جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
نویسنده این رساله رفتارهای دینی حلاج را به عنوان یکی از معروفترین شخصیتهای تصوف از دیدگاه عصب روانی ، عصبی و رفتاری مورد بررسی قرار داده است تا به آخرین دستاوردهای علمی در خصوص طبیعت تجربه های دینی غیر اصیل دست یابد . وی تلاش کرده است تا با تفکیک تجربه دینی اصیل از غیر اصیل نشان دهد که تجربه های دینی و معنوی غیر اصیل در صوفیان بیشتر به علائم سایکوزی شباهت دارد و تجارب آنان برگرفته از اختلالات سایکوزی مرتبط با اختلال خلقی و اولیه می باشد . دلایل این فرضیه در هر موردی با تشخیصهای متفاوتی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است . محدودیتهای مرتبط با آزمایشهای تشخیصی گذشته نگر نیز مورد ارزیابی قرار گرفته است . …. کتاب نقش اختلالات روانی در تاریخ تصوف به این حیطه از علم می پردازد .
بازدید
بازدید
بازدید
گروهها N X مشاهده شده t جدول t سطح معنی دار df
اول 157 15.27
۰٫۱۳۷
۱٫۹۶۰
۰٫۰۵
۳۲۷
دوم 172 15.52
نتیجه : چون T محاسبه شده کوچکتر از t جدول میباشد بنابراین فرض صفر پذیرفته میشود. به عبارت دیگر بین میزان افسردگی نوجوانان کلاسهای اول و دوم ( مقطع راهنمایی ) تفاوت معنی دار وجود ندارد.
دوم ـ ب : بین میزان افسردگی نوجوانان کلاسهای اول و سوم مقطع راهنمایی تفاوت معنی دار وجود دارد.
گروهها N X مشاهده شده t جدول t سطح معنی دار df
اول 157 15.27
0.169
۱٫۹۶۰
۰٫۰۵
۳۲۵
سوم 170 15.58
نتیجه : چون T محاسبه شده کوچک تر از t جدول میباشد بنابراین فرض صفر پذیرفته میشود. یعنی بین میزان افسردگی نوجوانان کلاسهای اول و سوم ( مقطع راهنمایی ) تفاوت معنی دار وجود ندارد.
دوم ـ ج : بین میزان افسردگی نوجوانان کلاسهای سوم و دوم مقطع راهنمایی تفاوت معنی دار وجود دارد.
گروهها N X مشاهده شده t جدول t سطح معنی دار df
سوم 170 15.58
۰٫۳۳۱
۱٫۹۶۰
۰٫۰۵
۳۴۰
دوم 172 15.52
نتیجه : چون T محاسبه شده کوچک تر از t جدول میباشد بنابراین فرض صفر پذیرفته میشود. یعنی بین میزان افسردگی نوجوانان کلاسهای سوم و دوم ( مقطع راهنمایی ) تفاوت معنی دار وجود ندارد.
فرضیه سوم :
فرضیه پژوهشی : بین میزان افسردگی نوجوانان متعلق به گروههای شغلی متفاوت پدران تفاوت معنی دار وجود دارد.
گروههای شغلی N X مشاهده شده t جدول t سطح معنی دار df
اداری 149 13.60
۱٫۵۱۵
۱٫۹۶۰
۰٫۰۵
۴۹۶
آزاد 349 16.04
نتیجه : چون T محاسبه شده کوچک تر از t جدول میباشد بنابراین فرض صفر پذیرفته میشود. به عبارت دیگر بین میزان افسردگی نوجوانان ( پایههای مختلف مقطع راهنمایی ) با گروههای شغلی متفاوت پدران تفاوت معنی دار وجود ندارد.
فرضیه چهارم :
چهارم ـ الف : بین میزان افسردگی نوجوانان با جایگاه فرزندی اول و وسط تفاوت معنی دار وجود دارد.
گروههای فرزندی N X مشاهده شده t جدول t سطح معنی دار df
اول 124 15.15
۰٫۱۹۳
۱٫۹۶۰
۰٫۰۵
۳۴۳
وسط 221 15.51
نتیجه : چون T محاسبه شده کوچک تر از t جدول میباشد بنابراین فرض صفر پذیرفته میشود. به عبارت دیگر بین میزان افسردگی نوجوانان ( مقطع راهنمایی ) با جایگاه فرزندی اول و وسط تفاوت معنی دار وجود ندارد.
چهارم ـ ب : بین میزان افسردگی نوجوانان با جایگاه فرزندی اول و آخر تفاوت معنی دار وجود دارد.
گروههای فرزندی N X مشاهده شده t جدول t سطح معنی دار df
اول 124 15.15
۰٫۱۵۴
۱٫۹۶۰
۰٫۰۵
۲۷۴
آخر 152 15.39
نتیجه : چون T محاسبه شده کوچک تر از t جدول میباشد بنابراین فرض صفر پذیرفته میشود. یعنی بین میزان افسردگی نوجوانان ( مقطع راهنمایی ) با جایگاه فرزندی اول و آخر تفاوت معنی دار وجود ندارد.
چهارم ـ ج : بین میزان افسردگی نوجوانان با جایگاه فرزندی وسط و آخر تفاوت معنی دار وجود دارد.
گروههای فرزندی N X مشاهده شده t جدول t سطح معنی دار df
وسط 221 15.51
۰٫۰۶۸
۱٫۹۶۰
۰٫۰۵
۳۷۱
آخر 152 15.39
نتیجه : چون T محاسبه شده کوچک تر از t جدول میباشد بنابراین فرض صفر پذیرفته میشود. یعنی بین میزان افسردگی نوجوانان ( مقطع راهنمایی ) با جایگاه فرزندی وسط و آخر تفاوت معنی دار وجود ندارد.
فرضیه پنجم :
فرضیه پژوهشی : بین میزان افسردگی نوجوانان شهر و روستا تفاوت معنی دار وجود دارد.
گروهها N X مشاهده شده t جدول t سطح معنی دار df
شهر 280 14.66
۱٫۰۸۸
۱٫۹۶۰
۰٫۰۵
۵۰۰
روستا 221 16.28
نتیجه : چون T محاسبه شده کوچک تر از t جدول میباشد بنابراین فرض صفر پذیرفته میشود به عبارت دیگر بین میزان افسردگی نوجوانان شهر و روستا ( مقطع راهنمایی ) تفاوت معنی دار وجود ندارد.
فرضیه ششم :
فرضیه پژوهشی : بین میزان افسردگی نوجوانان متعلق به خانوادهای کم جمعیت و پر جمعیت تفاوت معنی دار وجود دارد.
گروهها N X مشاهده شده t جدول t سطح معنی دار df
کم جمعیت 215 14.11
۱٫۴۷
۱٫۹۶۰
۰٫۰۵
۵۰۰
پرجمعیت 287 16.31
نتیجه : چون T محاسبه شده کوچک تر از t جدول میباشد بنابراین فرض صفر پذیرفته میشود. به عبارت دیگر بین میزان افسردگی نوجوانان متعلق به خانوادهای کم جمعیت و پر جمعیت ( مقطع راهنمایی ) تفاوت معنی دار وجود ندارد.
فرضیه هفتم :
به جهت نابرابری تعداد حجم نمونه فرزندان، پدران دارای تحصیلات سیکل و گروههای تحصیلی دیگر پدران ( ۲۴۵ = N ) تعداد ۱۰۰ نفر به شیوه کاملاٌ تصادفی انتخاب و سپس محاسبات بر آن مبنا انجام گردید.
هفتم ـ الف : بین میزان افسردگی نوجوانان متعلق به گروههای مختلف تحصیلی پدران ( بی سواد و سیکل) تفاوت معنی دار وجود دارد.
گروههای تحصیلی N X مشاهده شده t جدول t سطح معنی دار df
بی سواد 96 16.96
۰٫۶۰۲
۱٫۹۶۰
۰٫۰۵
۱۹۴
سیکل 100 35. 17
نتیجه : چون T محاسبه شده کوچک تر از t جدول میباشد بنابراین فرض صفر پذیرفته میشود. یعنی بین میزان افسردگی نوجوانان با گروههای تحصیلی ( بی سواد و سیکل ) پدران تفاوت معنی دار وجود ندارد.
هفتم ـ ب : بین میزان افسردگی نوجوانان متعلق به گروههای مختلف تحصیلی پدران ( بی سواد و دیپلم) تفاوت معنی دار وجود دارد.
گروههای تحصیلی N X مشاهده شده t جدول t سطح معنی دار df
بی سواد 96 16.96
۰٫۷۲۷
۱٫۹۶۰
۰٫۰۵
۱۷۳
دیپلم 79 15.06
نتیجه : چون T محاسبه شده کوچک تر از t جدول است بنابراین فرض صفر پذیرفته میشود. یعنی بین میزان افسردگی نوجوانان با گروههای تحصیلی ( بی سواد و دیپلم ) پدران تفاوت معنی دار وجود ندارد.
هفتم ـ ج : بین میزان افسردگی نوجوانان متعلق به گروههای مختلف تحصیلی پدران ( بی سواد و بالاتر از دیپلم) تفاوت معنی دار وجود دارد.
گروههای تحصیلی N X مشاهده شده t جدول t سطح معنی دار df
بی سواد 96 16.96
۰٫۸۴۶
۱٫۹۶۰
۰٫۰۵
۱۷۴
بالاتر از دیپلم 80 12.03
نتیجه : چون T محاسبه شده کوچک تر از t جدول میباشد بنابراین فرض صفر پذیرفته میشود. یعنی بین میزان افسردگی نوجوانان با گروههای تحصیلی ( بی سواد و بالاتر از دیپلم ) پدران تفاوت معنی دار وجود ندارد.
هفتم ـ د : بین میزان افسردگی نوجوانان متعلق به گروههای مختلف تحصیلی پدران ( سیکل و دیپلم ) تفاوت معنی دار وجود دارد.
گروههای تحصیلی N X مشاهده شده t جدول t سطح معنی دار df
سیکل 100 35. 17
۰٫۳۰۵
۱٫۹۶۰
۰٫۰۵
۱۷۷
دیپلم 79 15.06
نتیجه : چون T محاسبه شده کوچک تر از t جدول میباشد بنابراین فرض صفر پذیرفته میشود. یعنی بین میزان افسردگی نوجوانان با گروههای تحصیلی ( سیکل و دیپلم ) پدران تفاوت معنی دار وجود ندارد.
هفتم ـ ر : بین میزان افسردگی نوجوانان متعلق به گروههای مختلف تحصیلی پدران( سیکل و بالاتر از دیپلم ) تفاوت معنی دار وجود دارد.
گروههای تحصیلی N X مشاهده شده t جدول t سطح معنی دار df
سیکل 100 35. 17
۱٫۷۸۷
۱٫۹۶۰
۰٫۰۵
۱۷۸
بالاتراز دیپلم 80 12.03
نتیجه : چون T محاسبه شده کوچک تر از t جدول میباشد بنابراین فرض صفر پذیرفته میشود. یعنی بین میزان افسردگی نوجوانان با گروههای تحصیلی ( سیکل و بالاتر از دیپلم ) پدران تفاوت معنی دار وجود ندارد.
هفتم ـ ز : بین میزان افسردگی نوجوانان متعلق به گروههای مختلف تحصیلی پدران ( دیپلم و بالاتر از دیپلم ) تفاوت معنی دار وجود دارد.
گروههای تحصیلی N X مشاهده شده t جدول t سطح معنی دار df
دیپلم 79 15.06
۱٫۲۷۸
۱٫۹۶۰
۰٫۰۵
۱۵۷
بالاتر از دیپلم 80 12.03
نتیجه : چون T محاسبه شده کوچک تر از t جدول میباشد بنابراین فرض صفر پذیرفته میشود. به عبارت دیگر بین میزان افسردگی نوجوانان با گروههای تحصیلی ( دیپلم و بالاتر از دیپلم ) پدران تفاوت معنی دار وجود ندارد.
