راههایی است که کودک می تواند مدتی از اضطراب به دور بوده و به آرامش موقتی دست پیدا کند.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
اشاره ی کوتاه : از یک سو ، خواسته و ناخواسته به کودکانمان دروغ می گوئیم و از سویی دیگر برآنیم تا به هر طریقی که شده است ، فرزندانمان را از دروغگویی برحذر داریم . دو گفتار کوتاه زیر ، نگاهی است علمی و روانشناسانه به دروغگویی والدین و در پی آن ، نحوه رفتار پدران و مادران با کودک دروغگو!
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
بارها از دوستان و آشنایان شنیده ایم که می گویند من این رشته ورزشی، درسی یا… را دوست نداشتم و به اجبار پدر و مادرم به آن تن دادم. معمولا این گروه بعد از مدتی برای حرکت در مسیر دلخواهشان تلاش می کنند ولی در این میان وقت زیادی تلف شده است…
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
تعاریف پرخاشگری
روان شناسانی که اعتقادات نظری متفاوتی دارند در مورد چگونگی تعریف پرخاشگری اساساً با هم توافق ندارند. موضوع اصلی این است که آیا باید پرخاشگری را براساس پیامدهای قابل دیدن آن تعریف کنیم یا براساس مقاصد شخصی که آن را نشان می دهد.
گروهی پرخاشگری را رفتاری می دانند که به دیگران آسیب می رساند یا بالقوه می تواند آسیب برساند. پرخاشگری ممکن است بدنی باشد ( زدن – لگد زدن – گاززدن) یا لفظی ( فریاد زدن، رنجاندن) یا به صورت تجاوز به حقوق دیگران ( چیزی را به زور گرفتن)، نقطه قوت این تعریف عینی بودن آن است به رفتار قابل مشاهده اطلاق می شود. نقطه ضعف آن این است که شامل بسیاری از رفتارهایی است که ممکن است به طور معمول پرخاشگری تلقی نشود.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
اگر فرزند شما به شما بگوید که کسی در مدرسه او را آزار می دهد، کتک می زند، تهدید می کند، یا گروهی از بچه ها برای او اسم گذاشته اند و مسخره اش می کنند! چه می کنید؟ ممکن است فکر کنید که این هم بخشی از روند رشد کودک است و باید این مراحل را پشت سر بگذارد.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
دختر بچهای که در بازیهایش کفش پاشنه بلند مادر را میپوشد یا پسر بچهای که با گرفتن کیف پدر اصرار دارد نقش پدر را بازی کند هر دو تلاش میکنند به روش خودشان ویژگیهای شخصیتی مادر و پدر را درونی کنند.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
برای کودکانی که تجربه جداییهای بسیار مکرر و یا بسیار اندک از مادر داشتهاند، جدایی ممکن است اضطراب بیشتری را ایجاد کند. هرچه کودک بزرگتر میشود و مفهوم زمان را درک میکند و مدارای موفقیتآمیز هنگام جدایی را بیشتر تجربه میکند، از اضطراب او کاسته میشود.
عواملی که ممکن است در شدت اضطراب جدایی کودک دخالت داشته باشند شامل موارد زیر است:
•خستگی و بیماری کودک
•تغییر در عادات و برنامههای منزل
•تغییراتی که در خانواده رخ میدهد مانند: تولد فرزند جدید، طلاق، جدایی والدین، مرگ و یا بیماری اعضای خانواده و …
•عوض شدن پرستار و یا مراقبین کودک
•والدین معمولاً علت اضطراب جدایی نیستند ولی میتوانند با رفتارهای خود آنرا بدتر یا بهتر کنند.
•کودکانی که از نظر سرشتی، کودکان سخت و دشواری هستند و به تغییرات جدید، مکان و اشخاص جدید دیر عادت می کنند، بیشتر مستعد اضطراب جدایی هستند.
عوامل زیر میتواند شانس اضطراب جدایی را در کودک شما کاهش دهد:
•از سن ۶ ماهگی به بعد در زمانهایی کوتاه و بهطور گهگاه از پرستار کودک و یا شخص نزدیک دیگر استفاده کنید تا کودک را مراقبت و نگهداری کند. این موضوع علاوه بر آنکه کمک میکند تا کودک در زمانهایی کوتاه، دور شدن از مادر را تجربه کند، فرصتی را نیز در اختیار کودک قرار میدهد تا اعتماد به سایر بزرگسالان در او شکل گیرد.
