جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
نیروی جوانی
در بخش نخست با رفتار رسول گرانقدر اسلام با جوانان آشنا میشویم باشد تا راهگشای جامعه و مسلمانان قرار گیرد، زیرا یکی از بزرگترین سرمایههای هر کشور، نیروی انسانی آن مملکت است و مهمترین نیروی انسانی هر کشور را میتوان در نسل جوان آن جامعه دانست چون قدرت و نیروی جوانی است که میتواند بر مشکلات زندگی پیروز شود و راههای سخت و ناهموار را به آسانی پشت سر گذارد. اگر مزارع سر سبز و خرم است و چرخهای بزرگ و عظیم صنایع سنگین در حرکتند، اگر منابع زیرزمینی از اعماق زمین بیرون میآید، اگر کاخهای مجلل و با شکوه، آسمانها را میشکافد و به بالا میرود، اگر شهر ما آباد میگردد و پایههای اقتصادی کشورها رونق می گیرد، اگر مرزهای کشورها از هجوم بیگانگان حفظ میشود و امنیت کامل به آن حکفرماست، همه و همه، آثار فعالیتهای گرانقدر نسل جوان است زیرا این نیروی خستگیناپذیر، مایه امیدواری تمام ملتها می باشند. بدین جهت است که با فرا رسیدن ایام جوانی، دوران که با فرا رسیدن ایام جوانی، دوران کودکی پایان مییابد و انسان به محیط مسولیتهای شخصی گام مینهد و به انجام وظایف اجتماعی و همگانی مکلف میشود. از این رو، دنیای امروز، جوانان را مورد توجه مخصوص قرار داده است و در همه امور اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، صنعتی، اخلاقی سهم بزرگی به دست آوردهاند. دین مقدس اسلام نیز در چهارده قرن پیش، ضمن برنامههای جامع، روح بخش و سعادت آفرین خود به نسل جوان توجه خاصی داشته است به طوری که هیچ جامعه، فرهنگ، دین، و برنامه بشری نتوانسته همانند آن را بیاورد. اسلام جوانان را از نظر مادی، معنوی، روانی، تربیتی، اخلاقی، اجتماعی، دنیای و آخرتی و در همه جهات تحت مراقبت خود قرار داده است، حال این که دیگر مذهبها و فرهنگها به بخشی از دنیای جوانان توجه می شود.
ارزش جوانی
همان گونه که یادآور شدیم، در دنیای کنونی موضوع جوان و ارزش آنان زبانزد همه ملتها و اقوام گوناگون بشری بوده و همه جا سخن از نسل جوان است. از این رو محققان، اندیشمندان و نویسندگان درباره آنان از جهات گوناگون علمی صحبت کردهاند. در این میان افرادی بسیار تند روی شده و جوانان را از مقام و ارزشی که شایسته آن هستند بالاتر برده و برخی دیگر نیز در برابر آنها دچار تفریط شده و جوانان را به علت خامی و نداشتن تجربههای علمی و عملی از مقام واقعی خود پایینتر آوردهاند. گروه سومی نیز وجود دارند که راه میانهوری و اعتدال را پیش گرفتهاند. رهبران دین، جوانی را یکی از نعمتهای گرانقدر خدواند و سرمایه بزرگ سعادت از زندگی بشر دانستهاند و این موضوع را با عبارتهای گوناگونی به مسلمانان یادآور شدهاند-
رسول خدا فرمودهاند: من شما را سفارش میکنم که به نوبالغان و جوانان نیکی کنید، زیرا آنان دلی رقیقتر و قلبی فضیلتپذیرتر دارند. خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخن مرا پذیرفتند با من پیمان بستند، ولی پیران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفت من برخاستند. هنگامی که محمد بن عبدا… بن حسین قیام کرد و از مردم برای خود بیعت گرفت، نزد امام صادق (ع) آمد و از وی تقاضای بیعت کردو ولی امام نپذیرفت و مطالبی را به وی یادآوری کرد که یکی از آنها سفارش درباره جوانان بود. امام چنین فرمود: بر تو باد که جوانان را با خود همراهی سازی و پیران را از خود دور نمایی.
