بازدید
۱- نظری کوتاه به آغاز کار این سلسله :
ایل قاجار ، از زمان تشکیل سلسله صفویه نام و نشانی داشتند و در کنار سپاه قزلباش ، در رکاب شاه اسماعیل شمشیر می زدند . در عهد شاه عباس کبیر ، اینان عده ای به گرجستان و تعدادی نیز به دو سوی رودخانه گرگان کوچانده شدند . از این طایفه ، آن گروه که در سمت راست گرگان فعلی یا استر آباد آن روز سکونت داشتند به نام یوخاری باش و آن عده که در ساحل چپ اقامت کردند به نام اشاقه باش معروف شدند .
ما با نام فتحعلی خان قاجار در بیان جریان بخشیدن کنیزی از جانب شاه سلطان حسین صفوی به او آشنا شدیم ، که چگونه کنیز اهدایی حامله از آب در آمد و پس از چندی محمد حسن حسن خان قاجار از این زن پا به عرصه وجود گذاشت . و در همان قسمت توضیح دادیم که در حقیقت محمد حسن خان فرزند فتحعلی خان قاجار نبوده بلکه پسر شاه سلطان حسین می شود .
فتحعلی خان قاجار از قبیله اشاقه باش یک بار به یاری شاه سلطان حسین شتافت و بار دیگر در زمان شاه تهماسب دوم از سلسله صفویه حمایت کرد که بر اثر قدر ناشناسی این دو دیگر در زمان شاه تهماسب دوم از سلسله صفویه حمایت کرد که بر اثر قدر ناشناسی این دو شاه ، او به استر آباد بازگشت و در صفر ۱۱۳۹ هجری به دست یکی از افراد ایل قاجار ، به تحریک نادر کشته شد . پس از کشته شدن فتحعلی خان قاجار ، بخت از اشاقه باش برگشت و قبیله یوخاری باش مورد لطف نادر قرار گرفتند و چون محمد حسن خان ، جان خود را در خطر دید از بیم ، مدت ها متواری شد و پس از قتل نادر به استر آباد آمد و مناطقی را به تصرف خویش در آورد ، و در سال ۱۱۷۱ هجری در راه مخالفت با کریم خان زند کشته شد و کریم خان دختر وی را به زنی گرفت و از نه پسر محمد حسن خان ، دو تن یعنی آقا محمد خان و حسین قلی خان جهانسوز را به شیراز برد ، و چون مردی با صفا و نیک نفس بود . حسین قلی خان را به حکومت دامغان فرستاد ولی او راه عصیان پیش گرفت و به دست ترکمانان کشته شد و آقا محمد خان تا مرگ کریم خان ، یعنی تا سال ۱۱۹۳ هجری در شیراز ماند .
زمانی که مرگ کریم خان زند نزدیک شد و حال وی رو به وخامت گذاشت ، آقا محمد خان پیوسته در پی یافتن فرصت بود تا از شیراز بگریزد . به همین سبب آن هنگام که خواهرش یا به روایتی عمه اش زوجه کریم خان ، مرگ پادشاه زند را به اطلاع وی رسانید ، آقا محمد خان بی درنگ به مازندران رفت و با گرد آوردن افراد قبیله خود تلاشی همه جانبه را جهت به دست گرفتن قدرت آغاز کرد .
با پایان گرفتن کار مخالفان به ویژه لطفعلی خان زند ، آقا محمد خان در صحنه ایران به عنوان نخستین پادشاه سلسله قاجار شناخته شد و فعالیت را برای تحکیم موقعیت خود چه از نظر مسایل داخلی و چه از جهت مسایل خارجی دنبال کرد تاریخ نشان می دهد که آقا محمد خان مقتدرترین و با کفایت ترین پادشاه سلسله قاجاریه بوده است ، زیرا بعد از و جانشینانش چنانکه به موقع خواهیم آورد از تدبیر و سیاست قدرتی برخوردار نبودند که از جهات سیاسی روی نام آنان تکیه شود ، و جز در جهت سستی عقیده ، شهوترانی و عیاشی و آلت دست این و آن بودن شهرتی به هم نرساندند . به قول حاج سیاح : « . . . از نصف زمان فتحعلی شاه ، و تمام زمان محمد شاه و ناصرالدین شاه ، تاریخ ایران چیزی ندارد جز اینکه شاه به شکار رفت ، با کدام حاکم چه کرد ؟ یا کدام عالم بر سر مردم چه بلا آورد؟ یا درباریان کدام دسته به دیگری غلبه کرد ؟ یا چه قدر نسوان در دستگاه سلطنت جمع شده اند ؟ . . . »
در مورد نابسامانی و هرج و مرج و آشفتگی وضع به گفته دکتر فووریه طبیب مخصوص ناصرالدین شاه باید توجه کرد که می گوید : « در این مملکت دائما اوضاع و احوال به سهولت و به سرعت تغییر و تبدیل می یابد و بین تخت مقام ، با تخته تابوت فاصله زیادی وجود نداد . و این نشانه خود رایی و عدم ثبات فکری پادشاهان و دولتمردان زمان قاجار است ، و چه خوب نظریه هولباک فیلسوف و متفکر مادی فرانسه در قرن هیجدهم در مورد بسیاری از سلاطین قاجار صدق می کند . هولباک می گوید : « ما در روی زمین فقط پادشاهان و فرمانروایان نالایق و ظالمی را می بینیم که خوشگذرانی و عیاشی و تجمل در آنها ایجاد یک نوع رخوت و سستی نموده ، تملق و چاپلوسی اطرافیان آنها را گرفتار فساد و تباهی ساخته و به قدرت از آزادی سوء استفاده نموده اند و کسی آنها را مورد عتاب و مجازات قرار نداده که جز تشدید تباهی و فساد ، نتیجه دیگری عاید آنان نشده است . به طور کلی ، این فرمانروایان و سلاطین دارای استعداد ، اخلاق و خصایص حسنه نمی باشند . »
نه سلسله قاجاریه ، بلکه هر سلسله دیگر نیز دارای پادشاهانی بودند که به قول ابوالعلاء معری شاعر آزاد اندیش عرب بر گرسنگی مردم توجه نمی کردند ، تمام شب را به عیش و نوش می گذراندند ، و کارشان موسیقی و شراب و کار حکام آنها باج و خراج گرفتن و چپاول ثروت مردم و تجاوز به ناموس آنها بود .
ما در تاریخ نمونه های بسیاری داریم که سرسلسله در تحکیم قدرت ، شب و روز در تلاش بوده ، و اخلافش تمام موجودیت آن سلسله را به باد داده اند . حال که مطلب به اینجا رسید بد نیست اشاره کوتاهی نیز به آنها داشته باشیم تا به قاجاریه برسیم . چرا که این سلسله با عملکرد پادشاهانش بر کتاب حاضر نیز نقطه پایان می گذارد ، در مورد ساسانیان « روزی که اردشیر بابکان به طرف اصطخر می رفت خودش بود و زنش که او را بر ترک اسب خود نشانده بود ، اما روزی که یزدگرد سوم از برابر اعراب می گریخت آنچه گوهر و زرینه و سیمینه داشت بر گرفت و با زنان خود و هزار طباخ و هزار سگبان و هزار یوزبان و . . . به اصفهان و سپس به کرمان رفت .
