بازدید
نگاهى به پرونده هاى پدران و مادران .
همیشه و همه جا به انسان توصیه شده است که مقام پدرو مادر را محترم شمارد.
در این باره ادیان , بیشتر پافشارى کرده اند.
اسلام بیش از ادیان دیگر,براى پدر و مادر ارزش و احترام قایل شده است .
قـرآن کـریـم ,نیکى به پدر ومادر را در ردیف پرستش خداوند بزرگ قرار داده , مى فرماید:هرگاه یکى از آنها پیش تو به پیرى رسند, به آنها اف مگو وآنها را آزرده خاطر مساز و به آنها سخن نیکو بگو.
مـخصوصا اسلام براى مادر ارزش بیشترى قایل شده است و این به خاطر آن است که فداکارى هاى او براى فرزند, بیش از پدر است .
او با شیره جانش طفل را بزرگ مى نماید و شالوده سعادت و تکامل او را پى ریزى مى کند.
نخستین مدرسه تعلیم و تربیت کودک , آغوش گرم مادر است .
نقل کرده اند که مردى نزد پیامبر اسلام آمد و پرسید: درباره کى نیکى کنم ؟ فرمود: مادرت .
دیگرباره پرسید: سپس درباره کى ؟ فرمود: مادرت .
بار سوم پرسید: دیگر درباره کى ؟ فرمود: مادرت .
بار چهارم پرسید:دیگر درباره کى ؟ فرمود: پدرت .
از سوى دیگر, پدران و مادران نیز در قبال فرزندان مسئولیتى بزرگ دارند.
دراین باره سفارش هاى اکید پیشوایان اسلام , جالب و چشمگیر است .
نـوشته اند: مردى خدمت پیامبر اسلام شرفیاب شد و عرض کرد, یا رسول اللّه , این فرزند من بر من چـه حـقـى دارد؟ فـرمـود: نـامـش را نـیکو مى سازى وتربیتش راعهده دار مى شوى و به او کسب شایسته اى مى آموزى .
ونیز فرموده است :هم چنان که فرزند, عاق پدر و مادر مى شود, پدر و مادر نیز عاق فرزند مى شوند.
خـوشـبـخـتـانه در دنیاى امروز, به مساله تعلیم و تربیت ـنچنان که باید و شایدـتوجه شده است و دانشمندان توانسته اند درباره آن حقایق ارزنده اى کشف کنند.
گـاهـى هـم بـا یک دید فلسفى عمیق , چنان توجیه شده است که عملى ساختن آن خیلى مشکل مى نماید و احتیاج به کوشش هاى بیشتر و وقت طولانى ترى دارد.
هـرمـان هـارل هـورن , در کـتاب فلسفه تربیت مى گوید:تربیت , عبارت از کار بى پایانى است که مقصود از آن سازگار ساختن فرد بشرى است از حیث جسم و عقل با قوه ازلیه اى که آثار آن را در محیط علمى و احساساتى و ارادى خویش مشاهده مى کنیم .
با این همه , آنچه گفته اند و نوشته اند,کمتر به کار بسته شده است .
در عصر ما که عصر ترقى علوم و دوران طلایى تکنیک است , به مسائل انسانى توجهى نشده است .
خانواده ها وظایف خطیر خود را نادیده گرفته اند.
مادران از قطب مادرى فرسنگ ها دورند.
هـوس جاه و مقام و شهرت و عیاشى و گردش ها و تفریحات شبانه روزى , آنان را از وظیفه اصلى خود باز داشته است .
مساله درآمد مالى براى زنان , از بزرگ ترین موضوعات مشغول کننده است .
بـالا رفـتـن سـطـح زنـدگـى و تـوسـعـه تـجـمـلات و تـشریفات و تکلیفات نیز به این موضوع کمک کرده است .
در این میان تنها کسى که صدمه و لطمه جبران ناپذیرمى بیند, طفل معصوم است .
در حال حاضر, سینما و سایر وسایل سرگرم کننده در نظر مردم , لازمه زندگى است .
کمتر مادرى حاضر است براى سعادت فرزند خود, از این سرگرمى ها چشم پوشى کند.
ملت هاى متمدن به عواقب وخیم آن پى برده اند و حضور اطفال را در سینما مضر تشخیص داده اند.
آیا اطفال مى توانند به سینما بروند؟.
مجله دانشمند تحت عنوان بالا مى نویسد:یکى از موضوع هاى اجتماعى از نظر بهداشت و آموزش , سینمارفتن است که اخیرا در ایران خیلى معمول شده است .
در کـشورهاى خارجى , اجازه نمى دهند اطفال هر فیلمى را ببینند و مراقبت و توجه خاصى به این مـوضـوع دارنـد, ولـى مـتـاسفانه درایران , این موضوع مهم ـمثل سایر قسمت ها ـمورد توجه قرار نـگـرفـته است و اطفال در هر سن به سینما مى روند و پدر و مادر کودکان , خود در هر سن , حتى کـودک شـیـرخـواره را در بـغل گرفته به سینما مى برند واین اطفال معصوم به جاى خواب , باید دوـسه ساعت در هواى محبوس و کثیف سینماها به سر برند وفیلم نامناسب , مثل دزدى , جنایت , مـشـت زنـى و عشق بازى ببینند و این گونه نمایش ها, اثر غریبى مخصوصا دراطفال شش ـهفت ساله دارد.
