مقدمه
با هجوم عظیم فرهنگی در دو قرن اخیر بر جوامع اسلامی یکی از جنجال برانگیزترین مسائل، موضوع حجاب زنان و بالاخره تردید در ضرورت آن بود. مصطفی کمال پاشا در ترکیه و به تقلید او رضا شاه در ایران، علیه مستوری زنان و حتی اجبار آنان به بیحجابی تا دخالت قوای قهریه و کمک گرفتن از پلیس و پاسبان پیش رفتندواز سیل عظیم تبلیغاتی که حجاب را نشانهای از اسارت زنان میدانست، بهره جستند.
قبل از انقلاب اسلامی، روشنفکران مسلمان برای مبارزه با فرهنگ مهاجم زمان، بار دیگر داوطلبانه به این سنت اسلامی روی آوردند. از آنجا که این اقبال با سایر آرمانها و اصول آن نهضت هماهنگی داشت، بسرعت در میان دانشگاهیان و تحصیلکردهگان و سایر قشرهای شهری ایران توسعه یافت و حتی گاهی بصورت پرچم و نشانهای علیه فرهنگ حاکم در آمد.
پس از پیروزی انقلاب، میل و رغبت بسیاری از زنان به سردی و گاهی مقاومت در مقابل حجاب مبدل شد. فشارهای نامناسب و غالباً غیر عاقلانه، فاصله عظیم میان قول و فعل و شکاف میان عقیده و سازماندهی، بر دلسردیها و مقاومتها افزود. و بالاخره حوادث گوناگون سیاسی به مخالفان جرأت داد تا بار دیگر پوشش زنان را به عنوان نشانه اسارت آنان تبلیغ کنند.
مخالفان بی عدالت فرهنگ اسلامی به بهانه همین مسائل، دستاویزی برای سوء استفاده خود یافته و با تمام قوا درصدد تخطه مجموعه اصول و کلیت احکام اسلامی برآمدند. شاید تلقی مردم از اصرار و پافشاری حاکمیت بر او حجاب، بیشتر به عنوان نمایش قدرت و نشانه اقتدار حکومت بوده است تا خیر خواهی مشفقانه و ایکاش این چنین بود.
اینکه غالب مردان بهنگام مراوده با زنان بی پوشش، عنان و اختیار را از کف داده و به جای سازندگی بسوی تباهی میروند، یا وظیفه و احساس برادری نسبت به زنان، جای خود را به کامجوئی و تسلط طلبی خواهد داد، یا حریم مقدس زنان، بسیار محترم تر از آنست که دائماً هدف نگاههای حریصانه و خریدارانه قرار گیرد، و اینکه زیباییهای خدادادی مادران جامعه وسیلهای برای ثروت اندوزی و فروش کالا نیست، وضع عمومی زنان در غرب، بیثباتی خانوادهها، دربدری کودکان معصوم و … همگی از ابعاد مهم و جهات مختلف این مسأله است که میتوان مطرح ساخت.
تاریخچه حجاب
قدر مسلم اینست که قبل از اسلام در میان بعضی ملل حجاب وجود داشته است.
در ایران باستان و در میان قوم یهود و احتمالاً در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سختتر بوده است، اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته است و بوسیله اسلام در عرب پیدا شده است.
ویل دورانت در صفحه ۳۰، جلد ۱۲ ، تاریخ تمدن (ترجمه فارسی) راجع به قوم یهود و قانون تلمود مینویسد:
« اگر زنی به نقض قانون یهود میپرداخت چنانکه مثلاً بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم میرفت و یا در شارع عام نخ میرشت یا با هر سخنی از مردان درد دل میکرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانهاش تکلم مینمود همسایگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.»
علیهذا حجابی که در قوم یهود معمول بوده است از حجاب اسلامی بسی سختتر و مشکلتر بوده است. در میان مسیحیان نیز عیناً دیده میشود. هر چند پیروان جدید یا مذاهب اصلاح شده اکنون همه آن فروع را رعایت نمیکنند.
همینطور حجاب سخت و شدیدی در ایران باستان حکمفرما بوده، حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده میشدهاند.
