بازدید
کسى که به انسانشناسى از دیدگاه جهانشناسى مادى مىنگرد، هرگز در جهان سیر عمودى ندارد و نمىداند که مبدأ و متناهى سیر زندگى انسان چیست. او براى انسان مقامى برتر از آن چه که در نشئه طبیعت است قائل نیست و مسائلى از قبیل فرشته، ملک و وحى براى او مفهوم ندارد.»
آزادى زن و حقوق بشر
شکى نیست که اسلام در راه آزاد کردن زن از قید اسارت و استقلال دادن به او در اراده و عمل، پیشقدم است و غربىها در این امر از اسلام تقلید نمودهاند.
«قبل از گسترش نظام تابناک اسلام، زن در جهان، به خصوص در سرزمین اروپا، موجودى بىارزش بود و در قاموس آمارگران بشریت، با هیچ طبقهاى سرشمارى و آمارگیرى نمىشد.
دانشمندان و فلاسفه آن روز مىگفتند: آیا در نهاد این اعجوبه هستى روح و روانى وجود دارد یا نه؟ و اگر داشته، روح انسانى است یا حیوانى؟ و به فرض آن که روح انسانى است، وضع اجتماعى آن در برابر مردان، آیا مانند بردگان است یا کمى بهتر از آن؟! و خلاصه، در مورد زنان مىگفتند: زن، گوىِ بازى بازىکنان شهوت، و کالاى کامرانى هوسبازان است؛ زن باید تسکینبخش درد مرد و سبب خالى کرن کیسه شهوت او باشد و در تمام مراحل زندگى، همچون سایه پیرو مرد قرار گیرد.»
در قرن بیستم میلادى ، براى اولین بار در غرب ، حقوق زن در برابر حقوق مرد عنوان شد.
انگلستان که قدیمىترین کشور دمکراسى به شمار مىرود، فقط در اوائل قرن بیستم میلادى ، براى زن و مرد حقوق مساوى قائل شد.
«در ایالات متحده آمریکا با آن که در قرن هیجده ضمن اعلام استقلال، به حقوق عمومى بشر اعتراف کرده بودند، در سال ۱۹۲۰ میلادى قانون تساوى زن و مرد را در حقوق سیاسى تصویب کردند. همچنین فرانسه در قرن بیست تسلیم این امر شد.
از این رو، براى اولین بار در اعلامیه جهانى حقوق بشر، که پس از جنگ جهانى دوم از طرف سازمان ملل متحد منتشر شد، در مقدمه آن قید شد:
«از آنجا که مردم ملل متحد ایمان خود را به حقوق بشر و مقام و ارزش فرد انسانى و تساوى حقوق مرد و زن مجددا در منشور اعلام کردهاند.»
پیشگامان این نهضت، آزادى و تساوى حقوق او را با مرد مکمل و متمم نهضت حقوق بشر که از قرن هفدهم عنوان شده بود، دانستند و مدعى شدند که بدون تأمین و آزادى زن و تساوى حقوق او را با مرد سخن از آزادى زن و عدم تساوى حقوق او با مرد است و با تأمین این جهت، مشکلات خانوادگى یکجا حل مىشود.
حقوق بشر از دیدگاه غرب درباره خانواده، به طور کلى درباره حقوق زن بر مبناى آزادىهایى استوار شده است که به هیچ وجه نمىتوان گفت آن آزادىها بر مبناى امور طبیعى و منطقى بنا شده است؛ زیرا اولاً، اگر آن آزادىها منطقى و طبیعى بود، نمىبایست نظام خانوادگى جوامع غرب و حتى جوامعى از مشرق زمین و مسلمانان که کورکورانه و از روى تقلید یا به وسیله جاهطلبىهاى حکومتهاى خودباختهشان به آن شکل درآمدهاند به چنین وضع اسفبارى مبتلا گردند و انواع ناراحتىهاى جسمانى روانى و سقط جنینها و بىهویتىها ایجاد گردد.
ثانیا، حقوق بشر از دیدگاه غرب که نویسندگان مىبایست قدرى از علوم انسانى مطلع باشند، متأسفانه تفاوتى بین مساوات و عدالت را در نظام حقوقى خود رعایت نکردهاند. آنان به جاى این که عدالت را مطرح کنند و عدالت را مبناى حقوق قرار دهند مساوات را جایگزین کردهاند.
آن مساواتى که آنان منظور کردهاند بانظر به وضع بیولوژى و فیزیولوژى و روانى بین دو صنف زن و مرد وجود ندارد. اگر فرهنگ غرب که ریشه اساسى حقوق بشر غرب را تشکیل مىدهد، این حقیقت را باور داشت که قانون باید بر مبناى واقعیت باشد و نه شهوترانىها و سودجویىها و لجاجتها و خودخواهىها، عدالت را در این مورد مىپذیرفت نه مساوات بى اساس را و گرنه هیچ منطق قابل دفاعى نمىتواند او را از این خلاف محسوس برهاند»
این نهضت در عین این که یک سلسله بدبختىها را از زن گرفته، بدبختىها و بیچارگىهاى دیگرى براى او و براى جامعه بشریت به ارمغان آورد.