ایـن حـرکـات که از اشخاص بزرگ سر مى زند, به نظر طفل کاملا طبیعى جلوه مى کند و ممکن است از آنها پیروى نماید.
خـصـوصـا امروزه که موضوع فیلم ها, قتل هاى عمده , سرقت هاى ماهرانه , درام , تفریحات شبانه , نـاکـامـى هـا یـا مـوفقیت هاى عشقى را بیشتر نشان مى دهدو چاره اى جز این ندارند! چون براى اسـتـفاده و جلب منفعت , باید به این قبیل فیلم ها متوسل شوند و مردم هم , امروزه هوس هاى غیر طبیعى دارند واز سرگذشت هاى عادى لذت نمى برند.
در امریکا طورى این موضوع شدید است که اغلب مردم اگر یک حادثه قتل و جنایت در روزنامه ها نخوانند و یا در فیلم ها نبینند,خواب راحت ندارند.
امریکایى ها ـکه براى هرچیز جزئى آمار تهیه نموده اندـثابت کرده اند که : بین اطفال بیمار۶۰در صد آنـهـایـى هستند که ماهى چهار بار به سینما رفته اند وبه عکس آنهایى که به سینما نرفته اند فقط سه درصد دختران و یک درصد پسران , بیمارشده اند.
بـه عـلاوه ثـابت کرده اند که در جوانان ۱۶ـ۲۰ساله , ۲۸ درصد مبتلا به ضعف بینایى شده اند و باید بیمارى هاى دیگرى را که از هواى نامناسب وبى خوابى عارض مى شود, به آن علاوه کرد.
ازنظر روحى و اخلاقى , صدمه فیلم بیشتر است .
مـخـصـوصـا اطفال عصبى و حساس زیادتر در معرض خطر هستند و در سینما به لرزه , وحشت , گـریـه و سـرعـت نـبـض مـبتلا مى شوند و شب ها درخواب ناراحت مى باشند و دچار خواب هاى نامناسب و بختک مى گردند.
در ایـن جـا نـاگزیریم با کمال صراحت , مسئولیت این بدبختى ها را به گردن خانواده ها و بیشتر به گردن مادران بیندازیم و سند محکومیت آنها را امضاکنیم .
تجلى طبیعت زن با عاطفه مادرى .
هیچ تردیدى نیست که مبارزه با هوا و هوس براى پرورش یک انسان سالم , بسیار لازم است .
هـنـگـامى که دو انسان پیوند زناشویى را امضا کردند و به دنبال آن , فرزند یا فرزندانى نصیب آنها شد,بسیارى از آزادى ها از آنها سلب مى شود.
دیگر ناگزیرند به قیودى تن در دهند شب نشینى ها و شبگردى ها و شرکت در بسیارى از نمایش هـا و تـمـاشاخانه ها ـگذشته از مضراتى که براى خودآنان داردـبه سلامت و اعتدال فرزندانشان لطمه وارد مى سازد.
بـه طـور کـلـى از روزى کـه زن مادرمى شود, باید با یک حساب دقیق , کلیه امورى که به حیثیت مادرى او زیان مى رساند.
بر خود حرام سازد, دیگر هیچ مطرح نیست که قضیه اى که با مادرى او تعارض دارد چیست .
مـقام باشد, یا شهرت و نفوذ واعتبار؟ گردش و تفریح و تفنن باشد یا کسب و هنر؟ و سرانجام باید هـمـه را فـداى مـادرى کـرد ومـادرى را در درجـه اول اهـمـیـت قرارداد, حتى این موضوع هم مطرح نیست که نتیجه تقدیم وظیفه مادرى چیست .
آیـا پاداشى که در برابر آن نصیب زن مى شود, کدام است ؟ طبیعت زن , با عاطفه مادرى در عرصه وجود تجلى کرده است .
در تمام سلول هاى وجودش , جاذبه نیرومند مادرى حکمفرماست .
بـزرگـتـریـن پـاداشـش هـمین است که در شاهراه طبیعت زنانه خود قدم گذاشته و به دعوت سلول هاى وجود خویش پاسخ مثبت گفته است .
در نـهایت اگر ازاین قسمت هم چشم پوشى کنیم , چه پاداشى از این بزرگ تر که مادرى دردوران کـهـولـت و پـیـرى , احـسـاس کـنـد غـنـچـه هاى استعدادفرزندانش در سایه وظیفه شناسى او, شکوفاشده اند و هرکدام در مسیر صحیح , به رشد و پیشرفت خود ادامه مى دهند.
در ایـن هـنـگـام چـنـیـن مـادرى احساس سرفرازى مى کند, در پیشگاه وجدان خود شرمسار و سـرافـکنده نیست , در خود غرورى احساس مى کند که باید آن را غرورى پسندیده و صحیح لقب داد, اگـرچـه غرور, خلقى ناپسنداست , ولى در موردى است که انسان خود را بیش از آنچه هست وارزش دارد, ببیند و بشناسد.