بازدید
روشهای تشخیص و ارزیابی افسردگی در کودکان :
تشخیص افسردگی در کودکان و نوجوانان موضوعی بالنسبه تازه است. در ۱۱۱ DSM بویژه آمده است که تشخیص افسردگی میتواند هم در مورد کودکان و هم در بزرگسالان بکار رود. هر چند قبل از این تشخیص رسمی در سال ۱۹۸۵، وجود افسردگی در کودکان اغلب مورد بحث بود. این بحث بدین علت بود که بنظر نمیرسید رفتاری که در بین بسیاری از کودکان بچشم میخورد نشان اختصاص افسردگی باشد ( آزاد، ۱۳۷۴ ).
برای آن که بتوانیم طیف وسیعی از بیماری افسردگی را مورد بررسی قرار دهیم، واحد بررسیها هم به ارزیابی بیماران بستری و هم به ارزیابی بیماران سر پایی میپردازد. در این راستا به تمایز میان ملانکولی و افسردگی غیردر ونزاد خاصی معطوف میشود. کلیه مراجعات پی در پی به واحد با آزمون مورد آزمایش قرار میگیرد، و تا هنگامی که ارزیابیهای تشخیصی کامل نشود، نتایج در اختیار متخصصان بالینی قرار نمی گیرد. مصاحبه تشخیصی خانوادگی در مورد کلیه افراد انجام میشود و سوابق پزشکی بیمار بدقت مرور میشود ( کلایتون، ۱۳۶۹ ).
مدتهای مدید، اطلاعات حاصل از والدین و معلمان، منبع اصلی دادهها در تشخیص اختلالهای روانی کودک بود. در نتیجه همان نشانههایی که در افسردگی بزرگسالان مد نظر است در حال حاضر، معمولاٌ در جریان مصاحبه با کودک افسرده مورد ارزیابی قرار میگیرد (هارینگتون، ۱۳۸۰ ).
برایارزیابی افسردگی دوران کودکی ونوجوانی ابزارهای گوناگونی بکار رفته است.ازجمله مقیاسهایی که خودکودک گزارشهای آن را پر میکند،مصاحبه،تکنیکهای فرافکنی، ارزیابی به وسیله مادران و همسالان وفهرست باز بینی رفتار میباشد،سایر روشها مثل مشاهده رفتار آشکار (برای مثال،میزان فعالیت ) که درمورد بزرگسالان مبتلا به افسردگی به کارگرفته شده است نیز میتواند مفید واقع شود درعین حال میتوان گفت که تکنولوژی ارزیابی افسردگی در دوران کودکی هنوز به خوبی پیشرفت نکرده است. ابزارهایی دیگری برای ارزیابی افسردگی درکودکان ونوجوانان مانند مقیاس افسردگی کودکان بک وکواس در دست میباشد. این ابزارها بطور کلی با عملکرد هوش پایین،رفتار اجتماعی ضعیف، اعتمادبه نفس ضعیف، امتیازهای پایین در اقلام مربوط به شادی و محبوبیت،باحضورکم در مدرسه و این پندار که عوامل خارجی بر رویدادها تسلط دارند همبستگی نشان داد ( باوقار، ۱۳۸۲ ).
به طور کلی روشهایی که برای تشخیص افسردگی استفاده میشود عبارتند از :
۱ ـ روش مشاهده 2 ـ مصاحبه 3 ـ آزمونهای روانی
مقیاسهای درجه بندی کاربردهای متعددی دارند. برخی از مقیاسها تلاش کرده اند طبقه وسیعی از نشانهها را شامل شوند، بنابراین میتوانند در مطالعه آسیب شناسی روانی افسردگی طبیعی آینده بکار روند. درعین حال به درمانگران توصیه میشود برای هر نوع درمانبه خصوص،به تحقیق بیشتر بپردازند. و همچنین هماهنگی و توافق میان پرسشنامهها و مصاحبهها به هیچ وجه کامل نیست
(هارینگتون، ۱۳۸۰ ).
انواع آزمونهای ارزیابی افسردگی :
پرسشنامه افسردگی کودکان CDI :
شاید بهترین مقیاس خود سنجی شناخته شده برای کودکان، پرسشنامه افسردگی کودکان ماریا کواس، ( ۱۹۸۲ ) باشد، این پرسشنامه مخصوص افراد ۷ تا ۱۷ سال است و از پرسشنامه افسردگی بک اقتباس شده است ( کواس و بک، ۱۹۷۷ ) ۲۷ سؤال راجع به طبقه وسیعی از نشانههای افسردگی است.
علاوه بر این، CDI پایایی باز آزمایی مناسب و همسانی درونی بالایی دارد. کاستلو و آنلگد، ( ۱۹۸۸ )، تحلیل عاملی درجه بندهای CDI که معلمان انجام میدهند چهار حیطه فرعی را آشکار ساخته است:
رفتار عاطفی، عقاید تصوری، ارتباطات میان فردی و تحریک پذیری گناه هلسل و مانسن، ( ۱۹۸۴ )، برخی مطالعات نشان داده اند که CDI میان کودکان با، اختلال افسردگی و بدون آن تمایز ، قایل میشود، مورتی و همکاران، ( 1985 )، اما برخی دیگر دریافتند که این تمایز نسبتاٌ ضعیف است.
دادههایی راجع به هنجارهای سن و جنس موجود است. برای مثال، فینچ و همکاران اجرای گروهی CDI را برای آزمودن تقریباٌ۱۵۰۰ کودک دبستانی هفت تا شانزده ساله مورد استفاده قرار دادند. تفاوتهای سنی و جنسی اندک، اما مهمی آشکار شد : کودکان بسیار خرد سال نسبت به کودکان بزرگتر افسردگی کمتری نشان دادند، و دختران، به خصوص در گروههای سنی پایین تر، افسردگی کمتری ابراز کردند (هارینگتون، ۱۳۸۰ ).
به طور کلی این پرسشنامه که برای جدا کردن نوجوانان افسرده از غیر افسرده ساخته شده است. معیار بسیار خوبی برای تشخیص این گروه از کودکان میباشد و از اعتبار و روایی بالایی برخوردار میباشد.
۲ ـ پرسشنامه افسردگی بک :
پرسشنامه افسردگی بک در سال ۱۹۶۱ معرفی شد و از آن زمان به بعد در آن تجدید نظر شده است. BDI دارای ۲۱ سؤال است و جنبههای شناختی، رفتاری، عاطفی و جسمانی افسردگی را ارزیابی میکند هر سؤال دارای پاسخ صفر ( وجود ندارد ) تا سه ( شدید ) بوده و جمع نمرات از صفر تا ۶۳ است.در یکی از مطالعات اجتماعی اخیر، مشخص شد که BDI همسانی درونی بالایی دارد ( ۸۹% ) اما استواری باز آزمایی آن متوسط ( ۶۷% ) و حساسیت پایینی دارد. پرسشنامه بک ویژگیهای روان سنجی خوبی در نمونههای بزرگسالان دارد و دادههایی در زمینه کاربرد آن در نمونههای اجتماعی نوجوانان جمع آوری شده است. در مطالعات محققان BDI میان نوجوانان افسرده و غیر افسرده به خوبی تمایز قایل میشد. کاشانی و همکاران (۱۹۹۰ ) نیز دریافتند که BDI نوجوانان افسرده سر پایی را از غیر افسرده متمایز میکند. در مجموع BDI بک مقیاس عمومی برای ارزیابی افسردگی در نوجوانی است. یکی از فواید آن این است که به طور گسترده ای برای بزرگسالان به کار رفته است، که این مقایسههای میان سنی را تشکیل میکند (هارینگتون، ۱۳۸۰).
مقیاس افسردگی اصلی برای مطالعات همه گیر شناسی ( CES _ D ) :
مقیاس دیگری که ابتدا برای بزرگسالان ساخته شده مقیاس افسردگی اصلی برای مطالعات همه گیر شناسی بود. این مقیاس نوعی مقیاس درجه بندی خود سنجی۰ ۲ سؤالی است که برای اندازه گیری نشانههای افسردگی فعلی ( هفته گذشته ) در مطالعات اجتماعی بزرگسالان ساخته شد (هارینگتون، ۱۳۸۰ ).
CES _ D دارای جملاتی است که آزمودنی روی یک مقیاس سه قسمتی به آن پاسخ میدهد فرم بزرگسالان برای نوجوانان به کار رفته و فرمی مخصوص کودکان و نوجوانان تهیه شده است فرمی نیز وجود دارد که والدین تکمیل میکنند. گروههای متعددی CES _ D را به عنوان یک پرسشنامه سرندسازی برای اختلالهای افسردگی در نمونههای اجتماعی نوجوانان به کار برده اند. بنابراین آنها به این نتیجه رسیدند که در شیوه سرندسازی دو مرحله ای درصد بسیار زیادی از موارد احتمالی ( حدود ۸۰٫% ) که در مصاحبه عنوان « مثبت » جدا شده بودند اختلالی نداشتند. روبرتسن و همکاران ( ۱۹۹۱ ) در یک نمونه از نوجوانان بزرگتر ( ۱۵ تا ۱۸ ساله ) نتایج مشابهی به دست آوردند، که توانایی پیش بینی آن نسبت به BDI کمتر است (هارینگتون، ۱۳۸۰ ).
به طور کلی این آزمونهای خود سنجی به صورت گروهی برگزار میگردد و نیز برای برآورد میزان افسردگی در نمونههای اجتماعی در گروه سنی کودکان و نوجوانان مورد استفاده قرار میگیرد. در این پرسشنامهها به جنبههای مختلف شناختی، رفتاری و عاطفی افسردگی پرداخته شده است و مورد ارزیابی قرار میگیرد همچنین تمام این پرسشنامهها از پایایی مناسب و نیز از همسانی درونی بالایی برخوردار میباشند. بنابراین مطالعه ای که مقیاسهای خود سنجی را برای تعیین میزان افسردگی از زمینه یابیهای اجتماعی به کار میبرند، جزئیات کمی به دست خواهند داد. سافیس اظهار میکند اگر چه این میزانها بسیار متفاوت اند، ولی به عنوان یک قاعده کلی نسبت به آنچه در مطالعات مبتنی بر محاسبه ارائه شده بیشتر بوده است (هارینگتون، ۱۳۸۰ ).
آزمون و تعریف آن :
کنش اصلی هر آزمون روانی اساساٌ این است که تفاوتهای فردی بین افراد و یا تفاوتهایی را که در فرد بخصوصی در مواقع مختلف دیده میشوند اندازگیری کند. از نخستین مسایلی که به توسعه آزمونهای روانی کمک کرد مساله شناسایی عقب ماندههای ذهنی بود که هنوز هم یکی از حوزههای مهم کاربرد برخی از آزمونهای روانی است. سایر کاربردهای بالینی آزمونهای روانی عبارتند از آزمایش افرادی که نابهنجاری هیجانی دارند، افراد بزهکار و سایر افراد نابهنجار ( آناستازی، ۱۳۷۹ ).
آزمون « وسیله ای است عینی و هنجار شده برای اندازه گیری نمونه ای از رفتار » ( آناستازی، ۱۳۷۹، ص ۲۳ ).
تعریف دیگری از آزمون عبارتند از : « وسیله ای است عینی و استاندارد شده که برای اندازه گیری نمونه ای از رفتار یا خصایص آدمی به کار میرود » ( شریفی، ۱۳۷۳، ص ۲۸ ).
در این تعریف مراد از عینی آن است که روش اجرا، نمره دادن و تعبیر و تفسیر نتایج آزمون بر اساس قواعدی معین و مشخص صورت میگیرد و قضاوت و نظر شخصی در آنها بی تأثیر است. اصطلاح استاندارد شده بدین معناست که آزمون قبلاٌ در مورد گروه نمونه ای از افراد مورد نظر در بوته آزمایش گذاشته شده و نتایج پژوهشهای مربوط به آن از راه روشهای آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و روایی واعتبار آن تعیین شده است (شریفی،۱۳۷۳ ).
آزمون وسیله اندازه گیری در آموزش وپرورش و روانشناسی است. در اندازه گیری ما ویژگیها یا صفات اشیاء وافراد را تعیین و به صورت اعداد و ارقام گزارش میکنیم. درآموزش و پرورش و روانشناسی نیز برای اندازه گیری ویژگیهای روانی ورفتاری افراد از آزمون استفاده میشود. آزمون شامل مجموعه ای سؤال است که در اختیار فرد گذاشته میشود تا به آن جواب دهد.
به طور خلاصه در آزمون یک روش نظامدار برای اندازه گیری نمونهای از رفتار فرد است برای اینکه بتوان آن رفتار را با توجه به معیار یا هنجار ارزشیابی کرد (سیف، ۱۳۸۱ ).
سابقه تاریخی آزمونهای روانی :
این واقعیت که افراد از نظر استعداد، شخصیت و رفتار تفاوت دارند و اینکه این تفاوتها را میتوان مورد سنجش قرار داد، احتمالاٌ از ابتدای تاریخ مکتوب زندگی انسان مورد توجه بوده است. افلاطون و ارسطو در آثار خود از تفاوتهای فردی بین افراد و گروهها سخن گفته اند. در امپراطوری چین قدیم در ۲۲۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، کارکنان سازمانهای کشوری هر سه سال یک بار با گونه ای از امتحانات شفاهی مورد آزمایش قرار میگرفتند که نتایج این امتحانات به عنوان ملاکی برای ارزشیابی عملکرد و ارتقاء آنان مورد استفاده قرار میگرفت. در قرن ۱۹ ابتدا کشورهای انگلیسی، فرانسه، آلمان و بعدها دولت آمریکا امتحانات استخدامی را برای انتخاب کارکنان دولت به کار بستند. فرانسیس گالتون ( ۱۸۸۳ ) یکی از نخستین کسانی است که به مطالعه و اندازه گیری تفاوتهای فردی پرداخت. او برای اندازگیری قدرت تمیز حسی، آزمونهای مختلفی را ابداع کرد. وی معتقد بود که با آزمونها میتوان هوش و تواناییهای ذهنی افراد را مورد اندازگیری قرار داد. اما خدمت مهم گالتون ابداع روشهای آماری برای کمی ساختن نتایج حاصل از اجرای آزمونها برای مطالعه تفاوتهای فردی و تجزیه و تحلیل این نتایج بود. روشهای آماری مورد مطالعه وی بعدها توسط گارل پیرسون توسعه پیدا کرد، و به تدوین روش همبستگی گشتاوری منجر شد.
جمیزمک کین کتل که به شدت از نفوذ گالتون تأثیر پذیرفته بود، در سال ۱۸۹۰ برای نخستین بار اصطلاح « آزمون روانی » را به کار برد و این اصطلاح را وارد فرهنگ روانسنجی کرد.
در سال ۱۸۹۵ تمامی آزمونهای موجود از جمله کارهای گالتون و کتل توسط آلفرد بینه و ویکتور هنری مورد انتقاد قرار گرفت. در ۱۹۰۴ بینه و سیمون اولین آزمون هوش را ساختند.
در سال ۱۹۱۶ یک روانشناس امریکایی به نام لویس، ام. ترمن، آزمون بینه را به انگلیسی ترجمه و به کمک دانشگاه استنفورد کالیفرنیا در مورد کودکان امریکایی میزان کرد و آن را آزمون استنفورد ـ بینه نامید. ترمن اصطلاح هوشبهر ( IQ ) را در این آزمون به کار بست که به صورت خارج قسمت سن عقلی بر سن تقومی تعریف شده و برای حذف ارقام اعشاری در عدد ۱۰۰ ضرب میشود. این آزمون بارها مورد تجدید نظر قرار گرفته است و امروز به عنوان یکی از ابزارهای معتبر، کاربرد فراوان دارد.
علاوه بر آزمونهای هوش، آزمونهای شخصیت نیز در جنگ جهانی اول مورد توجه قرار گرفت. پیش از آن کراپلین روانپزشک آلمانی « آزمون تداعی آزاد اندیشهها » را قبلاٌ توسط گالتون ابداع شده بود تدوین کرده و در مورد بیماران روانی به کار میبرد و بعدها کارل پونگ روش مشابهی را به عنوان « تداعی آزاد کلمات » برای تشخیص عقیدههای روانی بیماران به کار بست.
در جنگ جهانی اول ارتش آمریکا برای تشخیص افراد نظامی مبتلا به روان رنجوری به یک آزمون شخصیت نیاز پیدا کرد.ر ابرت و ودورث در این رابطه به تهیه برگه اطلاعات فردی همت گماشت. آزمونهای روانی نه تنها در ارتش بلکه در مدارس و صنعت و تجارت مورد استفاده قرار گرفت. اما به سبب شتابزدگی در تدوین آزمونها برای پاسخگویی به نیازهای مؤسسات تجاری و آموزشی، بسیاری از آزمونهای نامعتبر تهیه و انتشار یافت که نتایج حاصل از اجرای این گونه آزمونها مأیوس کننده بود.
امروزه آزمونهای روانی به عنوان ابزارهای مهمی برای سنجش هوش، استعداد خاص، پیشرفت تحصیلی، صفات و خصایص شخصیت و همچنین تشخیص اختلالها و نابهنجاریهای روانی و شخصیتی در مدارس، مؤسسات صنعتی و تجاری، ادارات دولتی، دانشگاهها و مرکز درمانی همراه با سایر روشهای شناخت رفتار افراد به کار بسته میشوند ( شریفی، ۱۳۷۳ ).
ویژگیهای آزمونهای روانی :
« آزمون روانی در واقع وسیله ای است برای اندازه گیری میزان تواناییها، استعدادها، رغبتها، معلومات و شخصیت افراد به کار میرود » ( گنجی، ۱۳۷۷، ص ۱۱۲ ).
بنابراین یک آزمون روانی باید مثل هر وسیله اندازه گیری دیگر، ویژگیهایی داشته باشد. ویژگیهای یک آزمون خوب را میتوان به دو گروه بزرگ تقسیم کرد : ویژگیهای اصلی و ویژگیهای فرعی ( گنجی، ۱۳۷۷ ).
الف ) ویژگیهای اصلی :
۱ ـ اعتبار یا پایایی : « ارزیابی عینی آزمونهای روانی قبل از هر چیز مستلزم بررسی درجه پایایی و اعتبار آنها در موقعیتهای معین است. در روان آزمایی مراد از پایایی هر آزمون عبارت است از درجه ثبات نمرههای افراد در آزمایش مجدد با آزمون واحد یا آزمایش با فرمهای همتای یک آزمون و یا تحت سایر شرایط متغییر به دست میآیند » ( آناستازی، ۱۳۷۹، ص ۲۷ ).
اعتبار دو معنی متفاوت دارد یک معنای اعتبار، ثبات و پایایی نمرههای آزمون در طول زمان است. بدین معنا که اگر یک آزمون چند بار درباره یک آزمودنی اجرا شود، نمره وی در همه موارد یکسان
باشد. معنای دوم اعتبار به همسانی درونی آن اشاره دارد و مفهوم آن این است که سؤالهای آزمون تا چه اندازه با یکدیگر همبستگی متقابل دارند. اگر ضریب اعتبار درونی آزمون کم باشد، بدان معناست که سؤالهای مختلف آزمون متغییر واحدی را اندازگیری نمی کنند. به عبارت دیگر آزمون ممکن است دارای نوعی اشکال باشد. بنابراین آزمونی که بین سؤالهای آن تشابه و هماهنگی وجود داشته باشد از همسانی درونی بالایی برخوردار است ( شریفی، ۱۳۷۳ ).
در نتیجه اعتبار یک آزمون به نتایج اجراهای متوالی آن، ثبات یا پایایی داشته باشند، مربوط میشود ( گنجی، ۱۳۸۰ ).
همچنین در بررسی پایایی ممکن است به جنبههای مختلف شرایط آزمایش توجه کنیم که از این قبیل است : میزان نوسانات زمانی، نحوه انتخاب مادهها یا نمونههایی از رفتار که آزمون بخصوصی را تشکیل میدهند، یا میزان تأثیر آزمایندگان و نمره گذران مختلف. با در دست داشتن این قبیل اطلاعات مصرف کننده آزمون میتواند پیش بینی کند که پایایی آزمون در گروه مورد نظر او نیز به همان میزان اولیه است و یا بیشتر یا کمتر از آن ( آناستازی، ۱۳۷۹ ).
اعتبار یک آزمون را به شیوههای زیر اندازه میگیرند :
الف ) روش باز آزمایی :
ساده ترین روش تعیین پایایی یک آزمون باز آزمایی است. در روش باز آزمایی یک آزمون واحد در فاصله زمانی کوتاهی دوباره به گروه واحدی از آزمون شوندگان داده میشود و ضریب همبستگی حاصل را به عنوان ضریب پایایی حساب میکنند ( سیف، ۱۳۸۱ ).
پایایی حاصل از باز آزمایی نشان میدهد که تا چه اندازه میتوان نمره آزمون را به موقعیتهای مختلف تعمیم داد. گر چه روش باز آزمایی ساده و سر راستی به نظر میرسد، با این حال در کاربرد آن در آزمونهای روانی به دشواریهایی بر میخوریم. احتمال دارد که تمرین سبب شود که نمرههای افراد مختلف به میزان مختلف افزایش یابد. به علاوه، اگر فاصله زمانی بین دو اجرای آزمون کم باشد، احتمال دارد که آزمودنیها بسیاری از پاسخهای قبلی خود را به یاد داشته باشند و به گفته دیگر، ممکن است طرح خاصی از پاسخهای درست و نادرست صرفاٌ تحت عامل حافظه مجدداٌ تکرار شود. در چنین وضعی نمرههای دو آزمایش مستقل از هم به دست نیامده اند و مقدار همبستگی به طور تصنعی بالا خواهد بود. و همچنین ممکن است ماهیت آزمون نیز در نتیجه تکرار آزمایش تغییر کند. اما در هر حال روش باز آزمایی در مورد اکثر آزمونهای روانی روش نامناسبی به نظر میرسد ( آناستازی، ۱۳۷۹ ).
بازدید
بیان مسئله :
سلامت به معنی : « بی گزند شدن، بی عیب شدن، رهایی یافتن، نجات یافتن، امنیت، عافیت، تندرستی، خلاص از بیماری، آرامش صلح، سالم، تندرست بودن میباشد » (معین، ۱۳۷۵ ، ج۵، ص ۷۷۸ ).
مفهوم سلامت روانی به معنای خود آگاهی حل تعارضات و کشمکشهای درونی و شامل خود شکوفایی یعنی بالفعل ساختن تواناییهای روان شناختی ذاتی و درونی فرد است.
