جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

انگیزه های خداشناسی ۳

577

بازدید

انگیزه های خداشناسی ۳ ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز
یک دلیل آشکار برای همین مساله بی منطق بودن مادیون و عناد ولجاج آنها ، همین مورد مربوط به ابن ابی العوجاء است . زیرا وی با ان که در آن جلسات مباحثه و مناظره در برابر بیانات و استدلال های محکم امام صادق (ع) مجاب شد و برای دفاع از عقاید خود پاسخ معقولی پیدا نکرد ، ولی بر سر همان عقاید باقی ماند و با توسل به سفسطه و مغلطه گریبان خود را رها کرد و بالاخره هم مسلمان و موحد نشد . به بیان دیگر ، او نیز همان گروه « معاندین » بود ، یعنی از گروه کسانیکه در مقابل منطق قوی و استدلال محکم شکست می خورند و پاسخی نمی یابند ولی از لجاجت و سماجت خود دست بر نمی دارند و از راه باطلی که در پیش گرفته اند بر نمی گردند .
ابن ابی العوجاء نیز بر لجاج و عناد و الحاد خود باقی ماند و سرانجام نیز بر اثر اظهار کفر علنی ، در زمان منصور دوانیقی محکوم به اعدام شد و گردنش را زدند .
امام صادق ( ع ) و ابو شاکر
در همان دوران فعالیت های مادیون و مبارزاتی که در راه مخالفت با اسلام و اصولا با توحید خداشناسی آغاز کرده بودند ، یکی دیگر از اشخاص سرشناس مسلک مادیگری ، مردی به نام ابوشاکر دیصانی بود . اونیز از کسانی بود که استدلال های محکم الهیون را می شنید و حتی در برابر آنها مجاب می شد و پاسخی نمی یافت ، ولی حاضر نبود تن به قبول دهد و دلایل گوناگون را – هر چند محکم و انکار ناپذیر – به آسانی بپذیرد .
ابوشاکر دیصانی با چنین خصوصیاتی ، روزی به خدمت امام صادق (ع) آمد تا در جلسه بحث ومناظره با امام شرکت جوید . زیرا پیش از آن ، وی با بسیار کسان مباحثه کرده و نتیجه ای نگرفته بود . چون با هر کسی که در بحث خداشناسی وارد می شد ، نه می توانست عقایدش را به موحدی القا و ثابت کند ، و نه در برابر استدلالهای الهیون ، تن به قبول می داد . البته یکی از دلایل این امر آن بود که وی مردی حراف و زباندار بود و در سفسطه و زبان گردانی مهارت داشت و آن دسته از الهیونی که با او طرف بحث و مناظره می شدند ، از عهده جواب دادن به سوالاتش بر نمی آمدند . در نتیجه او نیز با هر کس که درباره خداشناسی بحث می کرد نه می توانست عقایدش را اثبات کند ، نه استدالاهای آنان را کافی می دانست و وجود خدا را قبول می کرد . چون عقیده اش بر آن بود که تا کنون کسانی که با او وارد بحث شده اند ، نتوانسته اند دلایل قوی و کافی بیاورند و در برابر سوالاتش پاسخ های محکم و مجاب کننده دهند .
وی در چنین سرگردانی و تحیری دست و پا می زد و به قول خود کسی را جست و جو می کرد که با بحث علمی و منطقی بتواند به سوال هایش پاسخ دهد و با رفع موارد ابهامی که در ذهنش وجود داشت تکالیف او را در مورد عقاید توحیدی یا الحادی روشن سازد .
از این رو ، سرانجام او را به خدمت امام صادق (ع) راهنمایی کردند و گفتند کسی که تو در جست و جویش هستی ، امام و پیشوای شیعیان است که هم پاسخ سوال هایت را با استدلال محکم خواهد داد و هم از طریق بحث علمی و منطقی ، به نحوی انکار ناپذیر و غیر قابل تردید ، اصول عقاید توحیدی را برایت روشن و اثبات خواهد کرد .
این مطلب نیز لازم به یادآوری است که قصد کسانی چون ابن ابی العوجاء و ابو شاکردیصانی از رفتن به خدمت امام صادق (ع) و سایر ائمه اطهار ، نوعا این نبود که از طریق مباحثه با آنان به وجود صانع پی ببرد و با روشن شدن موازین خداشناسی ، توحید را بپذیرند . بلکه با غروری که نسبت به معلومات و قدرت بیان و زبان آوری خود داشتند ، گمان می کردند موفق خواهند شد سوال هایی مطرح کنند که امام از پاسخ گفت به آن ها بازماند ، و یا دلایل امام را با دلایل متقابل رد خواهند کرد و در نتیجه باعث خواهند شد امام در حضور دیگران غافلگیر شود و اعتبار خود را از دست بدهد ! ( زهی تصور باطل ، زهی گمان محال .. )
بهر حال ، این مرد همینکه به خدمت امام رسید و در مجلس آن حضرت نشست گفت : « دلنی علی معبودی » یعنی مرا به پروردگارم راهنمایی کن .
حضرت صادق (ع) به اطراف نگاه کرد و در آن نزدیکی پسر بچه ای ( احتمالا یکی از فرزندان خردسال شخص امام ) را دید که تخم مرغی در دست دارد و با آن بازی می کند .
حضرت تخم مرغ را از پسر بچه گرفت و آن گاه رو به ابوشاکر دیصانی کرد و پرسید : « درست به این تخم مرغ نگاه کن !!! دور آن را پوسته ای مانند یک حصار محکم پوشانده است تا مواد داخلی اش در آن حصار ، محفوظ بماند . در زیر این حصار ، یک پرده نرم و نازک قرار دارد تا بین مواد داخلی تخم مرغ و دیواره محکم بیرونی ، تناسب و تعادل برقرار سازد . در داخل آن پرده نازک مقداری طلای آب شده و مقداری هم نقره روان ( زرده و سفیده تخم مرغ ) وجود دارد . اما نه ذره ای از طلای آب شده به داخل نقره روان واردمی شود و نه ذره ای از نقره مذاب به داخل طلای آب شده نفوذ می کند و با آن مخلوط می شود . کسی هم تاکنون از دورن این حصار بیرون نیامده تا مدعی شود که آن را اصلاح کرده است ، و هیچکس هم تا کنون به داخل آن نرفته است تا بگوید که در آن فسادی به وجود آورده است . کسی هم نمی داند این تخم مرغ برای تولید « نر » آفریده شده یا برای « ماده » و جوجه ای که از آن بیرون خواهد آمد « مرغ » است یا « خروس » . پس از مدتی معین و تحت شرایطی خاص و دقیق ، این حصار شکافته می شود و پرنده ای همچون طاووس رنگارنگ از آن خارج می گردد که اعضا و بدن کامل و متناسب ، و جهازات و دستگاه های مختلف ، و اندام های لازم و متعادل ، و بال و پر رنگ آمیزی شده اش بدون کمترین نقص و اختلالی آفریده شده است . آشکار است که آن پرنده خود به خود ساخته نشده و خودش آفریننده خودش نبوده و انسانی هم به داخل تخم مرغ راه پیدا نکرده است تا آن پرنده را بسازد . پس آیا جز این است که صانعی دانا و توانا و حکیم و مدبر آن را ساخته است ؟ »