•از ١٢ ماهگی به بعد کودک را وارد ارتباط با همسالان نمائید. (گر چه کودک در این مرحله معمولاً وارد بازیهای مشارکتی نمیشود) و از سن ٣ سالگی میتوانید فرصت تجربه بازیهای گروهی را به او بدهید.
•از سن ۴-٣ سالگی کودک میتواند بعضی اشکال کلاسهای پیشدبستانی و مهدکودک را تجربه کند، بهخصوص برای کودکانی که زیاد به والد خود وابسته هستند.
گونه به کودکی که از اضطراب جدایی رنج میبرد کمک کنیم؟
•در ابتدا سعی کنید کودک را در زمانهایی کوتاه به مراقب جدید یا مهد کودک بسپارید، زمانهایی که بتواند تجربههای مثبتی را در آنجا داشته باشد.
•قبل از آنکه کودک را در محل جدید ترک کرده و تنها بگذارید، کمک کنید تا کودک با محیط و مردم جدید آشنا شود.
•روی موارد مثبتی که در محیط جدید رخ میدهد متمرکز شوید، نگذارید بچهها از تصور چیزهای بدی که ممکن است رخ دهد نگران شده و بترسند.
•اضطراب کودک را به تمسخر نگیرید و او را بهخاطر این ترس و اضطراب سرزنش و شماتت نکنید.
•اجازه دهید تا کودک شما بداند که میفهمید چقدر سخت است که انسان از کسی که تا این حد دوستش دارد جدا شود، کودک را درک کنید و بپذیرید. اما زیاد با او همدردی و دلسوزی نکنید.
•تسلیم خواسته کودک نشوید و به او بفهمانید که در امنیت و سلامت خواهد بود.
•عشق، محبت و علاقه بیقید و شرط خود را از کودک دریغ نکنید.
•اگر کودک بزرگتر است او را به کودکان دیگری که در آن محیط هستند معرفی کنید و بازی و تفریح خاصی را با آنها ترتیب دهید.
•انتظار آنرا داشته باشید که در چند هفته اول ورود به مهد و یا مدرسه کودک خسته باشد و زود تحریکپذیر شود.
•هنگام ترک کودک او راببوسید و نوازش کوتاهی نموده و با خوشرویی از او خداحافظی کنید.
•مراسم خداحافظی و ترک کودک را خیلی طولانی نکنید، بر احساسات دلسوزانه خود غلبه کنید و چندین بار نروید و برگردید.
•دزدکی و یواشکی کودک را ترک نکنید.
•قبل از شروع مهد، آمادگی و یا مدرسه، تدارک کتاب، دفتر و وسایل مورد نیاز کودک را ببینید و برای فراهم آوردن آنها کودک را مشارکت بدهید.
•حتی زمانی که فکر میکنید مربی و یا معلم کودک شما سختگیر است و یا کودک توسط کودک دیگری مورد قلدری و اذیت قرار گرفته است، او را از مدرسه و یا مهد خارج نکنید، سعی کنید مشکل را رفع نمائید.
•اگر کودک تحت هیچ شرایطی حاضر نشد به مهد یا مدرسه برود و در منزل ماند، برای او زیاد فعالیتهای تفریحی و سرگرمی فراهم نکنید.
•در بازیها با ایفای نقش، جدایی را با کودک تمرین کنید.
•پس از بردن کودک به مهد یا مدرسه مدتی آنجا بمانید، سپس کودک را با معلم یا مربی تنها بگذارید و سپس نزد او برگردید.
سخنی با مربیان و معلمان کودک:
•خود را به کودک معرفی کنید و از او دعوت کنید تا با اسباببازی بازی کند یا چیزی بخورد.
•اگر کودک دچار حمله هراس شده است از والد بخواهید نزد کودک بماند تا وی آرامتر گردد و او را با صدایی گرم ، محبتآمیز، راسخ و قاطع آرام کند.
•هرگز کودک را بهخاطر اضطراب و غمگینیاش مورد انتقاد قرار ندهید.
توجه:
در صورتی که کودک موارد زیر را نشان دهد، لازم است مورد ارزیابی دقیقتر قرار گرفته و مشاوره تخصصیتر دریافت کند:
•چنانچه پس از گذشت ٢ هفته کودک هنوز آرام نگرفته است و مشکلات هنگام جدایی ادامه دارد.
•کودک صبحها قبل از جدا شدن از مادر و رفتن به مهد کودک یا مدرسه شکایات جسمی مکرر مانند: سردرد، دلدرد، سرگیجه، حالت تهوع، استفراغ، طپش قلب و … دارد.
