ام عامر که نام وی نسیبه است نیز برای رسانیدن آب به سربازان اسلام در احد شرکت کرده بود و زمانی که ورق پیروزی مسلمانان برگشت و جان پیامبر (ص) در معرض خطر قرار گرفت مشک آب را به زمین گذاشته و با شمشیری که بدست آورده بود سعی می کرد از حملات دشمن به پیامبر (ص) بکاهد. در این میان زخمی بر شانه او وارد شد که پیامبر (ص) یکی از پسران او را برای بستن زخم مادر فرا خواندند و از یکی از کسانی که فرار می کرد خواستند که سپر خود را به زمین بیندازد تا نسیبه از آن استفاده کند و پیامبر (ص) شخصی را که به پسر او زخم وارد آورده بود به او نشان داد و او با شمشیر او را نقش بر زمین نمود.
پیامبر فرمودند قصاص فرزند خود را گرفتی. در این نبرد بیش از ۷۰ نفر از مسلمین شهید شدند و جنگ با خالی شدن میدان از دو سپاه پایان یافته و این در حالی بود که پیامبر مجروح گشته بود. علت عمده فرار مسلمین در این جنگ خبری بود که یکی از مشرکین دائر بر کشتن پیامبر با صدای بلند فریاد کشید. قرآن در آیاتی چند از سوره آل عمران به این ماجرا به شکل مختصری اشاره می کند و با ذکر شکست مسلمین و دادن کشته های زیاد می فرماید:
ان یمسسکم قرح فقد مس القوم فرح مثله (سوره آل عمران آیه ۱۴)
اگر بر شما آسیبی رسیده به دشمنان نیز به همان شکل آسیب رسیده است.
علت دیگری که زمینه شکست را برای مسلمین فراهم کرده زمینه گمراهی در درون برخی از آنها بود زمینه ای که شیطان با بهره گیری از آن، آنها را گمراه کرد. قرآن می فرماید:
ان الذین تولو امنکم یوم التقی الجمعان انما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا ولقد عفا لله عنهم (آل عمران آیه ۱۵۵)
کسانی که در روز احد پشت به جنگ شما کردند آنها را بجهت بعضی از کردارهایشان به گمراهی کشاند.
دنیا پرستی گروهی که مأمور حفاظت شکاف کوه بودند و برای جمع غنیمت آمده بودند باعث شد که حرکت احد نه تنها به موفقیت نرسد بلکه موجبات ضربه خوردن مسلمین را نیز فراهم کند اگرچه در این جریان مشرکین موفق به از بین بردن اسلام نشدند.
نتایج جنگ احد:
شناخته شدن چهره های منافق در جامعه چهره هایی که به ظاهر در لباس مسلمین هستند اما در زمان خطر با دلایل واهی خود را به عقب می کشند، کشف این واقعیت که مسلمین دشمنانی این چنین در بطن جامعه خود دارند از مزایای این جنگ به حساب می آید.
جنگ خندق یا احزاب (غزوه)
غزوه خندق در سال پنجم اتفاق افتاد رسول گرامی (ص) در سال چهارم هجرت یهودیان بنی نصیر را به علت پیمان شکنی آنان از مدینه اخراج کرد و قسمتی از اموالشان را ضبط نمود. بنی نصیر ناچار شدند به سوی خیبر کوچ کنند و در آنجا سکنی گزینند و یا به سمت شام روند همین عمل سبب شد که سران بنی نصیر دست به توطئه زده و آهنگ مکه کنند و قریش را به نبرد با پیامبر تشویق کنند نیروهای عرب مشرک و یهود در این نبرد به ضد اسلام بسیج شدند و با تشکیل اتحادیه نظامی نیرومندی قریب یک ماه مدینه را محاصره کردند چون در این غزوه اجزاب و دسته های مختلف شرکت کرده و مسلمانان بنا بر پیشنهاد سلمان فارسی برای مقابله با دشمن اطراف مدینه را به صورت خندق در آورده بودند این غزوه را جنگ احزاب و گاهی غزوه خندق می نامند.
