جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
باز هم سیماى نماز
هر چه براى نماز گفته و نوشته شود حق آن ادا نمىشود و چگونه ممکن است عمودِ دین و پرچم اسلام و یادگار ادیان و انبیا و محور قبولِ همه اعمال در چند جمله بیان شود؟
نماز، برنامه هر صبح و شام است بهنگام صبح اولین کلامِ واجب نماز و بهنگام شام آخرین واجب، نماز است. پس آغاز و انجامِ هر روزت با یاد خدا و براى خدا است.
نماز در سفر یا وطن، در زمین یا هوا، در فقر یا غنى، رمز آنست که در هر کجا هستى و هر که هستى مطیع او باشى نه غیر او.
نماز، ایدئولوژى عملى مسلمان است که در آن عقائد و افکار و خواستهها و الگوهاى خود را بیان مىکند.
نماز، استحکام بخشیدن به ارزشها و جلوگیرى از فروپاشى شخصیتِ افراد و اعضاى جامعه است که اگر مصالح ساختمان سُست باشد ساختمان فرو مىریزد.
اذانِ نماز، شیپورِ توحید است که سپاه متفرّقِ اسلام را در یک صف و زیر یک پرچم فرا مىخواند و آنان را پشتِ سر امامى عادل قرار مىدهد.
امام جماعت یکى است تا رمز این باشد که امام جامعه نیز باید یکى باشد تا اداره امور متمرکز باشد.
امام جماعت باید مراعات ضعیفترین مردم را بکند و این درس است که در تصمیمگیرىهاى جامعه مراعاتِ طبقه محروم را بکنید. پیامبر خدا بهنگام نماز صداى گریه طفلى را شنید نماز را به سرعت تمام کرد تا اگر مادر طفل در نماز شرکت کرده کودکش را آرام کند! (۵۲)
اولین فرمان بدنبال آفرینش انسان، فرمان سجده بود که به فرشتگان فرمود: براى آدم سجده کنید. (۵۳)
اولین نقطه زمین (مکّه و کعبه) که از زیر آب بیرون آمد و خشکى شد مکان عبادت بود. (۵۴)
اولین کار رسول خدا پس از هجرت به مدینه ساختن مسجد بود.
نماز هم انجام معروف است هم نهى از منکر. هر روز در اذان و اقامه مىگوییم «حىّ على الصلوه حىّ على الفلاح حىّ على خیر العمل» که همه امر به بالاترین معروفها یعنى نماز است.
از سوى دیگر نماز انسان را از فساد و فحشا بازمىدارد: «اِنَّ الصَّلوهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنکَر» (55)
نماز، حرکاتى است برخاسته از آگاهى و شناخت. شناختِ خداوند که به فرمان او و براى او و اُنس با او قیام مىکنیم و لذا قرآن ما را از نماز در حال مستى (۵۶) و کسالت (۵۷) نهى کرده است تا آنچه را در نماز مىگوییم با توجه و آگاهى باشد.
نماز، آگاهىبخش است. هر هفته روزهاى جمعه نمازجمعه برپا مىشود و قبل از نماز دو خطبه خوانده مىشود. این دو خطبه بجاى دو رکعت از نماز و به عبارتى جزئى از نماز است. خطبههایى که به فرموده امام رضاعلیه السلام باید مردم را از تمام مسائل جهان آگاه کند.
شنیدن خطبهها و آنگاه نماز خواندن یعنى آگاه شدن و بعد نمازخواندن.
نماز خروج از خود و پرواز بسوى خداست و قرآن مىفرماید:
«وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْت فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» (58) هرکس از خانهاش به قصد هجرت بسوى خدا و رسولش خارج شود و سپس مرگ او را دریابد پاداشش بر خداست.
امام خمینى مىفرماید: هجرت از خانه دل بسوى خدا، یکى از مصادیق آیه است، هجرت از خودپسندى و خودخواهى و خودبینى به سوى خداپرستى و خداخواهى و خدابینى بزرگترین هجرتهاست. (۵۹)
نماز به منزله اسم اعظم الهى بلکه خودِ اسم اعظم است.
در نماز، عزّت ربّ و ذلّت عبد مطرح است که این دو مقام بس عالى است.
نماز پرچم اسلام است. «عَلَمُ الْاِسْلامِ اَلصَّلوه» (60)
همانگونه که پرچم نشانه است، نماز نیز نشانه و علامت مسلمانى است. چنانکه پرچم مورد احترام است و اهانت به آن، اهانت به یک ملّت و کشور است، اهانت و بىتوجهى به نماز نیز بىتوجهى به کلّ دین است. چنانکه برپابودن پرچم نشانه حیات سیاسى و نظامى و قدرت است. در برپابودن نماز نیز این امور مطرح است.
نماز و قرآن
در مواردى قرآن و نماز در کنار هم آمدهاند، مانند:
«یَتلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ اَقامُوا الصَّلوهَ» (61)
قرآن تلاوت مىکنند و نماز به پاى مىدارند.
و یا در جاى دیگر مىفرماید: «یُمَسِّکوُنَ بِالْکِتابِ وَ اَقامُوا الصّلوه» (62) به قرآن تمسّک مىجویند و نماز به پاى مىدارند.
گاهى براى نماز و قرآن، یک صفت آورده شده، چنانکه کلمه ذِکر هم به قرآن گفته شده است: «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّکر» (63) ما ذکر را نازل کردیم. و هم فلسفه نماز شمرده شده است: «اَقِمِ الصَّلوهَ لِذِکْرى» (64) نماز را بخاطر یاد من به پاى دار.
جالب آنکه گاهى بجاى کلمه نماز کلمه قرآن آمده است، مانند آیه «اِنَّ قُرآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً» (65) که گفتهاند مراد از قرآن الفجر، نماز صبح استبگذریم که خواندن قرآن بصورتِ حمد و سوره، یکى از واجباتِ نماز است و بحث نماز در اکثر سورههاى قرآن، هم در بزرگترین سوره (بقره) و هم در کوچکترین سورهها (کوثر) آمده است.
نماز و قصاص!
