بازدید
گروه تحقیقاتی دانشگاه دوک، تنها اجتماع پژوهشی نیست که تطبیق بهتر تا میزان پایین تر افسردگی و تداول کمتر حالات عاطفی منفی را در بین افراد متدیّن یافته است. پژوهشگران در ایالت های کانکتیک، ماساچوست، تکزاس، ایلی نوی، کالیفرنیا، نیویورک و نواحی دیگر آمریکا و کانادا نیز نتایج مشابه ای را گزارش داده اند.
گروه تحقیقاتی لوین نیز اخیراً نتایج پژوهشی را درباره ی ۶۲۴ نفر امریکایی مکزیکی از تکزاس گزارش کرد که برای بیش از یک دهه تعقیب شده بود. این پژوهش گران یافتند که میزان حضور در کلیسا در میان جوان ترین اعضای مورد مطالعه شان (با سن متوسط ۲۷)، افسردگی کمتر و نگرش مثبت تری را به زندگی برای ۱۱ سال بعد در این گروه سنی پیش بینی می کرد.
عزّت نفس یکی دیگر از نتایج سلامت روان است، زیرا فقدان آن به طور جدی با افسردگی مرتبط است. دکتر واترز تقریباً پنج صفحه از کتاب تز مهلک (ص ص ۵۰-۵۴) را اختصاص می دهد تا آثار منفی ادعا شدۀ آموزش های مسیحیت در باب عزت نفس را توصیف کند.
کراز و همکاران وی در مدرسۀ بهداشت عمومی دانشگاه میشیگان، اخیراً عقاید دکتر واترز را در معرض آزمون قرار داده اند. آن ها رابطه ی بین مقابله ی دینی و عزت نفس را در یک نمونه ی بزرگ غالباً مسیحی مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که اشخاصی که در مقابله شدیداً متکی به دین اند سطوح بالایی از عزّت نفس را دارا بودند. آن ها نتیجه گرفتند که احساس خوداتکایی در آن هایی که تعهد دینی بسیار کمی دارند کمترین است. (ص ۲۳۶)
موافق با نتایج مربوط به عزّت نفس بیشتر و افسردگی کمتر در بین اشخاص متدیّن، برخی از پژوهشگران اخیراً میزان کمتری از خودکشی را (که نتیجه ی مستقیم افسردگی است) در میان افرادی که متعهد به دین بوده و تعهد دینی بیشتری دارند گزارش کرده اند.
۲-۱۵) اضطراب: امروزه، اضطراب و ناآرامی هم چون افسردگی در امریکا شایع است. این البته مغایر با این حقیقت است که شاید دلایل کمتری وجود داشته باشد که در این کشور مضطرب باشیم تا در هر مکان دیگر از جهان (با توجه به فقدان نسبی جنگ، نبود فقر شدید و عدم ناپایداری سیاسی که بسیاری دیگر از کشورها فاقد آن هستند) در اوائل دهۀ ۱۹۸۰ گروه پژوهشی مطالعه ای را که از سوی مؤسسه علمی بهداشت روان حمایت می شد انجام داد تا رابطه ی بین اضطراب و فعالیت دینی را در یک نمونه ی ۳۰۰۰ نفری از ساکنان کارولینای شمالی، مورد بررسی قرار دهد. نتیجه ی حاصله نشان داد که افرادی که مرتباً به کلیسا می روند عملاً میزان بسیار پایین تری از اختلالات ناآرامی را تحمل می کنند، تا آن ها که به طور مرتب شرکت نمی کنند و یا آنان که هیچ وابستگی دینی ندارند. در این نتایج بیشترین، برتری با جوانانی بود که سنّشان بین ۱۸ تا ۳۹ بود. محققّان دیگر نیز شبیه همین نتایج (درجات کمتر اضطراب در بین متدیّن ها) را در نمونه هایی از افراد سالم و بیمار گزارش کرده اند.
۲-۱۶) مصرف سوء الکل و دارو: غالب ادیان، مصرف زیاد الکل و سایر مواد مخدّر به حال بدن را منع می کنند. در مطالعه ای که به پشتیبانی مؤسسه ملّی بهداشت روان (NIMH) بر روی چند هزار نفر از افراد متعلّق به همه ی گروه های سنّی انجام گرفت، گروه پژوهشی رابطۀ بین الکلیسم و فعالیت های دینی را مورد بررسی قرار داد. افرادی که مرتباً به کلیسا می رفتند (لااقل هفته ای یک بار)، دعا می کردند یا کتاب مقدس را می خواندند یا خودشان را «دوباره زنده می یافتند» به میزان بسیار کمتری به الکلیسم مبتلا بودند. در حقیقت، احتمال ابتلا به الکلیسم در افرادی که به طور مرتب به کلیسا می رفتند نسبت به آن ها که کمتر حضور می یافتند، یک سوم (۲۹/۰) بود، در فاصله زمانی شش ماه قبل از بررسی، و این احتمال کمتر از یک دوم (۴۸/۰) بود که آن ها اصلاً (به عنوان فرد الکلی) تشخیص داده شوند. تقریباً هر مطالعه ای که تا کنون رابطۀ دین و مصرف سوء مواد را بررسی کرده است، آمار کمتری از مصرف نادرست را در بین افراد متدیّن تر به دست داده است. طبق نظر جورج ویلانت، استاد دانشگاه هاروارد:
