جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

هویت ۱

2,092

بازدید

هویت ۱ ۳٫۰۰/۵ (۶۰٫۰۰%) ۱ امتیاز

روانشناسی شخصیت

۱-۱-مقدمه
انسان درزندگی به دنبال معنایی می گرددکه به خاطرآن زندگی می کندوبارشدعقلانی فرددردوره نوجوانی توجه اوبه ارزشهاواعتقادات ، مفاهم حقیقت ، زیبایی ومرگ ونیستی که درکل معنای زندگی است جلب می شود. نوجوان تمام روابط وباورهایی راکه دردوران کودکی بدون چون وچراپذیرفته است موردپرسش وتردیدقرارمی دهدوسعی می کندباتوجه به شخصیت شکل پذیرواستقلال جوی خودنظامی ازارزشها بدست آورد.
بسیاری ازنوجوانان همان طورکه (( آدلوم )) بیان می کند، وقتی برای اولین باربه دنیای اطراف خودمی نگرندوسعی می کنندتاشخصیت خودراارزیابی نماینداحساس می کنند که درباره جهان ومعنای وجودانسان وحتی خودشان نیازمندپاسخ هستند( احمدی ، ۱۳۷۷ )
بنابراین دوران نوجوانی به سبب تغییرات شدیدجسمانی وروانی وازطرف دیگرانتظاراتی که خانواده وجامعه ازنوجوان داردوسایرعواملی که درروندرشدوتکامل نوجوان تاثیرمی گذاردبرحساسیت این دوره می افزاید.
براین اساس مسئله پذیرش نوجوان ، حمایت ، راهنمایی ومساعدت به نوجوان درکسب هویتی مستقل وارزشمندازاهمیت فراوانی برخورداراست . نوجوان دراین دوره نیازمنددریافت رهنمودهای اساسی جهت دستیابی به یک زندگی  هدفمنداست . انسانهابه حفظ یکتایی وحدت ومرکزیت خودتوجه دارنداما علاقمند به بیرون آمدن ازخودوارتباط باموجودات دیگروطبیعت هستند. انسانها برای کشف وجودخودعلاقمند ومایلندهویت شخصی خودراپیداکنندیاخلق کنندوآغازاین علاقمندی به دوران نوجوانی برمی گردد.
طبق نظریه اریکسون ، دراین دوران است که فردنسبت به شخصیت خودآگاهی پیدامی کند ویک  من   که وحدت بزرگتری ازگذشته داردودرارتباط بایک گروه ، شغل ، جنس ، فرهنگ ومذهب است دراوشکل می گیرد.
دراین راستا ، عزت نفس یاارزش گذاشتن به ویژگیهای خودکه یکی ازموضوعات مهم وقابل بحث درباره رشدخودمحسوب می شودمی تواندبه شکل گیری یکی دیگرازجنبه های مهم رشدخودکه همان شکل گیری وتکوین هویت فردی است بیانجامد( براهنی ، ۱۳۷۸ )
ورودبه نوجوانی رااغلب تولددوباره می نامندچراکه فردباپشت سرگذاشتن دنیای کودکی خودوجست وجوی فرمنهاوباورهای جدیدبه دنبال تغییرانتظارات خودوهماهنگی باانتظارات والدین واجتماع برمی آیندوسرانجام به سوال « من کیستم ؟» درزندگی خودپاسخ می دهند.( اکبرزاده ، ۱۳۷۵ )
احساس عزت نفس درنوجوان ازنگرش والدین ومعلمین وهمسالانشان نسبت به آنهانشات می گیرد. عزت نفس نتیجه ارزشیابی خودانگاره است .بیشترنوجوانان به طورفراینده ای یک خودایده ال راکه درمقایسه دایمی باخودواقعی انسان است درخویشتن رشدمی دهند. نتیجه این ارزشیابی ، احساس خوب بودن یاخوب نبودن است.
همزمان بافاصله گرفتن ازبزرگسالان ومبارزه برای استقلال دراوایل نوجوانی خودآگاهی وانتقادازخوددرنوجوان زیادمی شود. خیال پردازی وآزمایشهای واقعی ورقابت پیشگی اواسط نوجوانی بتدریج به رشدعزت نفس منجرمی شود.
تجاربی که نوجوان درجریان ایفای نقشهابه دست می آورندورفتارهای مناسب وموردپذیرش وتقویت دیگران ، موجبات تلفیق وهماهنگی عناصرتشکیل دهنده « خود » رادراواخردوره نوجوانی فراهم می آورد.( لطف آبادی، ۱۳۷۸ )
درنهایت نوجوان می کوشدباتلفیق این ارزشهاوارزیابی هابه تصویریک پارچه ای ازخوددست می یابد. درصورتی هم که نظرهاوارزشهای والدین وهمسالان متفاوت ازهم باشنداحتمال پیدایش تعارض درنوجوان افزایش می یابدودچارحالت « سردرگمی هویت » می شود. واین زمانی است که درنوجوان بحران هویت حل نشده باشدوفردمفهوم یک پارچه ای ازخودیاسلسله معیارهای ارزیابی ارزشمندی خویش درزمینه های عمده زندگی نداشته باشد.( براهنی ، ۱۳۷۸ )
همان طورکه گفته شد، تثبیت هویت درسنین جوانی رخ می دهد. دراین دوره معمولااستقلال کامل ازوالدین وتصمیم گیری شخصی برای قبول مسیولیت زندگی حاصل می شود. توانایی جوانان برای درنظرگرفتن تمام جوانب مسایل ویافتن دانش نسبتاوسیع درباره هنجارهای اخلاقی واجتماعی وآگاهی ازضرورت یکپارچه بودن شخصیت بزرگسالی ، زمینه های لازم رابرای آنان فراهم آورده ،تابه تثبیت هویت وانجام خودبرسند.
دراین دوره هویت شخصی آنان به صورت باورهای عملی وارزشهاوطرح وبرنامه مشخص زندگی جلوه گرمی شود( لطف آبادی ، ۱۳۷۸ )
به طورکلی ، هویت نه تنهادارای بعدشخصی وفردی است بلکه دارای بعداجتماعی وجمعی نیزمی باشد.( هور، ۱۹۹۱ ، به نقل ازرایس ، ۲۰۰۱ )

هویت شامل اجزابسیاری ازجمله جنسی ، اجتماعی ، فیزیکی ، روانی ، اخلاقی ، ایدیولوژیک وشغلی وحرفه ای است که مجموعه این اجزاخودراتشکیل می دهد.
( مارسیاوهمکاران ، ۱۹۸۳ )
بطورخلاصه می توان اظهارداشت که درفصل اول پژوهش ، ابتدادرموردچگونگی رشدشخصیت ونقش مهم آن درتبین وتشریح اختلالات روان شناختی مطالبی بیان شد. چراکه ازدیربازموردتوجه روان شناسان بوده است وسهم قابل توجهی درتعیین مسیربهنجاررشددارد- علاوه برآن دومولفه دیگرکه درطول تاریخچه روان شناسی بحثهاونظریات فراوانی رابه خوداختصاص داده است « هویت »و « عزت نفس » می باشدکه درتمامی اختلالات روانی دارای نقش تعیین کننده ای هستند. همچنین این دومسئله بیشترخودرادردوره نوجوانی وجوانی نشان می دهدونقش کلیدی دراین دوران ایفامی کند. آنچه که درواقع ، پژوهش حاضربایدجوابگوباشد، میزان همبستگی وچگونگی ارتباط هریک ازپایگاههای هویت باعزت نفس می باشد.
همان طورکه درفصل های گذشته راجع به آن بحث شدمادراین پژوهش ازنظریات روان شناسان بسیاری سودجستیم .
مارسیا درمطالعاتش به این نتیجه رسیدکه افرادپایگاههای تعلیق دارای منابع درونی اطمینان وامنیت وعزت نفس پایدارهستندوافرادپایگاه ممانعت وپراکندگی فاقدچنین منابعی هستند. ( مارسیا به نقل ازکروگر،۱۹۷۹ )
درمطالعه ای دیگر، کرامر، متذکرشدکه افرادپایگاههای هویت ممانعت ودستیابی هردوازعزت نفس بالایی برخوردارنددرصورتی که افرادپایگاههای تعلیق وپراکندگی که فاقدتعهدهستندازعزت نفس پایینی برخوردارند( کرامر، ۱۹۹۷ )
گلاسردوسینی درموردروابط متقابل عزت نفس وهویت می نویسند: « چگونگی برداشتهاونظریات دیگران نسبت به مادرروشن کردن هویت مانقش عمده ای برعهده دارد. ارزشیابی های ماازخودمان درارتباط باشرایط زندگی ، اوضاع  اجتماعی واقتصادی نیزمبین هویت ماست وهمچنین تصورات مادرباره وضع جسمانی وشیوه لباس پوشیدن ، نوع هویت مارادرمقایسه بادیگران نشان می دهد»( گلاسروکرسینی ، ۱۹۷۵ ، ۱۹۷۳ )
فصل دوم که شامل عناوینی ازجمله موضع گیری های نظری درخصوص هویت وعزت نفس که خودشامل بخشهایی ازقبیل تعریف هویت وعزت نفس می باشد که دراین بخش به تعریف مفهوم هویت وعزت نفس پرداخته شده است وسپس به بحث شکل گیری هویت پرداخته می شودطبق نظریه اریکسون درموردرشدروانی اجتماعی انسان ، پنجمین مرحله ازرشدروانی – اجتماعی « شکل گیری هویت » درمقابل پراکندگی می باشد.اودراین مورد تاکیدداردکه مراحل رشد هریک بطور مجزادردرون خودپایان نمی یابدبلکه بهم پیوسته ووابسته است . عوامل مختلفی برشکل گیری هویت تاثیرمی گذاردازجمله :عوامل شناختی ، والدین ، مدرسه وعوامل اجتماعی – فرهنگی ، تربیت تولدوفاصله سنی فرزندان دررفتارخودنوجوان وخیال پردازی هاو…
دربخش بعدی نیزبه نظریه های مربوط به هویت ازجمله نظریات بلوز – کگان – لووینگر – اریکون – گلاسر پرداخته می شود وهمچنین دربخش بعدی به نظریه های مربوط به عزت نفس ازجمله نظریات مردم – اریکسون – بندورا – کلی – مزلو وراجرز
ودردوبخش پایانی به مباحثی ازجمله یافته های پژوهش درخصوص موضوع ونتیجه گیری نیزپرداخته شده است .
فصل سوم روش پژوهش رامعرفی می کند. این روش به صورت همبستگی می باشدودرنمونه گیری نیزازروش نمونه گیری خوشه ای استفاده کرده ایم . جامعه موردمطالعه ما، دانش آموزان دخترمقطع پیش دانشگاهی وسوم دبیرستان منطقه یک مشهدمی باشندکه ازمیان این تعدادما۱۶۰ نفررابه عنوان حجم نمونه دراختیارگرفتیم . دوآزمون اجراشده –آزمون گسترش یافته عینی پایگاه هویت من ودیگری آزمون عزت نفس کوپراسمیت – اجرای ازمون گروهی بودوداخل کلاس وحدود۲۰ الی ۲۵ دقیقه وقت لازم بودتاازمونی به هردوازمون پاسخ دهد.برای تحلیل داده هاازضریب همبستگی پیرسون استفاده کردیم وبرای بررسی تفاوت میان گین هانیزازازمون استفاده نمودیم .
فصل چهارم نیزشامل دوبخش می باشدکه مربوط بررسی جهت شناختی وپس بررسی توصیفی وارتباطی سوالات پژوهش است دربررسی جهت شناختی عنوان شدکه تعدادآزمودنی ها۱۶۰ نفربودندوهمگی مونث وازاین میان ۱۵۱ نفرمجردو۹ نفرمتاهل بودندودربخش بررسی توصیفی وارتباطی سوالات پژوهش به رابطه عزت نفس باهریک ازپایگاههای هویت پرداخته شده است .
وفصل پنجم به بحث ونتیجه گیری ومقایسه تحقیق فوق باسایرتحقیقات انجام شده ودراین زمینه نیزاختصاص داده شده است .

