1,395
بازدید
آنگاه که جان و جهان در سکوت نیستی و پوچی خزیده بود طنین نخستینی که در فضاهای عدم کاینات پیچیده سایش قلم بود بر لوح آفرینش خداوندی.
و دستان نقاش خالقی که پهنه هزار نقش خلقت را به تصویر می کشید، اول آفریده را قلمی تراشید که بر آنچه می سرایید و می نوشت، سوگند گفته بود که:«نْ وَالْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُون»
آنگاه که سنگ های حراء، متبرک به گامهای هاشمی مردی شد که به خلوت نبوت کردگار می شتافت، نوایی از افلاک، آسمان تیره از جهل خاک را شکافت … و پیامبری در آغوش وحی به خواندن و آموختن تلکم کرد که: «اِقْرَأَ بِاْسْمِ رَبِکَّ الَّذِی خَلَقَ»
و رشحه قدس احدیت، اعجاز آخرین دین را به صفحه صحفه کتابی نگاشت تا مسلمین آیینش بدانند که تعبد و تسلیم در تعلم است…
توبه و جایگاه بلند آن در عرفان(۱)
یکىاز مباحث مهم درعرفان عملى و مقاماتالعارفین توبه است. توبه گرچه در نظر مفسران، علماى علماخلاق، متکلمان و محدثان از جایگاهى بلند و ارزشى والا برخوردار است اما عارفان و صوفیان توجهاى خاص و عنایتى ویژه به آن مبذول داشتهاند. سیرى اجمالى در آثار مشایخ بزرگ به وضوح نشانگر این معنى است. از آثار ارزشمند آنان چنین بدست مىآید که تقریبا همه اینها توبه را از مهمترین مقامهاى سالک راه حق مىدانستهاند. بعنوان نمونه در آثار مختلف پیر هرات از کشف الاسرار گرفته، منازل السائرین و صد میدان و… این مطلب با اهمیتخاصى طرح شده است. (۱) محیىالدین عربى، چهره برجسته عرفان اسلامى باب مفصلى را در دایرهالمعارف بزرگ خود(الفتوحات المکیه) (۲) به این امر اختصاص داده است.
نجمالدین رازى در «مرصادالعباد» (۳) دو مبحثبسیار مهم در این مورد دارد. مولوى افزون بر طرح مسئله توبه در «مثنوى معنوى» به مناسبتهاى مختلفى، توبه نصوح را بطور جالب، جامع و مشروح بیان فرموده است. (۴) بلبل گلستان شعر و عرفان، حافظ شیرازى در حد قابل توجهى مسئله را مدنظر داشته و در سى و دو بیت از دیوان خود به بیان توبه پرداخته است، (۵) ابن فارض شبسترى، و نسفى هر کدام بنوبه خود بر اهمیت این موضوع اصرار ورزیدهاند. ما بعنوان نمونه سخنى از خواجه عبدالله انصارى را در ارزش والاى توبه نقل مىکنیم: «…توبه نشان راه است، و سالار بار، و کلید گنج، و شفیع وصال، و میانجى بزرگ و شرط قبول و سر همه شادى.» (۶)
از نشانههاى اهمیت توبه، تاریخ دیرینه آن است; زندگى آدم ابوالبشر (۷) در این ناسوت خاکى با آن آغاز مىشود، پیام آوران بزرگى همانند ابراهیم، اسماعیل، (۸) یونس، (۹) موسى (۱۰) و پیامبر بزرگ اسلام – صلىالله علیه وآله – هموار در حال توبه و در طلب توبه الهى بودهاند. (۱۱) امیرالمومنین علىابن ابى طالب – علیهالسلام – که همه صوفیان و عارفان بوجودش افتخار مىکنند و وى را مرشد مرشدان و… مىدانند – و فرزندان معصومش – بویژه امام زینالعابدین – علیهالسلام – رهنمودهایشان و خصوصا نیایشهایشان مملو از توبه و استغفار است و سلوک معنوى بسیارى از ستارههاى درخشان آسمان عشق و عرفان مانند رابعه عدویه، (۱۲) ابراهیمبن ادهم (۱۳) و فضیل عیاض (۱۴) و… با توبه آغاز مىگردد و بسیارى از عارفان بزرگ آن را نخستین گام سالک در راه سازندگى مىدانند.
از دیدگاه قرآن هم که بىگمان از مهمترین منابع عرفان است، دهها آیه به این امر خطیر اختصاص داده شده است، واژه «توبه» و مشتقاتش نود و دو بار و «استغفار» و مشتقاتش چهل و پنج مرتبه در کتاب خداى عزوجل استعمال شده است. افزون بر اینکه در آیات متعدد و مختلف دیگر هم بدون ذکرى از این واژهها این مسئله مطرح شده است. مفسران کتاب خدا نیز با عنایتى خاص به شرح و بسط و تفصیل معناى این واژه کوتاه اما پر محتوا پرداختهاند; تاملى اندک در تفاسیر شیعه و سنى بویژه تفاسیر عرفانى به روشنى این واقعیت را نشان مىدهد بعنوان نمونه پیر هرات در تفسیر ارزشمند خود ذیل اکثر آیات توبه و استغفار، در ابعاد گوناگون توبه سخن رانده است و آهنگ کلام وى نشانگر این است که گاه آنقدر تحت تاثیر نورانیت قرآن قرار گرفته که عنان اختیار از کف داده و مطالب والا و گرانقدرى که سرشار از سوز، شیفتگى و عشق است، براى ما بیادگار گذاشته است. علامه طباطبایى نیز افزون بر تفسیر این آیات بحث مفصلى در ذیل آیات ۱۷ و ۱۸ سوره توبه طرح فرموده است. (۱۵)
اخبار و روایات بسیار زیادى نیز در این باره وارد شده است که بىگمان مورد استفاده و استشهاد عرفا در این مبحثبوده است; مرحوم مجلسى مجموعهاى از این روایت را در «بحارالانوار» گرد آورده است. (۱۶)
خواجه نصیر طوسى – رضوانالله تعالى علیه – در تجرید نیز بابى را بعنوان توبه گشوده است و شارحان کتاب وى هم مطلب را مورد شرح و تفصیل قرار دادهاند (۱۷) از مجموع اینهانتیجه مىگیریم که:
توبه در عرفان، اخلاق، (۱۸) قرآن، حدیث و کلام از جایگاه والا و ارزش گرانقدرى برخوردار است.