الکلی ها و مبتلایان به دیگر عادات بی علاج، احساس شکست خوردگی، بیهودگی و بی یاوری می کنند. آنان همواره از روحیه ی آسیب دیده رنج می برند. اگر قرار است آن ها بهتر شوند، باید منابع جدید قدرتمندی برای اتکا به نفس و امیدواری کشف شود. این یک چنین منبعی است. دین محرک تازه برای امید و نیز مراقبت از خود فراهم می کند. ثانیاً اگر فرد الکلی جا افتاده بخواهد خویشتن دار یا پایدار باقی بماند، تغییرات عظیم شخصی باید رخ دهد. آن اتفاقی نیست که ما چنین تغییرات جالب توجهی را با تجربه ی تغییر دینی مرتبط می کنیم. ثالثاً، دین از راه هایی که ما تعیین می کنیم ولی درکشان نمی مانیم، بخشش گناهان درهایی از تقصیر را فراهم می سازد. برخلاف بسیاری از عادات غیر قابل علاج که دیگران صرفاً آزار دهنده می یابند، الکلیسم، درد و آزار بسیاری را روی آن ها یی که در اطراف فرد الکلی هستند اعمال می کند. بنابراین یک الکلی که قبلاً در اثر ناتوانی از امتناع نوشیدن الکل، روحیه اش را از دست داده است، احساس تقصیری نابخشودی از شکنجه ای که به دیگران وارد کرده است می کند. در چنین موردی آمرزش، بخش مهمی از فرایند شفا می شود. (ص ۱۹۳)
۲-۱۷) مطالعات درمانی: بعضی از قوی ترین شواهد برای آثار مثبت دین بر سلامت روان از مطالعاتی بدست می آید که به طور موفقیت آمیزی دخالت های دینی را مطرح ساخته اند تا اختلالات عاطفی را درمان کنند. پروست و همکاران وی در اُرِگون کارایی دو نوع روان درمانی شناختی – رفتاری (CBT) را در معالجه ی بیماران افسرده با یکدیگر مقایسه کردند. (متوسط سن ۴۰ سال بود). یک اسلوب، دستور العمل معالجه ی استاندارد بود (CBT سکولار)، و اسلوب دیگر مشتمل بر محتوای دینی، مبتنی بر کارهای مشاوره ای توسط کیشش پروستتان و کاتولیک (CBT دینی) اسلوب دینی زبان مسیحی را به کاربرد که فرایند فکری را باز سازی کند، استدلالات دینی را اقامه کرد که با افکار نامعقول مقابله نماید و صور خیال دینی را به عنوان بخشی از مؤلفه ی رفتاری به کار گرفت. ۴۰ بیمار دینی به طور تصادفی بین (بخش های) اسلوب دینی، اسلوب سکولار، یک گروه مشاوره ای کشیشی و یا یک گروه نظارت که معالجه ای دریافت نکرده بودند، توزیع شدند. نتایج داد که گروه های معالجه دینی و مشاوره ای مذهبی، بسیار سریع تر عکس العمل نشان دادند (به وسیله ی افسردگی کاهش یافته) تا گروه معالجه ی سکولار یا گروه نظارت.
دومین مطالعه، تأثیر دخالت دین را در معالجه ی بیماران مسلمان بررسی کرد که دچار اختلالات ناشی از اضطراب بودند. ۶۲ بیمار (با میانگین سنی ۴۰ سال) به طور تصادفی به گروه های معالجه یا نظارت اختصاص یافتند. هر دو گروه، معالجه و روان درمانی حِمایتی را برای مقابله با اضطراب دریافت کردند. به علاوه، یکی از گروه ها یک واسطه ی دینی نیز دریافت داشت که مشتمل بر دعا و قرائت آیاتی از قرآن مقدس توسط بیمار بود. بعد از گذشت سه ماه، گروهی که از واسطه ی دینی برخوردار بودند در آزمون های اضطراب، نگرانی بسیار کمتری را نشان دادند تا گروهی که از معالجه ی دینی بهره مند نشده بودند.
۲-۱۸) ساز و کارهای ممکن برای تأثیر دین: لااقل سه روش طبیعی وجود دارد که احتمالاً دین به واسطه ی آن ها سلامت روان را بهبود می بخشد: اول) از طریق یک نظام اعتقادی و نگرش های روانی، دوم: از راه حمایت اجتماعی فزاینده و تشویق تعامل با دیگران، و سوم به وسیله ی تأکید دربارۀ تمرکز بر دیگران و تمرکز روی یک قدرت بالاتر از خود شخص.
آیا یافته های دینی قابل تعمیم به «معنویت» هم هست یا نه؟ معنویت اصطلاحی بسیار مقبول تر از دین است و در فرهنگ امروزی مطلوبیت بزرگی یافته است. اما منافع بهداشت روانی عقاید و اعمال دینی سنتی، ممکن است در باب معنویت کارا باشد یا نباشد. در حالی که معنویت، عقاید و اعمال دینی سنتی را در خود دارا و اصطلاحی بس وسیع تر است که شامل صورت های معنویت عصر جدید، فرا روان شناسی (تله پاتی، ادراک فرا حسّی، روشن بینی و سایر پدیده های روانی) وتنجیم می شود. تقریباً هر تجربۀ انسانی و عرفانی ذیل این اصطلاح قرار می گیرد. بنابراین، محققان نتوانسته اند بر یک تعریف عام، که بتواند عملیاتی و قابل اندازه گیری باشد، توافق کنند. این خود مشکل خواهد بود که معنویت را صرف نظر از عقیده ی و عمل دینی، سنتی، مورد مطالعه قرار دهیم. در واقع، اکثریت عمدۀ تحقیقات که امروزه صحبت از معنویت و اثر آن بر سلامت می کند، تنها دین را مورد بررسی قرار می دهد. پژوهش هایی که معنویت (جدا از اعتقاد، عمل یا تعهد دینی) را می سنجد باید انجام شود تا ببینیم که منافع دین برای تندرستی قابل تعمیم به این مفهوم وسیع تر نیز هست یا نه.
۲-۱۹) دین و سلامت بدن:
وقتی که سؤال «آیا دین برای سلامت شما خوب است؟ مطرح می شود، بیشتر ما علاقۀ ویژه به اثرات دین روی سلامت بدن داریم. در ده سال گذشته، برخی پژوهش های خوب طراحی شده در مجلات مشهور پزشکی چاپ شده است که در آن ها رابطه ای بین تدیّن و میزان نقصان بعضی بیماری های جسمانی خاص و همین طور مرگ و میر، به طور کل یافته اند.