و وقتی یعقوب لیث جواب خلیفه را می داد ، مشتی نان خشک و شمشیر در کنارش بود ، و خلف بن احمد از بازماندگانش آنچنان نا خلف از آب در آمد . . . و لشکریان طغرل بزرگ سلجوقی روزی که نیشابور را گشودند کافورهایی را که در خانه مردم دیدند نمک پنداشتند و می گفتند این نمک چه حد تلخ است ؟ اما طغرل سوم روزی که به میدان جنگ دشمن رفت چنان مست بود که از مستی ، گرزی را که می بایستی بر سر دشمن بکوبد بر پای اسب خود ، یعنی در واقع بر سر خود کوفت . . . و شاه اسماعیل صفوی روزی که در مرو بر شیبک خان ازبک دست یافت در کاسه سر او شراب نوشید و به فرمان او جسدش را صوفیان خوردند ، اما شاه سلطان حسین صفوی در همان روزی که افاغنه پشت سر هم شهرهای شرقی را گرفتند ، او به اطرافیان ، یعنی قزلباش های کاخ های بیستون ، نه صوفیان ازبک خوار می گفت ما را همین اصفهان کافی است . . . و بالاخره آقا محمد خان قاجار ، شبی که کریم خان در شیراز فوت کرد فاصله صد فرسخی بین شیراز و اصفهان را با اسب سه روزه پیمود اما صدو پنجاه سال بعد احمد شاه آنقدر در اروپا ماند که قوم خودش شاهزاده جلال الممالک درباره اش گفت :
فکر شاه فطنی باید کرد . شاه ما گنده و گول و خرف است
تخت و تاج و همه را ول کرده در هتل های اروپ معتکف است
نشود منصرف از سیر فرنگ این همان احمد لاینصرف است .
۲ـ وضع اجتماعی زنان :
در دوره قاجاریه ، زنان آهسته آهسته به راهی می رفتند که بتوانند تا حدی از آزادی های فردی و اجتماعی برخوردار شوند . سختگیری و تعصب در این دوران مانند زمان صفویه نبود و رفت و آمد اروپاییان و مسافرت ایرانیان به خارج از کشور موجب شد تا فکر آزادی زن در ذهن مردم ترقیخواه ایران راه یابد پیش بینی حاجی پیرزاده در سفرنامه خودش قابل توجه است که گفته بود مدتی نخواهد گذشت که زیر این درختان نارون ، زنان با مردان می نشینند و چای می نوشند و دیگر حجاب و پرده ای در کار نخواهد بود . با این حال و با وجود کاسته شدن از تعصبات و حدود و قیود کهن ، زنان راه درازی در پیش داشتند تا بتوانند موجودیت خود را به عنوان یک انسان به جامعه ثابت کنند ، زیرا آنچه که از مطالعه تاریخ دوره قاجر دستگیر ما می شود این است که در زمان حکومت این سلسله نیز ، بهترین مکان زن را گوشه خانه و حرمسرا می دانستند ، محدودیت های رفت و آمد زنان در کوچه و بازار و رعایت شدید حجاب برای این طبقه ، همچنان پابرجا بود و رعایت نکردن آن گناهی بزرگ به شمار می آمد .
« در دوره فتحعلی شاه و پس از آن ، چادر خارج از منزل به رنگ سیاه یا بنفش بود که آن را روی چاقچور به سر می کردند و صورت را با روبنده می پوشاندند . در دوره ناصرالدین شاه نیز چادر و چاقچور باقی ماند و بعدها روبنده جای خود را به پیچه داد . »
در روستاها و در میان ایلات زنان وضع بهتری داشتند و به خاطر زحمتی که زن برای اداره کار ها می کشید در چشم مردان عزت و احترام بیشتری داشت و طلاق نیز بین آنان کمتر اتفاق می افتاد در جشن ها و عروسی ها نیز زنان همراه با مردان دست در دست هم به رقص و پایکوبی می پرداختند و ممنوعیتی از نظر ظاهر شدن در انظار برای زنان نبود « افراد ایل به ی زن قناعت می کردند و کمتر دیده می شد که کسی دو زن بگیرد صیغه کردن زن را نیز عملی زشت و مکره می شمردند . . . » اما به نظر کنت گوبینو در عهد ناصرالدین شاه ، حجاب زنان چندان جدی نبود و در گردشگاه های عمومی و باغ ها و مجالس روضه و تعزیه ، زن و مرد تقریباً خوب یکدیگر را می دیدند .
میرزا حسین خان در کتاب جغرافیای اصفهان تحت عنوان صفت اناثیه ، وضع زنان اصفهان را در دروه ناصرالدین شاه بیان کرده و می نویسد : « . . . اناث هر جماعتی در این شهر تابع خیال و احوال مردان و مطیع و منقاد شوهران و معتاد به عسرت گذران ، الاقلیلی از آنها که بی صاحب و سالارند ، همگی بعد از فراغت خانه داری ، مشغول خیاطی و چرخ ریسی و سایر هنرها و کسب های یدی و اخذ مسایل شرعیه و مواظب نماز روزه و معتقد به ختم و ادعیه ، و تکامل و تعیش و بطالت میان اینها ننگ است و عرصه از همه جهت برایشان تنگ . چندین سبب دارد که غالب زن های این شهر خود سر به هوا نیستند ، یکی اوامر و نواهی و مواعظ علما و فضلا ، یکی کثرت عیالواری و زحمت خانه داری ، یکی قلت بضاعت و مکنت و عدم وجاهت ، یکی پرهیز از فساد و ولنگاری که زن های این شهر دباره هم حسودند و عیب جو ، نمی شود گفت که این شهر بزرگ هیچ زن ضایع روزگار ندارد ، شهوت در همه جا موجود است و جاهل در همه جمعیت ، اما با این حالت نمی تواند کسی بیست زن متجاهر و مشهور بر این شهر بشمارد . . . »
آنچنان که از مطالعه زندگی زنان در عهد قاجار بر می آید ، وضع بانوان هر شهر و دیاری با هم متفاوت بود و حتی از نظر لباس و پوشاک و بر خورد بین زنان و مردان اختلاف هایی وجود داشته است . برای مثال در کاشان ، زنان کاملا تابع شوهران خود بوده اند و بی رخصت و اجازه آنان حق انجام هیچ کاری را نداشتند ، و از روزی که وارد خانه شوهر می شدند جز بریدن و دوختن و پختن و روفتن ، کار دیگری نمی توانستند داشته باشند . حتی زنان ثروتمندان و بزرگان نیز که کاری برای انجام دادن در منزل نداشتند و امور خانه به دست کنیزان و نوکران بود ، آنان نیز بی رضای مردان ، قدمی نمی توانستند بردارند . در جای دیگر و در توصیف زنان گیلان و زنان عرب خوزستان می بینیم که آنان در رفت و آمد های خود در انظار عمومی آزادی بیشتر داشتند و کمتر به مسأله و موضوع حجاب توجه می کردند . اما در نقاطی که رعایت حجاب سخت مورد توجه بود ، متجددین نقاب نازکی به نام پیچه به صورت می زدند و قدیمی ها روبنده می بستند . و بعضی از زنان نیز در این پیچه زدن ها آنچنان مهارت داشتند که زیبایی های خود را گاهی به عموم نشان می دادند . در موقع گردش و تفریح در خیابان ها نیز مردان و زنان با هم حق گشت و گذار نداشتند و مردان از یک سو و زنان از طرف دیگر خیابان ها می بایستی حرکت کنند .
