مقدمه :
انسان از لحظه تولد تا دم مرگ به دیگران وابسته و نیازمند است و برای زنده ماندن از لحاظ جسمی، اقتصادی به مراقبت دیگران نیاز دارد و به تنهایی میتواند بار مشکلات خود را به دوش کشد.
همچنین انسان به تنهایی قادر به برآوردن نیزاهای معنوی خود نیست، روابط اجتماعی او نتیجه بازتاب و کنشهای متقابل اجتماعی افرادی است که در کنارش زندگی میکنند.
هنجارهای اجتماعی و قوانین که ساخته خود بشرند چگونگی روابط و رفتارهای اجتماعی را یقین میکند و محدودیتهایی در زمینه رفتار آدمی بوجود میآورد و مشخص میکند که انسان چه باید بگوید و چه نباید بگوید، چگونه بیندیشد و چگونه رفتار کند.
پس هر کس سعی میکند خود را با هنجارهای اجتماعی سازگار کند تا جامعه او را به عضویت خود بپذیرد. ولی ممکن است رفتار افراد از هنجارهای اجتماعی فاصله بگیرد و با آن تفاوت نماید و حتی با آن مخالف گردد، پس برای مقابله با این مشکل نیروهای خارجی مثل، جریمه، مجازات و غیره بوجود آیند تا بتوانند مردم را وادار به پیروی از هنجارهای اجتماعی گردانند.
البته باید دانست که در هر دورهای و در هر جامعهای هنجارهای اجتماعی هر یک مفهوم و معنای خاصی داشته و هر کدام سیر تکاملی ویژهای را پیمودهاند تا بدین صورت درآمدهاند.
بدیهی است پاداش یا مجازات میتواند هنجارهای اجتماعی را نظام بخشیده وبدان جنبهای پایدار دهد، البته کیفیت هنجارهای در جوامع بسیار اهمیت دارد. زیرا برخی از هنجارها حتماً باید در جامعه پیاده شوند و به مرحله عمل درآیند، در حالیکه برخی دیگر از هنجارها معمولاً جنبه اختیاری دارند و افراد در پذیرش یا عدم پذیرش آنها مختارند.
تحقیقات نشان داده که هنجارهای اختیاری بیش از هنجارهای اجباری کنش بوجود نمیآورد بلکه این هنجارهای اجباری است که واکنشهایی در افراد بوجود آورده و منجر به کجروی در جامعه میگردد.
در جوامع کنونی ارزشها وهنجارهای معین و مشترکی وجود دارند که افراد آنها را در ذهن خود به صورتهای مختلف ترسیم میکنند و با توجه به خصوصیات فرهنگی خود برداشتهای متفاوتی نسبت به آنها پیدا مینمایند زیرا در جوامع طبقاتی هر کس بر اساس پاره فرهنگ گروهی و طبقهای خود و معیارهای ارزش خاص طبقهاش نسبت به امور قضاوت میکند.
تعریف موضوع کلی:
مسائل انحرافات اجتماعی یعنی رفتار فردی یا گروهی که با الگوها و هنجارهای اجتماعی انطباق ندارد، از قرن نوزدهم مورد توجه قرار گرفت. برای انحراف یا جرم از دیدگاههای مختلفی تعاریفی شده که به ذکر بعضی از این موارد میپردازیم :
تعریف انحراف از دیدگاه روانشناسان: تعاریف زیادی در این زمینه ارائه شده است از جمله: کجروی عبارت است از: خروج از حالت تعادل روانی و رفتاری. انحراف عبارت است از : فقدان همسازی و و حدت بین اجزا شخصیت و داشتن رفتاری منحرفانه و تعاریف دیگر که بر اساس این تعاریف به طور کلی فرد کجرو و منحرف کسی است که : نامتعادل، نامیزان، ناسازگار و…
تعریف انحراف از دیدگاه جامعه شناسان: تعاریف زیای در این زمینه ارائه دشه است از جمله: انحراف رفتاری است: تبهکارانه، خلاف موازین اجتماعی مورد قبول، که وجودش برای دوام نظام و عدالت زیانبخش است. انحراف رفتار کسی است که : با رفتار حد متوسط افراد اجتماع مبانیت داشته باشد، خواه آن رفتار بهتر باشد خواه بدتر.
انحراف رفتاری است که : در ان عدم همنوائی شخص با جامعه باعث ناسازگاری شده و دور از موازین مورد قبول جامعه باشد.
از نظر علمای اخلاق، مذهب و حقوقدانان نیز تعاریف دیگری در این زمینه شده است.
دورکیم (۱۹۱۹ ـ ۱۸۵۸) جامعهشناس فرانسوی، فرد عادی (نرمال) را از غیر عادی یا پاترلژیک جدا میسازد. ولی پدیدههایی را که در جوامع مختلف پیوسته به چشم میخورد را نیز غیر عادی تلقی نمیکند زیرا معتقد است که این پدیدهها از ویژگیهای جامعه است و نباید آنرا نمونه بمیاری اجتماعی تلقی کرد به همین جهت از نظر دور کیم جرم یک پدیده عادل جامعه محسوب میشود همه جوامع دارای جرائم مختلف هستند و این امر ناشی از اعمال ساخت خود جامعه است تنها به هنگامیکه تعداد جرائم از یک نسبت معینی تجاوز میکند می توان گفت که یک بیماری اجتماعی پدید آمده است و آن وقت پدیده مربوط را میتوان «غیرعادی» تلقی کرد: این امر به آن معنی است که این چنین جامعهای دیگر نمیتواند برخی از افراد خود را طبق معیارهای موجود بار آورد و آنها را به حد معمول ارتقا دهد، هنگامیکه مسائل را از دیدگاه جامعهشناسی تجزیه و تحلیل میکنیم این نوع استنباط کاملاً درست و با نظریه دورکیم انطباق دارد، بدین معنی که امر اجتماعی از خارج از طریق القا و تقلید به افراد تحمیل میشود.
