بازدید
از دیدگاه امام حسن مجتبی(ع(
در نیمه رمضان سال سوم هجرت در مدینه از پدری به نام علی(ع) ومادری همچون فاطمه(ص) فرزندی که بیشترین شباهت را به حضرت رسول اکرم (ص)داشت متولد شد.اسم شریفش حسن مشهورترین القابش زکی ومجتبی وکنیه شریفش ابومحمد،در سال ۵۰ هجرت درحالی که ۴۷ سال از عمر شریفش می گذشت در آخر ماه صفر به دست همسرش جعده ملعونه مسموم وبه شهادت رسید وبعد از آنکه بدن مبارکش را تیر باران کردند در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
مقدمه
امام حسن (ع) فرمود:
از اخلاق مومن این است که در دین(ودینداری، بانشاط)توامند در نرمخویی ،بزرگوار ودر علم(وشناخت امور)دوراندبش،در بردباری (در برابر نامردان) دانا ودر انفاق (وکمک به نیازمندان)فزون بخشودر عبادت میانه رو ودر طمع پرهیزگار ودر پایداری نیکوکار است.
بر کسی که دشمن دارد ستم نمی کند ودر راه کسی که دوست دارد گناه نمی کند وآنچه راکه برای او نیست ادعا نمی کند وحقی که به زیان اوست انکار نمی کند
بدگویی وعیب جویی وغرض ورزی ندارد،درنماز خاشع است ودر زکات فزون بخش ،در فراخ روزی (آسودگی)سپاس گذار است ودر بلا(گرفتاری)بردبار ،به آنچه که دارد قانع ،خشم اورا (باخود)نبردوآزمندی اورا سرکش نکند،با مردم می آمیزد تا بداند وخاموش می ماند تا در امان باشد
اگر کسی به او ستم کند صبرمی کند تاخدای پاداش دهنده انتقام کشد.
تربیت اخلاقی از دیدگاه امام حسن(ع(
تعریف تربیت :
تربیت کلمه ای عربی ومعادل انگلیسی آن میباشد که در فارسی به آموزش وپرورش ترجمه می شود واژ ه تربیت از ربو اخذ شده است در المنجد ربو گاه به معنی غذا دادن و(ربیه الوالد: ای غذاه وجعله یرابو) وگاه به معنی تهذیب وپاک ساختن اخلاق فرد از آلودگیهابه کار رفته است.
راغب اصفهانی در مفردات ذیل کلمه((رب)) تربیت را حرکت تدریجی چیزی به سوی کمال تعریف می کند ودر جایی دیگر می نویسد رب در اصل به معنی تربیت وپرورش است یعنی ایجاد کردن حالتی پس از حالت دیگر در چیزی تا به حد نهایی وکمال خود
مرحوم دهخدا در لغتنامه تربیت را به معنی زیر آورده است :
پروردن- پرورانیدن – پروردن کودک تا بالغ شود – پروردن وآموختن
ویژگیهای تربیت آن است که هر سه حوزه جسم وعقل وقلب آدمی را در برگرفته
معنی لغوی تربیت :
تربیت مصدر باب تفعیل از ماده (ربی،یربو)به معنی رشد است تربیت به معنی رشد دادن.
معنای اصطلاحی تربیت:
عبارت است از رشد دادن یا فراهم کردن زمینه رشد یا شکوفایی استعدادها وبه رساندن قوای نهفته یک موجود فعلیت
تربیت به انسان اختصاص ندارد ودر مورد هر موجودی که قابلیت رشد داشته باشد
به کار می رودواگر در مورد انسان به کاررود کلیه ابعاد وجودی وی راشامل میشود.
در قرآن واژه<تزکیه>فراگیر ترین واژهای است که قرآن درمورد تربیت اخلاقی به کاربرده است.