در صورتى که اگر انسان در برابر ابراز لیاقت , انجام وظیفه و کار فوق العاده جالبى ,مغرورشود چه مانعى دارد؟.
یک نمونه تاریخى .
پـیـامـبر اکرمر در جنگ احد, به منظور تهییج سربازان اسلام , شمشیر خود را به دست گرفت و فرمود: من یاخذ هذا السیف بحقه ؟, چه کسى این شمشیر را مى گیرد و حقش را ادا مى کند؟.
مـردانى برخاستند و داوطلب شدند که شمشیر را بگیرند و حقش را ادا کنند, ولى رهبر بزرگوار اسلام , از دادن شمشیر به آنها خوددارى کرد.
سـرانجام ابودجانه که مردى قهرمان و دلیر و جنگجو بود, جلو آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه ! حق این شمشیر چیست ؟ رسول خدا فرمود: ان تضرب به العدو حتى ینحنى , آنقدر بر سر دشمن بکوبى که خم شود.
عرض کرد: یا رسول اللّه , من مى گیرم و حقش را ادا مى کنم .
پیامبر خدا, شمشیر را به او داد.
او در مـوقـع جنگ , پارچه سرخى بر پیشانى مى بست و همه مى دانستند که عزم جنگ و جانبازى دارد.
هـمـیـن کـه شمشیر را گرفت , پیشانى خود را با آن پارچه سرخ بست و در میان دو لشکر, با ناز و تبختر به حرکت در آمد.
هـنـگـامـى کـه پـیـامـبر خدا او را در چنین حالتى مشاهده کرد, فرمود: ا فى مثل هذا الموطن , این گونه راه رفتن را خداوند مبغوض مى دارد, جز در این جایگاه .
مادرى , عالى ترین مقام و بزرگ ترین افتخار زن .
مادرى , عالى ترین وظیفه اى است که دست نیرومند آفرینش بر عهده مادران قرار داده است .
اولـیـن وظیفه مادران همان است که شیره جان خود را از راه پستان به کام فرزندان خود بریزند و آنها را در راه رشد و تکامل , انرژى و نیروبخشند.
بـه هـمـیـن جهت است که على (ع ) مى فرماید: هیچ شیرى براى کودک , از شیر مادر پربرکت تر و مفیدتر نیست .
طـفـل , نه تنها از شیر مادر لذت مى برد و سلامت و اعتدال خود را حفظمى کند,بلکه به طور کلى وجـود مـادر بـا آن عواطف گرم و تحمل هرگونه رنج و زحمت براى رفاه و آسایش کودک , یگانه عامل خوشبختى و پایه گذارى اعتدال و سلامت اوست .
طـفـلى که گریه مى کند, تنها هنگامى خاموش مى شود که مادر او را در بغل گیرد و سرش را بر سینه خود قرار دهد.
این موضوع سبب شد که دانشمندان در این باره به مطالعه پردازند.
سـرانـجـام بـه ایـن نـتـیجه رسیدند که صداى ضربان قلب مادر براى طفل بهترین و عالى ترین آهـنـگ هاى تسلى بخش است , از این رو این صدا را برروى نوار ضبط کردند و در پرورشگاه ها مورد استفاده قراردادند.
وظـایـف مادر, تا وقتى که کودک به سرحد کمال برسد و انسانى شود که نیازى به یارى و حمایت دیگران نداشته باشد,ادامه دارد.
ازمـیـان هـمـه وظـایـف , تنها وظیفه شیر دادن است که فقط تا هنگامى که طفل استعداد هضم غذاهاى متنوع و جویدن آنها را به طور کامل پیدا نکرده است ,ادامه دارد.
هنگامى که دندان هاى طفل رویید و توانست غذاى مورد نیاز خود را مستقیما از محیط اخذ کند و صـرف رشـد و تـکـامـل خویش نماید, دیگر شیردادن به خودى خود بى فایده مى شود, زیرا صحیح نیست که طفل براى همیشه , طفیلى مادر باشد و تغذیه کودکانه داشته باشد.
حداکثر مدتى که براى این مرحله در نظر گرفته شده است , دو سال است .
قرآن کریم مى فرماید:والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین لمن اراد ان یتم الرضاعه , مادران , فـرزنـدان خـود را دوسـال تـمـام شـیـر مى دهند و این حکم براى کسى است که بخواهد دوران شیرخوارگى را به اتمام برساند.
در مـورد حـداقـل آن , ازامام صادق (ع ) نقل شده است که : شیردادن ۲۱ماه است و کمتر از آن ظلم به طفل است .
چنین به نظر مى رسد که هدف , رسیدن طفل به حدى است که بتواند نیازمندى هاى خود را از راه تغذیه تامین نماید.
براى تامین این هدف , حداکثر دوسال وحداقل ۲۱ماه وقت لازم است .
به هر صورت , مساله شیر دادن زیربنا و شالوده سعادت طفل است .
طفل در صورتى که در این دوران از محیط سالم برخوردار باشد و اشتباهات پدران و مادران , او را دچار شرایط و حالات غیر طبیعى نسازد, مى تواند آینده درخشانى داشته باشد.
