2,053
بازدید
فصل سوم
۳- تاریخچه ورود اندیشه مارکسیستی به ایران
بدون شکل، در بررسی ورود اندیشه مارکسیستی به ایران، ذکر تاریخچه از از آشنایی ایرانیان با افکار سوسیالیستی و سوسیال دموکراسی ضروری به نظر می رسد.
این اندیشه ها که در اروپای غربی و روسیه نضج گرفته و رواج یافته بود در نیمه دوم قرن نزودهم به ایران راه یافت. ناقلین این افکار عموماً روشنفکرانی بودند که در خارج از کشور به سر می بردند و یا به دلایل سیاسی و اقتصادی، ایران را ترک کرده بودند.
اولین مرحله آشنایی با این افکار را نویسندگان سیاسی، مانند میرزا آقاخان کرمانی که مدتی را در استانبول سپری کرده بود و میرزا عبدالرحیم طالبوف که عمری را در قفقاز گذرانده بود، فراهم کردند. این دو که به ترتیب از افکار متفکران سوسیالیست مغرب زمین و آرای نویسندگان سوسیال دموکرات ماثر بودندع از طریق نوشته های خود، در جامعه آن روز نفوذ یافتند.
مبارزات انقلابی روسیه و تشکیل احزاب و گروههای انقلابی از جمله حزب سوسیال دموکرات روسیه – نیز، تاثیر خود را در انتقال این اکفار به ایران، برجای گذاشت. ایرانیان مقیم روسیه، در تماس با این جریانات سیاسی و فعالیت این احزاب قرار گرفتند و «اخباری به ایران می رسید که حتی در تاریخهای رسمی دولتی نیز منعکس می شد.»
در سال ۱۹۰۴، به اتبکار استالین و برای آماده نمودن کارگزاران مسلمان، به ویژه ایرانیان در مبارزات انقلابی، گروه سوسیال دموکرات همت در باکو تشکیل شد. این حزب را قدیمی ترین حزب سوسیال دموکرات مسلمانان قفقاز می شمارند که با حزب سوسیال دموکرات روس پیوستگی داشت.
بروز انقلاب ۱۹۰۵ م در روسیه، تاثیرات دامنه دار تری را در رشد و تحلو افکار انقلابی ایران گذاشت و به رشد جنبش مشروطه خواهی کمک رساند و متقابلاً زمینه نشر افکار دموکراسی اجتماعی را بهتر فراهم ساخت. در سال ۱۹۰۵ م ، کمیته سوسیال دموکرات ایران یا اجتماعیون عامیون ایران ددر بادکوبه تشکیل شد. این حزب نیز با کم و شرکت مستقم بلشویکهای ماوراء قفقاز و حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه، به رهبری لنینع شکل گرفت. این کمیته، با حزب همت بستگی داشت، موسسان آن را یک گروه ایرانی مرکب از چند تن انقلابی تبریز و تهران نوشته اند که عامل مهم تبلیغ افکار سوسیال دموکراسی به شمار می روند.
اعضای این کمیته، غالباً ایرانیانی بودند که از ایران مهاجرت کرده و به کسب تجارت مشغول بودند.
کمیته اجتماعیون عامیون ایران، بزودی فعالیت خود را در شرهای تهران، مشهد، رشت، انزلی، تبریز و اسفهان آغاز کرد. افراد این گروه برای ایجاد شعباتی از این حزب دست به فعالیت زدند که از جمله این افراد می توان به حیدر خان عمو اوغلی اشاره کرد.
پیه گذارن شعبه اجتماعیون ، عامیون تبریز، چند تن از بازرگانان به نامهای میرهاشم، حاج رسول صدقیانی، میرزا علی اصغر خویی، شریف زاده، تقی زاده و … بودند و امور آن به ریاست کربلایی علی مسیو اداره می شد.
شعبه اجتاعیون، عامیون رشت و انزلی، بعد از شعبه تهران، از مهم ترین و فعالترین شاخه های آن فرقه به شمار می رفت. چون نفوذ افکار سوسیال دموکراسی در رشت و انزلی، به دلیل روابط تجاری تنگاتنگ با قفقاز و روسیه و ارتباط مستقیم و دائمی آزادیخواهان این دو منطقه با هم بیشتر بود. نمایندگان سوسیال دموکرات رشت، بارت بودند از سردار محی، میرزاکریم رشتی، میرزا حسین کسمایی، سید اشرف الدین گیلانی و نعکلیان. لازم به ذکر است که بنا به تصمیم کمیته بلشویکی باکو، ارژنیکیدزه که از اعضای فعال حزب سوسیال دموکرات ایران در قفقاز و عضو کمیته مرکزی آن سازمان بود، به منظور سازمان دادن به کار مجاهدین و توسعه فعالیت های نظری و سیاسی به رشت اعزام شد . وی تقریباً یکسال در گیلان اقامت داشت. ارژنیکیدزه، همراه سردار محی در حرکت انقلابیون رشت به تهران شرکت کرد و در این دوره با میرزا کوچک خان که از مجاهدین گیلان بود آشنایی یافت. به ابتکار ارژنیکیدزه، در رشت کلوپی بنیاد نهاده شد که مرکز نشر افکار سوسیالیستی و مارکسیستی گردید. وی ضمن توجه به کار سازمانی”، به اهمیت کار نظری نیز واقف بود و تحت نظر او ، بخشی از مانیفست کمونیست از طرف سوسیلا دموکراتهای رشت به فارسی ترجمه شد.
پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه، تحول جیدید را در رواج افکار سوسیالیستی در ایران به دنبال داشت. شعار حمایت از جنبش های آزادیخواهانه و ضد استعماری این انقبلا، نیروهای سوسیال دموکرات و مترقی و انقلابی ایران را امیدوار ساخت. و عمده ترین اثرش را به شکل تشکیل حزب کمونیست ایران منعکس ساخت. حزب کمونیست ایران، در ابتدا تحت نام عدالت، در محله صابونچی واقع در باکو، درماه مه ۱۹۱۷ تشکیل یافت. سلطان زاده در مورد تشکیل این حزب می نویسد : در سال ۱۹۱۴ م کارگران ایرانی در باکو دراعتراض به جنگ امپیالیستی شرکت کردند. این گره بعد از انقلاب فوریه ۱۹۱۷ م به فعالیت خود درایران ادامه دادند. این حزب در واقع جانشین حزب اجتماعیون عامیون ایران به شمار می رفت.
در سال ۱۲۹۸ هـ . ش (۱۹۱۹م) عده ای از اعضای حزب عدالت به منظور تشکیل واحدهای سازمانی به ایران اعزام شدند و در شهرهای ایران واحدهای کوچک حزبی ایجاد کردند. ورود ارتش سرخ در تعقیب نیروهای روس سفید به انزولی، فعالیت این عاضا را تشدید کرد و زمینه همکاری با نهضت جنگ را فراهم ساخت.
این حزب در تابستان ۱۲۹۹ هـ .ش (۱۹۲۰ م (اولین کنگره خود را در انزلی تشکیل داد و تحت عنوان حزب کمونیست ایران که در واقع به فاصله کوتاهی پس از اشغال انزلی توسط قشون سرخ و تاسیس جمهوری شورائی گیلان ایجاد شد شروع به کار کرد. اعلام موجودیت این حزب و فعالیت آن در شمال، که با دیدگاههای کوچک خان منطبق نبود، اختلافاتی را دامن زد که در شکست نهضت جنگل موثر افتاد.
پس از اولین کنگره حزب کمونیست که در انزلی تشکیل شد ، چهار نفر، سخنگوی این حزب شمرده می شدند : ۱- کامران آقازاده ۲- سلطان زاده ۳- پیشه وری ۴- حیدر خان عمواوغلی. لنچافسکی در مورد تشکیل حزب کمونیست می نویسد : حزب کمونیست ایران، اساساً مخلوق خود ایران نبود و مقدمه و اساس آن ، ابتدا در روسیه شوروی پی ریزی شده بود.
پس از شکست نهضت جنگل و اشغال رشت و انزلی، اکثر سران حزب کمونیست ایران، به باکو رفتند و پس از مدتی، سلطان زاده یکی از سران حزب که در شوروی به سر میبرد، کتابی تحت عنوان «ایران معاصر» انتشار داد که در آن آمده بود، نهضت کمونیستی ایران دستورات کمینترن را موبه مواجرا می کرده است.
فعالیت این حزب در بخش خارجی بیشتر در ارتباط با کمینترن بود و در بخش داخلی، ایجاد اتحادیه های کارگری و فعالیت های مطبوعاتی بود.
این حزب تا زمان قدرت گیری کامل رضاخان، از او به عنوان «کشی که دست سید ضیاء الدین عامل امپریالیسم را کوتاه کرد» حمایت می کرد. اما با روی کار آمدن رضا شاه و اقدماتی که بعداً به عمل آورد، حزب کمونیست متوجه اشتباه خود شد. با وجود این در میان اعضای حزب در برخورد با رضا شاه، دودستگی وجود داشت. به همین جهت دومین کنگره حزب کمونیست، به صورت مخفیانه در شهریور ۱۳۰۶ هـ . ش (۱۹۲۷) م برگزار شد تا آخرین موضوع خود را در برابر رژیم موجود ، مشخص کند. مخالفین رضاشاه، موفق شدند ادعای خود را مبنی بر انگلوفیل بودن رضاشاه اثبات کنند و بدین ترتیب موافقان رضا شاه را از حزب تصفیه کنند.
در مورد سازمان و تشکیلات این حزب در این دوره ، آقابکف می نویسد : … یکی از نمایندگان بین المللی سوم به من گفت که … تشکیلات حزبی آنها به نظرش آن قدر مغشوش و نامنظم آمده که بایستی حتماً در آن تجدید نظر کرد… برای اصلاح امور لازم است که در وهله اول، از دست این انگل ها (جاسوسان پلیس ایران که در حزب بودند) خلاص شد و پس از یک تصفیه دامنه دار، به آنها کمک نمود، تا شبکه های حزبی خود را در سراسر مملکت گسترش دهند.
این حزب در سال ۱۳۱۰ هـ . ش (۱۹۱۳ م ) توسط رژیم رضاشاه مضمحل شد و فعالیتهایش به خارج از کشرو انتقال یافت.
آخرین فعالیت حزب کمونیست در دوره دیکتاتوری رضاخان، فعالیت حزب کمونیست، به رهبری سه تن، به نامهای ارانی، کامبخش، کامران بود. آغاز تشکل این گروه، بدنی ترتیب بود که پس از فروپاشی حزب کمونیست ایران و در پی آشنایی دکتر ارانی با ایرج اسکندری و بزرگ علوی تصمیم به آغاز فعالیت های سیاسی گرفته می شود. اولین اقدام این سه تن انتشار مجله علمی دنیا بود که به صاحب امتیازی ارانی در ۱۳۱۲ (۱۹۳۳ م) شروع به کارکرد و تال سال ۱۳۱۴ هـ . ش (۱۹۳۵ م) به طور پیوسته و گاه ناپیوسته، منتشر می شد و در آن اصول علمی مارکسیسم تشریح می شد.
خامه ای توضیح می دهد که ارانی و اسکندری و علوی در سال ۱۳۱۴ (۱۹۳۵م) تصمیم به تاسیس مجدد حزب کمونیست گرفتند ولی برای اینکار اجازه کمینترن لازم بود و ارانی به همین منظور به مسکو رفت. پس از بازگشت ارانی فردی به نام نصرالله کامران، ضمن ملاقاتهایی با کامبخش و ارانی ، این دو نفر را با هم آشنا کرده و قرار می شود تا زمان تشکیل کنگره سوم، یک کمیته مرکزی موقت مرکب از افراد وابسته به این دو نفر که هرگز تشکیل نشد، حزب را اداره کند. بعد از تلاقی این دو گروه ، هویت مستقلی به نام گروه ۵۳ نفر بوجود می آید.