۱ – 2 – موضوع تحقیق
دریک جامعه ابتدایی که در آن الگوهای همانندسازی ونقشهای اجتماعی محدودندهویت یابی تاحدودی اسان ترصورت می گیرد امادر    جامعه پیچیده ،هویت یابی برای بسیاری ازنوجوانان کاری دشواروطولانی است . درچنین جوامعی برای اینکه نوجوان بداند« چگونه رفتارکندوچه کاری رادرزندگی دنبال کند» بایدمجموعه کاملاًنامحدودی ازرفتارهارادرنظربگیرد.درنتیجه دررشدهویت یابی نوجوان ، تفاوتهای بسیاری مشاهد ه می شود( براهنی ، ۱۳۷۸ )
مادامی که خودنتواندبه هویت یکپارچه ای دست یابدنمی تواندمسیرمشخصی رادرزندگی دنبال کند، بی ثبات بوده ونوعی پراکندگی وبی انسجامی دررفتاراوحاکم می شود. درمطلوب ترین شرائط بحران هویت نوجوان بایددراوایل یااواسط دهه سوم حل شودتاخودبتواندبه مسایل دیگرزندگی بپردازد.وقتی این فرایندباموفقیت انجام بپذیرد، می گوییم فردبه هویت دست یافته است . به این معنی که وی به مفهوم یکپارچه ای ازهویت جنسیتی ، جهت گزینی شغلی وجهان بینی نایل شده است . ( همان منبع )
درنظریه پردازی هایی که درزمینه روزهای جست وجوی هویت وتعهددرزمینه پایگاههای هویت انجام شده است به مباحث اطمینان وامنیت درونی ، عزت نفس پایدارواضطراب توجه شده است . دراین پژوهش به دلیل گستردگی هریک ازاین مباحث ، نه تنهابه مسیله عزت نفس توجه شده است .
درنظریات ، ازیک سوافرادپایگاههای تعلیق رادارای منابع درونی اطمینان وامنیت وعزت نفس پایداردانسته اندوافرادپایگاه ممانعت وپراکندگی رافاقدچنین منابعی می دانند.( مارسیا، ۱۹۹۴ )
همچنین براساس یک سری مطالعات پیشین ، افرادپایگاههای هویت ممانعت ودستیابی هردوازعزت نفس بالایی برخوردارنددرصورتی که افرادپایگاههای تعلیق وپراکندگی که فاقدتعهدهستندازعزت نفس پایینی برخوردارند.( کرامر، ۱۹۹۷ )
موضوع تحقیقی که برای این پژوهش انتخاب شده است بررسی رابطه عزت نفس باهریک ازپایگاههای هویت دردانش آموزانی مقطع پیش دانشگاهی وسوم متوسطه ناحیه ۱ شهرستان مشهدمی باشد.

۱-۳- اهداف تحقیق
به طورکلی این پژوهش اهداف زیررادنبال می کند.
۱-مطالعه رابطه ، عزت نفس باپایگاه هویت دستیابی دردانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم متوسطه
۲-مطالعه رابطه عزت نفس باپایگاه هویت پراکندگی دردانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم متوسطه
۳-مطالعه رابطه عزت نفس باپایگاه هویت ممانعت دردانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم متوسطه
۴-مطالعه رابطه عزت نفس باپایگاه هویت تعلیق دردانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم متوسطه
۵-بررسی عزت نفس ورابطه آن بارشته تحصیلی
اهمیت چنین پژوهشی دربرنامه ریزی هاوشناخت معضلات نوجوانان ازجایگاه ویژه ای برخورداراست . زیرابه اهداف نوجوانان سمت وسویی مشخص خواهددادواگرنوجوانان عزت نفس پایینی داشته باشندمی توان بااستفاده ازروش های موثرعزت نفس آنان راتقویت کرده وبالابرد.
درصورتی که جامعه ای برای حل مسایل خوداعم ازاجتماعی وفرهنگی ، اقتصادی ، تربیتی و … ازپژوهش وتحقیق استفاده کنددرارایه راه حل هامی تواندنتیجه گیری صحیح تری داشته باشدودرنهایت کشوررادرجهت سازندگی وپیشرفت سوق دهد.
گلاسروکریسنی ( ۱۹۷۵ – 1973 ) درموردروابط عزت نفس وهویت می نویسند،
« چگونگی برداشت ونظرات دیگران نسبت به مادرروشن کردن هویت نقش عمده ای برعهده داردآنچه که دیگران درباره مامنعکس می کنندتاحدزیادی تصویربامعنایی ازهویت ماست . ارزشیابی های ماازخودمان درارتباط باشرایط زندگی ، اوضاع اجتماعی واقتصادی نیز، مبین هویت ماست وهمچنین تصورات مادرباره وضع جسمانی وشیوه لباس پوشیدن نوع هویت مارادرمقایسه بادیگران نشان می دهد» ( شفیع آبادی ، ۱۳۷۷)

۱-۴ اهمیت موضوع
۱-هیچ چیزدردنیابرای نوجوان به اندازه پرسشهایی که به هویت اومربوط می شودنگرانی ودلواپسی ایجادنمی کند
دردوران نوجوانی به هویت یابی مسیله حادمی شوداین که اوبه گمان خویش چگونه آدمی است واین که اونسبت به استنباط دیگران درموردخودچه احساسی دارد؟ اورابرای تسلط برخودبه تلاش وامی داردبنابراین امروزه باوجودپیچیدگی هاوموانعی که برسرراه رشدروانی – اجتماعی نوجوان شکل گرفته است بایدتوجه بیشتری به مسایل ومشکلات نوجوان داشت . مشکلات هویت وعزت نفس جزء مسایلی است که درهریک ازانحرافات واختلالات ازقبیل به اعتیاد، بزهکاری و… نقش اساسی دارد.
۲- بنابراین باتوجه به روابط متقابل وتنگاتنگی که بین هویت وعزت نفس وجوددارداحتیاج به مطالعاتی داریم که رابطه مشخص این دورایعنی ( میزان عزت نفس رادرهریک ازپایگاههای هویت بررسی وروشن نماید)
دراین میان مداخلات اجتماعی ورویکردنظامهایی که بامسیله شکل گیری هویت نوجوانان سروکاردارندازجمله نظام آموزشی وتربیتی درحل مسایل هویت نوجوانان جامعه اهمیت زیادی دارد.
به عبارتی باشناخت تواناییها، استعدادهاوشخصیت افراد می توان درمحول کردن کارهای زیربنایی به آنان موفق شد. نوجوانان آینده سازان جامعه هستندشناخت روحیات آنهابایدسرلوحه تمام کارهای برنامه ریزان ومدیران تعلیم وتربیت قرارگیرد. نوجوانی که دچاربحران هویت می شوداگراین بحران رابه سلامت نگذراندانرژی باارزش اوتلف می شود، کارکردهای انطباقی اش مختل می شودوتمام آینده اوزیرسوال می رود.

۱-۵- دلایل انتخاب موضوع ،
دلایل انتخاب موضوع تحقیق عبارتنداز:
۱-آگاهی ازمیزان عزت نفس دانش اموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم دبیرستان
۲-بررسی انواع پایگاههای هویت دردانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی وسوم دبیرستان
۳-بررسی رابطه بین عزت نفس وپایگاههای هویت دانش آموزان مقطع پیشس دانشگاهی وسوم دبیرستان
۴-نیازمراکرمهمی که درارتباط بادانش آموزان وجوانان هستندبه داشتن اطلاعات فوق الذکردرخصوص این قشرعظیم ومهم جامعه کنونی ایران
۵-فراهم نمودن زمینه تحقیقات جزیی ودقیقی درخصوص دانش آموزان وجوانان