دیصانی که برخلاف ابن ابی العوجاء در مقام عناد و لجاج نبود بلکه در مقام تحقیق و تفحص بود – و دلیل اسلام نیاوردنش تا آن روز این بود که هنوز کسی با منطق حکم و استدلال قوی هدایتش نکرده بود – این بار در برابر منطق قوی امام (ع) تسلیم شد . وقتی سخنان مستحکم و چون و چرا ناپذیر شنید چند لحظه سکوت کرد و در اندیشه فرو رفت ، و سپس سر برداشت و گفت : گواهی می دهم به یگانگی آفریدگار توانا ، و بر اینکه محمدبن عبدالله ( ص) بنده و رسول اوست ، و گواهی می دهم که تو پیشوای راستین خلق و حجه گرامی پروردگار بر مخلوق او هستی و من از گذشته خود و عقایدی که داشته ام پشیمانم و توبه می کنم .
سخنان دانشمندان و اعترافات آن ها به وجود آفریدگار جهان
در این فصل که فصل پایانی این سلسله مباحث است ، بر آن هستیم تا عقاید و سخنان گروهی از دانشمندان علوم طبیعی و سایر علوم دقیقه را درباره خداشناسی نقل کنیم . زیرا این دانشمندان ، مساله توحید و خداشناسی را از دیدگاه های علمی و تخصصی خود و برمبنای استنتاج های همان علومی بررسی کرده اندکه برخی از مادیون ، آن را دلیلی بر درستی عقاید خود در زمینه های الحاد و بی خدایی تلقی کرده اند ؛ و پنداشته اند هر چه دامنه علوم گسترده تر شود ، پایه های ایمان به خدا متزلزل خواهد شد و با کشف علمی اسرار جهان ، دیگر نیازی به وجود آفریننده جهان و احتیاجی بر اعتقاد به چنان آفریننده ای نخواهد بود !
لازم به یادآوری است که اصولا در محکمه وجدان و شعور و تفکر ، اساس برهان نظم ، یا برهان هدف ، یا برهان دیگری از براهین خداشناسی ، بر پایه عقل و فکر استوار است . و در این طریق ، هر انسان آگاه و روشن ضمیری باید از نور خرد و تعقل ، و از بینش فکورانه استفاده کند . آن چه به عنوان نمونه ، از آیات قرآن مجید و جملات نهج البلاغه و احادیث و روایات پیشوایان دین نقل کردیم نیز برای توجه یافتن به این معنی بود که خداوند متعال و حجت های خدا و راهنمایان دین هم از همین راه های هموار و روشن برای اثبات صانع استدلال کرده و نیکو ترین نتایج را بدست آورده اند .
اکنون نیز ، سخنانی از دانشمندان و پژوهشگران نامدار علوم طبیعی را – که از برهان نظم و در بحث اثبات صانع وارد شده اند – نقل می کنیم . و باید گفت که نقل کلمات و گفتارهای آنان در این زمینه از آن روی اهمیت دارد که کوشش بسیار می شود تا از نتیجه تحقیقات علمی و استنتاجات عقلی آن ها در راه نادرست و انحرافی استفاده شود . بدین معنی که مادیون سعی می کنند دانشمندان علوم گوناگون و بخصوص دانشمندان علوم طبیعی را افرادی « مادی » معرفی کنند و چنین بنمایانند که نتیجه تحقیقات آن ها جز این نیست که جهان هستی از ماده بوجود آمده است ، و علوم روز جز این نمی گویند که جهان برای آفریده شدن نیازی به خدا نداشته و ندارد !
د رحالیکه این نظر ، سراپا غلط است . ما عده بسیاری از دانشمندان برجسته علوم مختلف را می شناسیم که نه تنها بر اثر علم و تخصص خود و کشفیات علمی شان ، از مسیر خداپرستی منحرف نشده اند بلکه از همین طریق و با برداشتن گام های بلند در راه خداشناسی پیش رفته اند و حتی باعث شده اند که عده زیادی از معتقدان علوم نیز راههای هموار تر و استنتاج های محکم تری برای اثبات صانع و اعتقاد به توحید پیدا کنند . زیرا حقیقت آن است که در دنیای امروز ، علوم گوناگون باعث می شوند تا با مطالعه در پدیده های طبیعی و راه یافتن به استدلال های عقلی و علمی ، وجود یک قدرت برتر و بالاتر ، و یک نیروی مافوق بشری بیشتر ثابت شود .
به قول « جان ککلوور مونسما » مولف « چهل مقاله از چهل دانشمند معاصر در اثبات صانع » ، « دانشمندان ما با ثابت کردن اصل موضوع ( وجود صانع از راه کشفیات اسرار جهان طبیعت ) ضربت کشنده ای بر پیکر بیدینی وارد کرده اند » و یا « اغلب دانشمندان ما بسیار متواضع و بی ادعا هستند و همیشه فروتنی را وجهه همت خود ساخته اند و هر قدر بر میزان مطالعه و معلومات آنان افزوده شود ، بیشتر سر تعظیم و بندگی در پیشگاه عظمت الهی فرود می آورند .
تابش نور ایمان در دل آن ها مسرت افتخار آمیز زاید الوصفی ایجاد کرده و آنان از میان پدیده های طبیعت و مسائل مبهم آن ، در بالای ستارگان ، نور حقیقت را مشاهده کرده و به نیکی دریافته اند که در ورای عاطم طبیعت ، حکمت عالیه ای وجود دارد که تمام کاینات آفریده اوست و به اراده او اداره می شود . »
آری این دانشمندان حقیقت بین با اینکه از نظر علمی به مقام های بلندی رسیده اند ، غرور و نخوت آنها را فرا نگرفته است و با انصاف و روشن بینی به محکمه عقل و وجدان قدم نهاده و به نظم بودن موجودات جهان اعتراف کرده اند ؛ و از این راه به وجود آفریدگار جهان استدلال کرده اند ؛ و از این راه به وجود آفریدگار جهان استدلال کرده و علم را پشتیبان ایمان دانسته اند نه مخالف و منکر آن .
اینک ، نمونه هایی از گفتار و اعترافات تنی چند از ایشان :
« ابل » یا کریستف کلمب کهکشان ها : وی که یکی از دانشمندان علم هیئت است و به خاطر کشفیات فراوانش در عالم کهکشان ها و اجرام آسمانی به « کریستف کلمب کهکشان ها » ملقب شده است ، می گوید : « بر این عالم ، قوانین کلی حکومت می کند . یعنی عالم هستی دستگاه منظمی است که تحت یک سلسله قوانین ثابت و کلی اداره می شود . اگر جز این بود ، دنیا سراسر ، آن برما مجهول می ماند . بدین معنی که معلومات ما درباره جهان طبیعت ، عبارت است از درک قوانین ثابت عالم آفرینش . اکتشافاتی هم که بشر در عرصه طبیعت به آن ها دست یافته است ، عبارت از پی بردن به یک سلسله قوانین دیگر است که برما مجهول بوده و با اساس قرار دادن قوانین کلی طبیعت ، به آن ها پی برده ایم . بدیهی است که اگر در جهان هستی یک قانون ثابت و کلی حکمفرمایی نمی کرد ، انسان در جهل خود نسبت به اسرار عالم باقی می ماند و دیگر نمی توانست تجربیات خود و مشاهده و مطالعه پدیده ها را ، اساس کشف نظام و قواعد و قوانین عالم قرار دهد و علوم و دانش های گوناگون راپایه گذاری کند . زیرا آشکار است که علم چیزی نیست جز کشف روابط دقیق و حساب شده در میان پدیده های عالم و پی بردن به اسرار نظام قاطع و شگرفی که بر موجودات جهان حکومت می کند . »
