بازدید
دنیای ذهنی یک پسرک نوجوان و تصورات او از معلم ریاضی خود، درونمایه این داستان کوتاه است. تلاشهای این پسر نوجوان برای یافتن پاسخ، باعث سفری کوتاه در بیرون و سفری عمیق در دنیای درونی اوست.
شنیدن این کتاب گویا را، به ویژه به نوجوانان، پیشنهاد می کنم.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
داستان صوتی کوتاه ؛ یک دانشآموز ماجرا را اینطور روایت میکند: «یادمه اوایل ماه مهر سر کلاس بودیم که کسی به در زد و وارد کلاس شد. همه هاج و واج نگاهش میکردیم. هیچ چیزش شبیه ما نبود و حتی لباساش با ما فرق میکرد».
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
کتاب صوتی داش آکل
دانلود کتاب صوتی
کتاب صوتی داش آکل اثر صادق هدایت اولین بار در مجموعه داستان سه قطره خون در سال ۱۳۱۱ به چاپ رسید. در داش آکل خواننده نه تنها با فضای سال های ابتدایی پیدایش مدرنیسم در زمان حکومت رضا شاه آشنا میشود بلکه با نویسنده به خانهها و خیابانها میرود و از وضع زندگی مردم آگاه میشود.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
وقتی به مادرید رسید، آپارتمانی در مرکز شهر اجاره کرد و روزهای متمادی را به تماشای تلویزیون و خوردن ماست توتفرنگیای گذراند که از سوپرمارکت محل میخرید. بیسنته اولگادو بدش نمیآمد بیهدف خیابانها را گز کند ولی میترسید نتواند به آنجا برگردد. میترسید به ساختمان یا طبقهی دیگری برود یا در حال انداختن کلید به درِ خانهای دیگر دستگیرش کنند. شنیده بود در مادرید، مثل همهی شهرهای بزرگ، زیاد پیش میآید دزد به آدم بزند ولی این قضیه اصلا نگرانش نمیکرد چون به توانایی خودش در متقاعد کردن دیگران اطمینان داشت. درواقع برای پیشامدی از این دست، دیالوگهای زیادی آماده کرده بود و مطمئن بود با هرکدام از آنها سارق را متقاعد میکند که قربانیِ دیگری برای خودش پیدا کند. سرانجام، بعد از پانزدهروز اسیری، نام تمام خیابانهایی را که با خیابان محل سکونتش تلاقی داشتند، از بر کرد و تصمیم گرفت دل به دریا بزند و از مغازهای که از آن ماست میخرید، دورتر برود. اول بهنظرش آمد که مردم به او زل زدهاند اما بعد از نیمساعت پیادهروی، آدمها را فراموش کرد و توانست از تماشای ساختمانها لذت ببرد. به دو بانک سَرزد و با جملهها و ژستهایی که در فیلمها دیده بود، درخواست افتتاح حساب کرد. روش خوبی بود. کاملا متوجه خواستهاش شدند و بروشورهایی به او دادند که مزایای انواع حسابها را توضیح میداد. بعد به کافه تریایی رفت و یک بشقاب غذای مخلوط سفارش داد، مثل کسی که در برنامهی مستندِ تلویزیون دیده بود. مخلوط غذاها چنگی به دل نمیزد اما بیسنته اولگادو از مقدار گفتوگویش با پیشخدمت راضی بود. از این گذشته، رفتار پیشخدمت با او طبیعی بود، قطعا همانطور که با مشتریهای همیشگیاش برخورد میکرد.
این رمان صوتی را با صدای مجتبی صدیقی گوش فرا دهید.
ادامه مطلب + دانلود...