جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
پیـامـد اجتمـاعی
الف- خانواده
یکی از عمده ترین پیامدهای بی حجابی در این زمینه ایجاد و افزایش فاصله تیپ جوان و قشر غربزده با کل جامعه و همچنین ایجاد تنش و تضادهای اجتماعی است. زنان و دخترانی که چادر یا مقنعه خود را بر می دارند در واقع دیواری بین آنان و افراد نسل گذشته جامعه ایجادمی شود و مقدمات فاصله گرفتن آنان از نسل پیشین، مانند مادر و مادربزرگ و عمه و خاله خود آنها فراهم می گردد از یک سو نسل پیش اینها رامنحرف و بی دین و لا مذهب تلقی می کند و از سوی دیگر اینان بزرگان خود را «عقب افتاده» و «مرتجع»، «جاهل»، «خرافاتی» می پندارند لذا فاصله نسلها بیشتر و بیشتر و تنشهای اجتماعی میان جامعه زنان افزایش می یابد. این جور بدبینی موجب می شود که دختران غربگرا شوند، و در برابر کل ارزشها و طرز تفکر و شیوه زندگی بزرگان خود عقده دار شوند و بدین سان خود را در تعارض و مقابل با منش ها و گرایشها و ارزشهای اجتماعی و خانوادگی دیده و در نتیجه در صدد مقابله یا فرار از سنتها و معیارهای فوق برآیند. جامعه اینان را نمایندگان فرهنگ بیگانه دانسته و اینها نیز به طور واکنشی وادار به مقابله و موضع گیری علیه اصول و ضوابط حاکم بر جامعه و ارزشهای فردی و اجتماعی و خانوادگی خود می شود. چرا که نمی توانند هم «چادر» و «روسری» را بر دارند و هم به اصول و احکامی گرایش داشته باشند که حجاب را لازم می شمارد. لذا انبوهی از زنان و دختران نسبت به جامعه و ملت خویش احساس تنفر و انزجار نموده و در عین حال مدل بیگانه و غربی را مورد ستایش و تمجید و تجلیل قرار می دهند.
از آثار و پیامدهای دیگر بی حجابی در اجتماع، سست شدن پیوند زناشویی و گسیختگی بنیاد خانواده و در نتیجه افزایش میزان طلاق، از یک سو و گسترش فساد و فحشا و تباهی و همچنین شیوع بیماریهای روانی و اخلاقی از سوی دیگر می باشد.
زیرا که خانواده اولین و مهمترین نهاد اجتماعی یک جامعه بشمار می آید. ثبات خانواده که مرکز عشق و امید و تحقق آرزوهای شیرین جوانان می باشد تواناییهای فرد را افزایش و جامعه استوار و پویا خواهد ساخت. بی تردید نهاد خانواده تنها با پاسداری از حجاب ؛درخشش وبالندگی لازم را پیدا می کند زیرا اگر جامعه ای حجاب را به صورت کامل رعایت کند و تمتعات جنسی به محیط خانواده محدود گردد؛جوانان به ازدواج روی آورده و خانوادهای تشکیل شده نیز ثبات بیشتری می یابند.
اما اگر خودآرایی و تهییج جنسی در جامعه رواج یابد و بهره برداری جنسی در خارج از محیط خانواده میسر گردد وجوانان زیر بار مسئولیت ازدواج نرفته و خانوادهای تشکیل شده روزبروز متزلزل تر می گردد.
اگر ما با نگاه دقیق وضع خانواده هایی را که متلاشی شده اند مورد مطالعه قرار دهیم به آسانی در می یابیم که عمده ترین عامل آن ضعف اصول اخلاقی و سرد و بی رونق بودن کانون خانوادگی و عدم وجود روابط عاطفی و صمیمی و عدم توافق اخلاقی در زندگی زناشویی می باشد که اغلب از آزادی روابط جنسی و کشانیدن تمتعات جنسی به بیرون از خانواده نشات می گیرد.
«در رژیم منفور پهلوی نیز یکی از علل و عوامل عمده افزایش طلاق و نابودی بنیان خانواده ما به جهت کشانیدن استمتاعات و التذاذهای جنسی زن و مرد به خارج از محیط خانواده و برداشته شدن حجاب و عفاف از میان زنان و دختران بود و وقایع ثبت شده ازدواج و طلاق کشور بر حسب مناطق شهری روستایی.
ازدواج طلاق
سال کشور شهری روستایی کشور شهری روستائی
۱۳۵۱ 179 94 85 18 15 3
۱۳۵۲ 203 108 95 19 16 3
۱۳۵۳ 213 114 99 20 17 3
۱۳۵۴ 154 88 66 17 14 3
۱۳۵۵ 168 104 64 18 15 3
۱۳۵۶ 179 110 69 17 14 3
۱۳۵۷ 184 116 68 15 12 3
همانطور که در جدول فوق ملاحظه می شود به جهت نفوذ فرهنگ بیگانه و در نتیجه رواج فساد و بی بند و باری و عدم استحکام خانواده در شهرها آمار طلاق بالاتر و در روستاها به علت پایبندی روستائیان به سنت و فرهنگ ملی و مذهبی و حفظ حجاب و عفاف در بین زنان روستایی آمار طلاق پایین تر می شود.»
بدون شک افزایش میزان طلاق در کشور، افزایش میزان مفاسد دیگری، نظیر روی آوردن مردان و زنان بدنبال آن فرزندان بی خانمان و بی سرپرست ایشان به فساد و اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی و آلودگیهای جنسی و بزهکاری و خودکشی و انحرافات فکی و اخلاقی را در پی خواهد داشت.
سست شدن پایه های خانواده و گریز از ازدواج
تحکیم خانواده که بر اساس محبت، صمیمیت، انس، وحدت و همدلی و دلسوزی همسران استوار می گردد از مهمترین مسائل خانوادگی به شمار می رود و آنچه بنیان خانواده را متزلزل کند از بدترین آفت های آن به حساب می آید.
بدحجابی و حضور تحریک آمیز زنان و دختران در صحنه های اجتماعی، نظر هر مرد متاهل و مجری را به خود جلب می کند. اگر بیننده متاهل باشد با توجه به غریزه تنوع طلبی و زیبا خواهی که دارد بخشی از توجه خود را متوجه آنان می کند و در نتیجه به همان اندازه گرایش به همسرش را که همواره با او زندگی می کند کاهش می دهد گرچه بسیاری از زنان خودنما زیبایی همسر بیننده را ندارند اما تازگی و تنوعی که دارند کمبود زیبایی آنها را به طور موقت تدارک می کند وقتی چشمهای مردی در محیطهای مختلف اجتماعی از دیدن زنان و دختران کامیاب شود طبعاً میزان علاقه او به همسرش کاهش می یابد زیرا بخش عمده ای از علاقه مرد به همسرش از ناحیه نیازهای جنسی تامین می شود که این نیاز را زنان جلوه گاه جامعه به طور نامشروع بر آورده می سازند. این کار علاقه بسیاری از پیوندها را با سستی همراه می سازد و مسائل اخلاقی مختلفی را به بار می آورد به گونه ای که در نوع نگرش مرد به همسرش تاثیر منفی می گذارد.
کج خلقی، بهانه گیری، بی میلی در همراهی با همسر از ره آوردهای جلب توجه مردان به زنان بی تقوای جامعه است، و حتی کار به جایی می رسد که مرد همسر شرعی و قانونی خود را مزاحم کامیابی های خود می داند و به خاطر همین بینش از او متنفر می شود.
حال اگر بیننده مجرد باشد با توجه به این که چشمان او از مناظر شهوت انگیز زنان بدحجاب بهره مند می شود، به راحتی تن به تعهدات زندگی مشترک نمی دهد و از زنان و دخترانی که به طور رایگان چشمان گرسنه او را کامیاب می کنند بهره غیر شرعی می گیرد و ازدواج را به تاخیر می اندازد. این واقعیت تلخ در کشورهای غربی رواج کامل دارد و در کشورهای اسلامی نیز وجود دارد.
بدون تردید تاخیر ازدواج پسران جوان تنها به مشکلات اقتصادی یا تحصیلی آنها مربوط نمی شود بی توجهی به تقوای جنسی و لجام گسیختگی زنان و دختران خودنما در این تاخیرها که آفتش به آنها نیز سرایت می کند مربوط می شود. وقتی دختران بدون پیمان همسر داری و هزینه ها و تعهدات شرعی و قانونی، خود را در معرض نگاههای جوانان قرار می دهند آنها برخود لازم نمی دانند که آنچه را به طور رایگان به آنها می رسد را با بهای سنگین ازدواج به دست آورند.
(امنیت و سلامت روحی و اخلاقی مردان نیز در این بین صدمه می بینند و اشتغالهای ذهنی آنان از تحریکات جنسی انباشته شده و از کار و فعالیت سالم و سازنده چه در محیط خانواده و چه در اجتماع باز می مانند.)
چه بسیار مردانی که با وجود داشتن همسر و فرزند چنان تحت تاثیر خودنمایی زنان دیگر قرار گرفته اند که قدرت عاقبت اندیشی و تشخیص مصالح را از دست داده اند و دست به کارهای خطرناکی زده اند و موجب از هم پاشیده شدن کانون خانواده گشته اند. چه بسیار مردان جوانی که قدرت و موقعیت ازدواج را نداشته و به خاطر وجود همین کشش ها دچار انحرافات مختلفی شده اند. تا آنجا که گاهی چنان در فساد غرق شده اند که قدرت برگشت برای او وجود نداشته و تا آخر عمر در دام تباهی و فساد اسیر مانده اند- آیا این خیانت در حق جامه نیست که یک زن به خاطر خودخواهیها طوری در جامعه خودنمایی کند که این تبعات اسفبار را داشته باشد.
طلاق
در بروز پدیده شوم طلاق عوامل متعددی دخیل هستند. از عوامل مهم طلاق می توان یکی به پدیده تبرج زن و ضعف اخلاقی مرد اشاره کرد و دیگر پدیده تجمل گرایی و مدپرستی زن و فقر اقتصادی مرد را نام برد.
در این رابطه بی اعتمادی و بدبینی نیز دخیل است، چرا که هر یک احتمال خیانت و بی وفایی را نسبت به خود می دهند، و به برخی از این موارد اشاره می شود.
تبرج زن و ضعف اخلاقی مرد
در نگاه مردان زنان به سبب تفاوتهایی که با یکدیگر دارند از نظر عاطفی و جاذبه های جنسی و اخلاقی زناشویی نیز با یکدیگر فرق دارند. این تفاوتها شامل سیمای زن (صورت و مو) آهنگ صدا، لباس و بوی بدن یا عطر، تناسب اندام، عشوه های خاص هر زن امتیازات ویژه مانند تمیزی و هنر خانه داری و یا…
این تصور در مردان هر چند پاره ای از سرشت آنان نباشد، امری انکار ناشدنی است و تحت تاثیرعوامل محیطی شدت و ضعف دارد.
باید پذیرفت که آنچه سبب عشق و علاقه می شود و گاهی مردی را با وجود داشتن همسر خوب، به دیگری علاقمند می کند وجود همین تفاوتهاست. مرد هر چند دارای همسر خوبی باشد آنگاه که پیوسته دیدگانش به زنانی افتد که از نظر سیما و صدا و اندام و عشوه های خاص زنانه از همسر خود ممتازترند نوعی علاقه یا عشق یا تمایل غیر ارادی به ایشان در او پدیدار می شود.
اگر زنی به جلوه گری بپردازد و با لباس و بوی عطر و عشوه زنانه بدون پوشش کافی میل نهفته را در افراد بیدار می سازد، تمایلات و هوس های بی پایه را که تنها منشا آن، کشش های جنسی زودگذار است، بر می انگیزند و شدت می بخشد و از طرفی نسبت به همسر خود بی علاقه می شود.
تجمل گرایی و مدپرستی
مدپرستی، نودوستی و تنوع و تجمل خواهی غالباً در خانواده سبب اختلاف و جدایی می گردد و چون در آمد بیشتر خانواده ها تکافوی تهیه تمام تجملات و لباسهای گوناگون زن را نمی دهد عامل مشاجره و اختلاف و سرانجام طلاق می شود.
اگر در جامعه ای تجمل گرایی و مدپرستی رواج یابد، اگر مردم بخواهند مطابق مد روز رفتار کنند باید هر لحظه به شکلی در آیند. اگر کسی از طرح قبل استفاده کند اینگونه استنباط می شود که از نظر اجتماعی فردی تنگدست یا عقب افتاده است او از همین جاست که عقده ها و کینه ها و حسادت ها پدید می آید. تقلید و مشاجرات خانوادگی شدت می گیرد و در این میان مردی که نتواند خواسته های خانواده اش را بر آورده سازد از سوی آنها فردی بی کفایت معرفی می شود و آنکه وضع مالی بهتری دارد هر چند خدا را هم نشناسد. مردی با کفایت و خانواده دوست معرفی می گردد.
با رواج پدیده مدگرایی در جهان، اختلاف و طلاق میان مردم رو به ازدیاد گذاشته است. جامعه شناسان علامت بروز این حادث را اینگونه اظهار کرده اند که سطح توقعات بانوان و تجمل گرایی و شیک پوشی آنها با رواج مدگرایی اوج گرفت و در نتیجه دلسردی، گله مندی و انتظارات روز افزون زن، خانواده را دچار اضطراب و اختلاف نمود و در نهایت منجر به فروپاشی کانون خانوادگی می شد و کودکان بسیاری در این میان بی سرپرست ماندند که خود معضلی برای جامعه امروزی به شمار می آید.
بی اعتمادی
در فضایی که زن در پی جلوه گری و بدست آوردن دل دیگران است و میل دارد خود را آراسته و زیبا نشان دهد و در حرکات خود دلربایی کند، مرد نیز با دیدن زنان آراسته که نوعی تازگی برای او دارند از همسر خود دلزده می شود، و جو بی مهری و دلسردی در خانواده حاکم می شود و علاقه و انس و محبت بین طرفین کم می شود و هر مساله بی اهمیت و ناچیزی تبدیل به مشاجره و درگیری های لفظی و غیره می شود همسران نیز به هم بدبین می شوند چرا که هر یک احتمال خیانت وبی وفایی نسبت به خود را می دهد و می دانیم که این احتمال نیز قوی است. نمونه های آن را بارها در مطبوعات و رسانه های جمعی حتی در اطرافیان خود مشاهده کرده ایم.
خود این بی اعتمادی در دراز مدت سبب فرسودگی اعصاب و روان دو طرف می شود و محیط خانه که باید محیط امنیت و آرامش باشد به کانون دلهره و اضطراب و ترس تبدیل می شود و هر روز هر یک از همسران منتظر است که بیگانه ای از راه برسد و کاشانه او را ویران کند.
آیا کانون خانواده که باید سازنده و تربیت کننده نسل جامعه باشد در چنین اوضاعی می تواند کارکرد صحیح خود را داشته باشد؟
آیا مرد با علاقه و پشتکار برای تامین خواسته های خانواده خود تلاش می کند؟
آیا زنی که هر روز منتظر است زن دیگری زندگی او را تصاحب کند به تربیت صحیح فرزندان خود همت می گذارد؟
آیا تحمل سختیها و مصائب زندگی را به راحتی می پذیرد؟
هر دو دائم از خود می پرسند چرا، برای چه کسی باید متحمل مشقات زندگی باشد؟ و هزاران سوال بی جواب است در این حالت ضربه اصلی به فرزندانی که سازندگان اجتماعی فردا هستند خواهد خورد و با هزاران عقده فرو برده در جامعه حضور خواهند یافت.