« هرشل » یکی از دانشمندان نام آور علم هیئت و ریاضیات می گوید : « به هر نسبت که دامنه عولم گسترش می یابد ، بر قدرت و کاربرد براهین تابناک و نیرومندی که بر وجود خالق ازلی و صاحب قدرت بی پایان وجود دارد ، افزوده می شود . زیرا دانشمندان مختلف در رشته های گوناگون علوم ، همچون زمین شناسی ، ریاضیات ، پزشکی ، و علوم طبیعی و فلکی و بیولوژیکی ، دست به دست هم داده اند تا کاخ علم ، یعنی کاخ عظمت خداوند را با استحکام تمام بر پا سازند .»
« بهلر » استاد و متخصص علم شیمی می گوید : « بشر فقط می تواند مجهولات طبیعت را کشف کند ، ولی هرگز نمی تواند قوانین طبیعت را وضع کند . زیرا تنها خداوند است که قوانین طبیعت را وضع می کند ، و هر قانونی که بشر کشف می کند ، او را یک قدم به خدا نزدیک تر می سازد . »
« ادوین فست » فیزیکدان ، دکتر فلسفه ، متخصص طیف شناسی و کلیات انرژی اتمی و چند رشته علمی دیگر می گوید : « با دقت و بررسی در قوانین طبیعی به این نتیجه می رسیم که یک مقنن عالی وجود دارد که قوانین ثابت طبیعت را وضع نموده است … حال ، عالی ترین حیوانات را در نظر بگیریم ، یعنی حیوانی که می خواهد قوانین طبیعی را عوض کند و یا در آن ها مداخله نماید ( یعنی انسان ) . آیا ممکن است که این موجود ، تصادفا از ترکیب خود به خود عناصر به وجود آمده باشد ؟
چرا نگوییم که صانع این موجودات عجیب ، چنین اراده کرده است ؟ چرا ما در مبحث پیدایش ، از یک کلمه ساده یعنی « خدا » اجتناب کنیم ؟ آری ، این کلمه گرچه ساده است ولی شکوه و عظمت آسمانی دارد . »
« سیسیل بویس هامان » استاد زیست شناسی و دکتر فلسفه می گوید : « در قلمرو عمل به هر سو که می نگرم ، نشانه های مشیت و اراده قانون و نظم یک وجود عالی را مشاهده می کنم … اگر به طرف آسمان ها نگاه کنیم از مشاهده نظم و ترتیب و گسترش ستارگان ، بی اختیار از تعجب فریاد خواهیم کشید . شب ها ، فصل ها و قرن های متوالی ، اجرام سماوی در آسمان ، روی خطوط معین در حرکتند و به قدری منظم در مدارهای خود می گردند که ممکن است خسوف و کسوف را از چندین قرن قبل پیش بینی کرد … اگر حرکت ستارگان ، منظم و مدارشان معین نبود ، چگونه مردم می توانستند در وسط دریاها و صحاری خشک زمین و جاده های بی نام و نشان آسمان ، با استفاده از آن ها جهت یابی کنند و با اطمینان به محل و مدار ستارگان ، راه های خود را پیدا کنند ؟ … در همه جا قدرت خدایی مشهود است و هر قانون طبیعی که کشف می شود با صدای بلند می گوید : خدا واضع من است و بشر کاشف من . »
« کهلر » در مقام ابراز عقیده توحید ، این نکته را مطرح می سازد که هرگز ، تصادف قادر به انجام کار معین و مشخصی نیست و تا وقتی که اراده ای در کار نباشد ، ممکن نیست عمل منظم و هدف دار و دقیق انجام شود . وی به عنوان مثالی در این مورد می گوید : « دیروز هنگامی که در بحر تفکر فرو رفته بودم ، ناگهان مرا برای صرف غذا دعوت نمودند . همسر جوانم در روی میز یک ظرف سالاد قرار داد . من به او گفتم آیا باور می کنی اگر از بدو خلقت عالم تا به حال ، ظرف های فلزی ، برگ های کاهو ، دانه های نمک ، قطرات روغن و سرکه ، و قطعات تخم مرغ های پخته از هر طرف ، بدون نظم و ترتیب در فضا منتشر باشد ، تصادف و اتفاق بتواند آن ها را با یکدیگر مخلوط کند و از اختلاط آن ها چنین سالادی ترتیب دهد ؟ !
همسر من پاسخ داد : « بطور یقین ، علاوه بر این که سالادی به این خوبی را تصادف و اتفاق نمی تواند آماده کند ، اساسا قادر نخواهد بود که این مواد را به این صورت منظم و متناسب مخلوط نماید و از آن ها سالاد تهیه کند . »
در این زمینه ، نمونه های فراوان دیگری از اعترافات دانشمندان علوم گوناگون در دست است که همگی براساس مشاهدات انکار ناپذیر علمی و تجربیات ارزنده ای که از راه تحقیق و آزمایش حاصل کرده اند  ،به وجود خدا اقرار می کنند و این نکته را به اثبات می رسانند که ممکن نیست آن چه در جهان طبیعت ملاحظه می شود ، بدون وجود صانعی علیم و حکیم و با تدبیر ایجاد شده باشد . منتهی ما به خاطر رعایت اختصار – و با توجه به اینکه اینگونه سخنان در صدها کتاب علمی ثبت و ضبط شده و در دسترس همگان قرار دارد – از ذکر آن ها خودداری می کنیم . به علاوه ، برای یک انسان آگاه و با شعور که با استقلال فکر و وجدان بیدار به جهان اطراف می نگرد و به وجود سازنده جهان می اندیشد ، ذکر همین اندازه نیز کافی است .
به طوریکه قبلا نیز اشاره کردیم ، اطولا علت اصلی ذکر این گونه اعترافات از دانشمندان برجسته علوم طبیعی ، این بود که ثابت کنیم ادعای مادیون و بعضی از علمای مادی که وانمود می کنند کلیه دانشمندان علوم طبیعی ، اشخاصی مادی  منکر وجود خدا هستند دروغ و بی اساس است . زیرا دانشمندان طبیعی ، نه تنها منکر خدا نیستند بلکه با اطلاعاتی که از اسرار قوانین جهان طبیعت بدست آورده اند ، بهتر و بیشتر توانسته اند خالق این جهان و واضع اسرار و قوانین آن را بشناسند و به وجود و عظمتش آگاه و معترف شوند .
اینکه ، علاوه بر شواهدی که برای برهان نظم ( از آیات قرآن مجید و نهج البلاغه و روایات دینی و سخنان دانشمندان ) نقل کردیم ، می توانیم در پنج برهان دیگر نیز شواهد و فراوانی را از همین منابع ارزنده نقل کنیم و دهان یاوه گویانی را که با عناد و لجاج و کورباطنی محض ، به انکار خداوند متعال پرداخته اند با منطق و استدلال محکم ببندیم .