نه تنها در اسلام، بلکه در همه ادیان الهى قانون قصاص مطرح است که طبق آن کیفر کسیکه گوش قطع کند آنست که گوشش بریده شود و کیفر کسى که دندان بشکند آنست که دندانش شکسته شود تا عدالت اجرا شود. یکى از موارد قصاص آنست که دست دزد باید قطع شود، ولى فقط چهار انگشت او، و کف دست باقى مىماند. زیرا قرآن مىگوید: «وَ اَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ» (66) محلّ سجده براى خداست.
چون انسان هنگام سجده باید کف دست خود را بر زمین گذارد لذا در کیفر سارق باید به مسأله نماز و سجده توجه داشت و کف دست او را قطع نکرد تا حقّ عبادت حتى براى سارق هم محفوظ بماند!
نماز و رهبرى
اگر نماز توسط رهبران الهى اقامه شود بساط ظلم و طاغوت را برهم مىزند. نماز عید امام رضاعلیه السلام آنچنان با هیبت و عظمت آغاز شد که حکومت ظالم بر خود لرزید و فهمید که اگر این نماز به پایان برسد حکومتِ بنىعبّاس نیز به پایان خواهد رسید. لذا مأمون دستور داد که امام را از وسط راه بازگرداندند.
دلیل آنکه نمازهاى امروز مسلمین اثرى ندارد آنست که به قسمتى از قرآن عمل شد و قسمتى فراموش شد. زیرا قرآن مىفرماید:
«وَاَقیمُواالصَّلوهَ وآتُوا الزَّکاهَ وَ اَطیعُوا الرّسُولَ» (67)
نماز به پاى دارید و زکات دهید و از رسول خدا اطاعت کنید.
امّا امروز بعضى نماز مىخوانند و زکات نمىدهند و بعضى اهل نماز و زکات هستند، ولى ولایت کفار را پذیرفتهاند. به عبارت دیگر ایمان به خدا دارند، اما کفر به طاغوت ندارند و این ایمان ناقص است. در حالى که خداوند مىفرماید: «فَمَنْ یَکْفُر بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدْاسْتَمْسَک بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقى» (68) هرکس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به ریسمان محکم الهى چنگ زده است.
یعنى هم کفر به طاغوت و هم ایمان به خدا لازم است، در حالى که امروزه مسلمین برائت از کفر و طاغوتها را فراموش کردهاند. لذا قرآن در مورد کسانى که به طاغوت مراجعه مىکنند مىفرماید: آنها خیال مىکنند که مؤمن هستند: «اَلَمْ تَرَ اِلىَ الَّذینَ یَزْعُمُونَ اَنَّهُم آمَنُوا»
نمازهاى مشکلگشا
اسلام سفارش مىکند هرگاه حاجت یا مشکلى داشتید، با خواندن نمازهایى مخصوص حلّ مشکل خود را از خدا بخواهید، که مناسب است در اینجا یک نمونه از آن نمازها را بیاوریم.
نماز جعفر طیّار
جعفر طیّار برادر حضرت علىعلیه السلام است که در هجرت به حبشه توانست با استدلال و رفتار مناسب خود دل نجاشى و عدّه کثیرى را به اسلام جذب کند و مؤسّسِ اسلام در قارّه آفریقا شود. او در جنگ موته دو دستش را در راه خدا داد و خداوند بجاى آن دو بال در بهشت به او داد و لذا به جعفر طیّار مشهور شد. هنگامى که جعفر از حبشه بازگشت، پیامبرصلى الله علیه وآله به او فرمود: آیا مىخواهى هدیه با ارزشى به تو عطا کنم؟ مردم گمان کردند که حضرت مىخواهد طلا یا نقرهاى به او بدهد و لذا هجوم آوردند تا هدیه پیامبر را ببینند. اما پیامبر فرمود: نمازى به تو هدیه مىکنم که اگر هر روز آنرا انجام دهى، از دنیا و آنچه در دنیاست براى تو بهتر باشد و اگر هر روز یا هر جمعه یا هر ماه یا هر سال بجاى آورى، خداوند گناهان بین دو نمازت را (گرچه یکسال باشد) بیامرزد.
این نماز به سندهاى معتبر از شیعه و سنّى نقل شده است و نام اِکسیر اعظم و کبریت احمر به خود گرفته است.
امام صادقعلیه السلام مىفرماید: هرگاه مشکل یا حاجتى داشتید پس از خواندن نماز جعفر دعا کنید که انشاءاللّه مستجاب مىشود. نحوه این نماز در اوایل مفاتیح در اعمال روز جمعه پس از ذکر نمازهاى امامان معصوم آمده است.
البتّه این نماز یکى از دهها نماز مستحبى است که براى رفع مشکلات وارد شده است. اخیراً کتابى تحت عنوان نمازهاى مستحبى تألیف شده که حدود سیصدوپنجاه نماز مستحبى را با اسم و رسم آورده است و این خود از اهمیت نماز است که اینهمه تنوّع دارد و بهر مناسبتى نمازى وارد شده است.
قداست نماز
قداستِ نماز به قدرى است که زمانِ اجراى بعضى مراسم مانند قَسم و اداى شهادت، بعد از نماز قرار داده شده است.
قرآن در سوره مائده آیه ۱۰۶ مىفرماید: هرگاه کسى در سفر دچار بیمارى شد و در آستانه مرگ قرار گرفت، دو نفر مسلمان و یا غیر مسلمان را بر وصیّتِ خود گواه گیرد، لکن مراسم اداى شهادت باید پس از نماز باشد، یعنى آن دو نفر پس از اداى نماز حاضر شده و با قسم خوردن شهادت دهند که فلان مسلمان در مسافرت چه وصیت کرده است.
امروزه مرسوم است که مراسمِ قسم را در حضور قرآن و با دست گذاردن بر قرآن انجام مىدهند، امّا خود قرآن در این مورد مىفرماید: مراسم قسم پس از انجام نماز باشد!
جامعیّت نماز
خداوند، هم در آفرینشِ تکوینى و هم در دستورات تشریعى عالىترین و کاملترین برنامهها را بکار برده است. مثلاً در آفرینش شیر مادر تمام ویتامینهایى را که نوزاد نیاز دارد در شیر مادر جمع کرده است.
اگر به آفرینشِ انسان نگاه کنیم مىبینیم آنچه در طبیعت وجود دارد در وجود انسان نیز قرار داده شده است.
اگر در طبیعت صداى رعد است، در انسان فریاد است.