•اضطراب جدایی به سالهای مدرسه ابتدایی کشیده شده و با فعالیتهای متناسب رشدی و سنی کودک تداخل دارد.
•کودک در هیچ مرحلهای از زندگی خود دچار اضطراب جدایی نشده است.
•امتناع از رفتن به مدرسه در بچههای بزرگتر و نوجوانان اکثراً مطرح کننده مشکل جدیتری است که نیازمند کمک تخصصی است.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
منظور ما محیطی است که در آن طفل معصوم بعد از صرف ۴ یا ۵ ساعت از بهترین ساعات عمر خود در مدرسه، ساعات بیکاری را با بازی فوتبال در کوچهها و درگیری با پسر همسایه پر میکند. روشهای آموزشی که در گذشته با تنبیه بدنی همراه بود ، کاملا نکوهیده و در خور ملامت است.
در بعضی مدارس دانش آموزان میبایست کتکهای روز جمعه را پنجشنبه نوش جان میکردند و یا سیاه کردن انگشتان به وسیله مداد که در اکثر مواقع توانایی انجام تکالیف را از دانش آموزان به کلی سلب میکرد. در این دوره متاسفانه، بعضی از مواقع دانش آموزان با مساله کتک کاری نوعی زندگی مسالمت آمیز را در پیش می گرفتند؛به این صورت که تنبیه شدن از بخشهای لاینفک آموزشگاهی آنان شده بود هدف این گونه تنبیهات جز خشونت و رفع عقده نبوده است.
این اعمال کاملا غیرانسانی و با اصول انسانی سازگار نیستند و نخواهند بود. بتدریج با گذشت زمان ، از شدت این گونه تنبیهات کاسته و تهدید جایگزین آن شد. تهدیدی جدی و البته گاهی موارد، در قالب تشویق ! همان سیاست تنبیه و تشویق یا چماق و شیرینی.
در این نوع از محیطهای آموزشی که چند سالی به طول انجامید دانش آموز می دانست که تنها با ارائه درست درس میتواند از زیر ضربات طاقت فرسای اولیای آموزشگاه جان سالم به در برده و تشویقهای آنان یا اولیای خانه و حتی دوست و آشنا را به قیمت صرف وقت گرانبهایش با خواندن اجباری چند کتاب با جملات قلنبه سلنبه ، متوجه خود سازد. در چنین محیطهایی، از یکسو از بیم تنبیه ها و از سوی دیگر در مواجهه با تشویقهای کذایی، عمر دانش آموز تلف میشد طی این دوره ، دانش آموز لحظهای درس را برای درس نخواندند. هدفشان از درس خواندن یا اصولا فرار از تنبیه بود ، یا وصال به تشویق ! نتیجه این که میل باطنی نقشی نداشت.
امکانات آموزشی برای دانش آموزان محرکی مثبت است ، اگر این عنصر نباشد، رکود خودنمایی میکند و در نتیجه استعدادها از بین می روند. باید به نحوی محرکی را به وجود آورد تا این استعدادها پژمرده نشوند. امروزه عنصر تشویق ، به تنهایی نقش بازی می کند و با کمی دقت میتوان دریافت که چقدر نتیجه این بازی مایه تاسف است ؛ چرا که هدف دانش آموز، کسب تشویق خواهد شد نه کسب دانش. جالب این که، خارج از چارچوب درس و مدرسه ، مطالعه کتب ساده و یا مشکل ، همراه با لذتی وصف نشدنی است چون نه تشویقی در کار است و نه تنبیه.
میل باطنی فعال شده و نقشش را بخوبی ایفاء میکند اما این زمان برای خیلیها زیاد به طول نمیانجامد؛ چرا که وحشت از آینده که خود معلول عواملی از جمله بیکاری ، فقر مادی ، نابسامانیهای اقتصادی ، اجتماعی است ، مسیر مطالعه را تغییر میدهد. قصور در امر مطالعه ویران کننده سعادت آینده است درس را باید در آرامش فکری خواند. هیچ یک از موارد به تنهایی موثر نخواهند بود ، اگر امکانات آموزشی کافی در دسترس نباشد.