آتش افروزان این جنگ نقشه دقیقی برای بر اندازی اساس اسلام کشیدند و مسلمانان را با دسته های گوناگونی روبرو ساختند که در طول تاریخ عرب بی سابقه بود و در همین زمان بود که سران یهود در پاسخ افراد قریش که آیا دین محمد بر حق است که بر اساس یکتاپرستی است یا آیین ما؟ با کمال بی شرمی گفتند آیین بت پرستی بهتر از آیین محمد است.
شما در آیین خود استوار باشید و کوچکترین تمایلی به آیین او پیدا نکنید و با این گفتار لکه ننگینی را بر دامن خود نشانده و چهره تاریخ یهود را که سیاه بود سیاهتر کردند و با این اعمال و گفتار حدود ده هزار عرب را برای جنگ با مسلمین گرد آوردند ولی با شجاعت حضرت علی (ع) در مبارزه و قتل عمر و همچنین نقشه ماهرانه جاسوسی نعیم بن مسعود و همچنین گفتگوهای نمایندگان پیامبر (ص) با سران قبایل عطفان و فزاره هر چند به تصویب نهائی رسیدند و آخرین و مهمترین عامل که در حقیقت می توان آن را مدد غیبی نامید و آن مدد غیبی این بود که ناگهان هوا طوفانی شد و سردی هوا شدت یافت انقلاب هوا طوری بود که خیمه ها از روی زمین کنده می شد و دیگهای غذا از روی آتش پرت می نمود، چراغها را خاموش نموده و آتش های افروخته را در وسط بیابان پخش می کرد دشمن به ناچار آنجا را ترک گفته و کسی از آنها در آنجا باقی نماند.
غزوه بنی قینقاع
یک ماه بعد از جنگ بدر زنی از مسلمانان برای خرید رفته بود در حالی که نشسته و مشغول دیدن و یا خریدن جنس بود عده ای از یهودیان بنی قینقاع پایین پیراهن او را به بالای آن سنجاق کردند و هنگامی که زن از جای خود بلند شد وضعیت زننده ای رخ داد پس از آن مسلمانی به یکی از یهودیان حمله کرده و او را کشت و آنها نیز مسلمان را کشتند.
پیامبر (ص) به نزد یهودیان آمده و چنانچه در قرآن سوره آل عمران آیه ۱ دلالت دارد، با ذکر ماجرای بدر و پیروزی اسلام، آنان را از سرانجام عهد شکنی ترساند اما آنان اظهار داشتند که از این تهدید ها وحشتی ندارند و سخن از کثرت اموال و اولاد (نیروی اقتصادی و انسانی) خود سر دادند. اصرار آنها بر قوت و قدرت خود نشان داد که امکان خیانت و نقض عهد از ناحیه آنها وجود دارد طبیعی بود که خیانت ناگهانی آنها با آن قدرتی که داشتند که قوت آنها بیش از سایر قبایل یهود بوده است ممکن بود به زیان بزرگی برای اسلام تمام شود و این خطر وجود داشت که بدون آنکه مسلمین متوجه شوند، شبانه آنها را از بین ببرند، لذا ترس از خیانت آنها موجب گردید تا مسلمین وحشت کرده و آنها را از این منطقه اخراج کنند. پیامبر با سپاهی به سوی آنها روانه شد و و پس از پانزده روز محاصره آنها خود تسلیم شده و منطقه را به سوی شام ترک کردند.
غزوه بنی نظیر
ماجرای بنی نظیر دومین برخورد مسلمانان با یهودیان بود که بعد از احد صورت گرفت آنها پیامبر را برای امری به قلعه خود دعوت کردند و تصمیم به ترور پیامبر گرفتند. پیامبر(ص) بوسیله پیک الهی از این ماجرا آگاه شد و با برگشتن به مدینه، مسلمین را آماده هجوم به بنی نظیر کرد.
تصور مسلمین آن بوده که گمان نمی کرده اند بتوانند آنها را اخراج کنند کما اینکه خود یهود نیز گمان نمی کرده که می تواند از خود دفاع کند، اما خداوند با ایجاد وحشت در آنها، آنها را سست کرده و آنها تسلیم گردیدند. قبل از حمله پیامبر دستور دادند که نخلستانهای آنها را از بین ببرند و طبیعی بود که چنین حرکتی برای آن بود که آنها را وادار به تسلیم کنند.
