تزکیه نفس ۴٫۳۸/۵ (۸۷٫۵۰%) ۱۶ امتیازs
تزکیه نفس و تحصیل تقوی. امری است واجب در حالی که به فراموشی سپرده شده است و تا حتی بسیاری از بزرگان از آن غافلند اصل و هسته و ریشه تمام بدبختیهای ما و جامعه ما توجه نداشتن به مسأله نفسی و تزکیه آن است. (۱) به مرور زمان روحمان آلوده به اکثر رذائل و کثافات شده است که در نتیجه این آلودگی حس خداپرستی. دین خواهی و نوعدوستی و بسیاری از ملکات و سجایای انسانی به کنار رفته وجایش را به اطاعت از شیطان و چپاول و هرزگی و خیانت داده است. تزکیه نفس یعنی پاک و پاکیزه کردن نفس و روح همانند پاکیزه کردن و پاک نگهداشتن تن میباشد. (۲)
بطور کلی خداوند تمام انبیاء را در دنیا فرستاده تا سه چیز را به مردم تعلیم دهند که یکی از آنها تزکینه و تصفیه آنها که خود را از صفات رذیله پاک کنند. تزکیه یعنی پاک کردن و این پاک کردن به قسم در انسان متصور است یکی در بدن و دیگری در روح(۳) تزکیه و پاک کردن بدن به سه قسمت میباشد. ۱-پاک کردن خود از کثافت ظاهری بدن. 2-پاک کردن بدن از نجاست ظاهری.۳-پاک کردن بدن از چیزهائی که عارض بدن میشود.(۴)
تزکیه روح یعنی پاک کردن نفس از صفات و اخلاق رذیلهای که از اعمال و صفات شیطان است تزکیه نفس، انسان را سعادتمند و رستگار میگرداند و به همین جهت خداون متعال در قرآن میفرماید: مسأله تزکیه نفس و کسب کمالات روحی است و صراحتاً و بدون هیچ کنایه و استعارهای بشر را دعوت به تزکیه نفس و تقوی نموده است و حدود ۲۵ مرتبه از تزکیه نفس نام برده و انسانها را بسوی آن راهنمایی و ارشاد نموده است.(۵)
در آئین مقدس اسلام مسأله تزکیه نفس و کسب کمالات روحی به عنوان یک امر حیاتی و ضروری مطرح میباشد. چون فرض از خلقت که خداون میفرماید همین است. روح انسان همانند زمینی میباشد که اگر آب زلال فضائل و کمالات معنوی به آن نرسد و آن را سیراب نکند روح به نابودی و سیاهی کشانده میشود.(۴) پرواضح است که خداوند نیازی به سوگند و قسم ندارد ولی حقیقت تزکیه را با یازده قسم و سوگند یاد فرموده تا اهمیت آن را به بشر بفهماند.(۵) البته کمالات اخلاقی بعد از تزکیه نفس و پاک کردن نفس از رذایل نفسانی و شیطانی حاصل خواهد شد.(۳) باید دانست که تزکیه نفس یعنی پاک کردن روح از امراض روحی و بازگشتن به صراط مستقیم که از آن کم بیش فاصله گرفتهایم برای همه افراد بشر لازم و ضروری است.(۲)
فقط انسان بیدار و آگاه به حقایق درک میکند چقدر تزکیه نفس و کسب کمالات اهمیت دارد. بطوری که برای رسیدن به این هدف، حتی راضی میشود تمام اموال و هستی خویش را بدهد چون میداند آن چیزی که بدست میآورد ارزشش میلیاردها برابر بیشتر است.(۳) تزکیه نفس باعث سعادت و خوشبختی در این دنیا نیز میشود. حضرت امیرالمؤمنین میفرماید: بر فرض که نه امیدی به بهشت و نه بیمی و ترسی از جهنم داشته باشیم و بر فرض اینکه در روز قیامت پاداش و کیفری نباشد. باز هم لازم است که فضائل اخلاقی و کمالات روحی را کسب کنیم. زیرا فرا گرفتن صفات پسندیده و عمل برطبق آنها در زندگی مایه خوشبختی و سعادت و رستگاری میباشد.(۵) یکی از مهمترین وظیفه افراد برای ظهور حضرت ولیعصر پذیرش وجود مقدسش میباشد که این میسر نیست مگر با تذهیب نفس به همین دلیل بر همه افراد بشر لازم است که در برطرف کردن امراض روحی و رسیدن به عقاید صحیح و کامل الهی و تزکیه نفس و کسب کمالات روحی و انسانی کوشش کنند.(۱) تنها موقعی موفقیت در تزکیه نفس حاصل خواهد شد که به مداوای امراض روحی و پاک شدن و کسب کمالات روحی مصمم شده باشیم و نهایت کوشش و سعی خود را بکنیم.(۲) عواملی که باعث امراض روحی میشوند محیط فاسد و ناسالم، ارواح انسانی، امراضی مثل حسد، تکبر، حرص، طمع، بخل، حب ریاست، حب دنیا و دهها مرض دیگر که در حدود هفتاد و چند عدد آن اصلی و صدها ریشه فرعی را شامل میشود.
(۴)
فهرست امراض روحی و صفات حمیده
صفت حمیده روح در حالت مرض صفت حمیده روح در حالت مرض
خیر و نیکی شر و بدی خردمندی بیخردی
ایمان کفر خاموشی پرگویی
تصدیق حق انکار حق رام بودن گردنکشی
امیدواری ناامیدی تسلیم حق شدن تردید کردن
دادگری ستم شکیبایی بیتابی
خشنودی قهر و خشم چشمپوشی انتقامجویی
سپاسگزاری ناسپاسی بینیازی نیازمندی
چشمداشت برحمت خدا یأس از رحمتش به یاد داشتن بیخبر بودن
توکل و اعتماد به خدا حرص در خاطر نگهداشتن فراموشی
نرمدلی سختدلی مهرورزی دوری و کنارهگیری
مهربانی کینهتوزی قناعت حرص و آز
دانش و فهم نادانی تشریک مساعی دریغ و خودداری
شعور حماقت دوستی دشمنی
پاکدامنی بیباکی و رسوایی پیمانداری پیمانشکنی
پارسایی دنیاپرستی فرمانبری نافرمانی
خوشرفتاری بدرفتاری تواضع بلندی جستن و تکبر
پروا داشتن گستاخی سلامت مبتلا بودن
فروتنی خودپسندی بامحبت بودن تنفر و انزجار
آرامی شتابزدگی راستگویی دروغگویی
حق درستی باطل نادرستی
امانت خیانت پاگیزگی پلیدی
پاکدلی ناپاکدلی حیا و آزرم بیحیایی
چالاکی سستی میانه روی تجاوز از حد
زیرکی کودنی آسودگی خود را به رنجانداختن
شناسایی ناشناسایی آسانگیری سختگیری
مدارا و رازداری خشونت و راز فاش کردن برکت داشتن بیبرکتی
یکرویی درویی و دغلی تندرستی گرفتاری
پردهپوشی فاش کردن اعتدال افزونطلبی
نماز گزاردن تباه کردن نماز موافقت با حق پیروی از هوس
روزه گرفتن روزه خوردن سنگینی و متانت سبکی و جلفی
جهاد کردن فرار از جهاد سعادت شقاوت
حج گزاردن پیمان حج شکستن توبه اصرار بر گناه
نگهداری سخن سخن چینی طلب آمرزش بیهوده طمع بستن
نیکی به پدر ومادر نافرمانی پدر و مادر دقت و مراقبت سهل انگاری
با حقیقت بودن ریا کاری دعا کردن سرباز زدن
نیکی و شایستگی زشتی و ناشایستگی خرمی و شادابی افسردگی و کسالت
خودپوشی خودآرایی خوشدلی اندوهگین
تقیه بی پروار مأنوس شدن خشن بودن
انصاف جانبداری باطل سخاوت بخیل بودن
خودآرایی برای شوهر زنا دادن
تقوی
کلمه تقوی از ماده «وقی» گرفته شده است یعنی به معنای صیانت و حفظ و نگهداری(۵) تقوی یعنی امتناع کردن از بدیها و پرهیز کردن از آنچه که هوای نفس به سوی آن انسان را دعوت میکند(۱) تقوی از «وقایه» است و آن عبارت است از محافظت شی از هرچه که به او زیان میرساند و تقوی یعنی نفس را در وقایه و حصار قرار دادن از آنچه که بیم میرود(۳) تقوی یعنی در روح و قلب خود حالت و قوتی بوجود آوریم که آن را مصونیت روحی و اخلاقی دهد که اگر فرضاً در محیطی قرار گیرد که وسائل و موجبات گناه و معصیت و مخالفت از قانون شرع فراهم باشد