در دوره قاجاریه ، وقتی زنان درباری از کوچه و خیابان می گذشتند ، تشریفات خاصی در مورد آنان اجراء می شد به این ترتیب که فراشان « . . . در موقع عبور حرم ، در اطراف کالسکه می دویدند و مردان را با نهیب ، کور شو دور شو می کردند . گویی فراشان مرد نبودند فریاد کور شو و دور شو به فلک می رفت . روزی مردی فرنگی از راه می گذشت ، پشتش را به آنها کرد و کلاهش را برداشت که شرقی و غربی ادب به جا آورده باشد .
میرزا جعفر حکیم الهی به فراش ها گفت : « … مگر فلان من تفنگ حسن موسی است ؟ این گونه مضامین باعث شد که آنگونه توهین موقوف شود . »
در عهد ناصرالدین شاه چندین تظاهرات نیز به وسیله زنان علیه این پادشاه انجام شد شاید این عمل از جمله قدم هایی بود که زنان را وادار به اعتراض در امری می کرد . یکی از این تظاهرات زنانه در اصفهان به دنبال گران شدن قیمت مس انجام گرفت ، و چون زنان در زیر چادر از دیدن ماموران دولتی مخفی بودند و شرعا و عرفا نیز کسی حق زدن آنان را نداشت ، لذا به پیشنهاد شوهران خود به خیابان ها ریختند و با تظاهرات اعتراض آمیز خود باعث شدند تا از قیمت مس کاسته شود و باز می بینیم که در دوره قاجار زنان شهامت بیشتری می یابند و چند نفر زن خطاب به ناصرالدین شاه می گویند : « شما به جای اینکه به حال رعایا برسید و تعدی نایب السلطنه را از سر ما کوتاه کنید ، جز پی زن ها دویدن کار دیگری ندارید . مگر شما همان نیستید که چهل سال قبل از این ، چند روزی در تهران قحطی شد و محمود خان کلانتر را کشتید . . . »
در این دوران اگر چه محدودیت هایی در مورد زنان اعمال می شد ، اما بودند زنانی هم که در امور سیاسی مداخله می کردند و گاه از روی تدبیر و کاردانی و گاهی نیز از روی فتنه گری و توطئه چینی دست به اقداماتی می زدند از جمله زنان دوره قاجار یه که « …در کار سیاست مداخله می کرد ، مهد علیا مادر ناصرالدین شاه است . به قول اعتماد السلطنه ، امیرکبیر . . . دو سه بار کرارا به حضور شاهانه عرض و جسارت کرد که وساطت و شفاعت های مهد علیا و ستر کبری ، مخل سلطنت اعلیحضرت و نافی صدرات من است . تا ایشان هستند نمی گذارند که سلطنت قوام و ملک نظام گیرد . بهتر است که در وقت تفریح در باغ ، به بهانه گنجشک زدن تفنگی به دست بگیرید و آن آیت رحمت را بکشید و آن وقت من در بیرون شهر می دهم که تیر خطا شده است و به سینه مهد علیا در آمده است . . . »
به زعم اعتماد السلطنه فرضا اگر چنین مخدره ای در امور سلطنتی اخلال کند ، باید پنهانی او را مسموم کرد که احدی ملتفت نشود ، ولی میرزا تقی خان بیشتر تفنگ را تجویز می کند .
اما عاقبت تیری که امیرکبیر در فکر آن بود به هدف ننشست ، و این زن با آنکه امیر داماد وی بود ، او را از صدارت عزل و به کاشان تبعید کرد و فرمان قتلش را نیز از پسرش ناصرالدین شاه گرفت و در باغ فین به حیات او خاتمه داد .
در مورد مهد علیا ، این زن محیل دوران قاجاریه حرف و حدیث بسیار است . می گویند که : « . . . در ایام ناخوشی محمد شاه ، میرزا آقا خان نوری که رسواترین زمامدار این دوره است با جهان خانم مهد علیا روابط سری پیدا نمود و واسطه بین او و سفارت انگلیس شد ولی حاجی میرزا آقاسی صدر اعظم وقتی از روابط میرزا آقا خان با مهد علیا مطلع شد ، برای اینکه اسرار فاش نگردد ، قفل سکوت بر دهان زد و به اطرافیان خویش نیز دستور داد که به هیچ وجه از آنچه می بینند و می شنوند مطلبی در جایی بازگو نکنند ، رابطه مهد علیا با میرزا آقا خان نوری به تدریج به آنجا کشیده می شود که هر چه در اندرون شاه می گذشته او به میرزا آقا خان نوری به تدریج به آنجا کشیده می شود که هر چه در اندرون شاه می گذشته او به میرزا آقا خان اطلاع می داده و میرزا نیز ماجرا را به اطلاع سفارت انگلیس می رسانیده است . همچنین میرزا آقا خان نوری آنچه را که می خواست به اطلاع شاه برساند به مهد علیا تلقین می کرد و او نظرات و اطلاعات او را به شاه بازگو می کرد . در زمان ناصرالدین شاه روابط غیر عادی میرزا آقا خان با مهد علیا باعث شد که او شاهزاده محمد ولی میرزا پسر فتحعلی شاه را مامور کرد که در اندرون مهد علیا مقیم شود ، و دستور می دهد که کسی بدون اجازه او با نواب ملاقات نکند . زمانی هم میرزا آقا خان در تبعید بود اما پس از مرگ محمد شاه و عزل میرزا آقاسی از مقام صدارت از کاشان به تهرا آمد و مادر شاه از بازگشت مرد مطرود استقبال کرد » .
بهت راست بعد از بیان مختصری از اعمال ناپسند مهد علیا ، از زن دیگری نام ببریم که با علم و دانش خود جایی در زمان قاجار برای خود باز کرده است . » … به طوری که در تواریخ نوشته اند ، فتحعلی شاه از همسر یهودی خود که به نام مریم خانم بود و پس از ازدواج به دین اسلام مشرف شده بود دختری داشت که به او لقب ضیاء السلطنه داده بود ، ضیاء السلطنه زشت رو ، کوتاه قد ، بد قواره ، لوس و بدخوی بود . این خانم به علت داشتن این صفات تا چهل و پنج سالگی شوهر نکرد ، یعنی کسی حاضر نبود با او سر کند و او را بگیرد . » با وجودی که عده ای از مورخان ، ضیاء السلطنه را صاحب چنین صفاتی می داندن با این حال شاهزاده احمد میرزا عضد الدوله که خود از خاندان قاجاریه است می نویسد : « شاه بیگم خانم ملقب به ضیاء السلطنه از بطن مریم خانم متولید شدند . ضیاء السلطنه را مهد علیا والده خاقان در نزد خود نگاهداشته بود ، بعد از فوت مهد علیا جواهر و اسباب تجمل آن مرحومه به ضیاء السلطنه داده شد . تمام دستگاه او از حرمخانه خارج و جداگانه بود ، از طویله و فراش خانه و غیره نوکرهایی معتبر داشت . خاقان مغفور منتهای محبت را به ضیاء السلطنه داشت . در تحریر و تقریر یگانه بود و دستخط های خاقان مرحوم را می نوشت و به خصوص نوشته های محرمانه به هر کس مرقوم می شد به خط ضیاء السلطنه بود . نسخ را خوش می نوشت ، مصاحف و کتب ادعیه و زیارات متعدد نوشته است . عموم برادرها از او احترام تام می کردند ولیعهد مرحوم عباس میرزا این بیت را فرموده و به ضیاء السلطنه نوشته اند :
ای ضیاء السلطنه روحی فداک صد گریبان کردم از هجر تو چاک
و خاقان مرحوم فرموده :
نور چشم من ضیاء السلطنه یک شبه هجر تو بر ما یک سنه
در جشن میلاد خاقان همه ساله حضرت سلطنت و حرمخانه و تمام شاهزادگان ذکور و اناث مهمان ضیاء السلطنه بودند . یک پارچه جواهر ممتاز هم به ضیاء السلطنه در این روز مرحمت می شد ، وجه معینی برای بازی و اشتغال شاهزادگان تحویل ضیاء السلطنه بود که به طور مراجعه قرض می گرفتند . سفرا و حضرا ملتزم حضرت بود و قصاید و اشعاری که گفته می شد در خدمت خاقان مرحوم قرائت می کرد هر کس به خواستگاری او آمد تمکین ننمود تا بعد از رحلت خاقان ، ضجیعه حاجی میرزا مسعود وزیر امور خارجه شد . نویسنده تاریخ عضدی در توصیف تسلط ضیاء السلطنه در شعر و ادب می نویسد : پرویز میرزا نیرالدوله که در اوقات فراغ خاطر و بزم نشاط ، ساقی خاقان مغفور بود وقتی سر برهنه جامی به حضرت خاقانی پیمود و در نظر پادشاه بسیار مطبوع افتاد این مصراع را در حق او فرمایش فرمودند :
به ضیاء السلطنه اشاره شد که او مصراع دیگر را عرض کند . مرتجلا ( فی البداهه ) عرض کرد :
سهیلی است در پنجه آفتاب
که اگر این مصراع از دیگران هم باشد ضیاء چنان آن را به موقع خوانده که حق او اولی از دیگران است .