«زن غربى تا اوایل قرن بیستم از سادهترین و پیش پا افتادهترین حقوق محروم بوده است و تنها در اویل قرن بیست بود که مردم مغرب زمین به فکر جبران مافات افتادند و چون این نهضت دنباله نهضتهاى دیگر در زمینه «تساوى» و «آزادى» بود، همه معجزهها را از معنى این دو کلمه خواستند، غافل از این که تساوى و آزادى مربوط است به رابطه بشرها با یکدیگر از آن جهت که بشرند و به قول طلاب، تساوى و آزادى حق انسان بما هو انسان است. زن از آن جهت که انسان است ، مانند هر انسان دیگر آزاد آفریده شده است و از حقوق مساوى بهرهمند است، ولى زن انسانى است که با چگونگىهاى خاص و مرد انسانى است با چگونگىهاى دیگر؛ زن و مرد در انسانیت «برابرند، ولى دو گونه انسانند و بادو گونه خصلتها و دو گونه روان شناسى، و این اختلاف ناشى از عوامل جغرافیایى و یا تاریخى نیست، بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده. طبیعت از این دو گونگىها هدف داشته است و هر گونه عملى بر ضد طبیعت و فطرت عوارضى نامطلوبى به بار مىآورد»
این بود تاریخچه مختصرى از نهضت حقوق بشر در اروپا. چنان که مىدانیم همه موارد اعلامیههاى حقوق بشر که براى اروپائیان تازگى دارد، چهارده قرن پیش در اسلام پیش بینى شده و بعضى از دانشمندان عرب و ایران آنها را با مقایسه به این اعلامیهها در کتابهاى خود آوردهاند؛ البته اختلافاتى در بعضى قسمتها میان آن چه در این اعلامیه آمده با آن چه اسلام آورده وجود دارد و این خود بحث دلکش و شیرینى است؛ از آن جمله است مسئله حقوق زن و مرد که اسلام تساوى را مىپذیرد اما تشابه و وحدتِ یکنواخت را در زمینه حقوق زن و مرد نمىپذیرد؛
تفسیر غلط از آزادى
از جمله بلاهایى که دامنگیر جوامع غربى شد و این بلا تا به امروز هم دامنگیر آنها و کشورهاى پیرو و وابسته به آنهااست ، تفسیر غلطى بود که خواسته یا ناخواسته از مفهوم آزادى کردند.
روزگارى بر زن گذشته که چون کالا توسط پدر و شوهر و یا مردان دیگر در بازارها به فروش مىرسید. زمانى دیگر به علّتِ مرگ شوهر به همراه او زنده به گور مىشد و در عصر دیگر براى او هیچ شخصیت و حقوقى قائل نبودهاند و زمانى حق ارث نداشته و زمانى نیز از دادن رأى و شرکت در انتخابات محروم بوده است. در واقع ، حق انتخاب سرنوشت و نوع زندگى خود را نداشته است. این تحقیرها از یک سو و سختگیرىهاى بى مورد کلیسا درباره ازدوج از سوى دیگر، موجب شد که زمانى که قدرت کلیساها کاهش یافت همه فشارها و تفریطها به انفجار و افراط جنونآمیز مبدل شد.
یکى از نویسندگان مىگوید:
«غرب با مبارزه همه جانبه از نظر فلسفى، فکرى ، اجتماعى و تولیدى، و از نظر تمدن و فرهنگ با مذهب قرون وسطایى کلیسا یعنى مذهب کاتولیکهاى حاکم در غرب، خود به خود با همه قیدها و حدود و ارزشهاى اخلاقى، فکرى و اعتقادى که کلیسا به نام دین از آنها دفاع و حمایت مىکرد درافتاد و آنها را نابود مىکرد و ناگهان مسأله آزادى جنسى مطرح شد.»
چنین بود که دیگر راه براى زنان باز شده بود و آنها مىتوانستد گذشته حقارتآمیز خود را جبران کنند. لذا براى کسب حیثیت و مرتبت اجتماعى، وارد یک مسابقه بزرگ با مردان شدند و براى پیروزى و سبقت بر مردان از جاذبههاى جنسى خود به عنوان یک سلاح استفاده کردند.
«اخلاق جنسى را تابو مىخواند و در روانشناسى خود، مبناى تحرکات انسان را در همه دورانهاى زندگى، «غریزه جنسى» معرفى مىکند و ایجاد مانع در برابر آن را به هر شکلى ممکن، مردود شمرده و عامل بیمارىهاى روانى مىداند»
اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشتهاند تنها راه آرام کردن غرایز، ارضاء و اشباع بىحد و حصرآنها است. «اینها فقط متوجه محدودیتها و ممنوعیتها و عواقب سوء آنها شدهاند و مدعى هستند که قید و ممنوعیت، غریزه را عصى و منحرف و سرکش و ناآرام مىسازد. طرحشان این است که براى ایجاد آرامش این غریزه باید به آن آزادى مطلق داد، آنهم بدین معنى که زن اجازه هر جلوهگرى و به مرد اجازه هر تماسى داده شود.اینها چون یک طرف قضیه را خواندهاند، توجه نکردهاند که همان طور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده مىکند؛ رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهیجات در آوردن؛ آن را دیوانه مىسازد و چون این امکان وجود ندارد که هر خواستهاى براى هر فردى برآورده شود، بلکه امکان ندارد همه خواستههاى بىپایان یک فرد برآورده شود، غریزه بدتر سرکوب مىشود و عقده روحى به وجود مىآید.
