جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
کتاب ” فریاد ” در قالب ۸ فصل توسط ” نیما شهسواری ” تنظیم شده که تقدیم علاقمندان می شود .
در برشی از این کتاب می خوانیم :
بازدید
دانلود کتاب رمان ویرانی
دانلود کتاب رمان ویرانی
قسمتی از رمان ویرانی را با هم مرور می کنیم :
… تا حالا خانه هیچ مردی نرفته بودم . نه این که ادعا کنم پاکم ، خودم را که نمی توانم گول بزنم ولی باید چند ماهی طول می کشید . باید چندین و چند بار با بعضی از پسرها پارک و سینما می رفتیم . خوب که امتحان می شدن و می فهمیدیم خیلی ریگ تو کفششون نیست و تازه اگر خانه مجردی داشتند می رفتم ( البته همیشه حد را نگه داشتم ) ولی خوب این قضیه خیلی فرق می کرد .
بازدید
کتاب زندگی تلخ من با پایان خوش برگرفته از یه حقیقت هست امیدوارم از این رمان خوشتون بیاد ….
بازدید
رمان ” فرار” نوشته ی محمد رضا نظری دارکولی درست مانند داستان مسخ فرانتس کافکا روایت گر تنهایی بشر است. در داستان مسخ وقتی گره گوار سامسا به حشرهای تبدیل میشود، با وجود این که نانآور خانواده است، اما همه ی اهل خانه او را طرد میکنند. خواهرش میگوید: ” بهتر است فردا او را دم در بگذاریم تا خاکروبهای او را همراه آشغالها با خود ببرد. آخر او به درد چه میخورد؟!”
در رمان “فرار” نیز ارژن از اطرافیان و حتا از خودش متنفر شده است او حتا از خودش میگریزد و با خود بیگانه شده است. رمان « فرار » از طرفی همچون داستان پزشک دهکدهی کافکا شخصیتی را برای ما تصویر میکند که زندگی عشق و میل خود را فدای حرفهی خود میکند. در پزشک دهکده، پزشک تمام زندگی و عشق خود را فدای حرفهی طبابت میکند اما میبینیم که زندگی و عشق خود را میبازد و در طبابت نیز موفق نمیشود. چنان که مریضاش میمیرد. در رمان فرار نیز ارژن تمام عشق وزندگی خود را فدای حرفهی نویسندگی خود میکند اما در نهایت هر دو را از دست میدهد و میمیرد.
این رمان جوانی را برای خواننده تصویر میکند که نه راه فرار دارد، نه تفریح میکند و نه امید به آینده دارد و تمام روزهای زندگیاش تکراری شده است.
هیچ تحول و تنوعی در زندگی او نیست. زندگی او با مرگ فرقی ندارد. نه کاری و نه شغلی دارد که خودش را سرگرم کند و نه امیدی به پیشرفت دارد. چرا که « کفشهای او تنگ است » و این یعنی موانعی وجود دارند.
ارژن آدم برفی میسازد. آدم برفی بر روی قبرهای مردگان. آدم برفیهایی که همانند اصلشان بی تفکر و سرد هستند.
یکی از تصویرهای گویای این رمان تصویر عقربی است که اگر دور تا دور آن را نفت بریزیم به طوری که عقرب در وسط قرار گیرد و آنگاه آن را مشتعل کنیم، عقرب از ترس سوختن به هر طرف میرود و در پایان کار چون راه فراری پیدا نمی کند به خودش نیش میزند و به اصطلاح خودکشی میکند. مانند انسانی که تمام راههای فرار را برروی خود بسته می بیند و در اینجا ارژن.
کتاب رمان ” فرار”نوشتهی محمدرضا نظری دارکولی یک رمان نمادین است و باید بارها خوانده شود.