به هر حال پس از چندی تسلیم شده و قرار شد غیر از سلاحهای خود هرچه می توانند با خود ببرند و بدین شکل منطقه را ترک کردند و در حال خروج خانه های خود را بدست خود خراب می کردند تا به دست مسلمین نیافتد و مسلمین نیز خانه های آنها را خراب می کردند شاید به این جهت که آنها را از بازگشت به خانه هایشان ناامید کنند.
غزوه بنی قریظه
سومین برخورد اسلام با یهودیان غزوه بنی قریظه نام گرفت آنها علی رغم عهد نامه ای که با پیامبر (ص) دائر بر عدم تجاوز بین آنها و پیامبر منعقد شده بود تصمیم به همکاری با قریش را در ماجرای اجزاب گرفته بودند.
پس از فراغت احزاب خداوند به پیامبر دستور اکید داد تا بسوی یهودیان بنی قریظه حرکت کند این دستور به قدری اکید بود که حتی برای کسانی که نماز ظهر را خوانده بودند مقرر شد که نماز عصر را در نزدیکی بنی قریظه بخوانند بنی قریظه بدلیل پیمان شکنی خود آنهم در یک مرحله حساسی که دشمن خارجی با قوت و نیروی زیاد حمله ور شده می بایست از بین می رفت تا برای دیگران یک درس عبرت باشد قبلاً پیامبر دو گروه بنی قینقاع و بنی نظیر را رها کرده بود و همین مطلب باعث شد تا بنی قریظه نیز چنین بیاندیشد که با آنها نیز بهمان گونه رفتار خواهد شد اما این بار حکم خدا کشتن آنها بود و پیامبر تصمیم گیری را بر عهده سعد معاذ گذاشت که او هم نظر داد که مردان جنگنده آنان اعدام و اموالشان تقسیم زنان و فرزندانشان نیز اسیر گردند.
فتح مکه؛
اولین برخورد مسلمین با مشرکین خارج از جزیره العرب در مناطق شامات در سال هشتم هجری بنام غزوه موته اتفاق افتاد. در مکه بین دو قبیله بنی غزائه و بنی بکر درگیری رخ می دهد و قریش بر خلاف عهدنامه که خزاعه هم پیمان محمد است و اگر قریش به بنی بکر کمک کند پیامبر هم به خزاعه کمک می کند به بنی بکر نیرو و تجهیزات فرستاده از اینرو با شکایت خزاعه به پیامبر (ص) به جهت پیمان شکنی قریش، پیامبر آماده رفتن به سوی مکه شد.
تلاش های ابوسفیان در مدینه برای احیای صلحنامه که قریش محتاج بدان بود سودی نبخشید و سپاه پیامبر متشکل از ده هزار نفر جنگجو به سوی مکه حرکت کرد در بین راه ابوسفیان اسلام آورد و پیامبر اعلام امان داد. مکه تقریباً بدون خونریزی فتح گردید. و این فتح نتیجه صلحی بود که دو سال قبل از آن پیامبر (ص) با مشرکین منعقد کرده بودند.
غزوه خیبر
اوائل سال هفتم برای سرکوبی قوم یهود که مشوق تمام قبایل عرب برای جنگ با مسلمین بودند پیامبر با سپاهی عازم قلعه خیبر گردیدند و در ابتدا در محلی میان قلعه های خیبر و قبیله غطفان که از هم پیمانان آنان بود، سپاه خود را مستقر کرد تا یهود را از حمایت غطفان محروم کند پس از آن که غطفان از حمایت یهود منصرف شدند به قلعه های یهود حمله ور شده و بتدریج آنها را شکست دادند تعداد قلعه ها ده تا بود که یکی پس از دیگری ساقط گردید در این میان یکی از آنان که از استحکام بیشتری برخوردار بود مقاومت کرد.
پیامبر یک روز ابی بکر را با سپاه فرستادند و او بدون موفقیت بازگشت. روز بعد عمر را فرستاد او نیز بدون کمترین پیروزی بازگشت. در روز سوم علی (ع) را فرستادند و آن قلعه نیز بر مسلمین فتح گردید و بساط یهودیان به عنوان یک نیروی منسجم از مدینه برچیده شد. در این درگیری ها ۲۹ نفر از مسلمین به شهادت رسیدند. در موقع فتح خیبر سپر حضرت علی (ع) از دست وی افتاد و ایشان متوجه در خیبر گردیده و آن را از جای کندند و تا پایان کارزار به جای سپر بکار بردند در که هشت نفر از نیرومند ترین سربازان اسلام از آنجمله انواری سعی کردند که آن را از این رو به آن رو کنند و نتوانستند.