به هرحال،توبه یکى از مقامات العارفین است، قبل از شروع بحث، به توضیح معناى مقام و سلوک مىپردازیم.
معناى سلوک و مقام
هدف عارف وصول به حق و رسیدن به محبوب است واین مهم جز از راه سلوک و طى مقامات بس دشوارى میسرنمىگردد، و توبه یکى از این منازل و مقامها است. از اینرو از باب مقدمه اشارهاى به معناى سلوک و مقام نموده و در این مورد به نقل کلام تنى چند از عارفان بزرگ بسنده مىنماییم.
شیخ محمود شبسترى در توضیح معناى سلوک و مقام چنین مىفرماید: «سلوک سالک سفرى معنوى است و در این سفر مراحلى قطع مىکند و از منازلى مىگذرد در هر مرحله مقامى است که سالک به آن در مىآید و پس از اینکه در یک مقام به کمال رسید به مقام برتر مىرود، مقام مرتبهاى از مراتب سلوک است که به سعى و کوشش و اراده و اختیار سالک بدست مىآید. روانباشد از مقام خود اندر گذرد بىآنکه حق آن مقام بگذارد. در جریان آمدن به این مقامات وگذار از آنها آیینه دل سالک صفا مىپذیرد و از جهان معنوى به او فیضها مىرسد… سالک در قدم اول به توبه متصف مىگردد.» (۱۹)
و عزالدین کاشانى در«مصباحالهدایه» مىفرماید:«مقامات در اصطلاح صوفیان اقامتبنده است در عبادت از آغاز سلوک به درجهاى که به آن توسل کرده است و شرط سالک آنست که از مقامى به مقام دیگر ترقى کند. و در تعریف آن آوردهاند مراد از مقام مرتبهاى است از مراتب سلوک که در تحت قدم سالک آید و محل استقامت او گردد و زوال نپذیرد.» (۲۰)
تعداد و ترتیب مقامات
در تعداد منازل و مقامات و ترتیب و نظم آنها عبارات عارفان مختلف است. بعنوان مثال: ابونصر سراج (متوفى ۳۷۸) مراحل سلوک را هفت مقام مىداند که به ترتیب عبارتند از: توبه و… ابومحمد الکلاباذى (م ۳۸۰) در کتاب «التعرف لمذهب اهل التصوف» از باب ۳۵ تا ۶۱ تالیف خود به ذکر پارهاى (۲۱) از مقامات پرداخته و از توبه آغاز و به توحید ختم کرده است. (۲۲)
عزالدین کاشانى (م ۷۳۵) در مصباح الهدایه مقامات را ده مرحله دانسته است و از مقام توبه آغاز و به رضا ختم کرده است. به روایت هجویرى در کشفالمحجوب اول کسى که اندر ترتیب مقامات و بسط احوال خوض کرد «ابوالحسن سرى بن المفلس السقطى» استاد و دایى جنید بغدادى (۲۳) بود مىگوید هر کدام از انبیا مقامى دارند پس مقام آدم توبه بود. (۲۴) و حاصل سخن آنکه: سخن بزرگان عرفان و تصوف در تعداد منازل و مقامات مختلف است ، برخى تعداد آنها را هفت، و برخى ده و برخى چهل، روزبهان اصفهانى هزارویک ، پیرهرات (خواجه عبدالله انصارى) صد و… دانسته اند.
در چینش و نظم و ترتیب آنها نیز بهمان اندازه سخن عارفان مختلف است. در هرحال بسیارى از شخصیتهاى برجسته عرفان، توبه رامقام اول و نخستین منزل سیر صعودى و سفر روحانى سالک دانستهاند.