هدف آزادى در غرب
هدف اول: استفاده از زن به عنوان کارگر ارزان قیمت
در قرن نوزدهم، «چون صاحبان کارخانه هاى بزرگ دیدند که حقوق کارگران افزوده شده و اگر بخواهند تنها از مرد به عنوان کارگر استفاده کنند مسئله عرضه و تقاضا سبب مىشود که تقاضاى کارگر، کم و عرضه از طرف کارخانه، بیشتر شود و اگر کارى کنند که زنها هم وارد جامعه شوند و از زن همه به عنوان کارگر بتوان استفاده کرد، قهرا تعداد کارگران افزوده مىگردد و قهرا بازار کار شکسته مىشود و با حقوق ناچیزترى از کارگر زن و مرد استفاده مىکنند. یک انگیزه اقتصادى سبب شد که تلاش کنند زن هم وارد جامعه و قشر کارگر شوند»
طبق تحقیقاتِ نماینده تساوى حقوق سوئد (J.A.M.O)،در سال ۱۹۸۸ سالیانه صدها هزار زن در محل کارشان مورد تعدى و مزاحمتهاى جنسى واقع مىشوند و به این جهت مسئول سازمان تساوى حقوق، از مقامات مسئول تقاضا نمود که قوانین جدید و جدىتر براى ممنوع کردن مزاحمتى جنسى در محل کار وضع شود.
عقیده جمعى از اروپائیان در این مورد این است که «آن چه زنان در ترقیات پیشروى کردهاند، به همان مقدار حقوق مردان اجتماع را تعطیل نمودهاند و هر مقدار زنان که در برنامههاى رجال محیط دخالت کنند به همان اندازه از وظایف خویش بازماندهاند و در نتیجه، حیات و بقاء جامعه را کاهش مىدهند»
هدف دوم: ایجاد بازار مصرف
هدف دوم آنها از آزادى زن این بود که از وجود او در فروشگاهها استفاده شود تا اجناس لوکس و فرآوردهاى کارخانهها به فروش برسد. هدف این بود که از زنان به عنوان «فروشنده زن» استفاده کنند و تجملگرایى در جامعهها افزون گردد و قهرا آن چه را که کارخانههاى متجملى اروپا تولید مىکرد به وسیله فروشندههاى زن در خود اروپا و کشورهاى اسلامى در اختیار مردم قرار دهند.
هدف سوم: مبارزه با اسلام
هدف دیگر غربىها از آوردن زنها در جامعه، مبارزه با اسلام بود؛ زیرا «ورود زنها در جامعه با کشف حجاب و برهنگى و فساد جامعه همراه بود و با تشکیل عشر تکدها، و جشنها،آموزشکدهها و مراکز شبنشینى مختلف آن هم به دست دشمنان شماره یک اسلام انجام گرفت. در کشورهاى اسلامى، رهبر آزادى (بىبند و بارى) زن دو نفر بودند: یکى در ترکیه به نام آتاتورک و دیگرى در ایران به نام رضاشاه.
در این دو کشور و سایر کشورهاى اسلامى، فساد و فیلمهاى سکسى و انحراف منتشر شد و دیگر مسئله دین در ترکیه منزوى شد و گفتند: ما جمعیت لائیک هستیم. خلاصه، مسئله آزادى زن همراه شد تا این که مردها لباس اروپائى بپوشند، آموزشگاهها مختلط باشد و هزار برنامه اسلام زدایى دیگر.»
بخشى از توصیههاى مدیر ارشد انستیتوى بین المللى مطالعات استراتژیک لندن به غربىها و مجله امریکایى نیویورک جهت ترویج فرهنگ منحط غربى این بود:
«براى مهار کشورهاى مستقل باید فرهنگ و اقتصاد آنها را آلوده کرد. تجارت با دشمن در کالاهاى غیر استراتژیک و نشان دادن این که چقدر فقیر هستند از راههاى آلودهسازى است.
باید کشورهاى اسلامى را با ترویج سکس و آیت اللّهها را با فرهنگ والت دیسنى در سرزمینهایشان به محاصره درآورد.
استفاده از زنان هرزه، از طریق توریسم و تکنولوژىهاى جدید اطلاعات، از روشهاى آلودهسازى است. حالا زمان مایکروسافات (کمپانى نرمافزارى بیل گیتس، غول ارتباط جهانى معاصر) و میکى ماوس (شخصیت کارتونى و یکى از سمبلهاى ترویج فرهنگى آمریکا) است. بعد مجله نیویورک با چاپ عکسى از یک زن عریان مىنویسد: سلاح مرگبار، خشنتر از آنچه تصور مىشود»
آثار مخرب آزادى جنسى در غرب
اینک پس از اشاره اجمالى به بعضى از ریشههاى رفع محدودیت میان روابط زن و مرد، به آثار مخرب این عدم محدودیت مىپردازیم
تنزل مقام زن، آزادى جنسى
اولین قربانى این تحولات در غرب خود زنها بودند. وقتى که زن هویت انسانى خود را از دست داد و ارزشهاى معنوى براى او پوچ شد و تمام استعداد خود را روى ارزشهاى مادى و حیوانى گذاشت، با تکیه بر جنسیت و زنانگى خویش، از کسب کمالات دیگر خود را محروم ساخت؛ در نتیجه، وسیلهاى براى خوشگذرانى و سوء استفاده جنسى مردان شد.
خانم الزیمارى ، از شاعران و نویسندگان کشور سوئدست ، در مقاله مهمى در روزنامه اکسپرس مىنویسد:
«هم اکنون در سراسر سوئد، دوشیزگانى زیبا هستند که در آرزوى شوهرند، و بسیارى از آنها اجبارا با مردها دوست مىشوند. آرى، در انتظار شوهرند ولى شوهر پیدا نمىشود، چون جوانان به هر شکلى که مایل باشند به جنس زن دسترسى دارند، و خود را نیازمند به ازدواج نمىبینند، و بسیارى از مردان زندار هم از زن خود جدا شده تا آزادانه بتوانند خود پاسخ دهند».