جیران ، زوجه محمد حسن خان قاجار ، و مادر آقا محمد خان را هم باید در ردیف زنان برجسته دوره حیات این سلسله به حساب آورد « جیران زنی دانشمند ، دلیر ، صرفه جو و با استقامت بود و پسرش آقا محمد خان را طوری تربیت کرد که از تمام صفات خوب مادر برخوردار گردید ، و اگر جیران نبود ، نه محمد حسن خان ، شوهرش دارای قدرت می شد ، و نه پسرش آقا محمد خان به سلطنت ایران می رسید . . . »
۳ـ زن در تنگناهای اقتصادی خانواده :
وضع عامه مردم ایران در دوران قاجاریه بسیار بد بود و آنان از وضع ناهنجار اقتصادی رنج بسیار می بردند . شاهزادگان و والیان و حکام چنان زندگی را بر مردم تنگ کرده بودن دکه در بسیاری از موارد چون پولی د رمقابل خواسته های آنان موجود نداشتند ، دختران خود را به این افراد به ناچار تقدیم می داشتند و چون آن زمان ، دوره زنبارگی قدرتمندان بود و در نزد آنان بهترین کالا به حساب می آمد ، لذا زمانی که وضع بد اقتصادی برگرده خانواده ای فشار می آورد ، از دختران خود برای رها شدن از آن تنگناها مایه می گذاشتند .
از جمله در چهاردهم جمادی الاول سال ۱۳۲۴ یکی از وعاظ در جریان نهضت مشروطیت طی نطقی که ایراد داشت ، این گونه دردها را آشکارا بیان کرد . وی در جایی خاطب به مردم گفت : « … حکایت قوچان را مگر نشنیده اید که پارسال زراعت به عمل نیامد ، و می بایست هر یک نفر مسلمان قوچانی سه ری گندم مالیات بدهد .چون نداشتند و کسی به داد آنها نرسید حاکم آنجا سیصد نفر دختر مسلمان را در عوض گندم ، مالیات گرفته و هر دختری را به ازاء دوازده من گندم محسوب ، و به ترکمان فروخت ، گویند : بعضی از دخترها را در حالت خواب از مادرهایشان جدا می کردند ، زیرا که بیچاره ها راضی به تفرقه نبودند . . . » و باز در جایی دیگر می گوید : « … این پادشاه مادام ه حافظ رعیت باشد و ناظر به حال رعیت باشد باید مال و جان بدهد ، اما اگر پادشاه بی حال و شهوت پرست و خود مغرض باشد ، رعیت باید مال و جان را به کسی بدهد که حافظ رعیت باشد . حاکم وقت دید که مردم کنیز و غلام اویند ، معلوم است آن وقت هر جا زن خوشگل ببیند و هر جا مال و ملک خوبی دید تصرف می کند . » .
۴ـ قدرت خواجگان حرمسرا :
خواجگان اندرون از جمله کسانی بودند که در دوره قاجاریه و دربار پادشاهان این سلسله قدرتی داشتند و آنچنان که در دوره صفویه نیز گفتیم ، اینان به دلیل نداشتن زن و فرزند و اقوام ، و دور بودن از تمایلات نفسانی ، مورد اعتماد شاهان بودند . در دربار ناصرالدین شاه « …خواجه های حرمسرا از سفید و سیاه بالغ به نود تن بودند که آغاجوهرخان معتمد الحرم و حاجی سرورخان از اهل حبشه بود و قدی باریک و بلند داشت و آنچنان کارامد و کاردان بود که بزرگان و وزراء به وی احترام می کردند و چون حرکت می کرد لنگر مخصوصی به خود می داد و تمام خواجه سرایان پشت سرش به راه می افتادند . خود شاه هفت خواجه مخصوص داشت . از جمله خواجه های شاه عبارت بودند : آغا بشیر معروف به شمع قهوه خانه ، مهراب خان که همیشه به دنبال شاه بود و قدی بسیار کوتاه و صورتی سفید و پرچین و صدایی خشن داشت . آغا غلامعلی ، مقبل ، اسماعیل خان ، و آغا صالح ، زن های بزرگ شاه را هر یک سه الی چهار خواجه بود دیگران از یک الی دو خواجه داشتند زن های درجه سوم را خواجه نبود . آغا نور محمد خان که نایب اعتماد الحرم و کلیدار اندرون بود همیشه یک دسته بزرگ کلید بر کمر آویخته داشت که در موقع حرکت صدای مخصوصی می کرد . اندرون ، دالان بزرگ و طویلی داشت که به اصطلاح بابا ها و قاپوچی ها در آن جا می نشستند . اینان بیست نفر و همه از شصت سال به بالا داشتند و تمیز کردن باغ و حیاط های اندرون به عهده آنها بود این دالان به حیاط در اندرون که چند اتاق وسط آن ساخته شده بود منتهی می شد و اعتماد الحرم در آن جا می نشست . آغا بهرام که از خواجه های شاه در خدمت انیس الدوله بود محترم ترین خواجه ها به شمار می رفت . او هیبتی عجیب و صورتی مهیب داشت . چشم هایش درشت و قرمز ، گونه هایش آویزان ، لب هایش کلفت فرو هشته بود و در موقع خنده دندان های گراز مانندش نمایان می شد . او کلاه پوستی بلند بر سر می نهاد و سرداری دراز و گشادی بر تن و شلواری از قصب سرخ بر پا داشت . آغا بهرام طرف توجه شاه و مورد احترام اعیان و وزرا بود و همه عرایض مهم خود را توسط وی به حضور می فرستاد و هرگز نا امید نمی شدند . منزل آقا بهرام بست محکمی بود و نیازمندان بدانجا روی می آوردند .