۱-۶- سوالات تحقیق
۱٫    بین میزان عزت نفس وپایسگاله هویت دستیابی رابطه معناداری وجوددارد.
۲٫     بین میزان عزت نفس وپایگاه هویت تعلیق رابطه معناداری وجوددارد.
۳٫    بین میزان عزت نفس وپایگاه هویت ممانعت رابطه معناداری وجوددارد.
۴٫     بین میزان عزت نفس وپایگاه هویت پراکندگی  رابطه معناداری وجوددارد.
۱-۷ تعاریف عملیاتی واژه ها
-تعریف عملیاتی عزت نفس ،
درتحقیق حاضرمیانگین نمرات عزت نفس۴ / ۲۵ می باشددرصورتی که نمرات پایین ترازمیانگین باشدعزت نفس پایین است وباعقده حقارت همراه است ودرصورت میزان بالای عزت نفس بااستواری سازگاری همراه می شود.
-تعریف عملیاتی پایگاه هویت ،
پایگاه هویت شامل دوبعدایدیولوژی وبین فردی می باشدکه بعدایدیولوژی ک حیطه ی ( ۱-شغلی – 2-مذهبی ۳-سیاست ۴-سبک زندگی )
وبعدبین فردی حیطه ای ( ۱-روابط دوستانه ۲۰نقش جنسی ۳-همسرگزینی ۴-فعالیتهای تفریحی راشامل می شود.نمراتی که آزمون این دوبعدهویت ( ازمون گسترش یافته عینی پایگاه هویت من ( EOM – EIS ) بدست می اید ، فرد رادرهریک ازپایگاههای ذکرشده قرارمی دهد.
-دانش اموزان مقطع پیش دانشگاهی ،
دراین مطالعه ، دانش اموزان ، دخترانی هستندکه درمقطع سوم متوسطه وپیش دانشگاهی بین سنین ۱۹ –17 سال مشغول به تحصیل می باشند.
-رشته ریاضی فیزیک ، رشته ای است که دانش اموزان ازسال دوم دوره متوسطه باتوجه به علاقه استعدادونمرات کسب شده این گرایش راانتخاب کردند.
-رشته علوم تجربی ، رشته ای است که دانش اموزان ازسال دوم دوره متوسطه باتوجه به علاقه واستعدادونمرات کسب شده این گرایش راانتخاب کردند
رشته علوم انسانی رشته ای است که دانش اموزان ازسال دوم دوره متوسطه باتوجه به علاقه استعدادنمرات کسب شده این گرایش راانتخاب کردند.
فصل دوم :
موضع گیری های نظری ویافته های پژوهشی درخصوص موضوع

۲-۱-موضع گیری های نظری درخصوص هویت وعزت نفس
۲-۱-۱-تعریف هویت وعزت نفس
۲-۱-۲-شکل گیری هویت
۲-۱-۳-نظریه های هویت
۲-۱-۴-نظریه های عزت نفس
۲-۲-یافته های پژوهشی درخصوص موضوع
-نتیجه گیری

۲-۱موضع گیری نظری درخصوص هویت وعزت نفس
۲-۱-۱تعریف هویت وعزت نفس
مفهوم هریک باکلمات دقیق قابل تعریف نیست وتاحدی مبهم می باشد  شامل تداوم وثباتی است که مشخص کننده افراداست  . علی رقم تمام تغییرات ونقشهایی که درهرمرحله اززندگی فردپیش می ایدفرددرجریان رشدمراحلی راپشت سرمی گذاردکه جداازهم نیستنددرهرمرحله هویتی هست وبین هویتهای مراحل مختلف ارتباط وجودداردامااین هویتهاهمیشه ازنوع ازمایشی بوده اندزیراکه هریک درمرحله شدن بودندولی حالازمان بودن رسیده است .( اکبرزاده ، ۱۳۷۶ )
مفهوم هویت که اریکسون دردوره نوجوانی مطرح می کنددوچهره دارد.۱-ازیک سواحساساتی رجوع می کندکه یک فرددرمقابل خویش داردیعنی خودسنجی .
۲-برروابط بین هویت شخص وتوصیف هایی که دیگران ازاوبه عمل می آورندتکیه می کنداین توصیه هامربوط به رفتارهایی هستندکه جامعه آنهارابرای یک رفتارمناسب اساسی می داندودراطراف مجموعه هایی که نقشهای اجتماعی نامیده می شوندسازمان یافته اندبه عنوان مثال مردیازن بودن به معنای ایفاکردن یکی ازنقشهاست نقشها بین خوداجتماع ارتباط برقراری سازدودارای دوکوششند. یکی اینکه شخص مرابه قوانین اجتماعی مربوط می سازدودیگراینکه وی رابه عنوان فردشخص می کند.
هویت ازدیداریکسون مبنای اجتماعی وشخصی داردزیرابرمبنای فعالیتها ، کنشهاو تمایلات می باشد(محسنی ، ۱۳۷۵) وبردرلغت نامه روان شناسی خودهویت رابه طورمجزابرای چندحوزه تعریف کرده است روان شناسی شخصیت نظریه پیاژه وعلم منطق – تعریف حاصل مربوط به مطالعه شخصیت که درهویت به عنوان عنصراساسی شخص ، خودمستمروپنداره درونی وذهنی که شخص ازخودش به عنوان یک فردداردتعریف شده است (وبر، ۱۳۶۸ )