سلامت شامل سلامت جسمی و روانی میباشد در سلامت روانی بنا به عقید آلفرد آدلر فرد برخوردار از سلامت روان شناختی توان با جرات عمل کردن را برای رسیدن به اهدافش دارد چنین فردی روابط سازنده ای با دیگران دارد. به اعتقاد او فرد سالم مطمئن و خوش بین است. عملکرد او مبتنی بر نیرنگ نیست فرد سالم ضمن پذیرش مشکلاتش در حد توان به رفع آنها اقدام میکند خلاصه اینکه سلامت روان یعنی داشتن اهداف شخصی در زندگی، روابط خانوادگی مطلوب، کنترل عواطف و احساسات و پذیرش اشتباه و کوشش برای حل آنها.
به نظر کارل راجرز نیز شخص سالم انسانی است بسیار کارآمد که از تمام تواناییهایش بهر میگیرد و به طور خلاصه انسان بر خوردار از سلامت روان شناختی دارای این خصوصیات است.
۱ ـ آمادگی کسب تجربه 2ـ زندگی هستی دار ۳ ـ اعتماد به ارگانیزم خود ۴ ـ احساس آزادی ۵ ـ خلاقیت و آفرینشگری انسان غیر سالم فردیست که مبتلا به اختلال روانشناختی باشد و ویژگیهای فوق را نداشته باشد ( ارجمند، ۱۳۸۲ ).
برای بیشتر مردم مفاهیم اختلال روانی خیلی گنگ بوده و تصورات آنها در این خصوص تحریف شده و رنگی از ترس و پیشداوری به خود گرفته است.
اختلال روانی یک بیماری با تظاهرات روانشناختی یا رفتاری همراه با ناراحتی قابل ملاحظه و اختلال کارکرد ناشی از یک آشفتگی زیست شناختی، اجتماعی، روانشناختی، ژنتیک، فیزیک یا شیمیائی است. ارزیابی آن بر حسب انحراف از یک مفهوم هنجاری صورت میگیرد (کاپلان، سادوک، ۱۳۸۰ ).
طبقه بندی اختلالات روانی بر اساس DSM IV IR به شرح زیر میباشد : 1_ اختلالاتی که نخستین بار در دوره شیرخوارگی، کودکی، یا نوجوانی آشکار میشود
۲ ـ دلیریوم، دمانس، اختلالات شیدائی و سایر اختلالات شناختی
۳ ـ اختلالات روانی ناشی از اختلال طبی عمومی
۴ ـ اختلالات وابسته به مواد
۵ ـ اسکیزوفرنی و سایر اختلالات پسیکوتیک
۶ ـ اختلالات اضطرابی
۷ ـ اختلالات شبه جسمی
۸ ـ اختلالات ساختگی
۹ ـ اختلالات تجزیه ای
۱۰ ـ اختلالات جنسی
۱۱ ـ اختلالات خوردن
۱۲ ـ اختلالات کنترل تکانه
۱۳ ـ اختلالات انطباق
۱۴ ـ اختلالات شخصیت
۱۵ ـ اختلالات خلقی : این اختلال در تمام سنین کودکی و نوجوانی روی میدهد و دو نوع اختلال را شامل میشود.
الف ) اختلالات دو قطبی : مشخص با نوسان شدید خلق بین افسردگی و نشئه و بهبودهای موقت و عود.
ب ) اختلالات افسردگی : اختلال افسردگی اساسی، خلق شدیداً افسرده، کندی روانی ـ حرکتی، نگرانی، احساس ناراحتی، منگی وحیرت، بی تابی، احساس گناه، افکارخود کشی ومعمولا عود کننده.
اختلال افسرده خوئی : شکل حقیقت تر افسردگی معمولا ناشی از فقدان یا رویدادی مشخص (نوروز افسردگی هم نامیده میشود ).
افسردگی با الگوی فصلی ( اختلال عاطفی فصلی SAD هم نامیده میشود ) بیشتر در ماههای زمستان مشاهده میشود (سادوک،۰ ۱۳۸ ).
یکی از اختلالات مهمی که در طبقه بندی اختلالات روانی میگنجد اختلالات افسردگی میباشد. مفهوم افسردگی کودکان و نوجوانان موضوع قابل بحث و در خور توجهی است. در پانزده سال اخیر امکان بروز عارضه افسردگی در کودکان به همان شکل افسردگی در بزرگسالان وجود دارد، وعلائم ونشانه۱یی شبیه به بزرگسالان در آنها دیده میشود (هارینگتون، ۱۳۸۰ ).
علائم و نشانههای افسردگی در نوجوانی از دیدگاه بک عبارتند از :
۱ ـ عوامل شناختی ای که باعث میشوند نوجوان، آینده را به صورت منفی ببیند
۲ ـ عوامل عاطفی و هیجانی چون خشم و نبود تجربیات خوشایند و لذت بخش
۳ ـ عوامل انگیزشی که شامل دوری گزیدن از جامعه و تمایل به خودکشی میگردد
۴ _ عوامل رفتاری و فیزیولوژیکی که بی فعالیتی، نوسان در اشتها، آشفتگی در خواب و اظهار خستگی مفرط را شامل میشود(افروز، ۱۳۸۰ ).
از عوامل مؤثر در افسردگی نوجوانان میتوان از رفتارهای بزه کارانه در سطح خانواده و جامعه مانند پرخاشگری، فرار از منزل، مشکلات مدرسه ای مانند عدم پیشرفت تحصیلی، و همچنین مشکلات مربوط به برقراری رابطه با گروه همسن و سال ( مثل طرد شدن توسط آنها ) را نام برد (افروز، ۱۳۸۰ ).
دادههایی در مورد هنجارهای سن و جنس موجود است، تفاوتهای سنی و جنسی اندک، اما مهمی آشکار شد : کودکان بسیار خردسال نسبت به کودکان بزرگ تر افسردگی کمتری نشان دادند، و دختران، به خصوص در گروههای سنی پایین تر، افسردگی کمتری ابراز کردند (هارینکتون، ۱۳۸۰ ).
از آنجایی که افسردگی در میان کودکان و نوجوانان در دهههای اخیر بسیار شایع شده است. و مشکلاتی از قبیل، تحصیلی، شخصیتی و اجتماعی در بین آنها بسیار دیده میشود. در نتیجه نیاز به تشخیص و درمان سریعتر آنها لازم میباشد. به این منظور برای تشخیص افسردگی از ابزارها و روشهای متفاوتی از جمله، مصاحبه، مشاهده، پرسشنامه و آزمونها استفاده میکنند. که معروفترین وسیله اندازه گیری در بین این ابزارها همین آزمونها میباشد ( سیف، ۱۳۷۱ ).
آزمون وسیله ای است که به طور علمی تهیه میشود و اندازه گیری عینی تواناییهای افراد را فراهم میآورد. آزمون وسیله ای است که به طور علمی تهیه میشود، منظور از علمی تهیه شدن یک آزمون این است که آزمون باید مثل هر وسیله اندازه گیری دیگر ویژگیهایی را برای خود داشته باشد. یک آزمون نیز در درجه اول باید دقت اندازگیری داشته باشد و در درجه دوم چیزی را اندازه بگیرد که برای اندازگیری آن تهیه شده است. دو ویژگی فوق را اصطلاحاً اعتبار و روایی مینامند. علاوه بر دو ویژگی بالا، یک آزمون خوب ویژگی دیگری نیز دارد که به آن حساسیت یا قدرت طبقه بندی میگویند. منظور این است که یک آزمون باید بتواند آزمودنیها را طبقه بندی کند بدین معنا که بتواند تفاوتهای فردی آنها را به خوبی نشان دهد ( گنجی، ۱۳۷۱ ).
در آموزش و پرورش و روانشناسی، آزمونها به چند منظور عمده مورد استفاده قرار میگیرند :
برای اندازه گیری تواناییهای شناختی و تواناییهای حرکتی و نیز برای اندازه گیری ویژگیهای شخصیت و ویژگیهای عاطفی. بنابراین، آزمونهای مختلف را میتوان به دو دسته کلی آزمونهای توانایی و آزمونهای عاطفی تقسیم کرد.
از آزمونها به عنوان یک روش نظامدار ( سیستماتیک ) برای اندازه گیری نمونه ای از رفتار فرد استفاده میشود، برای اینکه بتوان آن رفتار را با توجه به معیار یا هنجار ارزشیابی کرد (سیف، ۱۳۷۱).
برای تشخیص افسردگی در کودکان از روشهای متنوعی از جمله مصاحبه، مشاهده، پرسشنامه و آزمون استفاده میشود. که از پرسشنامهها و آزمونهای مهمی که در این زمینه ساخته شده و مورد استفاده قرار گرفته است، میتوان از پرسشنامه افسردگی کودکان «ماریا کواس » ( CDI )، پرسشنامه بک ( BDI )، مقیاس افسردگی اصلی برای مطالعات همه گیر شناسی ( CES _ D )، مقیاس درجه بندی افسردگی ) DSRS (، مقیاس افسردگی کودکان ) ( CDSنام برد (هارینگتون، ۱۳۸۰ ).
بدون شک ما در جامعه ای زندگی میکنیم که فشارهای روانی بر تمام زندگی ما اثر گذاشته و اجتناب از آنها امکان ناپذیر است. و این فشارهای روانی در سنین پایین مشکلات عدیده ای از جمله تحصیلی، شخصیتی، و اجتماعی بوجود میآورد نیاز به تشخیص این بیماری درسنین کودکی و نوجوانی بیشتر احساس میشود. برای اینکه بتوانیم افرادی را که دچار افسردگی شده از افراد سالم جدا کنیم نیاز به یک معیار اندازگیری دقیق داریم و لذا به دلیل نداشتن یک معیار دقیق از خود برای اندازگیری ناگزیریم که از ابزارهای دیگران برای جدا کردن افراد سالم از غیر سالم استفاده کنیم. ابزار ساخته شده توسط دیگران چون تحت تأثیر فرهنگ جامعه خود آنها قرار دارد، نمی توان آن را در فرهنگهای مختلف بکار برد، مگر که با آن فرهنگ انطباق دهیم و آنها را بر اساس فرم فرهنگی، جنسی و سنی فرهنگ خود هماهنگ کرد. از این رودر این پژوهش به دنبال آن هستیم که مشخص سازیم که آیا پرسشنامه افسردگی کودکان (ماریا کواس ) از اعتبار و روایی لازم برخوردار است و آیا نتایجی که از آن بدست
می آید دارای دقت و ثبات لازم برای جامعه مورد پژوهش میباشد.
اهمیت پژوهش :
امروزه نیاز به احساس امنیت و آرامش روان از اساس ترین نیازهای فطری انسان است. احساس امنیت و بهره مندی از آرامش روان، ضروری ترین بستر پدید آیی خلاقیتها، شکوفایی استعدادها، تعالی وجود و توسعه و تحول پایدار در عرصههای مختلف حیات فردی و اجتماعی است. ما در جامعه زندگی میکنیم که از تنش و فشار روانی بدور نیستیم، در نتیجه روز به روز به تعداد افرادی که دچار بیماریهای روانی بخصوص افسردگی میشوند افزوده میشود همین افزایش نرخ افسردگی دربین کودکان و نوجوانان توجه مسولان را به خود جلب کرده است. اما اولین جایگاه رشد شخصیت و تربیت نوجوانان، محیط خانواده میباشد. در خانواده است که او راه و رسم زندگی را میآموزد. چگونگی برخورد والدین با رویدادها و حوادث مختلف زندگی، در تربیت و بهداشت روانی فرزندانشان نقش بسزایی دارد. اما به دلیل ناآگاهی والدین در مورد بیماری روانی فرزندشان نیاز به این است که به والدین اطلاعاتی در مورد بیماری افسردگی داده شود و آنها را از علائم و نشانههای این بیماری آگاه کرده، توجیه و راهنمایی خانوادههای جوانان افسرده تنها درباره نشانههای افسردگی، اغلب راهگشا و مفید واقع میشود و همچنین والدین جوانانی که احتمال خود کشی در آنها هست نیازمند توصیههایی درباره شیوههای کاهش خطر هستند. از آنجایی که این بیماری روانی روز به روز در حال افزایش میباشد و به دلیل عوارض نامطلوبی که بر رشد شخصیتی و اجتماعی و همچنین تحصیلی کودکان و نوجوانان دارد نیاز به بررسی بیشتری دارد جوانان افسرده معمولا افکار خودکشی دارند و برخی از آنها اقدام به خودکشی میکنند. برای مثال رییان و همکاران ( ۱۹۸۷ ) دریافتند که حدود۰ ۶ درصد کودکان و نوجوانان مبتلا به افسردگی شدید فکر خودکشی در سر دارند. به نظر میرسد در کودکان که گرایش به خودکشی داشته اند خطر افسردگی بیشتر بوده است. پنفر و همکاران ( ۱۹۹۱ ) دریافتند که جوانانی که اقدام به خودکشی کرده اند در دوره پیگیری ۶ _ ۷ سال بعد احتمالا ده بار بیشتر از جوانانی که چنین اقدامی نکرده بودند دارای اختلال خلق و خو بودند (هارینگتون، ۱۳۸۰ ).