این گروه، پس از تشکیل، مبارزات خویش را آغاز کرد ولی در همان ابتدای کار و به طور کاملاً تصادفی، کل جریان در سلان ۱۳۰۶ هـ . ش(۱۹۳۷ م) توسط پلیس کشف شد و گروه ۵۳ نفر دستیگر گردید. ارانی به طور مرموزی کشته شد و بقیه پس از حوادث شهریور ۱۳۲۰ از زندان آزاد شدند.
ذکر این جریانات در واقع پیشینه ای تاریخی از مارکسیسم در ایران بودع ولی توسعه واقعی مارکسیسم در ایران به عنوان یک جریان سیاسی در فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ هـ. . ش به وقوع پیوست. پس از سقوط رضاشاه در ۱۳۲۰ هـ.ش (۱۹۴۱م) عده ای از آزادیخواهان و مخالفین دیکتاتوری رضاشاهه که هسته مرکزی آنها را گروه پنجاه و سه نفر تشکیل می داد در ۷ مهر ۱۳۲۰ به تشکیل حزب توده اقدام کردند. درجلسه هیات موسسات هیئتی مرکز از ۱۵ نفر کمیته موقت تشکیل دادن که در راس آنها سلیمان میرزا اسکندری قرار داشت.
حزب توده، بر پایه دو اصل عقیدتی و تشکیلاتی شکل گرفت. اصل عقیدتی حزب توده مارکسیسم ، لنینیسم بود و اصل سازمانی آن، ترکیب فعالیت علنی و فعالیت مخفی و تکیه بر روی اقلیتی به نام پیشاهنگ به اصطلاح طبقه کارگر، برای جذب مردم و یورش ببه دژ سرمایه داری و تصرف آن برای ایجاد نظام سوسیالیستی هدف عالی و نهایی حزب توده بود. اما حزب از بروز تمایلات ضد مذهبی خود پرهیز کرد و در نامه مرم نوشت: حزب توده ایران، نه تنها مخالف مذهب نیست بلکه به مذهب به طور کلی و مذهب اسلام خصوصاً احترام می گذارد و اهداف سیاسی خود را در بدست آوردن آزادی و انجام اصلاحات اساسی در مورد فرهنگی و اقتصادی و جلوگیری از استبداد و ارتجاع می داند. و گرچه در نکگره اول، سیاست خارجی خود را استقلال و حفظ منافع ایران بیان داشت ولی از این سیاست عدول کرده و به حمایت از سیاستهای شوروی در ایران پرداخت و در نامه مردم نوشت : ما برای دولتهای بزرگ در ایران، منافع مشروعی قائلیم و هرگز در صدد آن نیستیم که این منافع را انکار کرده و آنها را به خطر اندازیم. و بر مبنای همین سیاست، در مسئله امتیاز نفت، احزاب دموکرات آذربایجان و جنبش ملی کردن نفت و کودتای ۲۸ مرداد ، از منافع شوروی حمایت کرد.
حزب توده در رابطه با کسب اهداف سیاسی خود از کانال قانون، وظیفه فوری خود را آموزش کادر ها برای گسترش فعالیت های حزبی اعلام کرد و تشکیلات خود را در تهران و سایر شهر ستانها ایجاد نمود و سازمانی مخفی نیز در ارتش، تدارک دید که به سازمان نظامی حزب مشهور بود.
حزب توده که از نظر توسعه و تحکیم سازمانهای حزبی و صنفی و تجربه سازماندهی و برنامه ریزی، ایجاد اتحاد تاکتیکی و جبهه ای ، قدرت مندترین حزب کشور بود. با طرح اصلاحات سیاسی نو، مانند لیبرالیسم و سوسیالیسم و بیان مسایل و مشکلات روز در اعلامیه ها و روزنامه ها و آثار منتشره اثر خود را در بافت سنتی جامعهه ایران گذاشت و به قول آل احمد، اثری را در بینش سیاسی مردم گذاشت که در تمام دوره مشروطیت سابقه نداشت. ولی متاسفانه به علت استراتژی بیگانه پرستی، چپ روی و فرصت طلبی و پیروی بیقید و شرط از سیاستهای شوروی، طرح کننده بسیاری از مشکلات بود.
حزب توده، باورود به مجلس، نقش خود را در تحولات سیاسی – اقتصادی کشور و دفاع از منافع شوروی ایفا کرد. در مجلس چهارم، نه نفر از اعضای حزب توده، به مجلس راه یافتند.
حزب توده، در اقدامات خود، جایگاهی نیز برای تروریسم ایجاد کرد. ترور محمد مسعود توسط خسرو روزبه، تیر انازی ناصر فخرایی به شاه و ترور احمد دهقان مدیر مجله درباری تهران مصور توسط جعفری از آن جمله اند.
از جمله احزاب مارکسیستی دگیر در این دوره فرقه دموکرات آذربایجان بود. این فرقه پس از ملاقات پیشه وری با میر جعفری باقراف، رئیس جمهور آذربایجان شوروی در باکوع با صلاحدید دولت شوروی و پشتیبانی و مساعدت مادی و معنوی ماموری آن دولت و بدون اطلاع رهبران حزب توده و بدون جلب نظر موافق آنها در آذربایجان تشکیل شد. اما از آنجایی که عده زیادی از فعالترین افراد آذربایجانی در صفوف حزب توده فعالیت می کدند و بدون آنها ، این فرقه از کادرهاای فعال محروم می ماند و علاوه بر آن ادامه فعالیت دو حزب با ادعای آزادیخواهی و رهبری مردم به سوی دمکراسی، مقدور نبود، لذا، انحلال تشکیل حزب توده و الحق آن به فرقه دموکرات آذربایجان، ضروری تشیخص داده شد. اعضای این فرقه، حزب توده را حزبی پارلمانتاریستی تلقی کرده حال آنکه وظیفه خود را انجام انقلاب ملی – دموکراتیک، اعلام کردند. در کتاب ۱۲ شهریور که دراولین سالگرد تشکیل این فرقه منتشر شد آمده است : گرچه اعضای حزب توده … مبارزات شدیدی با عناصر ارتجاعی، به عمل آورده بودند ، ولی موفق به برداشتن قدمهای عملی نشده بودند. بعلاوه حزب توده … نتوانسته بود تمام اهالی را دور خود جمع نماید.