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

انگیزه های خداشناسی ۲

850

بازدید

۵- برهان حدوث
برهان « حدوث » نیز بر دو مقدمه استوار است . اما پیش از بحث در این باره لازم است که یکبار دیگر مساله « قانون علیت » و روابط علی و معلولی موجود در میان پدیده ها و موجودات جهان را یادآوری کنیم .
چنان که در بحث در انگیزه های خداشناسی متوجه شدیم ، قانون علیت ثابت می کند که دراین جهان ، هر پدیده ای علتی دارد که عامل پیدایش آن شده و در حقیقت ، خود آن پدیده ، « معلول » آن علت است . به عبارت روشن تر ، هیچ چیزی خود به خود از عدم به هستی نمی آید و بدون « ایجاد کننده » ، « وجود » پیدا نمی کند . هر چیزی که در این جهان وجود دارد . یک معلول است که عاملی خارج از وجود و ذات خودش ، « علت » به وجود  آمدن آن شده است .
این یک بنیان مستحکم فلسفی است که علم نیز برآن صحه می گذارد زیرا تا امروز ، از میان این همه رشته های گوناگون علم و این همه آزمایش ها و پژوهش های علمی ، حتی یک مورد پیدا نشده که به طور استثنا پدیده و موجودی را نشان دهد که بدون علت و خود به خود پیدا شده باشد .
همچنین لازم است گفته شود که : « حدوث » ، یعنی حادث شدن ، پیدایش یافتن ، از نیستی به هستی آمدن .
اکنون به ذکر دو مقدمه موجود در این برهان می پردازیم :
مقدمه اول : ابتدا باید دانست که موجوداتی که « حادث » هستند مسبوق به «عدم » اند ، یعنی سابقه آن ها به عدم می رسد و اگر گذشته هایشان را بررسی کنیم ، خواهیم دید که قبل از پیدایش و موجودیت یافتن ، محکوم به عدم نیستی بوده اند و به عنوان یک پدیده یا یک موجود ، هیچگونه سابقه ای در « هستی » نداشته اند . به عبارت روشن تر ، این گونه پدیده ها و موجودات به دلیل حادث بودن ، زمانی در این عالم نبوده اند و بعدا قدم به عالم وجود نهاده اند .
اکنون ، با این آگاهی و بینشی که پیدا کرده ایم اگر به مطالعه ای دقیق در جهان و موجودات آن بپردازیم ، این نکته برما مسلم خواهد شد که : تمامی موجودات این عالم « حادث » هستند . یعنی تمامی موجودات عرصه طبیعت ، چه مورچه کوچکی که در زیرزمین ، یکی از دقیق ترین زندگی های اجتماعی را دارد ؛ و چه خورشید عظیمی که از فراز آسمان بر زمین می تابد و به موجودات زمینی نور و گرما و زندگی می دهد ؛ همه و همه حادث اند . علم امروز بشر نیز به دنبال تحقیق ها و آزمایش ها و تجربیات فراوان ، به این نتیجه رسیده است که در میان تمام این موجودات گوناگون و بیشمار ، حتی یک موجود قدیم – یعنی موجودی که حادث نشده ، بلکه خود به خود و از ازل وجود داشته – وجود ندارد بلکه تمامی عالم هستی به طور کلی « حادث » است . این موضوع را ، در بخش های بعدی سلسله بحث های خود ، بیشتر توضیح خواهیم داد .
مقدمه دوم : هر حادثی ، احتیاج به مبدا قدیمی دارد . یعنی آن چه حادث شده ، چون از نیستی به هستی آمده و وجود یافته است بنا بر قانون علیت و مساله علت و معلول ، باید « علت » و عامل به وجود آورنده یی داشته باشد . عامل و علت اصلی موجودات حادث ناچار باید یک مبدا قدیمی باشد ، یعنی وجودش از ناحیه خودش باشد، مسبوق به عدم نباشد ، از نیستی به هستی نیامده باشد و در یک کلام ، خودش « حادث » نباشد .
زیرا اگر این مبدا ،« حادث » باشد بدان معنی است که وجود نداشته و بعدا به وجود آمده . و با چنین فرضی ، آن چه از نیستی به هستی آمده ، طبق قانون علیت ، چیزی جز یک « معلول » نمی تواند باشد . و باز در صورتی که آن را یک « معلول » فرض کنیم ، دیگر نمی تواند « علت » وجود خود نیز باشد . زیرا این مبدا ، برای « معلول » بودن ، لازم است که پیش از علت خود ، وجود نداشته باشد و در برهه ای از زمان ، بر اثر آن « علت » به وجود آمده باشد . همچنین این مبدا برای « علت » بودن  ، لازم است که پیش از آن معلول موجودیت داشته باشد ، تا در برهه ای از زمان ، معلول را از عدم ایجاد کرده باشد . حال آن که مسلم است که هرگز هیچ موجودی نمی تواند در زمانیکه وجود نداشته و در عالم هستی نبوده است ، باعث پیدایش موجودی شود . و همچنین نمی تواند در زمانی که وجود داشته و در عالم « هستی » بوده ، در عین حال ، بار دیگر از عالم نیستی بیرون کشیده شود و مجددا از « عدم » به « وجود » آید .
بنابراین ، مجموع عالم هستی و جهان طبیعت ، معلولی است که « حادث » شده  ، و علت حدوث آن ، آفریدگاری است قدیمی که وجودش قائم به ذات و از ناحیه خود است . و آثار نظم و هدف و حکمت و تدبیری که در آفریده او – جهان خلقت – وجود دارد ، گواه بر این علم و حکمت و تدبیر او نیز هست .
۶- برهان هدایت
برهان هدایت که از مهم ترین و روشن ترین راه های خداشناسی است ، از طریق مطالعه در اسرار شگفتی های موجودات زنده عالم به دست می آید .
« هدایت » به معنی « راه یابی » است . با این توضیح که : تمام موجودات زنده جهان ، در نهاد خود از نیروی پررمز و رازی برخوردارند که با هدایت آن ، به ارزش و کیفیت « ماهیت ها »  ، « خاصیت ها » ، « کاربردها » ، « خط سیرها » و خیرو صلاح و نقش وظایف خود راه می یابند و صحیح ترین راه ممکن را در مسیر زندگی و هستی خود در پیش می گیرند .
به عبارتروشن تر هر کسی حتی با مطالعه ای کوتاه و نگاهی گذرا به این نکته پی می برد که هر موجود زنده ای بدون آن که معلم و آموزش دهنده ای داشته باشد ، با راهنمایی نیروی شگفتی که در نهادش وجود دارد ، به آن چه خیر و صلاح اوست هدایت شده است .
گرچه این مساله در مورد تمام موجودات جاندار – اعم از انسان و حیوان و گیاه – صادق است ، اما در عالم حیوانات مثال های گویا تر و روشن تری برای آن وجود دارد .
به عنوان نمونه : گروهی از پژوهشگران  ، تعدادی از فیل های نوزاد را بلافاصله پس از تولد ، از پدر و مادرشان جدا کردند . آن گاه این فیل های کوچک را – که هنوز حتی کوچک ترین درس زندگی را از پدر و مادر خود نگرفته بودند – به نقطه ای دور دست بردند . در آن جا نه تنها یک فیل بزرگ و بالغ وجود نداشت ، بلکه از سایر حیواناتی هم که ممکن بود رفتار و اعمالشان سرمشق و الگوی بچه فیل ها قرار گیرد اثری نبود . پژوهشگران نیز هیچگونه راهنمایی و کمکی به آن ها نمی کردند جز آن که در آن محیط ، امکانات ادامه زندگی را برای فیل های نوزاد فراهم ساخته بودند.
نتیجه جالب این آزمایش این بود که مشاهده شد بچه فیل ها پس از بزرگ شدن ، درست مانند پدر و مادرشان و سایر فیل های بزرگ و بالغ ، از آب درآمدند و کالا رفتار و اعمال آن ها را در پیش گرفته اند یعنی بدون آن که کمترین تعلیمی دیده باشند مانند پدر و مادر خود لانه می سازند ؛ از میان خوراکی های گوناگون ، غذای باب طبع فیل ها را می خورند ؛ دوست را از دشمن و راه هموار را از راه نامناسب و خطر ناک تمیز می دهند ؛ راه های معاشرت با یکدیگر و توالد و تناسل را می شناسند ؛ و منافع و مضار زندگی و خیر و صلاح خود را درک می کنند . چنان که گویی هرگز از پدر و مادر خود جدا نشده اند و تمام عمر را در میان گروهی از فیل های بالغ و با تجربه گذرانده اند و تحت تعلیم آن ها بوده اند !
