جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
خلیج فارس – به عنوان شعبهای بزرگ از اقیانوس هند – که بر سر راه کلیه خطوط دریایی در مشرق عدن واقع شده است و در مقام محل و معبر مبادله کالا و تجارت میان شرق و غرب، نه تنها از زمانهای دور صحنه رقابت و کشمکشهای ملل ذینفع و متجاوزان و استعمارگران بوده است، بلکه همیشه و بیش از هر دریای دیگری مورد توجه علمای معرفهالارض و باستانشناسان و مورخان و جغرافیانویسان – و مشترکا سیاستمداران و سلحشوران – قرار داشته است. شاید این جستار باز نمود کیفیت پیدایش خلیج فارس را برنتابد، اما همینقدر توان گفت که در روزگاران بسیار دوری که «تمام سرزمین مقدس ایران و عراق و عربستان را اقیانوس گستردهای فراگرفته بود، یک فشار تحتالارضی در عصر هیوسن طبقات زمین را بالا آورده و فلات را فرو برده و خلیج فارس را ایجاد نموده است.»1
علیرغم اینکه نخستین جغرافینویسان مسلمان – سده سوم تا ششم هجری قمری – بالطبع در افق علمی بسیار محدودی حرکت میکردند و از یافتههای آزمایشگاهی و فسیلشناسی در تبیین نظریههای زمینشناسی خود بیبهره بودند، اما با این همه نظریهی دانشمند بزرگ ابوریحان بیرونی دربارهی «چگونگی پیدایش خشکیها و دریاها، و به عبارتی بیرون آمدن خشکیها از دریاها و یافتههای فسیلشناسی» به اصول دانش پیشرفته زمینشناسی و مبانی علمی جغرافیا بسیار نزدیک است. بیرونی گوید: «با گذشت زمان دریا به خشکی و خشکی به دریا تبدیل میشود و اگر این کار پیش از بودن مردمان در جهان بوده باشد دانسته نیست و اگر پس از آن بوده باشد گزارشی از آن بر جای نمانده است… این بیابان عربستان که میبینیم نخست دریا بوده و سپس پر شده است و نشانههای آن هنگام کندن چاهها و حوضها آشکار میشود، چه در آن چینههایی از خاک و ریگ و قلوهسنگ دیده میشود و نیز پارههای سفال وشیشه و استخوان به دست میآید که ممکن نیست کسی آنرا به عمد در زیر خاک پنهان کرده باشد.
همچنین سنگهایی بیرون میآید که چون آنها را بشکند، صدفها و حلزونها و چیزهایی که گوش ماهی نامیده میشود به نظر میرسد… و اینگونه چیزها در بابالابواب بر کناره دریای خزر نیز هست. و البته برای تبدیل دریا به خشکی وقت معین و تاریخی به یاد کسی نیست.»2
اوضاع و احوال خلیج فارس در ادوار پیش از میلاد به درستی دانسته نیست و مدرک مدون و قاطعی که منشاء قضاوتی دقیق قرار گیرد به دست نیست. اینکه آیا در آن دوران فنیقیها در مناطق مسکونی خلیج فارس مستقر بودهاند یا نه؛ پاسخ محکمهپسندی ندارد. ولی قدر مسلم اینکه از چهار هزار سال ق.م تجارت دریایی میان اقوام ساکن این منطقه جریان داشته است. بابلیها که به اعتبار گفته تورات (- کتاب یوشع از اسفار توراه ـ) نیروی دریایی عظیمی داشتهاند، همیشه به خلیج فارس توجهی خاص نشان میدادند. اکثر مورخان یونانی – از جمله هرودوت – معتقدند که بابلیها وسایل مورد نیاز خود را که از عربستان و هندوستان تهیه میکردند، از طریق خلیجفارس حمل مینمودند. به لحاظ موقعیت سوقالجیشی نیز بابل در حوالی خلیج فارس در کنار دجله و فرات قرار گرفته بود و سه دریای فارس و هند و اسود را به هم مرتبط میساخت. با وجود اینها پیش از همه احتمالا پای فینقیان به خلیج فارس باز شده است که در مرکز عالم متمدن عهود باستان میزیستند و در کشتیهای خود از بیبلوس۳ و صور و صیدا رموز دریانوردی و همچنین آداب خط و کتابت را به نقاطی از عالم بردند که یکی دو هزار سال بعد قلمرو گسترده مسیحیتت و اسلام گشت. حتی بنابر آنچه هرودوت مینویسد:
