جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
یک شروع ساده. یک گفتگو ساده. یک برخورد ساده. خیلی عجیب است که گاهی همه چیز ساده شروع میشوند ولی پایانشان به هیچ عنوان ساده نخواهد بود. انسانها ورق میخورند. تا میشوند. خط خطی میشوند. گاهی نیز بخشی از وجودشان پاک میشود. گاهی رنگشان تیره و گاهی زرد رنگ هست. انسانها گاهی هیچگاه نوشته نمیشوند. پاک نمیشوند. گاهی با غلط گیری بایستی رویشان را پوشاند.
بازدید
منتشر شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک شماره ۳۹ سال ۹۲
پراناب چاکرابورتی در اصل برادر کوچکتر پدرم نبود. او یک مرد بنگالی و اهل کلکته بود که در اوایل دهه هفتاد سر و کلهاش در زندگی اجتماعی والدینم پیدا شد، زمانیکه در یک آپارتمان اجارهای در میدان مرکزی زندگی میکردند و میتوانستند تعداد دقیق آشنایان خود را با یک دست بشمارند. اما من هیچ عمویی نداشتم که واقعاً آمریکایی باشد، و به من یاد داده شده بود که او را عمو صدا بزنم…..
بازدید
کتاب رویای برزخی روایتِ اشراف زادهی هنرمندی است که به علتِ تاراجِ همهی هستیاش بناگزیر به گفتهی خودش به شغلِ پُر مشقتِ باربری پرداخته است. خانهی او، هفت بیابان از شهر فاصله دارد؛ و همدماش، همسری است قوی هیکل، بهانهگیر و لیچارگو که مدام مانع فعالیتهای هنریاش میشود. راوی برای آنکه فرصتی داشته باشد تا به یگانه دلخوشیاش در زندگی، یعنی کوزهگری و نقاشی روی کوزه بپردازد، هر غروب که خسته از کار و دلچرکین از شهر و همشهریانش به خانه برمیگردد ناچار است قبل از شروع به کار با همسرش که (آینهی دق) نامیده میشود دعوای مفصلی داشته باشد.