جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
دانلود کتاب رمان آلبوم خیال
خونه ی قشنگی داشتیم ، با یه حیاط بزرگ و آجر فرش که یه حوض گردی وسطش بود ، برااینکه حوض تنها نباشه ، مادرم چند تا گلدون سفالی رو پیش اش گذاشته بود . پای دیوار آجریش باغچه ای پر از گل های مخملی و کنج حیاط چند خمره فیروزه ای که پر بودن از خاطره . و ایوان بلندی که با دو بازوی سنگیش سقف خونه رو تو هوا گرفته بود تا آفتاب تو چشم اتاق ها نخوره . وقتی ما بچه ها توش می دویدیم ، آجراش پاهامونو قلقلک می داد . چهار اتاق بزرگ داشتیم که پنجره شون رو به حیاط باز می شد و از تو درهای چوبی اونا رو با هم خودی کرده بود .