توبه اولین مقام و منزل عارفان
بى گمان، سالک راه حق براى وصول به سرمنزل مقصود باید منازل و مقاماتى را طى کند و توبه اولین مقام و منزل سالکان راه حق است. کسى که مىخواهد به سوى او سیر کند باید روى از دنیا، خود و هرچه غیراوست، برتابد و باتمام وجود متوجه حق شود و این جز با انقلابى بزرگ از درون که دیو منیت و هواهاو شهوتهارا از تحتسیطره وسلطنت دل برافکند، ممکن نیست و این است که زمینه ساز اجابت دعوت خدا و استفاضه از فیض او و نخستین پله نردبانى است که آنسویش دریاى بى کران وجودالهى است. و به بیانى دیگر: براى اینکه عارف واصل شود، باید مقامات و منازل بس دشوارى رابپیماید و این پیمودن مراحل و مراتب منظمى دارد که نخستین آنها توبه است; چرا که این حرکتى است که با فضل خدا آغاز شده، براى او وبسوى او و توام با عشق او است و براى اینکه راه این سیر صعودى هموار گردد،باید سالک طریق حق، آتش، در دل افکند و آن آتش شعله برکشد و شعلهها فروزان شود تا ریشههاى گناه و آثار و تبعات غفلتها، ترک اولىها و… سوخته شود ودل شیفته شیدا را آماده حرکتبسوى او کند و این همان توبه است که البته پس از یقظه (۲۵) و بیدارى حاصل مىشود. بنابراین، سائرالى الله قبل از هر چیز به توبهاى حقیقى بپردازد و تمام توان و تلاش خود را به منظور کمال آن مبذول دارد که توبهاى کامل و نصوح وار، زمینه ساز مقام بعدى. و به قول پیرهرات: «میدان دوم، میدان مروت است، از میدان توبه، میدان مروت زاید.» (۲۶) و عارفان بزرگ و عالیقدر به این واقعیت تصریح فرمودهاند که نمونههایى از آن به شرح زیر است:
«میدان اول مقام توبه است و توبه بازگشتن استبه خداى… توبه نشان راهست و سالار بار و کلید گنج، و شفیع وصال، و میانجى بزرگ، وشرط قبول و سرهمه شادى.» (۲۷)
عزالدین کاشانى مىگوید:«اساس جمله مقامات و مفتاح جمیع خیرات واصل همه منازل و معاملات قلبى و قالبى، توبه است.» (۲۸)
هجویرى در کشف المحجوب مىگوید: اول مقام سالکان طریق حق، توبه است. (۲۹) دکتر سید محمد دامادى در کتاب «شرحى برمقامات العارفین» مىگوید:
توبه را بابالابواب گویند، زیرا اول چیزى است که طالب سالک به سبب و وسیله آن چیز به مقام قرب حضرت خداوند وصول مىیابد، توبه است.» (۳۰)
از موارد متعددى از کتاب مشارقالدر استفاده مىشود که توبه مقام اول عارفان است. (۳۱)
در مرصادالعباد مىفرماید: «چون مرید به خدمتشیخ پیوست و… باید به بیست صفت موصوف باشد تا داد صحبتشیخ بتواند و سلوک این را ه بکمال او را دست دهد. اول مقام توبه استباید که توبتى نصوح کند که بناى جمله اعمال بر این اصل خواهد بود و اگر این اساس بخلل باشد در نهایت کار خلل آن ظاهر شود و جمله باطل گردد وآنهمه رنجها حبط شود.» (۳۲)
شبسترى در گلشن راز مىفرماید:
به توبه متصف گردد درآندم
شود در اصطفاء ز اولاد آدم
و لاهیجى مىفرماید: «بدانکه در طریق سیر الىالله و سیر رجوعى، اول مقامى که سالک سائر برآن عبور مىنماید، مقام توبه است.. . اشاره براین معنى است که: در هنگام توجه به جانب علیین ابرار و شروع در سلوک طریقتبه توبه…. متصف گردد و توبه صفت وى شود. (۳۳)
مرحوم میرزا جواد ملکى تبریزى در رساله لقاءالله پس از بیانات سودمند و جامعى در اثبات لقاءالله یعنى امکان رسیدن بهمقام بلند عرفانى و معنوى از طریق مجاهده، مىفرماید: «آرى بعد از اینک مقصود معین شد آن وقت دامن همتبه کمر بزند و بگوید:
دست از طلب ندارم تاکام منبرآید
یاجان رسد به جانان یاجان زتن برآید
توبه صحیحى از گذشتهها بکند…» (۳۴) در مصباحالشریعه مىفرماید: «التوبه حبل الله و مدد عنایته ولابد للعبد من مداومه التوبه على کل حال.» (۳۵)
در میدان عمل نیز بسیارى از مشایخ بزرگ عرفان و تصوف از توبه آغاز کردهاند که بذکر نمونههایىاز آنان مىپردازیم.
توبه اولین منزل رابعه عدویه
شاید عطار نیشابورى اولین کسى باشد که قسمتهاى اول شرح زندگى رابعه عدویه را نوشته است، علىرغم مسلک شعرى و عرفانى عطار وتلاش گسترده ایشان در جهتبزرگ نشان دادن چهره عارفان، عطار داستان توبه رابعه را بسیار مجمل و کوتاه و با شتابى تمام نقل کردهاست. و احتمال دیگرى را درباره وى تقویت نمودهاست، عبارت وى دراین باره چنین است… «و گروهى گویند در مطربى افتاد آنگاه بردستحسن توبهکرد و در ویرانه ساکن گشت…» (۳۶)
عبدالرحمن بدوى پس از تاملى عمیق در عبارت عطار و بیان علتشتابزدگى وى در توبه «رابعه» ضمن تحلیل نسبتا مفصلى همین روایت عطار را صحیح دانسته و اولین منزل رابعه را توبه مىداند. (۳۷)
توبه،اولین منزل ابراهیم ابنادهم و فضیل عیاض
اولین منزل ابراهیم ابنادهم، عارف بزرگ جهان اسلام توبه است. (۳۸) حرکت عرفانى فضیل عیاض نیز با انقلابى کامل و جامع از درون (توبه) آغاز مىشود. (۳۹) معنویت و عرفان «بشرحافى» نیز از توبه آغاز مىگردد. (۴۰)
البته همانگونه که اشاره کردیم همه عرفا در این مورد اتفاق نظر ندارند و برخى از آنان مقام اول را توبه نمىدانند، بعبارت دیگر در مورد اینکه نخستین منزل سالک چیست؟ اختلاف است و در اینجا این مبحث رابه کلام محىالدینابن عربى در مورد اختلاف ختم مىکنیم:
«میان اصحاب ،در مورد اولین مقام عارف و سالک اختلاف است; برخى از آنان فرمودهاند: اولین مقام «یقظه است و برخى فرمودهاند: اولین منزل «انتباه» است و برخى فرمودهاند: نخستین گام «توبه» است.» (۴۱)
مفهوم توبه
توبه در لغت: توبه از ماده «توب» به معناى «رجع» (بازگشت) است. ابن فارس متوفاى ۳۹۵. ه در «معجم مقاییس اللغه» مىگوید: «توب» التاء والباء والواو کلمه واحده تدل على الرجوع یقال تاب من ذنبه اى رجع عنه، یتوب الى الله توبه ومتابا…» (۴۲)
ابنمنظورلغوى معروف مىگوید: «التوبه الرجوع منالذنب… و تاب الى الله یتوب توبا و توبه و متابا اناب و رجع عن المعصیه الىالطاعه… و تاب الله علیه وفقه لها والله تواب یتوب على عبده.» (۴۳)
راغب اصفهانى مىگوید:«توبه ترک گناه به بهترین وجه است و آن رساترین شکل پوزشخواهى است زیرا اعتذار سه قسم است و قسم چهارمى ندارد:
۱- اینکه پوزش خواه بگوید این کار را انجام ندادهام. (کار را از اساس منکر شود.)