اگر در طبیعت گیاه و نبات است، در انسان رویش مو است.
اگر در طبیعت رودخانه است، در انسان رگهاى ریز و درشت است.
اگر در طبیعت آب شور و شیرین است، در انسان اشک شور و آب دهان شیرین است.
اگر در طبیعت معادن بسیار است، در انسان استعدادهاى نهفته فراوان است.
شعرى است که به حضرت علىعلیه السلام نسبت مىدهند که فرمود:
أتزعم انّک جِرم صغیر
و فیک انطوى العالم الاکبر
اى انسان! تو گمان مىکنى جُثّه کوچکى هستى، درحالى که جهانى بزرگ در تو نهاده شده است.
نماز نیز یک هنرنمائىِ الهى است که خداوند تمام ارزشها را به نحوى در آن قرار داده است. چه کمالى است که براى انسان ارزش باشد اما در نماز یافت نشود؟
یاد خدا، یک ارزش و تنها وسیله آرامبخش دلهاست و نماز یاد خداست. «اللّه اکبر»
یاد قیامت یک ارزش و بازدارنده از گناه و فساد است و نماز یادآور «یوم الدین» است.
در خطّ انبیا و شهدا و صالحان بودن یک ارزش است و ما در نماز از خدا مىخواهیم در «صراط الذین انعمت علیهم» قرار بگیریم.
انزجار و برائتِ خود را از ستمپیشهگان و گمراهان با جمله «غیر المغضوب علیهم ولاالضّالین» اعلام مىداریم.
عدالت که در رأس همه ارزشهاست در امام جماعت نماز لازم شمرده شده است.
پیروى از امام جماعت در نماز، یک اصلِ با ارزش اجتماعى است که بجاى خودسرى و تکروى تابع رهبرى عادل باشیم.
در انتخاب امام جماعت همواره توجه به ارزشهاست: عادلترین، فقیهترین، فصیحترین،…
ایستادن رو به قبله یادآور ارزشهاى بسیارى است، مکّه شکنجهگاه بلال، قربانگاه اسماعیل، زادگاه علىبنابیطالب، پایگاه قیام مهدى، آزمایشگاه ابراهیم و عبادتگاه تمام انبیا و اولیاست.
در نماز هرچه هست تحرّک است، در هر صبح و شام، در رکوع و سجود و قیام، حرکت در رفتن به مسجد و مصلّى، پس ساکن و ساکت و گوشهگیر نباش، بلکه همواره در تلاش و حرکت باش، البتّه در جهت خداوند و بسوى او.
در نماز روح و جان انسان غبارروبى مىشود، نماز، غبار غرور و تکبر را مىریزد، چون هر شبانهروز دهها بار بلندترین نقطه بدن را به خاک مىمالد. و سجده بر خاک بهتر از سنگ است که تذلّل در به خاک مالیدن است.
بر زمین و آنچه از زمین روئیده میشود سجده کن، بشرط آنکه خوردنى نباشد تا به فکر شکم نیفتى!
نیّت
اولین رکن نماز نیّت است.
نیّت، یعنى آنکه بدانیم چه مىکنیم و چه مىگوییم و براى که و چه حرکت مىنمائیم.
ارزشِ هر کارى به نیّت و انگیزه آنست، نه فقط صِرف عمل. لذا حساب کسى که بخاطر حفظ نظم و احترام به قانون، پشت چراغ قرمز مىایستد از حساب کسى که از ترس پلیس یا جریمه مىایستد جداست. در همه عبادات و خصوصاً نماز، نیّت جایگاه ویژهاى دارد و اصولاً چیزى که یک کار را عبادت مىکند، نیّتِ الهى آن کار است که اگر آن نیّت نباشد، هرچه هم ظاهر کار خوب و صحیح باشد، امّا ارزش عبادت ندارد. پیامبر گرامى اسلام در این باره مىفرمایند:
«اِنَّمَا الْاَعْمالُ بِالنّیَّات» (91)
کارها به واسطه انگیزهها ارزش پیدا مىکند وبا آنها سنجیده مىشود.
آرى، فرق مادى یا معنوى بودن یک کار، در تفاوت نیّتها و هدفهاست.
نیّت خالص
نیّت خالص آن است که انسان فقط براى خدا کار کند و در عمق جانش هدفى جز او و رضاى او نداشته و از مردم انتظار تشکر یا پاداش نداشته باشد. (۹۲)
نانى که اهل بیت رسول خداعلیهم السلام در چند شب پىدرپى هنگام افطار به یتیم و اسیر و فقیر دادند، ارزش مادّىِ زیادى نداشت، اما چون خالصانه بود خداوند بخاطر آن یک سوره نازل کرد. (۹۳)
و عطّار نیشابورى در مورد آن مىگوید:
گذشته زین جهانوصف سنانش
گذشته زآن جهان وصف سِه نانش
در تاریخ مىخوانیم که کسى در جبهه کشته شد و همه گفتند: او شهید است، اما حضرت فرمودند: او «قَتیل الحِمار» است، یعنى کشته راه الاغ! مردم تعجّب کردند، اما حضرت فرمود: هدف او از آمدن به جبهه، خدا نبود، بلکه چون دید دشمن سوار بر الاغ خوبى است، با خود گفت: او را مىکشم و الاغش را به غنیمت مىبرم، اما موفق نشد و آن کافر این مسلمان را کشت، پس او «قَتیل الحِمار» است. (۹۴)
خالص کردن نیت، کارى بس دقیق و مشکل است. گاهى افکار غیرخدائى چنان در عمق جان انسان رسوخ مىکند که خود انسان هم متوجّه نیست، و لذا در روایت آمده است: ریا و شرک از حرکت مورچه سیاه در شب تاریک بر سنگ سیاه، آرامتر و دقیقتر است. (۹۵) چه بسیار افرادى که به خیال خود قصد قربت دارند، اما هنگام فراز و نشیبها معلوم مىشود که قصد آنها صددرصد خالص نیست.
به قول علاّمه شهید مطهرى، نیّت یعنى خودآگاهى، و ارزش عبادت به معرفت و آگاهى است. در روایات مىخوانیم:
«نِیَّهُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ» (96)
نیّت مؤمن از عمل او بهتر است.