ازهـمین جهت است که على (ع ) فرمود:همچنان که براى زناشویى دقت ومواظبت مى کنید, براى شیر دادن نیز دقت کنید, زیرا شیر, طبیعت رادگرگون مى سازد.
خانواده , واحد اجتماع است .
سـعـادت اجـتماعى , هنگامى تامین مى شود که واحدهاى اجتماعى از جنبه هاى جسمى و روحى سالم باشند.
بـا آشـفـتـگى هاى روحى و جسمى خانواده ها چگونه مى توان انتظار داشت که جامعه اى مترقى و مرفه یا ملتى متمدن و سربلند به وجود آید.
یـک خانواده خوشبخت , خانواده اى که کانون رفاه و اعتدال و صفا و صمیمیت باشد و وظایف خود را به نحو مطلوب انجام دهد, همان است که تمام جنبه هاى زندگى سعادتمندانه را در خود فراهم ساخته باشد.
اکنون وقت آن شده است که براى احیاى انسانیت دست به کارشویم .
باید به پا خاست و پیشروى کرد و خود را از قیود تکنولوژى کور رهانید و تمام نیروها و استعدادهاى سرشتى خود را به فعالیت واداشت .
عـلـوم زیستى به ما آموخته اند که غایت کمال ما چیست و وسایلى که مى توانیم به آن برسیم , کدام اسـت , ولـى اکنون در دنیایى به سر مى بریم که علوم بى جان , آن را بدون اعتنا به قوانین طبیعى و سرشتى ما ساخته و پرداخته اند, دنیایى که چون مولود خطاى عقل و جهل ما از آدمى است , به کار مانمى آید.
سـازش با چنین محیطى براى ما ممکن نیست , بنابراین باید علیه آن طغیان کرد و ارزش هاى آن را تغییر داد و آن را فراخور آدمى ساخت .
امروز با قدرت علم مى توان تمام نیروهاى پوشیده خود را نمودار ساخت .
مـا بـه مـکـانـیـسـم هاى مرموز اعمال بدنى و روانى آشنا شده و به علل ضعف خود پى برده ایم و مـى دانـیـم کـه چـگـونـه قـوانـین طبیعى را پایمال کرده ایم وچرا کیفر دیده و در میان ظلمت گم شده ایم .
در عـین حال , کم کم از میان مه غلیظى که تمام افق را پوشانیده است , چراغ لرزان راه نجات خود را تشخیص مى دهیم .
واحد اجتماع , یعنى خانواده نیز داراى اعضایى است .
سعادت و سلامت خانواده , به سعادت و سلامت افراد بستگى دارد و این بدون رواج یک متد تربیتى صحیح , امکان پذیر نیست .
زمـیـنـه هـاى ارثـى هـرچه باشند, فرد را تحت تاثیر تربیت , در راهى مى افکند که یا وى را به قلل کوه هاى مرتفع , یا به دامنه تپه ها,و یا به میان گل ولاى منجلاب ها مى کشاند.
بدون تردید, آن گاه که مرد به وظایف خود آشنا باشد و آنها را به کار بندد و زن واقعا زن زندگى و خانه دارى و شوهردارى و تربیت اولاد باشد,این منظور تامین خواهدشد.
پیامبر عالى قدر اسلام , هنگامى که سعادت یک خانواده را توصیف مى کند, تمام جهات را ملاحظه مى نماید,هم جهات مادى و هم جهات معنوى .
خـانـواده اى که یک خانه مناسب نداشته باشد, خانواده اى که وسایل مادى اش فراهم نباشد, چگونه مى تواند خوشبخت باشد؟ آرى خوشبختى و رفاه هر یک از افراد خانواده , بستگى به رفاه دیگران و فـراهـم بـودن شـرایـط لازم زنـدگى دارد, بنابراین فرمود:از نشانه هاى خوشبختى مرد, داشتن همسرشایسته , خانه وسیع , وسیله سوارى خوب و فرزند شایسته است .
اجـتماع امروزى فرد را از یاد برده است و جز به موجود انسانى توجه ندارد و گویى قائل به حقیقت کلیات است و مارا چون مجردات در نظرمى آورد, این اشتباه مفاهیم فرد و موجود انسانى , اجتماع ما را به سوى خطاى بزرگى , یعنى یکنواخت کردن افراد سوق داده است .
اگـر آدمیان همه یکسان بودند, پرورش و تربیت و به کار واداشتن و تامین معاش ایشان , به صورت اجـتـمـاعات کثیرى چون چهار پایان اهلى ممکن بود,ولى هریک شخصیتى دارد و نمى توان او را چون سمبلى به نظر آورد.
بـه طـورى کـه از خیلى پیش مى دانیم , بسیارى از مردان بزرگ , در تنهایى پرورش یافته وحتى از ورود در مدارس خوددارى کرده اند.