تعریفی دیگر ازتربیت عبارت است از رفع موانع وایجاد مقتضیات برای آنکه
استعدادهای انسان درجهت کما ل مطلق شکوفاشود
انسان موجودی است با استعدادهای شگرف وگرانقدر چنانکه از رسول اکرم (ص) روایت شده که فرمودند:
الناس معادن لمعادن الذهب والفضه”مردم چون معادن طلا ونقره اند با این تعبیر باید آنچه راکه مانع شکوفایی استعدادهای انسان است را رفع کرد و زمینه های مساعدرا فراهم کرد تا استعدادهای انسان به فعلیت رسدوانسان متصف به صفات وکمالات الهی شود.
سیری در تربیت اسلامی استاد تهرانی
معنوی لغوی اخلاق: جمع خُلق وخُلُق است تعریف خَلق عبارت است از سیمای باطنی وهیات نفسانی که به موجب آن افعال نیک وبد اختیاری بدون تکلف وتاّ مل از انسان صادر می شود.
ومعنای دیگر اخلاق سرشت وسجیه به کار میرود اعم از سجایای نیکو وپسندیده )آئین زندگی ص۵(
معنای اصطلاحی اخلاق از نظر دانشمندان علم اخلاق: عبارت است از صفات وویژگیهای پایداردر نفس که موجب می شود کارهای متناسب با آن صفات بطور خود جوش وبدون نیاز به تفکر وتامل از انسان صادر شود.
علم اخلاق:
برای علم اخلاق تعاریف مختلفی ذکر کرده اند که می توان آنهارا در دودسته کلی جای داد:
۱- تعریف علم اخلاق با تکیه بر علم وشناخت
۲- تعریف علم اخلاق بر تاکید عمل ورفتار اخلاقی
خواجه نصیر الدین طوسی در خود از علم اخلاق ))نقش شناخت را))برجسته کرده ومیگویند
علم اخلاق علمی است که نفس انسان چگونه خلقی اکتساب تواند کرد که جملگی احوال وافعال که به ارده او از او صادر می شود جمیل ومحمود بود.
اخلاق ناصری ص ۱۴
امابرخی دیگر از اندیشمندان در تعریف علم اخلاق بیشتر برجنبه عملی ورفتاری آن تاکید کرده اند(علم اخلاق عبارت است ازتحقیق در رفتار آدمی بدان گونه که باید باشد.
علم اخلاق بدین مهم توجه دارد که عمل ادمی برای آنکه کامل باشدوخیر را تحقق بخشد چگونه باید باشد (محمد تقی مصباح یزدی _ فلسفه اخلاق ص ۱۸(
به حر حال در تعریف علم اخلاق می توان گفت علمی است که ضمن معرفی وشناساندن انواع خوبیها وبدیها ،راهای کسب خوبیها ورفع ودفع بدیها را به ما تعلیم می دهد یعنی هم بعد شناختی ومعرفتی دارد هم بعد عملی ورفتاری.
علم اخلاق مثل فلسفه وعلوم عقلی محض نیست که صرفا بعد عقلانی ونظری انسان را تقویت کند بلکه هدف اصلی این علم آموزش شیوه رفتار است. (امع (السعادات ج۱ _ص۹-۱۵وفلسفه اخلاق ص۷)
علم اخلاق یا به طور کلی حکمت عملی چه فرقی با حکمت نظری دارد وموضوع آن چیست؟آیا اخلاق امری است فردی ونسبی وموقت در اعداد کارها عادی یا کلی وعام ومطلق وجاوید ومقدس ومتعالی است.
حکمت نظری عبارت است شناسائی وعلم به احوال اشیاءوموجودات آنچنانکه هستند وحکمت عملی عبارت است از علم به اینکه رفتار وکردار آدمی یعنی افعال اختیاری او چگونه باید باشد یعنی خوب است که آنچنان باشد وچگونه نباید باشد .
در حکمت نظری از هست ها واست ها سخن می رود ودر حکمت عملی از بایدها ونبایدها (ارزشها)بحث می شود.