حاج سیاح نیز در خاطرات خود به قدرت خواجه سرایان اشاره دارد و می نویسد : « … از جمله کسانی که به دیدنم آمد ، آغا جوهر ، خواجه و آغای حرمخانه شاهی بود . سواد نداشت ، از سیاهان و خصی است می گفت : من در نزد صاحب دیوان بودم نان و دیزی بازار می خوردم ، حالا خدا به من مرحمت کرده صاحب اوضاع و تجملاتی هستم که بزرگان به من غبطه می کنند . راست هم می گفت ، یکی از علائم استبداد همین است که این قبیل خواجه سرایان مقام وزارت را در نزد خود می بینند ، زیرا بزرگان و شاهزادگان از ایشان تملق گفته واسطه کار قرار می دهند ، چون غالبا امور مملکتی به مداخله خلوت خانم ها ست که این خواجه سرایان هم صحبت خلوت آنانند و مقام بلند دارند ، مردم از ایشان تملق گفته رشوه می دهند ، کار می گذارنند ، بدبختانه خواتین بی عقل و کسان ایشان و بسته بستگان ایشان نافذ فرمانند . »
۵ـ خدمه و ساکنان اندرون :
خدمه و عمله اندرون را سه دسته تشکیل می دادند . فراش و سرباز ها که ارگ و اطراف آن را حفاظت می کردند ، کلفت ها و نوکرها و دیگر کارکنان از قبیل حاروکش ، باغبان ، چراغچی و سقا و غیره که در داخل ارگ خدمت می کردند ، و سیاه های غلام و کنیز که امور حفاظت زن ها و خواتین حرم را عهده دار بودند و از بر خورد ایشان با اجنبی و نامحرم جلوگیری می کردند دسته اخیر زن و مردهایی بودند که به صورت برده از حبشه و زنگبار خریداری می شدند ، زن هایشان را آموزش می دادند و مردهایشان را خایه می کشیدند و به نگهبانی خانم ها می گماشتند ، مردمانی ساده دل و محل اعتماد که مگر بعضی ناپاکی ها را از معاشرت و همنشینی می آموختند و افاردی که تا آخر عمر دست از وفاداری به ولی نعمت خود نمی کشیدند . دده باشی نام افتخاری کنیزی بود و خواجه باشی نام مردان این جماعت بود که بر اثر خدمتگزاری های صادقانه و امانت و درستکاری به آن مفتخر می شدند اگر چه کار این گروه پذیرایی خانم های اندرون و رسیدگی به غذا و نظافت منزل و امور روزمره آنها بود ، اما در باطن تکیفشان تفتیش و مواظبت رفتار و حرکات آنان با خویشان و بستگان و ملاقاتشان در معاشرت های همخانگی با یکدیگر بود و دقت در مکاتبات و مراسلات آنها که دقیقا زیر نظر می گرفتند و به عرض خواجه باشی می رساندند .
خواجه باشی نیز وظیفه داشت که مانند سرپرستی مختار ، حرکات کم اهمیت زنان را گوشزد کند و زشتی های ناهنجارشان را به سرپرست زنان اندرون که از مسن ترین و محترم ترین خواتین حرم انتخاب می شدند اطلاع دهد تا در صورت لزوم به سمع شاه برسد و یا هر گونه که خود صلاح می داند به وسیله پرده دری ، تنبیه و توبیخ و اختفا عمل کند . این دقت و مواظبت در مراقبت زنان از آن جهت بود که بانوان حرم شاه در زمره نوامیس اکبر به شمار می آمدند و باید از دید هر نامحرم بر کنار بمانند ، و همین سنت بود که ایشان را در ردیف زندانیان سیاسی یا خطرناک قرار می داد و خدمه باید کمال توجه و امعان نظر را درباره شان روا بدارند تا آنجا که این محرومیت ها و محدودیت ها آنان را به طرف مرگ و انتحار می کشید مخصوصا این سختگیری ها هنگامی به اوج می رسید که بخواهند جهت ملاقات پدر و مادر و خویشان ، پا از اندرون بیرون گذارند ، یا حرکات و سفری در پیش داشته باشند .
خانم اندرون حق نداشت از عمارتی رفت و آمد کند مرگ با چادر سیاه و چاقچور و روبنده و حفظ و حصان تمام ، همراه مواظبت کامل خواجه ها و دده ها که مستخدمین مردها را از مسیر او بر کنار کنند . حق رفت و آمد به خانه هیچ یک از اقوام و خویشان و حتی پدر و مادر خود را نداشت مگر با اجازه قبلی و اینکه کلفت و کنیز مطمئنی از طرف خواجه باشی همراه داشته باشد و اجازه خرید متاع از دکان و بازاری را تحصیل نمی کرد مگر در خلوت ترین ساعات روز و اینکه چند غلام و کنیز همراهش باشد و دستور اینکه جز از دکاکینی که فروشندگان پیر فرتوت فرسوده داشته باشند خرید نکند .
۶- سلطان حقی :
سلطان حقی نیز از جالب ترین نکات زندگی شاهان قاجار است و آن « . . . وجهی بود که خاقان مرحوم هر وقت با یکی از حرم ها مضاجعت می فرمودند ، برای زوجات و بنین و بنات سلطنت می فرستادند ، دیگر کک یا امثال آن بود که اگر از پیراهن خاقان مرحوم هرگاه گرفته می شد ، می فرمودند فلان کنیز قهوه خانه ببرد به فلان شاهزاده بدهد و فلان مبلغ را بگیرد و موی زلف مبارک را می زدند ، گاهی می فرمودند برای فلان زن از خادمان حرم یا شاهزاده خانم ها یا عروس های محترمه سلطنت ببرند . خادمان قهوه خانه که آن را می بردند ، مبلغی از این باب تعارف می گرفتند . اما این امتیاز بسیار کم داده می شد ، زیرا که به هر یک از خواتین که حضرت خاقان موی زلف خود را التفات می فرمود ، مبلغی هم می داد که برود جواهر نفیسه و قیمتی بخرد و آن موی را در آن جواهر نشانده بر سخر خود نصب کند . فقره موی سر خیلی مایه افتخار بود هر که از آن موی مبارک بر سر خود زده بود ، بر همگان تفاخرها به خرج می داد و برای خود امتیاز کلی داشت .