«فارسیان دانشمند مدعی هستند که وقتی فنیقیها از دریای اریتره (سرخ) به سواحل مدیترانه شرقی مهاجرت کردند و در سرزمینی که امروز در آن میزیند ساکن شدند بیدرنگ به بحر پیماییهای طویل دست زدند.»4 میتوان احتمال داد که فنیقیها شرقیتر از آن بودهاند که تا کنون پنداشتهایم. «بسیاری از مؤلفان پنداشتهاند که بحرین وطن اصلی فنیقیهای دریانورد بازرگان مدیترانهای بوده است که به مثابه ارابه تمدنهای باستانی بودند. این پندار مبتنی است بر شباهت عجیب گورهای بیشماری که در بزرگترین جزیره بحرین دیده میشود با مقابر فنیقیان. باستانشناسان متعدد سالهاست که در این باره مشغول مطالعهاند؛ ولی هنوز تعبیر واحد و قاطعی از آنها دیده نشده است. اما به هر جهت آنچه مسلم مینماید، این است که فنیقیان پیش از استقرار در سواحل مدیترانه در خلیجفارس مستعمراتی داشتهاند۵٫
چنین قومی دست کم ضمن راههای تجارتی خود آشناییهایی با خلیجفارس داشته است. بهخصوص اگر در نظر داشته باشیم که بزرگترین لشگرکشیهای سرداران بزرگ تاریخ در آن زمان به استعانت دریانوردان فنیقی امکان میپذیرفته است، لشگرکشی اسکندر به این سوی جهان فصل تازهای است. اسکندر در بازگشت از فتح هند به یک دسته از سربازان خود به سرکردگی نثارخوس ماموریت داد که در مصب رود سند به کشتی بنشینند و به کمک دریانوردان قبرسی و فنیقی و مصری همراه خویش در ساحل عمان و خلیج (- فارس -) تا آنجا که میتواند پیش براند.»6
نثارخوس که دوست زمان کودکی اسکندر بود در حدود سالهای ۳۲۵ ق.م سفر اکتشافی خود را آغاز کرد و طول خلیج فارس از سند تا فرات را پیمود. این دریانوردی اکتشافی بسیار مهم، ۱۴۶ روز ادامه داشته و نثارخوس در ۲۴ فوریه ۳۲۵ ق.م در حاشیه رودخانه اهواز (کارون؟) لنگر انداخته و به سپاه اسکندر پیوسته است. به عقیدهی استرابون – که به تفصیل از حرکت نثارخوس صحبت کرده – مهمترین دستاورد این سفر نظامی – اکتشافی؛ اتصال اروپا به مناطق دور دست شرق و بویژه هندوستان و چین بوده است.۷
در اینکه میان هندوستان و نواحی مسکونی خلیج فارس – جزایر و شهرهای ساحلی – و حوزهی ارند رود، از روزگاران دور ارتباط برقرار بوده است، شکی نیست. در سال ۳-۱۹۲۲ م، مسترماکی MR . E . MACKY در جریان حفاریهای جزیرهی کیش، مهر منقوشی یافت که از هر حیث، با مهرهایی که توسط سرجان مارشال sir . Marshal در شمال هندوستان کشف شده، مشابه است. از این مانستگی قابل تامل دانسته میآید که نه فقط رابطه منظمی بین دو مکان مزبور وجود داشته، بلکه تمدن مشترکی نیز در این دو جا جاری و حاکم بوده است، که چندین هزار سال، بر ادراری که ما از آن مطلعیم، اقدام است… به نظر دکتر تئودوریئت ، Dr T Bent ملاحان و بحر پیمایان جسوری که در آن روزگاران در توسعه تجارت میکوشیدهاند از نژاد فنیقی بودهاند. اما برای اثبات این ادعا دلیل مستندی به دست نیست. هرودوت گوید: «فنیقیها مدعیاند که از نواحی خلیجفارس آمدهاند ولی مدرکی برای اثبات مدعای فوق موجود نیست… با این همه هم هرودوت و هم استرابون تاکید میکنند که در این نواحی مراکز مهم تجارتی وجود داشته است و فنیقیها در سواحل خلیجفارس آمد و شد داشتهاند.۸