علل تشکیل این فرقه در واقع، تجاوز آشکار دولت مرکزی به حقوق آذربایجانی ها و حضور شوروی در ایران بود که در رقابت با انگلستان در پی کسب مناطق نفوذ بود.
این فرقه، تا حدی توانست، اهداف خود را که خود مختاری مردم آذربایجان، تصویب انجمند های ایالتی و ولایتی و اجراء و تکمیل قانون اساسی بود، در آذربایجان پیاده کند، اما به دلیل وابستگی به شوروی در صحنه موازنه قدرت بین المللی، به مهره بی اراده ای تبدیل شده و سر انجام دچار شکست گردید.
مقارن، تکشیل فرقه دموکرات آذربایجان، حزب دمومکرات کردستان (کومله) نیز در مهاباد به ریاست قاضی محمد و حمایت دولت شوروی تشکیل شد و توانست اهداف مشابی را در ناحیه کردستان به مرحله عمل در آورد ولی این فرقه نیز، و جه المصالحه سیاستهای بین المللی شد و از هم پاشید.
یکی دیگر از تشکیلات سیاسی که گرایش مارکسیستی داشت، کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایران در اروپا بود که در اواخر دهه ۱۳۳۰ پا گرفت. کنفدراسیون که خود مولود تحولات سیاسی و فکری دهه های پیشین جامعه روشنفکری ایران بود، از فرهنگ معاصر اروپایی و به ویژه «جنبسش چپ نو» و ایدئولوژیهای همزاد آن به شدت تاثیر گرفت و به نوبه خود در تکوین فرهنگ و اندییشه سیاسی بخشی از نسل جوان آن روز ایران، به ویژه دانشجویان، تاثیر گذارد. کنفدراسیون عمری مستعجل داشت و در پایان دهه ۱۳۴۰ تحت تاثیر ناهمگونی های فرهنگ و ایدئولوژیک گردانندگان آن و عوامل دیگری که نیازمند بررسی است فروپاشید. از آن پس آنچه وجود داشت، گروههایی بود که هر یک نام کنفدراسیون را بر خود داشتند و در واقع پوششی «باز» برای فعالیت های این و آن جریان ایدئولوژیک محسوب می شدند.
کنفدراسیون ، نشریات فرهنگی متفاوتی داشت که به کار فرهنگی اختصاص داشتند مهم ترین آنها ، نشریه نامه پارسی بود که نوعی ارگان فرهنگی کنفدراسیون به شمار می رفت.
کنفدراسیون کا رخد را با فعالیتهای فرهنگی و صنفی آغاز کرد و رفته رفته شکل سیاسی و رادیکال به خود گرفت.
نوع دیگری از گرایشات مارکسیستی در ایران، مارکسیسم چریکی بود. خیانت و شکست حزب توده، مارکسیستهای جوان را دچار یاس کرده بود و لذا موج چریکی آمریکای لاتین و «چپ نو» اروپای غربی بر ایران نیز تاثیر گذاشت و بخشی از جوانان سرخورده از حزب توده را به خود جذب کرد و بخشی نیز به مائوئیسم پیوستند.
این مارکسیستهای جوان دو گروه بودند ۱- گروه پیشاهنگ پویان – احمد زاده – مفتاحی ۲- گروه پیشتاز جزنی – ظریف.
سازمان چریکهای فدائی خلق، از رشد و پیوند این دو گروه که تا قل از وحدت در فروردین ماه ۵۰ مستقل از هم عمل می کردند بوجود آمد. این دو گروه، قبل از ادغام ، هر کدام مراحل تکاملی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته و ازاواسط سال ۴۹ تا فروردین ۵۰ طی یک سری همکاری هی عملی در مبارزه و تبادل نظرهای تئوریک، سازمان چریکهای فدائی خلق را به وجود آوردند.
بنابر این، چریکهای فدائی خلق در آغاز یک محفل دانشجویی بود که به دنبال شیوه جدید مبارزه بود. احمدزاده در «مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک» می نویسد : گروه ما به هدف عاجل آموزش مارکسیسم ، لنینیسم و تحلیل شرایط اقتصادی و اجتماعی میهن ما تشکیل شده بود.
این دانشجویان ، مدتی ، آثار مارکس، انگلس و لنین و مائوتسه دون را مطالعه کردند و به مائوئیسم گرایش یافتند. در همین اثناء ، کتاب انقلاب در انقلاب رژی دبره به دستشان رسید و تئوریهای آن را پذیرفتند و بر ضرورت مبارزه مسلحانه تاکید کردند. امیرپرویز پویان جزوه ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا را نوشت و مشی حزب توده را که تئوری بقاء می نامید رد کرد. او می نویسد : مارکسیست های سنتی، حزب توده و … می گویند برای بقای خود باید کاری نکنیم، در حالی که جوهر مارکسیسم این است که عمل کنیم. وی بدین ترتیب ضرورت مبارزه مسلحانه را مطرح می کند و می گوید، این مبارزه چهره بزرک کرده رژیم و ماهیت ضد خلقی اش را آشکار می کند.