غزوه رجیع؛
حادثه تلخ و ناگوار رجیع که گروهی از قبیله های نهل و قاره که تیره هایی از بنی لحیان بودند، سپاه تبلیغی اسلام را بی رحمانه و ناجوانمردانه کشتند و حتی دو نفر از آنها را زنده دستگیر کرده به مقامات قریش فروختند و آنها هم بعنوان انتقام هر دو نفر را دار زدند.
مسیر تبلیغ سپاه اسلام متوقف گردید رهبر عالیقدر مسلمانان لازم دید که قبیله بنی لحیان را ادب کند تا قبائل دیگر نیز به وظیفه خود آشنا شوند و گروههای تبلیغی اسلام را اذیت نکنند. در ماه پنجم از سال ششم هجری ابن مکتوم را به جای خود در مدینه گذارد و کسی را از مقصد خود آگاه نساخت زیرا می ترسید که قریش و بنی لحیان از قصد او آگاه شوند. از این جهت راه شمال را که منتهی به شام می شد پیش گرفت و پس از طی منازلی راه خود را منحرف ساخت و در نحران که سرزمین بنی لحیان بود فرود آمد ولی دشمن از تصمیم مسلمانان آگاه شده و به کوه ها پناه برد و همین حمله مسلحانه و زبونی دشمن اثر معنوی خود را بخشید و دل های آنها پر از ترس و رعب گردید.
پیامبر (ص) برای تکمیل مقصد دست به یک مانور نظامی زد و خود را با دویست سرباز از نحران حرکت کرده در لحیان که نزدیکی مکه است فرود آمد. سپس ده نفر را به عنوان گروه اکتشافی به کرانه های مکه فرستاد (کرانه الغمیم) به طوری که حرکت سربازان اسلام و قدرت نهایی آنها برای قریش نمایان بود سپس دستور کوچ داد و همگی رهسپار مدینه شدند جابر ابن عبدالله می گوید: رسول خدا پس از بازگشت از این غزوه چنین می گفت: از رنج مسافرت و مشقت و نقل و انتقال و حوادث ناگوار در زندگی مادی و خانوار انسان به خدا پناه می برم.
جنگ تبوک (غزوه)
از جمله حرکت هایی که زمینه ساز اشاعه و نفوذ اسلام به مناطق دور دست در نزدیکی های شام بوده ماجرای تبوک است. که در سال نهم هجرت رخ داده است. گفته شده که علت اقدام پیامبر (ص) برای رفتن به تبوک رویارویی با سپاه هرقل بود. که همراه عده کثیری از رومیان و عربان قصد حمله به مدینه را داشتند. آنچه که در این جنگ قابل توجه است درگیری و جنگ نیست، زیرا جنگی صورت نگرفت، مهم در این جنگ آزمایش مؤمنین و تشخیص منافقین و حرکات آنها بود. هنگامی که خبر حرکت به سوی تبوک به تمامی اعراب رسید بسیاری از افراد با بهانه ای واهی و بسیاری از منافقین با تحریکات خود قصد جلوگیری از رفتن سپاه را داشتند.
عده ای از آنها گرمای هوا را بهانه کردند. گروهی نیز از اعراب آمده و رخصت برای نرفتن به جنگ از پیامبر می خواستند، قرآن کسانی را که ترک جهاد کرده اند در حقیقت کسانی می داند که خدا و رسول را تکذیب کرده اند. گروهی از مسلمین نیز نزد پیامبر آمده و برای رفتن خود به جنگ مرکب طلبیدند اما پیامبر چیزی نداشت به آنها بدهد و آنها نیز برگشتند.