“فتوحات اسلامی در جزایر خلیج فارس”
با وجود جایگاه مهم جغرافیایی و جزایر آن، نزدیکی به شبه جزیره عربستان (پایگاه و خاستگاه اولیه اسلام)، و سرعت گسترش اسلام و دامنه وسیع فتوحات، چنین به نظر میرسد که مسلمانان، نیرو و برنامهریزی خیلی جدی و دقیقی به منظور فتح شهرهای ساحلی و جزایر خلیج فارس خرج نکردهاند و فیالواقع هدف اصلی و نوک تیز پیکان یورش مسلمانان متوجه مناطق مرکزی، غربی و به ویژه صفحات شمالی ایران – علیالخصوص شمال قزوین – بوده است. آنجا که جنگاوران کوهستانهای دیلم در برابر تهاجم مسلمانان بشدت مقاومت میکردند….. اما اینطور هم نیست که سپاه فاتحان از کنار کرانهها و کنارهها جزایر خلیج فارس بسادگی گذشته باشند. بلاذری در بخش [فتح] « حوزههای فارس و کرمان» از تسخیر جزیره ابر کاروان (قشم) و توج – در زمان خلیفه دوم – سخن گفته است:
«گویند زمانی که علاءخضرمی از جانب عمربنخطاب ولایت بحرین را داشت، هرثمه بن عرقچه باروقی از قوم ارد را بفرستاد و او جزیرهای را در فروسوی فارس فتح کرد سپس عمر به علاء نامه نوشت و فرمان داد که هرثمه را به یاری عتبه بن فرقد سلمی فرستند و علاء چنان کرد که وی فرموده بود، پس از آن عمر، عثمان بن ابی العاص ثقفی را ولایت بحرین و عمان داد. عثمان در آن دیار به هر سوی بتاخت و اهل آنجای را به اطاعت خویش در آورد. سپس برادر خود حکم بن ابی العاص را با سپاهی عظیم از قومهای عبدالقیس و ازد و تمیم و بنوناجیه و دیگر قبایل از راه دریا به سوی فارس فرستاد. حکم جزیره ابرکاوان را فتح کرد، بعد به سوی توج تاخت.»9
این فتوحات در سال ۱۹ هـ به وقوع پیوسته است.
بازدید
۱- ابرهای سیروس (Cirrus) : این ابرها از مرتفعترین ابرها بوده واغلب به صورت پرمانند و سفید رنگ و شفاف (ملو از بلورهای یخ) در آسمان دیده میشوند. این ابرها بعضاً به صورت دستههای منظم جدا از هم، در آسمان دیده میشوند در این صورت موسوم به سیروسهای هوای خوب بوده و اگر توأم با ابرهای سیرواستراتوس و آلتواستراتوس گردند. معمولاً علامت هوای بد میباشند.
۲- سیرو استراتوس (Cirrostratus) : این ابرها را میتوان سیروسهای نازک تور مانندی دانست که از ابرهای کوچک سفید و به هم فشرده به شکل گوله پشمی شکیل یافتهاند و به علت شفافیت خورشید و ماه و ستارگان از پشت آنها قابل رویت بوده و اغلب هالهای دور خورشید و ماه تشکیل میدهند. این هاله نتیجه شکست نور بوسیله بلورهای یخ معلق در هوا است ظهور این ابرها، علامت نزدیک شدن هوای طوفانی بوده و به همین لحاظ، این ابرها را میتوان پیش از فرا رسیدن هوای بد و یا حالتهای طوفانی هوا، مشاهده نمود.
۳- سیرو کومولوس (Cirrocumulus) : این ابرها اغلب از توسعه ابرهای سیرو استراتوس حاصل شده و بدون سایه میباشند و غالباً به جای خورشید و ماه هالهای در آسمان بوجود میآورند. ساختمان آنها اغلب متشکل از قطعات سفید رنگ بوده و معمولاً پیش از ابرهای سیروس در آسمان ظاهر میشوند. ظهور آنها در آسمان، مقدمه فرا رسیدن هوای ابری و طوفانی است.
۴- آلتو استراتوس (Altostratus) : این ابرها به صورت لایههای یکنواخت و متحدالشکل خاکستری یا متمایل به آبی به صورت ترکیبی از الیاف، آسمان را میپوشانند.