در واقـع آمـوزشـگـاه هـا براى فراگرفتن تعلیمات فنى ضرورى هستند و تا اندازه اى نیز احتیاج کـودک را در هـمنشینى ومعاشرت با همسالان خود, مرتفع مى کنند, ولى تعلیم و تربیت کودک , دقـتـى دایـمـى ایـجـاب مـى کـنـد کـه جز به وسیله پدر و مادر تامین نمى شود, چه فقط اینان ـمـخـصوصامادرـاز آغاززندگى , خصایص بدنى و روانى و استعدادهاى کودک راـکه پرورش آنها باید هدف تعلیم و تربیت قرارگیردـ شناخته اند.
خـبط بزرگ اجتماع امروزى در سنین کودکى , کودکستان و دبستان را جایگزین کانون خانواده و دامان مادر کرده است .
این امر را باید معلول خیانت زنان دانست .
مادرانى که کودکان خود را به کودکستان مى سپارند تا به شغل ادارى و هوا و هوس و تفننات ادبى و هـنـرى خـود بـپـردازنـد و یا فقط وقت خود را دربازى بریج و سینما به بطالت بگذرانند, سبب خاموشى اجاق هاى خانوادگى مى شوند که کودکان در آنها بسى چیزها فرامى گیرند.
بـچه سگ هایى که در لانه بزرگ زندگى مى کنند, رشدشان خیلى کمتر از آنهاست که در آزادى به دنبال پدر و مادر خود مى دوند.
هـمـچـنـین رشد کودکانى که در میان خانواده خود به سر مى برند, بیشتر از اطفالى است که در مدارس شبانه روزى بین همسالان خود زندگى مى کنند.
کودک به زودى شالوده خصایص بدنى و عاطفى و روانى خود را در قالب شرایط محیط مى ریزند و بدین جهت از کودکان همسن خود چیزهاى کمترى یاد مى گیرد و وقتى به صورت واحد گمنامى درمدرسه تنزل نمود, خوب رشد نمى کند.
براى پرورش صحیح , هرفرد محتاج به تنهایى نسبى و توجه اجتماع کوچک خانوادگى است .
پرستارى بچه ها.
مـتاسفانه طرز قضاوت ما درباره تربیت کودک , به قدرى به ابتذال گراییده است که حد و حسابى ندارد.
افـرادى کـه بـدون فهم و تشخیص , براى به فساد کشانیدن زن و بیزار ساختن او از وظیفه اصلى , مى گویند که نباید زن ماشین جوجه کشى باشد, به عالم انسانیت خیانت مى کنند.
آنها هدفى جز ارضاى غرایز جنسى خود ندارند.
احساس مى کنند که اگر زن به وظیفه اصلى خود بپردازد, دیگر محیط رسواى اختلاط و بى بند و بارى وجود نخواهدداشت , تا از زنان کامجویى کنند.
زنى که بخواهد مادر و پرستارباشد, زنى که براى محیط گرم خانواده ارزش قائل باشد, دیگر نمى تواند مثل زنان فاسد, جوانان و مردان هوسباز رابه دنبال خود بکشاند.
زندگانى را به رنگ هوس در آوردن , هنر نیست .
هـنـر ایـن اسـت کـه واقـعــا وظیفـه را تشخیـص داد و بـه کـار بسـت , هـرچنـد مشکلاتـى هـم دربـرداشتـه باشد.
ویـل دورانت مى نویسد:زنان و مردان باحیثیت , مشکلات پیش آمده را حل مى کنند, زیرا مى دانند که نظیر این مشکلات , در میدان هاى جنگ دیگرزندگى نیز هست .
آنها وقتى پاداش این کار را مى گیرند که سال هاى سخت از خود گذشتگى و سازگارى متقابل را پـشـت سـر گـذارده انـد و مـحـبـتـى محکم و پایداربه وجود آورده اند که جوش آن از پرستارى بـچه هاست , وقتى است که همکارى در حوادث گوناگون زندگى , جاى شور و شهوت جسمانى رافراگرفته و دو روح و دو دل به هم آمیخته است .
اگر از این آزمایش معنوى گذشتند, کمال عشق را درک خواهندکرد.
این کمال , بدون داشتن فرزند دست نمى دهد.
باز باید گفت که ازدواج به خاطر فرزند داشتن پدیدآمده است .
ازدواج تـنـها براى این نیست که زن و مرد را به هم پیوند دهد, بلکه مقصودى دیگر هم دارد و آن ایـن کـه زندگى نوع خود را با ایجاد پیوند صداقت ومواظبت میان پدر و مادر و فرزند تامین کند, اگرچه آزادى از قیود اجراى وظایف و وصول به غایات , طبیعى است و به همین جهت زن بى فرزند درنظر ما مطعون است و ما را قانع نمى سازد که او معناى حیات و رضایت را دریافته است .
اگـر زنـى بـه جز مادرى , کارى پیداکند که نیروى خود را مصروف آن سازد و حیاتش را به کمال رساند, عیبى ندارد و طبیعت آن را مى پذیرد, اما اگرمقصد و هدفى نداشته باشد و چیزى توجه او را جلب نکند, براى آن است که بر غرض طبیعى عشق , پشت پا زده است .
به قول نیچه :زن , معمایى است که حل آن بچه داشتن است .