بازدید
به طرف ماشین که می دویدم می شد برق خوشی رو توی صورت خاله دید. من و خاله ی همیشه خوشم.وای! چه عالمی داشتیم.دوست داشتنی ترین خاله ی دنیا. خاله م بیست و یک سالش بود و حالاحالاها قصد ازدواج نداشت. دست هاش رو که به سمتم تکون می داد با اون لبخند گیراش انگار دلش می خواست همه ی غصه ها و خستگی ها رو از دلم ببره. در ماشین که باز شد با ذوق سلام کردم.
اونوقت ها نمی فهمیدم بوسه ی آبدار یعنی چی. فکر می کردم بوسه ایه که آب دهن ازش سرازیر بشه. اما این خطای کودکانه ی من نبود. بعضی بزرگترها رو دیدم که وقتی از بچه بوس میخوان منظورشون همینه. ولی حالا که فکر میکنم می بینم بوسه ی خانم معلم آبدار بود. هنوز بوسه خانوم معلم رو حس می کنم. ساده بگم بوسه ای که همه وجود باشه، با جون و دل باشه بوسه آبداره، بوسه ای که روح داشته باشه، گرما داشته باشه. نه، هرچی بگم تعریف واقعی بوسه ی آبدار نیست، جز اینکه بگم بوسه ای یاد خدا توش باشه، بوسه ی خدا بوسه ی آبداره. اون روز دو تا بوسه رو از دو نفر که خیلی دوسشون داشتم ، با هم مزمزه کردم . یکی راست و یکی چپ . هر دو تاشون رو دوست داشتم . الآن اگه ازم بپرسی ، خیلی سختمه بگم کدومشون رو بیشتر دوست دارم . توی اون عالم کودکی که اصلا نمی شد . وقتی ازم می پرسیدن ، انگشت وسطی دو تا دستم رو کنار هم میذاشتم و بلند می گفتم : – یه اندازه ….. اینک برای دانلود کتاب بوسه فرشته ها با ما همراه باشید .
بازدید
مقدمه مولف :
بسیاری بر این باورند که افسران و یا درجهداران پلیس، آدمهایی از جنس دیگر هستند و این مأموران عزیز و زحمتکش به شکل دیگری زندگی میکنند. شاید بعضی از آنها به خاطر پستها و مسئولیتهای حساسشان با باقی افراد فرق داشته باشند اما قاطبه ی این قشر از اجتماع مانند همه ی ما معمولی زندگی میکنند. در این داستان قصد ندارم از قهرمان داستان یک مأمور ۰۰۷ بسازم. در عین حال اهل داستانهای معمایی و کلاسیک هم نیستم. قهرمان داستانم مثل همه ی ما در تهران یک زندگی معمولی دارد. البته نمیخواهم در پایتخت باقی بمانم و قصدم این است که در داستانهای بعدی میان شهرهای مختلف کشور عزیزم بگردم و شخصیتهای داستانی را از میان اقوام مختلف و دوستداشتنی وطنم انتخاب کنم. همه سعی من بر آن است تا داستانهای نیمه بلندم (به جز رمانهای بلند) به صورت رایگان و آنلاین در اختیار مخاطبان قرار بگیرند تا خوانندگان به راحتی به این آثار دست بیابند. کتاب قلبهای بی تپش دومین تریلر پلیسی من است و امیدوارم خوانندگان از آن لذت ببرند.
کشمکش درونی بین بخشش و انتقام سروان سعید صفورا را میآزارد. ایستاده است در دوراهی تردید : بایستم کنار و منتظر باشم یا وارد مهلکه شوم و گناهکار را به سزای عملش برسانم؟ روز و شب یکی پس از دیگری میگذرند و او منتظر است؛ منتظر لحظهایست تا مرهمی بیابد برای خاموشی شعلهی انتقامی که درونش زبانه میکشد. لحظهی سرنوشتساز عاقبت فرا میرسد. میتوان نقطهی پایانی گذاشت بر تمام این کشمکشهای درونی. آیا صفورا میتواند از خودش عبور کند؟