بازدید
آمریکایی داستان مرد خود ساخته ای است که به بالاترین مدارج قضایی و سیاسی کشور دست می یابد،ولی هنگامی که می کوشد در راه مردم قدم بردارد…
چند جمله جالب از رمان (( آمریکایی )) اثر (( هاوارد فاوست )) :
هر چه میل به زنده ماندن بیشتر شود ٬انسان خود را ارزان تر و ارزان تر می فروشد.
انسان قوی و تواناست و کلید سرنوشت در سر و دو دست خودش قرار دارد.
قانون و عدالت دو چیز متفاوت هستند !!
جرم همان طور که قابل کیفر است قابل درمان نیز هست.
یک زن برای این روسپی می شود که این کار از مردن در اثر گرسنگی کمی بهتر است.
رشوه ای که به وجدانمان در برابر انجام خطاها می دهیم ٬ اصلاحات نام دارد.
این مهم است که انسان حرف خودش را بزند حتی اگر یک نفر آن را بشنود.
بیدار شدن نوعی تولد دوباره است.
تا زمانی که ذره ای شهامت باقی است ٬ عدالت از روی زمین برنخواهد افتاد.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
این کتاب رمان تاریخی مشهور بصورت کامل در ۶۸۸ صفحه از پایگاه دانلود کتاب تک بوک انتشار میابد.
اثر میکل پیرامو
ترجمه ذبیح الله منصوری
این داستان ظاهراً واقعی است و میکل پیرامو آن را از زبان یونانی باستان به زبان امروزی ترجمه کرده است.
نویسنده واقعی آن گرچه مصری بود اما نمیتوانست به خط مصری بنویسد ولی زبان یونانی را خوب آموخته بود.
«شرمیون»، کنیز مخصوص و محرم اسرار «کلئوپاتر» -ملکه مصر- بود. از آنجا که او از کودکی پیوند دوستی با کلئوپاتر داشت توانست از خصوصیترین رازهای ملکه آگاه شود. او در مجالسی شرکت میکرد که هیچ خدمت کاری شرکت نداشت و هیچ صاحب منصبی جز ملکه و پادشاه در آن راه نمیداشت. بنابراین روایت او از خاتونش این توانایی را دارد که موثق باشد.
به دلیل قرابت خاصی که بین این دو برقرار شده بود، ملکه از همان دوران ابتدایی او را با خود به کلاس درس میبرد. گرچه در اوایل کار اساتید بدین کار اعتراض میکردند اما نمیتوانستند جلوی کار دختری را بگریند که سیزده نفر از خاندان او همگی از پادشاهان بودهاند. بنابراین، شرمیون در جلسات درس شرکت میکرد و علاوه بر خواندن و نوشتن توانست علومی چون تاریخ، جغرافیا، هندسه و… را فرا گرفته و فردی ممتاز در میان زنان مصر شود.
شرمیون در این کتاب از زندگی خود و خاتونش میگوید و کلئوپاتر را فردی بسیار سیاستمدار، زیرک اما ناپرهیزکار خواند که توانست با استفاده از چهره خود و ناپرهیزکاری دو پادشاه روم را به سوی خود کشاند و جنگها راه اندازد.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
رمان ساعت شوم نوشته نویسنده مشهور گابریل گارسیا مارکز
این کتاب داستان زندگی روزمره یک شهر و شهروندانش هست با کشیش و شهرداری که هر کدوم سعی دارند مردم را به شیوه خودشان رهبری کنند . اتفاقات ساده ای که در حین حل کردنشان چه اتفاقات عظیم تری را باعث می شوند و …..
«ساعت شوم» از جمله آثار معروف گابریل گارسیا مارکز است ین رمان از جمله آثار شاخص مارکز است که به محض انتشار در سال ۱۹۶۱ میلادی جایزه ادبی کلمبیا را نصیب نویسنده آن گابریل گارسیا مارکز کرد.