به علت قشر ظریف این ابرها تشخیص موقعیت خورشید از پشت آنها امکانپذیر است معمولاً پس از پیدایش ابرهای آلتو استراتوس، ریزیشهای جوی در سطح وسیعی به طور مدام شروع میگردد.
۵- آلتوکومولوس : (Altocumulus) این ابرها شامل لایهها و یا تکههای بزرگ گوی مانندی از قطرات زیر آب بوده که معمولاً بصورت شیار و یا امواج نسبتاً منظمی مشاهده میگردد. جریان عمودی هوا در لایهای که بوسیله این ابرها پوشیده شده، سبب رشد سریع قابل ملاحظهایی در جهت عمودی در این ابر میگردد به همین سبب، این ابرها اغلب در بالای قلل کوهها و یا در فوق جریانات عمودی مشاهده میگردند . این ابر اغلب شکل عدسی دارند . پدیدار شدن این ابرها در آسمان بیانگر شرایط بد هوا و ایجاد رعد و برق میباشد.
۶- استراتوس : (Stratus) نوع اصلی این ابر لایهای یکدست و شبیه مه میباشد . و معمولاً به صورت توده متراکمی از بخار آب که قطر آن در همهجا یکسان است، مشاهده میگردد. ارتفاع این ابر از سطح زمین بسیار کم است بارندگی در این ابرها در حرارتهای فوق صفر درجه سانتیگراد بصورت ریزدانه میباشد.
۷- استراتوکومولوس (Stratucumulus): این ابرها دارای رنگی تیره و یا سفید متمایل به خاکستری بوده معمولاً بصورت دسته یا خطوط و یا تودههای کروی مانند بزرگ و امواج کروی از ابرهای خاکستری با فواصل و شکافهای روشن تشکیل میگردد. این ابرها اغلب بیشتر آسمان را پوشانده و بارندگی آن بصورت ریزدانه بود. و در نتیجه فاقد شرایط بارندگیهای رگباری است.
۸- نیمبواستراتوس : (Nimbostratus) این ابرها متراکم و فاقد شکل معینی بوده و تمام آسمان را بهطور نامنظم میپوشانند بارندگیهای حاصل از این ابرها اغلب مداومند.
۹- کومولوس: (Cumulus) این ابرها اغلب ساختمان گل کلمی داشته و سطح بالای آن حالت گنبدی دارد و متشکل از قطعات کوچک ابرهای سفید پنبهای است که معمولاً صبحگاهان در امتداد ارتفاعات تشکیل میگردند و دارای حالت جوشش (در اثر صعود هوای مرطوب) هستند . قطعات پراکنده این ابرها تقریباً دارای ارتفاع یکسان و معرف به کومولوسهای هوای خوب میباشند.
۱۰- کومولونیمبوس (Cumulunimbus): این ابرها را تودههای بزرگ و انبوه ابر که به شکل برج عظیمی سر به آسمان کشیدهاند تشکیل میگردند رنگ قسمت فوقانی در این ابرها متمایل به آبی و سطح زیرین آب کاملاً تیره میباشد . این ابرها به نام ابرهای رعدوبرق نیز معروفاند. و بارندگی آنها بصورت رگباری است. اغلب با یک جبهه سرد و فعال همراه بوده و یا در اثر ناپایداری محلی ایجاد میشوند و در عرضهای میانه اغلب در اوایل بهار و پاییز مشاهده میشوند.