در هند نیز حجاب سخت و شدیدی حکمفرما بوده است ولی درست روشن نیست که قبل از نفوذ اسلام در هند وجود داشته است و یا بعدها پس از نفوذ اسلام در هند رواج یافته است و هندوان غیر مسلمان تحت تأثیر مسلمانان و مخصوصاً ایرانی حجاب زن را پذیرفتهاند. آنچه مسلم است این است که حجاب هندی نیز نظیر حجاب ایران باستان سخت و شدید بوده است.
اگر تمایل به ریاضت و ترک لذت را یکی از علل پدید آمدن حجاب بدانیم باید قبول کنیم که هند از قدیمیترین ایام حجاب را پذیرفته است، زیرا هند از مراکز قدیم ریاضت و پلید شمردن لذات مادی بوده است.
به هر حال آنچه مسلم است این است که قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتکر آن نیست.
نگاهی تاریخی به حجاب ستیزی_ از رضاخان تا شیراک
رضاخان که محصول سیاسی جریان روشنفکری لائیک و امیدوار به غرب در ایران بود، با حمایت سیاست خارجی و در چارچوب دخالتهای مستقیم انگلیس در امور داخلی ما و همچنین به توصیه مشتی از روشنفکران غربگرا، حجاب را به عنوان مهمترین مانع بر سر راه ورود زنان به کاروان تمدن بشری عنوان کرد. پس از آن، با تمامیتوان کوشید تا به هر قیمت شده حجاب را از سر زن ایرانی بردارد. وی که تفکر نظامیگری داشت، راهحل فیزیکی را برگزید و از طریق امنیههای خود، در تمامی شهرها برای تحقق این هدف کوشید و به تمام معنا فاجعه آفرید.
این اقدام که در برخورد مستقیم با یک سنت شرعی عمیق و ریشهدار بود، کینه مردم را نسبت به پهلوی برانگیخت. شاید تودههای مردم از نفوذ سیاست خارجی سر درنمیآوردند، اما همه آنان درک میکردند که رضاخان به دنبال بر باد دادن سنن شرعی آنهاست. قیام گوهرشاد یکی از واکنشهای این واقعه بود که تا چندین دهه بعد، به یاد آن در شهرهای مختلف عزاداری میشد.
بدون تردید باید گفت، این مسأله یکی از عمیقترین ریشههای مخالفت با حکومت رضاخانی را در عمق جامعه مذهبی ایران پدید آورد. مخالفتی که در نهایت به سرنگونی این دولت منجر شد.
سالها گذشت و دولت ایران در سال ۱۳۲۲ (ه.ش) اجباری بودن کشف حجاب را لغو کرد. از آن پس کسانی که به مرور بیحجابی را پذیرفته بودند، همچنان بیحجاب ماندند. اما بخش عمده مردم مسلمان ایران حجاب خویش را حفظ کردند.
در آستانه انقلاب اسلامی، درست زمانی که میرفت تا خروش مردمی خشمگین، بساط حکومت ظالمانه پهلوی را بر اندازد، ناگهان جمعیت عظیمی از زنان سیاهپوش سطح خیابانها را پر کرد. بازگشت تدین در میان نسل جدید در قالب بازگشت حجاب خود را نشان داد.
انقلاب الامی به گونه ای عنوان انقلاب حجاب به خود گرفت وخوشبختانه در روزهای پس از انقلاب، حجاب به عنوان یک اصل در فرهنگ ایران اسلامی پذیرفته شد. یکی از مهمترین دلایل آن هم این بود که حجاب هیچگاه محدودیت به حساب نیامد و جمهوری اسلامی نشان داد که زنان با حجاب هم میتوانند در تمامی عرصهها فعال باشند.
آنان که با فرهنگ اسلامی در کشورهای عربی و غیرعربی سر و کار دارند، میدانند که تقریبا پنج تا ده سال پس از انقلاب اسلامی، به آرامیفرهنگ حجاب در سراسر دنیای اسلام قوت گرفت. هر سالی که میگذشت، حجاب در جهان اسلام نیرومند تر از گذشته میشد. لبنان، سوریه و مهمتر از همه ترکیه نمونههای خوبی هستند که میتوانند روند رو به رشد حجاب را طی بیست سال گذشته اثبات کنند.
اکنون پس از گذشت ۲۵ سال از انقلاب اسلامی، حجاب به صورت یک رمز، سمبل و شعار در تمامی جهان اسلام و نیز میان مسلمانانی که به صورت اقلیت در کشورهای غیراسلامی زندگی میکنند درآمده است. حجاب تنها به عنوان یک امر شرعی مورد توجه نیست، بلکه به عنوان یک نشان و یک علامت از بازگشت به سنتهای اسلامیمورد توجه قرار گرفته است.