برای فهم بهترمفهوم هویت ، می توان به عبارات اریکسون درتوصیف هویت اشاره کرد. اریکسون ابتدااصطلاح (( هویت من )) رابرای توصیف مسایل روانی بعضی ازنظامیان بازگشته ازجنگ دوم جهانی بکاربرد. اومشاهده کردکه این سربازان نمی توانندازعهده تغییرنقش خودازسربازبه شهروندبرآیندودرانطباق باوظایف ومسئولیتهای جدیدخوددرجامعه ناتوان هستند.
تجربه آنان ( فقدان یکسان بودن خودوپیوستگی زندگی ) بود. وی می گوید: (( آنچه که توجه مرابیشترجلب کردفقدان مفهومی ازهویت دراین مردان بود. آنهامی دانستندکه چه کسی هستند. آنهایک هویت شخصی داشتندامااین هویت ازنظرذهنی سست بود. زندگی آنهادیگرپیوستگی گذشته رانداشت . یک آشفتگی اساسی درآن چیزی وجودداشت که بعدهاآن را(( هویت من )) نامیدم )) ( اریکسون ، ۱۹۶۳ )
اریکسون تعاریف متعددی رابرای هویت ارایه کردکه ازتفکرروان تحلیلی باتاکیدبر(( رشدمن )) سرچشمه می گیردوبرمبنای این عقیده قراردادکه من یک شخصیت پیوسته راسازمان می دهدویکسان بودن وپیوستگی ای که توسط دیگران درک می شودرابدان می بخشد. وی می گویداصطلاح هویت هم بریکسانی درونی بادوام درخرد( یکسان بودن خود) وهم برشریک شدن بادوام دزبعضی ازانواع رفتاربادیگران دلالت دارد( اریکسون ، ۱۹۵۶ )
ازنظرمارسیا( ۱۳۷۸ ) ، هویت یک ساختارروان شناختی وفرایندی بایک درجه تغییروعلاوه برآن کندمی باشد. هویت نظریه ای است که فرددرموردخودش دارد( که لزومابه طورکامل خودآگاه نیست ) وداشتن آن همواره یک اتفاق مثبت دراحساسی که فرددرموردخودش داردایجادمی کند. این نظریه خودیاساختارهویت همواره زیرسطح آگاهی است .
مگرهنگامی که درمعرض تجربه ای قرارگیردکه بتواندموازنه ایجادشده رابرهم بزند. درآن زمان است که فردازهویت خودش آگاه می شوددرحالت مطلوب پس ازآن ساختارهویت درجهتی می کندتاباتجربه جدیدتطابق پیداکند.
درخصوص عزت نفس بایدگفت که یکی ازعوامل مهمی که شخص راوامی داردتابه نحوه مؤثری عمل کنددرکارهایش جدیت وپشتکارداشته باشدعزت نفس است ( ارنسون ، ۱۹۷۱ ) غرض ازاعتمادبه نفس ، وجودقدرت واتکائی مستقل درنفس است ، که درسایه آن آدمی بدون چشمداشت ازکمک وسوددیگران ، کاری راآغازکرده ومی کوشدآن رابه فرجام برساند( قایمی ، ۱۳۶۴ )
اکثرصاحب نظران برخورداری ازعزت نفس رابه عنوان عامل مرکزی واساسی درسازگاری ، اجتماعی – عاطفی افرادمی دانندشایستگی عاطفی – اجتما عی که ازخودارزیابی مثبت می شودمیتواندبه عنوان سپریانیرویی درمقابل مشکلات خطیرآینده به کودک کمک کند( بیابانگرد، ۱۳۷۳ )
تعریف راجرزازعزت نفس عبارت است ازارزیابی مداوم شخص نسبت به ارزشمندی (( خویشتن خود)) . عزت نفس نوعی قضاوت نسبت به ارزشمندی وجودی است . این صفت درانسان حالت عمومی داردومحدودوزودگذرنیست . طبق نظرراجرز، این احساس عزت نفس دراثر(( نیازبه نظرمثبت )) بوجودمی آید. نیازبه نظرمثبت دیگران شامل بازخوردها، طرزبرخوردگرم ومحبت آمیز، احترام ، صمیمیت ، پذیرش ومهربانی ازطرف محیط بخصوص اولیاء کودک می شود( شاملو ،۱۳۶۸ )
کوپراسمیت ، حرمت نفس رابه عنوان بازخوردهای ارزیابی کننده ای که فردنسبت به خودداردتعریف خودکه حفره ای ازباورهای خودراپیرامون توانمندیها، اندیشمندیها، تاکید- عدم تاثیروموثربودن رادربرمی گیرد( اسمیت ، ۱۹۶۷ )
حضرت امام صادق ( ع ) سخنی دارندکه می توان آن رابه اعتمادبه نفس واتکابه نفس تعبیرکرد.
(( احمل نفسک ، لنفسک فان لم تفعل ، لم یعملک غیرک ))
(( بارمسئولیت خویش رابایدخودت به دوش بگیری واگرازانجام وظیفه شانه خالی کنی ، دیگری بارمسئولیت توراحمل نخواهدکرد))
بااین توجیه ، وجوداعتمادبه نفس درافرادبویژه پایه گزاران آن ازهمان کودکی ضروری است واین ضرورت هم دررابطه باگذران امورمربوط به حیات روزمره است . وهم دررابطه باسلامت روانی ورشد وامکان کسب کمال . کودکان مانیازمنداعتمادبه نفس اندتادرسایه آن بتوانندراه خوشبختی خودراهموارکنند. به هرمیزان که کودکان بیشتررشدکنندوبیشتربامسایل ودشواریهای زندگی مواجه گردند، نیازآنهابه اعتمادبه نفس بیشترخواهدشد( قایمی ، ۱۳۶۴ )
برانودرتعریف عزت نفس می گوید:
عزت نفس به این معناست که شخص برحسب ادراکی که ازموقعیتهای شخصی خوددرذهن دارد. به چه میزان خودش رادررده بالایاپایین قرارمی دهد. عزت نفس تاحدودی شبیه خودپنداره است . خودپنداره ارزیابی کلی فرداست ازشخصیت خودش ، ازاین روکسی که خودپنداره مثبتی دارد، عزت نفس زیادی خواهدداشت وکسی که خودپنداره منفی داردعزت نفس کمی خواهدداشت ( برانو، ۱۳۷۰ )
امروزه درتعریف عزت نفس می گویند: (( عزت نفس به ارزیابی که خوددرموردچیزی اساسی خودبه عمل می آورداطلاق می شودودرآن اظهاراتی است دال برنگرش تصویب شده یاتصویب نشده ونشان دادن عقایدفرددرباره اهمیت خود، موفقیت وارزشمندی خود))
دلیل عمده ایجادخود، خودپنداره وعزت نفس رابایددررابطه فردباجامعه اش بخصوص دردوران پراهمیت کودکی ونوجوانی جستجوکرده ودراین دوران رابطه فردباخانواده اش واطرافیانش موثرترازهمه دانست ایت رابطه رامی توان به چندنوع بیان کردکه عبارتنداز:
الف ) واکنش دیگران ، مهمترین منشا پدی آمدن خودپنداره وعزت نفس ، رفتاروواکنش دیگران نسبت به فرد، بخصوص کودک است این رانظریه (( آینه نما)) می نامند. نظریه مذکورمعتقداست که برای دیدن خودبه واکنش های دیگران توجه کرده تصویرخودرادرآن واکنشهاببینیم . بسیاری ازتحقیقات حاکی ازآن است که تصوی وپنداره هرفردازخود، وابسته به تصویری است که دیگران ازاوداشته اند. وحتی درحال حاضرهم تصویردیگران ازیک فرد می تواندارزیابی وتصویری راکه اوازخودداردراتغییردهد.
ب ) مقایسه بادیگران ، به تدریج که کودک رشد می کندخودرابادیگران ، مانندبرادر،خواهر،دوستان ، همسالان و… مقایسه می کند این مقایسه یکی ازمنابع اصلی ایجادخودپنداره وعزت نفس است . اگربرادروخواهری کوچک باهوش وزرنگ هستندواودایماازآنهاعقب می افتدکودک خودراکم هوش تصورمی کند.
بنابراین نبایدهیچ گاه ، کودک راباافرادی که بیشترازاودرخشیده اندمقایسه کنندزیرا: اولاهیچ گاه دوموجودی رادرجهان نمی توان پیداکردکه کاملا شبیه به هم باشندتابتوان آنهاراباهم مقایسه کرد. ثانیا: این کارسبب ایجاداحساس حقارت وخودکم بینی درکودک می شود.( ماسن ، ۱۹۷۴ )
ج ) همانندسازی باالگوها، کودک بابرخی افرادمهم زندگی خود، همانندسازی کرده ، آنان رابه عنوان مدل یاالگوی رفتارخودبرمی گزیند، آنهارامی ستایدوسعی  داردشبیه آنان شود. والدین ، معلمان ومربیان ، مهمترین این الگوهاهستندشکل گیری خودایده ال براساس درهم آمیختن ویژگیهای این الگوهادرذهن کودک ، انجام می شود. تحقیقات نشان می دهدکه همانندسازی نیزسبب تغییرخودپنداره می شودقسمت مهمی ازنظام خودازطریق همانندسازی کودک باوالدهم جنس خودشکل می گیردکه دراصل نقش جنسی اوراتعیین می کند.
د) نیازبه احساس ارزش وعزت نفس ، همراه بازیستن درشرایط اجتماعی نیازبه احساس ارزشمندی به نحوسالم ومتعادل آن درانسان بوجودمی آیدکه برای نگهداری سلامت وتعادل روانی وحتی تکامل وجودی اوبسیارضروری است . معمولااگربراین نیازخللی واردشود، احساس حقارت یاخودبزرگ بینی درفردایجادمی شود. که لآن هم خودریشه بسیاری ازناهنجاریهای روانی است ( شاملو، ۱۳۶۸ )
کوپراسمیت چهارعامل رادرتحول عزت نفس کودک مهم می داند.
۱-ارزشی که کودک ازسوی دیگران ، ازطریق ابرازوجود، ابرازمهرومحبت ، تحسین وتوجه دریافت می کند.
۲-تجربه همراه باموفقیت کودک ، مقام یاموقعیتی که فردخودش رادرارتباط بامحیط می بینید.
۳-تعریف شخصی کودک ازموفقیت یاشکست
۴-شیوه کودک درارتباط باپسخوراندمنفی یاانتقاد.
بایدتوجه داشت که نقش والدین درهرکدام ازعوامل بالابارزاست . همچنین میزان عزت نفس وشایستگی خودوالدین حائزاهمیت است چراکه کودکان نظاره گرچگونگی درگیری والدین بامسائل زندگی وروشهای انان دررویارویی بادشواریهاو میزان شا یستگی های انهاهستند( اسمیت ،۱۹۸۱ )
۲-۱-۲- شکل گیری هویت :
هویت یابی عبارت است ازکشف این موضوع که (( من کیستم ؟(( چه چیز برایم ارزشمنداست ودرزندگی به کجامی خواهم بروم ؟ ))
جوانان درجست وجوی هویت خودنقشهای گوناگونی راازمایش می کنندتابه استمراری ازشخصیت خوددست یابند. واستمرارشخصیت بدین معناست که حس کنددرطول زمان ومکان ( یک شخص ) هستند.