وضع اهل حرم بعد از فوت شاه
فتحعلی شاه بعد از ۳۸ سال سلطنت در ۱۹ جمادی الاخر سال ۱۲۵۰ هجری در اثر بیماری ذات الجنب در شهر اصفهان فوت کرد و جسدش را به مقبره ای که در شهر قم برای خود در جوار حضرت معصومه آماده کرده بود نقل کرده و مدفون ساختند . بعد از فوت فتحعلی شاه تعدادی از اهل حرم به خاطر حفظ شؤون خود از حرمخانه بیرون نرفتند . « …. خانم کوچک ، طرلان خانم ، بیگم ، خیرالنساء ، مهر نساء ، سنبل خانم ، گل بدن خانم خازن الدوله ، طاووس خانم تاج الدوله ، ننه خانم ملقبه به استاد ، ننه خانم ملقبه به مهد علیا ، شاه پرور خانم ، هما خانم ، گل پیرهن خانم ، این اشخاص که از حرمخانه سلطنتی برون نرفتند بر حرمت آنها به قدر مراتبشان افزوده شد و شاهنشاه خلد آرامگاه محمد شاه آنها را با خادمان حرم خود ابدا فرقی نمی گذاشت و منتهای توجه ملوکانه را مبذول می داشت لیکن آنهایی که از اندرون رفتند و در خارج ، خانه و عمارتی گرفتند یا در خانه پسرها و دخترهای خودشان مسکن نمودند ، احترامشان به قدر طبقه سابقه که از عمارت سلطنت خارج نشدند نبود آنهایی که شوهر اختیار کردند دیگر آن احترامی که باید داشته باشند از آنها مسلوب شد ولی مواجب و جیره و مقرری در حق همی به فراخور احترامشان بقرار بود . از خادمان حرم خاقانی که گفته شد در خانواده سلطنت ماندند و خارج نشدند مهر نساء خانم در سال دوم سلطنت شاهنشاه غازی ( محمد شاه ) مجاورت کربلای معلی را اختیار و دو مرتبه به زیارت بیت اله مشرف شده در کربلا با احترام زیست نمود . خانه و کاروانسرا و دکاکین خریداری و احداثی بسیاری داشت و در همان سرزمین مبارک وفات یافت تاج الدوله که پس از رحلت خاقان جنت مکان در اصفهان ، به خاطر حکومت پسرش در آنجا مکین شد به دعوت محمد شاه به تهران آمد و سپس در سال چهارم سلطنت شاه مبرور ( محمد شاه ) به زیارت عتبات رفت و دو مرتبه به حج بیت اله مشرف شد و مجاورت نجف اشرف اختیار نموده ، سال ها در نهایت احترام در آن سرزمین فیض آیین مجاور شد . عمارت خوب و بعضی املاک در نجف خرید و هم اکنون در دست اولاد اوست مقبره او که درزمان حیات خود ساخته ، در نجف اشرف معروف است . حاجیه استاد ، جده ایلخانی هم در سال دهم سلطنت ، مجاورت کربلا اختیار نموده با نهایت احترام در آنجا اقامت داشت و هم آنجا وفات یافت . و همچنین ملک سلطان خانم همشیره ظهیر الدوله و بعضی دیگر از خادمان حرمخانه حضرت خاقان مجاورت عتبات عالیات را اختیار کردند که از معاریف نبودند . » .
۷- نام و برخی مشخصات تعدادی از زنان فتحعلی شاه :
بر اساس فهرست ناسخ التواریخ و تکمیل آن بر مبنای تاریخ عضدی ، مجموعه ای از اسامی و مختصری از مشخصات زنان فتحعلی شاه به دست آمده است که به اعتراف محمد تقی سپهرکاشانی در ناسخ التواریخ ، زوجات شاهنشاه ایران عجب نباشد که اگر کسی شمار کند با هزار تن راست آید .
به هر حال از صدها زن که زوجه فتحعلی شاه دانسته اند . تعدادی از اسامی آنان را برای آگاهی علاقمندان در اینجا می آوریم . با این توضیح که کلمات و اسامی به همان صورت که در منبع اصلی بوده در این قسمت آمده است .
۱٫ آرزو خانم از جماعت شاهسون زرگر .
۲٫ آسیه خانم از زنان معقوده فتحعلی شاه . وی مادر عباس میرزا نایب السلطنه است .
۳٫ آسیه خانم دختر محمد خان قاجر که پس از مرگ شوهرش مهدی قلی خان عمومی فتحعلی شاه به دستور آقا محمد خان در حباله نکاح فتحعلی شاه در آمد .
۴٫ آغا بیگم از زنان عقدی فتحعلی شاه که همچنان باکره ماند ، وی به آغا باجی شهرت داشت .
۵٫ آغا بیگم دختر صید مراد خان زند .
۶٫ آغا بیگم از اعقاب سلاطین صفوی
۷٫ آلاگوز خانم از مردم بسطام
۸٫ آهو خانم از ارامنه .
۹٫ بدرجهان خانم دختر محمد جعفرخان عرب حاکم بسطام
۱۰٫ بدرالنسا خانم دختر حاج مصطفی قلی خان عموی فتحعلی شاه .
۱۱٫ بنفشه بادام از ارامنه آذربایجان که در ناسخ التواریخ بنفشه بادام و در تاریخ عضدی نام وی نقیه بادام ذکر شده که به اعتقاد دکتر عبدالحسین نوایی ، نویسنده توضیحات تاریخ عضدی
۱۲٫ بی بی خانم دختر حاجی یوسف بار فروشی .
۱۳٫ بی بی کوچک خانم خواهر صادق خان بروجردی
۱۴٫ بیگم خانم دختر امامقلی خان افشار
۱۵٫ بیگم خانم دختر حاج الیاس تجریشی
۱۶٫ بیگم خانم دختر صادق خان شقاقی
۱۷٫ بیگم خانم از مردم ورامین .
۱۸٫ بیگم خانم که در ناسخ التواریخ قمر نساء بیگم آمده و دختر حسینقلی خان افشار ارومی است .
۱۹٫ بیگم جان خانم دختر حاجی صادق قزوینی
۲۰٫ پریزاد خانم از مردم قزوین
۲۱٫ پری شاه خانم از مردم گرجستان
۲۲٫ جان بیگم از اهالی قم .
۲۳٫ جان جان خانم از مردم اصفهان
۲۴٫ خان جان خانم از مردم اصفهان
۲۵٫ جهان خانم از ایل باجلان
۲۶٫ جهان افروز خانم مشخصاتی از وی در دست نیست ولی با جهان افروز خانم بعدی تفاوت دارد .
۲۷٫ جهان افروز خانم دختر صید نظر خان بیرانوند .
۲۸٫ جواهر خانم از قبایل ترکمان
۲۹٫ حاجیه خانم از قبیله کوکلان ترکمان
۳۰٫ حاجیه خانم از اهالی طالش
۳۱٫ حسن ملک خانم از اقوام لزگی
۳۲٫ خاتون باجی از مردم مازندران
۳۳٫ خاتون جان خانم دختر لطفعلی بیک اصفهانی
۳۴٫ خاتون جان خانم دختر محمد علی خان زند فرزند کریم خان زند
۳۵٫ خانم جان خانم دختر محمد علی خان زند فرزند کریم خان زند
۳۶٫ خانم جانی خانم دختر ابراهیم خان طالش
۳۷٫ خانم جانی خانم از سادات مازندران
۳۸٫ خانم کوچک ( ختایی خانم ) دختر محمد تقی خان و نبیره کریم خان زند.
۳۹٫ خدیجه خانم از جماعت بنی اسرائیل
۴۰٫ خدیجه خانم این زن نیز از جماعت بنی اسرائیل و با نفر قبلی فرق دارد اما هر دو یک نام دارند .
۴۱٫ خدیجه خانم دختر محمد خان عزالدینلو قاجار . وی به دست کنیز خود مسموم شد . زیرا کنیزک به اصرار شوهر می خواست و خدیجه خانم موافقت نمی کرد .
۴۲٫ خرده خانم خواهر ابوالقاسم خان تهرانی
۴۳٫ خواجه باجی مسئول بقچه و آینه و شانه فتحعلی شاه .
۴۴٫ خوش نما خانم از مردم گرجستان
۴۵٫ خیرالنساء خانم دختر مرتضی قلی خان عموی فتحعلی شاه
۴۶٫ خیر النساء خانم دختر شاهرخ شاه ، پسر رضا قلی میرزا ، پسر نادرشاه افشار .
۴۷٫ خیر انساء خانم که در تاریخ عضدی آی باجی ذکر شده و دختر مجنون خان پازوکی است .
۴۸٫ خیر النساء خانم از طایفه کرد بلباس
۴۹٫ خیر النساء خانم دختر ابوطالب بیک سنگسری .