جنبشهای لائیک صفت، در تمامی کشورهای اسلامی، حتی اگر ادعای مسلمانی هم داشته باشند، به طور مداوم به سمت سست کردن پایهها و ارکان حجاب حرکت میکنند، زیرا حرکت آنها در راستای هضم شدن در فرهنگ غربی است که به غلط نام فرهنگ جهانی به خود گرفته است. این در حالی است که سنت گرایان روی حجاب به عنوان یک امر اساسی و یک مسأله حیاتی پافشاری دارند. این برخورد، یک نشان بسیار صریح از نوع و چگونگی حرکتهای فرهنگی است که در جهان اسلام در جریان است.
طی سالهای اخیر بحث حجاب، یکی از مباحث زنده در کشورهای غربی بوده است. فرانسه که رسالت خود را در حفظ بنیادهای اساسی لائیسم میداند، علمدار کشف حجاب اجباری در این کشور شده است. در واقع، شیراک خوب میداند که حجاب یک شعار و یک رمز برای حفظ هویت اسلامی کسانی است که در دل فرهنگ غربی زندگی میکنند. راه بازداشتن آنها از هویت پیشین آنان، آن است که حجاب را به یک سوی گذارند و این رمز و شعار را از دست بدهند و تنها در آن صورت است که در فرهنگ جدید هضم خواهند شد.
اسلام و حجاب
غالباً چنین تصور می شود که آداب و سنن و همچنین شعائر و قوانین اسلامی، مستقلا توسط بنیانگزاران و رهبران صدر اسلام وضع گردیده. بسیاری نیز با اینکه اعتقادی به خرافات مذهبی ندارند برخی شعائر و قوانین مذهبی را مفید بحال جامعه می شمارند. حجاب یکی از مهمترین این شعائر است. از یاد نبرده ایم زمانی که مزدوران و اوباشان حزب اللّه شعار “بی حجابی زن از بی غیرتی مرد اوست” را سر می دادند، چگونه با این شعار برده دارانه بر اینگونه ادراکات رایج و ارتجاعی خصوصاً در بین مردان اتکاء می کردند. مشاهده اسناد و شواهد تاریخی نشان میدهد که بسیاری از اینگونه شعائر و قوانین بطور مستقیم متاثر از شرایط جامعه و سایر ادیان بوجود آمده اند، و نه از توهمی بنام چشمه فی اض و نوربخش الهی. بعنوان مثال بسیاری از آداب و سنن و مناسک اسلامی متاثر از عیسویت، یهودیت، زرتشتیگری و حتی جاهلیت اعراب ۱۴ قرن پیش است. مثلا روزه از مذهب یهود و از مجرای عادات اعراب به اسلام آمده. در آن دوران اعراب، پیش از اسلام روز دهم محرم را روزه می گرفتند. پس از هجرت به مدینه ده روز اول محرم را روزه می گرفتند. و پس از آنکه مسلمانان خرج خود را از یهودیان جدا کردند ماه رمضان به ماه روزه گرفتن اختصاص یافت. حج تحقیقاً برای تایید و تثبیت عادات قومی عرب مقرر شده است. عاداتی که بعلت رونق کسب و کار و تجارت سران قریش و دیگر قبایل عرب رواج یافته بود. چرا که بعلت وجود بتخانه بزرگ کعبه و هجوم زوار، مکه به یک مرکز تجاری بزرگ اعراب تبدیل شده بود، و تبلیغات علیع بت پرستس از جانب محمد خطر لطمه وارد ساختن به کسب و کار برده داران و تجار بزرگ عرب و در نتیجه عدم برخورداری وی از حمایت آنان را بهمراه داشت. بهمین دلیل سنت حج که پیش از اسلام و در میان اعراب بت پرست نیز وجود داشت، ابقاء گردید. تمام مناسک حج، عمره، احرام، لمس حجرالاسود یا سنگ سیاه، “سعی” یعنی باشتاب راه رفتن میان دو نقطه صفا و مروه، وقفه در عرفات، رمی جمره یا سنگباران شیطان، همگی در دوره جاهلیت متداول بود و در اسلام تنها با برخی تعدیلات مواجه شد. حتی بریدن دست راست دزد نیز پیش از اسلام متداول بود. همچنین انواع غسل، و منع ازدواج با برخی نزدیکان. شباهت مقام معنوی دختر زرتشت “پوروچیستا” با فاطمه دختر پیغمبر، شباهت اهمیت پنج نماز روزانه در اسلام و زرتشتیگری، اعتقاد به روز محشر و پل صراط ـ همان پلی که بهنگام عبور از آن در آخرت کافران و زیانکاران به قعر جهنم سقوط می کنند و مومنان به بهشت راه خواهند یافت ـ اعتقاد به ملائک مقرب، و همچنین باور به ظهور مهدی همه از مشترکات این دو مذهب است. قابل ذکر است که حتی خود قرآن که کتابی بزبان عربی فصیح بوده و به نسبت زیاد از کلمات غیرعربی برکنار می باشد، حدود ۳۰ کلمه فارسی در آن وجود دارد.