هویت هرکس معمولابااستفاده ازنام ، حالات ، موقعیت اجتماعی ، حرفه وجنسیت بیان می شود. درجریان شکل گیری هویت ، رفتارنوجوان به سرعت فردی وشخصی می شود. افق فکری اوازطریق علاقه ورغبتهاگسترش یافته وجنبه انفعال وعاطفی شخصیت رشدمی یابد. یکی ازخصوصیات عمده درساختارهویت ، توانایی فرددرقبول تعهدنسبت به امورمختلف وهمچنین به خویشتن است وتعهدنسبت به خویشتن زیربنای تمام تعهدات دیگرقراردارد. واین تعهدنسبت به امودخودخواهانه ولذت شخصی ان مثل دوران قبلی رشدفردنیست ، بلکه نسبت به احساس ارزشهای مشخصی است که برمبنای درک واقعی ، تواناییهای شخصی ، سودمندی بالقوه ، وموفقیتهای واقعی واجتماعی است .
ورودبه زندگی اجتماعی ، اقتصادی وسازگاری ونقش افرینی فرهنگی نیزدرسالهای نوجوانی رخ می دهد. فراغت ازتحصیلات دبیرستان گذراندن دوره سربازی برای پسران ، ورودبه بازارکاریادانشگاه ، ازدواج واغاززندگی زناشویی وتحولات دیگر، اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی همگی ازجمله ویژگیهای رشددوره نوجوانی است . این ویژگیهای رشدی رادرسنین ۲۰ تا ۳۰ سالگی ودوره مقوله انجام هویت ، رشداجتماعی – فرهنگی ، استحکام دراندیشه وجهان بینی ، انتخاب شغل وهمسرگزینی وتشکیل – خانواده ، می توان بررسی کرد. این دوره برای والدین وخودفردحایزاهمیت است ( لطف آبادی ، ۱۳۷۸
رشدفکری وسطح آگاهی فردبه عنوان مهمترین جنبه دستگاه روانی وی محسوب می شود.بدون این رشدفکری فردقادرنخواهدبودتفاوتهای اصلی افکارخودبادیگران رادریابدواندیشه های خودرابه صورت واقع بینانه بررسی ، نقدوارزیابی کند. انجام هویت دررشدفکری دوره نوجوانی وانعطاف پذیری افکار، باعث می شودکه شخص بتوانددرکناری قراربگیردوبه صورت بی طرفانه به خودبه عنوان یک شخص بنگرد. دراین صورت اوخواهدتوانست خویشتن رابه عنوان یکی ازانواع بشردراجرای نقشهای مختلفی که درزندگی به عهده می گیردبحساب آورد.هویت معمولادراوایل دهه سوم زندگی درحدود۲۰ تا۲۵ سالگی شکل می گیرزدتثبیت هویت معمولاًبارشدعزت نفس نیزهمراه است ( یعنی فردفکری مثبتی درموردخودپیدامی کندوخودراشخصی مهم به شمارمی آوردکه چیزی کمترازدیگران ندارد) چگونگی تثبیت هویت درجوانی به وقایع مهم زندگی فرددراین دوره برای مثال : ادامه تحصیل دریک رشته معین – باترک تحصیل / مساله انتخاب شغل / ازدواج و… بستگی دارد.
اگردرسالهای کودکی ونوجوانی ، خانواده بیشترین تاثیررادرشکل گیری هویت برعهده داشت دردوره نوجوانی محیط زندگی اجتماعی وخودجوان نقش اساسی رادرتثبیت هویت ایفامی کند( لطف آبادی ، ۱۳۷۸ )
به عبارتی شکل گیری هویت تحت تاثیرتغییرهای مختلف ازقبیل : تحولات دوران قبلی رشد، تربیت خانوادگی ، تجارب تحصیلی ، گروههای همسالان ، رسانه های جمعی ومطبوعات می باشد. که بعدازخانواده ، محیط آموزشگاه ونظام تعلیم وتربیت رسمی ازمهمترین تغییرهای اجتماعی میباشندکه برفراین هویت موفق یاناموفق ذکرمی کند. وساختارهویت رادردوره جوانی شدیدامتاثراززمینه های اجتماعی – فرهنگی می داند.
ازسویی تشکیل هویت بستگی زیادی به همانندسازی های گذشته فردوتغییرآن هابه صورت یک کمال جدیددارد.
همانندسازیهاباوالدین علی رغم تحولاتی که طی کرده اندبه طوراساسی باقی می ماندوبه آنها، همانندسازی باافراددیگرخانواده ، گروه همسن ودوستان وحتی دشمنان وافرادی که به نحوی ایده ال می باشندنیزاضافه می گردد.
خانواده به عنوان یک واحدبااداب ورسوم وقیودات خاصش ، طبقه اجتماعی که فرددرآن بزرگ شده است ، گروههای مذهبی واخلاقی ، ملیت فرد،وزمانی که ازلحاظ تاریخی ، فرددرآن زمان زندگی می کند، عامل جنسیت فردکه یکی ازپایه های مهم هویت می باشد،همگی درتشکیل یک هویت ثابت تاثیرمی گذارد.درواقع تشکیل هویت ، فرایندی است که درتمام طول زندگی ادامه دارد. ( اکبرزاده ، ۱۳۷۶ ) . ماتاحدودی هویت خودرازراه همانندسازی شکل می دهیم ماخودراباکسانی که برایمان جاذبه ای دارندهماندمی کنیم . بنابراین شبیه به آنان می شویم . گرچه شایدازاین امرخودآگاهی نداشته باشیم. پس هویت فردتاحدودی ترکیبی ازهمانندسازی نسبی گوناگون است ( کرین ، ۱۳۷۷ )
صاحبنظران معتقدند، هویت فردزمانی شکل می گیردکه فردبتواندبرپراکندگی شخصیت غلبه کند. واین کاروقتی صورت می پذیردکه نوجوان بتواندبرجوانب منفی وبحران این مرحله غالب شودویک هماهنگی درونی وپیوسته درایفای نقشهای مختلف خودبدست آورد.  اگرنوجوان درمراحل اولیه به احساس امنیت رسیده باشداینک به دنبال ایمان واعتقادبه انسانهاوعقایدی است که بتواندبه اواحساس امنیت وارامش درونی بدهد( احدی ، ۱۳۷۲ )
مارسیا معتقداست که هویت زمانی شکل می گیردکه الگوی فردقوی ترومستحکم ترازقبل شده باشد.
جستجوی هویت یک کاردایم است واززمالنی که نوجوان متوجه قیافه خوددراینه می شودوازخودمی پرسد، من چه کسی هستم ؟
اغازمی شود. نوجوان ازهیچکس نبودن هراس دارد. سرکشی ونافرمانی اونشانه مبارزه باوالدین نیست بلکه تلاش وکشمکش اوبرای یافتن هویت خویشتن است . شکل گیری هویت ناگهانی وبی مقدمه نیست وازانجاکه فردبایدعلایق وطرزتلقی هاوبینش های متنوع راتجربه کندنبایدازادیهاواختیارات اورامحدودکنیم .(مارسیا ، ۱۹۶۶ )
گرفتارشدن درعشق ، انتخاب یک شغل وهمانندسازی باافرادقهرمان ومحبوب وتوجه به جریانات فلسفی ، جریان ورزودبه هویت راکمک می کند. اعتمادبه نفس ، که لازمه تشکیل هویت است دراین سنین ازطریق افزایش اندازه جسمانی ، دسترسی به نقشهاومسیولیت های بزرگانه ، وانجام فعالیتهای خارج ازخانه وتصمیم گیری های شخصی ، افزایش می یابد. ( هریس ولیبرت ، ۱۹۸۴ )
شکل گیری هویت ازوضعیت های فرهنگی – اجتماعی مختلف دربین ، دختران وپسران متفاوت ازیکدیگراست . درجوامع بسته وفرهنگهای سنتی ، شکل گیری هویت به خصوص دردختران خیلی زودحاصل می شود، درحالی که درجوامع بازوصنعتی وپیچیسده هویت نوجوانان دختروپسر، خیلی دیرترشکل می گیردحتی ممکن است تاسالهای جوانی ادامه یابدودرحالتهای دشوارترممکن است درسنین میانسالی ، رشدیافتگی درفرددیده شود. همچنین ازسویی جنبهایی از هویت ( هویت جنسی ) ممکن است زودترازجنبه های دیگر(هویت بینشی یاایدیولوژیک ) استحکام پیداکند.( لطف ابادی ، ۱۳۷۸ )
ازنظراریکسون تشکیل هویت شخصی درنوجوانان دارای این ویژگیهاست ،
۱-نوجوان احساس ثبات وتداوم کند.
۲-افرادجامعه ودیگران اوراشخصی باثبات بدانندیعنی نوجوان بایدبتواندتصویرباثباتی ازخودبه جامعه ارایه دهد.
۳-اوبایدبراساس شواهدعینی واطلاعات ملموس که ازمحیط دریافت می کندبه ثبات شخصیتی خودتداوم بخشد( شاملو، ۱۳۶۶ ) صاحبنظران معتقدند که امروزه رقابتهای تحصیلی وفشارهای جامعه ، فردرادرکاوش درعلایق وجهان بینی های خودمحروم می سازدودرنتیجه برخی ازنوجوانان موقتاازتحصیل کناره می گیرندتابتوانندبه موقع درخلوت به مسیرزندگی خودبیاندیشند. برخی پس ازیک دوره ازمایشی وفکروکاردرونی متعهداندبه هدفی درزندگی دل می بیندندودرراه نیل به ان گام برمی دارندبرخی دیگرممکن است هرگزبحران هویت راتجربه نکنندوعقایدوالدینشان رابدون چون وچرابپذیرنددسته دیگری ازنوجوانان هویت انحرافی رابرمی گیرنندهویتی مقایرباارزشهای جامعه ای که درآن زندگی می کنندگروهی دیگریک دوره طولانی سردرگمی هویت راتجربه می کنندوخویشتن یابی برایشان بسیاردشواراست ( براهنی ، ۱۳۷۸ )
شکل گیری هویت ، آنچنان که عده ای می گویندرنج آورنیست ودرواقع اگرچه تشکیل هویت برای عده ای ازنوجوانان رنج اوراست امامبالغه دراین موضوع وتعمیم ان به همه نوجوانان کارنادرستی است به نظروی آنچه شکل گیری هویت رادشوارمی سازدزمان نسبتاطولانی ان است وممکن است نوجوانان رابرای مدت باسردرگمی وتزلزل درتصمیم گیری وانتخاب راه زندگی بزرگسالی مواجه سازد.
۲-۱-۳-نظریه های هویت
نظریات مربوط به هویت به طورعام ، ریشه درحوضه روان تحلیل گری وریشه درمحدوده ای ازروان تحلیل گری نوین که بنام (( روان شناسی من )) معروف شده ایت دارند، به طوردقیق ترنظریه پردازان هویت رامی توان مربوط به گروه گسترده ای ازنظریه پردازان روان شناسی من دانست که وجه اشتراکشان تاکیدبرچگونگی تاثیرجنبه هایی ازمحیط اجتماعی وفرهنگی برمن وبررشدوعملکردآن است چهره برجسته این گروه اریکسون است .