از پیامبر بزرگ اسلامر نقل شده است که :بهترین زنان شما, زنى است که : زاینده , مهربان , پاکدامن , بـراى دیگران متکبر و براى شوهر متواضع باشد,در برابر شوهر به خودنمایى و جلوه گرى پردازد و در برابر دیگران خود را پوشیده بدارد, زنى که سخن شوهر را بشنود و فرمان او را اطاعت کند ودر خلوت , خود را در اختیار همسر خود قرار دهد.
انحراف زن از وظیفه اصلى خود, در نظر پیشواى اسلام بسیار ناپسند است .
جامعه اى که زن را به هرکارى بگمارد جز به کار اصلى , مرگ برایش بهتر از زندگى است .
زنى که وظیفه مادرى را فداى مقام , شهرت , نفوذ و هوس نماید, هنرى ندارد.
عالى ترین و گرانمایه ترین هنر زن ,هنر مادرى است .
پـیـامـبر اکرمر مى فرماید:هرگاه زمامداران شما بدان و ثروتمندان شما بخیلان باشند و کارهاى شما به دست زنان سپرده شود, شکم زمین براى شمابهتر از روى زمین است .
زناشویى بدون فرزند.
اگـر ادعا کنیم که ازدواج ها به جهت بقاى نسل انجام مى شود و زن و مردى که این پیمان مقدس را امـضـا مـى کـنـنـد وسیله اى هستند براى پیدایش انسان هاى بعدى ـانسان هایى که تدریجا رو به تکامل مى روند و به مراحل عالى انسانیت نایل مى شوند ـ سخنى به گزاف نگفته ایم .
خانواده هاى کم فرزند و بى فرزند, از گرمى ونشاط, کم بهره هستند.
حتى خانواده هاى بى فرزند, از وضع طبیعى خارج شده اند.
زنـان ومـردانى که به سن پیرى رسیده اند و هیاهو و جیغ و فریاد کودکان , آرامش زندگى آنها را برهم نزده است , انسان هاى پژمرده , بدبین , عصبانى وناکام به نظر مى رسند.
ما رمز خلقت را نشناخته ایم .
قوانین آفرینش , اقتضا مى کند که محیط خانواده را فرزندان بازیگوش و پرسروصدا و فضول , تنوع بخشند.
جـالـب ایـن جـاسـت کـه بـرخلاف تصور بسیارى از پدران و مادران , بچه هاى ساکت وخاموش و سربه راه , چندان طبیعى و عادى نیستند و نمى توان براى آنها آینده اى درخشان پیش بینى کرد.
در روایـات اسـلامـى آمـده اسـت که :مستحب است کودکان را به بازى و سرگرمى هاى بچه گانه واداشت تا در بزرگى بردبار باشند.
این حقایق را نمى توان نادیده گرفت .
قـوانـیـن دقـیـق خلقت را نمى توان از نو نوشت و به تصویب قوه هاى مقننه رسانید و با سرنیزه و ارعاب , به کاربست .
سعادت و سلامت و اعتدال انسان ها ایجاب مى کند که این قوانین را کشف و از آنها پیروى کنیم .
فـرار از مسئولیت هاى خانوادگى و تربیت اولاد, دهن کجى به قوانین خلقت است , از این رو از امام هـادى للّه نقل شده است که انگشترى نقره اى را بانگین فیروزه تهیه کنید و بر روى آن بنویسید رب لاتذرنى فردا وانت خیرالوارثین , پروردگارا مرا تنها مگذار.
تو بهترین وارثانى .
این جمله قسمتى از آیه ۸۹ سوره انبیا درقرآن کریم است واز زبان یکى از پیامبران (حضرت زکریا) نقل شده است و به خوبى ثابت مى کند که سعادت خانواده , با وجود فرزند بهتر تامین مى شود.
وجود فرزند, ضامن کوشش و تلاش انسان است .
اگـر فرزند نباشد, انسان ـبه خصوص در اواخر عمرـبه چه امیدى به کوشش و تلاش بپردازد؟ چرا زحـمـت بـکشدورنج برد و خواب خوش و شیرین را برخود حرام سازد؟براى رفاه فرزندان است که انسان تا آخرین نفس ,کار مى کند و به عمران و آبادى و ترقى مملکت کمک مى کند.
اگـر فرزند و علاقه سرشار والدین به او نبود, این همه کوشش هاى پى گیر و خستگى ناپذیر معنى نداشت .
دیـن کـه بـا نـاموس خلقت و سرشت آدمى هماهنگى کامل دارد, بر همین موضوع تاکید کرده و محبت به فرزند را یکى از کارهاى پسندیده اعلام داشته است .
على (ع ) فرمود: کسى که فرزند خود را ببوسد, براى او پاداشى نیکوست .
برنامه دین به این منظور تنظیم شده است که انسان با خداوند بزرگ , رابطه بندگى داشته باشد و آنـى ازیاد او غافل نشود, ولى اجراى این برنامه ,,تنهابه تسبیح و سجاده و دلق نیست , بلکه خدمت به خلق نیز قسمتى از این برنامه را تشکیل مى دهد.
ایـن جـاسـت کـه مـى بینیم از نظر آیین اسلام , محبت به فرزند و کوشش و کار براى رفاه خانواده خدمت ونوازش , از اهم کارهاى دینى به شمارآمده است .