(۲) تقوی انسان را از آسیب رذائل و آلودگیها نگاه میدارد و این ملکه خوشبختی در روح انسان ایجاد نمیشود مگر بعد از اینکه آن را از آلودگیها تزکیه کند وخداوند در قرآن حدود ۲۱۰ مرتبه از آن نام برده و بشر را دعوت به تزکیه و تهذیب نفس نموده است. (۴) حضرت علی(ع) به مسأله پر اهمیت تقوی و تزکیه نفس سفارش و وصیت مینمایند که: راه سعادت و رسیدن به آرزوهای دنیوی و معنوی فقط منحصر به تقوی و تزکیه نفس است پس به آن مبادرت کنید. (۵) تقوی کلید دوستی و پسانداز روز قیامت است. آزادی است از هر قید و رقیت و بندگی بوسیله تزکیه و تقوی انسان به هدف خویش می رسد و از دشمن نجات پیدا می کند (۲) تزکیه و تقوا داروی بیماری دلهای شما و شفای مرض بدنهای شما و اصلاح خرابی سینههای شما و مایه پاک شدن نفوس شما است.(۴) تزکیه روح چگونه موجب شفاء جسم میشود؟ اگر روح تزکیه شود بسیاری از مرضهای جسمی که نشأت گرفته از مرض روحی است از بین میرود و دیگر به فکر طغیان و چپاول نیست،مرض حرص و طمع ندارد تا دست به هر جنایتی بزند.(۶)
بعضیها خیال میکنند تزکیه نفس یعنی از بین بردن غرائز در حالی که این طرز فکر غلط است غرائز و انگیزههایی که در روح قرار دارد هر یک نقشی حیاتی برای روح دارند که روح را به کمال میرسانند چنانکه قرآن میفرماید : آیا پنداشتید که ما شما را به عبث و بیهوده (نه از روی حکمت) آفریدیم. وظیفه ما در تزکیه نفس این است که از این غرائز به طور صحیح استفاده کنیم. (۱)
خواب غفلت
مردم در خواب غفلت بسر میبرند لذا از حقایق و لذات معنوی چیزی نمیدانند و آن را درک نمیکنند. قبل از آنکه شما را بیدار کنند خود از خواب غفلت بیدار شوید یقظه و بیدرای اولین مرحله سیر و سلوک میباشد که سالک الی الله هدف از خلقت را درک میکند. (۴)
بیداری
باید دانست که خداوند متعال هیچ چیزی را عبث و بیهوده خلق نکرده است بلکه تمام افعال پروردگار از روی حکمت و مصلحت صورت میگیرد. چنانکه میفرمایند: پرورگارا این همه آسمان و زمین و این دستگاه با عظمت را بیهوده و باطل خلق نفرمودی(۳) اکثر مردم تا دم مرگ متوجه نمیشوند و از خواب غفلت بیدار نخواهند شد بلکه اسیر شیطان و نفس اماره بالسوء خواهند بود. (۵) اکثر مردم در خواب و غفلت بسر میبرند و پس از مرگ از خواب غفلت بیدار میشوند که دیگر ندامت و پشیمانی فائدهای ندارد و خداوند از آن روز هشدار و بیم میدهد(۲) بیداری و اگاهی در دین نعمتی است، بر کسی که (این بیداری) به او روزی داده شده است. (۱)
بزرگترین درسی که ما میتوانیم از سرگذشت سالکان بگیریم عبرت است یعنی با مقایسه کردن وضع روحی خود با سرنوشت آنان خود را از خواب غفلت بیدار سازیم و از حالت تاریکی و گناه و انحراف از صراط مستقیم به پاکی و صفا و صراط مستقیم برگردیم(۱) با خواندن شرح حال اولیاء خدا، سالک متوجه میشود که آنان در ابتداء امر انسانهائی عادی بودند ولی تغییر و تحول روحی که در خود بوجود آوردند از دامهای شیطان خود را رهانیدند و چنگ به فضل و رحمت خداوند زدند تا اینکه از اولیاء او گردیدند. لذا عبرت میگیرید که او هم با ایجاد تغییر و تحول روحی از کملین و اولیاء خدا گردد.(۴)
مدت مراحل
مراحل تزکیه نفس به اعتبار الودگیهای روحی برای افراد مختلف است یعنی مردم از آلودگیها و رذائل کمی برخوردار هستند. این افراد با تشخیص استاد مدت معینی برای عمل به دستور و نسخه، مراحل داده میشود و افرادی که آلودگی بیشتری دارند باز با تشخیص استاد مدت معین دیگری داده میشود(۳) بعضی خیال میکنند با یک عبادت پر زحمت و خستهکننده به مقصد میرسند و تمام کمالات روحی را کسب خواهند کرد و حال آنکه نتیجهای نمیگیرند و برعکس حالت خستگی روحی و انزجار از عبادت را در روح ایجاد میکنند. (۱) حقیقت این است که سالک الی الله نباید در خواندن دعا یا عبادت افراط و زیادهروی کند زیرا یا از عبادت زده میشود یا عبادت را از روی عادت و بدون هیچ اثر مثبتی در روح ندارد و برعکس اثرات منفی خواهد داشت. حضرت امیر در وصایائی که به فرزندش فرموده میگوید: فرزندم؛ در زندگی و عبادتت میانه رو باش و بر تو باد به انجام کاری که به مداوم آن را ادامه دهی. (۵)
درک الهامات رحمانی: در اثر تزکیه نفس سالک روحش از آلودگی و کثافات گناه و معصیت پاک میشود و قلب او جایگاه الهامات رحمانی که منشأ علم و حکمت است میگردد. نه اینکه خداوند بعد از تزکیه نفس به انسان الهام کند بلکه از اول خلقت بشر خداوند به او الهام میکند و خیر و شر را به او بوسیله نور عقل میفهماند ولی چون بشر به مرور زمان روح خود را آلوده به مخالفت با خداوند و اطاعت از شیطان کرده و دیگر درک و فهمیدن الهامات رحمانی برای او میسر نیست. (۲) لذا وقتی که مشغول تزکیه نفس شد و کثافات و رذائل را از قلب خود صیقل داد موجب افاضه علم و حکمت از جانب خداوند متعال به قلب سالک میشود(۳) دستورات و الهامات شیطان با فطرت و سرشت انسان منافات دارد لذا وقتی شخص مرتکب دستورات شیطان میشود و وسوسه های او را می پذیرد و به آنها ترتیب اثر می دهد بعد بسیار ناراحت می شود و حالت انزجار و ملامت به نفس را در خود مییابد. (۴) اهل تقوی هنگامی که از شیطان وسوسهای به دلشان رسد همان هنگام خدا را به یاد آورند و همان لحظه بصیرت و بینایی پیدا کنند. و با اطاعت و بندگی دلش را جایگاه فرشتگان و جایگاه تابش نور قدسی میسازد و به مقام والای نفس مطمئنه میرسد و مشمول این خطاب خداوند متعال میگردد. (۵)
استاد برای تزکیه نفس
راه پر مخاطره سیرالی الله بدون رهنما و استاد امکانپذیر نیست. هنگامی که آسانترین کارهای مادی و دنیوی بدون استاد و راهنما میسر نباشد چگونه میتوان بدون استاد و مربی، مشکلترین کارها که آدم شدن و کمال بندگی است یاد گرفت و انجام داد.(۱)
اول قرآن کریم:
خواندن آیات قرآن و فکر و تدبر کردن در معانی آنها بزرگترین فریادی است که انسان را از خواب غفلت بیدار میکند و اثر عجیبی در روح و روان انسانی که روحش نمرده باشد، میگذارد و آن را متوجه عالم معنی میکند. (۴) تلاوت قرآن کریم و تدبر در آیات آن سالک را از دامهای پر مخاطره شیطان نجات میدهد و انسان را از خواب غفلت بیدار میکند و او را به نعمت یقظه و بیداری میرساند. (۲) از حضرت امام صادق(ع) نقل شده: بدان که خداوند متعال دنیا را همچون دریایی عمیق و پر از خطر آفریده و آن را رهگذری خطرناک بر روی جهنم قرار داده است تا بندگان از آن به محل دائمی و همیشگی خود برسند. خداوند بندگانش را در این دنیا برای بندگی خویش مسکن داده و قرآن را به منزله ریسمان محکم، برای نجات آن فرستاده.(۱)
قرآن برای افرادی که (به خود یا دیگران) از جهت کثرت آلودگی) ظلم کردهاند جز خسارت و زیان چیز دیگری دربرندارد ئ بهرههای معنوی از آن نخواهد برد. (۳)