سالیوان – برن – ادلروهورنای ، دیگرچهره های معروف این گروهندسایرروان شناسان من گرایش داشتندکه مانندفروید به فرایندهای درونی توجه کنندبه طوریکه آنهابیشتربه ماهیت عملکردهای من توجه داشتندتابه تعادل بین من وجهان خارج.
گرچه آنهابیش ازفروید به نیروهای خارجی توجه داشتنداماکانون نظریاتشان متمرکزبرموضوعاتی بودکه درون روانی بشمارمی آید. (کاروروشی یر ، ۱۳۷۵ )
دراینجاخلاصه  ای ازنظریات بلوز، کگان ، لووینگراریکسون وگلاسرکه نظریاتشان بارشدهویت مرتبط است ، ارائه خواهدشد.
۲-۱-۳-۱-نظریه بلوز
اتحادبلوزبانظریه روان پویایی سنتی قوی ترازاریکسون است تبیینی که اودرموردفرایندثانویه فردیت نوجوان بدست دادبااتکابه نظریات ماهلربودکه فرایندهای جدایی وتفردنوزادراتشریح کرده بودوبلوزنوجوانی رابه عنوان تجربه ثانویه فردیت درنظرگرفت – دراولین سالهای زندگی بدلیل اینکه کودک توانایی پیدامی کندکه تصویری ازفردمراقبت کننده اولیه اش رادرون فکنی کندوباان یکپارچه شوددستیابی موفقیت تمیزبه خودمختاری مسکوت می ماتند- این سازمان دهی درونروانی رشدبیشتررادرطول نوجوانی نیزبه عقب می اندازد.
مساله مهم درطول فرایندثانویه فردیت این است که برای ارتقاء وپیشرفت رشد، رهاکردن تصویروالدی که زیاددرون فکنی شده است – ضرورت دارد. بلوزنوجوانی رابه صورت زمانی می بیندکه صرف تجزیه وتحلیل آن چیزی که به عنوان فرددرنظرگرفته شده – یعنی درون فکنی های والدین – می شود. بدین منظورکه سازمان دهی دیگری ایجادشود- اوافکارواعمال بازگشتی لازم برای رشدبیشترراپدیده شایع همراه بااین ازدست دادن من کودکی می یابد.
۲-۱-۳-۲-نظریه کگان
کگان –شکل گیری هویت رابه صورت یک فرایندتکاملی معنی سازی درطول عمرمی بیند- طرح رشداوبرای مفهوم سازی هویت به عنوان یک فرایندکل هم شناخت وهم عاطفه رافرامی گیرد- برمبنای نظریه ای پیاژه گلبرگ وروابط شی ترسیم می شودشکل گیری هویت مربوط به این است که چطورخودساخته می شودازدست میرود و دوباره  شکل می گیردخوددرمراحل گسترده عمرازنظردرون روانی دربافت های بخصوص محاط است وقادرنیست ازآن فاصله بگیردبدین ترتیب بچه کودک همان تکانش هایش است وبعدهاجنان خودمتمایزی پیدامی کند.ه دارای تکانه هاوسابق هایش می شودآن چیزی که به عنوان دیگری باشی درنظرگرفته می شودهمچنان که رشدبه سوی یک مرحله جدیدی ازتکامل خود – دیگری موضوع شی پیش می رودپذیرای تعبیرمی شود(خود)فردی که درنوجوانی اولیه است بطوربهنجاردرنیازهاوعلاقه هایش محاط است وقادربه فاصله گرفتن ازآنهارادست یافتن به چشم اندازی ازواردی آنهانیست فقط بعدهااین خودفرده به گونه ای دورانداخته می شودکه ان چیزی که سابقاموضوع بود( نیازهاوسائق ها ) دریک تعادل جدید شی می شود.
باوقوع این تغییراکنون فرددرنوجوانی مبانی محدودیت جدیدی داردومحدودیتش محاط بودن خوددرمتن فردی اش است – اکنون نوجوان به جای اینکه روابط خودش راداراباشد، همان روابط خودش است )) .
فقط درطول اواخرنوجوانی است که تعادل خود- دیگری ، باردیگرفعال می شود. ازاین طریق ، خودمی تواندرابطه اش راداراشود( شی ء جدید) درحالی که درنقش های قرارداری ازقبیل شغل ( موضوع جدید) محاط می شود.
باردیگراودارای شغلش نیست ، بلکه اوهمان شغلش است . این مراحل متعدددرگستره عمرادامکه می یابد- طرح کگان ، رشدهویت ( یامعنی سازی ) رابه عنوان یک فرایندپیش رونده یافتن ، ازدست دادن وایجادتعادل جدیدترسیم می کندودوره بهنجارنوجوانی نیزدربرگیرنده یکی ازاین زمان های تعادل بخشی مجددبه موضوع وشی ء است . ( کروگر، ۱۹۹۶ . )
۲-۱-۳-۳ نظریه لووینگر
لووینگر، هویت رادریک جهت کل گرایانه به عنوان (( صفت سرامدشخصیت )) می بیند. ازدیداو(( من )) یک وسیله گزینش است که به فرداجازه می دهدواقعیت خارجی رابه طریقی درک کند.
( مثلابه درک کند. ) که اضطراب راکاهش دهد اورشدمنش اخلاقی / کنترل تکانش هاودرونی ساختن قواعدرفتارراجزء کنش های من می داندکه ((من ) ) این قابلیتهارابه مرورکسب می کند-
درمان تحلیلی سنتی ، این کنش ها، بیشترکنش های فرامن است ونشان می دهدکه (( لووینگر )) منزلت- (( من )) رابالابرده وآن رامهمتردرنظرگرفته است . ( کروگر، ۱۹۹۶ )
لووینگر، برپایه مطالعات روان سنجی گسترده ای که بااستفاده ازآزمون فرافکن تکمیل – جملاتش انجام داد، مجموعه ای ازمراحل رشدی رادرشکل گیری من یاتجربه خودتوصیف کرده است ودراین توصیف اوشکل های رایج کنترل تکانه ،سبک بین فردی ،مشغولیت های ذهنی آگاهانه وسبک شناختن رادرهرمرحله بررسی می کندومراحلی که بواسطه آن (( صفت سرآمدشخصیت )) وجودرادرطول نوزادی تصرف می کندوبسوی مراحل عملکردبالغ تردراواخرنوجوانی وبزرگسالی رشدمی کندیابازداری می شود- راتشریح می کند- ازنظراوافرادبه تربیت دراین مراحل هشتگانه ، پیشرفت می کندتاجایی که دیگرقادربه پیشرفت نباشد.
رشدمن دربزرگسالی ادامه داردودرطول دوران زندگی تغییرمی یابدوهرخصوصیت تازه ای که پدی می آیدبرخصوصیات قبلی افزوده می شودوسطح بزرگسالی رشد، بالاترین مرحله ای است که من می تواندبه آن دست پیداکند- ( کروگروهمکاران ، ۱۳۷۵ )
مراحل رشددراین نظریه ، به این صورت است که : درمرحله ماقبل اجتماعی ( مرحله اول ) (( من )) بسیارابتدایی است ووظیفه اصلی اش یادگیری – تمایزخودازغیرخود- است . درمرحله همزیستی ( مرحله دوم ) نیزکودک به یافتن قدرت تشخیص خودوغیرخود- ادامه می دهد- وابستگی کودک به مادرآنقدرقوی است که کودک درتشخیص خودازمادرشکل دارد- یافتن تمایزبارشدکاربردزبان تقویت می شود- درمرحله تکانشی ( مرحله سوم ) کودک تکانش هایی برای تصدیق وجودمستقلش ازخود- صادرمی کندومن به گونه ای بی قیدوبند، برای اعمال تاثیرخودبه جهان اطراف ، دست به عمل می زند.
درروابط بین فردی ، کودک تمایل به استثمارگری داردوسایرین تنهابه خاطرآن چه که می توانندبه کودک – بدهند- ارزش دارند- درمرحله حفاظت ازخود( مرحله چهارم ) – کودک به تدریج درک می کندکه برای نحوه – عمل مقرراتی وجودداردوزیرپاگذاشتن آنهابه تنبیه منجرخواهدشد- گرچه درک مققررات عمیق نیست ولی آنهاصرفااطلاعاتی ازعمل جهان خارج بدست می آورندکه برای اجتناب ازتنبیه چه بایدکرد؟
درمرحله همنوایی ( مرحله پنجم ) – مقررات شروع به درونی شدن می کنندوکودک به امنیت ورفاه خودرابه امنیت ورفاه دیگران مرتبط می کند- تنبیه موثراین دوره – ناپسندشمردن اجتماعی است که به احساس شرم منجرمی شود- درمرحله وجدانی ( مرحله ششم ) – استعداددرون نگری وپی بردن به حقیقت معنای چندگانه رویدادهاوموقعیتهای امکان درک امورانتزاعی اخلاقی راپیش می آورد- دراین جاگناه – جایگزین شرم می شود.
مرحله خودمختاررشد( مرحله هفتم ) باتعالی احساس فردیت مشخص می شود- دراین مرحله فردبه تفکردرباره انواع مختلف نقش هایی که ایفامی کند- ماهیت فردیت وماهیت خودشکوفایی – سرگرم می شودوبه این ظرفیت دست می یابدکه تعارض بین نیازهاووظایف راتشخیص دهدوباآن کاربیاید.
مرحله یکپارچگی ( مرحله هشتم ) آخرین مرحله رشداست . ورودبه این مرحله بدین معنی است که فردبرتعارضات درونی غلبه کرده وراهی برای ارضای خواسته های متعارض پیداکرده است – اهداف غیرواقع گرایانه وغیرقابل دسترس درصورت لزوم کنارگذاشته می شوندوتلاشی آگاهانه برای به هم بافتن رشته های مراحل رشدبصورت یک کل یکپارچه به ظهورمی رسد.
( کاروزوشی یر، ۱۳۷۵ )
ازخلال این مراحل ، پیچیدگی بیشتری درعملکردوتوانایی اش برای ارتباط باجهان پیرامونش پیدامی کند.
بطوربهنجارمامی توانیم تغییرازیک سازماندهی تکانشی که درآن علاقه تشخصی ، عامل برانگیزنده اولیه است به سوی همنوایی باچیزهایی که ازسوی گروه اجتماعی بلافصل دیکته می شویم راببینیم . حالت بالغ ترآگاهی به خوددرنوجوانی وبزرگسالی ، قدرت درنظرگرفتن امکان های پیچیده موقعیتهارابوجودمی آورد.
لووینگرمراحل تمایزبخشی به خود- دیگررادرطول نوجوانی ازمرحله علاقه شخصی به هم نوایی بانگرش هاورفتارهای دیگران تاسازماندهی یک خودکه دارای تمایزبیشترازدیگران ، معطوف به فردیت وقادی به دوجانبگی بیشتردرارتباط است ، ترسیم می کند.

