جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
۴. آشنا ساختن مراجع به این حقیقت که مشکلش منحصر بهفرد نیست و دیگران نیز کم و بیش با مشکلاتى همانند او مشکل او مواجه هستند، مىتواند تشویقکننده باشد.
تشویق رفتارهاى خوب
نگرانى دربارهٔ تأثیرات احتمالى تلویزیون، از دیرزمان، بر توجهاتى که به دیگر عرصههاى مربوط به تماشاى تلویزیون، در کودکان مىشده، اولویت داشته است. چه مدت است که مفهوم جعبهٔ گوشهخانه به مثابهٔ هیولایى یک چشم موجه شمرده مىشود؟ این مکان که رفتارهاى بد بهنمایش درآمده در تلویزیون، مىتواند الگوهایى در اختیار بینندگان جوان مستعد بگذارد تا از آن کپىبردارى کنند را نمىتوان ساده گرفت. اما این فرضیه – که عموماً غالب بهنظر – مبنى بر اینکه آشکارا ثابت شده است که تلویزیون تأثیر بدى دارد، سادهسازى بیش از حد هر دو، یعنى هم آنچه جعبه به منازل مىآورد، و هم نحوهٔ برخورد کودکان با آن، است.
برنامههاى تلویزیون شامل نمونههاى بسیارى از رفتارهاى خوب است. برنامههایى که در آن مردم با مهربانی، جوانمردى و سخاوت رفتار مىکنند. بههمان اندازه، منطقى بهنظر مىرسد که فرض کنیم این تصویر نیز نمونههایى در اختیار کودکان قرار مىدهند تا از آن کپىبردارى کنند. بنابراین، در این فصل این پرسش را مطرح خواهیم کرد که آیا تلویزیون رفتارهاى خوب را در میان کودکان ترویج مىکند؟ اگرچه کارى در این زمینه صورت گرفته است بهوسعت کار انجام شده در زمینه تأثیر خشونت تلویزیون بر کودکان نیست، اما تحقیقات مهمى وجود دارد که روشهاى مختلفى را نشان مىدهد که تلویزیون مىتواند یا باید، در شرایط خاص، تأثیرات بسیار مفید و مطلوبى بر کودکان بگذارد.
آموزش رفتار خوب
مدارک روزافزون بسیارى نشان مىدهد که نمونه رفتارى خوبى که درتلویزیون به نمایش در مىآید، مىتواند کودکان راتشویق کند تا رفتار بهترى در پیش گیرند. پژوهش نشان داده است که بینندگان جوان مىتوانند یاد بگیرند که چگونه به شیوهٔ مطلوبتر یا پذیرفته شدهتر اجتماعى رفتار کنند. آنها این رفتارها را نه تنها از طریق تماشاى برنامههاى مخصوص آموزشى کسب مىکنند، بلکه با تماشاى نمونه برنامههایى که در آن رفتار خوب به تصویر کشیده و براى مخاطبان عمومى تهیه مىشوند، نیز بهدست مىآورند. مدارک موجود براى تأثیرات جامعهگرایانه تلویزیون را مىتوان بهچهار نوع دستهبندى کرد:
– مطالعات آزمایشگاهى انجام شده بر روى برنامههاى از پیش آماده شده تلویزیون یا موضوعات فیلم.
– مطالعات آزمایشگاهى بر روى موضوعات برنامههایى که بهمنظور آموزش مهارتهاى اجتماعى تهیه شدهاند.
– مطالعات آزمایشگاهى بر روى موضوع برنامههاى انتخاب شده از میان مجموعه برنامههاى مردمى تلویزیون.
– مطالعات میدانى که میزان تماشاى برنامههاى داراى محتواى جامعهگرایانه را با میزان تمایلات رفتارى جامعهگرایانه مرتبط مىسازد.
پژوهشگران بااستفاده از این روشهاى مختلف، دربارهٔ قابلیت تلویزیون براى تأثیر بر کودکان در جهت نشان دادن سخاوت و ابراز نکردن خودخواهی، نشان داد رفتار دوستانه و اندیشیدن به خرسندى نهایى و نه طلب سریع پاداش براى انجام هر کارى تحقیق کردهاند.
تلویزیون وداورىهاى اخلاقى
بیشتر تحقیقات انجام شده بر روى تأثیرات بالقوه خوب تلویزیون، بر انواع مختلف رفتارهاى اجتماعى مرتبط با شخصیت متمرکز هیچگونه تأثیر مستقیمى بر قضاوت و استدلال اخلاقى بینندگان دارد؟ انتقادهاى اولیه بهطور اخص، نگران دیدگاههاى اخلاقى و معنویى بود که از طریق تلویزیون آموزش داده مىشد. دیدگاه منتقدان این بود که این رسانه تأثیر مخربى القا مىکند. نگرش برخى از منتقدان این است که تلویزیون اغلب نشان مىدهد که اعمال غیر مشروع یا غیر اخلاقى مؤثر واقع مىشوند. حتى مجریان قانون در تلویزیون بهگونهاى نشان داده مىشوند که قواعد را نادیده مىگیرند، کدهاى اخلاقى را زیر پا مىگذارند و بهشکل پرسش برانگیزى اغماض وافراط مىکنند، پیام نهفته در این محتوا این است که بد بودن، اغلب بهتر از خوب بودن مؤثر واقع مىشود.