همانگونه که در مقایسه جسم و روح، روح مهمتر از جسم است و انسانیتِ انسان به روح اوست، در مقایسه عمل و نیّت، نیّت مهمتر از خود عمل است، چرا که روحِ عمل است.
نیّت به قدرى ارزش دارد که اگر انسان نتواند کار خیرى را انجام دهد، امّا نیّت آنرا داشته باشد که انجام دهد، خداوند پاداش آنرا به او مىدهد.
قصد قربت
قصد قربت، یعنى نزدیکى به مقام پروردگار، و ناگفته پیداست که وقتى مىگویند: فلانى به فلان مقامِ کشورى نزدیک است، مراد نزدیکى مکانى و جسمى و فیزیکى نیست وگرنه پیشخدمتها از همه نزدیکترند، بلکه مراد از نزدیکى، نزدیکى معنوى و مقامى و اُنس است.
انجام کارها براى جلب رضاى خداوند نیز به معناى آن نیست که خداوند تحت تأثیر کارهاى ما قرار بگیرد و تغییر حال بدهد، که در این صورت محلّ حوادث و تغییر مىشود، بلکه قرب به خدا، یعنى بالارفتن روح از نردبان وجود، که نتیجهاش نفوذ پیداکردن در هستى است. یعنى نزدیک شدن به سرچشمه هستى و او را در دل خود یافتن.
همانگونه که مراتب وجود در جماد و نبات و حیوان و انسان تفاوت دارد، مراتب انسانها نیز در قرب به سرچشمه هستى متفاوت است و انسان مىتواند تا آنجا به خداوند قرب پیداکند و مقرّب درگاه الهى شود که خلیفه خدا در روى زمین گردد. عبادت همراه با قصد قربت، انسان را نورانىتر، کاملتر و با ظرفیت وجودى بیشترى مىگرداند.
همه عبادات و خصوصاً نمازهاى مستحبى نقش مهّمى در این امر دارند، چنانکه در حدیث مىخوانیم:
«لا یَزالُ الْعَبْد یَتَقَرَّبُ اِلىَّ بِالنَّوافِل» (97)
انسان مىتواند همواره از طریق نمازهاى مستحبى به خدا نزدیک شود.
نمازِ واجب ممکن است از ترس دوزخ یا قهر خدا انجام شود، امّا نماز نافله نشانه عشق است و رمز اُنس با معبود.
درجات قرب
لفظ «درجات» در قرآن، مکرّر و با تعبیرهاى مختلفى آمده است که نکات لطیفى دربر دارد. براى بعضى مىفرماید: «لَهُمْ دَرَجات» (98) براى آنها درجاتى است. اما درباره عدّه دیگرى مىفرماید: «هُمْ دَرَجاتٌ» (99) آنان خود درجه هستند. مانند افراد بزرگى که اگر در پایین مجلس هم بنشینند آنجا مىشود بالا، یعنى خود آنان درجه سازند، نه آنکه درجه و مقام آنها را بالا ببرد.
این درجهبندى معنوى مخصوص انسانها نیست، بلکه سلسله مراتب در میان فرشتگان نیز هست. قرآن در مورد جبرئیل مىفرماید: «مُطاعٍ ثَمَّ اَمین» (100) یعنى مورد اطاعت دیگر فرشتگان است.
به هر حال درجات انسانها در اطاعت از خدا متفاوت است:
۱- گاهى فقط مطیع است، اما نه از روى رضا.
۲- گاهى نه فقط مطیع که محبّ است، یعنى بر اساس عشق و محبّت اطاعت مىکند.
۳- گاهى بالاتر از اطاعت و محبّت، به معرفت کامل مىرسد و هرچه مىبیند او را مىبیند.
حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: «ما رَأَیْتُ شَیْئاً اِلاَّ وَ رَأَیْتُ اللَّه قَبْلَه و بَعْدَه و مَعَه» (101)
راه رسیدن به قرب
رسیدن به قرب الهى و قصد قربت از دو راه است:
یکى شناخت عظمت و مقام خداوند و دیگرى شناخت پوچى و بىاعتبارى غیر او.
قرآن همواره نعمتها و الطاف الهى را بر بندگان مطرح مىکند تا انسان را عاشق خدا کند. ذکر صفات او، آفریدههاى او، امدادهاى مادى و معنوى او و دهها نعمت بزرگ و کوچک، همه و همه بخاطر آنست که محبت و عشق ما را به خدا زیاد کند.
از طرف دیگر آیات زیادى ضعف و پوچى غیر او را شمرده و مىفرماید: غیر او نه عزّتى دارد نه قدرتى، اگر همه جمع شوند و بخواهند مگسى خلق کنند نمىتوانند، جز او چه کسى مىتواند به نداى افراد مضطرّ و درمانده پاسخ دهد؟ آیا درست است که دیگران را در کنار خدا مطرح کنیم و آنها را همسان و یکسان با خدا بدانیم؟
خاطره
یکى از مراجع تقلید جهان تشیّع، آیهاللّه العظمى بروجردى بود. ایشان در ایام سوگوارى در منزلش عزادارى برپا مىکرد. در یکى از این جلسات حال ایشان خوب نبود، لذا در همان اتاق شخصى خود استراحت مىکردند و به صداى سخنران گوش مىدادند.
یکى از حاضران در مجلس عزا مىگوید: براى سلامتى امام زمان و آقاى بروجردى صلوات.
ناگهان دیدند که ایشان عصاى خود را به در مىکوبد، نزدیکان آقا حاضر شدند و پرسیدند: چه امرى دارید؟ این مرجع بزرگوار فرمودند: چرا نام مرا در کنار نام امامزمانعلیه السلام بردید؟ من که لایق نیستم شما نام مرا در ردیف نام امام ببرید و براى هر دو صلوات بفرستید. (۱۰۵)
این مرجع دینى که نایب امام زمان است حاضر نمىشود نامش در ردیف نام امام معصوم آورده شود، اما بسیارى از ما از روى کجفهمى و بىادبى، نام موجوداتى ضعیف و سراپا نیاز و احتیاج را در کنار خداوند قادر مطلق متعال قرار مىدهیم و گویا آنها را در یک ردیف مىدانیم.