افسردگی در کودکان و نوجوانان مورد توجه روز افزون مسؤولان بهداشت روانی در مدارس قرار گرفته است. به خصوص که ممکن است که کودکان « گوشه گیر و کم تحرک و ساکت » کمتر مورد توجه قرار گیرند، و احتمال ارجاع آنها برای آموزش ویژه نسبت به کودکانی که مشکلاتشان را برون فکنی میکنند کمتر باشد و معلمان، همانند والدین از افسردگی نوجوانان بی اطلاع اند و نیاز به آگاهی بیشتری در مورد این بیماری دارند (هارینگتون، ۱۳۸۰ ).
یکی ازدلایل دیگری که انجام این پژوهش را ضروری میکند، عدم وجود یک معیار مناسب برای آزمونهای افسردگی کودکان ونوجوانان است، تا بتوان بوسیله این آزمونها کودکان افسرده را ازکودکان غیر افسرده و سالم جدا کرد. از آنجایی که تأثیرات مخربی، این بیماری بر روح و روان کودکان میگذارد نیاز به شناسایی زودرس آن احساس میشود. که این کار را تنها از طریق ابزارهای عینی و دقیق میشود، انجام داد و یا استفاده از آزمونها است که میشود کودکان افسرده را تشخیص داد و به درمان آنها پرداخت. از دیگر سوی با عنایت به عدم آگاهی مردم از شیوههای برخورد با بیماران روانی اجراء بکارگیری شیوههای نادرست برخورد با بیماران روانی، اجرای پژوهش حاضر ضرورت دارد، زیرا میتوان میزان وقوع اختلالات را در هر تیپ مشخص، و زمینه ارتباطی آموزش و پیشگیری از اختلالات را فراهم سازد. از دیگر عوامل ضرورت این پژوهش این است که افراد به بهداشت جسمی خود نسبت به بهداشت روانی جدی تر هستند، زیرا مراجعه به پزشک را برای مسائل روانی خود مایه شرمندگی تلقی نموده و در صورتی که وضع خود را شناختن در پی چاره برآمدن راهی اساسی برای کسب سلامت است و در نهایت درک بهتری از ماهیت انسان راهی را برای حل مشکلات ذکر شده در پیش قرار دهد. از آنجایی که در دوران نوجوانی، نوجوان رشد شخصیتی و جسمی خود را حس میکند و همچنین بخاطر بحرانی بودن این دوران، نوجوان به محیطی سالم و عاری از هر گونه ناامنی دارد. و هرگونه اختلال در این دوران باعث از بین رفتن استعدادها و تأثیر نامطلوب بر جسم و روان نوجوان میگذارد و تأثیرات بسیار مخربی دیگری بر روحیه آنها میگذارد.از دیگر سو به دلیل نداشتن یک معیار دقیق از خود برای اندازه گیری ناگزیریم از ابزارهای ساخته شده توسط دیگران استفاده کنیم از آنجا که این آزمونها در فرهنگ خود آنها هنجاریابی شده وقابل استفاده در جوامع دیگر نیست لذا نیاز به انطباق باجوامع خودمان را دارد.و باید آنها را براساس نرم فرهنگی، جنسی و سنی فرهنگ خود هماهنگ کنیم. انجام این پژوهش را مهم میدانم.به طور کلی،هدف اصلی پژوهش حاضر،تعیین روایی و پایایی آزمون ماریا کواس توسط پژوهشگر ومشخص کردن میزان شیوع اختلالات افسردگی در نوجوانان شهرستان تربت حیدریه خواهد بود.از اهداف فرعی این پژوهش بررسی عوامل مؤثربر افسردگی نوجوانان وارتباط متغیرهایی همچون سن، جنس، تعداد اعضای خانواده، وضعیت تحصیلات پدران، وضعیت اشتغال متفاوت پدران ومادران، شهر و روستا،جایگاههای متفاوت فرزندان، با افسردگی میباشد.
امید است نتایج پژوهش حاضر بتواند برای والدین و متولیان امور آموزش وپرورش که ضامن تعلیم و تربیت نوجوانان میباشند مفید و همچنین بتوانیم، ازاین پرسشنامه به عنوان یک معیار تشخیصی در تشخیص و درمان افسردگی نوجوانان در جامعه مورد پژوهش استفاده کنیم.
اهداف تحقیق :
اهداف کلی :
الف ) ارائه جداول نرم و هنجار جهت آزمون افسردگی کودکان ماریاکواس برای گروه مرجع نوجوانان دختر و پسر مدارس راهنمایی شهرستان تربت حیدریه.
ب ) بررسی میزان روایی آزمون افسردگی کودکان ماریاکواس برای گروه مرجع نوجوانان پسر و دختر مدارس راهنمایی شهرستان تربت حیدریه .
ج ) بررسی میزان پایایی آزمون افسردگی کودکان ماریاکواس برای گروه مرجع نوجوانان پسر و دختر مدارس راهنمایی شهرستان تربت حیدریه .
اهداف جزئی :
الف ) بررسی رابطه بین افسردگی در نوجوانان و تحصیلات پدر.
ب ) بررسی رابطه بین افسردگی در نوجوانان و تعداد اعضای خانواده آنها.
ج ) بررسی رابطه بین افسردگی در نوجوانان و مشاغل مختلف پدر و مادر.
د ) بررسی میزان شیوع افسردگی در دختران و پسران و میزان تفاوت آنها.
ه ) بررسی میزان شیوع افسردگی در دانش آموزان روستایی و شهری و تفاوت شدت آنها .
ر ) بررسی میزان شیوع افسردگی و شدت آن در سنین مختلف.
ز ) بررسی رابطه بین افسردگی نوجوانان و جایگاه فرزندی آنها .
تعاریف نظری واژهها و مفاهیم :
اختلالات خلقی :
« اختلالاتی که مهمترین ویژگی آنها، ناراحتی خلقی اولیه است، اختلالات افسردگی و اختلال دو قطبی که در آن نوسان خلق بین افسردگی عمیق و شنگولی و هیجان زدگی شدید است » ( دبلیو، ۱۳۸۳،ص ۱۸۵ ).
« در فرهنگ جامع لغات روانشناسی و روانپزشکی اختلالات خلقی به معنی : هر گروهی از حالات بالینی که با اختلال خلق ( حالت هیجانی درونی فرد ) فقدان احساس کنترل، احساس ذهنی، ناراحتی شدید مشخص است ؛ متشکل از افسردگی و مانی است و در DSMIII اختلال عاطفی نامیده میشود » (کاپلان و سادوک، ۱۳۷۴، ص ۲٫۵ ).
در فرهنگ لغات اصطلاحات چهار زبانه روان پزشکی اختلالات خلقی اینگونه تعریف شده است : « احساس نامطلوب و ناخوشایند و ناراحتی ای را گویند که وضع خلقی بصورت رضامندی عمومی، بیقراری، ناراحتی افسردگی و اضطراب تظاهر مینماید » ( بهرامی و معنوی،۰ ۱۳۷، ص ۳۲۴(.
افسردگی :
در فرهنگ لغات معین افسردگی اینگونه تعریف شده است : « پژمردگی، اندوهگینی، انجماد، دلسردی، بی حال شدن است » ( معین، ۱۳۷۶، ج : اول، ص ۳۱۹ ).
اختلال افسردگی عبارتست از « پاسخ طبیعی فرد به فشارهای زندگی، این اختلال در برابر یک تعارض درونی در پاسخ به یک عامل تشخیص خارجی بروز میکند در افسردگی تغییر خلق و دگرگونی افکار برداشتها و عملکردهای فیزیولوژیک مشاهده میشود » ( گنجی و همکاران، ۱۳۷۶، ص ۷۴ ).
« حالت روانی مشخص با احساس نومیدی، غمگینی، تنهایی، درماندگی، احترام به نفس پایین و خودملامتگری، نشانههای همراه مشتملند بر کندی روانی ـ حرکتی یا گاه بگاهی تحریک، گریز از روابط بین فردی و علائم نباتی نظیر، بی خوابی و بی اشتهایی » ( کاپلان و سادوک، ۱۳۸۲،جلد اول، ص ۸۹ ).
افسردگی تک قطبی :
« اختلال افسردگی تک قطبی زمانی رخ میدهد که افسردگی، بر خلق فرد غالب است، اما همه جنبههای زندگی او را در بر نمی گیرد علائمی مانند، کم خوری یا پرخوری، بی خوابی یا پرخوابی، کاهش سطح انرژی و تنبلی، عزت نفس پایین، کاهش سطح تمرکز » ( افروز، ۱۳۸۰، ص ۲۲ ).
« افسردگی، احساس ناامیدی و بی ارزش بودن، بدبینی شدید، کند تفکر و عمل، بدبینی نسبت به چشم انداز آینده » ( شریعتی، ۱۳۷۳، ص ۳۹۷ ).
افسردگی دو قطبی :
« نوعی نابهنجاری خلقی است که وجه مشخصه آن نوسانات شدید بین افسردگی و شنگولی و به تناوب بهبودی و عود کردن بیماری میباشد » ( شاملو، ۱۳۸۳، ص ۱۱۶ ).
« افسردگی دو قطبی زمانی رخ میدهد که افسردگی، همه جنبههای زندگی فرد را در بر میگیرد و ممکن است شامل یک دوره مانیا نیز بشود و نیاز به دارو درمانی و روان درمانی دارد »
( افروز، ۱۳۸۰٫، ص ۲۲ ).
در فرهنگ لغت افسردگی دو قطبی اینگونه تعریف شده است : « علائم بارز این بیماری عبارتند از : خوشحالی، افسردگی شدید و یا نوسان بین این دو، پرش افکار و هیجان زدگی، با حالت خوشحالی همراه است و کندی فقدان حرکت و فعالیت با حالت افسردگی توأم است »
(کاپلان و سادوک، ۱۳۷۴، جلد اول، ص ۲۰۷ ).
افسردگی عمده :
« افسردگی بسیار شدید، عقب ماندگی ذهنی و حرکتی، نگرانی، ناآرامی، گیجی، عصبیت، احساس گناه، فکر خودکشی که تکرار میشود » ( شاملو، ۱۳۸۳، ص ۱۷۸ ).
« اختلال افسردگی اساس با یک یا چند دوره اساسی ( یعنی حداقل دو هفته خلق افسرده یا از دست دادن علاقه، به اضافه حداقل چهار علامت دیگر از افسردگی مشخص میشود » ( یرامی،۱۳۷۸، ص ۱۰۶ ).