تشویق
تشویق در جلسهٔ مشاوره، مجموعه فعالیتهائى است که مراجع را به ادامه کارش ترغیب مىکند و او را در مسیر پیشرفت و بهبود قرار مىدهد. تشویق نوعى پاداش است که براى تقویت رفتار مطلوب و ادامهٔ آن به مراجع ارائه مىشود. بهعنوان مثال، مشاور با گفتن جملاتى نظیر مرد توانائى هستی، مىتوانى معقول باشی، و مىتوانى این مشکل را حل کنی مراجع را به خودکاوى بیشتر تشویق مىکند و باعث مىشود که او عقاید و افکار خویش را دقیقتر، عمیقتر مورد بررسى قرار دهد. از جانب دیگر، تشویق بیش از حد موجب مىگردد که مراجع به مشاور وابستگى پیدا کند و استقلال خود را از دست بدهد. همچنین تشویق صحیح و مناسب از نگرانى و ناامنى مراجع مىکاهد.
روشهاى تشویق
به نظر برامر و شوستروم (۱۹۶۸) در جلسهٔ مشاوره کاربرد روشهاى تشویق را مىتوان بهشرح زیر بیان کرد:
۱. استفاده از کلمات تائیدکننده نظیر بلى درست است، توانائى انجام آنرا داری. در اینجا هدف آن است که با استفاده از کلمات تائیدکننده، در مراجع احساس امنیت و اعتماد نسبت به مشاور و جلسه مشاوره بهوجود آید.
۲. پیشبینى نتایج احتمالى مشاوره، روش دیگرى براى تشویق مراجع است. مشاور در جلسهٔ مشاوره، دربارهٔ نتایج احتمالى و تغییراتى که در مراجع بهوجود خواهد آمد با او به صحبت مىنشیند. بهعنوان مثال، مشاور به مراجع مىگوید که بر اثر مشاوره، رفتارش در جهت مقبول و مناسبى تغییر خواهد کرد، و یا آنکه در زمینهٔ تحصیلات به موفقیتهائى دست خواهد یافت، و یا نمرات بهترى در ریاضى و فیزیک خواهد گرفت.
۳. ایجاد شرایط و امکانات مناسب در جلسهٔ مشاوره، براى مراجع تشویقکننده است بهعنوان نمونه، برقرارى رابطهٔ حسنه مشاورهاى و پذیرش مراجع، شوق و رغبتى در او براى ادامه بحث بهوجود مىآورد.
۴. آشنا ساختن مراجع به این حقیقت که مشکلش منحصر بهفرد نیست و دیگران نیز کم و بیش با مشکلاتى همانند او مشکل او مواجه هستند، مىتواند تشویقکننده باشد.
تشویق رفتارهاى خوب
نگرانى دربارهٔ تأثیرات احتمالى تلویزیون، از دیرزمان، بر توجهاتى که به دیگر عرصههاى مربوط به تماشاى تلویزیون، در کودکان مىشده، اولویت داشته است. چه مدت است که مفهوم جعبهٔ گوشهخانه به مثابهٔ هیولایى یک چشم موجه شمرده مىشود؟ این مکان که رفتارهاى بد بهنمایش درآمده در تلویزیون، مىتواند الگوهایى در اختیار بینندگان جوان مستعد بگذارد تا از آن کپىبردارى کنند را نمىتوان ساده گرفت. اما این فرضیه – که عموماً غالب بهنظر – مبنى بر اینکه آشکارا ثابت شده است که تلویزیون تأثیر بدى دارد، سادهسازى بیش از حد هر دو، یعنى هم آنچه جعبه به منازل مىآورد، و هم نحوهٔ برخورد کودکان با آن، است.
برنامههاى تلویزیون شامل نمونههاى بسیارى از رفتارهاى خوب است. برنامههایى که در آن مردم با مهربانی، جوانمردى و سخاوت رفتار مىکنند. بههمان اندازه، منطقى بهنظر مىرسد که فرض کنیم این تصویر نیز نمونههایى در اختیار کودکان قرار مىدهند تا از آن کپىبردارى کنند. بنابراین، در این فصل این پرسش را مطرح خواهیم کرد که آیا تلویزیون رفتارهاى خوب را در میان کودکان ترویج مىکند؟ اگرچه کارى در این زمینه صورت گرفته است بهوسعت کار انجام شده در زمینه تأثیر خشونت تلویزیون بر کودکان نیست، اما تحقیقات مهمى وجود دارد که روشهاى مختلفى را نشان مىدهد که تلویزیون مىتواند یا باید، در شرایط خاص، تأثیرات بسیار مفید و مطلوبى بر کودکان بگذارد.