ارزش عالم با عمل:
اگر بخواهیم از خواب غفلت بیدار شویم باید با افراد آگاه و بیدار مراوده داشته باشیم با عالم با عمل که مراحل تزکیه نفس را در خود ایجاد کرده و موفق بوده است.(۵)
افراد تزکیه نفس کرده روی مرز صراط مستقیم راه میروند و بیم و ترسی ندارند و اگر به وظائفشان عمل میکنند از روی عشق و محبت به خداوند است و پروردگارشان را معبود حقیقی خود یافتهاند. (۳)
اگر تزکیه نفس همراه با علم باشد بسیار مفید بوده و سریعتر به مقصد خواهد رسید به همین جهت است که اسلام دستور داده است با علمائی که تزکیه نفس کردهاند معاشرت داشته باشیم چون معاشرت و مجالست با عالم عامل، هم انسان را از خواب غفلت بیدار میکند و هم او را بسوی کمالات سوق میدهد.(۲) همنشینی با عالم و پیروی از او، دینی است که خدا بوسیله آن پرستیده میشود و اطاعت عالم موجب بدست آوردن حسنات و محو گناهان است و برای مؤمنین ذخیرهای است و در زمان حیات مایه سربلندی و پس از مرگ موجب ذکر و خیر آنها است.(۴)
با توجه به روایات سالک درمییابیم که حتماً باید با عالمی که از طریق دستورات شرع مقدس خود را تزکیه کرده است و به کمالات روحی رسانده است مراوده و مجالست داشته باشد نه هر شخصی که ادعای علم تنها کرد او عالم باشد و با او مجالست داشته باشد.(۳) رسول اکرم فرمود: عابدان دلیل راهند که جماعت امت چشمشان به آنها دوخته شده است و بدنبال آنها حرکت میکنند. پس اگر دلیل ها ، راه خود را گم کردند، چه کسی راهروان را هدایت خواهد کرد؟(۵)
خواندن شرح حال اولیاء خدا:
یکی دیگر از راههائی که میشود بوسیله آن انسانهای خواب را بیدار کرد و متوجه تزکیه نفس و کمالات روحی نمود، خواندن شرح حال اولیا خدا، علماء و عالمین است که با مطالعه سرگذشت آنان درسهای عبرتانگیزی به انسانها داده میشود چنانکه خداوند در سوره یوسف میفرماید: سرگذشت آنان درسهای عبرت انگیزی، برای همه صاحبان عقل میباشد.(۲)
چون تزکیه نفس سالک را به قرب حقیقی و کمال بندگی پروردگارش میرساند لذا شیاطین جنی و انسی که مدعیان ارشاد راهنمائی هستند که در حقیقت گمراه کنندگان بندگان خدا میباشند، دامهایشان را پهن کردهاند و مشغول گمراهی خلق گردیدهاند و انسانی که خود جاهل است و راه سیر بسوی کمالات را نمیداند اگر بدون استاد و راهنما طی طریق کند و خودرو عمل کند دچار وسوسههای شیاطین انسی و جنی میشود و در نتیجه سلطنت او را میپذیرد.(۲) برای اینکه سالک الی الله بتواند از راه صحیح که همان قرآن و کلمات «اهل بیت عصمت و طهارت» «علیه السلام» باشد به قرب حقیقی و کمال بندگی پروردگارش برسد احتیاج به یک استاد و راهنمائی دارد که خود او از طریق قرآن و «اهل بیت عصمت» «علیه السلام» به مقصد رسیده باشد.(۴) خدای تعالی قرآن و کلمات هدایت کننده خود را فقط بر پیامبرش نازل کرده و تنها آن حضرت و اوصیانش در علوم و معارف دینی با خدا مرتبط بودهاند سپس آنان نیز این علوم و معارف را به شاگردان مکتبشان منتقل نمودند که ما باید آنان را یعنی شاگردان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت را استاد و راهنمای خود قرار دهیم.(۳) کسی که طلب راه و سلوک طریق خدا باشد اگر برای پیدا کردن استاد این راه نصف عمر خود را در جستجو و تفحص بگذارند تا پیدا کند ارزش دارد و کسی که به استاد رسید نصف راه را طی کرده است.(۵) فقهائی که نگه دارنده نفسشان باشند و محافظ دینشان میباشند و بر هواهای نفسانی خودشان غالب شدهاند و مطیع محض امامشان میباشند، چنین شخصی سزاوار پیروی و اطاعت در دین را دارد و مردم میتوانند از او استفاده کنند.(۲) چند مطلب بسیار مهم را در راه سیر الی الله در سوره کهف وجود دارد که اگر اینها نباشد سالک موفق به سیرالی الله نمیشود. اول: اینکه بدون استاد و راهنمای الهی که خود به کمال رسیده باشد، نمیشود این راه پرخطر را رفت. دوم: سالک باید صددرصد در مقابل استاد تسلیم باشد و در مقام سئوال و پرسش از دستورات استاد نباشد. سوم: سالک باید شخصیت و مقام ظاهری خود را در مقابل استاد فراموش کند. چهارم: سالک باید بداند که اگر سستی در اطاعت از استاد کرد یا زبان اعتراض را گشود. استاد میتواند او را رها کند و از خود دور سازد.(۴)
مراحل توبه :
حقیقت توبه :
سالکی که از خواب غفلت بیدار شده و حالت یقظه به او دست داده است و به فکر سیر و حرکت بسوی کمالات افتاده باید قدری راجع به حقیقت توبه اطلاعاتی پیدا کند. چون اولین قدمی که برمیدارد توبه است یعنی بازگشت بسوی خداوند، یعنی پاک شدن از گناهان گذشته و شستشوی قلب از کثافات و آلودگیهای روحی(۵) توبه و بازگشت به حق به اتفاق جمیع فقهاء و به حکم عقل واجب است. روح انسان همانند آینهای میباشد که بر اثر گناه و معصیت و نافرمانی از خداوند تیره و سیاه و تاریک میشود. لذا تابش نور حق بر آن فایدهای ندارد و آن را منعکس نمیکند.(۳) رسیدن به سعادت ابدی و نجات از مهلکات دنیا و آخرت متوقف است بر پاک کردن روح از کثافات و رذائل و رسیدن به انس و لقاء پروردگار و هر کس ممنوع از مشاهده و رسیدن به آن مقامات شود به انواع عقاب و آتش جهنم معذب میشود و از جمله اشقیاء میباشد. و این بدبختی و شقاوت سببی ندارد مگر معاصی و گناهان و رذائلی که بر روح چیره شده است و چارهای ندارد مگر توبه و استغفار و تزکیه کامل آن(۲) کسی که ایمان به خداوند و پیامبر و ائمه اطهار(ع) داشته باشد ولی اعمال او موافق دستورات اسلام راستین نباشد مانند کسی است که دست و پای او بریده شده و چشمهای او کور گردیده و کم کم به تمام اعضای او خلل رسیده در این صورت شکی نیست که عاقبت او مرگ و نیستی میباشد.(۴) سالک وقتی که از خواب غفلت بیدار شد باید سعی کند کامل نفس خود را تزکیه و پاک کند و صفات حمیده را کسب نماید و اول قدمی که برمیدارد توبه و بازگشت بسوی پروردگارش میباشد و باید این حقیقت را درک کند که از هر چه نهی شده است برای او ضرر دارد و به آنچه که امر شده است نفع میبخشد.(۲) توبه همانند دارویی میباشد که باید سالک الی اله با دستورات خاصی که متناسب با وضعیت روحی و آلودگی آن میباشد، استفاده کند و مطابق دستور. بدون هیچ کم و زیادی عمل کند(۵)
توبه نصوح:
یعنی سالک هنگامی که از خواب غفلت بیدرا شد متوجه میگردد که چه نعمتهای معنوی را از دست داده است و چقدر از قافله سالکین عقب مانده است لذا برای رساندن خود به این قافله در سعی و تلاش برمیآید و دنبال وسیلهای میگردد که سریع او را به مقصد برساند و عقب ماندگی او را جبران کند اینجا است که خداوند وعده داده که هر کس توبه نصوح کند عقب افتادگی او را جبران میکنم.