کجروی یا انحرافاتی که ریشه روانی یا تنی ندارند ناشی از عدم توانایی آموزش اجتماعی و ضعف فشار اجتماعی در قبال کجروان و منحرفان است. و نمایشگر این حقیقت است که قالبها ومعیارهای موجود درباره کجروی و افراد منحرف کاری نیست و قاطعیت ندارد.
تعریف موضوع ویژه :
عوامل خانوادگی موثر بر بزکاری بسیارند؛ ولی انچه ما در این تحقیق بررسی کردهایم : فقط سه عامل خانوادگی: یعنی، وضعیت اقتصادی خانواده، اختلافات و روابط بین اعضای خانواده، نوع رابطه والدین با فرزندان در خانواده میباشد.
بیتردید خانواده از مهمترین عواملی است که بر بزهکاری موثر است لذا به توضیح هر یک از عوامل فوق میپردازیم:
ـ وضعیت اقتصادی :
از بین همه عوامل موثر بر بزهکاری هیچ عاملی را به اندازه فقر نمیتوان ذکر کرد که در ایجاد انحراف و دامنزدن به آن مؤثر باشد تا حدی که میتوان گفت: بیشترین جرائم و جنایات در این رابطه صورت میگیرد. اهمیت فقر را در توسعه جرائم و انحراف تا بدان حد دانشتهاند که برای از میان برداشتن انحرافات، عدهای تنها راه را، ریشهکن کردن فقر ذکرکردهاند و گفتهاند: چارهای نیست جزآنکه بر فقر غلبه کنیم. فقر عزت نفس در آدمی میکشد و او را بهگرایی و ذلت میکشد . فقر با عوامل متعددی در زمینه جرم مرتبط است. بسیاری از فقرا تن به کارهایی میدهند که اگر فقیر نبودند شاید تن در نمیدادند:
مثل: توزیع مواد مخدر، فروش خون برای کسب درآمد، استفاده از بازمانده غذایی ثروتمندان، و انجام بسیاری جرائم و انحرافات : مثل سرقت، قتل، قمار و باجیگری و …
تحقیق برت نشان داده است که ۸۵ فقرای لندن ۱۹% جرائم را مرتکب شدهاند.
البته فقر به تنهایی عامل انحراف نیست بلکه مشکل اساسی امری دیگر است که مربوط به اعتقاد فرهنگ و فلسفه زندگی است.
امور اجتماعی چون عدم عضویت در جامعه، عدم ازدواج، عدم آمادگی برای سازگاریهای اجتماعی، پرتوقعی و تن ندادن به کارهای کوچک، بدبینیها و مقایسهها هر یک می توانند نقش و نفوذ فقر را در انحراف بیشتر سازند. باید یادآوری کرد که فقر با عوامل مذهبی نیز در رابطه است در جوامع بشری میلیونها انسان فقیر وجود دارند که در عین داشتن زندگی فقیر از تن به انحراف نمیدهند که دلیل آن ایمان و پایبندیهای مذهبی است.
ـ اختلافات و روابط بین اعضای خانواده: حیات و روابط بین افراد در خانواده به هر یک از آنان شخصیت داده و این بخصوص در سنین پائین برای کودکان بسیار مهم است.
طرز سخن گفتن افراد با هم ، ابراز غم و شادمانی هر یک، شیوه رفتار و روابط بین هر یک ، خندهها و گریهها د رهر یک از اعضای خانواده اثر میگذارد.
شک نیست خانوادهای که در آن هر یک از افراد دارای عقلی سلیم، طبعی حساس، خلقی مهربان و روابطی انسانی باشند می توان انتظار تربیت نسل سالم را داشت، اما در خانوادهای که زندگی به بازی گرفته شود ، انتظار تربیت چگونه افرادی از آن خانواده میرود؟
مهمترین سالهای عمر کودکان همان سالهای اولیه زندگی است آنها همه چیز را از افراد خانواده بخصوص والدین میآموزند، حتی طرز سخن گفتن و داشتن روابطی انسانی با یکدیگر را نیز میاموزند. درگیریها و نزاعهای هر یک از افراد خانواده با دیگری موجب زیانهای بسیاری است.
بهر حال فرزندان در این خانوادهها ممکن است کینه توز و حسود، عقدهدار، خودخور، بهانهگیر، خجالتی، سرخود و منحرف و پرخاشگر بارآیند، و روحیه آنها تضیعف گردد، گاهی سبب پیدایش اضطراب هم میشود که این برای سلامتی روا و رشد اخلاقی آنان مناسب نیست. ممکن است سبب پیدایش انحرافات در آنها گردد، زیرا در برخی موارد آنان جاهلانه برای بازیافتن سلامت خود و ایجاد تعادل در خویشتن تن به انحراف میدهند.در ضمن افراد از مبارزهای که بین هر یک از اعضای خانواده صورت گیرد رنجور میشوند و احساس میکنند که باید از کسی جانب داری کنند اما چه کسی؟ نمیدانند و این خود باعث پدیدامدن اختلالات روحی در آنها شده وانحرافات متعددی را موجب میشود.
ادامه مطلب + دانلود...