آموزش رفتار خوب
مدارک روزافزون بسیارى نشان مىدهد که نمونه رفتارى خوبى که درتلویزیون به نمایش در مىآید، مىتواند کودکان راتشویق کند تا رفتار بهترى در پیش گیرند. پژوهش نشان داده است که بینندگان جوان مىتوانند یاد بگیرند که چگونه به شیوهٔ مطلوبتر یا پذیرفته شدهتر اجتماعى رفتار کنند. آنها این رفتارها را نه تنها از طریق تماشاى برنامههاى مخصوص آموزشى کسب مىکنند، بلکه با تماشاى نمونه برنامههایى که در آن رفتار خوب به تصویر کشیده و براى مخاطبان عمومى تهیه مىشوند، نیز بهدست مىآورند. مدارک موجود براى تأثیرات جامعهگرایانه تلویزیون را مىتوان بهچهار نوع دستهبندى کرد:
– مطالعات آزمایشگاهى انجام شده بر روى برنامههاى از پیش آماده شده تلویزیون یا موضوعات فیلم.
– مطالعات آزمایشگاهى بر روى موضوعات برنامههایى که بهمنظور آموزش مهارتهاى اجتماعى تهیه شدهاند.
– مطالعات آزمایشگاهى بر روى موضوع برنامههاى انتخاب شده از میان مجموعه برنامههاى مردمى تلویزیون.
– مطالعات میدانى که میزان تماشاى برنامههاى داراى محتواى جامعهگرایانه را با میزان تمایلات رفتارى جامعهگرایانه مرتبط مىسازد.
پژوهشگران بااستفاده از این روشهاى مختلف، دربارهٔ قابلیت تلویزیون براى تأثیر بر کودکان در جهت نشان دادن سخاوت و ابراز نکردن خودخواهی، نشان داد رفتار دوستانه و اندیشیدن به خرسندى نهایى و نه طلب سریع پاداش براى انجام هر کارى تحقیق کردهاند.
تلویزیون وداورىهاى اخلاقى
بیشتر تحقیقات انجام شده بر روى تأثیرات بالقوه خوب تلویزیون، بر انواع مختلف رفتارهاى اجتماعى مرتبط با شخصیت متمرکز هیچگونه تأثیر مستقیمى بر قضاوت و استدلال اخلاقى بینندگان دارد؟ انتقادهاى اولیه بهطور اخص، نگران دیدگاههاى اخلاقى و معنویى بود که از طریق تلویزیون آموزش داده مىشد. دیدگاه منتقدان این بود که این رسانه تأثیر مخربى القا مىکند. نگرش برخى از منتقدان این است که تلویزیون اغلب نشان مىدهد که اعمال غیر مشروع یا غیر اخلاقى مؤثر واقع مىشوند. حتى مجریان قانون در تلویزیون بهگونهاى نشان داده مىشوند که قواعد را نادیده مىگیرند، کدهاى اخلاقى را زیر پا مىگذارند و بهشکل پرسش برانگیزى اغماض وافراط مىکنند، پیام نهفته در این محتوا این است که بد بودن، اغلب بهتر از خوب بودن مؤثر واقع مىشود.
برعکس، مدافعان برنامههاى تلویزیونى استدلال کردهاند که تأثیر تلویزیون بر نگرش اخلاقى جوانترین بینندگانش، در درجهٔ نخست، تأثرى مثبت است. برنامههاى تلویزیون بهطور مرتب، مسئلهاى اخلاقى را به شکل جذابى مطرح مىکنند که توجه مخاطبان را بهخود، جلب و جذب مىکند. مردم با مجموعهاى از مسائل و بحرانهاى اخلاقى مواجه مىشوند که در نمایشها مطرح یا در برنامههاى سرگرم کننده بازى مىشوند، و نیز در برنامههاى مستند و آموزشى نشان داده مىشوند. نمایشهاى سریالی، شخصیتها را بهگونهاى نشان مىدهد که آنقدر ظولانى با مشکلات اخلاقى دست و پنجه نرم مىکنند، که مخاطب را بر آن مىدارند تا با رخدادها و موقعیتها آشنا شوند. برنامهها گفت و گوى تلویزیونی، اعضاى عادى جامعه را بهتصویر مىکشد که سفرهٔ دل خود را جلو میلیونها بیننده مىگشایند، و اغلب بر ژرفترین نبههاى زندگى خصوصى خود متمرکز مىکنند. تلویزیون از طریق این نوع تجربیات مىتواند به مثابهٔ نوعى معلم اخلاق یا مشاوى ایفاى نقش کند، و بینندگان را، از پیر و جوان، تشویق کند که مشکلات مهم اخلاقى را منعکس سازند. با این وجود تا این زمان تحقیقات کمى چه در رد و چه در اثبات هر نوع تأثیر تلویزیون برر ارزشها و استدلال اخلاقى کودکان صورت گرفته است.