یا می بینیم که جوجه مرغ ماشینی ، همین که سر از تخم بدر می آورد ، زندگی خود را به شیوه مرغان خانگی آغاز می کند . مثل آن ها نوک به زمین می کوبد و دانه بر می چیند ، به سبک آن ها آب می خورد و برای فرودادن هر جرعه آب سرش را رو به بالا می گیرد ، و مانند آن ها با نوک خود لابه لای پرهایش را « می جورد » و نظافت می کند .
حتی سلول های بدن موجودات زنده که از فرط کوچکی با چشم غیر مسلح دیده نمی شوند ، به خوبی می دانند که چه نوع فعالیتی باید انجام دهند ، تا راه صحیح حیات خود را طی کنند . سلول های تشکیل دهنده چشم که برای « دیدن » فعالیت می کنند ، با سلول های گوش که « شنیدن » را میسر می سازد ، و سلول های ریه که عمل تنفس را انجام می دهد ، و به طور کلی سلول های هر یک از دیگر اعضا بدن – چه در انسان و چه در حیوانات یا نباتات – هر کدام در راه حیات ، فعالیت های خاصی دارند که آن ها را بدون تعلیم گرفتن و آموزش دیدن انجام می دهند و هیچ گاه نیز در این راه دچار اشتباه نمی شوند و یا فعالیت های خود را با فعالیت سلول های دیگر عوض نمی کنند .
غیر از این مورد مثال ، تمام موجودات زنده – و در وجود هر موجودی ، تمام مجموعه سلول های گوناگونش – از هدایت خاصی در زندگی برخوردارند . از همین رهگذر ، آشکار می شود که آفریننده ای دانا و توانا ، خالق تمامی این موجودات زنده است و آن ها را از لحاظ خلقت و ذات ، تحت تعلیم و هدایت تکوینی بی همانند خود قرار داده است .
تا اینجا ، شش برهان اصلی را – که از طریق مطالعه و دقت در موجودات عالم ، روشن ترین راه های خداشناسی را نشان می دهد – به طور خلاصه بیان کردیم .
لازم به گفتن است که مادیون و طرفداران بعض مکاتب دیگر ، براین شش برهان « اشکال تراشی » های خاصی کرده اند. در بخش های آینده ، هم به این نوع « اشکال ها » پاسخ خواهیم گفت ، هم در مورادی که لازم آید ، درباره برهان های مورد بحث ، توضیحات بیشتر خواهیم داد .
قرآن و دلایل خداشناسی
آنچه تا اینجا بحث شد ، دلایل ششگانه بر اثبات وجود آفریدگار جهان بود که از راه عقلی تشریح کردیم . اینکه جای آن است که به قرآن مجید و نهج البلاغه شریف و روایات پرارج اهل بیت (ع) نظری بیفکنیم و ببینیم که آیا در این منابع مهم و درجه اول دینی هم اشاراتی به این دلایل شده و اثبات صانع با اتکا به دلایل متقن و محکم صورت گرفته است یا نه ؟
یکی از کارهای بسیار مهم و لازم در گسترده معارف دینی ، همین تحقیق در آیات مربوط به توحید و اثبات صانع ، و جمع آوری و دسته بندی این گونه آیات است که متاسفانه تا کنون به صورت دقیق و کامل و از دیدگاه تحقیقی و علمی صورت نگرفته است . نگارنده ، خود از سالها پیش همواره در نظر داشتم به انجام این مهم بپردازم لکن به دلیل مشغله علمی و مسئولیت تدریس دایمی در حوزه علمیه و سایر جریان ها هنوز موفق به انجام و اتمام آن نشده ام . امیدوارم طرح این مساله در این جا ، خود فتح باب و انگیزه ای باشد تا سایر محققین و فضلای حوزه علمیه کمر همت به انجام این امر مهم ببندند .
در قرآن کریم ، پیرامون اثبات صانع از راه های گوناگون استدلال شده و با تکیه بر روی موضوعات گوناگون ، در این مورد سخن رفته است . به عنوان مثال در چند جای قرآن ، از راه بحث درباره تکامل جنین برای اثبات صانع استدلال شده است . یا در مواردی از راه تشریح سازمان وجود انسان ، یا خلقت آسمان و زمین ، یا رشد و پرورش گیاهان ، یا حیات و بقا تیره های مختلف حیوانات و جانوارن ، به گونه ای متقن و محکم برای اثبات آفریدگار دلیل آورده شده است .
در تفسیر معروف « طنطاوی » ، تعداد آن دسته از آیات قرآنی که درباره اثبات صانع بحث می کند ، بالغ بر هفتصد و پنجاه ( ۷۵۰ ) آیه ذکر شده است . و ما در این بخش از سلسله مباحث خود ، بعضی از این گونه آیات را به عنوان نمونه آیاتی که به برهان های مورد بحث ما نیز اشاره ای دارند ذکر می کنیم .
نخستین برهان مورد بحث ما « برهان نظم » بود . در قرآن نیز در چند مورد به این برهان اشاره و استناد شده و از طریق بیان نظام عمومی جهان ، برای اثبات صانع دلیل آورده شده است .
در سوره فرقان می فرماید : « هر چیزی را آفرید ، و در آن اندازه گیری و نظم دقیق به کار برد . »
در جای دیگر می فرماید : « ما هر چیزی را با اندازه گیری و محاسبه آفریدیدم » .
و در سوره قمر می فرماید : « هر چیزی در نزد پروردگار ، دارای مقدار و اندازه معینی است . »
در آیاتی که نقل شد – و ده ها آیه مشابه دیگر – به مساله نظام عمومی و شگفت انگیز جهان آفرینش اشاره شده است . با اندک دقتی در موجودات عالم ، مصداق روشن و تردید ناپذیر این آیات برای هر انسان خردمندی آشکار می شود و به وضوح در می یابد که چگونه هر موجودی در این جهان پهناور و بیکران ، با نظم و اندازه گیری حساب شده و براساس محاسبات دقیق و بی خلل ، آفریده شده است .
مثلا در عالم ستارگان ، تعداد ستاره ها رقم بسیار بزرگ و خارج از حیطه شمارشی تشکیل می دهد . وقتی دسته ای از موجودات عالم ، چندان زیاد باشند که حتی شمردن و آمارگیری آن ها ممکن نباشد ، آیا می توان تصور کرد که بدون هیچ حساب و کتابی ، در قمستی از جهان آفرینس در هم ریخته شده اند و بی هیچ نظمی در هم می لولند و هر کدام برای خود به راهی می روند و حرکتی انجام می دهند ؟ اگر چنین باشد آیا جای آن نیست که در اندک مدتی ، همه این کرات درخشان ، با یکدیگر برخورد پیدا کنند و متلاشی شوند و تصادم آن ها ، جهان هستی را به ویرانی و انهدام بکشاند ؟
البته تا مدت های طولانی ، بشر چاره ای نداشت جز آن که با حیرت چشم به آسمان بدوزد و این کرات نورانی را به عنوان موجوداتی مرموز بنگرد و عقل و شعورش راه به جایی نبرد . تا آن که کنجکاوی بشر در این مورد ، علمی بنام علم هیئت را پایه گذاری کرد و قرن های متوالی ، دانشمندان ستاره شناس به تحقیق و مطالعه در این باره پرداختند . و سرانجام ، پس از مطالعات پیگیر و فراوان و محاسبات دقیق و مداوم ، پی بردند که ممکن نیست این همه ستارگان کوچک و بزرگ و اینهمه کرات نورانی ثابت و سیار ، بدون نظم و حساب و عاری از قانون و قاعده در فضا پراکنده باشند . علم بشر دریافت که ستارگان آسمانی ، در کمال نظم و دقت و حساب خلقت شده اند . و هر دسته از آن ها ، مجموعه ها و منظومه هایی را تشکیل می دهند که حتی یک لحظه نمی توانند بی نظم و حساب به حرکات بی پایان خود ادامه دهند .
ملت های مختلف ، با توجه به فرهنگ های گوناگون و سلیقه های متفاوت خود ، نام هایی برای این مجموعه برگزیدند و آن ها را با اسامی متفاوتی که ریشه در افسانه های قومی و ملی آن ها داشت نامیدند . نام « کهکشان » که در ایران بر این مجموعه ها نهاده شده نیز برهمین اساس قرار دارد .
در فصل تابستان هنگامی که هوا صاف و روشن است ، به وضوح میتوان دید که نوار سفیدی در پرند فیروزه ای آسمان ، از یک گوشه افق به سمت دیگر کشیده شده است . هر قدر هوا صاف تر و گاز و بخار کمتر باشد ، و هر قدر ذرات زرد و طلایی مهتاب کمتر در سینه آسمان افشانده شده باشد ، این نوار سفید و شیری رنگ نیز روشن تر و صاف تر و شفاف تر دیده می شود . اقوام و ملل عرب ، این نوار سفید را « مجره » می نامند که معنی آن رودخانه و نهر آب است . یعنی آن چه را که ما « کهکشان » می نامیم ، عرب ها به نهر آبی تشبیه کرده اند که در کف آن ، دانه های شفاف شن تلالو دارد . بدین ترتیب ، ستارگان هم که در طول این نوار دیده می شود ، به همان دانه های شفاف شن تشبیه شده است .