تاریخچه حجاب نیز از این قاعده مستثنی نیست. ویل دورانت، مورخ سرشناس در کتاب تاریخ تمدن خود می نویسد: “در زمان زرتشت زنان منزلتی عالی داشتند، در کمال آزادی و با روی گشاده در میان مردم آمد و شد می کردند.”
اما با گذشت زمان و تحولات حاصله در ایران آن دوره، اوضاع تغییر مییابد. در اوایل حکومت هخامنشیان چهار طبقه اصلی در ایران وجود داشت: بردگان، برزگران، فرمانروایان ولایت (یعنی مامورین دولتی) و درباریان. غیر از سیل عظیم و روزافزون بردگان که بدون مزد فقط بیگاری می کردند، دهقانان نیز مالیات می پرداختند، بیگاری می کردند، وبصورت آزاد نیز زندگی می کردند. با وجود اینکه این مالیات و بیگاری کمر دهقانان را خرد می کرد ولی آنها بهرحال جزء دهقانان آزاد محسوب می شدند. فشار طاقت فرسای کار و تولید، زنان زحمتکش را نیز به پروسه تولید می کشاند و این امر خود به آزادی زنان روستا نسبت به زنان شهری و درباری کمک می کرد. ولی مامورین دولت، دولتی که هر روز در اثر جهان گشای قدرتمندتر میشد و بدین جهت مامورین آن نیز جابرانه تر عمل می کردند، با چشمانی حریص بدنبال زیباترین زنان و دختران جهت ارائه و هدیه به شاه، درباریان، حکام و سوءاستفاده شخصی، می گشتند. به اینجهت مرد که در این جامعه صاحب و مالک خانه و مالک زن و فرزندان خود بود، جهت جلوگیری از غارت زنان و دختران خود چاره ای جز پوشاندن و مخفی کردن آنها از نظر مامورین دولتی نداشت. پوشاندن زن و دست و پاگیر بودن آن در پروسه تولید و کار خانه، حجابی متناسب با کار را برای زنان که عبارت از شلوار بلند چین دار، روسرس و شالی در کمر بود، ایجاب می کرد. بدین ترتیب میل به عیش و عشرت شاهان، برده داران و فئودالها از یکسو، و حکومت مردان در خانه بتدریج نقش زن در اقتصاد در اقتصاد و سیاست و علم و هنر و فرهنگ، و به یک کلام به حاشیه راندن زنان در جامعه را شدت بخشید.
زنان در شهرها بر خلاف زنان روستاها، اساساً در کار تولید اجتماعی شرکت نداشتند. به اینجهت تنها فعالیت مهم آنها انجام کارهای خانه، خدمتگزاری مردان و زائیدن و بزرگ کردن فرزندان بود. این تقسیم کار اجتماعی بعنوان زیربنا که در نهایت مردان را سرور و حاکم، چه در سطح جامعه و جه در عرصه خانواده تعیین می نمود، رفته رفته موقعیت زن بمثابه موجود درجه دوم و در خدمت مردان را تثبیت کرد.
البته این تقسیم کار تاریخی بسیار پیشتر از اینها آغاز و تثبیت شده بود، اما آنچه در اینجا بیان می شود، اسناد تاریخی معتبر مربوط به آن دوره از حیات جامعه ایران است.