« حالت غمزدگی، فقدان علاقه تقریباً به تمام فعالیتها، تغییرات روانی حرکتی، فقدان انرژی اشکال در خواب رفتن، احساس گناه و خود ملامتگری، مسائل مربوط به تمرکز و افکار مکرر درباره مرگ یا خودکشی » ( آزاد، ۱۳۷۸، ص ۵۷ ).
مانی یا شیدایی :
در فرهنگ جامع لغات روانشناسی و روانپزشکی مانی به معنی « اختلال خلقی که با سر خوشی، بیقراری، بیش فعالی ، تحریک پذیری مفرط و تفکر و گفتار سریع ( پرش افکار ) مشخص میباشد ؛ مشخصه مرحله مینک اختلال دو قطبی است » کاپلان و سادوک ۱۳۷۴، ص ۳۲۵ ).
در فرهنگ لغت دهخدا درمانی یا شیدایی به معنی « نادر است که از ندرت است که بی همتا و بی مثل و یکه و تنها باشد و همچنین به معنی دیوانگی، به آشفتگی گرابیدن است » ( دهخدا، ۱۳۷۷، جلد ۳، ص ۸۲۱ ).
« در این حالت، رفتار شخص مبتلا به مانی شامل خوشحالی زیاد، سرحال بودن شدید، سرعت در تفکر، تکلم و حالت هیجانی توأم با حرکات زیاد جسمی » ( شاملو، ۱۳۸۳، ص 113 ).
بازدید
هویت شامل اجزابسیاری ازجمله جنسی ، اجتماعی ، فیزیکی ، روانی ، اخلاقی ، ایدیولوژیک وشغلی وحرفه ای است که مجموعه این اجزاخودراتشکیل می دهد.
( مارسیاوهمکاران ، ۱۹۸۳ )
بطورخلاصه می توان اظهارداشت که درفصل اول پژوهش ، ابتدادرموردچگونگی رشدشخصیت ونقش مهم آن درتبین وتشریح اختلالات روان شناختی مطالبی بیان شد. چراکه ازدیربازموردتوجه روان شناسان بوده است وسهم قابل توجهی درتعیین مسیربهنجاررشددارد- علاوه برآن دومولفه دیگرکه درطول تاریخچه روان شناسی بحثهاونظریات فراوانی رابه خوداختصاص داده است « هویت »و « عزت نفس » می باشدکه درتمامی اختلالات روانی دارای نقش تعیین کننده ای هستند. همچنین این دومسئله بیشترخودرادردوره نوجوانی وجوانی نشان می دهدونقش کلیدی دراین دوران ایفامی کند. آنچه که درواقع ، پژوهش حاضربایدجوابگوباشد، میزان همبستگی وچگونگی ارتباط هریک ازپایگاههای هویت باعزت نفس می باشد.
همان طورکه درفصل های گذشته راجع به آن بحث شدمادراین پژوهش ازنظریات روان شناسان بسیاری سودجستیم .
مارسیا درمطالعاتش به این نتیجه رسیدکه افرادپایگاههای تعلیق دارای منابع درونی اطمینان وامنیت وعزت نفس پایدارهستندوافرادپایگاه ممانعت وپراکندگی فاقدچنین منابعی هستند. ( مارسیا به نقل ازکروگر،۱۹۷۹ )
درمطالعه ای دیگر، کرامر، متذکرشدکه افرادپایگاههای هویت ممانعت ودستیابی هردوازعزت نفس بالایی برخوردارنددرصورتی که افرادپایگاههای تعلیق وپراکندگی که فاقدتعهدهستندازعزت نفس پایینی برخوردارند( کرامر، ۱۹۹۷ )
گلاسردوسینی درموردروابط متقابل عزت نفس وهویت می نویسند: « چگونگی برداشتهاونظریات دیگران نسبت به مادرروشن کردن هویت مانقش عمده ای برعهده دارد. ارزشیابی های ماازخودمان درارتباط باشرایط زندگی ، اوضاع اجتماعی واقتصادی نیزمبین هویت ماست وهمچنین تصورات مادرباره وضع جسمانی وشیوه لباس پوشیدن ، نوع هویت مارادرمقایسه بادیگران نشان می دهد»( گلاسروکرسینی ، ۱۹۷۵ ، ۱۹۷۳ )
فصل دوم که شامل عناوینی ازجمله موضع گیری های نظری درخصوص هویت وعزت نفس که خودشامل بخشهایی ازقبیل تعریف هویت وعزت نفس می باشد که دراین بخش به تعریف مفهوم هویت وعزت نفس پرداخته شده است وسپس به بحث شکل گیری هویت پرداخته می شودطبق نظریه اریکسون درموردرشدروانی اجتماعی انسان ، پنجمین مرحله ازرشدروانی – اجتماعی « شکل گیری هویت » درمقابل پراکندگی می باشد.اودراین مورد تاکیدداردکه مراحل رشد هریک بطور مجزادردرون خودپایان نمی یابدبلکه بهم پیوسته ووابسته است . عوامل مختلفی برشکل گیری هویت تاثیرمی گذاردازجمله :عوامل شناختی ، والدین ، مدرسه وعوامل اجتماعی – فرهنگی ، تربیت تولدوفاصله سنی فرزندان دررفتارخودنوجوان وخیال پردازی هاو…
دربخش بعدی نیزبه نظریه های مربوط به هویت ازجمله نظریات بلوز – کگان – لووینگر – اریکون – گلاسر پرداخته می شود وهمچنین دربخش بعدی به نظریه های مربوط به عزت نفس ازجمله نظریات مردم – اریکسون – بندورا – کلی – مزلو وراجرز
ودردوبخش پایانی به مباحثی ازجمله یافته های پژوهش درخصوص موضوع ونتیجه گیری نیزپرداخته شده است .
فصل سوم روش پژوهش رامعرفی می کند. این روش به صورت همبستگی می باشدودرنمونه گیری نیزازروش نمونه گیری خوشه ای استفاده کرده ایم . جامعه موردمطالعه ما، دانش آموزان دخترمقطع پیش دانشگاهی وسوم دبیرستان منطقه یک مشهدمی باشندکه ازمیان این تعدادما۱۶۰ نفررابه عنوان حجم نمونه دراختیارگرفتیم . دوآزمون اجراشده –آزمون گسترش یافته عینی پایگاه هویت من ودیگری آزمون عزت نفس کوپراسمیت – اجرای ازمون گروهی بودوداخل کلاس وحدود۲۰ الی ۲۵ دقیقه وقت لازم بودتاازمونی به هردوازمون پاسخ دهد.برای تحلیل داده هاازضریب همبستگی پیرسون استفاده کردیم وبرای بررسی تفاوت میان گین هانیزازازمون استفاده نمودیم .
فصل چهارم نیزشامل دوبخش می باشدکه مربوط بررسی جهت شناختی وپس بررسی توصیفی وارتباطی سوالات پژوهش است دربررسی جهت شناختی عنوان شدکه تعدادآزمودنی ها۱۶۰ نفربودندوهمگی مونث وازاین میان ۱۵۱ نفرمجردو۹ نفرمتاهل بودندودربخش بررسی توصیفی وارتباطی سوالات پژوهش به رابطه عزت نفس باهریک ازپایگاههای هویت پرداخته شده است .
وفصل پنجم به بحث ونتیجه گیری ومقایسه تحقیق فوق باسایرتحقیقات انجام شده ودراین زمینه نیزاختصاص داده شده است .
۱ – 2 – موضوع تحقیق
دریک جامعه ابتدایی که در آن الگوهای همانندسازی ونقشهای اجتماعی محدودندهویت یابی تاحدودی اسان ترصورت می گیرد امادر جامعه پیچیده ،هویت یابی برای بسیاری ازنوجوانان کاری دشواروطولانی است . درچنین جوامعی برای اینکه نوجوان بداند« چگونه رفتارکندوچه کاری رادرزندگی دنبال کند» بایدمجموعه کاملاًنامحدودی ازرفتارهارادرنظربگیرد.درنتیجه دررشدهویت یابی نوجوان ، تفاوتهای بسیاری مشاهد ه می شود( براهنی ، ۱۳۷۸ )
مادامی که خودنتواندبه هویت یکپارچه ای دست یابدنمی تواندمسیرمشخصی رادرزندگی دنبال کند، بی ثبات بوده ونوعی پراکندگی وبی انسجامی دررفتاراوحاکم می شود. درمطلوب ترین شرائط بحران هویت نوجوان بایددراوایل یااواسط دهه سوم حل شودتاخودبتواندبه مسایل دیگرزندگی بپردازد.وقتی این فرایندباموفقیت انجام بپذیرد، می گوییم فردبه هویت دست یافته است . به این معنی که وی به مفهوم یکپارچه ای ازهویت جنسیتی ، جهت گزینی شغلی وجهان بینی نایل شده است . ( همان منبع )
درنظریه پردازی هایی که درزمینه روزهای جست وجوی هویت وتعهددرزمینه پایگاههای هویت انجام شده است به مباحث اطمینان وامنیت درونی ، عزت نفس پایدارواضطراب توجه شده است . دراین پژوهش به دلیل گستردگی هریک ازاین مباحث ، نه تنهابه مسیله عزت نفس توجه شده است .
درنظریات ، ازیک سوافرادپایگاههای تعلیق رادارای منابع درونی اطمینان وامنیت وعزت نفس پایداردانسته اندوافرادپایگاه ممانعت وپراکندگی رافاقدچنین منابعی می دانند.( مارسیا، ۱۹۹۴ )
همچنین براساس یک سری مطالعات پیشین ، افرادپایگاههای هویت ممانعت ودستیابی هردوازعزت نفس بالایی برخوردارنددرصورتی که افرادپایگاههای تعلیق وپراکندگی که فاقدتعهدهستندازعزت نفس پایینی برخوردارند.( کرامر، ۱۹۹۷ )
موضوع تحقیقی که برای این پژوهش انتخاب شده است بررسی رابطه عزت نفس باهریک ازپایگاههای هویت دردانش آموزانی مقطع پیش دانشگاهی وسوم متوسطه ناحیه ۱ شهرستان مشهدمی باشد.
۱-۳- اهداف تحقیق
به طورکلی این پژوهش اهداف زیررادنبال می کند.
۱-مطالعه رابطه ، عزت نفس باپایگاه هویت دستیابی دردانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم متوسطه
۲-مطالعه رابطه عزت نفس باپایگاه هویت پراکندگی دردانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم متوسطه
۳-مطالعه رابطه عزت نفس باپایگاه هویت ممانعت دردانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم متوسطه
۴-مطالعه رابطه عزت نفس باپایگاه هویت تعلیق دردانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم متوسطه
۵-بررسی عزت نفس ورابطه آن بارشته تحصیلی
اهمیت چنین پژوهشی دربرنامه ریزی هاوشناخت معضلات نوجوانان ازجایگاه ویژه ای برخورداراست . زیرابه اهداف نوجوانان سمت وسویی مشخص خواهددادواگرنوجوانان عزت نفس پایینی داشته باشندمی توان بااستفاده ازروش های موثرعزت نفس آنان راتقویت کرده وبالابرد.
درصورتی که جامعه ای برای حل مسایل خوداعم ازاجتماعی وفرهنگی ، اقتصادی ، تربیتی و … ازپژوهش وتحقیق استفاده کنددرارایه راه حل هامی تواندنتیجه گیری صحیح تری داشته باشدودرنهایت کشوررادرجهت سازندگی وپیشرفت سوق دهد.