سوراخ لایه اوزون
لایه اوزون در قسمت شمالی زمین در سال ۱۹۸۰ بین ۱۵تا۲۰ درصد کاهش پیدا کرده است. برای رفع این مشکل جمعی ازبهترین متخصصان زمین شناسی هر سال برای تحقیق وجستجو دور یکدیگر جمع می شوند .در سال ۱۹۹۲ پروکتیل مونترئال درباره’ لایه اوزون مطالعه و تحقیقی داشت که فهمید بزرگ شدن سوراخ لایه اوزون بستگی به آلودگی هوا و تولید مواد سمّی دارد.در همان سال سازمان ملل متحد و حفاظت از محیط زیست برنامه ای را طرّاحی کرد که این برنامه جهت محافظت و حمایت از محیط زیست و مخصوصا لایه اوزون به نام برنامهUNEPطراحی کرد که این برنامه جهت جلوگیری از تولید مواد سمّی و مواد شیمیایی آلوده کننده،است.مولکولهای اکسیژن(O2) به اکسیژن اتمیک (O) تبدیل می -شوند .اکسیژن اتمیک به سرعت با مو لکولهای بیشتری ترکیب شده و به شکل اوزون می شود .ان پوشش حرارتی که در سطح بالا رشد کرده و سلامتی لایه اوزون را به خطر انداخته است و این مورد باعث شده است که اگر استراتوسفر نباشد ما نتوانیم بدون آن زنده بمانیم . بالای استراتوسفر مقداری از آلودگی مضّر اشعه مادون بنفش را و همچنین تشعشعاتی از خورشید (امواج بین ۳۲۰ تا ۲۴۰) را که باعث می شود لایه اوزون آسیب ببیند و همچنین جان گیاهان به خطر بیفتد را جذب میکند.اشعه مادون بنفش با تابیدن نور مولکولهای اوزون را میشکافد ولی اوزون می تواند تغییر شکل بدهد و عکس العمل زیر ازآن حاصل میشود
۳
همچنین اوزون در اثر عکس العمل زیر نابود میشود :
O3+O:O2+O2
عکس العمل دوم با افزایش پیدا کردن ارتفاع آهسته انجام می شود امّا عکس العمل سوم سریعتر انجام می شود. دربین همکاری عکس العمل ها تمرکز اوزون درحال تعا دل است. دربالای اتمسفر اکسیژن اتمیک هنگا می که اشعه مادون بنفش در سطح بالایی است، پیدا می شود. در اثر حرکت استراتوسفر هوای متراکم تری بدست می آید وجذب اشعه ی مادون بنفش افزایش می یابد و سطح اوزون به حد اکثر و تخمینا” km20می رسد.همراه با تئوری کمپمن یک مشکل نیز وجود داشت که این مشکل در سال ۱۹۶۰ تشخیص داده شد وحقیقت این بود که اوزون به وسیله عکس العمل ۴ آهسته حرکت می کرد و دیده نمی شود.
گرم شدن زمین ترمیم حفره اوزون را به تعویق می اندازد
دانشمندان هشدار داده اند :پدیده گرم شدن زمین می تواند تلاشها برای ترمیم حفره اوزون را که قرار بود تا سال ۲۰۵۰ انجام گیرد،حدود۳۰سال به تعویق اندازد .این مو ضوع به رقم پیشرفتهایی است که بای از رده خارج کردن مواد شیمیایی مخرّب اوزون انجام شده است.
طبق گزارشی کاهش فراوانی در مصرف گازهای ساخته دست انسان بنام ((کلروفلورو کربن)) پدید آمده است .اینها گازهایی هستندکه لایه محافظ زمین را می خورند .دانشمندان گفتند:اگر کشورها مصمم به دنبال نمودن این روند باشند ،((حفره داخل لایه اوزون به آغاز به جمع شدن و کوچک شدن خواهد نمودتا اینکه ظرف ۵۰ سال ترمیم خواهد شد . )) این جمع بندی و نتیجه گیری توسط ((مجمع بررسی فرایند های استراتوسفر و نقش آن در آب و هوا )) SPARC)) به عمل آمد .این مجمع از صد ها کارشناس اقلیمی که دسامبر سال ۱۹۹۹در آرژانتین گرد هم آمدندو در سایه توجهات سازمان هواشناسی جهانی تشکیل جلسه دادند،شکل گرفته است.