توجه به جوانان
رهبران اسلام در زمانهای پیشین، ضمن سخنان ارزشمند خود به روح پاک جوانان و علاقه آنان به اصول اخلاقی و انسانی سفارش کردهاند و بهرهبرداری از آن سرمایه گرانقدر را در راه تربیت درست نسل جوان به مربیان، همواره یادآور شدهاند. مردی به نام «ابی جعفر احول» که از دوستان اما صادق (ع) بود مدتی به تبلیغ شیعیان و آموزش اندیشههای خاندان رسول خدا پرداخت. روزی نزد امام صادق آمد. امام از او پرسید: مردم بصره را در قبول پذیرش روش اهل بیت و سرعت پذیرش اعتقاد شیعیان چگونه یافتی؟ عرض کرد: تعداد اندکی از آنان تعالیم اهل بیت را پذیرفتند. امام به وی فرمود: توجه تبلیغی خود را به نسل جوان متمرکز نما و نیروی خود را در راه هدایت آنان به کار گیر. زیرا جوانان زودتر حق را میپذیریند و سریعتر به سوی خیر و صلاحی گرایش پیدا میکنند. اسماعیل فرزند هاشمی از امام صادق پرسید: چرا حضرت یعقوب {پس از آن که یوسف را در چاه انداختند و برادران یوسف نزد پدر آمدند و تقاضای عفو و بخشش کردند عفو فرزندان خود را با تاخیر انداخت ولی حضرت یوسف خود فورا برادران خود را بخشید و برای آمرزش آنان دعا کرد. امام صادق فرمود: به جهت این که قلب جوانان زودتر از قلب پیران حق را میپذیرد .
رسول خدا فرمود: در قیامت هیچ بندهای قدم از قدم برنمی دارد، مگر آن که به این پرسشها پاسخ دهد.
اول: آن که عمرش را در چه کاری فانی کرده است؟
دوم: جوانی خود را چگونه و در چه راهی تمام کرده است؟
این گفتار پیامبر به خوبی مینمایاند که اسلام تا چه اندازه به نیرو جوانی ارزش داده و به آن توجه کرده است، زیرا هدر دادن این سرمایه گرانقدر بدان اندازه مهم است که در روز قیامت از صاحب آن پرسش مخصوص خواهد شد. آری، ارزش جوانانی که دارای ارزشهای اخلاقی و صفات انسانی هستند، تا همانند شاخه گلی است که دارای عطر دلانگیز است و علاوه بر طراوات، زیبایی و جمال طبیعی خود دارای بوی دلافزا و شامه نواز است. اما اگر جوانی دارای ارزشهای الهی نباشد همانند خاری است که هرگز مورد محبت دیگران قرار نخواهد گرفت.
رسول خدا فرمود: بر مرد با ایمان لازم است که از نیروی خود به نفع خویشتن استفاده کند و از دنیا برای آخرت خود و از جوانی پیش از فرارسیدن پیری و از زندگی پیش از رسیدن مرگ بهرهمند شود. و نیز فرموده است: فرشته الهی، هر شب به جوانان بیست ساله ندا میدهد کوش و جدیت کنید و برای رسیدن به کمال و سعادت خویش تلاش نمایید. بنابراین دوران جوانی، روزگار مسئولیت فردی و هنگام بیداری و به خود آمدن و زمان کار و تلاش و کوشش است و کسانی که از این نیروی الهی استفاده نکنند مورد سرزنش قرار خواهند گرفت. خداوند میفرماید: (اولم نعمرکم ما یتذکر فیه من تذکر) «آیا آن قدر شما را عمر نداده بودیم که پند گیرندگان پند گیرند؟
احساسات مذهبی
علاقه به مذهب و دین یکی از تمایلات فطری بشریت است که با فرارسیدن بلوغ، مانند دیگر تمایلات طبیعی در درون جوانان بیدار میشود و در نتیجه آنان را به کار و تلاش وادار می سازد. در آیین مقدس اسلام، برنامه تربیت نسل جوان بر اساس احیای تمام تمایلات فطری و هدایت همه خواهشهای طبیعی استوار است. پیشوای عالیقدر اسلام، کلیه تمایلات مادی و معنوی جوانان را مورد توجه دقیق قرار داده است و در ضمن تعالیم اعتقادی و اخلاقی و عملی خود، همه آنها را با هم موزون و همآهنگ ساخته و هر یک را با اندازهگیری صحیح در جای خود ارضا کرده است. جوانی که در مکتب آسمانی اسلام تربیت میشود و در رحم و جانش با تعالیم رسول اکرم پرورش مییابد، یک انسان واقعی است و در زندگی از تمام مزایای سعادت و خوشبختی برخوردار است او دارای سرمایه ایمان و اخلاق است و جز به پاکی و نیکی، فکر نمیکند. او با اتکای به خداوند بزرگ روحی مطمئن و آرام دارد و در مقابل پیش آمدهای زندگی، خود را نمی بازد و شخصیت معنوی خویش را از دست نمیدهد. او مرد