۳- تاریخچه ورود اندیشه مارکسیستی به ایران
بدون شکل، در بررسی ورود اندیشه مارکسیستی به ایران، ذکر تاریخچه از از آشنایی ایرانیان با افکار سوسیالیستی و سوسیال دموکراسی ضروری به نظر می رسد.
این اندیشه ها که در اروپای غربی و روسیه نضج گرفته و رواج یافته بود در نیمه دوم قرن نزودهم به ایران راه یافت. ناقلین این افکار عموماً روشنفکرانی بودند که در خارج از کشور به سر می بردند و یا به دلایل سیاسی و اقتصادی، ایران را ترک کرده بودند.
اولین مرحله آشنایی با این افکار را نویسندگان سیاسی، مانند میرزا آقاخان کرمانی که مدتی را در استانبول سپری کرده بود و میرزا عبدالرحیم طالبوف که عمری را در قفقاز گذرانده بود، فراهم کردند. این دو که به ترتیب از افکار متفکران سوسیالیست مغرب زمین و آرای نویسندگان سوسیال دموکرات ماثر بودندع از طریق نوشته های خود، در جامعه آن روز نفوذ یافتند.
مبارزات انقلابی روسیه و تشکیل احزاب و گروههای انقلابی از جمله حزب سوسیال دموکرات روسیه – نیز، تاثیر خود را در انتقال این اکفار به ایران، برجای گذاشت. ایرانیان مقیم روسیه، در تماس با این جریانات سیاسی و فعالیت این احزاب قرار گرفتند و «اخباری به ایران می رسید که حتی در تاریخهای رسمی دولتی نیز منعکس می شد.»
در سال ۱۹۰۴، به اتبکار استالین و برای آماده نمودن کارگزاران مسلمان، به ویژه ایرانیان در مبارزات انقلابی، گروه سوسیال دموکرات همت در باکو تشکیل شد. این حزب را قدیمی ترین حزب سوسیال دموکرات مسلمانان قفقاز می شمارند که با حزب سوسیال دموکرات روس پیوستگی داشت.
بروز انقلاب ۱۹۰۵ م در روسیه، تاثیرات دامنه دار تری را در رشد و تحلو افکار انقلابی ایران گذاشت و به رشد جنبش مشروطه خواهی کمک رساند و متقابلاً زمینه نشر افکار دموکراسی اجتماعی را بهتر فراهم ساخت. در سال ۱۹۰۵ م ، کمیته سوسیال دموکرات ایران یا اجتماعیون عامیون ایران ددر بادکوبه تشکیل شد. این حزب نیز با کم و شرکت مستقم بلشویکهای ماوراء قفقاز و حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه، به رهبری لنینع شکل گرفت. این کمیته، با حزب همت بستگی داشت، موسسان آن را یک گروه ایرانی مرکب از چند تن انقلابی تبریز و تهران نوشته اند که عامل مهم تبلیغ افکار سوسیال دموکراسی به شمار می روند.
اعضای این کمیته، غالباً ایرانیانی بودند که از ایران مهاجرت کرده و به کسب تجارت مشغول بودند.
کمیته اجتماعیون عامیون ایران، بزودی فعالیت خود را در شرهای تهران، مشهد، رشت، انزلی، تبریز و اسفهان آغاز کرد. افراد این گروه برای ایجاد شعباتی از این حزب دست به فعالیت زدند که از جمله این افراد می توان به حیدر خان عمو اوغلی اشاره کرد.
پیه گذارن شعبه اجتماعیون ، عامیون تبریز، چند تن از بازرگانان به نامهای میرهاشم، حاج رسول صدقیانی، میرزا علی اصغر خویی، شریف زاده، تقی زاده و … بودند و امور آن به ریاست کربلایی علی مسیو اداره می شد.
شعبه اجتاعیون، عامیون رشت و انزلی، بعد از شعبه تهران، از مهم ترین و فعالترین شاخه های آن فرقه به شمار می رفت. چون نفوذ افکار سوسیال دموکراسی در رشت و انزلی، به دلیل روابط تجاری تنگاتنگ با قفقاز و روسیه و ارتباط مستقیم و دائمی آزادیخواهان این دو منطقه با هم بیشتر بود. نمایندگان سوسیال دموکرات رشت، بارت بودند از سردار محی، میرزاکریم رشتی، میرزا حسین کسمایی، سید اشرف الدین گیلانی و نعکلیان. لازم به ذکر است که بنا به تصمیم کمیته بلشویکی باکو، ارژنیکیدزه که از اعضای فعال حزب سوسیال دموکرات ایران در قفقاز و عضو کمیته مرکزی آن سازمان بود، به منظور سازمان دادن به کار مجاهدین و توسعه فعالیت های نظری و سیاسی به رشت اعزام شد . وی تقریباً یکسال در گیلان اقامت داشت. ارژنیکیدزه، همراه سردار محی در حرکت انقلابیون رشت به تهران شرکت کرد و در این دوره با میرزا کوچک خان که از مجاهدین گیلان بود آشنایی یافت. به ابتکار ارژنیکیدزه، در رشت کلوپی بنیاد نهاده شد که مرکز نشر افکار سوسیالیستی و مارکسیستی گردید. وی ضمن توجه به کار سازمانی”، به اهمیت کار نظری نیز واقف بود و تحت نظر او ، بخشی از مانیفست کمونیست از طرف سوسیلا دموکراتهای رشت به فارسی ترجمه شد.
پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه، تحول جیدید را در رواج افکار سوسیالیستی در ایران به دنبال داشت. شعار حمایت از جنبش های آزادیخواهانه و ضد استعماری این انقبلا، نیروهای سوسیال دموکرات و مترقی و انقلابی ایران را امیدوار ساخت. و عمده ترین اثرش را به شکل تشکیل حزب کمونیست ایران منعکس ساخت. حزب کمونیست ایران، در ابتدا تحت نام عدالت، در محله صابونچی واقع در باکو، درماه مه ۱۹۱۷ تشکیل یافت. سلطان زاده در مورد تشکیل این حزب می نویسد : در سال ۱۹۱۴ م کارگران ایرانی در باکو دراعتراض به جنگ امپیالیستی شرکت کردند. این گره بعد از انقلاب فوریه ۱۹۱۷ م به فعالیت خود درایران ادامه دادند. این حزب در واقع جانشین حزب اجتماعیون عامیون ایران به شمار می رفت.
در سال ۱۲۹۸ هـ . ش (۱۹۱۹م) عده ای از اعضای حزب عدالت به منظور تشکیل واحدهای سازمانی به ایران اعزام شدند و در شهرهای ایران واحدهای کوچک حزبی ایجاد کردند. ورود ارتش سرخ در تعقیب نیروهای روس سفید به انزولی، فعالیت این عاضا را تشدید کرد و زمینه همکاری با نهضت جنگ را فراهم ساخت.
این حزب در تابستان ۱۲۹۹ هـ .ش (۱۹۲۰ م (اولین کنگره خود را در انزلی تشکیل داد و تحت عنوان حزب کمونیست ایران که در واقع به فاصله کوتاهی پس از اشغال انزلی توسط قشون سرخ و تاسیس جمهوری شورائی گیلان ایجاد شد شروع به کار کرد. اعلام موجودیت این حزب و فعالیت آن در شمال، که با دیدگاههای کوچک خان منطبق نبود، اختلافاتی را دامن زد که در شکست نهضت جنگل موثر افتاد.
پس از اولین کنگره حزب کمونیست که در انزلی تشکیل شد ، چهار نفر، سخنگوی این حزب شمرده می شدند : ۱- کامران آقازاده ۲- سلطان زاده ۳- پیشه وری ۴- حیدر خان عمواوغلی. لنچافسکی در مورد تشکیل حزب کمونیست می نویسد : حزب کمونیست ایران، اساساً مخلوق خود ایران نبود و مقدمه و اساس آن ، ابتدا در روسیه شوروی پی ریزی شده بود.
پس از شکست نهضت جنگل و اشغال رشت و انزلی، اکثر سران حزب کمونیست ایران، به باکو رفتند و پس از مدتی، سلطان زاده یکی از سران حزب که در شوروی به سر میبرد، کتابی تحت عنوان «ایران معاصر» انتشار داد که در آن آمده بود، نهضت کمونیستی ایران دستورات کمینترن را موبه مواجرا می کرده است.
فعالیت این حزب در بخش خارجی بیشتر در ارتباط با کمینترن بود و در بخش داخلی، ایجاد اتحادیه های کارگری و فعالیت های مطبوعاتی بود.
این حزب تا زمان قدرت گیری کامل رضاخان، از او به عنوان «کشی که دست سید ضیاء الدین عامل امپریالیسم را کوتاه کرد» حمایت می کرد. اما با روی کار آمدن رضا شاه و اقدماتی که بعداً به عمل آورد، حزب کمونیست متوجه اشتباه خود شد. با وجود این در میان اعضای حزب در برخورد با رضا شاه، دودستگی وجود داشت. به همین جهت دومین کنگره حزب کمونیست، به صورت مخفیانه در شهریور ۱۳۰۶ هـ . ش (۱۹۲۷) م برگزار شد تا آخرین موضوع خود را در برابر رژیم موجود ، مشخص کند. مخالفین رضاشاه، موفق شدند ادعای خود را مبنی بر انگلوفیل بودن رضاشاه اثبات کنند و بدین ترتیب موافقان رضا شاه را از حزب تصفیه کنند.
در مورد سازمان و تشکیلات این حزب در این دوره ، آقابکف می نویسد : … یکی از نمایندگان بین المللی سوم به من گفت که … تشکیلات حزبی آنها به نظرش آن قدر مغشوش و نامنظم آمده که بایستی حتماً در آن تجدید نظر کرد… برای اصلاح امور لازم است که در وهله اول، از دست این انگل ها (جاسوسان پلیس ایران که در حزب بودند) خلاص شد و پس از یک تصفیه دامنه دار، به آنها کمک نمود، تا شبکه های حزبی خود را در سراسر مملکت گسترش دهند.
این حزب در سال ۱۳۱۰ هـ . ش (۱۹۱۳ م ) توسط رژیم رضاشاه مضمحل شد و فعالیتهایش به خارج از کشرو انتقال یافت.
آخرین فعالیت حزب کمونیست در دوره دیکتاتوری رضاخان، فعالیت حزب کمونیست، به رهبری سه تن، به نامهای ارانی، کامبخش، کامران بود. آغاز تشکل این گروه، بدنی ترتیب بود که پس از فروپاشی حزب کمونیست ایران و در پی آشنایی دکتر ارانی با ایرج اسکندری و بزرگ علوی تصمیم به آغاز فعالیت های سیاسی گرفته می شود. اولین اقدام این سه تن انتشار مجله علمی دنیا بود که به صاحب امتیازی ارانی در ۱۳۱۲ (۱۹۳۳ م) شروع به کارکرد و تال سال ۱۳۱۴ هـ . ش (۱۹۳۵ م) به طور پیوسته و گاه ناپیوسته، منتشر می شد و در آن اصول علمی مارکسیسم تشریح می شد.
خامه ای توضیح می دهد که ارانی و اسکندری و علوی در سال ۱۳۱۴ (۱۹۳۵م) تصمیم به تاسیس مجدد حزب کمونیست گرفتند ولی برای اینکار اجازه کمینترن لازم بود و ارانی به همین منظور به مسکو رفت. پس از بازگشت ارانی فردی به نام نصرالله کامران، ضمن ملاقاتهایی با کامبخش و ارانی ، این دو نفر را با هم آشنا کرده و قرار می شود تا زمان تشکیل کنگره سوم، یک کمیته مرکزی موقت مرکب از افراد وابسته به این دو نفر که هرگز تشکیل نشد، حزب را اداره کند. بعد از تلاقی این دو گروه ، هویت مستقلی به نام گروه ۵۳ نفر بوجود می آید.