پـیـامـبر بزرگ اسلامر فرمود:کسى که به بازار برود و هدیه اى خریدارى کند و براى خانواده خود ببرد, مانند کسى است که براى گروهى نیازمندصدقه اى برده باشد.
او باید در موقع هدیه , دختران را بر پسران مقدم دارد, زیرا کسى که دخترى را شادگرداند گویى یکى از اولاد حضرت اسماعیل را از بردگى آزادساخته است .
بـرنـامـه فرزند دارى که لازمه حیات و سعادت است , هنگامى تکمیل مى شود که انسان , فرزندان خـود را بـى دریغ از محبت و احسان خود,برخوردارگرداند و از اعمال تبعیض و تخلف از وظایف انسانى خوددارى کند.
پـیـامـبـربـزرگ اسـلامـرفـرمـود:در نـیـکـى و مـحـبت , میان فرزندانتان به عدالت رفتارکنید, همان طورى که دوست مى دارید که آنها نیز ـپس ازبزرگ شدن ـدرباره شما به عدالت رفتارکنند.
سخنى از ویل دورانت .
وى مـى نـویـسـد:ملاحظه کنید که زناشویى بى فرزند, چگونه پژمرده است و چگونه پس از آوردن فرزند, شکفته مى گردد.
ازدواج پیش از داشتن فرزند, قراردادى است براى آماده ساختن آسایش جسمانى متقابل , ولى پس از بچه دارشدن , معناى حقیقى خود را به دست مى آورد.
فـرزند مقام خود را در کل , بالاتر مى برد و مانند آبى است که به پاى گیاهى مى ریزند تا آن را تازه و شکفته گردانند.
زن در مـیان رنج و زحمت و نگرانى و جنجال , رضایت عجیبى حس مى کند که نظیر لذت معنوى است .
او هـنـگـام تـجمل پرستى و بیکارى خود, چنین خوشبخت نبود و این وظیفه و تکلیف جدید, او را چنان کامل مى کند که حاضراست حتى خود رافداى اجتماع کند.
مرد در این حال که به او مى نگرد, عشقش تازه مى گردد.
این دیگر آن زن پیشین نیست .
این زنى است که ذخایر و توانایى هاى تازه اى به دست آورده است , و چنان شکیبا و مهربان شده است که حتى در هنگام هیجان و شدت عشق نیز,سابقه نداشته است .
گـرچـه رنـگـش کمى پریده است و قد و بالایش در نظر دیدگان دریده و شوخ ,کمى تغییر یافته اسـت ,امـا درنـظر شوهرش همچون کسى است که ازچنگال مرگ برگشته و هدیه گرانبهایى با خودآورده است .
ایـن هدیه اى است که مرد هرگز نخواهدتوانست زنش را براى آن ـچنان که شایسته است ـ پاداش دهد.
رنج و زحمت کار, از آن پس به شیرینى و گوارایى بدل مى گردد و مانند کارکردن زنبورانى است که به دنبال شهد مى گردند.
خـانه اى که تا آن وقت , چهار دیوار و تخت خوابى بیش نبود, جوانى از سر مى گیرد و پراز خنده و نشاط مى گردد.
مرد نخستین بار خود را کامل و تمام حس مى کند,زیرا مرد نه تنها با داشتن فرزند, وظیفه خود را در اجـتماع , مانند یک عضو اجتماع و یک فرد درنوع انجام مى دهد, بلکه خود را کامل هم مى کند, مگر آن که نابغه باشد, در این صورت , عشق و کمال او در تولید عقلانى است .
مـرد با داشتن فرزند, مسئولیتى را مى پذیرد که او را پخته مى کند و افقش را وسیع ترمى سازد و از یک غریزه پدرى عمیق ـکه ناگهان فرا رسیده است ـلذت مى برد.
دوسـتـى مـیـان فـرزنـدان , او را در سـال هـاى پـیـرى تسلیت مى دهد و تا اندازه اى هم بر مرگ غـلبه مى کند, زیرا جاروب مرگ فقط گوشت واستخوان پوسیده ما را دور مى اندازد, تا راه را براى جوانان پاک کند, اما روح و زندگى ما در بدن همین جوانان در جریان است .
ما فقط قسمتى از خود را به گورمى سپاریم و قسمتى دیگر که از گوهرماست و با دست و مراقبت ما پرورش یافته است , بایدبماند و در جریان تازه اى از حیات , مجسم شود.
کـودکان ما را دچار رنج و محنت مى سازند و شاید هم ما را دل شکسته و مایوس کنند, اما مطمئنا لذتى به ما مى بخشند که از لذت و جذبه عشق بالاتراست .
بگذار تا مرد به کمال برسد.
این کمال در تنهایى وجدایى ورقابت بى رحمانه نیست , بلکه در وسعت دادن به افق نفس است و در آن است که انسان بیش از آنچه مى گیرد, ببخشد,چنان که کار محب صادق همین است .
این کمال در آن است که مانند پدران دیگر, در رنج نوع شرکت کند و در حیات جاودانى و مستمر نوع , به رضا و رغبت به تحلیل رود.
