بازدید
بند ۵۵ ( یا من نقذ فی کل شی امره ) ای آنکه امرش نفوذ کرده د رهمه چیز
دلیل همه این مسائل یک چیز است و آن اینکه وجود خداوند وجودی است بی نهایت از هر جهت و دقت روی مفهوم ( بی نهایت ) این حقیقت را به خوبی ثابت
می کند .
امر خداوند در همه چیز آمده مانند : خورشید و ماه که خورشید با نور عالمگیرش مایه روشنی روز ست و ماه با نور زیبایش چراغ شبهای تار است نه تنها شبروان را در بیابانها رهبری می کند بلکه روشنایی ملائمش برای همه ساکنان زمین مایه آرامش و نشاط است . علاوه بر همه اینها در اطراف کره زمین قشر عظیمی از هوا وجود دارد که بر اثر وجود کوهها که به صورت دنده های یک چرخ ، پنجه در این قشر عظیم افکنده اند همراه زمین حرکت می کنند ، دانشمندان می گوئید اگر سطح زمین صاف بود ، قشر هوا به هنگام حرکت زمین روی آن می لغزید و طوفانهای عظیم ایجاد می شد و هم ممکن بود این اصطکاک دائمی سطح زمین را داغ و سوزان و غیر قابل سکونت کند ، پس نتیجه می گیریم اینها همه مبتنی می شود به قدرت خداوند متعال که چه آفریده و بر چه اساسی قرار داده همه چیز را در جان خود به امر خویش .
( یا من یحق بکلشی علمه ) ای کسی که عملش به هر چیزی تعلق گرفته
در این قسمت خداوندی را مورد خطاب قرار می دهیم که به هر چیزی احاطه علمی کافی دارد تا جائیکه در میان آیات قرآن می خوانیم و ما تسقط من ورقه الا یعلمها
هیچ برگی از درختی جدا نمی شود مگر اینکه آنرا خداوند می داند .
یعنی تعداد این برگها و لحظه جداشدنشان از شاخه ها و گردش آنها در وسط هوا و لحظه قرار گرفتنشان روی زمین . همه اینها در پیشگاه علم او روشن است.
ولا حبه فی الارض همچنین هیچ دانه ای در مخفیگاه زمین قرار ندارد مگر اینکه خداوند تمام خصوصیات آن را می داند. برای هیچ انسانی هر چند میلیونها سال عمر کند و دستگاههای صنعتی و تکامل حیرت انگیز پیدا کند احاطه بر چین چیزهایی ممکن نیست . و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین و بالاخره هیچ ترو خشکی نیست مگر اینکه در کتاب مبین ثبت ست . این جمله با عبارتی کوتاه وسعت بی انتهای علم خدا را به همه موجودات بیان می کند و هیچ چیز از آن مستثنی نخواهد بود زیرا منظور از تر و خشک معنی لغوی آن نیست بلکه این تعبیر معمولا کنایه از عمومیت می باشد این جمله از دعا اثر تربیتی مهمی دارد و آن اینکه وقتیکه انسان به این علم وسیع خداوند اذعان داشته باشد به این مسأله نیز ایمان پیدا می کند که تمام اسرار جودش ، اعمال و گفتارش ، نیات و افکارش همگی برای ذات پاک خداوند آشکار است . بنابراین با چنین ایمانی چگونه ممکن است مراب حال خویش نباشد و اعمال و گفتار و نیات خود را کنترل نکند.
( یا من بلغت الی کلشی قدرته ) ای کسیکه قدرتش به هرچیزی رسد.
امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید :
ء ما الجلیل واللطیف والثقیل والخفیف والقوی والضعیف ، فی خلقه الاسواء
کوچک و بزرگ ، سنگین و سبک ، قوی و ناتوان همه در برابر توانائی او بکشانند.
(نهج البلاغه خطبه ۱۸۵)
دلیل همه این مسائل یک چیز است و آن اینکه وجود خداوند وجودی است بی نهایت از هر جهت و دقت روی مفهوم ( بی نهایت ) این حقیقت را بخوبی ثابت می کند که مفاهیمی همچون سخت و آسان ، کوچک و بزرگ ، پیچیده و ساده ، تنها در برابر موجودات محدود قابل طرح است اما هنگامی که سخن از قدرت نامحدود به میان آید این مفاهیم بکلی تغییر مشکل می دهند و همگی در یک صف و در یک ردیف قرار می گیرند بی آنکه کمترین تفاوتی در این مقایسه با هم داشته باشند.
( یا من لا تخصی العباد نعمه ) ای کسیکه بندگان نعمتهای او را شمارش تنوانند کرد.
( یا من لا تبلغ الخلائق شکره ) ای کسیکه بندگان شکر او را نتوانند کرد.
که تا پا یوجود انسان غرق نعمتهای اوست در هر نفس که فرو می رود و بر می آید نه تنها دو نعمت که هزاران نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب هر دقیقه ای که از عمر ما می گذرد حیات و سلامت ما مدیون فعالیت میلیونها موجود زنده در درون بدنمان و میلیونها موجود جاندار و بی جان در بیرون بدنمان است که بدون فعالیت آنها ادامه حیات حتی یک لحظه ممکن نیست .
اصولا ما از وجود همه نعمتها ، آگاه نشیم ، هر قدر دامنه علم و دانش بشری گسترده تر می شود افقهای تازه ای از این نعمتها بر ما گشوده خواهد شد ، افقهایی که کرانه های آنها همچنان ناپیدا است . آیا با این حال قدرت احصای نعمتهای خدا را دارم . اکنون این سئوال پیش می آید که پس ما چگونه می توانیم حق شکر او را ادا کنیم .
آیا با این حال در زمره ناسپاسان نیستیم ؟
پاسخ این سئوال را در قرآن می یابیم آنجا که می گوید . ان الله غفور رحیم.
آری خدا مهربانتر از آنست که ما را بخاطر عدم توانائی بر شکر نعمتهایش مؤاخذه یا مجازات کند . همین قدر که بدانیم سر تا پایمان غرق نعمت اوست و از ادای حق شکرش عاجزیم و عذر تقصیر به پیشگاهش بریم نهایت شکر او را انجام داده ایم.
ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجا آورد
ولی اینها همه مانع از آن نیست که پا به مقدار توانائی به احصای نعمتهایش بپردازیم چرا که این توجه هم درجه معرفت و جهان شناسی توحید ما را بالا می برد و هم شعله عشق خدا را در اعماق قلب ما فروزانتر می کند و هم حس شکرگذاری را در ما تحریک می کند . به همین دلیل پیشوایان و بزرگان دین در سخنان خود و حتی در دعا را از جمله همین دعای جوشن کبیر به شمردن گوشه ای از نعمتهای بی پایانش می پرداختند تا درسی باشد برای دیگران.
( یا من لا تورث الا فها مرجلا له یا من لا تنال الما وهام کنعهمه یا من العظمه والکبریاء ردائه )
ای آنکه در نیابد فهما برجستگیش را ای آنکه نرسد پندارها بکنش ای آنکه عظمت و بزرگمنشی لباس اوست.
به عقل نازی حکیم تا کی ؟ به عقل این ره نمی شود طی
به کنه ذاتش خود برد پی اگر رسد خس به قعر دریا
امام حسن مجتبی در خطبه ای می فرمایند : عقلها و اندیشه ها ، افکار و خردها هرگز صفات او را درک نمی کند . هرگز نمی تواند بگوید از چه زمان بوده و از چه چنین آغاز شده ؟ و بر چه چیز ظاهر است ؟ و در چه چیز پنهان است.
بنابراین عقل انسان از درک کنه ذات ابدیت عناصر است و برای انسان همان پس که به صفات و اسماء الهی و نشانه های آفاتی وانفس خداوند ژاپن وسیله او را بشناسد و بیش از این طلب نکند که گمره خواهد شد.
( یا من لا ترد العباد قضائه ) ای کسیکه بندگان قضا و قدر او را نمی توانند برگردانند.
در اینجا ممکن است برای خواننده این تو هم و یا سوء استفاده پیش آید که اگر همه چیز را خداوند روی اندازه و حسابی آفریده است پس اعمال و افعال بندگان نیز به تقدیر و مشیت الهی است و هرگز از محدوده قدرت و اراده او خارج نیست اما باید گفت که او مقرر ساخته که ما در اعمال خود مختار باشیم و لذا برای ما تکلیف و مسئولیت قائل شده لذا اگر اختیار نداشتیم تکلیف و مسئولیت نامفهوم و بی معنی بود بنابراین اگر ما در اعمال خود فاقد اراده و مجبور باشیم این برخلاف تقدیر الهی است.
این امر هیچگونه تضادی با آزادی اراده انسان ومسأله اختیار ندارد و چرا که تقدیر الهی به وسیله فرشتگان بر طبق شایستگیها ولیاقتهای افراد و میزان ایمان وتقوی و پاکی نیست و اعمال آنهاست.
یعنی برای هر کس آن مقرر می کنند که لایق آن است یا به تعبیر دیگر زمینه هایش از ناحیه خود او فراهم شده و این نه تنها منافاتی با اختیار ندارد بلکه تأکیدی بر آن است.
( یا من لا ملک الا ملکه ) ای کسیکه مالکیت از آن اوست.
مالکیت مطلقه در عالم هستی از آن اوست و به همین دلیل تدبیر عالم هستی نیز بدست اوست و چون چنین است جز او شایسته عبودیت نیست.
مالکیتهای انسانها در دنیا هم مالکیتهای محدود و بسیار ضعیف است و همگی جنبه اعتباری و قراردادی دارد و مالکیت حقیقی نمی باشد.
ای کسیکه مالکیت گیاهان و انسانها و موجودات دیگری که مردم از آن اطلاعی ندارند از آن اوست.
این موجودات ممکن است گیاهان باشند که وسعت دایره زوجیت در آن روز هنوز در آنها کشف نشده بود . یا اشاره به حیوانات اعماق دریاها که در آن روز کسی از آن آگاه نبوده و امروز گوشه ای از آن برای انسانها کشف شده است.
یا اشاره به موجودات دیگری که در کرات دیگر آسمانی زندگی می کنند.
یا اشاره به موجودات زنده ذره بینی ، هر چند امروزه دانشمندان ، نر و ماده ای در آنها سراغ ندارند ولی دنیای این موجودات زنده آنقدر مرموز و پوشیده از معماهاست که ممکن است علم و دانش انسانها هنوز به این قسمت از آن راه نیافته باشد ، حتی وجود زوجیت در جهان گیاهان چنانچه گفتیم همه و همه مالکیت آنها از آن اوست.
(یا من لا عطاء الا عطائه ) ای کسیکه عطا و بخشش فقط از آن اوست
خداوند راه بازگشت را همواره به روی بندگان بازمی گذارد و در سوره شوری آیه ۲۵ می فرماید
(( و او کسی است که تو به بندگانش را می پذیرد و گناهان را می بخشد )) .
قرآن همواره به عنوان یک کتاب هدایت هیچ گاه روزنه امید در راه بازگشت را به روی مردم نمی بندد و آنها را هر قدر آلوده به گناه باشند از رحمت خدا مأیوس نمی کند . دریاهای لطف الهی به روی هر انسانی در هر شرایطی و با هر گونه بار مسئولیتی باز است در فرهنگ اسلامی توبه و انابه هر گاه با شرایط همراه باشد وسیله قاطعی برای چداشدن از گذشته و آغاز یک زندگی جدید و حتی (( تولد
ثانوی )) است کرارا در روایات درباره بعضی از گنهکاران می خوانیم (( کهن ولدته امه ))او همانند کسی است که از مادر متولد شده . بدیهی است این بازگشت به سوی رحمت الهی نمی تواند بی قید و شرط باشد که او حکیم است و کاری بی حساب
نمی کند ، اگر آغوش رحمتش را به روی همگان گشوده و پیوسته آنها را به سوی خود می خواند وجود آمادگیهائی در بندگان نیز لازم است . از یک سو باید با تمام وجود خواهان بازگشت باشند و انقلاب درونی و دگرگونی بنیادی پیدا کنند . از سوی دیگر باید بعد از بازگشت پایه های ایمان و اعتقاداتشان که بر اثر طوفان گناه فرو ریخته نوسازی و تجدید بنا شود و از سوی دیگر باید با اعمال صالح ناتوان روحی و ضعف اخلاقی خود را جبران نمایند ، البته هر قدر گناهان سابق سنگین تر بوده باید اعمال صالح تری انجام دهند .
توضیحات بند ۵۶
( یا من له المثل الاعلی یا من له الصفات العلیا ) ( تفسیری برای این قسمت نبوده)
ای کسیکه او را مثل اعلی است و ای کسیکه برای او صفات عالی است .
ادامه مطلب + دانلود...