۵۰٫ خیر السناء خانم از ارامنه
۵۱٫ دلارام خانم از مردم گرجستان
۵۲٫ دل افروز خانم از قبیله ترکمانان کوکلان
۵۳٫ دل افروز خانم از مردم گرجستان
۵۴٫ رعنا باجی مامور مشت و مال فتحعلی شاه در حمام
۵۵٫ زاغی اصفهانی از نقالان شبانه
۵۶٫ زلیخا خانم از قبایل ترکمان
۵۷٫ زیبا چهر خانم از مردم گرجستان
۵۸٫ زیباچهر خانم خواهر نصیرخان شیر کوهی رشتی
۵۹٫ زیبا نظر خانم از ارامنه
۶۰٫ زینب باجی از مردم مازندران
۶۱٫ زینب خانم دختر احمد خان مقدم بیگلربیگی مراغه
۶۲٫ زینب خانم خواهر علی خان بختیاری
۶۳٫ زینب خانم از مردم مازندران
۶۴٫ زینب خانم از ارامنه
۶۵٫ سارا خاتون از مردم اصفهان
۶۶٫ سارا خاتون از مردم دامغان
۶۷٫ ستاره خانم از مردم اصفهان
۶۸٫ سروناز خانم از مردم گرجستان
۶۹٫ سلطان خانم دختر اله قلی خان قاجار دولو
۷۰٫ سکینه خانم از مردم اصفهان
۷۱٫ سکینه خانم از مردم تهران
۷۲٫ سکینه خانم از ترکمانان
۷۳٫ سکینه خانم از جماعت ترکمان
۷۴٫ سمن برخانم از مردم چرکس ملقب به باش آچق که در ناسخ التواریخ صنم خانم از جماعت عثمانلو ذکر شده است .
۷۵٫ سید نسا خانم از سادات کاشان
۷۶٫ شاخ نبات خانم از مردم گرجستان
۷۷٫ شاه پرور خانم از قبیله قراچورلو
۷۸٫ شاه پری خانم ملقب به سردار که در موسیقی دستی تمام داشت .
۷۹٫ شاه پسند خانم شیرازی بود و مهارت فراوان در موسیقی داشت .
۸۰٫ شاه پسند خانم دختر رمضان بیگ از مردم خمسه (زنجان)
۸۱٫ شاه صنم خانم از قبیله بزچلو
۸۲٫ شاه نبات خانم گرجی بود .
۸۳٫ شاهنواز خانم گرجی بود و مادر آقا بیگم خانم که در ناسخ التواریخ شاه فراز خانم آمده .
۸۴٫ شاهویردی خانم دختر استاد محمد رضا قارچی
۸۵٫ شرف خانم از مردم زنجان
۸۶٫ شکوفه خانم گرجی بود .
۸۷٫ شمشاد خانم از ترکمان یموت
۸۸٫ شهربانو خانم از قبیله خدابنده لو
۸۹٫ شهربانو خانم از بنی اسرائیل
۹۰٫ شهربانو خانم از مردم مازندران
۹۱٫ شهناز خانم قزوینی بود .
۹۲٫ شهناز خانم از قبیله شقاقی
۹۳٫ شیرین خانم از بنی اسرائیل
۹۴٫ شیرین خانم از ارامنه ارمنستان
۹۵٫ شیرین خانم از مردم اصفهان
۹۶٫ صنم بر خانم از جماعت تثمانلو
۹۷٫ طاووس خانم ملقب به تاج الدوله از مردم اصفهان که سوگلی فتحعلی شاه بود
۹۸٫ طرلان خانم دختر اله یارخان قلیجه لو
۹۹٫ طوطی خانم از ارامنه
۱۰۰٫ طوطی خانم از طایفه کارخانه زند .
۱۰۱٫ غنچه دهان خانم از قبیله ترکمان کوکلان
۱۰۲٫ فاطمه خانم مشهور به سنبل باجی از بلوک کرمان
۱۰۳٫ فاطی خانم شیرازی بود .
۱۰۴٫ فخر جهان خانم دختر آقا محمد جعفر کاشی
۱۰۵٫ ککلیک خانم از ارامنه
۱۰۶٫ کلثوم خانم از سادات پازوار
۱۰۷٫ کوچک خانم قبلا زن سلیمان خان اعتضاد الدوله بود که فتحعلی شاه او را به زنی گرفت .
۱۰۸٫ کوچک خانم از بنی اسرائیل
۱۰۹٫ کوچک خانم از مردم شیراز
۱۱۰٫ گلابی خانم از زندیه بود .
۱۱۱٫ گل اندام خانم از بنی اسرائیل
۱۱۲٫ گل بخت خانم از ترکمانان یموت وی قبلا در حرمسرای آقا محمد خان بود و پس از مرگ سرسلسله قاجار این زن به ازدواج فتحعلی شاه در آمد همان گونه که قبلا گفتیم آقا محمد خان نیز با وجود خواجه بودن به جنس زن علاقه ای داشت و در خلوت به آزار و اذیت آنان می پرداخت و بدین وسیله خود را ارضاء می کرد .
۱۱۳٫ گل بدن خانم ملقب به خازن الدوله از مردم گرجستان
۱۱۴٫ گل پری خانم گرجی بود .
۱۱۵٫ گل پیرهن خانم گرجی بود .
۱۱۶٫ گلی خانم مشهور با آلاگوز از مردم قراباغ
۱۱۷٫ گل صبا خانم از جماعت ارامنه
۱۱۸٫ گنجشکی خانم از مردم اصفهان
۱۱۹٫ گوهر خانم دختر ندرقلی خان زند
۱۲۰٫ گوهر خانم دختر فتحعلی خان پسر رضا قلی خان عموی فتحعلی شاه
۱۲۱٫ گوهر خانم دختر بابا خان تانکلی
۱۲۲٫ گوهر خانم از طایفه کلیایی
۱۲۳٫ گوهر تاج خانم دختر میرزا محمد خان دولوبیگلربیگی تهران
۱۲۴٫ لولی خانم از ارامنه
۱۲۵٫ ماه آفرین خانم دختر گل محمد خان شیرازی
۱۲۶٫ ماهی خانم از جماعت بنی اسرائیل
۱۲۷٫ مرال خانم از ترکمانان بود .
۱۲۸٫ مروارید خانم از قبیله بزچلو
۱۲۹٫ مریم بیگم از زنان عقدی فتحعلی شاه و دختر شیخ علی خان زند
۱۳۰٫ مریم بیگم دختر جعفر خان زند
۱۳۱٫ مریم خانم گرجی بود .
۱۳۲٫ مریم خانم از بنی اسرائیل
۱۳۳٫ مریم خانم از مردم گرجستان که در ناسخ التواریخ نامش کربلایی مریم خانم آمده است .
۱۳۴٫ مشتری باجی شیرازی بود و وقوفی تمام در موسیقی داشت
۱۳۵٫ معصومه خانم از بنی اسرائیل
۱۳۶٫ ملک جهان خانم شیرازی بود .
۱۳۷٫ ملک سلطان خانم از ارامنه
۱۳۸٫ ملک سلطان خانم دختر ابراهیم خان دولوی قاجار
۱۳۹٫ منیژه خانم شیرازی بود.
۱۴۱٫ میرزا مریم دختر محمد تقی بیگ استر آبادی
۱۴۲٫ ناز آفرین خانم از مردم شیراز
۱۴۳٫ نازک بدن خانم از مردم قراباغ
۱۴۴٫ نبات خانم دختر تقی خان قاجار
۱۴۵٫ نبات خانم از جماعت بنی اسرائیل او نخست زن جعفر قلی خان عموی فتحعلی شاه بود ، سپس به زوجیت شاه در آمد فتحعلی شاه نیز او را طلاق داد و پس از گذشتن ایام عده وی را به زنی با میرزا شفیع صدر اعظم عقد بست در ناسخ التواریخ نامش حاجیه نبات خانم آمده است .