بیزرائیلى، از نخست وزیرهاى انگلیس، در مقالهاى نوشت: «من در خطر ارتکاب بسى حرکات جنونآمیز هستم، ولى مىکوشم که از یکى از آنها حتما اجتناب کنم و قدم در آن نگذارم، و آن ازدواج عشقى است که در کوچه و بازار، دخترى را ببینم و خوشم بیاید و بگویم این زن ایدهآل من است. نابخردان گوهرپاک و با قیمت آفرینش را از حصار عفت و عصمت، و پوشش و حجاب به عنوان آزادى بیرون کشیدند و دست او را در هر برنامهاى که شهوت اقتضا کند باز گذاشتند.
سپس به عنوان فرار از ازدواج عشقى او را دور انداختند زیرا مشاهده کردند، این گوهر، قیمت و ارزش خود را از دست داده و هر لحظه با کسى، و هر زمان در آغوش نامحرمى، و هر آن در برنامهاى خلاف عفت و ادب و مخالف وقار و انسانیت دست و پا مىزند»
سستى بنیان خانواده
نظام خانواده در اروپا و آمریکا نظامى غلط و بىپایه و بدون محتواست.
«آنان از ازدواج هدفى مقدس و پاک ندارند. واسطه ازدواج زن و مرد در آنجا فقط و فقط شهوت و ارضاء غریزه است. آنجا زن و مرد شایسته و صالح بسیار کم است. به همین خاطر، فساد و افساد از سر و روى اروپا و آمریکا مانند باران بهاران مىریزد. مردان در مغرب زمین به طور اکثر، زنان به طور اغلب پس از گذراندن دوران فساد، به رفاقتهاى نامشروع با یکدیگر ازدواج مىکنند. خانم الزیمارى در جاى دیگر از مقاله خود مىنویسد: «مردها وفا و صمیمیت را نمىدانند؛ با حقهبازى زنان و دختران را به زانو در مىآورند. باید گفت: «از زمانى که جنس زن را به لجن بىعفتى و فضاى بىبند و بارى، و بدحجابى و بىحجابى سوق دادید، و او را به عنوان آزادى، به اسارت شهوات و تمایلات بىقید و شرط درآوردید، و مردان توانستند او را با بدنى نیمه عریان و در طنازى و عشوهگرى در هر کجا که خواستند سهل و آسان ببینند، وفا و صمیمیت نسبت به همسر خود و خانه و خانواده را از دست دادند. و تبدیل به افرادى حقهباز و مکار و حیلهگر و کلاهبردار شدند. عوارض آزادى زن در روابط با هر که دلش بخواهد یکى دوتا نیست و محصولات تلخ این مسئله عددى کامپیوترى است. مردان با این مناظر دست از زنان خود کشیدند و به قول معروف از زیر بار مخارج خانه که مسئولیتى بر دوش آنان بود فرار کرده و براى ارضاء خود روى به بازار آزاد آورند، و جوانان بىزن، چون فرونشاندن شعله شهوت را ارزان دیدند، از تشکیل زندگى و ازدواج سرباز زده دنبال چشمچرانى و صید ناموس مملکت رفتند، بدینگونه نظام خانواده در غرب و در مقلدان شرقى آنان از هم پاشید و اوضاع شبیه اوضاع جنگل شد».
ویل دورانت، فیلسوف و نویسنده معروف تاریخ تمدن، مىگوید:«اگر فرض کنیم در سال ۲۰۰۰ مسیحى هستیم و بخواهیم بدانیم که بزرگترین حادثه ربع اول قرن بیست چه بوده است متوجه خواهیم شده که این حادثه جنگ و یا انقلاب روسیه نبوده است بلکه همانا دگرگونى وضع زنان بوده است. تاریخ چنین تغییر تکان دهندهاى در مدتى به این کوتاهى کمتر دیده است. خانه مقدس که پایه نظام اجتماعى ما بود، شیوه زناشوئى که مانع شهوترانى و ناپایدارى وضع انسان بود، قانون اخلاقى پیچیدهاى که ما را از توحش به تمدن و آداب معاشرت رسانده بود، همه آشکارا در این انقلاب پرآشوبى که همه رسوم و اشکال زندگى و تفکر ما را فرا گرفته است گرفتار گشتهاند.
اکنون نیز که ما در ربع سوم قرن بیستم به سر مىبریم، ناله متفکران غربى؛ از به هم خوردن نظم خانوادگى و سست شدن پایه ازدواج از شانه خالى کردن جوانان از قبول مسئولیت ازدواج ، از منفور شدن مادرى، از کاهش علاقه پدر و مادر و بالاخص علاقه مادر نسبت به فرزندان، از ابتذال زن دنیاى امروز و جانشین شدن زیادى سرسامآور فرزندن نامشروع، از نادر الوجود شدن وحدت و صمیمیت میان زوجین؛ بیش از پیش به گوش مىرسد»
گسترش فساد در جامعه
حقیقت این است که اگر ارزشهاى واقعى استعدادهاى والاى زن تحت الشعاع جنبه جنسى او قرار گرفت و زن شخصیت واقعى خود را از دست داد و هر گونه توجهى به او جنبه شهوانى و حیوانى پیدا کرد و وقتى که بنیاد خانواده به عنوان بهترین مکان پرورش افراد به سستى گرایید، باید منتظر فسادهاى عظیم اجتماعى باشیم. مسلم است که هنگامى که خانوادهها استحکام خود را از دست دادند چه سرنوشتى در انتظار کودکان است. دیگر تربیت فرزندان از کار و وظایف مهم مادر به شمار نمىرود.