تحقیقات دربارهٔ پرورش داورىهاى اخلاقى با کار گلبرک (Kholberg) تحت کنترل درآمده است. در این چارچوب، تصور مىشود که استدلال اخلاقى در کودکان، طى مجموعهاى از مراحل پرورش مىیابد، و هر مرحلهٔ موفقیتآمیز، نشانگر سطح موفقیتآمیزترى از درک نظم اخلاقى دنیایى اجتماعى است. در این مسیر، کودک در هر مرحله، مرتبهاى از جنبههاى اخلاقى را در ارتباط با ایجاد تمایز بین خوب و بد مىآموزد. در چنین نظامی، یک نتیجهٔ مقدماتى این است که اگر عملى مجازات نشود، در آنصورت طبق تعریف مىبایست از نظر اخلاقى پذیرفته شده باشد و بنابراین از نظر معنوى درست باشد. یک پرسش کلیدى این است که آیا تلویزیون به این شیوه استدلال مىکند؟
تلاش براى یافتن این پرسش شامل مطالعهاى است که روى پسرها و دخترهاى ۴-۵ ساله، ۷-۸ ساله و ۱۰-۱۱ ساله انجام شده است. نخست از این کودکان مصاحبهاى بهعمل آمد تا قابلیتهاى استدلال اخلاقى آنها بیشتر شناسایى شود. بهعلاوه، مادر هر یک از کودکان با ثبت خاطرات روزانه مربوط به تماشاى تلویزیون کودکان بهمدت دو هفته، و نیز تهیه اطلاعات وسیعى دربارهٔ عادت خانوادگى تماشاى تلویزیون در زمان گذشته، پژوهشگران را یارى کردند. پژوهشگران سپس از فنون آمارى استفاده کردند تا روابط موجود بین گزارش بهدست آمده از اظهارات بینندگان مبنى بر عادات تماشا در کودکان و خانوادههایشان و نیز نگرش و ارزشهاى اخلاقى کودک را بیازمایند.
در میان کودکان کمسن وسالتر، تماشاى مستمرتر تلویزیون، بالنسبه با استدلال اخلاقى بهدست آمده بود، همبستگى داشت. این نتیجه درمورد دو گروه سنى بزرگتر بهدست نیامد. درمیان کودکان ۴-۵ سال، کل میزان تماشاى تلویزیون با ماهیت ارزشهاى اخلاقى مرتبط بود و نه ترجیحات کودک براى تماشاى انواع خاصى از برنامهها. بنابراین، هیچگونه نمودگارى وجود نداشت که نشان دهد تمایل براى تماشاى انواع خاصى از برنامهها. بنابراین، هیچگونه نمودگارى وجود نداشت که نشان دهد تمایل براى تماشاى نوع خاصى از برنامه این احتمال را بهوجود آورد که پرورش اخلاقى کودکان را ضایع سازد. اگرچه، در میان کودکان ۷ تا ۸ سال، آنهایى که تماشاى کمدىهاى خانوادگى را ترجیح مىدادند، درک پرورش یافتهترى نسبت به اهمیت کمک به مردم نیازمند، داشتند. این یافته جالب بود، بهان دلیل که موضوعات بسیارى از این نمایشها را منعکس مىکرد. یافتهاى که در ارتباط با تشویق کم این ارزشها و نگرشها بهوسیله تلویزیون بیان شده، گزارشى است که این نوع درک را در میان بالاترین گروه سنى کودکان نسبتاً ضعیف یافت؛ لازم بهذکر است که این کودکان، علاقهٔ خاصى به نمایشهاى پر جنب و جوش و ماجراجویانهاى داشتند که مخاطب اصلى آنها بزرگسالان بودند. کمبود تحقیقات انجام شده دربارهٔ تلویزیون و استدلال اخلاقى بدان معنى است که درک ما از ماهیت و اهمیت هر نوع نقشى که این رسانه در اموزش کودکان در جهت تشخیص درست از نادرست ایفا مىکند، ناقص و ناهمگون باقى مىماند.
ادامه مطلب + دانلود...