در حول و حوش جمع آوری سپاه برای رفتن به تبوک عده ای از منافقین به بهانه ساختن مسجد باقی ماندند و قبل از رفتن پیامبر (ص) از او خواستند تا پس از برگشت در آن مسجد نماز بر پای دارد در حالیکه قرآن در آیه ۱۰۷ سوره توبه می گوید که خداوند شهادت می دهد که آنان دروغگویند. این خبر را وقتی خداوند به پیامبر دادند که از تبوک باز می گشت. لذا او عده ای را فرستاده و مسجد را ویران کردند بعلاوه دستور خداوند به پیامبر (ص) این بود که هیچگاه در آن مسجد نماز نگذارند. پیامبر (ص) عازم جنگ شد اما از اینکه عده ای از منافقین در مدینه باقی مانده و امکان دارد که بلائی بر سر زنان و کودکان مسلمین بیاورند تصمیم گرفت علی (ع) را در مدینه بگذارد منافقین برای اینکه علی را از شهر برانند شایع کردند که پیامبر (ص) دوست نداشته تا علی را بهمراه خود ببرد، علی (ع) نزد پیامبر که هنوز فاصله زیادی دور نشده بود رفته و این شایعه را به عرض پیامبر (ص) می رساند. پیامبر (ص) برای نگهداشتن او در مدینه فرمودند:
اما ترضی یا علی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی
آیا ای علی خشنود نمی شوی که نسبت تو بمن بمنزله هارون نسبت به موسی باشد.
در این جنگ هرچند درگیری مستقیمی با رومیان در نگرفت، گروهی را پیامبر به سراغ اکیدبن عبدالملک فرستاد. او پادشاه بود که پس از مختصری درگیری امان خواسته و با قبول جریمه به محل خود بازگشت.
در بازگشت پیامبر (ص) به سوی مدینه گروهی که اصحاب عقبه نام گرفتند قصد ترور پیامبر (ص) با بطور غیر مستقیم داشتند آنها می خواستند در یک پرتگاه شتر پیامبر را رم داده و چنین کردند لیکن خداوند پیامبر را محافظت نمود. آنها نیز هر چند در تاریکی قرار گرفتند ولی عده زیادی از آنها شناخته شدند. سه نفر با نام های کعب ابن مالک، مراره بن وسیع، هلال بن امیه که پیامبر (ص) را همراهی نکرده بودند در بازگشت پیامبر (ص) خود را مواجه با دستوری از پیامبر (ص) دیدند که هیچکس نباید با آنها سخن بگوید، آنها از حرکت زشت خود پشیمان شده رو به بیابان نهاده و گریه زاری می کردند.
بالاخره آیاتی نازل شد که خداوند آن سه نفر را بخشیده در حالی که زمین با آن وسعت برای آنها تنگ شده و جز خداوند پناهگاهی نداشتند و غزوه تبوک آخرین غزوه اسلامی بود که پیامبر در آن شرکت داشتند و پس از آن در هیچ نبردی شرکت نکردند.
جنگ موته
در سال هشتم هجری پیامبر اکرم (ص) حارث بن عمیر با نامه ای به سوی پادشاه بصری فرستاد ولی هنگامی که نامه رسان حضرت به موته رسید، او را کشتند. مسلمانان به دستور پیامبر خدا (ص) به سمت دشمن حرکت کردند و سرانجام در موته به لشکر هرقل پادشاه روم که از صد هزار رومی و غیر رومی تشکیل شده بود برخوردند. جنگ سختی میان آنان در گرفت در این جنگ زیدبن حارثه ، جعفربن ابیطالب و عبداله بن رواح سرداران لشکر اسلام کشته شدند و مسلمانان نتوانستند در برابر کفار مقاومت کنند و به مدینه بازگشتند.
غزوه ذات السلاسل:
از روزی که پیامبر (ص) به مدینه مهاجرت نمود و مدینه را کانون اسلام و محل تمرکز مسلمانان قرار داد، پیوسته مراقب اوضاع دشمنان و جنب و جوش های توطئه آمیز آنان بود و در پرتو آگاهی از توطئه ها، چه بسا نقشه هایی را در نطفه خفه کرد. ماموران پیامبر (ص) گزارش دادند که در سرزمینی به نام دواری یابس هزاران نفر با یکدیگر هم پیمان شده اند که با تمام قوا در کوبیدن اسلام بکوشند یا در این راه کشته شوند و یا محمد (ص) و افسر دلاور و فاتح او علی (ع) را از پای در آورند. علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود می نویسد پیک وحی پیامبر را از توطئه آنان آگاه ساخت. پیامبر (ص) لازم دید مسلمانان را از این جریان آگاه کند در آن زمان رمز گرد آمدن مردم برای نماز و یا شنیدن مطلب لازم محله الصلاه جامعه بود. منادی به دستور پیامبر (ص) در نقطه رفیعی از مسجد قرار گرفت و جمله مزبور ر ا با صدای رسائی بازگو نمود.