۲- بگوید آنرا بدین دلیل انجام دادهام. (عذرى براى کارش بتراشد.)
۳- این کار را انجام دادهام وگناه کردهام و از بن و بیخ آن را ترک مىکنم.
توبه در اصطلاح: آنچه در عرفان مهم استحقیقت توبه است اما بد نیستبعنوان مقدمه به ذکر پارهاى از تعاریف توبه که در گوشه و کنار کتب عرفانى آمده استبپردازیم.
الف: جرجانى مىگوید:«…و در اصطلاح شرع پشیمانى از گناهان است و صوفیان مىگویند: توبه رجوع به خداى تعالى استبراى گشودن گرهامتناع از قلب وبرخاستنبه تمام حقوق پروردگار.» (۴۴)
ب: عبدالرزاق کاشانى در شرح منازل السائرین پیر هرات مىگوید: «توبه بازگشت از مخالفتحکم حق استبه موافقت او پس تا زمانى که مکلف حقیقت گناه را نشناسد و نداند که فعلى که از او صادر مىشود مخالف حکم خدا استبراى آن مکلف رجوع از گناه صحیح نیست» (۴۵)
ذوالنون مصرى: «توبه عوام، از گناه است وتوبه خواص،از غفلت.» گفت: «بر هر عنصرى، توبهاى است توبه دل،نیت کردن استبر ترک شهوات حرام و توبه چشم،از محارم بر هم نهادن، و توبه دست، ترک گرفتن دست ازمناهى و توبه پاى،نارفتن به مناهى.» (۴۶)
سهلبن عبدالله: «اول توبه،اجابت است. پسانابت است، پس توبه است، پس استغفار. اجابتبه فعل بود و انابتبه دل و توبه به نیت و استغفار از تقصیر… (۴۷) اول چیزى که مبتدى را لازم آید توبه است و آن ندامت است و شهوات را از دل برکندن و از حرکات مذمومه به حرکات محموده نقل کردن و دست ندهد بنده را توبه تا خاموشى را لازم خود نگرداند و…» (۴۸)
جنید بغدادى:«توبه را سه معنى است: اول ندامت، دوم عزم بر ترک معاودت. سوم خود را پاک کردن از مظالم و خصومت.» (۴۹)
خواجه نصیرطوسى (ره):«معناى توبه رجوع از گناه باشد و اول باید دانست گناه چه باشد.» (۵۰)
دکتر قاسم غنى:«صوفیه توبه را به این شکل تعریف کردهاند که بیدارى روح است از غفلت و بىخبرى به طورى که گناهکار از راههاى ناصوابى که مىپیماید، خبردار شود و از گذشته بد خود منزجر گردد ولى فقط تذکر و تنبه کافى نیست که تائب شمرده شود مگر آنکه توبه کار بکلى آن معصیتیا معاصى را که مرتکب بوده و متذکر شده رها نماید و مصمم شود که بار دیگر به آن معاصى برنگردد تا به قول شیخ عطار در منطق الطیر:
تو یقین مىدان که صد عالم گناه
از تف یک توبه برخیزد ز راه (۵۱)
لاهیجى:…بتوبه – که بازگشتن بجانب حق است و ترک ماسوى الله – متصف گردد. (۵۲)
غزالى در احیاءالعلوم، نراقى در جامع السعادات و فیض در محجهالبیضاء در تعریف توبه مىفرمایند: «توبه عبارتست از سه امرى که مترتب بر یکدیگرند و هر کدام علت دیگرى است و آن سه عبارتند از: ۱- علم به مضرات گناه و اینکه سبب دورى از حق تعالى مىگردد. ۲- ندم و پشیمانى. ۳- تصمیم و اراده به عمل. کیفیت ترتب این سه امر به این صورت است که آگاهى از زبان گناه لتحالت ندامت و پشیمانى از آن مىگردد و هنگامى که بخوبى این ندامتبر انسان مستولى گردد تصمیم مىگیرد گناهان گذشته راجبران کند و در زمان حال گناه نکند و تصمیم مىگیرد در آینده نیز مرتکب گناه نگردد. (۵۳)
و دستان نقاش خالقی که پهنه هزار نقش خلقت را به تصویر می کشید، اول آفریده را قلمی تراشید که بر آنچه می سرایید و می نوشت، سوگند گفته بود که:«نْ وَالْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُون»
آنگاه که سنگ های حراء، متبرک به گامهای هاشمی مردی شد که به خلوت نبوت کردگار می شتافت، نوایی از افلاک، آسمان تیره از جهل خاک را شکافت … و پیامبری در آغوش وحی به خواندن و آموختن تلکم کرد که: «اِقْرَأَ بِاْسْمِ رَبِکَّ الَّذِی خَلَقَ»
و رشحه قدس احدیت، اعجاز آخرین دین را به صفحه صحفه کتابی نگاشت تا مسلمین آیینش بدانند که تعبد و تسلیم در تعلم است…
توبه و جایگاه بلند آن در عرفان(۱)