در میان ملل اروپایی نیز نام این نوار « راه شیری » گذاشته اند . این نام نیز ریشه افسانه ای دارد ؛ زیرا اروپاییان گفته اند که در آسمان ماده گاوی بوده و از پستان او شیر سفید رنگی بیرون جهیده و در دل آسمان پخش شده و به صورت این نوار سفید باقی مانده است . در ایران نیز نام کهکشان به همان معنی ساده « کاه کشان » به کار رفته است بدین گونه که این نوار سفید را به جاده ای در سینه آسمان تشبیه کرده اند که از طریق آن بار « کاه » حمل می شده و ذرات سبک و براق کاه ، در طول این راه ریخته شده و نوار سفید رنگ را به وجود آورده است .
 ولی همین نام ، بعدها بر اثر استعمال زیاد و قاعده ساییده شدن حروف کلمات در زبان محاوره ، حرف « الف » از آن ساقط شده و به صورت « کهکشان » در آمده است . قابل ذکر و یادآوری است که بعضی از عوام نیز براساس آروزی زیارت خانه خدا ، کهکشان را به عنوان « راه مکه» می شناسند و نام می برند !!
بهر صورت ، اکنون تحقیقات پی گیر و علمی و مطالعات وسیع نجومی با دلایل محکم ثابت کرده است که این نوار سفید رنگ ، از تراکم تعداد زیادی ستارگان ایجاد شده است .
در سالهای سیاه اواخر قرون وسطی ، و در دوران تاریک مخالفت های مرگباری که کلیسا با علم و دانش و پیشرفت های بشری نشان می داد ، « گالیله » – دانشمند و منجم معروف ایتالیایی که به خاطر کشفیات علمی اش به دادگاههای تفتیش عقاید کلیساهای اروپایی کشیده شده – با همه قید و بندهای که کلیسا برای اهل علم و تحقیق ایجاد می کرد ، سرانجام توانست به ساختن نوعی دوربین نجومی نایل آید . وی با دوربین خود تعدادی از ستارگان آسمانی را مورد مطالعه قرار داد و راه را برای تحقیق در عالم ستارگان گشود . پس از او ، دانشمند و منجم دیگری به نام « هرشل » دوربین قوی تری ساخت که کاربرد بیشتری داشت و تحقیق در احوال ستارگان را آسان تر می کرد . بدین سان ، با وسایل علمی مجهزی که در اختیار بشر قرار گرفت ، دانشمندان توانستند به این موضوع پی ببرند که کهکشان نه شیر گاو است و نه رودخانه و نهر آب . بلکه مجموعه ای از ستارگان است که با تراکم منظم و حساب شده ای ، چنین نوار درخشانی را در آسمان جلوه گر می سازد . با ادامه مطالعات دامنه دار ، حتی موفق شدند تعداد ستارگان کهکشان را نیز به دست آورند . به این ترتیب که نخست یک نقطه آسمان را عکسبرداری کردند و با محاسبه دقیق و علمی بر روی تصویر بدست آمده توانستند تعداد ستارگان موجود در آن قسمت کهکشان را تعیین کنند . آن گاه قسمت های دیگر کهکشان را نیز ، با همان مقایسه محاسبه کردند و عدد ستارگان کهکشان راه شیری را که تقریبا در حدود یکصد هزار میلیون ستاره است به دست آمد .
نگارنده ، کتابی تالیف کرده ام که هم اکنون آماده چاپ است و در آن ، مباحثی درباره اسرار شگفتی های آسمان جمع آوری و مطرح شده است . فصلی از این کتاب درباره چگونگی درخشندگی ستارگان و میزان نور آن ها بحث می کند و از ستارگانی نام می برد که بعضی از آن ها صد برابر خورشید نور و درخشندگی دارند بعضی هزار برابر و حتی بعضی دیگر معادل یک میلیون برابر ! .. فصل دیگری از این کتاب درباره میزان حرارت ستارگان و قدرت تولید گرمای آن هاست . بخش دیگری نیز پیرامون سازمان و ساختمان ستارگان بحث می کند و درباره اینکه ستارگان چیستند و از چه موادی ساخته شده اند اطلاعات جامع و جالبی ارائه می دهد .
 فصل دیگری هم درباره عمر ستارگان و این که پایان کار هر یک به کجا می کشد بحث کرده است . و سرانجام فصلی هم درباره مسائل مربوط به کهکشان که اکنون به طور خلاصه مورد بحث ماست ، تنظیم شده است . کتاب مورد بحث ، بعد از مطالعه بیش از یکصد جلد کتاب تحقیقی که حاوی آخرین اطلاعات علمی درباره اسرار آسمان و ستارگان و اجرام فلکی است ، جمع آوری و تالیف و نگاشته شده است و از طریق مباحث علمی انکار ناپذیر ، راه های هموار و روشنی به سوی خداشناسی گشوده است .
بهر حال باید دانست که تعداد یکصد هزار میلیون ستاره در کهکشان ، مورد اتفاق همه دانشمندان نیست زیرا بعضی از محققین احوال عالم ستارگان ، این تعداد را بسی بیش از این ها دانسته اند . عده ای از ستاره شناسان و دانشمندان علم هیئت و نجوم ، ستارگان کهکشان را بالغ بر یکصد و پنجاه هزار میلیون عدد ذکر کرده اند و حتی بعضی دیگر ، این تعداد را چهارصد میلیون ستاره – فقط در یک کهکشان – دانسته اند .
با آن که اختلاف دراین اعداد ، اختلاف جزئی و ساده ای نیست ولی آنچه مسلم است ، تعداد یکصد هزار میلیون ستاره در کهکشان به طور یقین از راه های علمی به اثبات رسیده است . منتهی مطلب مهم دیگری که باقیمانده است ، این است که کهکشان در جهان خلقت ، همین یکی که اروپایی ها آن را به نام « راه شیری » می شناسند نیست . بلکه تعداد کهکشان هایی که تا امروز در عالم افلاک شناسایی و کشف شده ، حداقل بالغ بر یکصد هزار میلیون کهکشان است .
این دو عدد وقتی در هم ضرب می شوند ، ستارگان تمام کهکشان ها البته با احتساب حداقل تعداد کهکشان ها و حداقل تعداد ستاره ها در هر کهکشان به دست می آید که خود بالغ بر ده هزار میلیارد و نمایش ریاضی آن با یک عدد و رقم « یک » و بیست و دو عدد « صفر » نوشته می شود . اینطور :
۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ و این رقم با آن که حداقل ستارگان کهکشان ها را نشان می دهد ، براستی رقم بسیار بسیار بزرگی است به طوری که اگر تمام مردم روی زمین – در صورتیکه عده آن ها را سه هزار میلیون به حساب آوریم – بخواهند ستارگان آسمان را بشمارند ، و اگر هر کدام در یک ثانیه موفق به شمردن ۱۰ ستاره شوند ، تنها در صورتی می توانند این کار را انجام دهند که هر کدام دست کم سی هزار سال عمر کنند و تمام مدت عمر را نیز مشغول شمارش ستارگان کهکشان ها باشند !
نکته قابل توجه و تعمق این است که تمام این ستارگان در این فضای بی پایان ، با نظم دقیق و محاسبه معینی  واقع شده اند . به طوری که میلیاردها سال از خلقت آن ها می گذرد و در تمام این مدت ، با حرکت های مداوم و وقفه ناپذیری که داشته اند ، هرگز با هم برخورد و تصادمی پیدا نکرده اند . این خود ، دلیل آشکاری است بر آن که در خلقت این ستارگان ، سرعت معین و مشخصی برای هر یک در نظر گرفته شده ، فاصله های آن ها با یکدیگر محاسبه شده ، وزن و حجم هر کدام با دقت کامل مشخص شده ، طرز قرار گرفتن و وضعیت هر کدام نسبت به بقیه براساس محاسبات دقیق تعیین شده ، برای هر کدام مسیر و مدار گردش معینی در نظر گرفته شده ، و آفریننده آن ها در محخاسبات خود حتی یک سر سوزن اشتباه نکرده است و این تازه فقط یک نمونه از مصداق آیه قرآن کریم است که می فرماید : « و کل شی عنده بمقدار » : هر چیزی در نزد پروردگار جهان ، دارای نظم و محاسبه معینی است .