«در روزنامه A.B مورخ ۱۵/۱۱/۸۹ با عنوان روزانه ۵۰۰ هزار بچه تنها رها مىشوند از جمله آورده است: «روزانه حدود نیممیلیون دانشآموز بین سنین ۱۲-۷ پس از پایان مدرسه تنها هستند و به بچههاى کلید در دست معروف شدهاند. این بچهها اغلب تنها در منزل و یا در میدانها، خیابانها، پارکها و فروشگاههاى بزرگ در تردد هستند و به تدریج دچار کجروىها و مفاسد و جرائم گوناگون مىگردند.»
در سالهاى اخیر، «به علت افزایش جرائم و تبهکارى و وحشىگرىها در بین نوجوانان در تعدادى از شهرهاى ایالات مختلف آمریکا رفت و آمد جوانان در خیابانها بعد از تاریکى و یا بعد از ساعت ۱۰ شب ممنوع اعلام گردیده و این ممنوعیت به تدریج در تعداد بیشترى از شهرها و ایالات به مورد اجرا درمىآید.
و هم چنین تجاوزات به کودکان در منزل، بخصوص توسط ناپدرىها اغلب بر اثر استعمال مشروبات الکلى و دیدن فیلمهاى سکسى و ویدئویى و از بین رفتن اعتقادات مذهبى و پایبند نبودن به اصول خانوادگى تشخیص داده شده است.»
در خبرى دیگر، درباره میزان تجاوزات جنسى در فرانسه مىخوانیم : «از هر چهار دختر فرانسوى یک نفر و از هر ۸ نفر پسر فرانسوى یک نفر قبل از رسیدن به ۱۸ سالگى مورد تجاوز قرار مىگیرد و ۲۲ درصد از اینگونه تجاوزها قبل از ۶ سالگى به وقوع مىپیوندد و ۸۵ درصد از کودکانى که مورد تجاوز قرار مىگیرند، شخص متجاوز را مىشناسند و وحشتناکتر از همه این که ۴۰ درصد از این تجاوزها شخص متجاوز کسى جز پدر کودک نمی باشد.»
از مشکلات فزاینده در بسیارى از نقاط دنیا، حاملگىهاى قبل از ازدواج و بیمارىهاى مقاربتى از جمله ایدز است.
«تحقیقات کالج صنعتى مسایل مربوط به امور زایمان انگلیس نشان مىدهد که در طى بیست سال گذشته، میزان سقط جنین از سوى دختران نوجوان ۱۳ تا ۱۹ ساله در انگلیس چهار برابر افزایش یافته است. روزنامه تایمز مىنویسد: هم چنین بر اساس تحقیقات در سال گذشته در انگلستان و ویلژ ۱۷۳۹۰۰ مورد سقط جنین به طور قانونى صورت گرفته است که تقریبا ۳۱ این رقم متعلق به دختران نوجوان زیر بیست سال بوده است.»
تحقیقات سالهاى اخیر، «نشان مىدهد که در بین زنانى که سقط جنین مىکنند، عدهاى به ناراحتىهاى روحى «افسردگى» و ناراحتىهاى رحم از جمله سرطان رحم دچار شدهاند، بخصوص کسانى که بیش از یکبار سقط جنین کردهاند.»
در بسیارى از نقاط دنیا، «دخترانى که گرفتار حاملگى ناخواسته مىشوند به سقطهاى عمدى غیرمطمئن متوسل مىشوند. این سقطهاى غیرقانونى موجب مرگ دویست هزار زن در سال شد و براى تعداد بىشمارى از زنان هم مشکلات جسمى درمان نشدنى و همیشگى از قبیل نازایى ایجاد شده است.»
شکنجه و ضرب و جرح و تعدى به زنان
طبق آمار و نتیجه تحقیقات مرکز آمار سوئد، «برخوردهاى وحشیانه نسبت به زنان در اجتماعات به سرعت رو به افزایش است و در سال ۱۹۸۸ تعداد تجاوزات ثبت شده نسبت به سال ۱۹۸۷ به مقدار ۱۶% افزایش پیدا کرده بود.
طبق تحقیقات مرکز آمار، سالیانه متوسط ۱۳۰ هزار زن به وسیله شوهران، نامزدها و یا مردانى که با آنها زندگى مىکنند و یا به طرق مختلف دیگر با آنها رابطه دارند مورد شکنجه و ضرب و جرح قرار مىگیرند که بین ۴۰-۳۰ نفر از آنان در اثر جراحات وارده مىمیرند. این ارقام مرکز آمار بر تعداد شکایات ثبت شده نزد پلیس استوار است، بنابه عقیده محققین دیگر تعداد واقعى آن به مراتب بیشتر و بین ۵۰۰-۳۰۰ هزار نفر حدس زده مىشود. چون زنان اغلب به علت جلوگیرى از آبروریزى و علل مختلف دیگر از تماس با مقامات پلیس و مقامات قضایى خوددارى مىکنند.»
تجاوز به زنان و آزارهاى جنسى در غرب به قدرى بالاست که زنان مجبور به حمل سلاح با خود هستند. زن غربى و غربزده به سبب این گستردگى روابط،لحظهاى از تعرض و خیانت مردان مصون نیست. آن چه باعث تعجب و تأسف است این است که با وجود بدبختى و نکبتى که جوامع غربى، و به خصوص زنان، را فرا گرفته، سردمداران آنها براى زنان ما دلسوزى مىکنند و با برپایى کنفرانسها و سمینارهاى متعدد در کشورهاى خود و کشورهاى پیرو فرهنگ منحط غربى، خواهان آزادسازى زنان ما از هستند.