۲-۲۰)-۱) فشار خون بالا:
بین ۲۰ و ۳۰ درصد از بزرگسالان امریکا فشار خون بالا دارند (فشار خون بالای ۱۴۰ میلی متر جیوه شریانی (سیتولیک) و / یا ۹۰ میلی متر جیوه وریدی (دیاستولیک) و / یا داروی ضد فشار خون بالا می خورند. برای سیاهان آمریکایی این امر به بالای ۴۰ درصد می رسد، فشار خون بالا اثرات مخرّب روی قلب، کلیه ها و مغز دارد. افراد با فشار خون بالا در معرض خطر بیشتری نسبت به حملۀ قلبی، نارسایی قلبی، نارسایی کلیه و به ویژه سکته مغزی قرار دارند. در حالی که فشار خون بالا را با اضطراب، خصومت فروکش شده و تنش روانی مرتبط کرده اند. آثار حضور در کلیسا و هم چنین اهمیت دین بر فشارهای خون روی ۴۰۷ مرد مورد بررسی قرار گرفت که همگی در مطالعه ی قبلی بخش ایواتر از ایالت جورجیا شرکت داشتند. این نتیجه به دست آمد که مردانی که غالباً در مراسم کلیسا شرکت کردند، (یک بار در هفته یا بیشتر) یا گزارش دادند که دین برای آن ها بسیار مهم است، فشارهای انقباضی و انبساطی پایین تری داشتند تا آن هایی که پیوندهای دینی نداشتند. این اثر در آن هایی که هم به وفور به کلیسا می رفتند و هم گزارش دادند که دین برایشان مهم است» قویتر بود. برای این مردان، متوسط فشار خون وریدی پنج میلی متر جیوه پایین تر از آن هایی بود که کمتر به کلیسا می رفتند و دین برایشان کمتر اهمیت داشت. لااقل هشت مطالعه ی دیگر، رابطه بین دین و فشار خون را بررسی کرده اند. در هفت مورد از این هشت مطالعه نیز فشار خون پایین تری را برای کسانی که از لحاظ دین فعال تر بودند گزارش داده اند. تفاوت هایی، هم در فشارها شریانی و هم در فشارهای وریدی یافته شد. از مطالعاتی که عملاً فشارهای خون را اندازه گیری کردند و سایر عواملی را که ممکن است بر فشارهای خون اثر بگذارند (وزن، سن، جنس و غیره) سنجیدند، چنین نتیجه گرفتند که تمامی آن ها فشارهای خون پایین تری برای افراد متدیّن تر به دست می دهند.
۲-۲۱- سکته ی مغزی:
ترسناک ترین معضلات فشار خون بالا سکته ی مغزی است در هر ۲/۱ دقیقه، یک نفر در امریکا دستخوش سکته می شود و این مسأله سومین عامل مرگ و میر در آمریکا می باشد. در میان سفید پوستان در این کشور، بیش از ۳۰ نفر در هر ۰۰۰/۱۰۰ نفر در هر سال بر اثر سکته می میرند، این میزان در میان سیاهان بیش از ۵۰ نفر در هر ۰۰۰/۱۰۰ نفر است.
به علاوه نزدیک به ۰۰۰/۵۰۰ نفر امریکایی در سال سکته ی ناقص می کنند که بیشتر آن ها فلج می مانند. در یک تخمین در کشور آمریکا به دست آمد که هزینه ی سالانه ی مراقبت به اضافۀ از دست دادن در آمد، در اثر سکته، به راحتی بالغ بر ۱۰ میلیون دلار در آمریکا است.
پژوهشگران از دانشگاه ییل میزان سکته ی قلبی جدید در یک دورۀ شش ساله را در میان ۸۱۲/۲ نفر با سن بالای ۶۵ در ایالت کارنکتیکت بررسی کردند. آن ها سه عامل دینی را بر شمردند: دفعات حضور در مراسم دین، تدیّن خود ادعا کرده و این به عنوان منبع قدرت. پژوهشگران میزان کمتری از سکته را در افرادی که لااقل هفته ای یک بار در مراسم دینی شرکت کرده بودند و اشخاصی که گزارش داده بودند که از دین به آرامش زیادی رسیده اند، یافتند. بزرگ ترین اختلاف مربوط به حضور در کلیسا بود. آن هایی که هرگز یا تقریباً هرگز به کلیسا نرفته بودند، نزدیک به دو برابر میزان سکته را نسبت به کسانی که هفته ای یک بار به کلیسا رفته بودند، تجربه کردند. اما توجه کنید، اشخاصی که به طور نامنظم به کلیسا رفته بودند ، (چند بار در ماه) بالاترین احتمال خطر را داشتند.
۲-۲۲)- ۳) بیماری قلبی: بیماری قلبی تا کنون متداول ترین علت فوت مردان و زنان در آمریکا است. بیشترین معضلات قلبی، از بیماری های رگ های کرونر (رگ هایی که خون را به قلب می رسانند)، دریچه های قلبی، یا ریتم قلبی ناشی می شود. بیماری قلبی کرونر، به تنهایی به هفت میلیون نفر امریکایی اثر می گذارد و سالانه بیش از ۵۰۰۰۰۰ نفر را می کشد. در واقع، قلب غالباً مترادف با عواطف به کار می رود (برای مثال، «او قلب مرا شکست»). تا به حال برخی مطالعات، رابطۀ بین تعهد دینی و بیماری های قلبی را بررسی کرده اند. در سال ۱۹۶۳، واردول و همکارانش ابتدا شواهدی برای یک همبستگی بین بیماری قلبی و تدیّن گزارش دادند که در آن یافته بودند حملات قلبی در میان افرادی که از یک ازدواج هم ستم دینی (یعنی والدین وابستگی دینی مشابه دارند) به دنیا آمده اند کمتر متداول است. تقریباً یک دهه بعد بود که جرج کامساک، همه گیر شناس دانشگاه جان هاپگینز متوجه رابطه ی بین بیماری رگ های کرونر و حضور مرتب در کلیسا شد.
در این مطالعه، افرادی که ندرتاً به کلیسا می رفتند احتمال خطر مرگشان در اثر بیماری اترواسکلروز قلبی دو برابر آن هایی بود که مرتباً در کلیسا حضور می یافتند. تقریباً در همین زمان، جک مرالی از دانشگاه کیس وسترن ریز رو همبستگی بین درجۀ سنت گرایی یهودی و دفعات حملۀ قلبی را در بین ۱۰۰۰۰ نفر از مستخدمان شهرداری، در بیش از پنج سال در اسرائیل دنبال کرد. او دریات یهودیانی که در اعتقاد و عمل دینی شان سنتی تر بودند میزان پایین تری از حملۀ قلبی را تجربه کردند. مدتی بعد کشف شد که اعضای بعضی از گروه های دینی، مرگ و میر کمتری در اثر بیماری قلبی نسبت به عموم افراد جامعه داشتند. در سال ۱۹۷۸، فیلیپس و همکارانش میزان کمتری از مرگ و میر در اثر بیماری قلبی کرونر را در میان ادونتیست های هفتمین روز یافتند.
کمی بعد از آن لیون و همکارانش یافته های مشابهی را در مورمون ها گزارش دادند.
در زمان های متأخرتر، فرید اندر و همکاران گزارش دادند که احتمال خطر حملۀ قلبی در مردانی که متدیّن نبودند چهار تا هفت برابر بالاتر از مردان متدیّن بود، حتی بعد از به حساب آوردن عوامل متداول خطر برای بیماری قلبی. در سال ۱۹۹۳، گلدبورت و همکارانش در مجله ی بسیار مورد توجه کاردیولوژی یک گزارش تکمیلی ۲۳ ساله دربارۀ ۱۰۰۰۰ کارمند شهرداری درگیر در مطالعه ی قلبی مدالی سابق الذکر منتشر کردند. بار دیگر محققان دریافتند که سنت گرایی یهودی، با میزان کمتری از مرگ و میر ناشی از بیماری قلبی همراه بود. تفاوتی که باقی ماندوقتی بود که سن، فشار خون بالا، کلسترول، سیگار کشی، قند، وزن و بیماری های قلبی مبنا را در نظر گرفتند. بنابراین، شواهد برای رابطۀ بین میزان پایین بیماری قلبی و حضور در کلیسا و تدّین بیشتر رو به افزایش است. یکی از مهم ترین پژوهش ها دربارۀ مرگ و میر تا این زمان در مجلۀ psychosomatic Medicins ( شمارۀ ژانویه ۱۹۹۵) منتشر شده تا مس آکسمن و همکاران دردار تموت، وضع ۲۳۲ بیمار را برای شش ماه بعد از عمل جراحی قلب باز دنبال کردند و عوامل روان شناختی اجتماعی و تندرستی را که پیش بینی می کرد مورد بررسی قرار دادند.
افرادی که قوّت و آرامش را از دین به دست نمی آوردند بیش از سه برابر (شانس ۲۵/۳ برابر) احتمال مرگشان می رفت، تا آن هایی که از دین به آرامش می رسیدند. همین طور آن هایی که در گروه های اجتماعی شرکت نمی کردند چهار برابر (شانس ۲۶/۴) برابر، محتمل تر بود بمیرند، تا آنان که چنین بودند. حتی بعد از کنترل تعدادی از عوامل تندرستی (جراحی قلبی پیشین، کاربدنی، سن و غیره) بیمارانی که نه در گروه های اجتماعی شرکت داشتند و نه از دین آرامش به دست می آورند. ۱۲ برابر محتمل تر بود بمیرند، تا آن هایی که از لحاظ دینی و اجتماعی فعال بودند. بالاخره در یک مطالعۀ جنجالی، که باید تکرار شود، رندولف بیرد آثار درمانی دعای شفاعتی را در بیماران بستری شدۀ واحد مراقبت کرونر. (C. C. U) یک بیمارستان شهری بزرگ بررسی کرد. بیرو، که در آن موقع یک متخصص قلب در بیمارستان عمومی سانفرانسیکو بود، به طور تصادفی ۳۹۳ بیمار را به دو گروه واگذار کرد. گروهی شامل ۱۹۲ بیمار، دعای شفاعتی را به وسیلۀ گروه های دعا کنندۀ مسیحی که خارج از بیمارستان مستقر بودند، دریافت می کردند. دسته ی دیگر مشتمل بر ۲۰۱ بیمار بودند (گروه کنترل) که گروه های دعا کننده برای آن ها دعا نمی کردند. دعا کنندگان، بیمارانی را که برای آن ها دعا می کردند نمی شناختند. نه بیماران و نه پزشکان آن ها نمی دانستند که برای آن ها دعا می شد. در یک نتیجه گیری که جهان علم را تکان داد، به دست آمد که بیمارانی که برای آن ها دعا می شد، به طور چشم گیری نتایج مداوایی بهتری را تجربه کردند تا بیمارانی که برایشان دعایی نمی شد.، از جمله نیاز کمتر به دستگاه تنفس مصنوعی، آنتی بیوتیک کمتر و سایر مداواها. چندین محقق اکنون در تلاشند تا این مطالعه را تکرار کنند.
هیچ کدام از ساز و کارهای مستقیم و غیرمستقیم توضیح داده شده در بالا نمی توانند برای تشریح این نتیجه به کار گرفته شوند، نتیجه ای که اگر درست باشد، یا نتیجه ی نوعی دخالت فوق طبیعی و یا مبتنی بر چیزی از نوع «فیزیک جدید» بود که اخیراً در محافل عصر جدید بسیار شایع است.
۲-۲۳) سرطان:
سرطان علت اصلی فوت بزرگسالان 25 تا ۶۴ ساله است. نزدیک به ۱۵۰ نفر از هر ۱۰۰۰۰۰ نفر امریکایی هر ساله در این گستره ی سنی در اثر سرطان می میرند. (۳۰ درصد از آن مرتبط با استعمال دخانیات و ۳۵ درصد مرتبط با تغذیه). حوزه ی گسترده ای از این تحقیقات، میزان کمتری از ابتلا به سرطان را در بین اعضای گروه های خاص دینی یافته اند.
تا این تاریخ لااقل ۱۶ کار پژوهشی، میزان سرطان را در هورمون ها، گروه ادونتیست های هفتمین روز، یهودیان، پیروان هاتر و پیروان کلیسای آمیش بررسی کرده است. به جز در خصوص مطالعات مربوط به یهودیان، میزان سرطان کمتری را در همۀ اعضای آن گروه های دینی در مقایسه با عموم مردم جامعه یافته اند. تعداد زنان یهودی مبتلا به سرطان بیش از زنان سرطانی گروه های دیگر دینی بود، در حالی که مردان یهودی تعداد کمتری از سرطانی ها (سرطان شش ها) نسبت به مردان غیر یهودی تشکیل می دادند. از طرف دیگر، در زنان یهودی مقدار سرطان رحم و سینه نسبت به زنان غیر یهودی کمتر بود. نقصان سرطان رحم در زنان یهودی هم مدت ها است که به عمل ختان در مردان یهودی مرتبط دانسته شده است. در زمان های متأخرتر، دایر و همکاران آثار میزان تجمع گروه های دینی مختلف را در میزان مرگ و میر ناشی از سرطان در ناحیۀ مورد نظر خود بررسی کردند، و این نظر را ابراز داشتند که محدودیت های رژیمی و رفتاری اعمال شده روی پیروان دینی نه تنها ممکن است به آن ها ایده بدهد، بلکه برای اشخاص حاضر در اطرافشان که هم ایمان با آنان نبودند نیز فایده بخش خواهد بود. آن ها یافتند که نواحی واجد والاترین تمرکز پروتستان های محافظه کار، پروتستان های معتدل، یا هورمون ها، دارای کمترین میزان مرگ و میر سرطانی بودند، در حالی که جوامعی که بیشترین تمرکز پروتستان های لیبرال، کاتولیک، یا یهودیان را داشتند دارای میزان بالاتری از مرگ و میر در اثر سرطان بودند که به عنوان عوامل مؤثر در مرگ و میر سرطانی شناخته شده اند.
این محققان نتیجه گرفتند که دین در سطح جامعه تأثیر دارد. به عبارت دیگر، جوامعی که دارای تمرکز بالای ناشی از سنت های دینی محافظه کارانه هستند ممکن است در اثر کمتر قرار گرفتن در معرض عادات و رفتارهای معروف به افزاینده ی سرطان و عدم تأییدهای اجتماعی آن ها منافع بهداشتی به دست آورند. باز مشکل است که بیابیم که آیا تقلیل مخاطرۀ سرطان عمدتاً مربوط به نحوه ی زندگی سالم، رژیم غذایی و پرهیز از الکل و دخانیات می شود، یا این که مربوط به یک عامل زیر بنایی مثل «تعهد دینی» است که باعث می گردد مردم خود را با چنین محدودیت های رفتاری تطبیق دهند.
۲-۲۴)مرگ و میر ناشی از همه ی علل:
آیا تعهد دینی، عمر را طولانی می کند؟ برخی تحقیقات همبستگی بین تدیّن و مرگ و میر کلی (مرگ ناشی از هر علت) را بررسی کرده است. ۲۳ کار پژوهشی، همبستگی بین تدیّن و مرگ و میر را بررسی می کند (به جز مطالعاتی که فقط فرقۀ مذهبی را مورد بررسی قرار می دهد). البته، اکثریت عمده، یک همبستگی مثبت را بین تدیّن بیشتر و میزان مرگ کمتر به دست آورده اند. هر چه در این مطالعات افراد طولانی تر تعقیب شدند، متحمل تر بود که محققان یک اثر مثبت را مشخص کنند. چهار تحقیق، مرگ ناشی از خودکشی را بررسی کرد، همۀ آن ها خودکشی کمتری را در میان افراد مذهبی تر یافتند. چهار مطالعه، طول عمر روحانیون را بررسی کرد، باز همه ی چهار مطالعه یافتند که روحانیون طول عمر بیشتری از عموم افراد جامعه دارند. هشت مطالعه، اثر حضور در کلیسا را روی عمر طولانی بررسی کردند. پنج تا از این تعداد یافتند آن هایی که مرتب تر در کلیسا حضور یافته اند طولانی تر زندگی کرده اند. در حالی که ممکن است درست باشد آن ها که سالم اند قادرترند که در کلیسا حضور یابند، این کلّ داستان نیست. تعدادی از این مطالعات، سطح معلولیت را در نظر گرفته و مع الوصف یافته اند که آن هایی که بیشتر پایبند به مسایل دینی اند، طولانی تر زندگی می کنند.
تدیّن ممکن است عمر راحتی برای کسانی که از قبل خیلی بیمار هستند طولانی تر کند. این چیزی است که زوکرمن و همکاران در مطالعه شان راجع به شاخص های مرگ برای یک جمعیت ۴۰۰ نفری از ساکنان نیوهیون در کانکتیکت یافتند. تدیّن در ابتدای مطالعه، از طریق دفعات حضور در کلیسا، درجه ی تدیّن اقرار شده و به کار بردن دین به عنوان یک منبع آرامش و قوّت اندازه گیری می شد. محققّان، افراد را برای یک دورۀ دو ساله زیر نظر گرفتند و در پایان این دوره مشخصات تعدادی را که فوت کرده بودند بررسی کردند. آن ها یافتند افرادی که متدیّن تر بودند طولانی تر باقی ماندند، حتی بعد از آن که تندرستی و جنسیت را در نظر گرفتند. این اثر خصوصاً درباره ی اشخاصی که در آغاز مطالعه بیمار بودند قابل مشاهده بود. در بین بیماران متدیّن هم فقط ۱۹ درصد از مردان و ۱۱ درصد از زنان در گذشتند، در بین بیماران غیر متدیّن ۴۲ درصد از مردان و ۲۰ درصد از زنان فوت شدند. محققّان دانشگاه ییل به این نتیجه رسیدند که تدیّن، اثر محافظ بر ضد مرگ و میر سالمندان با سلامت اندک دارد. عنصری از تدیّن که، اثر روی مرگ و میر دارد حضور در کلیسا نبود، بلکه دریافت آرامش از دین بود.
ادامه مطلب + دانلود...
بازدید
۱-۱) مقدمه:
تأمین و حفظ سلامتی یکی از اهداف عالی انسان است که برای تحقق این هدف تمام کشورها بخش قابل توجهی از سرمایه های مادی و معنوی خود را به این امر اختصاص می دهند. از آن جا که کشور ما ایران بر پایه حکومت اسلامی اداره می شود، علاوه بر قوانین مدون ملی، در دین مقدس اسلام نیز برای نیل به این هدف، دستورات صریحی بیان شده است. مسلماً یکی از ابزارها برای توان مند کردن شخص، سلامت فکر و جسم است تا بتوانیم خود را از طریق آموزش و تعلیم و تربیت به مدارج بالای انسانی ارتقاء بدهیم.
در مورد تأثیر اعتقادات دینی بر بهداشت روانی از دیر باز میان متفکران اسلامی و متخصصان روانی نظرات متفاوتی وجود داشته است. از یک سو روان کاوانی چون فروید (۱۹۳۹-۱۸۵۶) و همکاران مذبه و اعتقادات مذهبی را یک اختلال نورتیک تلقی کرده و دین باوری را نه تنها بر سلامت روانی مؤثر ندانسته اند، بلکه برعکس برای بهداشت روانی مخاطره آمیز نیز می دانند. (افروز، ۱۳۷۲) از سوی دیگر افرادی چون یونگ (۱۹۶۱-۱۸۷۵) هر گونه اعتقاد دینی، ولو این که با خرافات مانند معتقدات بشر اولیه را هم مورد توجه قرار داده و برای سلامت روانی افراد ضروری دانسته اند. (همان منبع: ۱۵) در این راستا در سال های اخیر استفاده از روان درمانی مذهبی در مداوای بیماری های روانی مورد بررسی قرار گرفته است. (بیان زاده، ۱۳۷۵).
بیان زاده (۱۳۷۵) روان درمانی را یک اقدام سیستماتیک به منظور رفع بیماری روانی د ر یک رویکرد شناختی- رفتاری – مذهبی تعریف نموده و هدف از روش های درمان مذهبی را رفع اضطراب و افسردگی از طریق جست و جوی ارزش هاو عقاید و سپس تغییر آن ها با به کارگیری روش های مذهبی می داند. برخی دیگر از روان شناسان مانند کلکتووگالانتز (۱۹۹۰) عقیده دارند اگر بیمارانی که دچار اضطراب و افسردگی اند همراه با دارو درمانی تحت روان درمانی مذهبی قرار بگیرند، سریع تر بهبود می یابند. به هر حال پژوهش های فوق، لزوم توجه به بعد معنوی بیماران و بهره برداری از اعتقادات مذهبی آن ها را به عنوان یک پتانسیل مثبت درمانی مطرح می نماید. اکنون با توجه به رواج سریع بیماری های روانی در جوامع امروزی نیاز به انجام پژوهش های بیشتر در زمینه ی اعتقادات مذهبی برای درمان این افراد و در نیتجه حرکت به سوی جامعه ای سالم احساس می شود که لازم است مورد توجه مؤسسات آموزشی قرار بگیرد. مطالعه ی منابع اسلامی و نظرات دانشمندان مسلمان این نکته را روشن می کند که التزام عملی به اعتقادات مذهبی عامل بازدارنده بسیاری از بیماری ها، مخصوصاً بیماری های روانی است. (غباری بناب، ۱۳۷۴)
بنابه اعتقاد علامه طباطبایی «انسان در صورت پذیرش توحید و عمل به قوانین دین، ظرفیت روانی اش گسترده تر می شود، در غیر این صورت احساس ناخوشایند و زندگی تیره و تاری خواهد داشت. (رضایی، ۱۳۷۸) بنابراین به نظر می رسد که افراد پایبند به برنامه های دین و دستورات آن به بسیاری از بیماری های روانی مبتلا نشوند. هر چند این نتیجه گیری از دیدگاه متفکرین اسلامی کاملاً منطقی است ولی مقبولیت عام نیافته است و بعضی از مردم معتقدند که افراد غیر مذهبی ، شادابتر و با نشاط تر از افراد مذهبی هستند. امروزه بسیاری از روان شناسان و روان پزشکان دریافته اند که دعا، نماز و داشتن ایمان محکم می تواند، نگرانی، تشویش یأس و ترس را که موجب بسیاری از بیماری هاست را بر طرف سازد (ابراهیمی قوام، ۱۳۷۴).
انسان برای کاهش اضطراب و رسیدن به یک نوع آرامش روانی نیازمند عامل فوق طبیعی و بی نظیری است که با تکیه بر آن بتواند بر مسائل و مشکلات روحی و روانی خود فائق آید.
شواهد موجود نیاز انسان را، حتی در شکل احساسی آن به یک نظام مطلق اخلاقی و روحی ، اثبات می کند. (پریوره، ۱۳۶۸) بررسی تاریخ ادیان به ویژه دین اسلام، نشان می دهد که ایمان به خدا، در درمان بیماری هایی هم چون اضطراب، احساس عدم امنیت و انواع بیماری های روانی و نیز تحقق امنیت، کاملاً موفق بوده است. این مسأله شایان توجه است که درمان، معمولاً پس از ابتلای شخص به بیماری روانی شروع می شود اما ایمان به خدا اگر از کودکی در نفس انسان استقرار یابد، نوعی مصونیت از آسیب ها و بیماری های روانی به شخص می بخشد. (نجاتی، ۱۳۶۸). در نهایت به طور کل باید اشاره کرد که در عصری که بشر فاصله ی زیادی از دین و معنویت گرفته و انواع و اقسام تکنولوژی های نوین و مادیات انسان را به یوغ خود کشیده است، تنها کاری که برای انسان باقی می ماند و تنها راه او همان نظریه ی معروف تنازع برای بقای داروین است که هر که قدرت بیشتری دارد حق زندگی خواهد داشت، در این گیرودار آن چه ازیادها رفته است اخلاق و معنویت است و این همان عامل نجات بخش انسان و بشریت است که با بازگشت به دین داری به معنای خالص و واقعی کلمه حاصل خواهد شد.
۱-۲) بیان مسئله
در تحقیق حاضر آن چه که ذهن محقق را به خود مشغول کرده مسئله ای است که در زندگی روزمرّه ی امروز از اهمیت بالایی برخوردار است و با بررسی و پاسخدهی به سؤالات آن روش ها و شیوه های بهتری برای رفع مشکلات روحی و روانی انسان عصر حاضر فراهم می شود. دین از حقایقی است که در عرصه های گوناگون انسانی حضور جدی دارد و دین پژوهی نیز متناظر با این عرصه ها، شاخه های عدیده ای یافته است. روان شناسی دین، یکی از شاخه های مهم دین پژوهی است که با دین ورزی و دینداری ربط و نسبت وثیق دارد. امروزه در انجمن روان شناسی آمریکا، بخش مستقلّی به روان شناسی دین اختصاص یافته است و نشریات علمی پایگاه های اینترنتی و همایش های مستقل ویژه ای به این موضوع می پردازند و توجه به آن به گونه ای افزایش یافته است که به عنوان یک درس رسمی در بسیاری از دانشگاه های معتبر دنیا جایگاه خود را یافته و حتی در برخی از مؤسسات علمی، رشته ای تخصصی به شمار می آید. (آذربایجانی، موسوی اصل ۱۳۸۵) مسئله اساسی که در این تحقیق مطرح شده به رابطه ی بین دین و دین داری و عقاید مذهبی با سلامت عمومی و خودکار آمدی افراد می پردازد. به عبارت دیگر بررسی این نکته حائز اهمیت است که آیا افرادی که عقاید دینی بالاتری دارند در زمینه بهداشت روانی هم به همین ترتیب در سطح بالایی از بهنجاری قرار دارند یا نه؟ دین مقوله ی شناخته شده ای است که در طول تاریخ همواره با انسان بوده، حتی انسان های اولیه هم مفهومی از خدا و پرستش و در نتیجه گرایشات دین داری را از خود بر جای گذاشته اند و مستندات تاریخی و باستان شناختی این نظر را تأیید می کنند. به طور کل در تعریف دین دو روی آورد کلّی وجود دارد.
الف) گاهی دین به عنوان پدیده ای مستقل از انسان در نظر گرفته می شود که برخی گزاره های اعتقادی، اخلاقی و عملی را در بر می گیرد. این معنا، با موارد کاربرد کلمۀ دین در فارسی (مثلاً دین اسلام، دین مسیحیت و …) بیشتر سازگاری دارد. (دهخدا، ۱۳۷۳، معین، ۱۳۷۱). در قرآن کریم نیز هر چند کلمۀ دین در اصل به معنای جزا و پاداش (مانند «ملک یوم الدین» حمد، ۴) و اطاعت (مانند «امرت ان اعبدا… مخلصاً له الدین» زمر، ۱۱) است، ولی در مورد شریعت و آیین و کیش نیز بسیار به کار رفته است (مانند «لااکراه فی الدین» بقره، ۲۵۶ و نیز، «لکم دینک ولی دین» کافرون، ۶).
ب) گاهی نیز دین به معنای پایبندی به شریعت و آیین و به عبارت دیگر، تدین و دینداری است. این کاربرد میان دانشمندان غربی شیوع بیشتری دارد. واژه ی (دین در فارسی) و (religion) در انگلیسی، معادل هم گرفته می شوند ولی به نظر می رسد غالباً دین در معنای اول و religion در معنای دوم (دست کم در متون مربوط به روان شناسی دین) به کار می روند. مثلاً برخی روان شناسان، دین (یا در واقع religion) را چنین تعریف کرده اند: «منظومه ای از اعتقاد به قدرت خدایی یا فوق بشری و عبادت یا آیین های دیگری که به سوی چنین قدرتی جهت گیری شده اند» (بیت هالامی و آرگیل، ۱۹۹۷، ص ۶۰) بدیهی است این تعریف، در واقع تعریف دینداری و اعتقاد به دین است. علت این امر هم روشن است، آن چه برای روان شناسی اهمیت دارد، اعتقاد به دین و موضوعات مربوط به آن است، نه دین به عنوان پدیده ای مستقل از وجود انسان.
سلامت عمومی هم چنان که از نام آن پیداست یک مفهوم کلی است که جنبه های جسمانی و روانی را در بر می گیرد. سلامتی عمومی مفهومی است که دور بودن و عاری بودن از بیماری را در ذهن تداعی می کند و کلیه تلاش های پزشکان و روان شناسان در جهت حفظ این سلامتی و جلوگیری از بروز اختلال در جسم و روان بوده است. سلامتی در تحقیق حاضر مؤلفه های جسمانی، روابط اجتماعی، اضطراب و افسردگی را شامل می شود. به این معنی که فرد در این مؤلفه ها، آیا در حد بهنجار قرار دارد یا این که به ناهنجاری متمایل است.
متغیر مهم دیگری که در مسئله ی تحقیق حاضر مطرح است مفهوم خود کارآمدی است. خودکارآمدی در واقع اشاره به این مطلب دارد که فرد تا چه حد توان مندی های خود را قبول دارد و به خود باوری رسیده است. به عبارت دیگر آیا فرد خود را در زمینه های مختلف توان مند و کارا می داند یا نه؟ خودکارآمدی مفهومی است که با اعتماد به نفس و عزت نفس رابطه ی نزدیکی داشته و به طور ضمنی با آن ها تداعی می شود. افراد با خود کار آمدی بالا در موقعیت های مختلف زندگی با شناختی که از ضعف و توانایی های خود دارند در مواجهه با مشکلات و موانع بهترین راه حل را برگزیده و با باور توان مندی خود به طور جدّی مشکل پیش رو را حل می کنند. خودکارآمدی مؤلفه های چندی را در بر می گیرد از جمله توانایی در طراحی و برنامه ریزی و اجرای آن، تلاش در صورت مواجه شدن با مانع، توانایی رسیدن به اهداف، توانایی روبرو شدن با مشکلات، امتحان کردن کارهای پیچیده، پایداری در انجام کارهای نامناسب، تمرکز در انجام کاری که تصمیم به اجرای آن داریم، برآمدن از پس مشکلات غیر مترقبه ای که پیش می آید، اتکای به خود، اعتماد به خود، به سادگی تسلیم نشدن، تلاش بیشتر در صورت مواجه شدن با شکست، توانایی یادگیری مطالبی جدید که به نظر مشکل می آیند و … .
از آن جا که عملکرد افراد را عقاید و افکار آن ها تعیین می کند، یعنی در پس هر عملی فکری قرار دارد و این شیوه های زندگی افراد را تعیین می کند و سبک و شیوه ی زندگی هر فردی تعیین می کند، که آیا در آینده از سلامتی برخوردار خواهد بود یا نه. بنابراین افرادی که عقاید دینی و مذهبی دارند، سبک و شیوه ی زندگی خاص خود را دارند که این رفتارها و عملکرد های خاصی را به همراه دارد و تعیین کننده ی سلامتی یا عدم سلامتی در آینده ی آن ها خواهد بود. مسئله اساسی رابطه ی بین عقاید دینی و سلامتی افراد است که در این زمینه از سوی دانشمندان و نظریه پردازان گوناگون عقاید مختلفی مطرح شده است. این که متدین شویم تا به آثار مثبت آن بر سلامت دست یابیم، احتمالاً خیلی مؤثر نخواهد بود. تحقیق نشان داده است افرادی که از دین به عنوان ابزاری در راه هدف استفاده می کنند، از منافع روانی فعالیت دینی بهره مند نمی شوند. بلکه آن کسانی که خودشان را ملتزم به دینی، که خودش هدف است. می کنند (یعنی اشخاص با ایمان واقعی) محتمل تر است که از سلامت روان، رضایت بیشتر از حیات و نگرانی و اضطراب کمتر بهره ور شوند. به عنوان مثال آلوارادو و همکارانش پس از بررسی رابطه ی بین فعالیت های دینی و نگرانی از مرگ، نتیجه گرفتند که: «کوشش برای پایین آوردن اضطراب از مرگ یا افسردگی به خاطر مرگ از طریق مشارکت دینی بیشتر، یک علاج تضمین شده نیست، در عوض شاید ایمان عقیده و تعهد باید قبلاً وجود داشته باشد، تا شخص کم شدن اضطراب از مرگ را تجربه کند».
بنابراین برای این که افراد به منافع تندرستی دست پیدا کنند، احتمالاً نیاز دارند که دین را به خاطر خود دین جست وجو کنند، نه به دلایل سلامت. (ابراهیمی -۱۳۷۶).
۱-۳) اهمیّت و ضرورت تحقیق:
از نظر بهداشت و روان افراد سالم افرادی نیستند که موقعیت های تنش زائی را تجربه نکنند بلکه افراد سالم افرادی اند که در عین برخورد با این موقعیت ها هم چنان از سلامت عمومی مناسب و خوبی برخوردار باشند و از طرفی نیز سعی کنند که بهترین راه حل را برای خود انتخاب نمایند.
بعضی از روان شناسان معتقدند داشتن عقاید دینی و مذهبی می تواند تا حدودی سلامت روان انسان را تأمین کند. در مقابل عده ای هم هستند که اثر مذهب بر سلامت روان را منفی ارزیابی می کنند. در ایران روان شناسی دین، چنان که باید و شاید جایگاه مناسبی ندارد و حتی یک کتاب معتبر علمی تألیفی یا ترجمه ای در این موضوع در بازار نشربه چشم نمی خورد.
البته مقالات متعددی در این زمینه و موضعات وابسته وجود دارد و برخی همایش ها و نشست های علمی نیز به این مسئله اختصاص یافته است. اما با این وجود باز هم کم کاری شده و جا دارد که تحقیقات بیشتری در این زمینه صورت بگیرد. ضرورت پرداختن به روان شناسی دین، از نظر دیگری نیز قابل پیگیری است و آن وجود فضای منفی در مورد دین میان برخی از روان شناسان است که تا حدی به دلیل توجه به آراء فروید در خصوص دین است. در حالی که امروزه دیدگاه فروید درباره ی دین، در محافل علمی و دانشگاهی چندان مورد توجه و اعتنا قرار نمی گیرد و به آراء روان شناسانی که دید مثبتی به دین دارند همانند ویلیام جیمز، یونگ و آلپورت بیشتر پرداخته می شود. از دهه ی ۱۹۷۰ به این طرف نیز کسانی چون ویکتور فرانکل، پل واستون، دیوید براون، رالف هود، مایکل آرگیل و پارگامنت، به تحقیق و نظریه پردازی در ابعاد گوناگون روان شناسی دین پرداخته و نوشته های قابل توجهی در این زمینه انتشار داده اند. دلیل دیگری که اهمیت و ضرورت تحقیق حاضر را نشان می دهد افزایش و شیوع بالای بیماری های روانی من جمله افسردگی و اضطراب در دهه های اخیر است. افزایش استرس و اضطراب در نتیجه ی پیشرفت تکنولوژی و گسترش روز افزون جوامع شهری و پیچیدگی بیشتر ارتباطات باعث می شود تا افراد جامعه در صدد رفع این استرس ها و افسردگی ها برآیند و از آن جایی که در جوامع امکانات برای همه ی افراد یکسان نیست بنابراین ممکن است راه های غیر منطقی جهت رفع این مشکلات انتخاب شود، از جمله روی آوردن به مواد مخدر، شرکت در گروه های دوستی و کلوپ ها و پارتی ها که از مکان های رواج فساد می باشند و استفاده از قرص های روان گردان. این در حالی است که اگر افراد عقاید دینی و مذهبی را به طور درونی شده و مذهبی شده و به طور فی نفسه در خود پرورش دهند، اولاً کمتر دچار بیماری های یاد شده می شوند، در ثانی اگر هم مبتلا شوند به دلیل باز داری های اخلاقی که عقاید دینی ایجاب می کنند به سمت روش ها و شیوه های انحرافی کشیده نمی شوند و در عوض با پرورش ویژگی های مثبت خود با بیماری ها مبارزه می کنند.
در نهایت به طور خلاصه اهمیت و ضرورت تحقیق را جنبه های مختلفی تأیید می کنند و در زمینه ی رابطه ی باورهای دینی و سلامتی روانی و جسمانی و افزایش اعتماد به نفس، تحقیقات بیشتری باید صورت بگیرد. چرا که انسان امروزی برای آینده ای روشن و بهتر نیاز اساسی به نتایج آن دارد.
۱-۴) سؤالات پژوهشی:
۱) آیا بین عقاید دینی افراد با سلامت عمومی آن ها رابطه وجود دارد؟
۲) آیا بین عقاید این افراد با خود کار آمدی آن ها رابطه وجود دارد؟
۱-۵) اهداف پژوهشی:
۱) تعیین رابطه بین عقاید دینی و سلامت عمومی دانشجویان.
۲) تعیین رابطه بین عقاید دینی و خودکار آمدی دانشجویان.
۱-۶)فرضیه ها:
فرضیه اوّل: بین عقاید دینی و سلامت عمومی دانشجویان رابطه ی معنی دار وجود دارد.
فرضیه دوّم: بین دانشجویان با عقاید مذهبی بالا و پایین از نظر سلامت عمومی تفاوت وجود دارد.
فرضیه سوّم: بین دانشجویان با عقاید مذهبی بالا و پایین از نظر خودکارآمدی تفاوت وجود دارد.
فرضیه چهارّم: دانشجویان با عقاید مذهبی بالا سلامت عمومی بهتری از گروه پایین دارند.
فرضیه پنجم: دانشجویان با عقاید مذهبی بالا خودکار آمدی بهتر و بالاتری از گروه پایین دارند.
۱-۷) تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها:
تعریف مفهومی سلامت روانی:
سلامت روانی شامل سلامت جسمانی، اضطراب، کارکرد اجتماعی و افسردگی دانشجویان می باشد.
تعریف عملیاتی سلامت روانی:
در تحقیق منظور از سلامت عمومی نمره ای است که دانشجویان در آزمون GHQ به دست آورده اند.
تعریف مفهومی خودکار آمدی:
انتظارات متصور یک فرد در موفقیت در یک کار یا رسیدن به یک نتیجه ی خوب از طریق فعالیت های فردی و یا ارزیابی های مشخص از توانایی ها یا شایستگی های خود برای انجام کاری یا رسیدن به هدف یا غلبه بر مانعی. (بارسون و بیرمی، ۱۹۹۷)
تعریف عملیاتی خود کار آمدی:
در این تحقیق منظور از خودکارآمدی نمره ای است که دانشجویان در آزمون (خودکارآمدی) به دست آورده اند.
تعریف مفهومی عقاید و باورهای دینی:
منظومه ای از اعتقاد به قدرت خدایی یا فوق بشری و عبادت یا آیین های دیگری که به سوی چنین قدرتی جهت گیری شده اند.
تعریف عملیاتی عقاید و باورهای دینی:
در این تحقیق منظور از عقاید دینی میزان نمره ای است که هر دانشجو در آزمون (عقاید مذهبی ) به دست آورده است که در دو گروه بالا و گروه پایین تقسیم بندی شده اند.
ادامه مطلب + دانلود...