هردوت، مورخ معروف یونانی، درباره طبقه اشراف عهد هخامنشی می نویسد: “هرکدام از آنها چند زن عقدی داشتند ولی عده زنان غیرعقدی آنان بیشتر بود. وجود مامورین بسیار در شهرها، بویژه زنان زحمتکش را در خطر ربوده شدن و تجاوز قرار می داد. به این جهت در شهرهای ایران حجاب اهمیت بیشتری را نسبت به روستا کسب می کرده و با شدت بیشتری رعایت می شد.”
پس از حمله اسکندر و گسترش فرهنگ یونانی در قلمرو وسیع او در ایران، قدری از محدودیت زنان در زمینه های مختلف بویژه مسئله حجاب کاسته شد. این امر در مناطقی که یونانی ها در جوار سکنه بومی زندگی می کردند و یا با سکنه بومی در نتیجه ازدواج مخلوط شده بودند، بروشنی دیده می شود.
از اسناد و شواهد تاریخی چنین برمی آید که در زمان اشکانیان نیز تعدد زوجات معمول بوده. مرد می توانست فقط یک زن عقدی و تعداد زیادی زنان غیرعقدی داشته باشد. با توجه به این واقعیت می بینیم که با ظهور اسلام و حمله مسلمانان به ایران در زمان عمر، و مشروع بودن داشتن چهار زن عقدی در قرآن، بر ابعاد محرومیت و تعدی به حقوق زن در ایران افزوده شد. البته ناگفته نماند که بسته به اینکه قدرت اقتصادی مردان طبقه اشراف و درباریان و همچنین میزان نفوذ سیاسی آنان در جامعه چقدر بوده، ابعاد تسلط آنان بر شئون اجتماعی نیز متغیر بوده. بعنوان مثال، خسرو یکی از شاهان ساسانی حرمسرایی مشتمل بر ۳۰۰۰ زن داشت، و هر زمان که وی میل تجدید حرم می کرد، نامه ای به فرمانروایان اطراف می فرستاد و در آن وصف زنان مورد دلخواه خود را برمیشمرد. پیرو چنین نامه هایی مامورین او در هر کجا زنی را که با مشخصات توصیف شده تطابق می کرد، به دربار می بردند.
کشورگشائی های مکرر در دوره ساسانیان و افزایش تعداد بردگان یکی از دلایل رشد تعدیات وحشیانه به حقوق زنان در این دوره می باشد. چرا که در اثر این کشور گشائی ها و افزایش ثروت طبقات حاکم و عدم برخورداری زنان از استقلال اقتصادی، بر توان مالی و نفوذ مردان در جامعه افزوده گشت. بارتلو مه ی از شرق شناسان معروف در مورد تعدد زوجات در دوره ساسانیان چنین می نویسد: “تعداد زوجات در امپراتوری ساسانی همانند امروزه کشورهای اسلامی بوده است. در عمل تمایل مرد، مخصوصاً موقعیت مالی او بود که تعداد زنان را معین می کرد. یک مرد معمولی باید به یک زن قناعت کند، در حالیکه مرد ثروتمند و اشرافی می توانست با تعداد زیادی از زنان ازدواج نماید. گزارشات یونانی حتی از صدها زن در این رابطه صحبت می کنند.”
بنابراین می بینیم که ایدئولوژی اسلامی اگر حق و حقوق بیشتری در خصوص تعدد زوجات به مردان اعطاء نکرده باشد، حقوق کمتری نسبت به آنچه که شاهان و اشراف ایرانی قبل از اسلام برای مردان قائل بودند، در نظر نگرفته است.
فلسفه پوشش در اسلام
فلسفههایی که قبلا برای پوشش ذکر کردیم غالبا توجیهاتی بود که مخالفینپوشش تراشیدهاند و خواستهاند آن را حتی در صورت اسلامیاش امری غیر منطقی ونامعقول معرفی کنند.روشن است که اگر انسان مسالهای را از اول خرافه فرض کند،توجیهی هم که برای آن ذکر میکند متناسب با خرافه خواهد بود.اگر بحث کنندگان،مساله را با بیطرفی مورد کاوش قرار میدادند در مییافتند که فلسفه پوشش وحجاب اسلامی هیچ یک از سخنان پوچ و بیاساس آنها نیست.
ما برای پوشش زن از نظر اسلام فلسفه خاصی قائل هستیم که نظر عقلی آن راموجه میسازد و از نظر تحلیل میتوان آن را مبنای حجاب در اسلام دانست.