کیفیّت یا کمّیت
اسلام به چگونگى کار و هدف و انگیزه آن توجه بسیار کرده است. قرآن از عملِ بهتر ستایش مىکند نه عملِ بیشتر، و مىفرماید:
«لِیَبْلُوَکُمْ اَیّکُم اَحْسَنُ عَمَلاً» (106)
خداوند شما را در بوته امتحان قرار مىدهد تا مشخّص شود کدامیک از شما بهترین عمل را بجاى آورد.
حضرت علىعلیه السلام در رکوع انگشترش را به فقیرى داد و آیهاى از قرآن بخاطر آن نازل شد. مردم گمان کردهاند نازل شدن یک آیه بخاطر یک انگشتر، از آن جهت بوده که انگشتر قیمتى بوده و لذا گفتهاند: قیمت انگشتر به مقدار خراج و مالیاتِ شامات و سوریه بوده است.
در حالى که انگشترى با چنین قیمت هرگز با زهد علىعلیه السلام سازگار نیست، چنانکه با عدل على هم نمىسازد که او چنین انگشترى در دست کند و بعضى در فقر و ندارى باشند. اما حقیقت آنست که نزولِ آیه «اِنَّما وَلِیّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُه وَالَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیموُنَ الصَّلوهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ» (107) بخاطر کیفیت عمل بود نه کمیّت آن، بخاطر اخلاص وقصد قربت بود، نه وزن وحجم وقیمتِ انگشتر.
خاطره
بهلول گروهى را دید که مسجدى مىسازند و ادعا مىکنند که براى خداست، او بر سنگى نوشت: بانى این مسجد بهلول است و آنرا شبانه بر در مسجد نصب کرد. روز بعد که کارگران سنگ را دیدند به هارونالرشید ماجرا را گفتند او بهلول را حاضر کرد و پرسید چرا مسجدى را که من مىسازم به نام خودت کردهاى؟
بهلول گفت اگر تو مسجد را براى خدا مىسازى بگذار نام من بر آن باشد خدا که مىداند بانى مسجد کیست، او که در پاداش دادن اشتباه نمىکند. اگر براى خداست چه نام من باشد چه نام تو این که مهم نیست. بهلول با این کار به او فهماند که قصد قربت ندارد بلکه قصد شهرت و نام دارد. به همین جهت قرآن اعمال کفار را به سراب تشبیه مىکند که بنظر آب مىآید امّا واقعیتى ندارد: «وَالَّذینَ کَفَروُا اَعْمالُهُم کَسَرابٍ بِقیعَه یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً» (108)
اعمال کافران همچون سرابى است در بیابان خشک، که انسان تشنه آنرا آب مىپندارد.
اصولاً اسلام، عملى را صالح مىداند که هر چهار عنصر آن نیک باشد: عمل، انگیزه، وسیله و شیوه.
نه تنها در ابتداى کار قصد قربت لازم است، بلکه در طول عمل باید قصد قربت دوام داشته باشد، والاّ کلّ عمل باطل است. اگر موتور هواپیما حتى دقیقهاى از کار بیفتد سقوط حتمى است. شرک و ریا در نیّت، حتى اگر یک لحظه باشد تمام عمل را حبط و نابود مىکند.
خاطره
در یک مسافرت هوایى، همه مسافرین هواپیما را که در آستانه حرکت بود پیاده کردند و ساعتها پرواز به تأخیر افتاد. سبب آنرا پرسیدم، گفتند: یک سوسک در هواپیما دیده شده است! گفتم: این همه تأخیر بخاطر یک سوسک! گفتند: بله زیرا چه بسا همین سوسک یک سیم را بجود و سیستم کنترل هواپیما مختلف شود و حادثهاى رخ بدهد.
چه بسا کارهاى خیرى که باید سبب پرواز انسان به سوى خدا شود، امّا بخاطر یک مرض روحى نه فقط موجب صعود، بلکه سبب سقوط او گردد.
امتیاز نیّت بر عمل
امتیازى که نیّت کار بر نفس کار دارد، این است که در انجام کار، گاهى ریا و خودنمائى مطرح است امّا در نیتّ چون یک امر درونى است و آثار ظاهرى ندارد، ریا و سمعه و امثال آن راه ندارد. امتیاز دیگر نیتّ بر عمل آنست که همیشه و همه جا ممکن است و شرائط خاصى نمىطلبد امّا انجام یک عمل نیاز به شرائط و امکاناتِ فراوانى دارد.
در روایات، عنوانى است به نام روایاتِ «مَنْ بَلغ» که این دسته روایات مىگوید: اگر کسى روایتى شنید که مىگوید فلان عمل پاداش دارد و آن عمل را انجام داد، خداوند آن پاداش را به او مىدهد گرچه آن روایت درست نباشد، زیرا کسى که به آن حدیث عمل کرده با حسن نیّت انجام داده است.
درجات نیّت
۱- گاهى ترس از قهر خدا یا طمع به لطف او انسان را به کارى وادار مىکند. چنانکه قرآن در این مورد مىفرماید: «اُدْعُوهُ خَوْفاً و طَمَعاً» (136) خدا را در هر حال بخوانید؛ چه حال ترس، چه امید.
و یا در جاى دیگرى مىفرماید: «یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً» (137) ما را در حال امید یا ترس مىخوانند.
۲- مرحله بالاتر آنست که انسان بخاطر تشکر از الطاف او کارى انجام دهد، گرچه پاداش یا کیفرى از جانب خداوند نباشد. چنانکه حضرت علىعلیه السلام مىفرماید: «لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلى مَعْصِیَتِهِ لَکانَ یَجِبُ اَلاَّ یُعْصى شُکْراً لِنِعْمَتِهِ» (138)
اگر خداوند بر معصیتش وعده عذاب نداده بود، بر انسان لازم بود بخاطر تشکر از نعمتهاى او نافرمانى او را نکند.
۳- مرحله بالاتر، قرب به اوست که انسان بدون چشمداشتى به بهشت و یا ترسى از دوزخ، خدا را عبادت کند چون تنها او را شایسته بندگى و عبادت مىداند.
۴- بالاترین مرحله آنست که عشق به خدا انسان را به کارى وادار کند، چنانکه علىعلیه السلام عشق به مرگ و لقاى خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بیشتر مىداند و حضرت قاسم فرزند امام حسن مجبتىعلیهما السلام در کربلا مىگوید: مرگ در راه خدا براى من از عسل شیرینتر است.
تکبیرهالاحرام
اللّهاکبر زائران خانه خدا، اوّلین کلام واجبشان گفتن لبیّک است که با گفتن آن وارد اعمال حج مىشوند و یک سرى چیزها بر آنها حرام مىشود.
نماز نیز با گفتن اللّهاکبر شروع مىشود و امورى را بر نمازگزار حرام مىکند، مانند خوردن، آشامیدن و حرف زدن، لذا به تکبیر اوّل نماز تکبیرهالاحرام مىگویند.
زائران مکّه در مسیر راه به هر فراز و نشیب که مىرسند لبیّک را تکرار مىکنند و این تکرار مستحب است. نمازگزار نیز در هر خم و راست شدن و قیام و قعود مستحب است اللّهاکبر را تکرار کند.
«اللّه اکبر» اوّلین کلمه واجب به هنگام صبح است.
اوّلین کلمهاى است که نوزاد مسلمان در آغاز تولد به عنوان اذان و اقامه مىشنود و آخرین کلمهاى است که بر مرده خوانده مىشود (در نماز میّت) و سپس وارد قبر مىشود.
یگانه ذکرى است که در نماز هم واجب است و هم رکن نماز است.
اولین جمله در سرود مسلمانان یعنى اذان است.
«اللّهاکبر»، بیشترین ذکرى است که هم در مقدّمات نماز، هم در خود نماز و هم در تعقیبات آن گفته مىشود، بطورى که یک مسلمان در طول یک روز فقط در نمازهاى پنجگانه واجب (نه نمازهاى مستحب) حدود ۳۶۰ مرتبه آنرا تکرار مىکند. بدین صورت که:
۱- براى هر ۵ نماز اذان وارد شده و در هر اذانى ۶ مرتبه «اللّهاکبر» گفته مىشود (مجموعاً ۳۰ مرتبه)
۲- براى هر ۵ نماز اقامه وارد شده که در هر اقامهاى ۴ مرتبه اللّهاکبر گفته مىشود (مجموعاً ۲۰ مرتبه)
۳- قبل از تکبیرهالاحرام، در هر ۵ نماز، ۶ تکبیر مستحب است و تکبیر هفتم همان تکبیرهالاحرام واجب است، (مجموعاً ۳۰ مرتبه)
۴- تکبیرهالاحرامِ آغاز نمازها که در مجموع ۵ تکبیر مىشود.
۵ – قبل از هر رکوع در ۱۷ رکعت یک تکبیر وارد شده است. (مجموعاً ۱۷ مرتبه)
۶- در هر هفده رکعت نماز دو سجده داریم که براى هر سجده دو تکبیر مستحب است، یکى قبل و یکى بعد از آن. (مجموعاً ۶۸ مرتبه)
۷- هر نماز یک قنوت دارد که قبل از هر قنوت یک تکبیر وارد شده است (مجموعاً ۵ مرتبه).
۸ – در پایان هریک از نمازهاى ۵گانه ۳ تکبیر وارد شده است. (مجموعاً ۱۵ مرتبه)
۹- بعد از هر نماز ۳۴ مرتبه تکبیر به عنوان تسبیحات حضرت زهرا مىگوییم. (مجموعاً ۱۷۰ مرتبه)
اما حیف که در طول عمر یک اللّهاکبر با توجه نگفتیم، که اگر انسانى با ایمان و توجه کامل هر روز بیش از ۳۶۰ مرتبه بگوید: خدا بزرگتر است، دیگر از هیچ قدرت وابرقدرت و توطئهاى هراس ندارد.
تکبیر در نمازهاى دیگر
در نمازهاى عید فطر و قربان، نه فقط در نماز که قبل و بعد نماز، شعارها همه تکبیر است.
در نماز آیات پنج رکوع داریم وبراى هر رکوع تکبیرى وارد شده است.
در نماز میّت نیز اصولاً ۵ تکبیر رکن نماز است.
در نماز چگونه تکبیر بگوییم؟
اسلام براى هر کار آدابى را بیان کرده است. در گفتن اللّهاکبر نیز آدابى باید مراعات شود، از جمله:
۱- هنگام گفتن تکبیر در نماز، دو دست را تا مقابل گوشها بالا بیاوریم، بطورى که وقتى دستها مقابل گوش رسید تکبیر تمام شده باشد.
امام رضاعلیه السلام فرمود: حرکت دستها در موقع تکبیر در توجه و ابتهال به خدا و حضور قلب مؤثر است. (۱۵۱)
۲- انگشتان دست موقع تکبیر بهم چسبیده باشد و بالا رود.
۳- کف دستها رو به قبله باشد.
روایات بلندکردن دست هنگام تکبیر را زینت نماز معرّفى کردهاند. (۱۵۲)
معناى تکبیر
اللّهاکبر، یعنى خدا برتر از همه موجوداتِ حسّى، ذهنى، مُلکى و ملکوتى است.
اللّهاکبر، یعنى خدا برتر از آنست که کسى بتواند او را توصیف کند.
اى برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم
وز هرچه گفتهایم و شنیدیم و خواندهایم
مجلس تمام گشت و به پایان رسید عمر
ما همچنان در اوّل وصف تو ماندهایم
امام صادقعلیه السلام مىفرماید: چون تکبیر مىگویى باید همه چیز نزد تو کوچک شود جز او. (۱۵۳) اینکه انسان با زبان تکبیر بگوید اما دل به دیگرى بسته باشد دروغگو و حیلهگر است و بخاطر همین امر خداوند شیرینى ذکر خدا را از او مىگیرد.
تکبیر در فرهنگ اسلامى
نه فقط در نماز، بلکه در بسیارى از موارد و مواضع، گفتن اللّه اکبر وارد شده است و لذا مسلمانان در صدر اسلام، هم در تلخىها و هم در شادىها تکبیر مىگفتهاند که ما به گوشهاى از آن اشاره مىکنیم:
۱- در جنگ خندق، مسلمین هنگام کندن خندق به سنگ محکمى برخورد کردند که کلنگ شکست اما سنگ نشکست. پیامبر آمد و با ضربهاى سنگ را شکست. مسلمانان یک صدا تکبیر گفتند و در همانجا پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: من سقوط کاخهاى روم و ایران را در برق و جرقه سنگها دیدم. (۱۵۴)
۲- علىعلیه السلام در جنگ صفین، هر کس را که مىکشت با صداى بلند تکبیر مىگفت و مسلمین با شمردن تکبیرها فهمیدند که حضرت چه تعداد را به هلاکت رسانده است. (۱۵۵)
۳- شبى که فاطمه زهراعلیها السلام را به خانه علىابن ابیطالبعلیهما السلام مىبردند هفتادهزار فرشته، تکبیرگویان به زمین نازل شدند. (۱۵۶)
۴- پیامبر گرامى ما بر جنازه فاطمه بنتاسد، ۴۰ تکبیر (۱۵۷) و بر جنازه عموى خود حضرت حمزه، ۷۰ تکبیر خواندند. (۱۵۸)
۵ – مستحب است در مراسم حج هر سنگریزهاى که به جایگاه شیطان پرتاب مىشود یک تکبیر گفته شود. (۱۵۹)
۶- در تسبیحات حضرت زهرا که ثوابش معادل هزار رکعت نماز مستحبى است، ۳۴ مرتبه تکبیر آمده است. (۱۶۰)
۷- هنگامى که پیامبراکرم متولد شد اولین کلمهاى که بر زبان آورد کلمه مبارکه اللّهاکبر بود. (۱۶۱)
۸ – روزى که مکّه بدست مسلمانان فتح شد، پیامبر وارد مسجدالحرام شد و به حجرالاسود اشاره کرد و تکبیر گفت و مسلمانان با صداى بلند چنان تکبیر گفتند که لرزه بر اندام مشرکین افتاد. (۱۶۲)
۹- در روایات مىخوانیم: هرگاه چیزى موجب تعجب شما شد تکبیر بگویید. (۱۶۳)
۱۰- در جنگ اُحُد، قهرمانى از کفار مبارز مىطلبید. حضرت علىعلیه السلام جلو رفت و چنان ضربهاى بر او وارد کرد که پیامبر و مسلمانان با صداى بلند تکبیر گفتند. (۱۶۴)
۱۱- پیامبراکرم به حضرت على مىفرمود: هرگاه به هلال ماه یا آینه نظر کردى و یا مشکلى به تو رو آورد ۳ مرتبه تکبیر بگو. (۱۶۵)
۱۲- زید فرزند امام سجادعلیه السلام که علیه حکومت بنىامیّه قیام کرد، شعارش اللّهاکبر بود. (۱۶۶)
۱۳- در جنگ بدر، پیامبرصلى الله علیه وآله در انتظار هلاکتِ یکى از سران دشمن به نام نوفل بود، همین که خبر دادند حضرت على او را از میان برداشت پیامبر تکبیر گفت. (۱۶۷)
۱۴- هنگامى که حضرت على به خواستگارى حضرت زهرا آمد، پیامبر فرمود: صبرکن تا موضوع را با دخترم فاطمه در میان بگذارم. اما حضرت زهرا سکوت کرد و چیزى نگفت. پیامبر فرمود: «اللّهاکبر سکوتها اقرارها». (168)
۱۵- در جنگ با خوارج، وقتى فرمانده آنها به هلاکت رسید، حضرت على تکبیر گفت و سجده کرد و همه مردم تکبیر گفتند. (۱۶۹)
۱۶- گروهى از یهود مسلمان شدند و به پیامبر گفتند: پیامبران قبلى جانشین داشتهاند وصىّ شما کیست؟
در اینجا آیه ولایت نازل شد که رهبر شما خدا و رسول او و مؤمنانى هستند که در حال رکوع زکات مىدهند. (۱۷۰) پیامبر فرمودند: به مسجد برویم. وقتى وارد شدند فقیرى را دیدند که خوشحال است و حضرت على در حال رکوع انگشتر خود را به او داده است. در این هنگام پیامبر تکبیر گفتند. (۱۷۱)
۱۷- گفتن تکبیر به هنگام ورود به حرم امامان معصوم سفارش شده است. چنانکه قبل از خواندن زیارت جامعه، ۱۰۰ تکبیر در سه مرحله مىخوانیم که به قول مرحوم مجلسى شاید دلیل این همه تکبیر آن باشد که جملاتِ زیارت جامعه شما را دچار غلوّ در مورد امامان نکند. (۱۷۲)
۱۸- حضرت علىعلیه السلام در قضاوتهاى خود وقتى مجرم را شناسایى مىکرد تکبیر مىگفت. (۱۷۳)
۱۹- میثم تمار که به جرم طرفدارى از حضرت علىعلیه السلام بدستور ابنزیاد به دار آویخته شد و با نیزه به او حمله کردند، در لحظه شهادت تکبیر مىگفت و از دهانش خون مىآمد. (۱۷۴)
۲۰- در شب معراج، پیامبر از هر آسمانى که مىگذشت تکبیر مىگفت. (۱۷۵)
۲۱- جبرئیل نزد پیامبر بود که حضرت على وارد شد جبرئیل گفت: اى محمّد! به خدائى که ترا به پیامبرى مبعوث کرد، اهل آسمانها از اهل زمین این على را بهتر و بیشتر مىشناسند، هرگاه او در جنگها تکبیر مىگوید ما فرشتگان نیز با او همصدا مىشویم. (۱۷۶)
۲۲- در جنگ خیبر وقتى مسلمانان وارد قلعه شدند، چنان تکبیر مىگفتند که یهودیان پا به فرار گذاشتند. (۱۷۷)
سوره حمد
پس از گفتن تکبیرهالاحرام، باید سوره حمد خوانده شود و اگر این سوره در نماز خوانده نشود، نماز باطل است. «لا صلوه الاّ بفاتحه الکتاب» (178)
نام دیگر این سوره، فاتحهالکتاب است، زیرا قرآن با این سوره آغاز مىشود. این سوره هفت آیه دارد (۱۷۹) و بنا به روایت جابربن عبداللّهانصارى از رسولاکرمصلى الله علیه وآله بهترین سورههاى قرآن است. (۱۸۰)
سوره حمد، تنها سورهاى است که بر هر مسلمانى واجب است حداقل روزى ده بار آنرا در نمازهاى پنجگانه خود بخواند.
در اهمیت این سوره همین بس که در روایات آمده: اگر هفتاد مرتبه این سوره را بر مرده خواندید و زنده شد تعجب نکنید. (۱۸۱)
از نامگذارى این سوره به فاتحه الکتاب، معلوم مىشود تمام آیات قرآن در زمان پیامبراکرم جمعآورى و به صورت کتاب درآمده و به امر ایشان در آغاز و ابتداى کتاب قرار داده شده است. آیات سوره مبارکه حمد، اشاراتى درباره خدا و صفات او، مسأله معاد، و درخواست رهروى در راه حق، و قبول حاکمیت و ربوبیّت خداوند دارد. همچنین در این سوره علاقه خود را به ادامه راه اولیاى خدا و بیزارى و انزجار از گمراهان و غضبشدگان ابراز مىکنیم.
سوره حمد مایه شفا است. هم شفا از دردهاى جسمانى و هم شفا از بیمارىهاى روحى. مرحوم علامه امینى در کتاب تفسیر فاتحهالکتاب روایات فراوانى را در این زمینه نقل کرده است.
گرچه بعضى افراد، بسماللّه را جزء سوره ندانسته و یا قرائت آن را در نماز ترک کردهاند، اما مورد اعتراض مسلمین واقع شدهاند. چنانکه معاویه روزى در نماز بسماللّه را نگفت، مردم به او اعتراض کرده و گفتند «اَسَرَقْتَ اَمْ نَسیتَ؟!» آیه را دزدیدى یا فراموش کردى؟ (۱۸۶)
فخر رازى در تفسیر خود شانزده دلیل مىآورد که بسماللّه جزء سوره حمد است و آلوسى نیز در تفسیر خود این اعتقاد را دارد. احمدبن حنبل نیز در مُسند خود آورده است که بسماللّه جزء سوره است.
به اعتقاد اهل بیت رسولاللّه صلواتاللَّهعلیهماجمعین، که صد سال سابقه بر رهبران فقهىِ مذاهب اهل تسنّن دارند و در راه خدا به شهادت رسیده و در قرآن نیز بر عصمت و پاکى آنها تصریح شده است، جمله «بسماللّهالرّحمنالرّحیم» خود آیهاى مستقل و جزء سوره است.
امامان معصومعلیهم السلام اصرار داشتند که در نماز «بسماللّه» را بلند بگویند و امام باقرعلیه السلام در مورد کسانى که آیه بسماللّه را در نماز نمىخواندند و یا جزء سوره نمىشمردند فرمود: «سَرقوا اَکرم آیه» (187) بهترین آیه قرآن را به سرقت بردند!
علامه شهید مطهرى در تفسیر سوره حمد، ابنعباس، عاصم، کسائى، ابنعمر، ابنزبیر، عطاء، طاووس، فخر رازى و سیوطى را از جمله کسانى معرفى مىکند که بسماللّه را جزء سوره مىدانستهاند. البتّه در ابتداى سوره برائت (سوره توبه)، بسماللّه نیامده است که به فرموده حضرت علىعلیه السلام بخاطر آن است که بسماللّه کلمه امان و رحمت است و با اعلام برائت از مشرکین سازگار نیست.
بسماللّه
بسماللّه، نشانگر رنگ وصبغه الهى وبیانگر جهتگیرى توحیدى ماست.
بسماللّه، رمز توحید و به نام دیگران رمز کفر و به نام خدا و دیگران نشانه شرک است. نه درکنار نام خدا، نام دیگرى را ببریم و نه به جاى نام او نام دیگرى قرار دهیم. معناىِ «سَبِحّ اسْمَ رَبّک» آن است که حتى اسم پروردگار نیز باید از هر شریکى منزّه باشد.
بسماللّه، رمز بقا و دوام است و هرچه رنگ خدایى نداشته باشد فانى است. (۱۸۸)
بسماللّه، رمز عشق به خدا و توکّل به اوست.
بسماللّه، رمز دورى از تکبر و اظهار عجز به درگاه خداست.
بسماللّه، رمز بیمهکردن کارها با نام خداست.
بسماللّه، رمز قداست بخشیدن به کارهاست.
بسماللّه، رمز ذکر و یاد همیشگى خداست که خدایا ترا در هیچ حال فراموش نمىکنم.
بسماللّه، بیانگر هدف انسان است که خدایا هدفم تو هستى، نه مردم، نه دنیا و نه هوسها.
بسماللّه، یعنى فقط و فقط از او استمداد مىجویم نه دیگران.
بسماللّه، بیانگر آن است که محتواى سوره از مبدأ حق و مظهر رحمت نازل شده است.
آثار و برکات خواندن سوره طه/ فضیلت و خواص آیات قدرتمند سوره طه : این سوره،اوّلین سوره ای است که ماجرای حضرت موسی علیه السلام را به تفصیل بیان نموده و حدود هشتاد آیه را بدان اختصاص داده است.
راه هایی برای کاهش فشار قبر ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز راه هایی برای کاهش فشار قبر/ چطور فشار قبر کمتری داشته باشیم؟ منظور از مرگ تنها قرار دادن بدن در یک تکه زمین کنده شده نیست بلکه انتقال انسان به عالم برزخ است. اولین […]
خواندن نماز والدین یکی از حقوقیست که والدین چه در زمان حیات و چه پس از وفات شان بر گردن فرزندان خود دارند. این نماز را بخوانید تا هم والدینتان را شاد کنید و هم فرزندانتان بعدها برای خودتان بخوانند.
چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ ۴٫۱۳/۵ (۸۲٫۵۰%) ۸ امتیازs چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ در تاریخ آمده است که حضرت ابا عبدالله وقتی لشکر عمربن سعد در روز تاسوعا قصد شروع جنگ […]
سریع الاجابه ترین دعاها ۳٫۸۰/۵ (۷۶٫۰۰%) ۱۰ امتیازs استجابت دعا، مانند هر پدیدهی دیگری، قوانین ، آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت میرسد .
دعاهای مجرب برای رفع گرفتاری مختلف ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۳ امتیازs عرفا و بزرگان دین دستورالعمل ها و اذکار مختلفی را پیرامون دعا برای رفع مشکلات و گرفتاری های دنیوی و سلوکی و نیز برآورده شدن حاجت بیان نموده اند که در ادامه بررسی می […]
به نکات زیر توجه کنید