وقتی مردم جمع شدند پیامبر آنان را در جریان مسئله قرار داد و گفت که دشمنان قصد حمله شبانه را دارند دسته ای را برای دفع این فتنه با فرماندهی ابی بکر روانه کردند که این عده مسافتی سنگلاخی را طی کرده به قبیله مزبور رسیدند. که در دره ای مستقر بودند و وقتی با مقاومت قبیله مذکور مواجه شدند مجبور به بازگشت شدند برای بار دوم پیامبر گروهی را با فرماندهی “عمر” فرستادند. این دفعه دشمنان از دفعه اول بیدارتر بودند و در دهانه دره زیر سنگها و درختان پنهان شده بودند و پس از اینکه از کمین گاههای خود خارج شدند با سپاه اسلام به جنگ پرداختند. فرمانده سپاه به سربازان دستور عقب نشینی داد و به مدینه بازگشتند برای بار سوم حضرت محمد (ص) سپاهی را به فرماندهی حضرت علی (ع) فرستادند و جمله زیر را بدرقه علی (ع) نمودند و فرمودند:
ارسله کراراً غیر فرار، او را به فرماندهی بر گزیدم زیرا او فرماندهی حمله ور است و هرگز پشت به میدان نمی کند. تخصیص این گفتار به علی (ع) حاکی است که فرماندهان قبلی نه تنها شکست خورده بودند بلکه بر خلاف اصول نظامی اسلام عقب نشینی آنها توأم با هزیمت بوده است. سردار دلاور اسلام با پیروزی بی سابقه ای به مدینه بازگشت. این جانبازی و فداکاری بقدری ارزش داشت که سوره العادیات درباره این واقعه نازل گردید. سوگند بدیع و شور انگیز این سوره به منظور تقدیر از روح نظامی و بطولت سربازان فداکار این واقعه می باشد. اینک آیاتی از این سوره؛
«والعادیات ضبحاً، فالموریات قدحاً، فالمغیرات حبحاً فااثرن به نقعاً، فوسطن به جمعاً»
سوگند به اسبان دونده که نفس زنان بسوی میدان پیش می روند و بر اثر برخورد سم آنها به سنگها برق از آنها می جهد و صبحگاهان برق آسا بر دشمنان حمله می برند و با حرکت سریع خود ذرات غبار را در فضا پراکنده می کنند و دشمن را در حلقه محاصره قرار می دهند.
جنگ حنین
جنگ حنین به منظور سرکوب تیره های هوازن و ثقیف انجام شد در این موقع پیامبر اسلام دوازده هزار سرباز مسلح زیر پرچم داشتند. ابی بکر درباره زیادی نفرات گفت ما هرگز شکستی بخاطر کمی نفرات نمی خوریم چون نفرات ما چندین برابر دشمن است.
قبائل هوازن و ثقیف هم بعد از فتح مکه یقین داشتند که مورد حمله سپاه اسلام قرار می گیرند تصمیم گرفتند با یک نیرنگ نظامی خود یا استقبال سپاه اسلام آمده بر آنها ضربت مهلکی بزنند به همین منظور همه زنان و احشام را در پشت سر سپاه همراه داشتند که کسی عقب نشینی نکرده و همه برای خاطر حفظ مال و اموال و زن و فرزند خود با ثبات و پایداری کامل نبرد کنند و در گذرگاهی در منطقه حنین در پشت سنگها و صخره ها و شکاف کوه ها و در نقاط مرتفع دره سنگر گرفته و پس از ورود سپاه اسلام به این دره عمیق و طولانی از مخفیگاه خارج شده و واحدهای اسلام را زیر رگبار تیر و سنگ قرار دادند. حمله غافلگیرانه دشمن سپاه اسلام را سراسیمه و وحشت زده کرد و بی اختیار پابه فرار گذاشتند و خود بیش از دشمن به بی نظمی و بهم زدن صفوف کمک کردند.