واژه«حجاب»
پیش از اینکه استنباط خود را در این باره ذکر کنیم لازم استیک نکته رایادآوری کنیم.آن نکته این است که معنای لغوی«حجاب»که در عصر ما این کلمهبرای پوشش زن معروف شده است چیست؟کلمه«حجاب»هم به معنی پوشیدن استو هم به معنی پرده و حاجب.بیشتر، استعمالش به معنی پرده است.این کلمه از آنجهت مفهوم پوشش میدهد که پرده وسیله پوشش است،و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششی حجاب نیست،آن پوشش«حجاب»نامیده میشود که ازطریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.
در قرآن کریم در داستان سلیمان غروبخورشید را این طور توصیف میکند: حتی توارت بالحجاب (۱) یعنی تا آن وقتی کهخورشید در پشت پرده مخفی شد.پرده حاجز میان قلب و شکم را«حجاب» مینامند.
در دستوری که امیر المؤمنین علیه السلام به مالک اشتر نوشته است میفرماید: «فلا تطولن احتجابک عن رعیتک» (2) یعنی در میان مردم باش،کمتر خود را در اندرونخانه خود از مردم پنهان کن;حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند،بلکه خودت رادر معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعیفان و بیچارگان بتوانند نیازمندیها وشکایات خود را به گوش تو برسانند و تو نیز از جریان امور بی اطلاع نمانی.
ابن خلدون در مقدمه خویش فصلی دارد تحت عنوان«فصل فی الحجاب کیف یقع فیالدول و انه یعظم عند الهرم».در این فصل بیان میکند که حکومتها در بدو تشکیل میانخود و مردم حائل و فاصلهای قرار نمیدهند ولی تدریجا حائل و پرده میان حاکم ومردم ضخیمتر میشود تا بالاخره عواقب ناگواری به وجود میآورد.ابن خلدون کلمه«حجاب»را به معنی پرده و حائل(نه پوشش)به کار برده است.
استعمال کلمه«حجاب»در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتا جدید است.درقدیم و مخصوصا در اصطلاح فقها کلمه«ستر»که به معنی پوشش استبه کار رفتهاست.فقها چه در کتاب الصلوه و چه در کتاب النکاح که متعرض این مطلب شدهاندکلمه«ستر»را به کار بردهاند نه کلمه«حجاب»را.
بهتر این بود که این کلمه عوض نمیشد و ما همیشه همان کلمه«پوشش»را بهکار میبردیم، زیرا چنانکه گفتیم معنی شایع لغت«حجاب»پرده است و اگر در موردپوشش به کار برده میشود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجبشده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانهمحبوس باشد و بیرون نرود.
وظیفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده استبدین معنی نیست که از خانه بیرون نروند.زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست.در برخی از کشورهایقدیم مثل ایران قدیم و هند چنین چیزهایی وجود داشته است ولی در اسلام وجودندارد.
پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود رابپوشاند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد.آیات مربوطه همین معنی را ذکر میکند وفتوای فقها هم مؤید همین مطلب است و ما حدود این پوشش را با استفاده از قرآن ومنابع سنت ذکر خواهیم کرد.در آیات مربوطه لغت«حجاب»به کار نرفته است.آیاتیکه در این باره هست،چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب،حدودپوشش و تماسهای زن و مرد را ذکر کرده استبدون آنکه کلمه«حجاب»را به کاربرده باشد.آیهای که در آن کلمه«حجاب»به کار رفته است مربوط استبه زنانپیغمبر اسلام.
میدانیم که در قرآن کریم درباره زنان پیغمبر دستورهای خاصی وارد شده است. اولین آیه خطاب به زنان پیغمبر با این جمله آغاز میشود: یا نساء النبی لستن کاحد منالنساء یعنی شما با سایر زنان فرق دارید.اسلام عنایتخاصی داشته است که زنانپیغمبر،چه در زمان حیات آن حضرت و چه بعد از وفات ایشان،در خانههای خودبمانند،و در این جهتبیشتر منظورهای اجتماعی و سیاسی در کار بوده است.قرآنکریم صریحا به زنان پیغمبر میگوید: و قرن فی بیوتکن یعنی در خانههای خودبمانید.اسلام میخواسته است«امهات المؤمنین»که خواه ناخواه احترام زیادی در میانمسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نکنند و احیانا ابزار عناصر خودخواه وماجراجو در مسائل سیاسی و اجتماعی واقع نشوند.و چنانکه میدانیم یکی از امهاتالمؤمنین(عایشه)که از این دستور تخلف کرد ماجراهای سیاسی ناگواری برای جهاناسلام به وجود آورد.خود او همیشه اظهار تاسف میکرد و میگفت دوست داشتمفرزندان زیادی از پیغمبر میداشتم و میمردند اما به چنین ماجرایی دست نمیزدم.
سر اینکه زنان پیغمبر ممنوع شدند از اینکه بعد از آن حضرت با شخص دیگریازدواج کنند به نظر من همین است;یعنی شوهر بعدی از شهرت و احترام زنشسوء استفاده میکرد و ماجراها میآفرید.بنابر این اگر درباره زنان پیغمبر دستور اکیدترو شدیدتری وجود داشته باشد بدین جهت است.
به هر حال آیهای که در آن آیه کلمه«حجاب»به کار رفته آیه53 از سوره احزاب است که میفرماید: و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجاب یعنی اگر از آنهامتاع و کالای مورد نیازی مطالبه میکنید از پشت پرده از آنها بخواهید.در اصطلاحتاریخ و حدیث اسلامی هر جا نام«آیه حجاب»آمده است مثلا گفته شده قبل از نزولآیه حجاب چنان بود و بعد از نزول آیه حجاب چنین شد،مقصود این آیه است کهمربوط به زنان پیغمبر است (۳) ،نه آیات سوره نور که میفرماید:
قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم-الی آخر-قل للمؤمنات یغضضن منابصارهن .
یا آیه سوره احزاب که میفرماید: یدنین علیهن من جلابیبهن الی آخر.
اما اینکه چطور در عصر اخیر به جای اصطلاح رایج فقها یعنی ستر و پوششکلمه حجاب و پرده و پردگی شایع شده استبرای من مجهول است،و شاید از ناحیهاشتباه کردن حجاب اسلامی به حجابهایی که در سایر ملل مرسوم بوده استباشد.مادر این باره بعدا توضیح بیشتری خواهیم داد.
سیمای حقیقی مساله حجاب
حقیقت امر این است که در مساله پوشش-و به اصطلاح عصر اخیر حجابسخن در این نیست که آیا زن خوب است پوشیده در اجتماع ظاهر شود یا عریان؟ روح سخن این است که آیا زن و تمتعات مرد از زن باید رایگان باشد؟آیا مرد باید حقداشته باشد که از هر زنی در هر محفلی حداکثر تمتعات را به استثنای زنا ببرد یا نه؟
اسلام که به روح مسائل مینگرد جواب میدهد:خیر،مردان فقط در محیطخانوادگی و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین میتوانند اززنان به عنوان همسران قانونی کامجویی کنند،اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است.و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگی کامیابسازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع میباشند.
درست است که صورت ظاهر مساله این است که زن چه بکند؟پوشیده بیرونبیاید یا عریان؟ یعنی آن کس که مساله به نام او عنوان میشود زن است و احیانا مسالهبا لحن دلسوزانهای طرح میشود که آیا بهتر است زن آزاد باشد یا محکوم و اسیر و درحجاب؟اما روح مساله و باطن مطلب چیز دیگر است و آن اینکه آیا مرد باید دربهرهکشی جنسی از زن،جز از جهت زنا، آزادی مطلق داشته باشد یا نه؟یعنی آن که دراین مساله ذی نفع است مرد است نه زن،و لااقل مرد از زن در این مساله ذینفعتراست.به قول ویل دورانت:
«دامنهای کوتاه برای همه جهانیان بجز خیاطان نعمتی است.»
پس روح مساله،محدودیت کامیابیها به محیط خانوادگی و همسران مشروع،یاآزاد بودن کامیابیها و کشیده شدن آنها به محیط اجتماع است.اسلام طرفدار فرضیهاول است.
از نظر اسلام محدودیت کامیابیهای جنسی به محیط خانوادگی و همسرانمشروع،از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک میکند،و از جنبه خانوادگیسبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین میگردد،و ازجنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفای نیروی کار و فعالیت اجتماع میگردد،و از نظروضع زن در برابر مرد،سبب میگردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است.بعضی از آنها جنبه روانی دارد وبعضی جنبه خانه و خانوادگی،و بعضی دیگر جنبه اجتماعی،و بعضی مربوط استبهبالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او.