مرد در این همکارى میان جز و کل , و نوع و فرد, جوهر اخلاق و سر موجودات زنده را خواهد یافت و راه ساکت و خلوتى براى سال هاى خوشبختى پیدا خواهد کرد.
خلاصه کلام .
اینک سخن نویسنده , در شرف اتمام است .
طى بحث هاى مختلف کتاب , کوشش کردیم که تا حدود توانایى , راهى را که نتیجه قرن ها مطالعه و پیشرفت علمى انسان است , به پدران ,مادران ,آموزگاران و دبیران نشان دهیم .
ادعـا نـمـى کنیم که کارما و بحث هاى ما همه جانبه و خالى از نقص است بلکه انتظارداریم صاحب نظران و آنان که در این راه , تجاربى دارند ما راازنظرهاى انتقادى و اصلاحى خود بى خبر نگذارند.
اطـمـیـنـان داشته باشند که اگرتوفیقى براى ادامه این سلسله مباحث ضرورى و لازم اجتماعى بـه دسـت آیـد و یـا اگـر بـه طـبـع مجدد این کتاب , نیازى احساس شود, از نظریات آنها استفاده خواهیم کرد.
دلـیل این انتظار این است که انسان موجودى پیچیده است و از طرف دیگر, افراد مختلف انسان را نیز نمى توان به یک چشم نگریست .
اختلافات جسمى و روحى افراد بى شمار است .
حتى یک فرد در تمام مراحل زندگى , وضعى یک نواخت ندارد.
ممکن است یک بیمارى , به طور کلى وضع انسان را منقلب سازد.
دوران طـفـولیت , جوانى و پیرى , هر کدام مراحل مختلفى از زندگى یک انسان هستند, ولى این مراحل مختلف با یکدیگر تفاوت کلى دارند.
جوان امروز را نمى توان به صورت همان کودک دیروز مطالعه کرد.
پیر سالخورده را نمى توان همان جوان دیروز پنداشت .
بـدیـن تـرتیب وضع یک یا چند قانون کلى براى نحوه تربیت , امکان پذیراست ,اما یک مربى دانا و با تدبیر ـ با توجه به آنچه اهل فن گفته و نوشته اندخود موقع شناس و احیانامبتکر است .
او مى داند در هر موردى چگونه رفتارى داشته باشد که مفید و موثر در پیشرفت برنامه هاى تربیتى او باشد.
دراین میان , نقش مادران بیش از همه حساسیت دارد.
مادران باخرد و راى هستند که مى توانند کودکان خود را دانا و لایق بپرورانند.
آنان نخستین آموزگار و آغوش گرمشان نخستین آموزشگاه است .
در این جا براى تجلیل از مقام مادران واقعى و وظیفه شناس , اشعار زیر را به آنها تقدیم مى کنیم :.
زن از نخست بود رکن خانه هستى ــــــ که ساخت خانه بى پاى بست وبى بنیان .
اگر فلاطن و سقراط بوده اندبزرگ ــــــ بزرگ بوده پرستار خردى ایشان .
چه پهلوان و چه سالک , چه زاهد و چه فقیه ــــــ شدند یکسره شاگرد این دبیرستان .
حدیث مهر کجاخواند طفل بى مادر ــــــ نظام و امن کجا یافت ملک بى سلطان ؟
-
فضائل و خواص تلاوت سوره طه
فضائل و خواص تلاوت سوره طه ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۲ امتیازs آثار و برکات خواندن سوره طه/ فضیلت و خواص آیات قدرتمند سوره طه : این سوره،اوّلین سوره ای است که ماجرای حضرت موسی علیه السلام را به تفصیل بیان نموده و حدود هشتاد آیه […]
راه هایی برای کاهش فشار قبر ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز راه هایی برای کاهش فشار قبر/ چطور فشار قبر کمتری داشته باشیم؟ منظور از مرگ تنها قرار دادن بدن در یک تکه زمین کنده شده نیست بلکه انتقال انسان به عالم برزخ است. اولین […]
چگونگی خواندن نماز والدین ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۱ امتیاز خواندن نماز والدین یکی از حقوقیست که والدین چه در زمان حیات و چه پس از وفات شان بر گردن فرزندان خود دارند. این نماز را بخوانید تا هم والدینتان را شاد کنید و هم فرزندانتان […]
چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ ۴٫۲۲/۵ (۸۴٫۴۴%) ۹ امتیازs چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ در تاریخ آمده است که حضرت ابا عبدالله وقتی لشکر عمربن سعد در روز تاسوعا قصد شروع جنگ […]
سریع الاجابه ترین دعاها ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۱۵ امتیازs استجابت دعا، مانند هر پدیدهی دیگری، قوانین ، آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت میرسد .
دعاهای مجرب برای رفع گرفتاری مختلف ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۳ امتیازs عرفا و بزرگان دین دستورالعمل ها و اذکار مختلفی را پیرامون دعا برای رفع مشکلات و گرفتاری های دنیوی و سلوکی و نیز برآورده شدن حاجت بیان نموده اند که در ادامه بررسی می […]
به نکات زیر توجه کنید