قبولی توبه:
اگر انسان از روی حقیقت توبه کند و متوجه شود بر اثر تخلف از دستورات خداوند، چه نعمتهایی را از دست داده است. یعنی از خواب غفلت بیدار شود، خداوند وعده داده است که استغفار و پوزش او را میپذیرد.(۲) خداوند وعده داده که هرگاه مؤمنی عمل صالحی انجام دهد که یکی بهترین اعمال صالح توبه بازگشت بسوی پروردگار است عقب افتادگی او را جبران میکند و تمام بدیهای او را تبدیل به خوبی و حسنات میگرداند(۳) شخص توبه کننده از گناه مانند کسی است که هیچ گناهی ندارد و دیگر اینکه بعد از گذراندن مرحله توبه در خود احساس سبکی عجیبی خواهد کرد مثل اینکه بار سنگینی را بر دوش میکشیدهای که آن را برداشته و راحت شدهای و دیگر اینکه شوق به کمال و معنویات در او زیاد میشود و دائماً در جستجوی لذات معنوی خواهد بود.(۵)
برنامهای برای مرحلهتوبه:
سالک الی الله بعد از اینکه حقیقت توبه و استغفار را درک کرد میتواند به این نسخه عمل کند تا از گناهان پاک شود. البته این نسخه حالت بهداشت عمومی را دارد و به علت اینکه افراد به تناسب افعال و کردارشان با هم اختلاف دارند لذا باید با استاد و فقیه جامعالشرایطی رجوع کنند و دستور خاص و لازم را بگیرند.(۴) سالک باید چهل روز در این مرحله بماند و به این دستورها خوب عمل کند. ۱-هر روز لااقل ۵۰ آیه از قرآن را با توجه بخواند. ۲-برای هر یک از اعضاء و جوارح عمده بدن استفغار کند. ۳- غسل توبه نماید. ۴-نماز توبه و استغفار را بخواند. ۵-مناجات تائبین حضرت سجاد را بخواند.(۲) سالک الی الله با اهمیت دادن به نماز اول وقت خود را در زمره شیعیان حقیقی خاندان عصمت و طهارت(ع) قرار میدهد و با این عمل علاقه و عشق خود را نسبت به عبادت و بندگی پروردگارش ثابت میکند.(۳)
مرحله استقامت
استقامت: بعد از مرحله توبه و بازگشت، سالک الی الله باید در نفس و روح خود ایجاد عزمی راسخ و قاطعیتی بی بدیل ایجاد کند. لذا وارد در مرحله استقامت میشود یعنی سالک الی الله باید خود را با استقامت و صبر به روحیهای نیرومند و مقاوم در مقابل مشکلات مجهز کند تا به هر قیمتی که شده است خود را به مقصد برساند و از سیر الی الله بازنماند و به حدی قوی گردد که مقاومت در مقابل او غیر ممکن شود(۵) یک سالک باید بداند که بعضی از فشارها و سختیها و گرفتاریها امتحانی است برای او که بازگرداندن با گذراند این جلسات امتحانی بنحو مطلوب به مرتبهای از مقاصد عالیه کمالات میرسد.(۲)
بیشتر مردم که حرف از عدم توفیق و موفقیت خودشان که در هر کاری تا حتی در مسائل عبادی میزنند. علتش این است که تا به یک مانع برخورد میکنند فوراً هدف و مقصود را رها میکنند و از تعقیب آن منصرف میشوند و غافل از این امر مهم هستند که کامیابی و پیروزی از آن وقتی است که با وجود مشاهده موانع و جریانهای مخالف دست از تلاش خود نکشیده و آنقدر ایستادگی و استقامت از خود بخرج میدهد تا به مقصد برسد.(۳) تنها عدم ثبات رأی و نبودن استقامت و نداشتن پشتکار است که انسان را از کار و تلاش باز میدارد و موفقیت را از او میگیرد. ولی کمیابی با کسانی است که صفت استقامت را در خود ایجاد کردهاند و همانند کوهی ثابت قدم و محکمتر هستند(۴) اولیاء خدا هر گاه دست به کاری بزنند. خواه آن کار یا مسأله روحی یا عبادی و یا مادی و امور اجتماعی باشد. با نهایت استقامت و بردباری و حوصله خط سیر خود را رها نمیکنند و به راه دیگری منحرف نمیشوند، بلکه با آرامش و اطمینان تمام و امیدواری کامل پیش میروند آنقدر استقامت و پایداری از خودشان نشان میدهند تا از ثمره کار و عمل خود با بهترین وجهی نفع ببرد و از او لذت ببرد.(۲) سالک الی الله چون عملی را شروع کرد و دست به کاری زد اول باید آن را مطابق با رضای پروردگارش بیابد. سپس آن را با کامل خوبی به انجام رساند و اگر به مانعی یا مشکلی برخورد کرد با روی باز و دلی پر حوصله به استقبال آن رود تا موفق شود نه اینکه هر روز راه تازهای پیش بگیرد.(۳) قدم اولی که شخص درمرحله استقامت برمیدارد تا در مقابل مصائب دنیا صبور و با استقامت شود. تحصیل معرفت و تصحیح اعتقاد نسبت به خدای تعالی میباشد زیرا وقتی پروردگارش را شناخت به او تکیه میکند و از او استمداد میجوید و از این راه آرامش، قلب و دل او را بدست میگیرد لذا به آسانی مصائب را تحمل میکند.(۵) در این مرحله. برای اینکه از مسیر صراط مستقیم خارج نشویم و بلکه کاملاً پشت سر امام(ع) در حرکت باشیم، موظف هستیم که مراقبت کامل بر تمام اعمال. گفتار و نیات باطنیم داشته باشیم و لااقل شبی یکبار تمام اعمال و رفتار روزانهامان را محاسبه کنیم که خطایی از ما سر نزده باشد و یا اگر احیاناً اشتباهی رخ داده آن را جبران کنیم.(۲) پیامبر اکرم میفرماید: هر کس بر مصیبت شکیبا باشد تا جائی که آن را به خوبی و بردباری از خود بازگرداند خداوند برای او سیصد درجه مینویسد که فاصله میان هر درجه تا درجه دیگر به اندازه فاصله میان آسمان تا زمین است ولی صبر و استقامت در مقابل گناه و معصیت از تمام مراتب استقامت نیکوتر و پسندیدهتر است و خداوند متعال به چنین شخصی که صبر و استقامت در مقابل گناه و معصیت از خود نشان دهد ارزش فوقالعادهای عطا فرموده است.(۱) مرحله استقامت بر پایههای: صبر و بردباری، اعتماد به نفس، نترسیدن از غیر خدا، امید همراه تلاش و کوشش. تلقین به نفس،استوار میباشد که با تفضیل آنها را برای معرفت سالکین الی الله بیان میکنیم.(۴)
اعتماد به نفس:
اعتماد به نفس یکی از صفات خوبی است که باید سالک الی الله در مرحله استقامت آن را برای خود کسب کند.(۵) اعتماد به نفس یعنی در انجام کارها به خود تکیه کردن و روی پای خود ایستادن و از دیگران قطع امید نمودن این صفت خوب و پسندیده باعث موفقیت و پیروزی وسعادت دنیا و آخرت سالک میشود.(۳) اعتماد به نفس نداشتن و اتکاء به غیر یعنی آدمی درراه رسیدن به هدفها و مقاصد خود به امید این و آن بنشیند و از به کاربردن نیروی سعی و کوشش خود شانه خالی کند. صاحبان این صفت که همیشه به دیگران متکی هستند و از خود اراده ندارند و به راحتی در آغوش تنبلی و بطالت آرامیدهاند، در زندگی خود با شکست و عقب ماندگی و بدبختی مواجه هستند و دائماً در دام ندامت و پشیمانی بسر میبرند.(۵) اگر انسان با اعتماد به نفس و با پشتکار و کوشش به ممارست پرداخت و از ترس شکست ناامید نشد و فعالتهای خود را بکار انداخت و خستگی و رنج را تحمل کرد، هرگز عقبنشینی نخواهد کرد تا به مدارج عالی که مد نظرش است برسد.(۲) اگر سالک الی الله اعتماد به نفس نداشته باشد اراده او در اثر امید داشتن به دیگران ضعیف میشود و پشتکار و استقامتش را از دست میدهد و اعصاب او سست و ضعیف میشود به حدی که دیگر ارادهای از خود ندارد در نتیجه یأس و ناامیدی تمام وجودش را فرا میگیرد.(۲) علماء و اساتید تزکیهنفس، یکی از شرائط سیر الی الله را اعتماد به نفس میدانند که با این صفت که پایه استقلال فکری او استوار است،با آرامش خاطر و اطمینان کامل،بسیاری از مشکلات و سختیها را پشت سر میگذارد و با سرافرازی و پیروزی از آنها خارج میشود و بسوی کمالات معنوی پرواز میکند.(۴) صفت اعتماد به نفس منشأش اتکاء و اعتماد به خداوند است، چون سالک الی الله باید بداند، خداوند او را خلق نموده تا به مقام قرب پروردگار برسد. پس تمام قوای پیروزی و سعادت را در وجود او خلق کرده وهرگز او را رها نخواهد کرد.(۳)
نترسیدن از غیر خدا:
سالک الی الله در مرحلهاستقامت باید آنقدر نفس خود را تزکیه کند که از غیر خداوند نترسد فقط از پروردگار خود بیم داشته باشد تا او را سرپیچی نکند و از دائره بندگی و اطاعت او خارج نشوند.(۵) مؤمنینی که تبلیغ رسالت خداوند را به خلق میکنند و فقط از او میترسند و از هیچ کس دیگر جز خداوند نمیترسند، خداوند برای حساب و مراقبت کار خلق به تنهائی کفایت میکند.(۲) اکثر مردم از چیزهائی بدون هیچ سبب عقلی ترس و وحشت دارند مانند ترس از مرده، جن، شب تاریک و غیره که این نوع ترسها ناشی از ضعف روح و قوه واهمه انسان است که منجر به عقب افتادگی و عدم موفقیت در امور زندگی و کسب شرافت و کمالات میشود.(۲)
عوامل ترس:
۱-جهل و نادانی نسبت به خداوند و خصوصیات زندگی است. ۲-دور شدن از کمالات روحی ۳-وجود تخیلات بی پایه و اساس و دوری از واقعیات که ایجاد مشکل و ناراحتی میکند. ۴-وابسته بودن به دنیا و لذات زودگذر آن و توکل نداشتن به خداوند است.(۴) بعضی از ترسها مانند ترس از حیوان درنده یا آتش یا برق و… که جنبهعقلانی دارد یعنی عقلاء حکم میکنند که انسان باید با این چیزها با احتیاط برخورد کند که ضرری متوجه آنها نشود از مورد بحث ما خارج است.(۳) وقتی سالک الی الله از هیچ چیزی نترسید و فقط از خداوند عالم ترسید آن هم ترس از این جهت است که او را عصیان نکند و از اوامرش سرپیچی نکند که در کمال بدبختی واقع خواهد شد و اگر فقط او را اطاعت و بندگی کند و سلطنت او را بر خود پذیرفت به کمال سعادت خواهد رسید، دیگر از هیچ چیزی نمیترسد و حتی ترس از روزی فردا ندارد در این صورت آرامش و اطمینان کاملی بر قلبش حکمفرما خواهد شد و با دلی آرام و قلبی مملو از محبت و امید به پروردگار مهربان به سیر الی الله ادامه میدهد
.(۵) امید یعنی مقصدی که انسان برای رسیدن به آن تلاش و کوشش میکند و آرزو دارد به آن برسد به همین جهت آدمی برای بهتر زیستن شب و روز در تقلا و تلاش است.(۳)
راه مبارزه و چاره یأس: ناامیدی را از روح خود پاک کند؛ باید بداند که دنیا و زندگی پر از مشقات و ابتلائات که لازمه این دنیای دنی است میباشد و کسی نیست که به طریقی دچار ابتلائات و مشقات نباشد.(۱) سالک الی الله هرگز از رحمت خداوند مأیوس نباید باشد و یقین و اعتقاد کامل به رحمت خداوند داشته باشد.(۴) یک سالک نباید یأس و ناامیدی را در روح خود جای دهد بلکه باید در مرحله استقامت با امید به رحمت خداوند و با امید رسیدن به مقاصد خود، تلاش کند تا عاقبت به مقصد برسد.
(۳)
تلقین:
تلقین عبارت است از یک فرایندی که بدون دلیل منطقی مورد قبول انسان قرار می گیرد و یا یک القای فکری به وی می باشد و تلقین یک اثر تصوری است که انسان آن را به عنوان واقعیت قبول میکند.(۵) تلقین پذیری افراد متفاوت است مثلاً اگر یک اتومبیلی در خیابانی که در حال حرکت است و ناگهان ترمز شدیدی کند و از آن صدای بلند و ناهنجاری بلند شود. مردمی که در پیاده رو در حال پیادهروی هستند هر یک به نحو خاصی عکسالعمل نشان میدهند؛ افراد بر اثر صدای اتومبیل و تلقینپذیری یک نوع خاص عکسالعمل نشان میدهند که نشأت گرفته از اختلاف روحیات در شدت و ضعف آنها است.(۲) ولی هر کس به یک نحوی تلقینپذیر است فقط باید تلقینات نسبت به معلومات و عقائد اشخاص تعیین شود تا زودتر اثر کند.(۱) در تلقین پذیری افراد، شخصیت تلقین کننده نیز بسیار مهم است یعنی هر قدر درجه و مقام اجتماعی تلقین عملی میباشد. مثلاً اگر یک شخص بیسواد به مریضی بگوید فلان دارو برای مرض شما خیلی مفید است ممکن است مریض به گفته او توجهی نکند ولی اگر یک پزشک آن دارو را معرفی کند مریض مورد تلقین قرار میگیرد.(۴) اکثر مرضهای روحی را میتوان با تلقین معالجه کرد و اگر تلقین بطور دقیق و صحیح انجام شود میتوان شخص را هیپنوتیزم کرد.(۳) در تلقین کردن چند چیز لازم است تلقین باید با معلومات و عقائد مریض تناسب داشته باشد. حرف و تلقین از راه اعصاب، غدد مترشحه داخلی را تحریک میکند و در نتیجه غدد مترشحه داخلی هرمونهائی تولید میکنند که شخص را معالجه یا بیمار میکند.(۵)
بسیاری از بیماران را میتوان با کمک تلقین و ایجاد عقائد صحیح در نهادشان، آنها را نجات داده یعنی اول به آنها تلقین سلامتی کرد و دوم با بالا بردن ایمان و معرفتشان به پروردگار آنها را به رحمت خداوند امیدوار ساخت که نتیجه موفق به سلامتی کامل روح و جسم میشوند.(۲) در افرادی که ضعفهای روحی دارند میتوان با تجویز تلقین و با در نظر گرفتن این شرائط آنها را از این امراض رهائی بخشید. مثلاً شخصی که در مقابل مشکلات، زود خود را میبازد یا وسواس دارد و هرگز بر مشکلات و یا وسوسه خود پیروز نمیشود.(۱)
مرحله صراط مستقیم