این دانشمندان هشدار دادند: حتّی اگر کاهش مصرف گازهایCFC برآورده شود،پدیده گرم شدن زمین_که نتیجه تولیید گازهای گلخانه ای با وجود کربن به عنوان عنصر اصلی آن است و از سوختهای سنگواره ای بدست می آید _میتواند محلت ترمیم حفره اوزون را چند دهه به تعویق اندازد.به عنوان یک تناقض ، گرم شدن زمین ،جو را در نزدیکی سطح زمین حرارت میدهد اما لایه پایینی ((استراتوسفر )) یعنی جایی را که اوزون قرار دارد همچنان سرد نگه میدارد . این دماهای پایین به ویژه درزمستان مسبب جمع شدن ابرهای استراتوسفر در نواحی قطبی میشود . این پدیده آغازگر واکنشهای نابود کننده اوزون توسط مولکولهای کلری استکه توسط کلروفلورو کربن ها آزاد میشوند. پیش بینی های دایر بر این که حفره اوزون که بالای قطب جنوب قرار دارد، به زودی کوچک خواهد شد با آخرین اطلا عات مغایرت دارد که نشان میدهد که این حفره درحال گسترش است وبه طور بی سابقه ای در چند سال اخیر بزرگ شده است. چهسوراشدن لایه اوزون :
جریان تاسف بار سوراخ شدن لایه اوزون در لایه زیر استرا توسفر در بالای منطقه انتارکتیکا اولین بار در دهه هفتاد (۱۹۷۰ تا ۱۹۷۹)توسط یک گروه تحقیقاتی به نام BAS کشف شد .این گروه در مورد اتمسفر بالای منطقه انتارکتیکا از یک ایستگاه تحقیقاتی که بسیار شبیه این عکس میباشد مشاهده می گردند.
*اطلاعات ایستگاه تحقیقاتی هالی
*ایستگاه تحقیقاتی BAS فالکر اولین بار در حالی تحقیقات را انجام داد که اندازه گیری اولیه در سال۱۹۸۵برای اولین بار سوراخ شدن لایه اوزون آنچنان نگران کننده بود که دانشمندان تصور میکردند که دستگاهای اندازه گیری خراب است .آنها دستگاه های دیگری جانشین آن دستگاه ها کردند تا آنکه نتایج بدست آمده اندازه گیری های اولیه را تایید کرد .چندماه بعد که سوراخ شدن لایه اوزون قابل مشاهده بود،(پس از مشاهده سوراخ شدن لایه اوزون تحقیقات قبلی تایید شد)از طرف دیگر اطلاعات ماهواره TOMS سوراخ شدن لایه اوزون را نشان نمی داد ،بدین دلیل که نرم افزارهایی که اطلاعاتی در مورد لایه اوزون میداد به صورتی برنامه ریزی شده بود که لا یه اوزون در منطقه کوچکی موردبررسی قرار می گرفت .بررسی های بعدی ، اطلاعات بدست آمد هنگامی که نتایج گروه BASمنتشر نشد،مورد تایید قرار گرفت و بیانگر این مطلب بود که سوراخ شدن لایه اوزون به طور سریع ودر مقیاس بزرگی بر بالای منطقه انتارکتیکا انجام می شود.
اوزون لایه ای را در استراتوسفر تشکیل میدهد که منطقه استوا باریکتر و در دو قطب پهن تر است .میزان اوزون در بالای سطح کره زمین به وسیله مقیاسی به نام DU ((Dobson units))اندازه گیری میشود که این میزان در منطقه استوایی در حدود ۲۶۰DUاست و به میزان بیشتری در جاهای دیگر است . این در حالی است تغییرات فصلی بسیار وسیعی اتفاق میافتد واین در حالی شکل می گیرد و اشعه ماورای بنفش در لایه استراتوسفر نفوذ میکند یا آن را می شکافد.
جبهه های هوا
زمانی که دو توده هوای با دمای مختلف، در مسیر حرکتشان به هم میرسند، حالت انتقال شدیدی (از لحاظ دما، فشار، رطوبت، باد و غیره) در مرز بین آنها بوجود میآید.
اگر یک نفر همراه با توده هوای گرم به سمت شمال حرکت کند، به تدریج و به طور یکنواخت با کاهش دما مواجه میشود؛ سپس با برخورد به یک توده هوای سرد، دما به طور ناگهانی و شدید افت میکند یعنی تغییرات آهسته و یکنواخت در محل برخورد با توده سرد، به تغییر ناگهانی و غیر مداوم تبدیل میشود. به این خاطر اصطلاح خط ناپیوستگی (Line Of Discontinuity) در مورد مرکز توده هوا به کاربرد، میشود. عبارت جبهه (Front)
مترادف با خط ناپیوستگی است و امروزه به خوبی جانشین آن شده است. در واقع جبههها مرزهای بین تودههای هوا هستند. بر روی نقشههای هواشناسی جبههها را با یک خط نشان میدهند.
سطحی که دو توده هوای مجاور را از هم جدا میکند سطح جبهه (Frontal Surface) نامیده می شود.