قسمت های زیبایی از کتاب ساعت شوم:
زندگی چیزی نیست جز یک سلسله فرصت های پیاپی برای زنده ماندن
از خانه ای نیمه مخروبه کودکی بیرون دوید که فریاد می زد دریا را در یک صدف یافته . پدر انجل صدف را به گوشش گذاشت به راستی دریا آنجا بود .
حتی فاعل ترین فاعل ها روزی به مفعول های مفلوکی بدل می شوند .
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
الکساندر دومای _ پسر ،محصول عشق زنی خیاط به نام کاترین لا به با الکساندر دومای بزرگ ، نویسنده نام آور آثاری چون سه تفنگدار-کنت مونت کریستو-ملکه مارگو-گردن بند ملکه ،وده ها رمان تاریخی دیگر،که در این زمینه نظیر اورا در جهان کمتر می توان یافت.
این پسر قدرت تخیل را از پدر به ارث برد واز ابتدای جوانی به نویسندگی علاقه مند شد.پدر که پی به استعداد اوبرده بود،اصرار داشت اورا به همکاری ادبی با خود وادارد،اما الکساندردومای پسر،می خواست در دنیای ادبیات جدا ومستقل از پدر طبع آزمایی کند.ودر بیست وچهار سالگی تخستین رمان خود را به نام «مادام کاملیا»منتشر کرد ونام او بر سر زبان ها افتاد.این رمان الهامی بود از نخستین عشق پر شور او ،به ماری دو پلسی،روسپی زیبا ومشهوری که مدت ها شمع محافل اشراف وثروتمندان پاریس بود،ودر جوانی با بیماری سل در گذشت.
رمان مادام کاملیا ،در جهان چنان شهرتی یافت ،که جوزپه وردی آهنگ ساز بزرگ ایتالیا با الهام از آن اپرایی ساخت،که بهترین آثار اوست.وسینمای آمریکا نیز فیلمی بر اساس این داستان تهیه کرد که گرتا گاربو،ستاره زیبای سوئدی تبار ،در آن نقش مادام کاملیا را به عهده داشت واین فیلم سالها بر پرده سینمای جهان می درخشید وبه این ترتیب مادام کاملیا توانست چندین نسل پیاپی را مبهوت ومحسور خود سازد،وهنوز هم جاذبه ی خودرا حفظ کزده است.
الکساندر دومای پسر کار ادبی خودرا با رمان شروع کرد وسپس به نمایشنامه نویسی پرداخت:«مسئله ی پول»،«زن بیگانه»،«فرزند نامشروع»و«پدر اسرافکار»از جمله این آثارند.در این رمان ها ونمایشنامه ها در توصیف زوایای گوناگون جامعه خویش بسیار موفق بوده است.
الکساندر دومای پدر در باره آثار ادبی پسر خود می نویسد:«من برای یافتن موضوع ازتخیل خود کمک می گیرم وپسرم از واقعیت الهام می پذیرد،من با چشمان بسته کار می کنم واو با چشمان باز می نویسد،من نقاشی می کنم وکار او به عکاسی می ماند.»
الکساندر دومای پسر در بسیاری از آثار خود به مسائل اجتماعی مانند طلاق،فرزند نا مشروع-که خود یکی از آنها بود-وخطاهای زندگی زناشویی می پردازد،وسعی دارد بیشتر به جنبه های اخلاقی قضایا توجه کند.
مادام کاملیا مشهورترین اثر اوست،که ساخت وپرداخت بسیار زیبا وقدرتمندی دارد،وچهره زن را بسیار عمیق ونافذ وتأثیر گذار تجسم بخشیده است.بیهوده نیست که منتقدان ادبی،مارگریت گوتیه رادر ردیف زنان نام آور رمان های ایبس وداستایوسکی جای داده اند،ونویسندگان بزرگی چون موپاسان وتولستوی این نویسنده را از بزرگترین رمان نوبسان عصر خود می دانند.