۲-۱-۳-۴ نظریه اریکسون
اریکسون معتقداست درسنین نوجوانی ، فردنسبت به هویت خود، آگاهی به دست می آوردوخودباوحدت بزرگتری ازگذشته درارتباط باگروه ، شغل ، جنس ، فرهنگ ومذهب درنوجوانی شکل می گیرد. تعارض روانی این دوره مربوط به شکل گیری احساس هویت وپراگندگی اجزای مختلف آن است . وظیفه حیاتی دوره نوجوانی آن است که این تعارض راحل کندویک هویت واحد ومنسجم رابرای خویشتن ایجادنمایدواین کاروقتی مقدوراست که اوبرجوانب منفی این تعارض وبحران غالب شودوهماهنگی درونی ومداوم درایفای وظایف مختلف خودبدست آورد- رشدهویت جوانب مختلفی دارد- جنبه روانی آن – خوددرونی نوجوان راشکل می دهد. اوبایدبتواندزندگی گذشته وهویت دوره های قبلی زندگی خویش راباوضع حال جدیدش پیوندمناسبی بزند.
نوجوان دراین تلاشهای خود،  همچنین بایدبتواندبه پرسشهای مهم ( جای من درهستی کجاست ؟ ! اززندگی خودچه می خواهم ؟ ! ) پاسخ گوید- برخلاف دوره های قبلی که کودک این پرسش راازبزرگترهاداشت – اینک اوازخودمی پرسدوخوداونیزبایدپاسخ مناسبی برای پرسش های خویش پیداکند- دراین سالهای نوجوانی . شکل گیری خودروانی وخود- امری جالب توجه وشوق آفرین است . اوخودراانسانی مخصوص خویش می یابدوطبیعی است که ازاین بابت نوعی احساس تنهایی نیزدرخودداشته باشدوهمین امرموجب می شودکه اوباخودبگویدهیچکس فکرواحساس مرانداردونتیجه چنین احساسی ازخود راضی بودن نوجوان است – درابتدای نبوغ ، نوجوان به درستی نمی داندکه کیست ؟ واززندگی چه می خواهد؟
برای اینکه اوبتواندبه وحدت هویت خویش برسد، زمان لازم است . این زمان ، فاصله ای میان آغازنبوغ تاشروع زندگی شخصی وپایان تحصیلات ویازمان ازدواج وآغاززندگی خانوادگی است .
این زمان درگروههای مختلف اجتماعی وفرهنگ های مختلف ، کم وزیادمی شود. دراین دوره نسبتا طولانی است که نوجوان ، خودرامتعلق به سرزمین های بی نام ونشان می داند- گاه حالت کودکان وگاه حالت بزرگسالان رابه خودمی گیرد. درهمین زمان است که اوخودوزندگی ووظایف مختلف راتجربه می کند- درجریان این تجربه هاست که اوخودراباقهرمانمان مختلفی همانندمی کند. گاهی همانندباقهرمانان افسانه هاست ، گاهی ورزشکاران بزرگ راالگوقرارمی دهدوگاهی ممکن است دوست یامعلم خودرانمونه مطلوب بداند- این همانندسازی هادیگرجنبه سمبولیک ندارد، یعنی برخلاف بازیهای نمایشی دوره کودکی ، تجارب نوجوانی وکارهای اوحالت جدی دارد.
اودیگرنقش های مختلف رابابازی ایفانمی کندبلکه عملاً نقشهای مختلف رابه تجربه شخصی درمی آورد،  بیشتراین نقشهاحالت افراطی دارد دراجرای همین نقشهای مختلف نوجوان به تدریج هویت فعلی خودراباگذشته هایش پیوندمی زند- درجریان تشکیل هویت ، ، بویژه درآغازآن ،نوجوان به نفی ارزشهای والدین نیزمی پردازد، اگروالدین صبروتحمل خودراازکف بدهندواورازیرفشارشدیدنظرهاومعتقدات خودبگذرانند- ممکن است مشکلات بیشتری بروزکند.این اختلاف بین نوجوان ووالدین رابرخی ازنویسندگان به تعارض نسلها( شکاف نسل ها) نیزتعبیر کرده اند- اماواقعیت این است که چنین دشمنی موهومی ، بین نسلهاوجودنداردواین تعارض هادرصورتی که واکنش عاقلانه وصبورانه درمقابل آنهانتشان داده شودبه سودرشدنوجوان وشکل گیری درست هویت است .
( کروگر، ۱۳۷۸ )
۲-۱-۳-۵ نظریه گلاسر
درواقعیت درمانی گلاسر، واژه شخصیت وواژه هویت راتقریبامترادف به حساب آورده اند- واقعیت درمانی ، هویت راجزء لازم واساسی تمام انسانهادرهمه فرهنگهامی داندکه ازلحظه تولدتامرگ ادامه می یابلد. درواقعیت درمالنی ، هویت ازدیدگاه درمالنی موردبررسی قرارمی گیردوبه دوجزء هویت توفیق وهویت شکست تقسیم می شود.
گلاسرمعتقداست که هرفردی یک هویت مقصورداردکه بدان وسیله احساس موفقیت یاعدم موفقیت نسبی می کند- اوهویت راآن تصوری می داندکه فردازخودش داردواین تصورممکن است باتصوراتی که دیگران ازاودارند- هماهنگ ویکسان ویااین که باآنهاکاملامتفاوت باشد.
گلاسرمعتقداست ، افرادی که هویت یکسانی دارند، یکدیگرراجذب می کنندوآنهایی که هویت ناهمگنی دارند- یکدیگررادفع می کنند- درواقعیت درمانی ، اعتقادبرآن است که انسان فقط دارای یک نیازاساسی اجتماعی – به هویت است واین نیازراکه ازنسلی به نسل دیگرمنتقل می شود، درونی می داند.این نیاز، همان نیازبه هویت فردی است که به هویت اجتماعی فردارتباط نزدیک دارد.( شفیع آبادی ، ۱۳۷۷ )
۲-۱-۴-نظریه های عزت نفس
ازمیان نظریاتی که به بحث درباره ((خود )) ، (( تحقیق خود )) ، (( خودپنداره  )) و … می پردازندوهمگی مربوط به جنبه ای مهمی ازرشدشخصیت محسوب می شودنظریات بعضی ازروان شناسان ونظریه پردازان انسان گرادراین موردمهمتروقابل بحث است .
به همین دلیل ابتدابه جندین نظریه ازروان شناسان مکاتب مختلف می پردازیم وبعدبه تفصیل به بحث درمورداین امرازدیدگاه انسان گرایی می پردازیم .
۲-۱-۴-۱-نظرفردم
  (( فروم  )) ازمکتب روان کاوی ، عزت نفس ازیک نوع (( تحقیق مثبت )) یا(( فعلیت یافتن نفس )) می داندکه فردرانفی می سازد. به عقیده غروم ، شخصی که قادرباشدواقعاخودش رادوست بدارد، درنتیجه به دیگران نیز بیشترمی تواندعلاقمندباشد. همچنان فردی که قادربه دوست داشتن دیگران نیست ، خودش رانیزنمی توانددوست بدارد. به نظرفروم (( خودشیفتگی نخستین )) صفت علاقه به خودرادارد. درصورتی که (( خودشیفتگی ثانوی )) نوعی دفاع است علیه آگاهی به ازدست دادن عزت نفس . خودشیفتگی ثانوی آنچنان که درخودستایی ودرموردتوجه شدیدبه بدن خودودرخودمرکزی دیده می شود، دیگرعشق به خودنیست بلکه نفرت ازخویشتن است که ازاحساس شکست وتصورموردمحبوبیت نبودن تولیدمی شود
( بلوم ، ۱۳۵۲ )
۲-۱-۴-۲-نظریه اریکسون
(( اریکسون ۵ )) معتقداست بحرانهایی که درهرمرحله ازرشدبه وجودمی آیداساس سلامت یاناسلامتی های بعدی شخصیت فردراپایه ریزی می کنند. اگردرهریک ازاین مراحل ، بااین بحرانهاکه جنبه های مثبت ومنفی دارندوقسمتی ازجنبه های طبیعی رشدمحسوب می شوندبرخوردرضایت بخش شود، جنبه های مثبت شخصیت ماننداعتمادبه نفس ، اعتمادبه دیگران ، خودکفایی وعزت نفس به میزان بالایی جذب خودمی شوندوبدین ترتیب شخصیت به رشدسالم خودادامه می دهد. برعکس اگرتعارض استمراریابدویادراصل به نحورضایت بخشی حل نشود(( خود)) درحال رشدصدمه می بیندوعناصرمنفی شخصیت مانند(( بی اعتمادی ، شکست وتردیدواحساس حقارت جذب خودمی شودودرنتیجه شخصیت به شکل ناسالمی رشدمی یابد.
اریکسون بااصطلاح (( من کیستم ؟ )) سعی داردنوعی تقابل خلاق ، میان تجسمی که شخص ازخودداردوتجسمی که دیگران ازاودارند، رابیان کند، (( من که هستم ؟ )) یعنی اینکه فرداحساس کندبه گروه خودتعلق داردوگذشته اوبه اعتبارآینده اش دارای معنای خاص است ، ودراین (( کیستی )) عوامل خودآگاهانه وناخودآگاه نقش دارند. امافرایند(( کیستی )) راازفرایند(( عزت نفس )) ناخوداگاه ترمی داند( بلوم ، ۱۳۵۳ )
۲-۱-۴-۳- نظریه بندورا
(( بندورا۱ )) معتقداست که ایجادخودباوری درشخص ، یاتقویت پندارهای هرفرددرموردخودش ویابرداشتهای اودرباره تواناییهای خاص خودش دریک زمینه ، پس ازعبورازیک سلسله فرایندهای روان شناختی باعث تغییررفتارهاوفعالیتهای اومی گردد. خودباوری برنوع فعالیتهایی که شخص انتخاب می کند، تلاشی که صرف آن می کند، اشتیاقی که برای انجام آن داردودرنتیجه ای که ارایه می دهدتاثیرمی گذارد.
( بندورا ، ۱۹۸۹ )
ازنظرپپ وهمکاران – رشدکنترل خوددرکودکان ازسه مرحله عمده می گذرد- ۱-کنترل توسط مراقبان ۲-کنترل کلامی آشکارتوسط کودک و۳-کنترل ناآشکاربه وسیله کودک
( پپ ، ۱۹۸۹ )
به عبارتی کنترل خودبه دوصورت مستقیم وغیرمستقیم باعزت نفس مرتبط است
( هارتر، ۱۹۸۳ )
بعضی مطالعات نشان می دهندذکه کودکان برخوردارازعزت نفس بالا، هم احساس سودمندی فردی بهتروهم احساس کنترل بیشترمی کنند( هارتر، ۱۹۸۳ ) . علاوه براین والدینی که تمایل دارندکنترل (( خود)) پایداری ومحدودیت های متناسب باسن کودکان رابه بهترین وجه اعمال کنندوکودکان باعزت نفس بالاپرورش می دهند
( مارتین ، ۱۹۸۳ )
۲-۱-۴-۴- نظریه کلی
کلی درروان شناسی شناختی به گسترش این عقیده یعنی توجه به خودپرداخت وتاکیدرابراهمیت واکنشهای افراددیگردرشکل دادن به عزت نفس قرارداد.
نظریه شناختی مثبتی براین است که بالاترین منبع رشدوپیشرفت افراد، توان تفکرمنطقی وواقع گرایانه وبرخوردصحیح آنان درموردخویش ودرموردجهان اطراف است .( احمدی ، ۱۳۶۳ )
فردی که عزت نفس پایینی داردخودراآدم نالایق وبی ارزشی می داندواغلب واکنشهای منفی ناشی ازفقدان عزت نفس است . اومعتقداست که تصویرذهنی مخدوش ، به ذره بینی می ماندکه کوچکترین اشتباه وجزیی ترین عیب راچندبرابربزرگ تر کرده وآن رابه حساب عیب شخصی می گذارد. درنتیجه خودرادست کم می گیردوازخودانتقادمیکند
( کلی ، ۱۹۰۲ )
دیدگاه (( انسان گرایی ))
انسان گرایی درروان شناسی معاصرجایگاه مهمی احرازکرده است ، به گونه ای که گاهع دربرابررفتالرگرایی ، وروان کاوی ارآن به عنوان دیدگاه سوم یادمی شود. این دیدگاه درکل روان شناسی وبویژه درحوضه روان شناسی رشدوبه طورخاصی درروان – شناسی رشدشخصیت ، تاثیربسزایی داشته است ( پترسون ، ۱۹۸۸ )
نقش عمده انسان گرایان دربحث رشدشخصیت ، موضع گیری دربرابردیدگاههای رفتارگرایی است . رفتارگراهاانسان رامنفعل وساخته محیط می دانند. درحالی که انسان گراهاتاکیدمی کنندکه انسان تحت تاثیرانتخاب فعال خویش قراردارد. دربین انسان گراهادوچهره برجسته وجوددارد. (( کارل راجرز ۲ ))) و(( ابرام مزلو۳ ))
ابتدارشدشخصیت وعزت نفس راازدیدگاه مزلومطرح می کنیم وبعدنظرراجرزرابیان می کنیم .
۲-۱-۴-۵- نظریه مزلو
مزلومعتقداست همه افرادجامعه مابه یک ارزشیابی ثابت واستوارومعمولاعالی ازخودشان وبه احترام به خودیاعزت نفس ویابه احترام به دیگران ، تمایل یانیازدارند
( مزلو، ۱۹۵۴ )
اونیازبه احترام رادونوع می داندکه عبارتنداز: احترامی که دیگران به مامی گذارندواحترامی که خودبه خودمی گذاریم . وقتی احساس احترام درونی می کنیم که به خوداحترام بگذاریم . یعنی احساس ایمنی درونی واعتمادبه خودپیداکنیم وخودراارزشمندوشایسته احساس کنیم زمانی که فاقداحترام به خودباشیم درمقابله بازندگی احساس حقارت – دلسردی وناتوانی میکنیم ، این احساسات خودبه وجودآورنده دلسردی ویاس اساسی ویاگرایش های روان نزندانه یاجبرانی خواهدشد.
( شولتز، ۱۹۷۷ )
به نظرمزلودرهمه انسانهاتلاش یاگرایش فطری برای تحقق خودهست . تحقق خودرامی توان کمال عالی وکاربردهمه تواناییهاومتحقق ساختن تمامی خصایص وقابلیتهادانست
( شولتر، ۱۹۷۷ )
مزلودرمطالعات خود، دریافت که نوعی اطمینان درونی ویاحس غلبه درانسانهاوجودداردوآن را، جزء ارزش دادن به خودواطمینان ازشخصیت خویشتن ، چیزدیگری تصورنمی کرد.
اوخودشکوفایی رادربه کارگیری وپرورش کامل استعدادهای بالقوه )) یعنی به فعلیت درآوردن (( خود )) واطمینان ازخودمی دانست – یعنی انگونه شودکه می تواندبشود.- این بیان مزلو- اندرز(( نیچه )) رابه یادمی آوردکه می گفت بر(( آن چیزی شوکه هستی )) ( شکرکن ، ۱۳۷۲ )
۲-۱-۴-۶- نظریه ی راجرز:
مفهوم خویشتن مهمترین پدیده وعنصراساسی درنظریه راجرز است .
به نظراجرز، انسان عوامل محیط خودرادرک می کندودرذهن خودبه آن معنی می دهد- مجموعه این سیستم ادراکی ومعنایی ، میدان پدیداری روانی فردرامی سازد.
به مرورکه آگاهی ازخودظاهرمی شوداوفردنیازی شکل می گیردکه نیازبه توجه مثبت واحترام نامیده می شود.
نیازبه دریافت توجه مثبت ، آنقدرقوی است که فردممکن است آنرابه تجارت مثبتی که درجریان تحقیق نفس احساس می کند، ترجیح دهد. ازطریق نگرش های مثبت واحترام آمیزی که توسط دیگران نسبت به فردبروزداده می شوداحترام وتوجه مثبت نسبت به خود، به وجودمی آید. پس ازتشکیل نگرش مثبت نسبت به خود، درفردبه جای آن که اوتوجه مثبت واحترام راازدیگران بگیرد، ازخودش می گیرد. به وجودآمدن نگرش مثبت واحترام آمیزنسبت به خوددرفرد، گام دیگری درجهت ایجادیک شخصیت خودمختاروسالم است .
( شفیع آبادی ، ۱۳۷۱ ) . هنگامی که خودرشدمی کند، انسان نسبت به دوستی وقبول دیگران احساس علاقه ونیازمی کندوتوجه مثبت نامشروط دیگران راطلب می کند.- راجرزاین نیازراذاتی انسان می داند.( فریک ، ۱۹۷۱ ).
توجه مثبت که انسان یک نیازعمومی وبسیارجدی وشایع است . درصورتیکه ناکام بما ند- درکودک حالتی می کندکه راجرز(( توجه مثبت مشروط )) می خواند یعنی عشق ومحبتی که کودک دریافت می کند، مشروط به رفتاردرست اونسبت باپرورش توجه مثبت مشروط کودک شیرخوارانتظارات مادررادرونی می سازدوبااین عمل گرایبش های مادرمی گیردودرموردخودبکارمی برد.
حاصل این وضع که کودک نخست توجه مثبت مشروط راازمادروسپس ازخوددریافت می کندپیرایش شرایط ارزشمندی است یعنی کودک برای ارزشمندبودن خودشرط هایی قایل می شودوتنهادرشرایط خاصی خودراارزشمندمییابد ( شواتز۱۹۷۷)
خلاصه این که راجرزمعتقداست که اگراولیاازهمان اول زندگی به طفل محبت بدون قیدوشرط دهندبعدهاازچنان عزت نفسی برخوردارمی شوندکه لزومی درطردکردن تجارب واقعی نمی بینندودرهرشرایطی خودرااندیشمند می دانند چنین شخصی آزادورهاست ومی تواندبه تحقیق خودبپردازدوسهم استعدادهای بالقوه اش رابپروراند. لیکن اگراولیاء به طفل به طورمشروط مهرومحبت کنندویانظرمثبت دهندکودک تجربه هایی راکه باخودپنداریش هماهنگ نباشدطردوانکارمی کند ( شاملو۱۳۷۰ )
۲-۲-یافته های پژوهشی درخصوص موضوع
۱-مظلوم بنهنگی–فاروقی ،( ۱۳۷۹) درتحقیق خودباعنوان بررسی رابطه عزت نفس باپایگاههای هویت دردانشجویان دانشگاه فردوسی مشهدبه هین نتیجه رسیده اندکه بین عزت نفس وپایگاه هویت دستیابی رابطه مثبت ومعناداری وجودداردوبین عزت نفس وپایگاه هویت تعلیق وپراکندگی رابطه منفی ومعناداری وجودداشت بنابراین این بدین معنی است که افرادپایگاه هویت دستبابی ازعزت نفس بالایی برخوردارندوافرادپایگاههای هویت پراکندگی وتعلیق ازعزت نفس پایینی برخوردارنددراین پژوهش بدست آمده است که بیشرین فراوانی درپایگاه دستیابی قرارداردکه این یک نکته مثبت ونقطه قوت است .
چون دستیابی پیشرفته ترین پایگاه    ویک پایگاه هویت بالغ است وباموقعیتهای شناختی وشخصی بسیاربالاتری همراه است .
درتوزیع پایگاه هویت دراین پژوهش نکته قابل ذکردیگرپایین بودن نسبت افرادممانعت است . بین قرارداشتن افراددرپایگاه ممانعت باپیوستگی زیادبین اعضاء گروه اجتماعی که فردعضوان است . ابرازعواطف مثبت دراین گروه ودرخانواده پایین بودن سطح تعارض درخانواده ونیزسازش پذیریی افراد  رابطه مستقیم وجوددازردیعنی پیوستگی زیادبین اعضاگروه وموادفوق احتمال ماندن فرددرپایگاه ممانعت راافزایش می دهد، بنابراین پایین بودن نسبت افرادواقع درپ۱ایگاه ممانعت نشان دهنده وجودتعارضاتی است که درگروههای اجتماعی وخانواده هاوجودداردواین نشانه این است که خانواده وگروههای اجتماعی نمی تواننداعضاء خودرابامعیارهاوارزشهاوایدئولوژی خودهمراه سازند.
۲-دربان  زراعتی  زیرک( ۷۳ – 1372) درتحقیق خودبا عنوان بررسی ارتباط بین عزت نفس ورشته تحصیلی دردانش آموزان دبیرستان به این نتیجه رسیده اندکه درعزت نفس دردانش آموزان پیش دانشگاهی رشته ریاضی – فیزیک ازعزت نفس دانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی رشته علوم انسانی بیشتراست .
ازجمله عواملی که درپدیدآمدن عزت نفس بالادردانش آموزان ریاضی – فیزیک دخیل می باشندعبارتنداز: پذیرش اجتماعی – موفقیت درآینده ، ارزشیابی فردازتواناییهای خود،‌توانایی های شناختی ، محیط خانواده ، ومحتوی درسی می باشد.
دانلود کتاب