حکمت عملی اولا محدود به انسان است وثانیا مربوط به افعال اختیاری انسان است وثالثا با بایدها ونبایدها ی افعال اختیاری انسان سروکار دارد رابعا از بایدها ئی که نوعی(انسانی)وکلی ومطلق ودائم است بحث می کند ونه باید ونبایدهای فردی نسبی وموقت.
ملاک ومعیار اخلاق:
از مسائل مهم در علم اخلاقاین است که اثبات مسائل اخلاقی از چه راهی ممکن است وچگونه می توان برای صحت وسقم اخلاق ونظریه های اخلاق برهان اقامه کرد.
در حکمت نظری دوگونه استدلال می توان ارائه کرد یکی استدلال قیاسی مطابق قواعد منطق صوری مانند استدلالات درمابعد الطبیعه ودیگری استدلالهای تجربی.
اما در حکمت عملی هیچ یک از این دو نوع استدلال به کار نمی رود زیرا موارد استدلال قیاسی از بدیهیات یا محسوسات یا وجدانیات یا مجرمات است.
حال آنکه متعلق حکمت عملی مفهوم(خوب)و(بد) است ومفهوم خوب وبد از بایدها ونبایدها حاصل می شود وبایدها ونبایدها اموری است اعتباری ،اعتباری یعنی معانی ومفاهیمی که آدمی برحسب هدفها وغایاتی که ر زندگی ودر عمل دارد وبا توجه به آنچه برای او ارزش دارد ایجاد می کند ممکن است فردی باشد یا اجتماعی
(فردی یعنی میلها خواسته های فردی وجمعی مانند مالکیت وریاست )وممکن است عام ومتعلق به نوع انسان با شد مانند اخلاق.
فعل اخلاقی:
معیار تشخیص فعل اخلاقی از فعل عادی وفعل طبیعی چیست ویا فعل اخلاقی چه فرقی با فعل غیر اخلاقی دارد؟
فعل طبیعی ناشی از جذب نفع ودفع ضرر است مانند غذا خوردن وفعالیتهای زندگی عادی.این کارها نه قابل ستایش است نه نکوهش _صفات ومیلها واندیشها ئی که به این کارها مربوط است طبیعی است وقابل ستایش
ونکوهش نیست در این کارها انسان با حیوانات مشترک است. فعل اخلاقی مفهوم ارزش رادر خود نهفته دارد وصفت ویا اندیشه ای که به آن مربوط است قابل ستایش است مانند راستی_درستی وعدالت وحق خواهی ،ایثار وهمدردی با دیگران وغیره.اینها از حدود کارهای طبیعی خارج وقابل ستایش است بعلاوه در مفهوم فعل اخلاقی نوعی قداست وتعالی نسبت به افعال طبیعی وعادی وجود دارد واز این رو در باره حیوانات کلمه اخلاق به کار نمی رود.
قدما ومتکلمان اسلامی گفته اند کار های اخلاقی حسن ذاتی دارد ومعتقدند که عقل انسان حسن ذاتی کارهای اخلاقی وقبح ذاتی کارها ی ضد اخلاقی را درک می کندمثلا عقل هرکس می فهمد که راستی ذاتا خوب وزیبا است ودروغ ذاتا بد وزشت است.
بعضی دیگر معیار اخلاقی را عقل دانسته اند_فعل اخلاقی_ عقلانی است یعنی از مبدع عقل سرچشمه می گیرد نه از مبدع شهوت وغضب وواهمه.
امام حسن (ع) می فرمایند :
آن کس که عقل ندارد فرهنگ ندارد وآن کس که همت ندارد ارزش دوستی ندارد.آنرا که شرم نسبت دین نباشد سرامد خرسندی معاشرت نیکو با مردمان است .سعادت دو جهان به وسیله عقل به دست می آیدوآن کس که عقل ندارد از همه خوشبختیها محروم است.(اعیان الشیعه)
ادامه مطلب + دانلود...