برعکس، مدافعان برنامههاى تلویزیونى استدلال کردهاند که تأثیر تلویزیون بر نگرش اخلاقى جوانترین بینندگانش، در درجهٔ نخست، تأثرى مثبت است. برنامههاى تلویزیون بهطور مرتب، مسئلهاى اخلاقى را به شکل جذابى مطرح مىکنند که توجه مخاطبان را بهخود، جلب و جذب مىکند. مردم با مجموعهاى از مسائل و بحرانهاى اخلاقى مواجه مىشوند که در نمایشها مطرح یا در برنامههاى سرگرم کننده بازى مىشوند، و نیز در برنامههاى مستند و آموزشى نشان داده مىشوند. نمایشهاى سریالی، شخصیتها را بهگونهاى نشان مىدهد که آنقدر ظولانى با مشکلات اخلاقى دست و پنجه نرم مىکنند، که مخاطب را بر آن مىدارند تا با رخدادها و موقعیتها آشنا شوند. برنامهها گفت و گوى تلویزیونی، اعضاى عادى جامعه را بهتصویر مىکشد که سفرهٔ دل خود را جلو میلیونها بیننده مىگشایند، و اغلب بر ژرفترین نبههاى زندگى خصوصى خود متمرکز مىکنند. تلویزیون از طریق این نوع تجربیات مىتواند به مثابهٔ نوعى معلم اخلاق یا مشاوى ایفاى نقش کند، و بینندگان را، از پیر و جوان، تشویق کند که مشکلات مهم اخلاقى را منعکس سازند. با این وجود تا این زمان تحقیقات کمى چه در رد و چه در اثبات هر نوع تأثیر تلویزیون برر ارزشها و استدلال اخلاقى کودکان صورت گرفته است.
تحقیقات دربارهٔ پرورش داورىهاى اخلاقى با کار گلبرک (Kholberg) تحت کنترل درآمده است. در این چارچوب، تصور مىشود که استدلال اخلاقى در کودکان، طى مجموعهاى از مراحل پرورش مىیابد، و هر مرحلهٔ موفقیتآمیز، نشانگر سطح موفقیتآمیزترى از درک نظم اخلاقى دنیایى اجتماعى است. در این مسیر، کودک در هر مرحله، مرتبهاى از جنبههاى اخلاقى را در ارتباط با ایجاد تمایز بین خوب و بد مىآموزد. در چنین نظامی، یک نتیجهٔ مقدماتى این است که اگر عملى مجازات نشود، در آنصورت طبق تعریف مىبایست از نظر اخلاقى پذیرفته شده باشد و بنابراین از نظر معنوى درست باشد. یک پرسش کلیدى این است که آیا تلویزیون به این شیوه استدلال مىکند؟
تلاش براى یافتن این پرسش شامل مطالعهاى است که روى پسرها و دخترهاى ۴-۵ ساله، ۷-۸ ساله و ۱۰-۱۱ ساله انجام شده است. نخست از این کودکان مصاحبهاى بهعمل آمد تا قابلیتهاى استدلال اخلاقى آنها بیشتر شناسایى شود. بهعلاوه، مادر هر یک از کودکان با ثبت خاطرات روزانه مربوط به تماشاى تلویزیون کودکان بهمدت دو هفته، و نیز تهیه اطلاعات وسیعى دربارهٔ عادت خانوادگى تماشاى تلویزیون در زمان گذشته، پژوهشگران را یارى کردند. پژوهشگران سپس از فنون آمارى استفاده کردند تا روابط موجود بین گزارش بهدست آمده از اظهارات بینندگان مبنى بر عادات تماشا در کودکان و خانوادههایشان و نیز نگرش و ارزشهاى اخلاقى کودک را بیازمایند.
در میان کودکان کمسن وسالتر، تماشاى مستمرتر تلویزیون، بالنسبه با استدلال اخلاقى بهدست آمده بود، همبستگى داشت. این نتیجه درمورد دو گروه سنى بزرگتر بهدست نیامد. درمیان کودکان ۴-۵ سال، کل میزان تماشاى تلویزیون با ماهیت ارزشهاى اخلاقى مرتبط بود و نه ترجیحات کودک براى تماشاى انواع خاصى از برنامهها. بنابراین، هیچگونه نمودگارى وجود نداشت که نشان دهد تمایل براى تماشاى انواع خاصى از برنامهها. بنابراین، هیچگونه نمودگارى وجود نداشت که نشان دهد تمایل براى تماشاى نوع خاصى از برنامه این احتمال را بهوجود آورد که پرورش اخلاقى کودکان را ضایع سازد. اگرچه، در میان کودکان ۷ تا ۸ سال، آنهایى که تماشاى کمدىهاى خانوادگى را ترجیح مىدادند، درک پرورش یافتهترى نسبت به اهمیت کمک به مردم نیازمند، داشتند. این یافته جالب بود، بهان دلیل که موضوعات بسیارى از این نمایشها را منعکس مىکرد. یافتهاى که در ارتباط با تشویق کم این ارزشها و نگرشها بهوسیله تلویزیون بیان شده، گزارشى است که این نوع درک را در میان بالاترین گروه سنى کودکان نسبتاً ضعیف یافت؛ لازم بهذکر است که این کودکان، علاقهٔ خاصى به نمایشهاى پر جنب و جوش و ماجراجویانهاى داشتند که مخاطب اصلى آنها بزرگسالان بودند. کمبود تحقیقات انجام شده دربارهٔ تلویزیون و استدلال اخلاقى بدان معنى است که درک ما از ماهیت و اهمیت هر نوع نقشى که این رسانه در اموزش کودکان در جهت تشخیص درست از نادرست ایفا مىکند، ناقص و ناهمگون باقى مىماند.