گلاسروکریسنی ( ۱۹۷۵ – 1973 ) درموردروابط عزت نفس وهویت می نویسند،
« چگونگی برداشت ونظرات دیگران نسبت به مادرروشن کردن هویت نقش عمده ای برعهده داردآنچه که دیگران درباره مامنعکس می کنندتاحدزیادی تصویربامعنایی ازهویت ماست . ارزشیابی های ماازخودمان درارتباط باشرایط زندگی ، اوضاع اجتماعی واقتصادی نیز، مبین هویت ماست وهمچنین تصورات مادرباره وضع جسمانی وشیوه لباس پوشیدن نوع هویت مارادرمقایسه بادیگران نشان می دهد» ( شفیع آبادی ، ۱۳۷۷)
۱-۴ اهمیت موضوع
۱-هیچ چیزدردنیابرای نوجوان به اندازه پرسشهایی که به هویت اومربوط می شودنگرانی ودلواپسی ایجادنمی کند
دردوران نوجوانی به هویت یابی مسیله حادمی شوداین که اوبه گمان خویش چگونه آدمی است واین که اونسبت به استنباط دیگران درموردخودچه احساسی دارد؟ اورابرای تسلط برخودبه تلاش وامی داردبنابراین امروزه باوجودپیچیدگی هاوموانعی که برسرراه رشدروانی – اجتماعی نوجوان شکل گرفته است بایدتوجه بیشتری به مسایل ومشکلات نوجوان داشت . مشکلات هویت وعزت نفس جزء مسایلی است که درهریک ازانحرافات واختلالات ازقبیل به اعتیاد، بزهکاری و… نقش اساسی دارد.
۲- بنابراین باتوجه به روابط متقابل وتنگاتنگی که بین هویت وعزت نفس وجوددارداحتیاج به مطالعاتی داریم که رابطه مشخص این دورایعنی ( میزان عزت نفس رادرهریک ازپایگاههای هویت بررسی وروشن نماید)
دراین میان مداخلات اجتماعی ورویکردنظامهایی که بامسیله شکل گیری هویت نوجوانان سروکاردارندازجمله نظام آموزشی وتربیتی درحل مسایل هویت نوجوانان جامعه اهمیت زیادی دارد.
به عبارتی باشناخت تواناییها، استعدادهاوشخصیت افراد می توان درمحول کردن کارهای زیربنایی به آنان موفق شد. نوجوانان آینده سازان جامعه هستندشناخت روحیات آنهابایدسرلوحه تمام کارهای برنامه ریزان ومدیران تعلیم وتربیت قرارگیرد. نوجوانی که دچاربحران هویت می شوداگراین بحران رابه سلامت نگذراندانرژی باارزش اوتلف می شود، کارکردهای انطباقی اش مختل می شودوتمام آینده اوزیرسوال می رود.
۱-۵- دلایل انتخاب موضوع ،
دلایل انتخاب موضوع تحقیق عبارتنداز:
۱-آگاهی ازمیزان عزت نفس دانش اموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم دبیرستان
۲-بررسی انواع پایگاههای هویت دردانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم دبیرستان
۳-بررسی رابطه بین عزت نفس وپایگاههای هویت دانش آموزان مقطع پیشس دانشگاهی وسوم دبیرستان
۴-نیازمراکرمهمی که درارتباط بادانش آموزان وجوانان هستندبه داشتن اطلاعات فوق الذکردرخصوص این قشرعظیم ومهم جامعه کنونی ایران
۵-فراهم نمودن زمینه تحقیقات جزیی ودقیقی درخصوص دانش آموزان وجوانان
۱-۶- سوالات تحقیق
۱٫ بین میزان عزت نفس وپایسگاله هویت دستیابی رابطه معناداری وجوددارد.
۲٫ بین میزان عزت نفس وپایگاه هویت تعلیق رابطه معناداری وجوددارد.
۳٫ بین میزان عزت نفس وپایگاه هویت ممانعت رابطه معناداری وجوددارد.
۴٫ بین میزان عزت نفس وپایگاه هویت پراکندگی رابطه معناداری وجوددارد.
۱-۷ تعاریف عملیاتی واژه ها
-تعریف عملیاتی عزت نفس ،
درتحقیق حاضرمیانگین نمرات عزت نفس۴ / ۲۵ می باشددرصورتی که نمرات پایین ترازمیانگین باشدعزت نفس پایین است وباعقده حقارت همراه است ودرصورت میزان بالای عزت نفس بااستواری سازگاری همراه می شود.
-تعریف عملیاتی پایگاه هویت ،
پایگاه هویت شامل دوبعدایدیولوژی وبین فردی می باشدکه بعدایدیولوژی ک حیطه ی ( ۱-شغلی – 2-مذهبی ۳-سیاست ۴-سبک زندگی )
وبعدبین فردی حیطه ای ( ۱-روابط دوستانه ۲۰نقش جنسی ۳-همسرگزینی ۴-فعالیتهای تفریحی راشامل می شود.نمراتی که آزمون این دوبعدهویت ( ازمون گسترش یافته عینی پایگاه هویت من ( EOM – EIS ) بدست می اید ، فرد رادرهریک ازپایگاههای ذکرشده قرارمی دهد.
-دانش اموزان مقطع پیش دانشگاهی ،
دراین مطالعه ، دانش اموزان ، دخترانی هستندکه درمقطع سوم متوسطه وپیش دانشگاهی بین سنین ۱۹ –17 سال مشغول به تحصیل می باشند.
-رشته ریاضی فیزیک ، رشته ای است که دانش اموزان ازسال دوم دوره متوسطه باتوجه به علاقه استعدادونمرات کسب شده این گرایش راانتخاب کردند.
-رشته علوم تجربی ، رشته ای است که دانش اموزان ازسال دوم دوره متوسطه باتوجه به علاقه واستعدادونمرات کسب شده این گرایش راانتخاب کردند
رشته علوم انسانی رشته ای است که دانش اموزان ازسال دوم دوره متوسطه باتوجه به علاقه استعدادنمرات کسب شده این گرایش راانتخاب کردند.
فصل دوم :
موضع گیری های نظری ویافته های پژوهشی درخصوص موضوع
۲-۱-موضع گیری های نظری درخصوص هویت وعزت نفس
۲-۱-۱-تعریف هویت وعزت نفس
۲-۱-۲-شکل گیری هویت
۲-۱-۳-نظریه های هویت
۲-۱-۴-نظریه های عزت نفس
۲-۲-یافته های پژوهشی درخصوص موضوع
-نتیجه گیری
۲-۱موضع گیری نظری درخصوص هویت وعزت نفس
۲-۱-۱تعریف هویت وعزت نفس
مفهوم هریک باکلمات دقیق قابل تعریف نیست وتاحدی مبهم می باشد شامل تداوم وثباتی است که مشخص کننده افراداست . علی رقم تمام تغییرات ونقشهایی که درهرمرحله اززندگی فردپیش می ایدفرددرجریان رشدمراحلی راپشت سرمی گذاردکه جداازهم نیستنددرهرمرحله هویتی هست وبین هویتهای مراحل مختلف ارتباط وجودداردامااین هویتهاهمیشه ازنوع ازمایشی بوده اندزیراکه هریک درمرحله شدن بودندولی حالازمان بودن رسیده است .( اکبرزاده ، ۱۳۷۶ )
مفهوم هویت که اریکسون دردوره نوجوانی مطرح می کنددوچهره دارد.۱-ازیک سواحساساتی رجوع می کندکه یک فرددرمقابل خویش داردیعنی خودسنجی .
۲-برروابط بین هویت شخص وتوصیف هایی که دیگران ازاوبه عمل می آورندتکیه می کنداین توصیه هامربوط به رفتارهایی هستندکه جامعه آنهارابرای یک رفتارمناسب اساسی می داندودراطراف مجموعه هایی که نقشهای اجتماعی نامیده می شوندسازمان یافته اندبه عنوان مثال مردیازن بودن به معنای ایفاکردن یکی ازنقشهاست نقشها بین خوداجتماع ارتباط برقراری سازدودارای دوکوششند. یکی اینکه شخص مرابه قوانین اجتماعی مربوط می سازدودیگراینکه وی رابه عنوان فردشخص می کند.
هویت ازدیداریکسون مبنای اجتماعی وشخصی داردزیرابرمبنای فعالیتها ، کنشهاو تمایلات می باشد(محسنی ، ۱۳۷۵) وبردرلغت نامه روان شناسی خودهویت رابه طورمجزابرای چندحوزه تعریف کرده است روان شناسی شخصیت نظریه پیاژه وعلم منطق – تعریف حاصل مربوط به مطالعه شخصیت که درهویت به عنوان عنصراساسی شخص ، خودمستمروپنداره درونی وذهنی که شخص ازخودش به عنوان یک فردداردتعریف شده است (وبر، ۱۳۶۸ )
برای فهم بهترمفهوم هویت ، می توان به عبارات اریکسون درتوصیف هویت اشاره کرد. اریکسون ابتدااصطلاح (( هویت من )) رابرای توصیف مسایل روانی بعضی ازنظامیان بازگشته ازجنگ دوم جهانی بکاربرد. اومشاهده کردکه این سربازان نمی توانندازعهده تغییرنقش خودازسربازبه شهروندبرآیندودرانطباق باوظایف ومسئولیتهای جدیدخوددرجامعه ناتوان هستند.
تجربه آنان ( فقدان یکسان بودن خودوپیوستگی زندگی ) بود. وی می گوید: (( آنچه که توجه مرابیشترجلب کردفقدان مفهومی ازهویت دراین مردان بود. آنهامی دانستندکه چه کسی هستند. آنهایک هویت شخصی داشتندامااین هویت ازنظرذهنی سست بود. زندگی آنهادیگرپیوستگی گذشته رانداشت . یک آشفتگی اساسی درآن چیزی وجودداشت که بعدهاآن را(( هویت من )) نامیدم )) ( اریکسون ، ۱۹۶۳ )
اریکسون تعاریف متعددی رابرای هویت ارایه کردکه ازتفکرروان تحلیلی باتاکیدبر(( رشدمن )) سرچشمه می گیردوبرمبنای این عقیده قراردادکه من یک شخصیت پیوسته راسازمان می دهدویکسان بودن وپیوستگی ای که توسط دیگران درک می شودرابدان می بخشد. وی می گویداصطلاح هویت هم بریکسانی درونی بادوام درخرد( یکسان بودن خود) وهم برشریک شدن بادوام دزبعضی ازانواع رفتاربادیگران دلالت دارد( اریکسون ، ۱۹۵۶ )
ازنظرمارسیا( ۱۳۷۸ ) ، هویت یک ساختارروان شناختی وفرایندی بایک درجه تغییروعلاوه برآن کندمی باشد. هویت نظریه ای است که فرددرموردخودش دارد( که لزومابه طورکامل خودآگاه نیست ) وداشتن آن همواره یک اتفاق مثبت دراحساسی که فرددرموردخودش داردایجادمی کند. این نظریه خودیاساختارهویت همواره زیرسطح آگاهی است .
مگرهنگامی که درمعرض تجربه ای قرارگیردکه بتواندموازنه ایجادشده رابرهم بزند. درآن زمان است که فردازهویت خودش آگاه می شوددرحالت مطلوب پس ازآن ساختارهویت درجهتی می کندتاباتجربه جدیدتطابق پیداکند.