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...

انگیزه های خداشناسی ۱

710

بازدید

نخستین مساله تامل انگیزی که توجه انسان متفکر را به خود جلب می کند – و در تاریخ ادیان نیز همواره مورد بررسی قرار گرفته – این است که « اساسا چه انگیزه ای است که انسان را وادار می کند تا پیرامون مسائلی غیرمادی و ناملموس و مسائل خارج از چهارچوب عینیات و حیطه دسترس آدمی ، بویژه درباره « خداشناسی » بیندیشد ؟ آیا این انگیزه تفکر آور ، عاملی دارای واقعیت و برخوردار از اصالت است یا خیر ؟ و آیا در صورت اصالت داشتن ، عامل اصیل « روانی » است ، یا « عقلانی » ؟ و یا عوامل دیگری همچون علل و عوامل اجتماعی در این امر دخالت دارد ؟ »
در آغاز بحث ، پیش از پرداختن به تحقق در چگونگی انگیزه ها ، آشنایی کوتاهی با هر یک از عوامل لازم است .
عامل روانی : یعنی سرشت انسان ها به گونه ای آفریده شده است که به طور طبیعی و بدون نیاز به هیچ گونه عامل و انگیزه خارجی و تحمیلی ، یا آموزشی و تلقینی ، به وجود « خدا » توجه دارند و در اعماق روان خویش نسبت به خدایی که آفریدگار و تواناست درک و شناخت پیدا می کنند . به عبارت دیگر ، از این دیدگاه ، انسان ها وجود آفریننده جهان را با راهنمایی سرشت روانی و براساس قطرت خویش احساس می کنند . علاقه پرشوری که « مادران » ، در وجود خویش نسبت به فرزندانشان احساس می کنند چه انگیزه ای دارد ؟ آیا کسی این علاقه را به آنها تحمیل و تلقین کرده ؟ آیا علاقه به فرزند را به آن ها آموزش داده اند ؟ طبیعی است که هیچ عاملی در کار نیست ، جز آن که اساس علاقه مادرانه ، بر مبنای فطرت مادر استوار شده است . انسان نیز بر همین اساس نسبت به آفریدگار خود ، درک و علاقه یی فطری در وجود خویش احساس می کند . و این خود ، به صورت انگیزه یی نیرومند برای جستجوی خالق و گام نهادن در راه خداشناسی جلوه گر می شود .
عامل عقلانی : یعنی فکر و منطق انسان همواره به صورت راهنمایی نیرومند و بی تزلزل به کمک شخص می آید و در گستره اندیشه او راههای پی بردن به وجود خالق را روشن و هموار می سازد . با شناختی که از انسان داریم می دانیم که او در مسائل گوناگون به فکر خود متوسل می شود ؛ پیرامون هر موضوعی از ابعاد گوناگون می اندیشد ، و آن گاه دلیل عقلانی و برهان منطقی اقامه می کند و از دریچه های مختلف به تجزیه و تحلیل می پردازد تا به اصل واقعیت آنچه در مسائل مطروحه وجود دارد پی ببرد . وجود این استعداد تحلیلی و منطق عقلانی در انسان ، اقتضاء می کند که درباره خدا نیز بدین گونه و براساس عقل و منطق بیندیشد . به سخن دیگر ، انسان همواره بر آن است تا با نیروی عقل و منطق خود ، علت اصلی وجود این جهان شگرف و شگفت آور را در یابد و آن خدایی را که آفریننده هستی و سازنده جهان است بشناسد .
عامل اجتماعی : یعنی اجتماع انسان ها شکل و شیوه زندگی دسته جمعی آن ها و نیازهای رو به تزایدی که در جهت حل مشکلات روز افزون اجتماعی شان ایجاد می شد ، راهی گشود تا انسان از طریق آن به سوی « خداشناسی » گام بردارد . زیرا در گیرودار زندگی اجتماعی انسان ها دریافتند که در هر جامعه ای ، قوانین مختلف در صورتی اساس محکم و اجرای صحیح و عادلانه و دور از هر تبعیضی خواهد داشت که خالق  جهان ، پشتوانه و موجد آن باشد . چرا که قوانین حقیر و محدودی که بشر وضع می کند ، در عمل ، عدم کارایی خود را در تمام اجتماعات نشان می داد و معلوم می شد که این قوانین ، قادر نیست زندگی انسان ها را به نحوی شایسته در پرتو عدل و مساوات اداره کند .
تحقیق در انگیزه ها
اگر از دیدگاه تحقیق در این عامل ها بنگریم خواهیم دید که دو عامل « روانی » و « عقلانی » ، انگیزه های اصلی توجه انسان به خدا ، و ایمان به پروردگار جهان اند . بدین معنی که هر انسانی در اعماق دل و در پرده های حساس روان و فطرت خویش احساس می کند که این جهان پهناور و این موجودات بی شمار و شگفت نمی تواند بدون آفرینده ای ایجاد شده و بدون نگهدارنده ای بر پای و باقی ماند باشد .
هم چنین متوجه می شود که خود انسان هم که یکی از اجزاء این عالم بی کران است با اراده و قدرت همان خالق توانا آفریده شده است . و آن گاه در نهاد و سرشت خویش ، وابستگی و پیوستگی تردید ناپذیری میان خود و خالق خود احساس می کند . نکته « قابل توجیهی که امروزه واقعیت آن بر جهانیان آشکار می باشد آن است که ، « در پیدایش این احساس ، میان شرقی و غربی ، آفریقایی و آسیایی و اروپایی و دیگران ، تفاوتی نیست . البته باید اقرار کرد که گاهی تلقینات و تبلیغات مخالف و القاء شبهات گوناگون ، روی آینه فطرت آدمی پرده هایی از غبار و تیرگی می کشد . اما هنگامی که پرده ها کنار رفت بار دیگر فطرت انسان ، پاک وشفاف ، متجلی می شود و نور آن بر تیرگی ها می تابد و در پرتو آن ، بار دیگر انسان متوجه « خدا » می شود » .
بدین سان نقش و اثر عامل روانی در این مساله ، قطعی و انکار ناپذیر است .
در بیان « عامل عقلانی » نیز باید گفت : « هنگامی که انسان مرحله خامی و کوتاهی اندیشه را پشت سر می نهد ،  هر چه نیروی عقلی اش افزون تر شود قدرت تشخیص نیز بیشتر در او بالندگی می گیرد . سپس به کمک نیروی عقل و تشخیص ، به کنه بسیاری از مسائل پی می برد و از آن جمله با مساله « علیت » آشنا می شود .
در این مرحله بی تردید انسان با کمی دقت در می یابد که در این جهان پهناور هر چیزی – بدون وجود رابطه منطقی – در هر چیز دیگری موثر نیست . بلکه میان چیزهایی که در یکدیگر موثر می افتند ، روابطی وجود دارد که آن اثر گذاری را توجیه می کند و ما از این روابط ، به « علت و معلول » تعبیر می کنیم .
به عنوان مثال ، فلان دارو و فلان بیماری را درمان می کند ، اما هر دارویی قادر به علاج هر مرضی نیست . آتش می سوزاند اما منجمد نمی کند زیرا بین آتش و سوختن رابطه علت و معلولی هست ولی بین آتش و انجماد ، چنین رابطه ای وجود ندارد . همچنین آب ، عطش را برطرف می کند ، نان انسان گرسنه را سیر می سازد ، باد شاخه درختان را تکان می دهد ، و … این رشته تا بی نهایت ادامه پیدا می کند … .
از این سلسله ادراکات که حاکی از وجود روابطی منطقی و تاثیر گذار در بین « چیزها » است ، برای انسان مسلم می شود که در این جهان ، « علت » و « معلول » وجود دارد ؛ و میان « علت » و « معلول » نیز ارتباط خاصی بر قرار است .
در ادامه همین نوع دقت و مطالعه ، زمانیکه نوبت به خود انسان می رسد متوجه انی واقعیت می شود که اولا هستی او از خودش نیست ؛ و ثانیا حتی پس از ورود به دایره هستی نیز به ذات خویش اتکاء ندارد ؛ زیرا به راهنمایی عقل خود درمی یابد که زمانی ، این انسان نبود ولی « جهان » بود و « هستی » بود . و همچنین ، در آینده زمانی خواهد رسید که حیات انسانی از بین خواهد رفت و همین انسان ، دیگر نخواهد بود درحالیکه « جهان » و « هستی » ، همچنان خواهد بود و ادامه خواهد داشت . انسان متفکر ، از همین نکته می فهمد که وجود او ، « متکی به خود » نیست ، و از جای دیگر سرچشمه گرفته است .
آن گاه ، اندیشه اش در آفاقی گسترده پرواز می کند و او را متوجه انسان های دیگر می سازد . می بیند که آن ها نیز ، زمانی همچون خود او در این جهان نبوده اند و بعدا به وجود آمده اند و روزی نیز از بین خواهند رفت . لذا آنها نیز متکی به قائم به ذات نیستند بلکه هستی آن ها هم یک هستی عاریتی است که پس از پیمودن دورانی ، از آنان باز پس گرفته خواهد شد . زمانی کودک هستند ، زمانی به جوانی می رسند ، زمانی دیگر در میان سالی به سر می برند ، و سرانجام ، زمانی هم پیر می شوند و می میرند یعنی دوران هستی عاریتی شان به پایان می رسد .
انسان متفکر ، در ادامه این اداراکات و تفکرات متوجه می شود که حیوان ها نیز همچون انسان ها از هستی عاریتی برخوردارند . زمانی در این عالم نیستند ، بعدا به وجود می آیند و پس از پیمودن دوران زیست کوتاه یا بلند خود از عرصه هستی خارج می شوند و گاهی نیز نسل شان یکباره منقرض می شود .  گیاهان نیز به همین سرنوشت محکومند . هستی آن ها هم از خودشان نیست . در فصل بهار هستی پیدا می کنند ، مرحله روئیدن را طی می کنند و شکوقا می شوند ، طراوت و شادابی می گیرند ، به رشد و بالندگی می رسند . اما همین که فصل خزان از راه برسد افسرده و پژمرده می شوند و تا بهار دیگر از « هستی » فاصله می گیرند ، یا هستی خود را به کلی از دست می دهند و چیزی از آن ها باقی نمی ماند .