یکىاز مباحث مهم درعرفان عملى و مقاماتالعارفین توبه است. توبه گرچه در نظر مفسران، علماى علماخلاق، متکلمان و محدثان از جایگاهى بلند و ارزشى والا برخوردار است اما عارفان و صوفیان توجهاى خاص و عنایتى ویژه به آن مبذول داشتهاند. سیرى اجمالى در آثار مشایخ بزرگ به وضوح نشانگر این معنى است. از آثار ارزشمند آنان چنین بدست مىآید که تقریبا همه اینها توبه را از مهمترین مقامهاى سالک راه حق مىدانستهاند. بعنوان نمونه در آثار مختلف پیر هرات از کشف الاسرار گرفته، منازل السائرین و صد میدان و… این مطلب با اهمیتخاصى طرح شده است. (۱) محیىالدین عربى، چهره برجسته عرفان اسلامى باب مفصلى را در دایرهالمعارف بزرگ خود(الفتوحات المکیه) (۲) به این امر اختصاص داده است.
نجمالدین رازى در «مرصادالعباد» (۳) دو مبحثبسیار مهم در این مورد دارد. مولوى افزون بر طرح مسئله توبه در «مثنوى معنوى» به مناسبتهاى مختلفى، توبه نصوح را بطور جالب، جامع و مشروح بیان فرموده است. (۴) بلبل گلستان شعر و عرفان، حافظ شیرازى در حد قابل توجهى مسئله را مدنظر داشته و در سى و دو بیت از دیوان خود به بیان توبه پرداخته است، (۵) ابن فارض شبسترى، و نسفى هر کدام بنوبه خود بر اهمیت این موضوع اصرار ورزیدهاند. ما بعنوان نمونه سخنى از خواجه عبدالله انصارى را در ارزش والاى توبه نقل مىکنیم: «…توبه نشان راه است، و سالار بار، و کلید گنج، و شفیع وصال، و میانجى بزرگ و شرط قبول و سر همه شادى.» (۶)
از نشانههاى اهمیت توبه، تاریخ دیرینه آن است; زندگى آدم ابوالبشر (۷) در این ناسوت خاکى با آن آغاز مىشود، پیام آوران بزرگى همانند ابراهیم، اسماعیل، (۸) یونس، (۹) موسى (۱۰) و پیامبر بزرگ اسلام – صلىالله علیه وآله – هموار در حال توبه و در طلب توبه الهى بودهاند. (۱۱) امیرالمومنین علىابن ابى طالب – علیهالسلام – که همه صوفیان و عارفان بوجودش افتخار مىکنند و وى را مرشد مرشدان و… مىدانند – و فرزندان معصومش – بویژه امام زینالعابدین – علیهالسلام – رهنمودهایشان و خصوصا نیایشهایشان مملو از توبه و استغفار است و سلوک معنوى بسیارى از ستارههاى درخشان آسمان عشق و عرفان مانند رابعه عدویه، (۱۲) ابراهیمبن ادهم (۱۳) و فضیل عیاض (۱۴) و… با توبه آغاز مىگردد و بسیارى از عارفان بزرگ آن را نخستین گام سالک در راه سازندگى مىدانند.
از دیدگاه قرآن هم که بىگمان از مهمترین منابع عرفان است، دهها آیه به این امر خطیر اختصاص داده شده است، واژه «توبه» و مشتقاتش نود و دو بار و «استغفار» و مشتقاتش چهل و پنج مرتبه در کتاب خداى عزوجل استعمال شده است. افزون بر اینکه در آیات متعدد و مختلف دیگر هم بدون ذکرى از این واژهها این مسئله مطرح شده است. مفسران کتاب خدا نیز با عنایتى خاص به شرح و بسط و تفصیل معناى این واژه کوتاه اما پر محتوا پرداختهاند; تاملى اندک در تفاسیر شیعه و سنى بویژه تفاسیر عرفانى به روشنى این واقعیت را نشان مىدهد بعنوان نمونه پیر هرات در تفسیر ارزشمند خود ذیل اکثر آیات توبه و استغفار، در ابعاد گوناگون توبه سخن رانده است و آهنگ کلام وى نشانگر این است که گاه آنقدر تحت تاثیر نورانیت قرآن قرار گرفته که عنان اختیار از کف داده و مطالب والا و گرانقدرى که سرشار از سوز، شیفتگى و عشق است، براى ما بیادگار گذاشته است. علامه طباطبایى نیز افزون بر تفسیر این آیات بحث مفصلى در ذیل آیات ۱۷ و ۱۸ سوره توبه طرح فرموده است. (۱۵)
اخبار و روایات بسیار زیادى نیز در این باره وارد شده است که بىگمان مورد استفاده و استشهاد عرفا در این مبحثبوده است; مرحوم مجلسى مجموعهاى از این روایت را در «بحارالانوار» گرد آورده است. (۱۶)
خواجه نصیر طوسى – رضوانالله تعالى علیه – در تجرید نیز بابى را بعنوان توبه گشوده است و شارحان کتاب وى هم مطلب را مورد شرح و تفصیل قرار دادهاند (۱۷) از مجموع اینهانتیجه مىگیریم که:
توبه در عرفان، اخلاق، (۱۸) قرآن، حدیث و کلام از جایگاه والا و ارزش گرانقدرى برخوردار است.