درخصوص عزت نفس بایدگفت که یکی ازعوامل مهمی که شخص راوامی داردتابه نحوه مؤثری عمل کنددرکارهایش جدیت وپشتکارداشته باشدعزت نفس است ( ارنسون ، ۱۹۷۱ ) غرض ازاعتمادبه نفس ، وجودقدرت واتکائی مستقل درنفس است ، که درسایه آن آدمی بدون چشمداشت ازکمک وسوددیگران ، کاری راآغازکرده ومی کوشدآن رابه فرجام برساند( قایمی ، ۱۳۶۴ )
اکثرصاحب نظران برخورداری ازعزت نفس رابه عنوان عامل مرکزی واساسی درسازگاری ، اجتماعی – عاطفی افرادمی دانندشایستگی عاطفی – اجتما عی که ازخودارزیابی مثبت می شودمیتواندبه عنوان سپریانیرویی درمقابل مشکلات خطیرآینده به کودک کمک کند( بیابانگرد، ۱۳۷۳ )
تعریف راجرزازعزت نفس عبارت است ازارزیابی مداوم شخص نسبت به ارزشمندی (( خویشتن خود)) . عزت نفس نوعی قضاوت نسبت به ارزشمندی وجودی است . این صفت درانسان حالت عمومی داردومحدودوزودگذرنیست . طبق نظرراجرز، این احساس عزت نفس دراثر(( نیازبه نظرمثبت )) بوجودمی آید. نیازبه نظرمثبت دیگران شامل بازخوردها، طرزبرخوردگرم ومحبت آمیز، احترام ، صمیمیت ، پذیرش ومهربانی ازطرف محیط بخصوص اولیاء کودک می شود( شاملو ،۱۳۶۸ )
کوپراسمیت ، حرمت نفس رابه عنوان بازخوردهای ارزیابی کننده ای که فردنسبت به خودداردتعریف خودکه حفره ای ازباورهای خودراپیرامون توانمندیها، اندیشمندیها، تاکید- عدم تاثیروموثربودن رادربرمی گیرد( اسمیت ، ۱۹۶۷ )
حضرت امام صادق ( ع ) سخنی دارندکه می توان آن رابه اعتمادبه نفس واتکابه نفس تعبیرکرد.
(( احمل نفسک ، لنفسک فان لم تفعل ، لم یعملک غیرک ))
(( بارمسئولیت خویش رابایدخودت به دوش بگیری واگرازانجام وظیفه شانه خالی کنی ، دیگری بارمسئولیت توراحمل نخواهدکرد))
بااین توجیه ، وجوداعتمادبه نفس درافرادبویژه پایه گزاران آن ازهمان کودکی ضروری است واین ضرورت هم دررابطه باگذران امورمربوط به حیات روزمره است . وهم دررابطه باسلامت روانی ورشد وامکان کسب کمال . کودکان مانیازمنداعتمادبه نفس اندتادرسایه آن بتوانندراه خوشبختی خودراهموارکنند. به هرمیزان که کودکان بیشتررشدکنندوبیشتربامسایل ودشواریهای زندگی مواجه گردند، نیازآنهابه اعتمادبه نفس بیشترخواهدشد( قایمی ، ۱۳۶۴ )
برانودرتعریف عزت نفس می گوید:
عزت نفس به این معناست که شخص برحسب ادراکی که ازموقعیتهای شخصی خوددرذهن دارد. به چه میزان خودش رادررده بالایاپایین قرارمی دهد. عزت نفس تاحدودی شبیه خودپنداره است . خودپنداره ارزیابی کلی فرداست ازشخصیت خودش ، ازاین روکسی که خودپنداره مثبتی دارد، عزت نفس زیادی خواهدداشت وکسی که خودپنداره منفی داردعزت نفس کمی خواهدداشت ( برانو، ۱۳۷۰ )
امروزه درتعریف عزت نفس می گویند: (( عزت نفس به ارزیابی که خوددرموردچیزی اساسی خودبه عمل می آورداطلاق می شودودرآن اظهاراتی است دال برنگرش تصویب شده یاتصویب نشده ونشان دادن عقایدفرددرباره اهمیت خود، موفقیت وارزشمندی خود))
دلیل عمده ایجادخود، خودپنداره وعزت نفس رابایددررابطه فردباجامعه اش بخصوص دردوران پراهمیت کودکی ونوجوانی جستجوکرده ودراین دوران رابطه فردباخانواده اش واطرافیانش موثرترازهمه دانست ایت رابطه رامی توان به چندنوع بیان کردکه عبارتنداز:
الف ) واکنش دیگران ، مهمترین منشا پدی آمدن خودپنداره وعزت نفس ، رفتاروواکنش دیگران نسبت به فرد، بخصوص کودک است این رانظریه (( آینه نما)) می نامند. نظریه مذکورمعتقداست که برای دیدن خودبه واکنش های دیگران توجه کرده تصویرخودرادرآن واکنشهاببینیم . بسیاری ازتحقیقات حاکی ازآن است که تصوی وپنداره هرفردازخود، وابسته به تصویری است که دیگران ازاوداشته اند. وحتی درحال حاضرهم تصویردیگران ازیک فرد می تواندارزیابی وتصویری راکه اوازخودداردراتغییردهد.
ب ) مقایسه بادیگران ، به تدریج که کودک رشد می کندخودرابادیگران ، مانندبرادر،خواهر،دوستان ، همسالان و… مقایسه می کند این مقایسه یکی ازمنابع اصلی ایجادخودپنداره وعزت نفس است . اگربرادروخواهری کوچک باهوش وزرنگ هستندواودایماازآنهاعقب می افتدکودک خودراکم هوش تصورمی کند.
بنابراین نبایدهیچ گاه ، کودک راباافرادی که بیشترازاودرخشیده اندمقایسه کنندزیرا: اولاهیچ گاه دوموجودی رادرجهان نمی توان پیداکردکه کاملا شبیه به هم باشندتابتوان آنهاراباهم مقایسه کرد. ثانیا: این کارسبب ایجاداحساس حقارت وخودکم بینی درکودک می شود.( ماسن ، ۱۹۷۴ )
ج ) همانندسازی باالگوها، کودک بابرخی افرادمهم زندگی خود، همانندسازی کرده ، آنان رابه عنوان مدل یاالگوی رفتارخودبرمی گزیند، آنهارامی ستایدوسعی داردشبیه آنان شود. والدین ، معلمان ومربیان ، مهمترین این الگوهاهستندشکل گیری خودایده ال براساس درهم آمیختن ویژگیهای این الگوهادرذهن کودک ، انجام می شود. تحقیقات نشان می دهدکه همانندسازی نیزسبب تغییرخودپنداره می شودقسمت مهمی ازنظام خودازطریق همانندسازی کودک باوالدهم جنس خودشکل می گیردکه دراصل نقش جنسی اوراتعیین می کند.
د) نیازبه احساس ارزش وعزت نفس ، همراه بازیستن درشرایط اجتماعی نیازبه احساس ارزشمندی به نحوسالم ومتعادل آن درانسان بوجودمی آیدکه برای نگهداری سلامت وتعادل روانی وحتی تکامل وجودی اوبسیارضروری است . معمولااگربراین نیازخللی واردشود، احساس حقارت یاخودبزرگ بینی درفردایجادمی شود. که لآن هم خودریشه بسیاری ازناهنجاریهای روانی است ( شاملو، ۱۳۶۸ )
کوپراسمیت چهارعامل رادرتحول عزت نفس کودک مهم می داند.
۱-ارزشی که کودک ازسوی دیگران ، ازطریق ابرازوجود، ابرازمهرومحبت ، تحسین وتوجه دریافت می کند.
۲-تجربه همراه باموفقیت کودک ، مقام یاموقعیتی که فردخودش رادرارتباط بامحیط می بینید.
۳-تعریف شخصی کودک ازموفقیت یاشکست
۴-شیوه کودک درارتباط باپسخوراندمنفی یاانتقاد.
بایدتوجه داشت که نقش والدین درهرکدام ازعوامل بالابارزاست . همچنین میزان عزت نفس وشایستگی خودوالدین حائزاهمیت است چراکه کودکان نظاره گرچگونگی درگیری والدین بامسائل زندگی وروشهای انان دررویارویی بادشواریهاو میزان شا یستگی های انهاهستند( اسمیت ،۱۹۸۱ )
۲-۱-۲- شکل گیری هویت :
هویت یابی عبارت است ازکشف این موضوع که (( من کیستم ؟(( چه چیز برایم ارزشمنداست ودرزندگی به کجامی خواهم بروم ؟ ))
جوانان درجست وجوی هویت خودنقشهای گوناگونی راازمایش می کنندتابه استمراری ازشخصیت خوددست یابند. واستمرارشخصیت بدین معناست که حس کنددرطول زمان ومکان ( یک شخص ) هستند.
هویت هرکس معمولابااستفاده ازنام ، حالات ، موقعیت اجتماعی ، حرفه وجنسیت بیان می شود. درجریان شکل گیری هویت ، رفتارنوجوان به سرعت فردی وشخصی می شود. افق فکری اوازطریق علاقه ورغبتهاگسترش یافته وجنبه انفعال وعاطفی شخصیت رشدمی یابد. یکی ازخصوصیات عمده درساختارهویت ، توانایی فرددرقبول تعهدنسبت به امورمختلف وهمچنین به خویشتن است وتعهدنسبت به خویشتن زیربنای تمام تعهدات دیگرقراردارد. واین تعهدنسبت به امودخودخواهانه ولذت شخصی ان مثل دوران قبلی رشدفردنیست ، بلکه نسبت به احساس ارزشهای مشخصی است که برمبنای درک واقعی ، تواناییهای شخصی ، سودمندی بالقوه ، وموفقیتهای واقعی واجتماعی است .
ورودبه زندگی اجتماعی ، اقتصادی وسازگاری ونقش افرینی فرهنگی نیزدرسالهای نوجوانی رخ می دهد. فراغت ازتحصیلات دبیرستان گذراندن دوره سربازی برای پسران ، ورودبه بازارکاریادانشگاه ، ازدواج واغاززندگی زناشویی وتحولات دیگر، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی همگی ازجمله ویژگیهای رشددوره نوجوانی است . این ویژگیهای رشدی رادرسنین ۲۰ تا ۳۰ سالگی ودوره مقوله انجام هویت ، رشداجتماعی – فرهنگی ، استحکام دراندیشه وجهان بینی ، انتخاب شغل وهمسرگزینی وتشکیل – خانواده ، می توان بررسی کرد. این دوره برای والدین وخودفردحایزاهمیت است ( لطف آبادی ، ۱۳۷۸
رشدفکری وسطح آگاهی فردبه عنوان مهمترین جنبه دستگاه روانی وی محسوب می شود.بدون این رشدفکری فردقادرنخواهدبودتفاوتهای اصلی افکارخودبادیگران رادریابدواندیشه های خودرابه صورت واقع بینانه بررسی ، نقدوارزیابی کند. انجام هویت دررشدفکری دوره نوجوانی وانعطاف پذیری افکار، باعث می شودکه شخص بتوانددرکناری قراربگیردوبه صورت بی طرفانه به خودبه عنوان یک شخص بنگرد. دراین صورت اوخواهدتوانست خویشتن رابه عنوان یکی ازانواع بشردراجرای نقشهای مختلفی که درزندگی به عهده می گیردبحساب آورد.هویت معمولادراوایل دهه سوم زندگی درحدود۲۰ تا۲۵ سالگی شکل می گیرزدتثبیت هویت معمولاًبارشدعزت نفس نیزهمراه است ( یعنی فردفکری مثبتی درموردخودپیدامی کندوخودراشخصی مهم به شمارمی آوردکه چیزی کمترازدیگران ندارد) چگونگی تثبیت هویت درجوانی به وقایع مهم زندگی فرددراین دوره برای مثال : ادامه تحصیل دریک رشته معین – باترک تحصیل / مساله انتخاب شغل / ازدواج و… بستگی دارد.
اگردرسالهای کودکی ونوجوانی ، خانواده بیشترین تاثیررادرشکل گیری هویت برعهده داشت دردوره نوجوانی محیط زندگی اجتماعی وخودجوان نقش اساسی رادرتثبیت هویت ایفامی کند( لطف آبادی ، ۱۳۷۸ )