پیامبر (ص) که از سرسختی و لجاجت این تیره ها با خبر بودند خود بر استر سفیدی که به صورت پیشکش به پیامبر(ص) داده بودند در پشت سپاه حرکت می کردند وقتی احساس کردند که بالحظه ای درنگ محور تاریخ دگرگون گشته و اجتماع بشر مسیر خود را عوض می کند و سپاه شرک سپاه توحید را در هم می کوبد از این لحاظ روی مرکب خود رفته و با صدای بلند گفت: یا انصاراله و انصار رسوله انا عبداله و رسوله! (ای یاران خدا و یاران پیامبر! من بنده خدا و پیامبر وی هستم) و پس از آن استرخود را به سوی میدان نبرد حرکت دادند و سپاهیان فداکاری چون امیر مومنان و عباس و فضل ابن عباس و اسامه و ابوسفیان بن احارث، همراه و نگهبان پیامبر بودند، ایشان حرکت کردند.
دسته های فراری با ندامت و پشیمانی عجیبی به سوی پیامبر (ص) بازگشته و در اندک زمانی دشمن را به عقب نشینی و فرار مجبور ساختند. سپاه دشمن که زنان و احشام باعث دست و پاگیری آنان شده بود با ۶ هزار اسیر و ۲۴ هزار کشته و چهل هزار گوسفند و چهار هزار رقیه ۸۵۲ کیلوگرم نقره پا به فرار گذاشتند.
جنگ طائف
پس زا غزوه حنین سپاه اسلام برای سرکوب قبیله ثقیف که هم پیمان هوازن بودند روانه طائف گشته تا در پشت سر خود نقطه اتکا و پناهگاهی برای دشمن باقی نگذارد. برج طائف که بسیار مرتفع بود و دیوار محکمی داشت و برجهای مراقبت آن کاملاً بر خارج قلعه مسلط بود، ارتش اسلام دژ را محاصره کرده و دشمن با تیراندازی از بالای برج از پیشروی سربازان اسلام جلوگیری کرده پیامبر گرامی دستور عقب نشینی دادند و با پیشنهاد سلمان فارسی منجنیق نصب نموده و ۲۴ روز برج ها و داخل دژ را سنگباران کردند و همزمان با نصب منجنیق و پرتاب سنگ قرار شد که برای شکافتن دیوار دژ، از ارابه های جنگی استفاده کنند.
اما شکافتن دیوار با مشکل بزرگی روبرو بود چون تیرها از برج ها و سایر نقاط دژ مانند رگبار بر سر واحد های سپاه اسلام می ریخت و کسی را یارای نزدیک شدن به دیوار نبود و چون ماه شوال سپری می شد و ماه ذی القعده فرا می رسید که از نظر ملت عرب جنگ و نبرد در آن ماه حرام بود و اسلام هم این سنت صالح را تحکیم کرد، برای حفظ این سنت لازم بود که هر چه زودتر محاصره برچیده شود تا عرب ثقیف، پیامبر را به مخالفت با سنت صالح متهم نسازند و همچنین مراسم حج نزدیک بود که در آن سال نظارت بر مراسم حج بر عهده مسلمانان بود زیرا پیش از آن تمام مراسم حج زیر نظر مشرکان مکه اداره شد و موسم حج پدید آورنده یک اجتماع باشکوه و انبوهی از مردم عربستان می باشد. بهترین فصل برای تبلیغ اسلام و بیان حقیقت آیین توحید به شمار می رفت و پیامبر باید از این فرصت که برای نخستین بار به دست او افتاده، حداکثر استفاده را بکند که مسئله ای به مراتب بالاتر از تسخیر یک ژ دور افتاده بود. با در نظر گرفتن همه این شرایط پیامبر محاصره طائف را ترک گفت و همراه سپاهیان بازگشت.
نتیجه:
پیامبر به مدت ده سال به بیش از هفتاد عملیات نظامی کوچک و بزرگ دست زدند، اگر چه در مجموع این عملیات کمتر از سیصد نفر از اصحابش به شهادت رسیدند. با نگاهی به این غزوات بخوبی می توان حدس زد که نیروهای اسلام همیشه از نظر تعداد در اقلیت بوده و از لحاظ ساز و برگ جنگی نیز در نهایت برتری بر دشمانان خود نداشتند.