به هرحال،توبه یکى از مقامات العارفین است، قبل از شروع بحث، به توضیح معناى مقام و سلوک مىپردازیم.
معناى سلوک و مقام
هدف عارف وصول به حق و رسیدن به محبوب است واین مهم جز از راه سلوک و طى مقامات بس دشوارى میسرنمىگردد، و توبه یکى از این منازل و مقامها است. از اینرو از باب مقدمه اشارهاى به معناى سلوک و مقام نموده و در این مورد به نقل کلام تنى چند از عارفان بزرگ بسنده مىنماییم.
شیخ محمود شبسترى در توضیح معناى سلوک و مقام چنین مىفرماید: «سلوک سالک سفرى معنوى است و در این سفر مراحلى قطع مىکند و از منازلى مىگذرد در هر مرحله مقامى است که سالک به آن در مىآید و پس از اینکه در یک مقام به کمال رسید به مقام برتر مىرود، مقام مرتبهاى از مراتب سلوک است که به سعى و کوشش و اراده و اختیار سالک بدست مىآید. روانباشد از مقام خود اندر گذرد بىآنکه حق آن مقام بگذارد. در جریان آمدن به این مقامات وگذار از آنها آیینه دل سالک صفا مىپذیرد و از جهان معنوى به او فیضها مىرسد… سالک در قدم اول به توبه متصف مىگردد.» (۱۹)
و عزالدین کاشانى در«مصباحالهدایه» مىفرماید:«مقامات در اصطلاح صوفیان اقامتبنده است در عبادت از آغاز سلوک به درجهاى که به آن توسل کرده است و شرط سالک آنست که از مقامى به مقام دیگر ترقى کند. و در تعریف آن آوردهاند مراد از مقام مرتبهاى است از مراتب سلوک که در تحت قدم سالک آید و محل استقامت او گردد و زوال نپذیرد.» (۲۰)
تعداد و ترتیب مقامات
در تعداد منازل و مقامات و ترتیب و نظم آنها عبارات عارفان مختلف است. بعنوان مثال: ابونصر سراج (متوفى ۳۷۸) مراحل سلوک را هفت مقام مىداند که به ترتیب عبارتند از: توبه و… ابومحمد الکلاباذى (م ۳۸۰) در کتاب «التعرف لمذهب اهل التصوف» از باب ۳۵ تا ۶۱ تالیف خود به ذکر پارهاى (۲۱) از مقامات پرداخته و از توبه آغاز و به توحید ختم کرده است. (۲۲)
عزالدین کاشانى (م ۷۳۵) در مصباح الهدایه مقامات را ده مرحله دانسته است و از مقام توبه آغاز و به رضا ختم کرده است. به روایت هجویرى در کشفالمحجوب اول کسى که اندر ترتیب مقامات و بسط احوال خوض کرد «ابوالحسن سرى بن المفلس السقطى» استاد و دایى جنید بغدادى (۲۳) بود مىگوید هر کدام از انبیا مقامى دارند پس مقام آدم توبه بود. (۲۴) و حاصل سخن آنکه: سخن بزرگان عرفان و تصوف در تعداد منازل و مقامات مختلف است ، برخى تعداد آنها را هفت، و برخى ده و برخى چهل، روزبهان اصفهانى هزارویک ، پیرهرات (خواجه عبدالله انصارى) صد و… دانسته اند.
در چینش و نظم و ترتیب آنها نیز بهمان اندازه سخن عارفان مختلف است. در هرحال بسیارى از شخصیتهاى برجسته عرفان، توبه رامقام اول و نخستین منزل سیر صعودى و سفر روحانى سالک دانستهاند.
توبه اولین مقام و منزل عارفان
بى گمان، سالک راه حق براى وصول به سرمنزل مقصود باید منازل و مقاماتى را طى کند و توبه اولین مقام و منزل سالکان راه حق است. کسى که مىخواهد به سوى او سیر کند باید روى از دنیا، خود و هرچه غیراوست، برتابد و باتمام وجود متوجه حق شود و این جز با انقلابى بزرگ از درون که دیو منیت و هواهاو شهوتهارا از تحتسیطره وسلطنت دل برافکند، ممکن نیست و این است که زمینه ساز اجابت دعوت خدا و استفاضه از فیض او و نخستین پله نردبانى است که آنسویش دریاى بى کران وجودالهى است. و به بیانى دیگر: براى اینکه عارف واصل شود، باید مقامات و منازل بس دشوارى رابپیماید و این پیمودن مراحل و مراتب منظمى دارد که نخستین آنها توبه است; چرا که این حرکتى است که با فضل خدا آغاز شده، براى او وبسوى او و توام با عشق او است و براى اینکه راه این سیر صعودى هموار گردد،باید سالک طریق حق، آتش، در دل افکند و آن آتش شعله برکشد و شعلهها فروزان شود تا ریشههاى گناه و آثار و تبعات غفلتها، ترک اولىها و… سوخته شود ودل شیفته شیدا را آماده حرکتبسوى او کند و این همان توبه است که البته پس از یقظه (۲۵) و بیدارى حاصل مىشود. بنابراین، سائرالى الله قبل از هر چیز به توبهاى حقیقى بپردازد و تمام توان و تلاش خود را به منظور کمال آن مبذول دارد که توبهاى کامل و نصوح وار، زمینه ساز مقام بعدى. و به قول پیرهرات: «میدان دوم، میدان مروت است، از میدان توبه، میدان مروت زاید.» (۲۶) و عارفان بزرگ و عالیقدر به این واقعیت تصریح فرمودهاند که نمونههایى از آن به شرح زیر است:
«میدان اول مقام توبه است و توبه بازگشتن استبه خداى… توبه نشان راهست و سالار بار و کلید گنج، و شفیع وصال، و میانجى بزرگ، وشرط قبول و سرهمه شادى.» (۲۷)
عزالدین کاشانى مىگوید:«اساس جمله مقامات و مفتاح جمیع خیرات واصل همه منازل و معاملات قلبى و قالبى، توبه است.» (۲۸)
هجویرى در کشف المحجوب مىگوید: اول مقام سالکان طریق حق، توبه است. (۲۹) دکتر سید محمد دامادى در کتاب «شرحى برمقامات العارفین» مىگوید:
توبه را بابالابواب گویند، زیرا اول چیزى است که طالب سالک به سبب و وسیله آن چیز به مقام قرب حضرت خداوند وصول مىیابد، توبه است.» (۳۰)
از موارد متعددى از کتاب مشارقالدر استفاده مىشود که توبه مقام اول عارفان است. (۳۱)
در مرصادالعباد مىفرماید: «چون مرید به خدمتشیخ پیوست و… باید به بیست صفت موصوف باشد تا داد صحبتشیخ بتواند و سلوک این را ه بکمال او را دست دهد. اول مقام توبه استباید که توبتى نصوح کند که بناى جمله اعمال بر این اصل خواهد بود و اگر این اساس بخلل باشد در نهایت کار خلل آن ظاهر شود و جمله باطل گردد وآنهمه رنجها حبط شود.» (۳۲)
شبسترى در گلشن راز مىفرماید:
به توبه متصف گردد درآندم
شود در اصطفاء ز اولاد آدم
و لاهیجى مىفرماید: «بدانکه در طریق سیر الىالله و سیر رجوعى، اول مقامى که سالک سائر برآن عبور مىنماید، مقام توبه است.. . اشاره براین معنى است که: در هنگام توجه به جانب علیین ابرار و شروع در سلوک طریقتبه توبه…. متصف گردد و توبه صفت وى شود. (۳۳)
مرحوم میرزا جواد ملکى تبریزى در رساله لقاءالله پس از بیانات سودمند و جامعى در اثبات لقاءالله یعنى امکان رسیدن بهمقام بلند عرفانى و معنوى از طریق مجاهده، مىفرماید: «آرى بعد از اینک مقصود معین شد آن وقت دامن همتبه کمر بزند و بگوید:
دست از طلب ندارم تاکام منبرآید
یاجان رسد به جانان یاجان زتن برآید
توبه صحیحى از گذشتهها بکند…» (۳۴) در مصباحالشریعه مىفرماید: «التوبه حبل الله و مدد عنایته ولابد للعبد من مداومه التوبه على کل حال.» (۳۵)
در میدان عمل نیز بسیارى از مشایخ بزرگ عرفان و تصوف از توبه آغاز کردهاند که بذکر نمونههایىاز آنان مىپردازیم.
توبه اولین منزل رابعه عدویه
شاید عطار نیشابورى اولین کسى باشد که قسمتهاى اول شرح زندگى رابعه عدویه را نوشته است، علىرغم مسلک شعرى و عرفانى عطار وتلاش گسترده ایشان در جهتبزرگ نشان دادن چهره عارفان، عطار داستان توبه رابعه را بسیار مجمل و کوتاه و با شتابى تمام نقل کردهاست. و احتمال دیگرى را درباره وى تقویت نمودهاست، عبارت وى دراین باره چنین است… «و گروهى گویند در مطربى افتاد آنگاه بردستحسن توبهکرد و در ویرانه ساکن گشت…» (۳۶)
عبدالرحمن بدوى پس از تاملى عمیق در عبارت عطار و بیان علتشتابزدگى وى در توبه «رابعه» ضمن تحلیل نسبتا مفصلى همین روایت عطار را صحیح دانسته و اولین منزل رابعه را توبه مىداند. (۳۷)
توبه،اولین منزل ابراهیم ابنادهم و فضیل عیاض
اولین منزل ابراهیم ابنادهم، عارف بزرگ جهان اسلام توبه است. (۳۸) حرکت عرفانى فضیل عیاض نیز با انقلابى کامل و جامع از درون (توبه) آغاز مىشود. (۳۹) معنویت و عرفان «بشرحافى» نیز از توبه آغاز مىگردد. (۴۰)
البته همانگونه که اشاره کردیم همه عرفا در این مورد اتفاق نظر ندارند و برخى از آنان مقام اول را توبه نمىدانند، بعبارت دیگر در مورد اینکه نخستین منزل سالک چیست؟ اختلاف است و در اینجا این مبحث رابه کلام محىالدینابن عربى در مورد اختلاف ختم مىکنیم:
«میان اصحاب ،در مورد اولین مقام عارف و سالک اختلاف است; برخى از آنان فرمودهاند: اولین مقام «یقظه است و برخى فرمودهاند: اولین منزل «انتباه» است و برخى فرمودهاند: نخستین گام «توبه» است.» (۴۱)
مفهوم توبه
توبه در لغت: توبه از ماده «توب» به معناى «رجع» (بازگشت) است. ابن فارس متوفاى ۳۹۵. ه در «معجم مقاییس اللغه» مىگوید: «توب» التاء والباء والواو کلمه واحده تدل على الرجوع یقال تاب من ذنبه اى رجع عنه، یتوب الى الله توبه ومتابا…» (۴۲)
ابنمنظورلغوى معروف مىگوید: «التوبه الرجوع منالذنب… و تاب الى الله یتوب توبا و توبه و متابا اناب و رجع عن المعصیه الىالطاعه… و تاب الله علیه وفقه لها والله تواب یتوب على عبده.» (۴۳)
راغب اصفهانى مىگوید:«توبه ترک گناه به بهترین وجه است و آن رساترین شکل پوزشخواهى است زیرا اعتذار سه قسم است و قسم چهارمى ندارد:
۱- اینکه پوزش خواه بگوید این کار را انجام ندادهام. (کار را از اساس منکر شود.)
۲- بگوید آنرا بدین دلیل انجام دادهام. (عذرى براى کارش بتراشد.)
۳- این کار را انجام دادهام وگناه کردهام و از بن و بیخ آن را ترک مىکنم.
توبه در اصطلاح: آنچه در عرفان مهم استحقیقت توبه است اما بد نیستبعنوان مقدمه به ذکر پارهاى از تعاریف توبه که در گوشه و کنار کتب عرفانى آمده استبپردازیم.
الف: جرجانى مىگوید:«…و در اصطلاح شرع پشیمانى از گناهان است و صوفیان مىگویند: توبه رجوع به خداى تعالى استبراى گشودن گرهامتناع از قلب وبرخاستنبه تمام حقوق پروردگار.» (۴۴)
ب: عبدالرزاق کاشانى در شرح منازل السائرین پیر هرات مىگوید: «توبه بازگشت از مخالفتحکم حق استبه موافقت او پس تا زمانى که مکلف حقیقت گناه را نشناسد و نداند که فعلى که از او صادر مىشود مخالف حکم خدا استبراى آن مکلف رجوع از گناه صحیح نیست» (۴۵)
ذوالنون مصرى: «توبه عوام، از گناه است وتوبه خواص،از غفلت.» گفت: «بر هر عنصرى، توبهاى است توبه دل،نیت کردن استبر ترک شهوات حرام و توبه چشم،از محارم بر هم نهادن، و توبه دست، ترک گرفتن دست ازمناهى و توبه پاى،نارفتن به مناهى.» (۴۶)
سهلبن عبدالله: «اول توبه،اجابت است. پسانابت است، پس توبه است، پس استغفار. اجابتبه فعل بود و انابتبه دل و توبه به نیت و استغفار از تقصیر… (۴۷) اول چیزى که مبتدى را لازم آید توبه است و آن ندامت است و شهوات را از دل برکندن و از حرکات مذمومه به حرکات محموده نقل کردن و دست ندهد بنده را توبه تا خاموشى را لازم خود نگرداند و…» (۴۸)
جنید بغدادى:«توبه را سه معنى است: اول ندامت، دوم عزم بر ترک معاودت. سوم خود را پاک کردن از مظالم و خصومت.» (۴۹)
خواجه نصیرطوسى (ره):«معناى توبه رجوع از گناه باشد و اول باید دانست گناه چه باشد.» (۵۰)
دکتر قاسم غنى:«صوفیه توبه را به این شکل تعریف کردهاند که بیدارى روح است از غفلت و بىخبرى به طورى که گناهکار از راههاى ناصوابى که مىپیماید، خبردار شود و از گذشته بد خود منزجر گردد ولى فقط تذکر و تنبه کافى نیست که تائب شمرده شود مگر آنکه توبه کار بکلى آن معصیتیا معاصى را که مرتکب بوده و متذکر شده رها نماید و مصمم شود که بار دیگر به آن معاصى برنگردد تا به قول شیخ عطار در منطق الطیر:
تو یقین مىدان که صد عالم گناه
از تف یک توبه برخیزد ز راه (۵۱)
لاهیجى:…بتوبه – که بازگشتن بجانب حق است و ترک ماسوى الله – متصف گردد. (۵۲)
غزالى در احیاءالعلوم، نراقى در جامع السعادات و فیض در محجهالبیضاء در تعریف توبه مىفرمایند: «توبه عبارتست از سه امرى که مترتب بر یکدیگرند و هر کدام علت دیگرى است و آن سه عبارتند از: ۱- علم به مضرات گناه و اینکه سبب دورى از حق تعالى مىگردد. ۲- ندم و پشیمانى. ۳- تصمیم و اراده به عمل. کیفیت ترتب این سه امر به این صورت است که آگاهى از زبان گناه لتحالت ندامت و پشیمانى از آن مىگردد و هنگامى که بخوبى این ندامتبر انسان مستولى گردد تصمیم مىگیرد گناهان گذشته راجبران کند و در زمان حال گناه نکند و تصمیم مىگیرد در آینده نیز مرتکب گناه نگردد. (۵۳)
نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -
ادامه مطلب + دانلود...