۱۴۶٫ نبات خانم قزوینی بود .
۱۴۷٫ نبات خانم دختر کربلایی محمد مازندرانی
۱۴۸٫ نرگس خانم از ارامنه
۱۴۹٫ نرگس خانم از مردم گرجستان
۱۵۰٫ نرگس باجی از ارامنه
۱۵۱٫ نسا باجی از بزرگ زادگان طالش
۱۵۲٫ نسا خانم از مردم عرب
۱۵۳٫ نوبهار خانم از مردم قرای تهران
۱۵۴٫ نور سلطان خانم از قبایل ترکمان
۱۵۵٫ نوش آفرین خانم دختر بدرخان زند
۱۵۶٫ نه نه خانم خواهر محمد مهدی خان پازواری
۱۵۷٫ نه نه خانم ملقب به مهد علیا از مردم ساری
۱۵۸٫ نیاز خانم از مردم مجوس ( زرتشتیان ) بود .
۱۵۹٫ هما خانم از قبیله کرد جهان بیگلو
۱۶۰٫ یاسمن خانم از ارامنه
شاید به تصور بسیاری از آنها که مطالعه و تحقیقی در تاریخ ایران دارند موضوع بیان چگونگی حیات اجتماعی زنان و نقش آنان در امور سیاسی مملکت و اینکه نیمی از قشر جامعه به عنوان زن بازیچه دست شهوت رانان و عیاشان زمانه بوده اند حرف تازه و سخنی بدیع نباشد چه درجای جای تاریخ این سرزمین مواردی وجود دارد که به این گونه مطالب اشاره رفته است اما کوتاه و مختصر به گفته استاد باستانی پاریزی « متأسفانه مورخین قدیم ما خیلی کم در خصوصیات زندگی بزرگان و امراء وارد می شوند ، خصوصا در مورد روابط آنان با زنان و روابط زنان خانواده با یکدیگر و دخالت آنها در سیاست مملکت خیلی به اجمال و کنایه سخن به میان می آورند .
و این خاصه علاوه بر ترسی که از احتمال افشای آن داشته اند شاید بر خصوصیات اخلاقی و روحی و حجب اجتماعی و عصمت مذهبی خود مورخین نیز مربوط می شده است و با نتیجه از یک عنصر مهم تاریخ ساز که جای پای زن در تاریخ باشد غافل مانده اند خصوصا که وقتی بدانیم که بسیاری از کینه ها و نفرت های خانوادگی زنانه موجبات کشته شدن سرداران و بزرگان و جنگ های بین الملل و آشفتگی های اقتصادی و حتی سقوط دولت ها بوده است .
گر چه به کوتاه سخن ، حرم بازان و حرم سازان نیز بی آنکه خود بدانند جزئی از اسباب مضحکه نظام مبتنی بر خودکامگی و عیاشی هایشان شدند و در حرمسراهایی که ساخته بودند زندانی گشتند و بدون آنکه بتوانند اثری از شخصیت خود به عنوان یک انسان بروز دهند در کنار کنیزکان زیبا روی در جستجوی لذات حیوانی خویش عمر به پایان بردند . اصولاً در حکومت مطلقه که اختیار جمعی به دست یک تن نهاده می شود از تأثیر قدرت جنس لطیف در تبادلات سیاسی نباید غافل بود زیرا یک فرد هر قدر مقتدر نیز باشد مقهور نفس خویش است و زن تنها عاملی است که می تواند بر نفس آن فرد جبار مطلق العنان مسلط و قاهر شود .
« ابن خلدون » اندیشمند و جامعه شناس معروف ، ضمن بحث در پیرامون خصوصیات حکومت مطلقه و بریز و بپاش دستگاه سلاطین می نویسد : « یکی از مقتضیات طبیعی کشور داری ناز و نعمت و تجمل خواهی است و در نتیجه عادات و رسوم بسیاری در میان اعضای دولت رواج می یابد و دخل ایشان با خرج برابری نمی کند ، تهی دست در میان ایشان از بی نوایی می میرد و آن که در ناز و نعمت است مستمری خویش را صرف وسایل تجمل می کند و در فراخی معیشت و خوشگذرانی مستغرق می گردد . آنگاه این وضع به مرحله ای می رسد که کلیه حقوق و مستمری خدمتگذران دولت در برابر فزونی عادات تجملی کافی و وافی نمی باشد . »
« ابن خلدون » سپس در بیان نتیجه این گونه اعمال می نویسد : « در چنین شرایطی سلطان مستبد به مصادره اموال ثروتمندان می پردازد تا مخارج خود و ایادی و نزدیکان را تأمین کند و چون از این راه احتیاج دولت و اطرافیان فراهم نمی شود ، ناچار دولت با افزایش خراج های گذشته و تحمیل مالیات های جدید می کوشد اطرافیان و لشکریان را راضی نگه دارد ولی این کوشش ها بی حاصل است و اساس حکومت متزلزل می شود و همسایگان و قبایل تازه نفس از وضع موجود استفاده می کنند و بنیان دولت پوسیده را در هم می ریزند . »
-
کارنامه تحصیلی احمد شاه قاجار در ۱۳ سالگی + عکس
کارنامه تحصیلی احمد شاه قاجار در ۱۳ سالگی + عکس ۲٫۰۰/۵ (۴۰٫۰۰%) ۱ امتیاز احمد شاه آخرین پادشاه سلسلۀ قاجار بود که در سال ۱۲۸۸ شمسی در ۱۲ سالگی به سلطنت رسید و در سال ۱۳۰۴ با رای مجلس شورای ملی از سلطنت خلع […]
خارجیان علاقه خاصی به نظام قضایی ایران داشتند؛ زیرا تا سال ۱۳۴۷ه.ق/ ۱۹۲۸م از حقوق ویژه کاپیتولاسیون استفاده میکردند.
عکس هایی رمزآلود از بناهای متروکه ۱٫۰۰/۵ (۲۰٫۰۰%) ۱ امتیاز یک هنرمند و عکاس فرانسوی به نام دیمیتری، در صفحه اینستاگرام خود دست به کار جالبی زده است. او که یک طراح گرافیک است، به تاریخ و بقایای بناهای تاریخی بسیار علاقه دارد.
نظریه ویل دورانت درباره عشق/ ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه قسمت چهارم، بحثهای بسیار مفصل و جامعی در زمینه مسائل جنسی و خانوادگی به عمل آورده است.
تحلیل شخصیت شمر ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۲ امتیازs تحلیل شخصیت شمر/ تحلیل شخصیت شمر/ یکی از افراد مقابل ابا عبدالله الحسین علیه السلام، شمر بن ذی الجوشن است. از فرماندهان سپاه امام علی در جنگ صفین و جانباز امیر المومنین کسی که در میدان جنگ […]
رمزگشایی از یک جراحی شیطانی/ رمزگشایی از یک جراحی شیطانی؛ جمجمههایی که سوراخ میشدند: هزاران سال پیش، یک شیوه خاص جراحی به نام (Trepanation) وجود داشت که در آن جمجمه سر بیمار را بوسیلهی نوعی مته بخصوص سوراخ میکردند. مردم دنیای باستان از این […]
به نکات زیر توجه کنید