کار و فعالیت است و هرگز از انجام وظایف خویش شانه خالی نمیکند. او از تمام لذایذ زندگی، به طور مشروع و به قدر مصلحت برخوردار است و در خویش احساس محرومیت نمینماید. قدرت و اختیار جوانان در انتخاب صفات پسندیده یا ناپسند یکسان است و میتوانند عملا نادرستی را برگزینند و به انحراف و ناپاکی بگرایند. ولی انگیزدههای فطری و کششهای درونی که در اعماق جانشان وجود دارد، آنان را به راه فضائل اخلاقی و سجایای انسانی سوق می دهد و از نادرستی و سئیات اخلاقی برحذرشان میدارد. جوانان از ضمیر باطن خود، که کانون تمیلات فطری است، تنها یک ندا را می شوند و آن ندای درستی و راستی است. ندای پاکی و فصیلت است آن ندایی است که با سرشت آدمیان آمیخته شده و به نام الهام الهی و وجدان اخلاقی خوانده میشود. تمایل فطری جوانان به مذهب آن قدر شدید است که همه روانشناسان میگویند: بین بحران تکلیف و جنبشهای مذهبی ارتباط غیر قابل انکار وجود دارد. حتی کودکان که در خانوادههای دور از مذهب و ایمان پرورش یافتهاند، در دوران بلوغ علاقه بیشتری از خود نسبت به مسائل مذهبی نشان میدهند. موقعی که رسول اکرم در مکه قیام کرد و دعوت خود را بین مردم آشکار نمود، شور و هیجان عظیمی در نسل جوان پدید آمد. آنان روی تمایل فطری مذهب، در اطراف حضرت محمد (ص) اجتماع کردند و به شدت سخت تاثیر گفتارش قرار گرفتند. این امر سبب بروز اختلاف در خانوادهها، بین جوانان و سالمندان گردید و مشرکین آن را در ردیف اعترافات خود به رسول اکرم قرار دادند. سخن پیامبر را همه طبقات از زن مرد و پیر و جوان میشنیدند ولی جوانان بیش از سایر مردم ابراز علاقه میکردند. زیرا جهش تمایل فطری در دوران بلوغ، آنان را شیفته فرا گرفتن ایمان و اخلاق نموده و سخنان رسول اکرم جوابگوی تمایلات مذهبی جوانان و غذای روحانی آنان بود. به همین جهت بیش از بزرگسالان و پیران به تعالیم آن حضرت ابراز علاقه کردند. زمانی که مصعببن عمیر، نماینده مخصوص رسول اکرم (ص) برای تعالیم قرآن مجید و نشر معارف اسلامی به مدینه آمد، جوانان بیش از بزرگسالان دعوتش را اجابت کردند و در راه فراگرفتن، اسلام رغبت بیشتری از خود نشان دادند آموزش تعالیم دینی و پرورش عواطف ایمانی و اخلاقی، در وجود اثری بزرگ دارد آن که احساسات مذهبی جوانان، که خود یکی از خواهشهای فطری آنان است، بدین وسیله ارضا میگردد و دیگر آن که نیروی مذهب، سایر تمایلات طبیعی و خواهشهای غریزی جوانان را مهار میکند و از تندروی و طغیانشان باز میدارد و آنان را از تیرهروزی و سقوط محافظت مینماید. رسول اکرم فرموده است: خداوند هفت گروه را در ظل رحمت خود جای میدهد. روزی که لایهای جز سایه او نیست. اول زمامداران دادگر، دوم جوانانی که در عبادت خداوند پرورش یافته باشند. اولیای نوجوانان نیز مکلفاند فرزندان خود را به تعلم فرایض دینی و فراگرفتن وظایف مذهبی تشویق کنند و آنان را افرادی با ایمان و درستکار بار بیاورند. پدرانی که از این وظیفه بزرگ تربیتی تخلف میکنند و به پرورش تمایل ایمانی فرزندان خود توجه ندارند، مورد بدبینی و سوء نظر پیشوای عالیقدر اسلاماند رسول اکرم بعضی از بکودکان را دید و فرمود: وای بر فرزندان آخر زمان از پدرانشان. عرض شد یا رسول ا…، از پدران مشرک آنها؟ فرمود: نه، بلکه از پدران مسلمانشان که هیچ چیز از فرایض مذهبی را به آنان نمیآموزند و اگر خود فرزندان پارهای از مسائل دینی را فرا گیرند، آنها را از ادای این وظیفه مقدس باز میدارند و تنها به این قانع هستند که فرزندانشان متاع ناچیزی از دنیا به دست آورند. من از این قبیل پدران مربی هستم و آنان نیز از من بیزارند. برای آن که تعالیم دینی در ضمیر نوجوانان اثر عمیق بگذارد و روح آنان با آموزشهای مذهبی پرورش یابد و لازم است از اولین فرصت استفاده شود و در مواقعی که احساسات مذهبی در نهادشان بیدار میگردد. تعالیم دینی آغاز گردد.