موضوع رمان مادام کاملیا ماجرای عشق یک جوان از خانواده ای با اصل و نسب به نام آرمان دووال به معروفه ای باب روز به نام مارگریت گوتیه است. مارگریت که عشقی عمیق او را از محیطش بیرون کشیده است، احساس می کند که ضروری است این عشق را از افرادی که با آنها رفت و آمد می کند دور نگاه دارد و میل تازه ای به پاکی و خلوت گزینی در او زاده می شود.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
جین آستن Jane Austen ( دسامبر ۱۷۷۵ – ۱۸ ژوییه ۱۸۱۷) نویسنده انگلیسی که آثارش، ادبیات غربی را بسیار مورد تأثیر قرار دادهاست. شناخت او از زندگی زنان و مهارتش در گوشه و کنایهها، اورا به یکی از مشهورترین رماننویسان عصر خودش تبدیل کردهاست.
جین آستن چند سالی از عمر خود را در شهر باث سپری کرد و این شهر به عنوان محل اقامت او مشهور است. موسسهای به نام «مرکز جین آستن» در خیابان گی در مرکز شهر باث موجود است که هر سال جشنوارهای به نام جشنواره جین آستن در این شهر برگزار میکند.
اِما ( Emma ) نام رمانی از جین آستن است که درباره عشقی سو تعبیر شده، نوشته شده است. این رمان ابتدا در دسامبر ۱۸۱۵ میلادی (برابر با آذر یا دی ۱۱۹۴ شمسی خورشیدی) منتشر شد. مانند سایر رمانهایش، آستن در این داستان هم به دغدغهها و مسائل زندگی زنان در دوره جورجی انگلستان میپردازد.
قبل از نوشتن داستان آستن نوشت «میخواهم قهرمان زنی بیاورم که هیچ کس غیر از خودم خیلی دوستش نخواهد داشت». در اولین خط داستان، شخصیت اسمی رمان را اینگونه معرفی میکند: «اما وودهاوس، شیک، باهوش و ثروتمند». البته اما به نوعی لوس است، خودش را در روابط خیلی دست بالا میگیرد، از خطرات مداخله در امور دیگران غافل است و رفتار دیگران را نیز سو تعبیر میکند.
شخصیت های داستان:
اما وودهاوس : شخصیت اصلی داستان است . دختری زیبا و باهوش می باشد که مادر خود را در کودکی از دست داده است و از زمانی که خواهر بزرگتر او ازدواج کرده است، خانم خانه شده است. گرچه وی کمی بالغ تر از سن خودش است اما به دلیل کمبود تجربه از زندگی واقعی و این عقیده که او همیشه درست می گوید، دست به اشتباهات بزرگی می زند. همچنین وی با خویشتن قسم خورده است که ازدواج نکند تا این که حسادت باعث می شود که دریابد در تمام مدت عاشق آقای نایتلی بوده است.
- جورج نایتلی : وی در حدود سی و شش سال سن دارد و دوست صمیمی اما است و تنها کسی است که از او انتقاد می کند. او برادر بزرگتر جان نایتلی، شوهر ایزابلا خواهر بزرگتر اما است و صاحب زمین های همسایه می باشد.
- جین فیرفاکس : یتیمی که خانواده اش متشکل از خاله اش دوشیزه بیتز و مادر بزرگش می باشد. وی دختری زیبا و باهوش است و در نواختن پیانو و آواز مهارت دارد. او تنها شخصیتی است که اما به او غبطه می خورد.
- هاریت اسمیت : دختر جوان و دوست اما که در مدرسه ی نزدیک درس خوانده و توسط اما رهبری می شود. اما وی را در اوایل داستان زیر بال خود می گیرد و سپس سوژه ای می شود برای تلاش های نا سرانجام و اشتباه اما برای ایجاد علاقه میان هاریت و دیگر مردان.
- فیلیپ التون : جوانی خوشتیپ که می خواهد که با اما ازدواج کند . اما در این حین اصرار دارد که او با هاریت ازدواج کند.