اما اعتماد به اعتقاد و موفقیت راه و ظریق حق باعث گردید تا در این عملیات پیروز گردند و در مواردی همچون غزوه بدر و حنین و حتی احزاب خداوند صریحاً همکاری امداد های غیبی را به آنها تصریح فرموده است.
وجود افراد نیرومندی که در سپاه اسلام در این نبردها یاری می دادند نقش مؤثری در پیروزی آنها داشت، از جمله برترین آنها حضرت علی بود که در همه عملیات مشهور با مشرکین شرکت جست و در هر کدام از آنها خاطرات زیادی را بر جای نهاد، موقعی که خطرات مهم را از مسلمین دفع کرد و صفحات اولین سالهای تاریخ اسلام را با حماسه های خود روشن تر ساخت در بدر، در احد، در خندق، در خیبر، در حنین و … در همه جا جنگ او به مثابه شکست دشمن و یا حفظ اسلام از سهمگین ترین خطرات بوده است.
شیوه هایی نیز که پیامبر (ص) در جنگ ها مراعات می کرد در کسب پیروزی ها بسیار اهمیت داشت، از جمله آنها مشورت با اصحاب خود در ابتدای جنگ بوده او نیز با توجه به مسئله وحی بی نیاز از مشورت بود، اما در امور جنگ به چند دلیل با آنها به مشاوره می پرداخت؛ اول آنکه: این افراد می بایست در این جنگ جان خود را در طبق اخلاص نهاده و عزیز ترین چیزشان را تقدیم کنند. طبیعی بود که با آنها در مورد جنگ، جنگی که چنین عواقبی داشت با آنها مشورت شود. ثانیاً این مشورت ها به سربازان او امید می داد که خود در این لحظات حساس تعیین سرنوشت خود را تا حدودی بر عهده دارند و در این مقطع حساس می بایست راه خود را انتخاب کنند. طبیعی است این انتخاب نهایت ارزش را برای آنها خواهد داشت.
از جمله سیاست های دیگر پیامبر (ص) قرار دادن افرادی بود که در مراکز مختلف و حتی خود مکه برای او اطلاعات جمع آوری می کردند بسیاری از مواقع همان اطلاعات موجب می شد تا پیامبر (ص) قبل از آنکه دشمن بطور کامل خود را آماده سازد، او به سراغ آنها می رفت و توطئه آنها را در نطفه خفه می کرد. کما اینکه در مواقعی پس از نبرد ها افرادی را در پی مشرکین می فرستاد تا مسیر و راه آنها را ارزیابی کند، چنانچه پس از درگیری احد، علی (ع) از طرف پیامبر (ص) بدنبال مشرکین رفت تا ببیند قصد برگشت به مدینه را دارند یا اینکه به طرف مکه سرازیر شده اند.
کندن خندق بر گرداگرد شهر مدینه در جنگ احزاب از سیاست ها جنگی بود که اعراب از پارسیان فرا گرفتند. در آن دوره در صورتی که سپاه هزار نفری قریش به مدینه حمله می کرد می توانست صدمات بسیار زیادی به مسلمین وارد کند اما وجود خندق و نیز یاری خداوند و شجاعت علی (ع) در کشتن قهرمان مشرکین عمربن عمرود دشمن را به هزیمت کشاند. استفاده از تفرقه به عنوان یک حربه کاری بر علیه دشمن واقعیتی است که پیامبر در جنگ احزاب از آن بهره گرفتند و بدان وسیله یهود را از مشرکین جدا کرد و توانست قدرتی را که احتمالاً با همکاری آنها می توانست بر علیه پیامبر بوجود آید، از بین ببرد او در اینجا دوگانگی بین دشمنان خود، قبل از آن نیز تلاشهایی کرده بود و ضمن قرار دادهایی با یهود به آنها قبولانده بود که نمی بایست با قریش همکاری نظامی و حتی تجاری و نیز در حد پناه دادن به آنها داشته باشد و چنین بود که رسالت او جهانی شد.
به نکات زیر توجه کنید