صراط مستقیم یعنی راهی که انسان را به خداوند متعال میرساند و آن یک راه بیشتر نمیباشد و در کتب لغت از آن تعبیر کردهاند به «الواضح من الطریق» یعنی راه واضح و روشن خداوند متعال و آیات فراوانی بشر را به صراط مستقیم خوانده است.(۳) فقط راهی که انسان را نجات میدهد و به سعادت میرساند فقط پیروی از دستورات پروردگار و واقع شدن در جاده شریعت الهی و متابعت نکردن از نقطه مقابل عبودیت و بندگی پروردگار یعنی شیطان میباشد.(۴) و آن افرادی که خداوند به آنها صراط مستقیم را به عنوان نعمت عطا فرموده «انبیاء» و «ائمه هدی» (علیهالسلام) میباشند که در اثر واقع شدن در صراط مستقیم دین با آنان محشور خواهد شد و به تصریح قرآن تفسیر «انعمت علیهم» انبیاء و ائمه هدی میباشند.(۵) خداوند در سوره حدید میفرماید: کسانی که از خداوند متعال و حضرت رسول اکرم(صلیالله علیه و آله) اطاعت کنند و ایمان آورند آنان را ملحق به شهداء و صدیقین مینماییم.(۲) حضرت صادق میفرماید: آن راهی است بسوی معرفت خداوند و آن دو مرحله است صراطی در دنیا و صراطی در آخرت. اما آن صراطی که در دنیا میباشد امامی است که واجب است بر همه از او پیروی کنند و هر کس او را در دنیا بشناسد و به او اقتدا کند. از صراطی که در آخرت است عبور خواهد کرد که آن پلی است بر روی جهنم و هر کس آن امام را نشناسد در روز قیامت قدمتی متزلزل خواهد بود.(۱) هر گاه سالک الیالله میزان اعمال خود را اهل بیت عصمت و طهارت (علیهالسلام) قرار داد او در صراط مستقیم واقع شده است و در این راه از هیچ چیزی دریغ ندارد. ولو با از دست دادن جان و مال باشد همانند اصحاب باوفای حضرت امام حسین(ع) که تمام هستیشان را فدای راهشان کردند و عاقبت به فوز و رستگاری عظمی دست پیدا کردند.(۳)
هر مقدار دقت فکر و عمل ما در حرکت صحیح و صراط مستقیم بیشتر باشد، قرب ما به اسوه بشریت حضرت «حجه بن الحسن العسکری» روحی فداء، امام زمانمان، بیشتر میشود و در واقع قرب ما به پروردگارمان بیشتر خواهد شد.(۴) وقتی انسان، وارد مرحله روحی جدیدی میشود باید مراحل قبلی را نیز حفظ و نگهداری کند، یعنی بعد از بیداری و یقظه برای همیشه بیداری را حفظ کند و مواظب باشد او را خواب غفلت فرا نگیرد و همچنین توبه و استقامت و صراط مستقیم باید برای همیشه حفظ شود و همچنین مراحل بعد از صراط مستقیم.(۵)
صراط مستقیم:
همانا از جانب خداوند برای هدایت شما نوری عظیم و کتابی به حق و آشکار آمد خداوند بدان کتاب هر کس را که از پی رضا و خشنودی او رود به «راههای سلامت» هدایت کند و او را از تاریکی (جهل و گناه) بیرون آورد و به عالم نور داخل گرداند و به «صراط مستقیم» وی را رهبری نمایند. در صورتی هادی و راهنمای سالک میباشد که در صراط مستقیم باشد یعنی شرط هدایت صراط مستقیم است.(۲) صراط مستقیم خود مشروط به چیز دیگری نیست لذا خداوند از آن به صراط مستقیم یاد نموده یعنی بدون اینکه به چیزی مقید باشد چون امکان دارد انتساب به غیر حق نیز گردد و باعث نزول از مرحله عبودیت و بندگی پروردگار شود.(۱) مطلبی که بسیار مهم برای سالک الیالله میباشد تا دچار افراط و تفریط نگردد نجات دادن خود از جهل و نادانی است چون یکی از عوامل بسیار مهم انحراف از صراط مستقیم جهل و نادانی میباشد که باعث انحراف عقائد او و احکام و گفتار و کردار و حتی فکر او از صراط مستقیم میشود.(۳) در این مرحله میبایست افکار و عقاید را صددرصد با نمونه کامل و اصلی صراط مستقیم یعنی پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) تطبیق داده شود و همچنین اعمال خود را نیز صددرصد مطابق رساله علمیه مرجع تقلید قرار دهیم بدون یک ذره افراط و کوچکترین تفریطی در تمام آنها.(۴)
تعدیل غرائز یا افراط و تفریط: عاملی که موجب ارتکاب جرم و جنایت در انسان میباشد احساسات و غرائزی است که تعدیل نشده، تمایلات و خواهشهای نفسانی است که در صراط مستقیم واقع نشده و همانند حیوان لجام گسیختهای است که همواره در ضمیر و نهاد مردم حکومت میکند و آنان را برای ناپاکی و انحراف از صراط مستقیم سوق میدهد.(۴) با قرار دادن نفس در صراط مستقیم میتوان تمایلات و خواهشهای او را تعدیل نمود و از مرض افراط و تفریط نجات داد و به همین مطلب حضرت علی(ع) اشاره فرمودند: تنها وسیلهای که میتوان تضاد تمایلات را از میان ببرد و هر یک از غرائز و خواهشهای طبیعی انسان را در جای خود به اندازه صحیح ارضاء نماید تعدیل تمایلات و محدود کردن تمنیات درونی او است.(۱) راه نجات از مرض افراط و تفریط که بتوان این غرائز را مهار کرد و در جای صحیح از آن استفاده نمود که سعادتبخش و موجب هدایت و آرامش نفس گردد، حرکت در صراط مستقیم میباشد.(۲) به جهت تعدیل غرائز و خواهشهای نفسانی است که خداوند به حرکت در صراط مستقیم اهمیت زیادی داده و در روایتی فرموده: یک ساعت حرکت بر عدل (صراط مستقیم) بهتر از هفتاد سال عبادت میباشد.(۳) سالک باید نفس سرکش و آلوده و سیاه را معالجه کند و آن را در صراط مستقیم واقع سازد تا احتیاجی به ریاضت که چه بسا مخالف شرع مقدس اسلام است نباشد و غرائز و خواهشها را مانند شهوت تعدیل نمود.(۵)
تزکیه نفس کلاس و درس میخواهد تا به آن درسها و تمرینات که از آیات و روایات استخراج شدهاند ملکه پاکی و تزکیه کامل در روح ایجاد شود تا به مرز صراط مستقیم حرکت کند و این درسها و تمرینات نیاز به یک استاد و مجتهد باکمالی است که درسها و تمرینات را از آیات و روایات استخراج کرده باشد و در دسترس شاگرد قرار دهد.(۴) «حد» یعنی حائل و مانع بین دوچیز، مثلاً دیوار حائل و مانع از اختلاف و اشتباه دو مالک میباشد. و لذا خداوند متعال برای بشر در افعال و گفتار حد و مرزی قرار داده که اگر از این حد و مرز تجاوز کند در حقیقت به خود ظلم کرده و از صراط مستقیم منحرف شده است.(۱)
هرگاه انسان از خواب غفلت بیدار شد و خود را در راستای تعدیل غرائز و صراط مستقیم قرار داد و از افراط و تفریط دوری گزید ایمان او مستقر میشود و دیگر هرگز حاضر نیست ولو یک لحظه از صراط مستقیم منحرف شود.(۲) سالک در تمام اعمال و حتی عقائدش باید پیروی از خاندان عصمت و طهارت(ع) بکند با اطاعت آنان خود را در صراط مستقیم قرار داده و به مرز عبودیت پروردگار رسانده است.
(۳)
گفتار سالک باید در صراط مستقیم باشد:
سالک الیالله باید همانطوری که اعمال و کردارش را در صراط مستقیم قرار میدهد گفتار و اقوالش را نیز در صراط مستقیم قرار دهد چون انسان الفاظ و کلمات را که استعمال میکند برای ادای معنا و نیت اوست و میتواند معنا و نیت خود را به عبارت و الفاظی که شیرین و خوشینه باشد بیان کند.(۵) شخصیت افراد را میتوان از طریق تکلم و کلماتی که بکار میبرند شناخت و به همین دلیل است که حضرت علی(ع) میفرماید: شخصیت افراد در زیر زبانشان پنهان است هنگامی که زبان به سخن باز کردند شخصیت آنان آشکار میگردد.(۴) یک سالک باید عفت کلام را حفظ کند و هرگز کلام زشتی در کلماتش بکار نبرد در احادیث اهل بیت(ع) از گفتن بعضی الفاظ و از استعمال بعضی عبارات نهی شده است و همچنین از کلام رکیک و فحش و ناسزا جداً نهی شده است.(۱) باید توجه به این مطلب داشت که لعن فرستادن بر دشمن اسلام و اهل بیت(ع) غیر از فحش و کلام قبیح است و لعن فرستادن و اظهار تنفر از دشمنان اهل بیت(ع) نشانه ایمان است.(۲)
سالک الیالله هر سخن و گفتاری برای او جائز میباشد مگر آن مواردی که شارع مقدس حرام کرده باشد در مرحله صراط مستقیم نه فقط اعمال و گفتارش روی مرز و حدود تعیین شده باشد بلکه حالت هدایتگری و ارشاد مردم بسوی حق و حقیقت را در رفتار و کلماتش پیدا کرد.(۳)
محاسبه و مراقبه:
محاسبه و مراقبه دو امر بسیار مهمی است که سالک را بسوی صراط مستقیم دین سوق میدهد و او را از دچار شدن انحراف و دامهای شیطان نجات میدهد برای تسهیل برنامه محاسبه و مراقبه: سالک باید شبها قبل از خواب اعمال خود را محاسبه کند.(۵) اعمال و کرداری که از صراط مستقیم منحرف بوده، به یاد سالک نمیآید برای رفع این فراموشی در تمام مدت روز و شب سالک الیالله مراقبه شدید بر اعمال و کرداری میزند یا حرفی میزند مراقب خود باشد که از صراط مستقیم منحرف نشود.(۴) هرکس نفس خود را محاسبه نماید سود و بهره میبرد و هر کس از آن غافل شود خسارت و زیان نصیبش میشود و هرکس از خداوند بترسد ایمن میگردد.(۱)
نظم و انظباط:
یکی از برنامههای بسیار مهم که سالک الیالله در مرحله صراط مستقیم باید به آن توجه داشته باشد و در امور زندگیش آن را پیاده کند نظم و انضباط است که در پیشرفت سالک در این مرحله نقش بسیار مهمی دارد.(۲) سالک الیالله باید فرصتها را از دست ندهد و در مرحله صراط مستقیم با ایجاد کردن نظم و انضباط از تمام لحظات و فرصتهائی که بدست میآورد کمال استفاده را بکند چون معلوم نیست دوباره آن فرصت را به دست آورد.(۵) اولیاء خدا با نظم و تقسیم اوقاتشان کمال دقت را میکردند تا این فرصتها را از دست ندهند و از دوران کوتاه زندگی حداکثر استفاده را بکنند و در اثر همین نظم و برنامهریزی بوده که توانستند مراحل تزکیه نفس را تمام کنند و به سوی کمالات معنوی پرواز کنند.(۳) سالک الیالله طبق دستور اسلام باید در امور زندگی خود نظم و انضباط را حاکم سازد و ساعت عمرش را تقسیمبندی کند تا فرصتها را از دست ندهد.(۴) دینداری با بینظمی به طور کلی مخالفت و تضاد دارد حتی در احکام فروع دین اگر مکلفی عملی را برخلاف نظم آن انجام دهد باطل است و از او پذیرفته نیست.(۱) وقتشناسی معرف قیمت زندگی شبانهروزی ما است و حقیقت وجود ما همان قطعات شبانهروز است به همین جهت است که «نظم در زندگی» یکی از مسائل مهم اخلاقی در مرحله صراط مستقیم شمرده شده است.(۲)
اکثر ناراحتیهای عصبی از نداشتن نظم در زندگی است اگر در جامعهای همه بانظم باشند آن جامعه از بهترین جامعههای دنیا خواهد بود چون همه با آرامش و اعصاب سالم زندگی خواهند کرد.(۵) اگر نظم و انضباط در زندگی انسان حاکم شود هر روزی که میگذرد باشادابی و آرامش و بدون هیچ ناراحتی و کسالتی آن روز را به پایان میرساند و از نتیجه کار خود راضی خواهد بود.(۳) سالک الیالله با تفکر کردن در نظم دستگاه خلقت همچنانکه او را به خالق و معبود خود میرساند سرمشقی نیز هست برای او که از این سنت الهی که عبارت است از نظم و ترتیب در سرتاسر عالم، پیروی کند و روحش را با قانون نظم و انضباط تربیت نماید.(۲) سالک هرگاه دید که اعمال نامنظم و بیهوده انجام داده است خود را کنترل کند و روز بعد آن را تکرار نکند و کاملاً مراقب رفتارش باشد که نامنظم بوجود نیایند و از صراط مستقیم خارج نشود.(۴)
مرحله محبت:
محبت: محبت نیروی بسیار عظیم و قدرتمندی است که محرک بشر در تمام امور و مظاهر گوناگون زندگیش میباشد.(۱) محبت احساس مطبوع و دلپذیری است که با وجود آن مشکلات آسان میشود و مصائب و دردها قابل تحمل میگردد.(۳) محبت آدمی را برای فداکاری و از خودگذشتگی میکشاند و باعث میشود برای رضای محبوب از همه چیز خود بگذرد.(۲) حیات و محبت با یکدیگر توأمند هر موجودی که خواست، محبت و عشق نداشته باشد حیات ندارد و زنده نیست. هر موجودی که از حیات بیشتری بهره داشته باشد محبتش بیشتر است.(۵) محبت اصلی مال خدا است بخاطر اینکه جامع تمام نیکیها و خوبیها خدا است. به هر چیزی که انسانهای پاک و حقیقتطالب محبت پیدا میکنند، کاملش و اصلیش و واقعیاش مال خدا است.(۴) یکی از بهترین راههائی که انسان به کمال میرسد، نیروی محبت است یعنی این نیروی عظیم خدادادی را اگر در مسیر اصلی نه مجازی آن قرار داده شود به فیض کسب فضائل و دوری از رذائل نائل خواهد شد.(۳) محبت به علم و عالم، طبق فطرت اولیه، نوعی محبت به علم مطلق و عالم کل جهان هستی خداوند باری تعالی است که هیچ جهلی در او راه ندارد.(۱) مردم برای خدا شریک قرار میدهند و «محبت» را که باید به خدا داشته باشند به غیر خدا متوجه میکنند ولی آنهایی که ایمان آوردهاند بیشترین محبتشان به خدای تعالی است و اصولاً محبت با معرفت صحیح تنظیم میشود.(۲) محبت از خواست شروع میشود و این خواستن زیاد میشود تا به عشق میرسد اگر محبت به این معنا در شخصی وجود نداشته باشد حیات ندارد خدای تعالی از هر موجودی محبتش بیشتر است، بخاطر اینکه حیاتش و خواستنش توأم با اراده است البته خدای تعالی را نمیتوان با هیچ موجودی مقایسه کرد اما از همه موجودات محبتش بیشتر است.(۵)
تنظیم محبت: سالک الیالله در مرحله محبت، باید محبت خود را تنظیم کند یعنی باید فقط خداوند را دوست داشته باشد و هرکس و یا هر شیء دیگر را هم اگر دوست میدارد فقط برای خداوند باشد.(۴) غیر از خداوند هیچ کس سزاوار محبت و دوستی نیست و اگر جز خداوند کسی یا چیزی قابل محبت و دوستی باشد باز باید از جهت تعلق و نسبتش به خداوند باشد که اگر او را دوست دارند به جهت منسوب بودن او به خداوند است.(۳) خداوند در سوره مجادله میفرماید: «پیدا نخواهی کرد قومی را که به خداوند و روز قیامت ایمان داشته باشند و در عین حال دشمنان خدا و رسول را دوست داشته باشند اگرچه آن دشمنان پدران و فرزندان و یا برادران و یا خویشان آنها باشند این مردم افرادی هستند که خداوند ایمان را در قلب آنها ثابت نموده و آنها را به نور قرآن مؤید و متصور گرانیده است.(۱) یک مسلمان باید قلبش را مملو از محبت پروردگارش کند و فقط او را دوست داشته باشد تا از مهلکات دنیا و آخرت نجات پیدا کند و راه سعات را بپیماید.(۲) اگر قلب مملو از محبت خدا و اولیاء او گردد بدون شک محبت دشمن خدا و اولیاء دشمن خدا در او دیگر جای ندارد.(۵) انسان نمیتواند محبتش را متوجه دو شیء که ضد همدیگر هستند بکند البته برگشت این نوع محبت به ایمان انسان است، یعنی اگر دو شیء، یا دو کس که با هم از جهت ایمان و عقاید اختلاف و ضد میباشند نمیتوان گفت به هر دو محبت دارد.(۴)