تهاجم فرهنگى غرب و خودباختگى کشورها
جهان غرب براى تحقق سلطه کامل سیاسى ـ اقتصادى، به تحقیر فرهنگى کشورهاى جهان سوم و اسلامى و تحمیل فرهنگ مبتذل خود مىپردازد. او با تکیه بر پیشرفتهاى علمى صنعتى خود، فرهنگ تجدد و مصرف و فساد را به جاى آموزش مبانى تکنولوژى و علوم قالب مىکند و همواره با ارائه وسایل صنعتى، به انتشار فرهنگ خود دست مىزند. فرانتس فانون در این مورد مىگوید:
«غرب براى تسلط بر کشورهاى مسلمان به این دستور قدیمى عمل کرده است که زنها را در دست بگیریم، همهچیز به دنبال خواهد آمد. کشفیات جدید جامعهشناسان فقط کارى که کرده است، این است که به این فرمول قدیمى روش خاص علمى بخشیده است.»
متأسفانه به جاى مقابله با این تهاجمات، وابستگى سران و خودباختگى کشورهاى اسلامى زمینه را براى تحقق اهداف آنان مهیا نموده و دشمن را در وجهه یک دوست صمیمى پذیرفته است. در پاسخ سؤال مذکور، آنها سه گروه مىشوند: گروهى از ایشان ، نتایج آن را با کیفیت مىدانند و به آن رضایت دادند و آن را از آثار روشن و درخشان زندگى غرب مىدانند؛ ولى گروه دیگر برخلاف ایشان، نتایج مذکور را از آثار تاریک زندگى غربى مىشمارند و نمىخواهند که آن نتایج را بپذیرند و فقط منافع مادى و شهوترانى، آنها را به این زندگى وادار ساخته است. گروه سوم نه این نظریات را مىدانند و نه از نتایج آن خبر دارند و نه مىخواهند که رابطه بین این نظریات و نتایج آن را بدانند، بلکه مىخواهند چیزى که در جهان معمول و معروف است از آن پیروى و متابعت کنند.
گروه اول کسانى هستند که به فلسفه، نظرات و اصول مدنیت غربى ایمان آورده، خود را تسلیم آن نمودهاند. آنها در همه امور با طرز فکر غربى فکر مىکنند و با عینک مؤسسین تمدن جدید اروپا مىنگرند و آرزو دارند که زندگى مدنى ممکلتشان را مطابق اروپا پایهگذارى مىنمایند.
لذا آخرین هدفشان از تعلیم و تربیت زن این است که او روش به دست آوردن روزى را یاد بگیرد و در عین حال، نقل و نبات مجالس بوده، فن اشباع غرایز و مقام و منزلت او در خانواده این باشد.
این است زندگى ایدهآل در نظر این گروه غربزده و این است راه ترقى و تمدن دنیوى.»
گروه دوم، «اکثرا مسلمان بوده و از خود احکامى را تراشیدهاند که آن را با احکام حجاب مخلوط کردهاند و تا به حال نیز مردد بودهاند، نه با آن طائفهاند و نه با این طائفه: «مذبذبین بین ذلک لا الى هولاء و لا الى هولاء»؛ گاهى به دستورهاى اسلام عمل مىکنند و گاهى از انجام آن امتناع مىورزند. ایشان کاملاً در اشتباهند که مىگویند با جمع بین بعضى روشهاى غربى و بعضى روشهاى اسلامى، مىتوانند از منافع و خوبىهاى هردو برخوردار گردند و به این ترتیب، هم اخلاق اسلامى در منازل و خانهها محفوظ مانده و رعایت شده است، هم نظام خانوادگى مستحکم و سالم مانده است و هم از محاسن و امتیازات نظام اجتماعى غرب برخوردار گردیده و از بدىها و مضرات آن در امان مانده است.
حرص و علاقه زیاد به پوشیدن لباسهاى جذاب و چسبان و نازک، فنا شدن در تجملات و زینت، شرکت در محافل و-توجه زیاد به عکسهاى برهنه، تعلیم به سبک و شیوه غربى و…، تمام اینها نتایج تجاوز و زیر پا گذاشتن حدود اجتماعى اسلام است که اگر ضرر آنها به طور عاجل و سریع به نسل موجود نرسد، احمقانه خواهد بود که فکر شود نسلهاى آینده هم از ضرر آن در امان خواهند ماند، زیرا هر مکتب و اجتماعى که در مسیر انحراف قرار گیرد، در ابتداى مسیر اندکى از صراط مستقیم منحرف مىگردد، ولى وقتى که از آن نسل به نسلهاى بعدى برسید بدون شک آن اشتباه و انحراف بسیار گسترده و غیر قابل پیشگیرى خواهد بود.
کسانى که این گونه عمل مىنمایند، لازم است بدانند که اگر آنان فعلاً در ابتداى راه قرار دارند و به آخر راه نرسیدهاند، نسلهاى آینده به آخر راه خواهند رسید.
گروه سومى نیز هستند که از اشخاص نادان و غافل شده است و داراى اهمیت و کفایت و قدرتى نیستند که بتوانند مسائل را تحلیل کرده و در آن تفکر نمایند و نظر بدهند. این گروه اهمیت و ارزش ندارند تا در رابطه با آنان بحث کنیم.»
در این باره برخى سؤال کردهاند که آیا تقلید در هر شرایطى درست و شایسته است . آیه اللّه فضل اللّه در این مورد جواب دادهاند :
طبیعى است هنگامى که به تجارب دیگران – در زمینههاى علمى یا عملى یا فکرى – برمىخوریم، باید بین این تجارب و بین خطوط اسلامى ترسیم شده در این دایره، مرز بگذاریم. آن گاه اگر در غرب چیزى مشاهده کردیم که با اصول کلى اسلامى ـ که انسان را به رشد و توسعه فزونتر فرا مىخواند – هماهنگ بود، باید از آن تجربه استفاده کنیم؛ به اعتبار این که آن، نهاد ارزشهاى مثبتى است که گذشتگان ما با آن مىزیستند ولى امروز، در میان مسلمانان تجربه نمىشوند زیرا شرایط موجود آنان را از این تجربه به دور نگه داشته است؛ اما اگر دیدیم واقعیتى در غرب با ارزشهاى اصیل اسلامى مخالفت دارد – همانند مسأله آزادى به آن شکل بىحد و حصر که غرب بدان پاىبند است، باید مرز ارزشهاى اسلامى را از ارزشهاى غرب جدا کنیم و حد فاصل آن دو را مشخص کنیم.
محدوده عمل زن در اسلام
در این نظام زن به عنوان مربی خانه تعیین شده است همانطوریکه کسب روزی بر عهده شوهر می باشد پس بر وی نیز واجب است که آن اموال را در امور منزل به شکل صحیح به مصرف برساند پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرموده اند: «المرأه راعیه علی بیت زوجها و هی مسئوله» زن در خانه مسئول و سرپرست بوده و مسئولیت اداره خانه با اوست و نسبت به وظائفی که در بیرون از خانه هست هیچ مسئولیتی ندارد مثلاً بر وی ادای نماز جمعه واجب نیست و جهاد هم بر او واجب نیست اگرچه جایز است که در میدان جهاد حاضر شده و در راه خدمت به مجاهدین مشغول گردد چنانچه در آینده در این باره بحث خواهیم کرد. و همچنین تشییع جنازه بر وی واجب نیست بلکه از مشایعت آن نهی شده است و حاضر شدن در مسجد و نماز جماعت بر وی واجب نیست و با مراعات بعضی شروط و قیود آنها اجازه دارند که در مسجد حاضر شوند، به هر صورت اینکار نیکو و پسندیده نیست و همچنین او اجازه ندارد بدون همراهی محرم سفر کند و خلاصه آنکه بیرون آمدن زن از خانه در هیچ حال پسندیده و مطلوب نیست و بهترین هدایت و وصیت اسلام در حق وی اینست که در خانه باشد بطوریکه آیه (وقرن فی بیوتکن) به آن مطلب به طور واضح دلالت می کند ولی ما می پرسیم که…
محدوده عمل زن در اسلام
در این نظام زن به عنوان مربی خانه تعیین شده است همانطوریکه کسب روزی بر عهده شوهر می باشد پس بر وی نیز واجب است که آن اموال را در امور منزل به شکل صحیح به مصرف برساند پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرموده اند: «المرأه راعیه علی بیت زوجها و هی مسئوله» زن در خانه مسئول و سرپرست بوده و مسئولیت اداره خانه با اوست و نسبت به وظائفی که در بیرون از خانه هست هیچ مسئولیتی ندارد مثلاً بر وی ادای نماز جمعه واجب نیست و جهاد هم بر او واجب نیست اگرچه جایز است که در میدان جهاد حاضر شده و در راه خدمت به مجاهدین مشغول گردد چنانچه در آینده در این باره بحث خواهیم کرد. و همچنین تشییع جنازه بر وی واجب نیست بلکه از مشایعت آن نهی شده است و حاضر شدن در مسجد و نماز جماعت بر وی واجب نیست و با مراعات بعضی شروط و قیود آنها اجازه دارند که در مسجد حاضر شوند، به هر صورت اینکار نیکو و پسندیده نیست و همچنین او اجازه ندارد بدون همراهی محرم سفر کند و خلاصه آنکه بیرون آمدن زن از خانه در هیچ حال پسندیده و مطلوب نیست و بهترین هدایت و وصیت اسلام در حق وی اینست که در خانه باشد بطوریکه آیه (وقرن فی بیوتکن) به آن مطلب به طور واضح دلالت می کند ولی ما می پرسیم که در این آیه کدامیک از این اوامر مخصوص به زنان پیامبر است که این قسمت را نیز مخصوص آنان بدانیم و در آیه آمده است: إن اتقیتن فلاتخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفاً * و قرن فی بیوتکن و لاتبرجن تبرج الجاهلیه الأولی و أقمن الصلاه و آتین الزکاه و أطعن الله و رسوله إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیر.
معنی؛ «اگر پرهیزگاری می کنید پس ملایمت نکنید در سخن که طمع می کند کسیکه در قلبش مرض است . بگویید سخن نیکو، و قرار بگیرید در خانه هایتان و ظاهر نکنید زینت و زیباییها را مانند ظاهر کردن مردم جاهلیت اول، و برپا دارید نماز را و بدهید زکات را و فرمان برید خدا و رسول او را، جزء این نیست که خدا می خواهد از شما دور کند سخنان ناپاک را ای اهل بیت، و شما را پاک و مطهر گرداند».
حال شما در این وصایا و اوامر فکر کنید و بگویید کدام یک از آنها مربوط به همه زنان نیست آیا لازم نیست که زنان مسلمان متقی باشند؟ آیا آنها اجازه دارند که در سخن نرمی نشان دهند و با مردان سخنی تحریک آمیز گویند؟ آیا آنها مجاز هستند که مانند جاهلیت پیشین خود را زینت نمایند؟ آیا سزاوار است که نماز و زکات را ترک کنند و خدا و رسول را فرمان نبرند؟ و آیا خدا آنها را در ناپاکی می گذارد؟
در صورتیکه تمام این اوامر مربوط به همه زنان مسلمان است پس چه دلیلی وجود دارد که (قرن فی بیوتکن) مخصوص زنان پیامبر باشد و نه دیگر زنان؟ برداشت اشتباه مردم به خاطر اول این آیه است که می گوید: ای زنان پیامبر، شما مانند دیگر زنان نیستید؛ ولی این اسلوب هیچ فرقی ندارد با اینکه شما به فرزندتان بگویید؛ ای پسر من، تو مانند دیگر پسران نیستی که در کوچه و بازار گردش کنی و حرکات و افعال نامناسب را مرتکب شوی، و این سخن شما این مفهوم را ندارد که حرکات نامناسب، بی ادبی و در کوچه گشتن درباره فرزندان دیگران پسندیده و نیک است هدف اینست که معیار اخلاق و محاسن و فضائل تعیین شود تا هر پسری که می خواهد شریف و نجیب باشد خود را با آن معیار مطابقت دهد، و قرآن نیز این روش را برای راهنمایی زنان برگزیده، زیرا زنان عرب در جاهلیت به مانند زنان اروپای امروزی آزادی داشتند و برگرداندن آنها مطابق دستورات اسلامی و تعالیم حدود اخلاقی و قیود اجتماعی به دست خود پیامبر صلی الله علیه وسلم به تدریج صورت می گرفت و در این شرایط اسلام به امهات المؤمنین با ضابطه واسلوب خاصی اهتمام وتوجه کرد تا اینکه آنان سرمشق و چراغ هدایت زنان دیگر باشند. ابوبکر جصاص در کتاب «احکام القرآن» این نظریه را تایید نموده و می نویسد: «این حکم اگرچه درباره زنان پیامبر نازل شده ولی عموم زنان را در برمی گیرد زیرا ما مامور هستیم که از پیامبر متابعت کنیم مگر در آن حکم که مخصوص وی باشد و نه امتش».
ولی اسلام در این باره آنقدر سختگیری نمی کند که در حالات ضروری و لازم هم به زنان اجازه ندهد، مثلاً اگر سرپرست مرد نداشته باشند و یا برای تامین معاش خانواده در بیرون از منزل کار کند و یا به علت بیماری و ناتوانی و مسایلی دیگر مجبور به خروج از منزل باشد. پس در همه این احوال و شرایط قانون به وی اجازه کامل داده است و در حدیث شریف آمده است: «قد أذن لکن أن تخرجن لحوائجکن» یعنی خداوند به شما زنان اجازه داده که به منظور رفع احتیاجات خود از منزل خارج شوند ولی باید دانست که این اجازه برای زنان همراه با مراعات شرائط و ضروریات است و بس، و این نمی تواند قاعده عمومی نظام اجتماعی اسلامی را تغییر دهد و آن قاعده اصلی اینست که محدوده کار زن در داخل خانه است و بیرون رفتن زن جایز نیست مگر به هنگام ضرورت و نیاز، پس لازم است که غیر از آن مقاصد و معانی چیز دیگری برداشت نگردد.
-
قوانین معاشرت در جمع
قوانین معاشرت در جمع ۲٫۳۳/۵ (۴۶٫۶۷%) ۳ امتیازs مودب و فهیم بودن یک مهارت اجتماعی مهم است که میتواند به شما کمک کند تا دوستان جدید پیدا کنید، در حرفهی خود موفق شوید و محترم شمرده شوید.
در آغاز ازدواج، شاید انقدر همهچیز جدید و هیجانانگیز است که نگهداشتن هیجان و شور یک رابطه، کار دشواری نباشد.
تهاجم فرهنگی از نوعی دیگر/ تهاجم فرهنگی از نوعی دیگر/ زمان در کشورمان خیلی سریع میگذرد ایران صد سال پیش خیلی با ایران امروز فرق دارد خیلی چیزها وارد ایران شد که ما مجبور شدیم فرهنگ خودمان را با آن هماهنگ کنیم مانند تلفن […]
وضعیت حجاب در جامعه امروز ما ۲٫۶۷/۵ (۵۳٫۳۳%) ۱۲ امتیازs وضعیت حجاب در جامعه امروز ما/ وضعیت حجاب در جامعه امروز ما/ اینکه وضعیت حجاب در جامعه به این صورت درآمده است و روز به روز کم رنگ تر می شود، به این دلیل […]
پدیده شوم تکدی گری ۴٫۵۰/۵ (۹۰٫۰۰%) ۲ امتیازs پدیده شوم تکدی گری/ پدیده شوم تکدی گری/ دست طمع چو پیش کسان می کنی دراز پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش تکدی گری، عوارض و مخاطرات زیادی دارد. بخشی از مطالعات مقطعی و […]
قوانین آداب معاشرت/ قوانین آداب معاشرت/ زیگموند فروید میگوید: «نمیتوان این مسئله را نادیده گرفت که تمدن تا چه حد بر پایهی چشمپوشی از غریزه بنا شده است.» همواره میان اینکه چقدر باید غرایز خود را دنبال کنیم و چقدر باید تسلیم قراردادهای اجتماعی […]
به نکات زیر توجه کنید