این گروه، پس از تشکیل، مبارزات خویش را آغاز کرد ولی در همان ابتدای کار و به طور کاملاً تصادفی، کل جریان در سلان ۱۳۰۶ هـ . ش(۱۹۳۷ م) توسط پلیس کشف شد و گروه ۵۳ نفر دستیگر گردید. ارانی به طور مرموزی کشته شد و بقیه پس از حوادث شهریور ۱۳۲۰ از زندان آزاد شدند.
ذکر این جریانات در واقع پیشینه ای تاریخی از مارکسیسم در ایران بودع ولی توسعه واقعی مارکسیسم در ایران به عنوان یک جریان سیاسی در فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ هـ. . ش به وقوع پیوست. پس از سقوط رضاشاه در ۱۳۲۰ هـ.ش (۱۹۴۱م) عده ای از آزادیخواهان و مخالفین دیکتاتوری رضاشاهه که هسته مرکزی آنها را گروه پنجاه و سه نفر تشکیل می داد در ۷ مهر ۱۳۲۰ به تشکیل حزب توده اقدام کردند. درجلسه هیات موسسات هیئتی مرکز از ۱۵ نفر کمیته موقت تشکیل دادن که در راس آنها سلیمان میرزا اسکندری قرار داشت.
حزب توده، بر پایه دو اصل عقیدتی و تشکیلاتی شکل گرفت. اصل عقیدتی حزب توده مارکسیسم ، لنینیسم بود و اصل سازمانی آن، ترکیب فعالیت علنی و فعالیت مخفی و تکیه بر روی اقلیتی به نام پیشاهنگ به اصطلاح طبقه کارگر، برای جذب مردم و یورش ببه دژ سرمایه داری و تصرف آن برای ایجاد نظام سوسیالیستی هدف عالی و نهایی حزب توده بود. اما حزب از بروز تمایلات ضد مذهبی خود پرهیز کرد و در نامه مرم نوشت: حزب توده ایران، نه تنها مخالف مذهب نیست بلکه به مذهب به طور کلی و مذهب اسلام خصوصاً احترام می گذارد و اهداف سیاسی خود را در بدست آوردن آزادی و انجام اصلاحات اساسی در مورد فرهنگی و اقتصادی و جلوگیری از استبداد و ارتجاع می داند. و گرچه در نکگره اول، سیاست خارجی خود را استقلال و حفظ منافع ایران بیان داشت ولی از این سیاست عدول کرده و به حمایت از سیاستهای شوروی در ایران پرداخت و در نامه مردم نوشت : ما برای دولتهای بزرگ در ایران، منافع مشروعی قائلیم و هرگز در صدد آن نیستیم که این منافع را انکار کرده و آنها را به خطر اندازیم. و بر مبنای همین سیاست، در مسئله امتیاز نفت، احزاب دموکرات آذربایجان و جنبش ملی کردن نفت و کودتای ۲۸ مرداد ، از منافع شوروی حمایت کرد.
حزب توده در رابطه با کسب اهداف سیاسی خود از کانال قانون، وظیفه فوری خود را آموزش کادر ها برای گسترش فعالیت های حزبی اعلام کرد و تشکیلات خود را در تهران و سایر شهر ستانها ایجاد نمود و سازمانی مخفی نیز در ارتش، تدارک دید که به سازمان نظامی حزب مشهور بود.
حزب توده که از نظر توسعه و تحکیم سازمانهای حزبی و صنفی و تجربه سازماندهی و برنامه ریزی، ایجاد اتحاد تاکتیکی و جبهه ای ، قدرت مندترین حزب کشور بود. با طرح اصلاحات سیاسی نو، مانند لیبرالیسم و سوسیالیسم و بیان مسایل و مشکلات روز در اعلامیه ها و روزنامه ها و آثار منتشره اثر خود را در بافت سنتی جامعهه ایران گذاشت و به قول آل احمد، اثری را در بینش سیاسی مردم گذاشت که در تمام دوره مشروطیت سابقه نداشت. ولی متاسفانه به علت استراتژی بیگانه پرستی، چپ روی و فرصت طلبی و پیروی بیقید و شرط از سیاستهای شوروی، طرح کننده بسیاری از مشکلات بود.
حزب توده، باورود به مجلس، نقش خود را در تحولات سیاسی – اقتصادی کشور و دفاع از منافع شوروی ایفا کرد. در مجلس چهارم، نه نفر از اعضای حزب توده، به مجلس راه یافتند.
حزب توده، در اقدامات خود، جایگاهی نیز برای تروریسم ایجاد کرد. ترور محمد مسعود توسط خسرو روزبه، تیر انازی ناصر فخرایی به شاه و ترور احمد دهقان مدیر مجله درباری تهران مصور توسط جعفری از آن جمله اند.
از جمله احزاب مارکسیستی دگیر در این دوره فرقه دموکرات آذربایجان بود. این فرقه پس از ملاقات پیشه وری با میر جعفری باقراف، رئیس جمهور آذربایجان شوروی در باکوع با صلاحدید دولت شوروی و پشتیبانی و مساعدت مادی و معنوی ماموری آن دولت و بدون اطلاع رهبران حزب توده و بدون جلب نظر موافق آنها در آذربایجان تشکیل شد. اما از آنجایی که عده زیادی از فعالترین افراد آذربایجانی در صفوف حزب توده فعالیت می کدند و بدون آنها ، این فرقه از کادرهاای فعال محروم می ماند و علاوه بر آن ادامه فعالیت دو حزب با ادعای آزادیخواهی و رهبری مردم به سوی دمکراسی، مقدور نبود، لذا، انحلال تشکیل حزب توده و الحق آن به فرقه دموکرات آذربایجان، ضروری تشیخص داده شد. اعضای این فرقه، حزب توده را حزبی پارلمانتاریستی تلقی کرده حال آنکه وظیفه خود را انجام انقلاب ملی – دموکراتیک، اعلام کردند. در کتاب ۱۲ شهریور که دراولین سالگرد تشکیل این فرقه منتشر شد آمده است : گرچه اعضای حزب توده … مبارزات شدیدی با عناصر ارتجاعی، به عمل آورده بودند ، ولی موفق به برداشتن قدمهای عملی نشده بودند. بعلاوه حزب توده … نتوانسته بود تمام اهالی را دور خود جمع نماید.