سلسله ادارکات و تفکرات انسان ها ادامه می یابد ؛ نگاهی به آسمان های بی پایان و ستارگان تابان و کرات بی شمار و شناور در فضای بیکران می افکند . در این جا نیز می بینید که هیچ کدام ، از این قانون بر کنار نیستند . ستارگان نیز در حال حرکت و تغییر و تحول به سر می برند و دوره های کودکی و جوانی و پیری را پشت سر می گذارند و به نیستی و نابودی می رسند ؛ منتهی در مقیاسی بسیار وسیع تر .
به عبارت دیگر ،  برای انسان روشن می شود که هم خود او و هم هر موجود دیگری که در این عالم است ، دائما در حال تغییر و تحول به سر می برد . قانون کلی « حرکت » و « تبدل » بر تمام این جهان حکومت می کند . منتهی مقیاس ها فرق دارند . بعضی از موجودات در مقیاس هایی بسیار کوچک در مسیر تحول قرار می گیرند ، و بعضی دیگر این مسیر را در مقیاس های بسیار بزرگ طی می کنند .
نتیجه : هر انسان صاحب فکر و شعوری ، بعد از آن که حالات و کیفیت موجودات این جهان را مورد توجه و دقت قرار دهد بی گمان به راز علت و معلول و ارتباط موجودات گونه گون با یکدیگر پی خواهد برد . پس از تفکر در انی مسائل متوجه خواهد شد که تمامی این عالم – با هر چه در آن است – به طور دایمی در تغییر و تحولی پایان ناپذیر است ؛ و هیچ یک از موجودات جهان پهناور ، در هستی خویش متکی به خود و قائم به ذات نیست . ناچار در گستره اندیشه هایش به این نقطه می رسد که :
« راستی ، آن کیست که به این موجودات عاریتی لباس هستی عاریتی پوشانده است ؟ »
این نقطه ، آغاز یک دو راهی است . دوراهی همیشه انسان و همیشه تاریخ . زیرا که انسان ها همواره بر سر این دو راهی به دو دسته تقسیم می شوند :
۱- الهیون : این گروه معتقدند که عاملی مافوق طبیعت و برتر و بالاتر و تواناتر از همه چیز – به نام « خدا » – تمامی این موجودات را آفریده و آنان را در این مسیر هستی عاریتی قرار داده است .
۲- مادیون [ ماتریالیست ها ] : این گروه بر آن هستند که تمامی موجودات عالم به حکم تصادف – و براساس قانون تکامل ماده – از ذات طبیعت سرچشمه گرفته و گام در عالم وجود نهاده اند . و لذا ، عاملی مافوق طبیعت و به نام « خدا » اساسا وجود ندارد تا چه رسد که موجودات دیگر را به وجود آورده باشد .
آشکار است که این دو منطق متضاد ، درست نقطه مقابل یکدیگر قرار گرفته و به معاوضه ایستاده اند .
اکنون برماست که این دو منطق را با روشی روشن و عقل پسند ، براساس فکر و فهم انسانی ارزیابی کنیم و آن گاه دریابیم که منطق کدام یک از این دو گروه – الهیون و مادیون – باعقل و برهان ، مطابق و موافق خواهد بود .
روش اساسی
برای داوری صحیح پیرامون منطق این دو گروه ، بهترین و اساسی ترین روش آن است که با چشم باز و فکر روشن به مطالعه دقیق در احوال موجودات همین عالم بپردازیم . زیرا نزاع و اختلاف نظر این دو گروه متخالف ، در اصل بر سر همین عالم و همین موجودات است . و بحث آن ها همواره بر این محور می گردد که جهان چگونه پدید آمده است موجودات جهان چگونه به وجود آمده اند .
پس به عنوان یک روش اصولی ، پیش از هر کار باید در این عالم و پدیده ها و مظاهر گوناگونش دقت و تعمق کنیم و با مدد اندیشه ببینیم که آیا در عرصه بیکران این عالم ، آثار روشن و تردید ناپذیر از علم وشعور و حکمت و تدبیر و اراده و آگاهی مشاهده می شود تا بتوان قبول کرد که جهان و موجوداتش را آفریننده یی دانا و توانا و حکیم و مدبر و آگاه و صاحب اراده خلق کرده است ؟ و آیا در این میان ، دست « خدا » چنان واضح و انکار پذیر در کار است که بی هیچ تردیدی باید حق را به الهیون داد ؟ یا آن که در عالم ، اثری از علم و حکمت و قدرت و اراده و آگاهی وجود ندارد و ناچار باید حق را در جانب مادیون دانست ؟
منطق و برهان الهیون
باید دانست که سرسلسله و پیشوا و رهبر و رهنمای الهیون ، انبیاء و پیشوایان مذهبی هستند . و اکثریت عظیمی از فلاسفه و دانشمندان و صاحبان اندیشه های متعالی و خردهای والا – که هرگز چیزی را جز در روشنایی عقل و شعور قبول ندارند ، و هیچ چیز را جز با منطق و برهان قوی طرد و نفی نمی کنند – نیز در گروه الهیون قرار دارند .
چنین گروه روشن و موجه و قابل اعتمادی درباره آفرینش جهان می گویند : « این عالم محسوس – که ما خود نیز جزئی از آن هستیم – به حکم عقل و فطرت از آفریننده یی دانا و توانا سرچشمه گرفته است . و مطالعه و دقت در این جهان و موجودات بی شمار آن ، ما را به سوی آن آفریننده بی همتا راهنمایی می کند . »
نتایج مطالعات و نظرات این گروه را – با آن که ابعاد و جنبه های گوناگون دارد – می توان در شش برهان اصلی ، رده بندی و خلاصه کرد . اگر چه براهین معتبر و در خور اعتنای دیگری نیز از این گروه در دست است ، ولی تمام باهین آن ها و استدلال های قرآن و روایات واحادیث ، به همین شش برهان برگشت می کند .
شش برهان مورد بحث عبارتند از :
۱- برهان هدف .
۲- برهان نظم .
۳- برهان تناسب موجودات .
۴- برهان حرکت .
۵- برهان حدوث .
۶- برهان هدایت .
در این جا ، این نکته قابل توضیح است که عده نسبتا زیادی از محققین و فلاسفه در بحث « اثبات صانع » در گام اول از طریق مبحث « دور » و « تسلسل » وارد می شوند . یعنی با تکیه بر محال بودن دو موضوع باطل و دور از عقل یعنی « دور » و « تسلسل » در رابطه علت و معلول ، بحث « اثبات صانع » را مطرح می کنند .
لکن ما به دو جهت از این روش پیروی نمی کنیم :
۱- به نظر ما ، منطق قرآن و روایات و راهی که ائمه علیهم السلام در این مورد انتخاب کرده اند ، در عین حال که محکم و منطقی است آسان تر نیز هست ؛ یعنی آن ها بدون آن که ، بحث از راه « دور تسلسل » را مورد توجه قرار داده باشند ، دلایل منطقی و روشنگر را در راه اثبات صانع ارائه داده اند .
    2- علوم روز نیز ، بی آنکه بر روش « دور تسلسل » استوار باشند ، در « اثبات صانع » برای صاحبان درک و شعور ، کمک بسیار موثری به شمار می روند . و ما در این کتاب از آن علوم برای نمونه مسائلی را مورد توجه قرار داده ایم .
    از آن جا که ما بحث خود را از همین دو راه پیگیری کرده ایم برمبنای همین دو روش فطرت پذیر و عقل پسند استدلال خواهیم کرد ، لذا پیرامون مساله « دور تسلسل » بحثی نخواهیم داشت . بویژه آن که امروزه ، بطلان « درو تسلسل » از نظر علمی نیز ، ثابت و غیر قابل انکار است .
۱- برهان هدف
    در این برهان از طریق دو مقدمه کوتاه به یک نتیجه قاطع می رسیم .
    مقدمه اول : در هر موجودی اگر آثار و نشانه های حاکی از وجود هدف دیده شود ؛ انسان پس از مطالعه و دقت درمی یابد که آن موجود برای هدفی مشخص ساخته شده است . آن گاه اعتراف می کند که سازنده آن موجود ، دارای علم و شعور و حکمت بی تدبیر بوده که در ساختن آن ، هدف معین و غایت مشخص را در نظر گرفته است .
در این مورد مثال های فراوان می توان ذکر کرد : ساختمانی که دارای اتاق نشیمن ، اتاق خواب ، سالن پذیرایی ، حمام و آشپزخانه ، پلکان و درهای ورودی و خروجی و امثال آن است ، دلالت بر آن دارد که توسط معماری آگاه و با شعور طراحی شده و بدست بنایی ماهر ساخته شده است . اتومبیلی که برای حرکت های سریع یا آهسته ، دنده های مختلف و گاز و کلاج دارد و برای کنترل حرکت ، دستگاه ترمز در آن تعبیه شده و برای حرکت در تاریکی شب ، انواع چراغ ها با نورهای مختلف در آن نصب گردیده است ، و ده ها دستگاه دیگر سیستم های مکانیکی آن را تشکیل می دهند ، گواه بر دانش و مهارت علمی و تکنیکی مهندس سازده آن است .
در این دو مثال – و مثال های فراوان دیگری که می توان آورد – می بینیم که سازندگان ساختمان اتومبیل ، در آن چه به وجود آورده اند هدف های مشخصی را در نظر گرفته و دنبال کرده اند و آثار و نشانه های هدف آن ها در هر دو مورد ، آشکار و انکار ناپذیر است .


نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -

 ادامه مطلب + دانلود...



هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi