بازدید
در آغازِ کتاب حدیث نفس از «راوی» می شنویم که می گوید: «… بالای صفحه نوشته ام «اسم نمی خواهد». خوب، همین اسمش… الآن که توی اتاق نشسته ام و دارم با خودم حرف می زنم … اگر بگذارند همین سکوت و خلوتی را که در ساعت یازده شب ششم ژوئن دو هزار و ده دارم، برای یک مدّت، مثلاً دو ماه، یا سه ماه داشته باشم، حواسّم آن قدر جمع خواهد شد که بتوانم اوّلین گفت و گویی را که در حدود دویست هزار سال پیش با خدا داشتم به یاد بیاورم … حواسّم آن قدر جمع خواهد شد که خواهم توانست به یاد بیاورم که چی باعث شد که برادرم «هابیل» را بکشم، چون نمی دانم اصل قضیه را کی و به چه دلیلی خواسته است مخفی کند و داستان حسودی من به برادرم را ساخته است، آن هم حسادت سر چیزی که من روح تاریخی ام اصلاً ازش خبری ندارد…»
در این «حدیث نفس» با محمود کیانوش، شاعر، داستان نویس، و منتقد ادبی، «در سیر آفاق تاریخ» همراه می شویم و در چشم اندازی تازه به نمونه هایی از واقعیتهای زندگی انسان از غار تا امروز نگاه می کنیم و در پایان با او در فصلی به نام «حقیقت پنهان»، در سرودی زمینی انسان را می ستاییم.
کتاب رمان اسم نمی خواهد را تقدیم میکنیم به همه کسانی که به داستان آفرینش علاقمندند.
ادامه مطلب + دانلود...