علل تشکیل این فرقه در واقع، تجاوز آشکار دولت مرکزی به حقوق آذربایجانی ها و حضور شوروی در ایران بود که در رقابت با انگلستان در پی کسب مناطق نفوذ بود.
این فرقه، تا حدی توانست، اهداف خود را که خود مختاری مردم آذربایجان، تصویب انجمند های ایالتی و ولایتی و اجراء و تکمیل قانون اساسی بود، در آذربایجان پیاده کند، اما به دلیل وابستگی به شوروی در صحنه موازنه قدرت بین المللی، به مهره بی اراده ای تبدیل شده و سر انجام دچار شکست گردید.
مقارن، تکشیل فرقه دموکرات آذربایجان، حزب دمومکرات کردستان (کومله) نیز در مهاباد به ریاست قاضی محمد و حمایت دولت شوروی تشکیل شد و توانست اهداف مشابی را در ناحیه کردستان به مرحله عمل در آورد ولی این فرقه نیز، و جه المصالحه سیاستهای بین المللی شد و از هم پاشید.
یکی دیگر از تشکیلات سیاسی که گرایش مارکسیستی داشت، کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایران در اروپا بود که در اواخر دهه ۱۳۳۰ پا گرفت. کنفدراسیون که خود مولود تحولات سیاسی و فکری دهه های پیشین جامعه روشنفکری ایران بود، از فرهنگ معاصر اروپایی و به ویژه «جنبسش چپ نو» و ایدئولوژیهای همزاد آن به شدت تاثیر گرفت و به نوبه خود در تکوین فرهنگ و اندییشه سیاسی بخشی از نسل جوان آن روز ایران، به ویژه دانشجویان، تاثیر گذارد. کنفدراسیون عمری مستعجل داشت و در پایان دهه ۱۳۴۰ تحت تاثیر ناهمگونی های فرهنگ و ایدئولوژیک گردانندگان آن و عوامل دیگری که نیازمند بررسی است فروپاشید. از آن پس آنچه وجود داشت، گروههایی بود که هر یک نام کنفدراسیون را بر خود داشتند و در واقع پوششی «باز» برای فعالیت های این و آن جریان ایدئولوژیک محسوب می شدند.
کنفدراسیون ، نشریات فرهنگی متفاوتی داشت که به کار فرهنگی اختصاص داشتند مهم ترین آنها ، نشریه نامه پارسی بود که نوعی ارگان فرهنگی کنفدراسیون به شمار می رفت.
کنفدراسیون کا رخد را با فعالیتهای فرهنگی و صنفی آغاز کرد و رفته رفته شکل سیاسی و رادیکال به خود گرفت.
نوع دیگری از گرایشات مارکسیستی در ایران، مارکسیسم چریکی بود. خیانت و شکست حزب توده، مارکسیستهای جوان را دچار یاس کرده بود و لذا موج چریکی آمریکای لاتین و «چپ نو» اروپای غربی بر ایران نیز تاثیر گذاشت و بخشی از جوانان سرخورده از حزب توده را به خود جذب کرد و بخشی نیز به مائوئیسم پیوستند.
این مارکسیستهای جوان دو گروه بودند ۱- گروه پیشاهنگ پویان – احمد زاده – مفتاحی ۲- گروه پیشتاز جزنی – ظریف.
سازمان چریکهای فدائی خلق، از رشد و پیوند این دو گروه که تا قل از وحدت در فروردین ماه ۵۰ مستقل از هم عمل می کردند بوجود آمد. این دو گروه، قبل از ادغام ، هر کدام مراحل تکاملی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته و ازاواسط سال ۴۹ تا فروردین ۵۰ طی یک سری همکاری هی عملی در مبارزه و تبادل نظرهای تئوریک، سازمان چریکهای فدائی خلق را به وجود آوردند.
بنابر این، چریکهای فدائی خلق در آغاز یک محفل دانشجویی بود که به دنبال شیوه جدید مبارزه بود. احمدزاده در «مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک» می نویسد : گروه ما به هدف عاجل آموزش مارکسیسم ، لنینیسم و تحلیل شرایط اقتصادی و اجتماعی میهن ما تشکیل شده بود.
این دانشجویان ، مدتی ، آثار مارکس، انگلس و لنین و مائوتسه دون را مطالعه کردند و به مائوئیسم گرایش یافتند. در همین اثناء ، کتاب انقلاب در انقلاب رژی دبره به دستشان رسید و تئوریهای آن را پذیرفتند و بر ضرورت مبارزه مسلحانه تاکید کردند. امیرپرویز پویان جزوه ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا را نوشت و مشی حزب توده را که تئوری بقاء می نامید رد کرد. او می نویسد : مارکسیست های سنتی، حزب توده و … می گویند برای بقای خود باید کاری نکنیم، در حالی که جوهر مارکسیسم این است که عمل کنیم. وی بدین ترتیب ضرورت مبارزه مسلحانه را مطرح می کند و می گوید، این مبارزه چهره بزرک کرده رژیم و ماهیت ضد خلقی اش را آشکار می کند.
نويسنده / مترجم : -
زبان کتاب : -
حجم کتاب : -
نوع فايل : -
تعداد صفحه : -
ادامه مطلب + دانلود...