- آگوستا التون همسر آقای التون می باشد
- خانم آنه وستون : یا خانم تیلور، سرپرستی اما را به مدت ۱۶ سال به عهده داشت تا این که با آقای وستون ازدواج کرد.
- آقای وستون
- دوشیزه بیتز : مادر او خانم بیتز یکی از دوستان آقای وودهاس است.
- هنری وودهاوس : پدر اما
- مارک فرانک چرچیل : پسر آقای وستون و فردی دوست داشتنی است که مورد توجه همگان به غیر از آقای نایتلی است. او پس از مرگ مادرش، توسط عموی خود مورد حمایت قرار گرفته و بزرگ شده است.
- ایزابلا نایتلی
- جان نایتلی
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
کتاب رایگان عشق ها و خاطرات کلئوپاترا رمانی تاریخی است درباره کلئو پاترا ، کلئوپاترا نام هفت تن از ملکه های مصر در سلسله بطلمیوسیان است. معروفترین آنها کلئوپاترا هفتم بود. این رمان بسیار طولانی می باشد و شامل ۹۱۶ صفحه می شود. امیدواریم از خواندن این رمان زیبا لذت ببرید.
توجه: فایل دانلود این کتاب بدرخواست ناشر محترم آن (انتشارات جویا ) حذف گردید.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
داستانی جنایی که دارای بالاترین رکورد فروش بین المللی را دارا است.
بخشی از مقدمه کتاب زمانی که باد بوزد نوشته جیمز پاترسون:
این داستان پر هیجان را مترجم آن جناب آقای مرتضی مدنی نژاد برای انتشار در پایگاه تک بوک ارسال کرده اند.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
از مقدمه کتاب:
آه دیگر حوصله مراسم دیگری را ندارم!
آیین دیگر برای احضار نیروهای نامریی در جهان!
چه ربطی دارد به دنیای امروز ما؟
فارغ اتحصیلها از دانشگاه که بیرون می آیند کار گیر نمی آورند.مسنها بازنشسته می شوند و گرفتار یک لقمه نانند.آدم بزرگها از صبح تا شب کار می کنند تا خرج خانواده و تحصیل بچه هایشان را بدهند،فرصتی برای رویاهایشان ندارند.مدام با سر می خورند به چیزی که ما بهش می گوییم واقعیت تلخ .
دنیا هیچ وقت به اندازه حالا دچار تفرقه نبوده،با جنگ های مذهبی،نسل کشی،بی احترامی نسبت به زمین،بحرانهای اقتصادی،افسردگی،فقر…با مردمی که همه فکر می کنند راه حلی فوری حداقل برای یکی از مشکلات دنیا در چنته دارند.
هر چه جلوتر می رویم،اوضاع تاریکتر به نظر می رسد.
پائولو کوئلیو تازهترین کتابش به نام «الف» رو قبل از این که به زبان اصلی و به زبانهای دیگه منتشر کنه، به فارسی منتشر کرده و باز هم برای دانلود به رایگان در اختیار خوانندگان فارسیزبان قرار داده.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
ژول ورن بنا به خواست پدرش تحصیلاتش را در رشته حقوق به پایان برد اما ذوق نمایشنامهنویسی و رماننویسی او را بر آن داشت که کمکم به سوی ادبیات کشیده شود. در ابتدا هرچند موفق نبود، ولی بعد پیشرفت سریعی کرد. «پنج هفته در بالون» او بسیار موفق بود و هواخواهان بسیاری یافت. ناشر آثار او، ژول هتزل برای او دوست و مشاور و همراه بسیار خوبی بود.
از این گذشته، ژول ورن با دقت و نکته بینی به معرفی کشورها میپرداخت برای نمونه در بخشی از کتاب فاتح آسمانها به شناساندن ایران نیز میپردازد. از کویر لوت و خطه شمال و دریای مازندران سخن به میان میآورد و در توصیف آن مکانها از خود مهارت به سزایی نشان میدهد.
داستان میراث یکی از داستان ها و رمان های مشهور نویسنده بزرگ ژول ورن میباشد با ترجمه دکتر قدیر گلکاریان.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
تمام انرژی و عصارهی روحتان را در یک داستان میریزید. شبها و روزها بر سر یک صفحه وقت میگذارید و کار میکنید تا دست آخر داستان نوشته میشود. در مرحلهی بعد داستانتان را به کسی میدهد تا بخواند، شاید آن شخص، خودش نویسنده باشد و شاید هم یک دوست. خلاصه خیلی وقت گذاشتهاید تا داستانی بنویسید که پرفروش باشد یا دیگران از آن استقبال کنند. حتماً میدانید که اگر به صورت حرفهای دنبال نوشتن هستید، دانش چگونه خوب نوشتن لازم است ولی کافی نیست. دانش دیگری را هم باید بدانید. درست است. دانش نقد کردن حرفهای یک داستان در زیر، سیاههای از نکات و سؤالهایی که یک نقد خوب را شکل میدهند آورده شده و البته روشهای فراوانی برای نقد یک داستان هست. میتوانید بعد از نوشتن داستانتان چند روزی آن را کنار بگذارید و بعد مطالب زیر را بخوانید. بعد ببینید آیا این نکات در داستانتان رعایت شده است.
* * *
فرآیند نقد
در این بخش از نقد داستان سعی کنید موارد زیر را اجرا کنید. به یاد داشته باشید که نگاه شما در چند موردی که در زیر آمده هنوز آن نگاه یکسر تکنیکی به داستان نیست.
الف ـ به هیچ وجه مبادرت به خواندن سایر نقدهایی که راجع به این داستان نوشته شده است نکنید. میتوانید خواندن آنها را به بعد موکول کنید.
ب ـ بهعنوان یک خواننده، برداشت و احساس خود را از داستان، بنویسید. برای مثال میتوانید روی این موضوع دقت کنید که آیا داستان از همان پاراگرافهای اول توانسته شما را به خود جذب کند؟
ج ـ ضعفهای داستان را پیدا کنید. به یاد داشته باشید که نوشتن یک نقد دو هدف را دنبال میکند: یکی، مشخص کردن نقاط ضعف آن و دیگر، ارائهی پیشنهادهای سازنده برای نویسنده تا داستان خود را تقویت کند.
د ـ اگر داستان نقطهی قوتی دارد آن را مشخص کنید.
هـ ـ هرگز طی نقد داستان به نقد شخصیت نویسنده نپردازید. تمرکز شما فقط و فقط باید روی نوشته و متن باشد. بنابراین زندگی و شخصیت نویسنده هیچ ارتباطی به نقد اثر ندارد.
نقد عناصر داستان
یک داستان معمولاً در بردارندهی عناصری است که به شکل قاعده درآمدهاند. البته یک داستان خوب الزاماً نیازی به تبعیت بیچون و چرا از این قواعد ندارد و میتواند از این قواعد تخطی کند و حتی ژانر خود را هم زیر پا بگذارد. با این حال، در مبحث روایتشناسی، روایت باید دارای ویژگیهایی باشد تا در فرایند شناخت و نقد آن به مشکلی بر نخوریم. در زیر به شکل ساده و گذرا این عناصر بررسی میشود؛ با این توضیح که دو کتاب ارزشمند «دستور زبان داستان» از احمد اخوت و عناصر داستان از رابرت اسکولز (ترجمهی فرزانه طاهری) جزء منابع خوب حیطهی روایتشناسی و شناخت عناصر داستاناند که میتوانید به آنها مراجعه کنید.
الف ـ شروع داستان (OPENING)
آیا اولین جملات و پاراگرافهای داستان توجه شما را به خود جلب کردهاند؟ هرقدر که نویسنده در داستان خود شروع بهتری داشته باشد، بیشتر میتواند خواننده را جذب کند. حتی ما وقتی در کتابفروشی هستیم و کتاب داستانی را میبینیم که با نویسندهی آن آشنایی نداریم، یکی از معیارها برای خرید آن میتواند توجه به دقت به نحوهی شروع آن باشد. ادوارد سعید گفته: «بدون داشتن ذرهای از احساس آغاز، هیچ اثری را نمیتوان شروع کرد؛ همانطور که بدون این احساس پایانی هم در کار نخواهد بود». رابرت اسکولز در کتاب عناصر داستان معتقد است که در شروع داستان باید شخصیتهای کلیدی معرفی و مناسبتهای اولیهی آنها مشخص شود، زمینه برای کنش اصلی آماده شده و چنانچه داستان نیاز داشته باشد، چیزی دربارهی گذشتهی آن عنوان کند. باید در شروع داستان اولین نشانههای بحران داستان به خواننده نشان داده شود؛ بحرانی که بعداً کنش اصلی داستان را به همراه دارد. به هرحال شروع داستان خیلی مهم است و یک منتقد هم حتماً باید به شروع داستان توجه اساسی داشته باشد.
ب ـ کشمکش (CONFLICT)
منظور از کشمکش، درگیری ذهنی یا اخلاقی شخصیت داستان است که از امیال یا آرزوهای برآورده نشده یا مغایر ناشی میشود. در داستان باید دید آیا کشمکش عاطفی شخصیت اصلی و نیز کشمکش بین شخصیتهای دیگر وجود دارد؟ و نویسنده تا چه حد توانسته کشمکش بین شخصیتها و کشمکش شخصی قهرمان داستان را نشان دهد.
طرح (PLOT)
مبحث طرح یکی از مباحث پیچیده و اساسی در داستان است. اما اینجا بهطور گذرا میگوییم منظور از طرح، نقشه،نظم، الگو و شمائی از حوادث است. به بیان بهتر، حوادث و شخصیتها طوری در داستان شکل مییابند که کنجکاوی و تعلیق خواننده را به دنبال میآورند. خواننده حوادث داستان را پی میگیرد و میخواهد علت وقوع آنها را بداند. شاید لازم باشد بگویم که طبق تعریف ای.ام.فورستر بین داستان و طرح، فرق است. داستان نقل رشتهای از حوادث است که بر طبق روالی زمانی ترتیب پیدا کردهاند. اما طرح، نقل حوادث است با تکیه بر موجبیت و روابط علی و معلولی. در این قسمت از نقد باید نکاتی را که مرتبط با طرح است در نظر بگیریم: آیا طرح اصلی واضح و قابل باور است؟ آیا شخصیت اصلی مسألهی تعریف شدهای برای حل کردن دارد؟ آیا خواننده میتواند زمان و مکان داستان را به آسانی تشخیص دهد؟ و…
فضاسازی داستان (SETTING)
در این قسمت باید دید آیا توصیف کاملی از پس زمینهی داستان ارائه شده است! آیا نویسنده اسمهای خوبی برای آدمها، مکانها و اشیا به کار برده است؟ آیا بین زمان و نظم حوادث در داستان هماهنگی است؟
شخصیتپردازی (CHARACTERIZATION)
شخصیت در تعریفی ساده، انسانی است که با خواست نویسنده پا به صحنهی داستان میگذارد و کنشهای مورد نظر نویسنده را انجام میدهد و سرانجام از صحنهی داستان بیرون میرود. البته در نگاهی دیگر، شخصیت موجودی پویا است که در کنشهای داستانی ظاهر میشود و اگرچه از طرح کلی داستان پیروی میکند ولی گاهی خود ابتکار عمل به دست گرفته و همهچیز را رهبری میکند. در نقد داستان باید دید آیا شخصیت خوب پردازش شده است؟ آیا تصویر استادانهای از فرهنگ، خصوصیات، دورهی تاریخی و موقعیت مکانی شخصیت اصلی ارائه شده است؟ آیا حس تناقض و کشمکش درونی شخصیت به خوبی نشان داده شده است؟
دیالوگ (DIALOGUE)
در این قسمت باید دید آیا کلماتی که از دهان شخصیتها بیرون آمده تناسبی با خلق و خوی آنها دارد؟ آیا خواننده قادر است از خلال دیالوگ بین شخصیتها به فضاسازیها و توصیفهای نویسنده پی ببرد؟ اگر چنین باشد میتوان داستان را دارای نقطهی قوت دانست.
زاویه دید (POINT OF VIEW)
زاویه دید منظری است که نویسنده ـ راوی و یا شخصیتها از طریق آن به داستان و حوادث آن مینگرند. این منظر، بهطور عمده دو ساحت دارد: ساحت چشم و ساحت فکر. ساحت چشم نگاه یا نظر (PERSPECTIVE) را به بار میآورد و ساحت فکر، ایدئولوژی و وجههی نظر را. در داستان باید دید زاویهی دید اول شخص است یا سوم شخص و یا دانای کل. در عین حال تغییر زاویه دید در داستان به چه شکلی است؟ آیا این کار به شکلی استادانه انجام میشود؟ و اصولاً آیا در داستان ما شاهد تعدّد زاویه دیدها هستیم یا یک زاویه دید واحد بر داستان حاکم است؟
مواردی که در بالا مطرح شد جزء عناصر اصلی داستان محسوب میشوند که دانستن آنها اگرچه برای داستاننویسی و ناقد لازم است، اما کافی نیست. یک اثر داستانی خلاقانه، ظرفیتهای خاص خود را دارد؛ لذا مطابقت دقیق و موبهموی آن با عناصر فوق، نقطهی قوت و برجستگی آن محسوب نمیشود. با این حال چنانچه اثری بتواند پابهپای این قواعد، تفاوتها و برجستگیهای خاص خود را هم داشته باشد، آن وقت ما میتوانیم آن را داستانی قوی و ارزشمند بدانیم و مطمئن باشیم که ارزش بیشتر از یک بار خواندن را دارد.
روایتگری در داستان
یکی از نکات کلیدی در مبحث داستان، بحث روایت است. شناخت روایت هم به ما کمک میکند داستان را بهتر بشناسیم و هم کمک میکند بهتر داستان بنویسیم. بحث روایت البته بحث طول و درازی است، اما سعی میکنیم اینجا تا حدی دربارهی تعریف آن و دیدگاههایی که دربارهاش هست، صحبت کنیم. اکثر روایتشناسان، روایت را متنی میدانند که قصهای را بیان میکند و یک قصهگو (راوی) دارد. ژرار ژنت، منتقد فرانسوی، روایت را گونهای گزینش عناصر و ایجاد نظم همنشینی در طرح میداند قبل از پرداختن به مبحث روایتشناسی، خوب است ابتدا گونههای مختلف راوی را مرور کنیم:
۱ـ راوی دانای کل که چهار شکل دارد: الف ـ نویسندهی دانای کل: در این شکل روایت که قدیمیترین شکل آن است و معمولاً در قصههای قدیمی، مثل هزار و یک شب پیدا میشود، راوی نویسندهی داستان است و بر همهچیز آگاهی دارد. در این شکل از روایت افعال معمولاًبه صورت ماضی میآید؛ ب ـ راوی دانای کل خنثی: در این شکل روایت، نویسنده مستقیماً درگیر نیست و من دوم او (که او هم دانای کل و کلینگر است) روایتگر است؛ ج ـ راوی دانای کل چندگانهی محدود: در این شکل، راوی به کل ناپیداست و از ذهنیت شخصیت داستان روایتگری میکند. رمان «خانم دالووی» از ویرجینیا ولف، دارای چنین روایتی است؛ د ـ راوی دانای کلّ محدود: در این روایت، ما فقط ذهن یک راوی (معمولاً یکی از قهرمانان) را پیش رو داریم و محدود بودن آن به این دلیل است که داستان فقط از دید یک شخصیت دیده میشود.
ادامه مطلب + دانلود...