هر چیزی سببی دارد و محبت هم از آن ماهیاتی است که سبب دارد که اگر سبب محبت در ما ایجاد شود و هر قدر آن سبب شدت و ضعف داشته باشد محبت هم شدت و ضعف پیدا میکند.(۳) سالک الیالله از راه علم و معرفت به این حقیقت میرسد که هیچ چیز در عالم ملایمتر به طبع او از ذات اقدس خداوندی نیست زیرا هیچ چیزی به ما نزدیکتر از او نیست چنانکه قرآن میفرماید: «و ما از رگ گردن او (انسان) به او نزدیکتر هستیم».(1)
یکی از راههائی که سالک الیالله میتواند محبتش را متوجه خداوند کند تحصیل و ازدیاد معرفت خداوند میباشد چون عامل مؤثر محبت و دوست داشتن کسی یا چیزی، معرفت و شناخت آن کس یا آن چیز است یعنی اگر انسان مثلاً آب را بشناسد و خواص آن را بداند به همان اندازه از علم و معرفت به او گرایش و محبت پیدا میکند.(۴) انسانی که خداشناس شد میل و محبت به سوی خداوند دارد و هرچه علم و معرفتش نسبت به ذات اقدس زیادتر شود، میل و محبتش به خداوند زیادتر میشود.(۲) سالک میتواند از راه تفکر در صفات خداوند محبت پروردگارش را کسب کند لهذا یکی از اسباب ایجاد محبت تفکر در صفات کمال و جلال پروردگار است.(۵) سالک الیالله با تفکر کردن به صفت قیومیت پروردگار یقین پیدا میکند که تمام موجوداتی که در عالم وجود دارند قوامشان به ذات خودشان نیست بلکه به یک موجود دیگری است که او هستیش قائم به ذات خودش است.(۳) سالک هنگامی که از طریق تفکر و براهین پروردگارش را شناخت محبت به او پیدا میکند و مییابد که او خالق کل شیء است (سوره سجده). و فانی کننده هر چیزی است و فقط او است که باقی میماند (سوره قصص).(۱) یکی از راههای متوجه نمودن محبت به خداوند، به یاد آوردن نعمتهای پروردگار است سالک هر چه بیشتر نعمتهای پروردگارش را بشناسد. در مقابل محبت او زیادتر میشود. یکی از راههای محبت به خداوند، این است که سالک هرگز چشم طمع به مال مردم ندوزد، بلکه خود را در صراط مستقیم قرار دهد و تمام حوائجش را از پروردگارش طلب کند و نزد او عرض حاجت کند که خداوند دوست دارد بندهاش حوائجش را یکییکی نام ببرد و از او طالب کند.(۲) یکی از اسباب ایجاد محبت سنخیت روحی میباشد یعنی ایجاد صفات روحی محبوب در روح باعث تقرب و نزدیکی بیشتر به محبوب میشود.(۵) هر چیزی که ملائمت با طبع انسان داشته باشد آن چیز سبب برای محبت واقع میشود. مثلاً شما میوهای را دوست میدارید چون خوردنش و لذت آن ملائمت با طبع شما دارد حال اگر همین لذت از میوه را میتوانستیم از غیر آن میوه بدست آوریم میدیدید که آن میوه محبوب شما نیست بلکه آن مزه و طعم ملائمت با نفس شما بوده است لهذا آنها را دوست میدارید.(۳) انسان باید فقط آن کاملی را دوست بدارد که در ذاتش هیچ عیبی نباشد به همین جهت است که در مورد خداوند میگویند: صفت کمالش زائد بر ذاتش نیست یعنی او است که احد است او است که بیمثل است.(۴)
یکی از اسماء پروردگار قیوم است، یعنی قوامش به خودش است و در این صفت او یگانه و وحید است چون همه عالم و تمام موجودات را او خلق کرده است و تمام این موجودات در هستی و بقائشان محتاج اویند همانطور که قرآن میفرماید: ای مردم تمام شما محتاج به خداوند هستید و او است که بینیاز و ستوده است.(۳)
کنترل محبت: در این مرحله آنقدر محبت کنترل میشود که فقط باید خدا را دوست داشته باشد و اگر چیزی غیر از خدا را دوست میدارد به جهت انتساب او به خدا میباشد.(۱) سالک در هر حالی که باشد از خدای خود راضی و خشنود است اگر نعمتی از جانب حق به او برسد شکرگزار است و اگر نعمتی از او سلب و گرفته شود فزع و جزع نخواهد کرد بلکه راضی به رضای دوست است.(۴) تمام زهد و پارسائی در دو جمله از قرآن آمده است: هرگز به آنچه از دست شما رود دلتنگ نشوید و به آنچه که به شما رسد دلشاد و فرحناک نشوید. کسی که غم گذشته را نمیخورد و نسبت به آینده و عطاهائی که به او میشود آنقدر شاد نمیشود که از خداوند غافل شود و در اینصورت هر دو بال زهد را در اختیار گرفته است.(۵) زهد آن است که دلبستگی و محبت چیزی یا به کسی جز خدا، نداشته باشد و این دلبستگی ولو به کشکول باشد مانع است از رسیدن به کمالات و زاهد نیست.(۲)
شکوفایی محبت: سالک الیالله باید محبت خود را با عمل شکوفا و اظهار کند همانطوری که اگر محبت مجازی به معشوقی داشته باشد سعی میکند با کارها و گفتاری که معشوق خوشش میآید و خرسند میشود محبتش را به او اظهار کند.(۳) محبت در صورتی آشکار میشود که در مقام عمل خود را نشان دهد در این مرحله است که خواست و اراده محبوب را برخواست و اراده خویش مقدم میدارد. و درصدد کسب رضای محبوب و قرب محبوب برآید.(۱) سالک تا جائی میرسد که دوری محبوب برای او بسیار سخت میشود و هرگاه خبری از محبوب به گوشش برسد ناخودآگاه چشمانش پر از اشک میشود.(۴) انسان برای شکوفایی و اظهار محبت خود باید اولیاء خدا و دوستان خدا را دوست داشته باشد و از آنها اطاعت کند و ولایتشان را بپذیرد که در رأس آنها خاندان عصمت و طهارت(ع) میباشند.(۵) اگر بخواهیم محبتمان به خداوند را شکوفا و اظهار کنیم باید از طریق جانشینان او باشد، چون مستقیماً اظهار محبت به خداوند امکان ندارد چون او از سنخ وجود ما نیست لذا خداوند تبارک و تعالی بهترین مخلوقاتش را که خاندان عصمت و طهارت(ع) باشند برای هدایت و ارشاد خلق فرستاد که ایشان هم سنخ بشر بوده و بشر میتواند از راههای مختلف به آنها اظهار محبت و دوستی کند.(۲) سالک الیالله باید میزان محبتش، اهل بیت(ع) باشد و محبتش را روی آنان متمرکز سازد و هر کس و یا هر چیزی که به آنان نزدیکتر است بیشتر دوست داشته باشد تا بتواند محبتش را کنترل نماید.(۳) پیامبر میفرماید: هر کس با محبت بمیرد، شهید مرده است. هر کسی که با محبت «آل محمد» بمیرد آمرزیده مرده است. هر کسی با محبت بمیرد تائب مرده است. هرکسی که با محبت بمیرد مؤمن و کاملالایمان مرده است.(۱)
اثرات محبت: امام صادق(ع) میفرماید: آنگاه که برق محبت خداوند بر باطن بندهای بتابد و باطن او را روشن کند او را از هر چیز و از هر ذکر جز یاد خداوند نهی میسازد.(۴) اثر دیگر محبت به پروردگار این است که سالک با اولیاء الله و دوستان خداوند انس میگیرد و چون سنخیت روحی بینشان ایجاد شده است آنان را دوست میدارد و از محضرشان بهرههای معنوی زیادی میبرد.(۵) اگر مردم به عظمت و مقام محبت خدا پی بردند که تا چه اندازه نزد پروردگار بزرگ است بیتردید جز با خاک قدم او به خدا تقرب نمیجویند.(۲) دیگر از اثرات محب این است که سالک از مناجات و گفتگوی با محبوبش لذت میبرد و هرگز خود را تنها نمییابد و هرگاه در جای خلوتی قرار بگیرد با پروردگارش، محبوبش انسی میگیرد و مشغول مناجات میشود.(۳) از اثرات دیگر محبت به پروردگار این است که از مرگ ترس و بیمی ندارد بلکه مرگ را القاء پروردگار و دیدار محبوب خود میداند.(۱) یکی از آثار محبت به خداوند این است که سالک راضی به رضای محبوبش میباشد و هر چه او بخواهد میخواهد و در مقابل محبوبش تسلیم محض میباشد و هیچ اظهار ناراحتی و درد نمیکنند.(۴) سالک الیالله در این مرحله با برنامهها و معلوماتی که از طرف استاد به او داده میشود محبت خود را متوجه پروردگار مهربان میسازد و بدان وسیله محبتش را اظهار و شکوفا مینماید مثلاً با خواندن «زیارت جامعه کبیره» و با تأمل کردن در معانی آن محبت خود را نسبت به اولیاء خداوند اظهار میسازد که این خود محبت به پروردگار است.(۵) امام صادق(ع) درباره اثرات محبت « در … خداوند متعال به برکت وجود او بلاد و زمینهای خود را آباد میسازد و به واسطه بزرگواری او به بندگانش نظر لطف دارد » و هرگاه مردم خدای متعال را به حق آنان قسم میدهندخواستههای آنها را برآورده میکند و با لطف و مهربانی خود بلاها و گرفتاریها را از آنان برطرف میسازد.(۲)

به نکات زیر توجه کنید