حجاب در اسلام از یک مساله کلیتر و اساسیتری ریشه میگیرد و آن این استکه اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی،چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر،بهمحیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد،اجتماع منحصرا برای کارو فعالیتباشد.بر خلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذتجوییهای جنسی به هم میآمیزد اسلام میخواهد این دو محیط را کاملا از یکدیگر تفکیک کند.
اکنون به شرح چهار قسمت فوق میپردازیم:
۱٫آرامش روانی
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای بی بند و بار هیجانها و التهابهایجنسی را فزونی میبخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یکخواست اشباع نشدنی درمیآورد.غریزه جنسی غریزهای نیرومند،عمیق و«دریاصفت»است،هر چه بیشتر طاعتشود سرکشتر میگردد،همچون آتش که هر چه بهآن بیشتر خوراک بدهند شعلهورتر میشود.برای درک این مطلب به دو چیز بایدتوجه داشت:
۱٫تاریخ همان طوری که از آزمندان ثروت یاد میکند که با حرص و آزیحیرتآور در پی گرد آوردن پول و ثروت بودهاند و هر چه بیشتر جمع میکردهاندحریصتر میشدهاند،همچنین از آزمندانی در زمینه مسائل جنسی یاد میکند.اینها نیزبه هیچ وجه از نظر حس تصرف و تملک زیبارویان در یک حدی متوقف نشدهاند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه کسانی که قدرت استفاده داشتهاند چنین بودهاند.
کریستن سن نویسنده کتاب ایران در زمان ساسانیان در فصل نهم کتاب خویشمینویسد:
«در نقش شکار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زنی که خسرو(پرویز)در حرمداشت میبینیم.این شهریان هیچ گاه از این میل سیر نمیشد.دوشیزگان و بیوگان وزنان صاحب اولاد را در هر جا نشان میدادند به حرم خود میآورد.هر زمان کهمیل تجدید حرم میکرد نامهای چند به فرمانروایان اطراف میفرستاد و در آنوصف زن کامل عیار را درج میکرد.پس عمال او هر جا زنی را با وصف نامهمناسب میدیدند به خدمت میبردند.»
از این گونه جریانها در تاریخ قدیم بسیار میتوان یافت.در جدید این جریانها بهشکل حرمسرا نیست،به شکل دیگر است،با این تفاوت که در جدید لزومی نداردکسی به اندازه خسرو پرویز و هارون الرشید امکانات داشته باشد.در جدید به برکتتجدد فرنگی،برای مردی که یک صد هزارم پرویز و هارون امکانات داشته باشد میسر است که به اندازه آنها از جنس زن بهرهکشی کند.
۲٫هیچ فکر کردهاید که حس«تغزل»در بشر چه حسی است؟قسمتی از ادبیاتجهان عشق و غزل است.در این بخش از ادبیات،مرد،محبوب و معشوق خود راستایش میکند،به پیشگاه او نیاز میبرد،او را بزرگ و خود را کوچک جلوه میدهد،خود را نیازمند کوچکترین عنایت او میداند،مدعی میشود که محبوب و معشوق«صد ملک جان به نیم نظر میتواند بخرد،پس چرا در این معامله تقصیر میکند»،ازفراق او دردمندانه مینالد.
این چیست؟چرا بشر در مورد سایر نیازهای خود چنین نمیکند؟آیا تاکنوندیدهاید که یک آدم پول پرستبرای پول،یک آدم جاه پرستبرای جاه و مقامغزلسرایی کند؟!آیا تاکنون کسی برای نان غزلسرایی کرده است؟چرا هر کسی از شعرو غزل دیگری خوشش میآید؟چرا همه از دیوان حافظ اینقدر لذت میبرند؟آیا جزاین است که همه کس آن را با زبان یک غریزه عمیق که سراپای وجودش را گرفتهاست منطبق میبیند؟چقدر اشتباه میکنند کسانی که میگویند یگانه عامل اساسیفعالیتهای بشر عامل اقتصاد است!!
بشر برای عشقهای جنسی خود موسیقی خاصی دارد،همچنانکه برای معنویات نیز موسیقی خاص دارد،در صورتی که برای حاجتهای صرفا مادی از قبیل آب و نان موسیقی ندارد.