مطالب مشابه با این مطلب

    ازدواج هایی که عاقبت خوشی ندارند

    ازدواج هایی که عاقبت خوشی ندارند ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز بسیاری از رابطه‌ها و ازدواج‌ های امروزی به علت برخی ویژگی‌های اخلاقی طرفین و نداشتن شناخت کافی نمی‌تواند موفقیت آمیز باشد.

    بیشتر با وجدان هستید یا روشن فکر؟

    بیشتر با وجدان هستید یا روشن فکر؟ ۲٫۶۷/۵ (۵۳٫۳۳%) ۳ امتیازs شخصیت شما بر هر چیزی، از دوستان‌تان گرفته تا کاندیدی که به او رای می‌دهید تاثیرگذار است؛ اما با این حال خیلی از افراد وقت زیادی را صرف فکر کردن به ویژگی‌های شخصیتی‌شان […]

    شیوه های پاداش به کودکان

    شیوه های پاداش به کودکان ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز قبل از هر چیز باید تعریفی صحیح از پاداش داشته باشیم . قانون اثر در روانشناسی بیان می کند که وقتی به دنبال یک رفتار اتفاق خوشایندی روی می دھد احتمال تکرار شدن آن رفتار […]

    مهم ترین نشانه های تفاهم زوجین

    در مورد عشق از یکدیگر سوال نمی کنند می‌دانید که طرفتان را دوست دارید و او هم دوستتان دارد و هیچ شکی درمورد هیچکدام از اینها در ذهنتان نیست. کاملاً احساس امنیت می‌کنید و از رابطه‌تان خوشحالید. و حتی اگر ذاتاً آدم نگرانی باشید، […]

    نکته هایی برای خواندن صورت اطرافیانتان

    نکته هایی برای خواندن صورت اطرافیانتان ۳٫۳۶/۵ (۶۷٫۲۷%) ۱۱ امتیازs نکته هایی برای خواندن صورت اطرافیانتان/ جهانی بودن حالات صورت و رواج آن در بین انسانهای سراسر جهان نشان می دهند که این حالات در بیولوژی ذاتی ما انسانها ریشه دارند و حاصل میلیونها […]

    اختلال سلوک در کودکان

    اختلال سلوک در کودکان ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۵ امتیازs اختلال سلوک چیست؟ این اختلال وضعیتی است که کودکان و نوجوانان دچار آن می‌شوند. کودکان درگیر این اختلال از آزاررساندن به مردم و انجام‌دادن کارهای ناشایست لذت می‌برند.




هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi