جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
تعریف فلسفه
فلسفه، تلاشی است برای وحدت دادن به حیات، وزندگی را درکل نگرسیتن.
تعریف فوق بوسیله تعدادی از فیلسوفان والبته نه همه آنها مطرح شده است. به عنوان مثال پیازه فلسفه را به شرح زیر تعریف نموده است.
‹‹ فلسفه به بررسی همزمان بسیاری از نمایه های واقعیت می پردازد تا تصویری کلی از جایگاه انسان درجهان ودرک مقصد زندگی ارائه دهد. درک واقعیت ها به روش های گوناگونی امکان پذیر می باشد ومهمترین رهیافت، تفکر منطقی است. فیلسوف نمایه های متنوعی از واقعیت مشاهده می نماید. آنها را ارزیابی می کند وبعد از تفکری دقیق وسیری عقلانی به موقعیتی فلسفی از جوهره واقعیت طبیعت انسان دست می یابد. روش ورهیافت ضمن کلی بودن، ذهنی می باشد.
کلمه فلسفه از دو کلمه یونانی Philia به معنای دوست داشتن وSophia به معنای خرد، حاصل آمده که به معنای دوستدار خِرد است.
بی شک تفاوت اساسی میان خرد وعلم وجود دارد. خرد راه وروش منطقی وانتقادی فکر کردن است. خردمند کسی است که از قوه قضاوت صحیح برخوردار است ودراظهار نظر دلایل لازم وکافی ارئه می دهد. خردمندانی را می توان یافت که از دانش بسیار بهره ندارند. عشق به خرد جنبه عاطفی وعقلانی راپیوند می زند وفیلسوف از این ویژگی برخوردار است. فیلسوف برای شناخت جهان، هستی: انسان وارزش ها، تلاش می نماید ودربرخورد با هر مسأله ای دردمند می شود وتا شناخت آن؛ سراز پای نمی شناسد.
مقوله های فلسفی
متا فیزیک یا هستی نفاسی
پرسش: چه چیز واقعی است ؟ علت وجودی آموزش وپرورش چیست؟
معرفت شناسی
پرسش: چه چیز حقیقی است؟ آیا می توان انسان را آموزش وتعلیم داد؟
ارزش شناسی
۱- زیبایی شناسی
پرسش: چه چیز زیباست؟ آیا آموختن وآموزش امری زیبا ومحبوب است؟
۲- اخلاق
پرسش: چه چیز درست است؟ آیا عملکرد انسان نشان دهنده آموزش پذیر بودن آن است؟
سوألات متافیزیک عقلانی ونظری هستندوبیشترجنبه تئوری دارندتا ماهیت ‹‹ عملی ››. پرسش های معرفت شناسی که با این سوأل آغاز می شود ‹‹ چگونه می دانیم؟ ›› جنبه تحلیلی داشته وروش دستیابی به پاسخ های متافیزیک وارزش شناسی درهردو زمینه زیبائی شناسی واخلاق، دستوری هستند. آنها قوانینی برپا دارند که براساس آن قضاوت صورت می گیرد.
ارزش شناسی، پرسش هایی درحیطه درستی ونادرستی، زیبایی ونازیبایی مطرح می کند. سوالات مطرح شده درهر سه مقوله به یکدیگر وابسته اند .
مکاتب فلسفی
مکتب های عمده فلسفی به شرح زیر است:
ایده الیسم، رئالیسم، تامیسم جدید( نئوتامیسم) ، پراگماتیسم و اگزیستانیالیسم.
پنج مکتب فلسفی که برگزیده شده است.
نمایندگان مکتب های قدیم وجدید بوده، تجربی وعقلانی می باشند. فلسفه ایده آلیسم انتخاب شده، زیرا یکی از مکتب های کلاسیک ودر عین حال عقلانی (ذهنی) است . رئالیسم برگزیده شده، زیرا این مکتب بیانگر فلسفه ی کهن، کلاسیک واز سوی دیگر نشانگر دیدگاه های علمی وتجربی است . نئوتامیسم، انتخاب شده، زیرا گویای ترکیبی از مقولات تجربی، عقلانی، عقلانی ومعنوی است . پراگماتیسم نشانگر مکتب فلسفی مدرنی است که به سوی تجربه به خصوص علم انسانی درحرکت است. درحالی که اگزیستانسیالیسم مکتبی جدید با جهت گیری به سوی عقل آگاهی وعواطف است .
فلسفه تعلیم وتربیت
سه نوع رابطه بین فلسفه وتعلیم وتربیت می توان بیان کرد.
۱- فلسفه، تعلیم وتربیت دو موضوع مجزا ومستقل تلقی شده وارتباط بین این دو رشته بدین صورت برقرارمی شود که یا معلم ضمن تدریس رشته های مختلف علمی مثل فیزیک وشیمی نظریه های فلسفی را درمورد انسان وجهان مورد بررسی قرار می دهد واساس معرفت وچگونگی تشکیل آن را نیز مطرح می کند ویا دربرنامه ریزی های درسی درهنگام تعیین محتوا، از طریق گنجانیدن موادی مانند: فلسفه، متافیزیک، منطق واخلاق یادگیرندگان را درجریان آموزش با این موضوعات آشنا می سازد.
۲- روش دوم: اجرای روش های فلسفی یا فعالیت های فلسفی، دربرخورد با مسائل تربیتی مورد توجه قرارمی گیرد. دربحث ها، معلم ویادگیرندگان می توانند از روش های دیالتکپی، استقرائی، قیاسی ویا حل مسئله استفاده کنند، کوشش برای گسترش خصوصیات روح فلسفی که شامل جامعیت، تعمق وقابلیت انعطاف پذیری می باشد، از هدف های اساسی تعلیم وتربیت است . دکتر فیلیپ ج اسمیت درکتاب ذهنیت فلسفی درمدیریت آموزش چنین می نویسد:
جامعیت
الف- نگریستن به موارد خاص درارتباط با زمینه ای وسیع (تفکراسترانژیک ) .
ب- ارتباط دادن مسائل حاضر به هدف های بلند مدت.
ج- به کاربردن قدرت تعمیم.
د- داشتن سعه صدر.
تعمق
الف- زیر سوأل بردن امور بدیهی واضح.
ب- کشف وبیان امور ساسی، فرضیه ها ومفاهیم ونظریه ها.
ج- حساسیت نسبت به اشارات، معانی تلویحی وبررسی جنبه های اساسی درهرموقعیت.
د- استفاده از روش فرضیه ای- قیاسی.
قابلیت انعطاف
الف- رهایی از جمود فکری.
ب- ارزش سنجی افکار بدون توجه به منبع آنها.
ج- توجه به جنبه های گوناگون مسائل وارئه فرضیه های جدید.
د- پذیرفتن قضاوت های موقتی ومشروط وتلاش برای کسب حقایق.
۳- روش سوم: فلسفه به عنوان نظریه وتعلیم وتربیت به عنوان عمل تلقی می شود. فلسفه از لحاظ نظری ما را باجهان وانسان آشنا می سازد که درشخصیت ما تأثیر می گذارد وگرایشی خاص درما بوجود می آورد. تقویت این تمایل کار تعلیم وتربیت یا قسمت عملی فلسفه را تشکیل می دهد . فلسفه تعلیم وتربیت را می توان رشته ای مستقل فرض نمود که درآن اساس تعلیم وتربیت، رابطه تعلیم وتربیت با دیگر رشته های معرفت انسانی، روش های تربیتی ونحوه برخورد با مسائل ومشکلات تربیتی مورد بحث واقع می شوند.
فلسفه تعلیم وتربیت
موجب فعالیت های قابل انعطاف می شود.(انتخاب فردی)
از تناقضات وفعالیت های بدون هدف جلوگیری می کند.
فلسفه های تربیتی
از فلسفه تعلیم وتربیت چهار الگی تأیید شده نمایان شده است.
پایدار گرایی، اساس گرایی، پیشرفت گرایی، بازساختار گرایی.
تامیسم جدید:
فرض متافیزیکی:
انسان از طریق کاربردعقل واراده باید برای شناخت پروردگار و جهانی که خلق کرده، تلاش کند.
جهان تجلی اراده قادر متعال است.
هدف تربیتی:
رشد مستقیم عقل و اراده برای کسب معرفت وشناخت جهان و خداوند یکتا
محتوای درسی:
مطالب و موضوعات انتزاعی به ویژه مطالب مذهبی که رد افراد و انضباط درونی به وجود آورد و از آن طریق به یادگیری بدون سؤال کردن بپردازد.
پراگماتیسم
فرض متافیزیکی:
تجربه: با مفهوم تغییر دائمی که رد خود دارد، جوهر وجود انسان و جهان، هردو است. عقل انسان، کلید فهم و درک جهان و انسان از راه تجربه است.
هدف تربیتی:
بازسازی و افزایش تجربه ها به ویژه تجربه های اجتماعی که موجب هدایت تجربه های آینده شود. (نوسازی تجربه)
محتوای درونی:
تجربه بلاواسطه و مستقیم – تمرکز بر مسائل اجتماعی که دانش آموزان در جامعه با آنها روبه رو هستند.
اگزیستانیالیسم
فرض متافیزیکی:
انسانها از طریق انتخاب خویش در برابر زندگی مسئول هستند.
انتخاب باید آگاهانه انجام شود.
هدف تربیتی:
بیدار سازی و تقویت آگاهی برای بهبود انتخاب های فردی.
محتوای درسی:
محتوا در مقایسه با علاقه و نگرش فردی، از اهمیت کمتری برخوردار است. مع الوصف هنر و ادبیات که بیشتر بر انتخابها، نتایج و پیامدهای انتخاب تأکید می کنند، ارجحیت دارند.
نظریه های یادگیری
۱- رفتارگرایی یا نظریه های تداعی ۲- نظریه شناختی (رشد عقلانی)
۳- نظریه های وابسته به پدیدارشناسی و انسان گرایی
رفتارگرایی یا نظریه های تداعی
رفتارگرایی یا نظریه های تداعی، قدیمی ترین نظریه با مفاهیم گوناگون محرک پاسخ و تقویت، سروکار دارد. این نظریه ریشه در فلسفه خاص خود درباره ماهیت یادگیری، عقاید اسطوره سقراط، لاک وروسو دارد. آنان بر رفتار شرطی و اصلاح محیط و تغییر آن برای بیرون آوردن پاسخ های منتخب از فراگیران تأکید دارند.
رفتارگرایان بر این باورند که عوامل شناختی در امر یادگیری لازم نبوده و از طریق الگوسازی، یادگیرندگان قادرند در سطوح پیچیده عمل کنند. در آموزش از طریق رفتارگرائی پایان کار از قبل پیش بینی شده و می توان رفتار مورد نظر را مشاهده کد و البته اندازه گیری نمود.
نظریه شناختی (رشد عقلانی)
رشد و تحول به تغییرات در ساختار و کاربرد ویژگی های انسان مربوط است. این تغییرات از تعامل وراثت و محیط نشأت می گیرند. توافقی در این باره که دقیقاً تا چه حد ویژگی های عقلانی، اجتماعی، جسمانی، عاطفی در نتیجه استعدادهای ارثی و یا محیط است، وجود ندارند.
مرحله رشد عقلانی (پیاژه) گویای این امر است که رشد پیوسته بوده و بر پتیه رشد قبلی است. عملیات عقلانی مداوم، متوالی و مرتب هستند، مراحل بر پایه سلسله مراتب بوده و تربیتی از عملیات عقلانی پیچیده و کامل پدید می آورند، هرچند توالی مراحل ثابت است. نیل به مراحل در محدوده خاص متفاوت بوده که این امر تعاملی از وراثت و محیط است.
نظریه شناختی، یادگیرنده را در ارتباط با کل محیط فروشی که اطلاعات را به کار می برند، مورد نظر قرار می دهد. در این نظریه، فرآیند یادگیری بر مراحل رشد یادگیرندگان اشکال گوناگون هوش، حل مسئله، تفکر انتقادی و خلاقیت متمرکز می شود.
جان دیوئی در ۱۹۱۰ در کتاب «چگونه می اندیشیم؟» مراحل انجام روش علمی که همان روش مسئله و روش تحقیق است را به صورت زیر مطرح کرد.
۱- برخورد به موقعیت مسئله ای
۲- بیان مسئله
۳- گردآوری اطلاعات
۴- استنتاج یا نتیجه گیری
تفکر انتقادی ارزیابی نظریات براساس دلایل واستدلالی است که برپایه آنها، نظریه ها شکل گرفته اند. تفکر انتقادی ومهارت تفکر، واژه هایی هستند که برای اشارات ضمنی حل مسئله ورفتارهای وابسته به آنها به کار گرفته می شوند.
لیپ من بین تفکر عادی وتفکر انتقادی تمیز قائل می شود. تفکر عادی ساده وفاقد ملاک است. تفکر انتقادی پیچیده تر وبرپایه ملاک ومیزان بوده ودارای تناقض است. او ازمربیان می خواهد تا تغییرات زیر را دریادگیرندگان پدید آورند:
۱- از حدس زدن به تخمین زدن
۲- از ترجیح دادن به ارزش یابی کردن
۳- از گروه بندی به طبقه بندی
۴- از باور کردن به فرض نمودن
۵- از استنتاج به استنتاج منطقی
۶- ازمفاهیم همخوان به اصل درک شده
۷- از توجه کردن به ارتباطات، به سوی توجه نمودن به ارتباط بین ارتباطات ( روابط متقابل)
۸- از تصور کردن به فرض نمودن (فرضیه ساختن)
۹- از پیشنهاد کردن بدون دلیل ، به سوی پیشنهاد همراه با استدلال
۱۰- از قضاوت کردن بدون میزان وملاک، به سوی قضاوت همراه با میزان
توافق اندکی درباره تعریف خلاقیت وجود دارد. براساس دیدگاه (کارل راجرز) جوهر وماهیت خلاقیت درنوآوری است، انسان نوآوری می کند، زیرا خلاقیت موجب رضایت فرد بوده وبه شکوفایی می رسد(این براست از خلاقیت دیدگاه انسان گرایی است; هرچند فرآیند وهوشی که درخلاقیت به کارمی روند درفطرت شناختی باشند) .
دریک فرم نگرش خلاق را به شرح زیر تعریف می کند:
۱- تمایل به مسئله ومشکل داشتن به سوی نوآوری حرکت کردن.
۲- توانایی تمرکز داشتن.
۳- توانایی خویش را درمحک آزمون برای کسب نوآوری قراردادن .
۴- پذیرش برخورد وتنش که با جو عقاید گوناگون ویا فقدان تحمل نظریات خلاق پدید می آیند. انسان های خلاق وبا هوش وخردمند قادر به حل مسئله به روش های گوناگون هستند.
افراد خلاق، متفکران واگرا هستند ومربیان باید به این نکته توجه نمایند که چنین یادگیرندگانی، فراسوی محدودیت های کلاس ومدرسه حرکت می کنند افراد باهوش به منطق وابسته اند.
خردمند بودن به سن وتجربه مربوط می شود. چنین افرادی قضاوتی صحیح داشته واز نصایح دیگران بهره گرفته وکاربردی صحیح از اطلاعات دارند.
تعلیم وتربیت انتقال معلومات ومحفوظات نیست. تعلیم وتربیت یعنی رشد قوه قضاوت صحیح، بازسازی تجارب وفراهم کردن امکانات رشد فرد درجنبه های مختلف جسمانی، عقلانی، روانی واجتماعی.
برونر درکتاب ‹‹ فرآیند تعلیم وتربیت ›› برتفکر شهودی تکیه می کند متفکراندیشمند نه فقط دارای دانش است، بلکه به اشراق وکشف وشهود نیز دست می یابد. تفکر شهودی بخشی از فرآیند کشف است که شبیه مجادله علما ومتخصصان درمسائل وپدیده هاست وبه درک ارتباطات می انجامد وفرد را قادر می سازد تا کشفیاتی انجام داده ویا به خزانه دانش خود بیفزاید.
نظریه های وابسته به پدیدار شناسی وانسان گرایی
دراین نظریه کل یادگیرنده شامل رشد روان شناختی ورشد شناختی موردنظر قرارمی گیرد، مفاهیم وابسته به پدیدار شناسی یادگیری با نیازها، نگرش ها واحساسات یاگیرنده سروکار دارد.
دراین نظریه بردیدگاه های عاطفی بیش از جنبه های شناختی تأکید می شود هدف تربیتی دردیدگاه انسان گرایان ایجاد ‹‹ مردم خودشکوفا›› ویا ‹‹ انسان جامع›› است.
انسان گرایان درتلاش برقراری ارتباط معنادار بیشتری بین یادگیرندگان ومعلمان هستند. آنان به پرورش استقلال وخود رهبری یادگیرندگان پرداخته وپذیرش بالاتری از خود ودیگران درنظر دارند. فلسفه پیشرفت گرایی وتعلیم وتربیت انسان گرایانه، درک یادگیرندگان وخود آگاهی آنان را افزایش داده واجازه می دهد تا یادگیری شخصی وفردی انجام شود.
دو دیدگاه اساسی انسان گرایان، توجه به علایق، مسائل ونیازهای یادگیرندگان ودیگری توجه به نظام ارزش ها، بهداشت روانی وآزادی دریادگیری است دراین گرایش علاوه بربعد شناختی ، کل یادگیرنده مورد نظر است.
فضیلت در فلسفه ی ارسطو ۴٫۲۱/۵ (۸۴٫۱۷%) ۲۴ امتیازs ارسطو مانند افلاطون، به عالم بر حسب غایات، مقاصد یا وظایف و نقش ها نظر می کند. در طبیعت، غایت دانه ی بلوط این است که درخت بلوط شود. در عالم انسانی، غایت معماری ایجاد […]
مقاله درونگرایی و برونگرایی در معرفت شناسی ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز مقاله درونگرایی و برونگرایی در معرفت شناسى معاصر منازعه بر سر ماهیت معرفت و تعیین شرایط لازم و کافى حالات مثبت معرفتى فاعل شناسا به دو گونه نظریهپردازى درونگرایانه و برونگرایانه انجامیده است […]
سرگذشت تراژیک فلسفه در ایران ۳٫۰۰/۵ (۶۰٫۰۰%) ۳ امتیازs درآمد فلسفه معاصر در ایران دو رویکرد اسلامی و غربی را در بر می گیرد،رویه نخست که پس از صدرا توسط شارحان و مفسران اندیشه ی وی پی گرفته شده است و دیگری از دوران […]
از آنجا که طبق تعریف یونسکو «Children» به افرادی اطلاق میشود که کمتر از ۱۸ سال دارند، از این رو بنده سعی کردهام در ترجمههایم آن را «فلسفه برای کودکان و نوجوانان» ترجمه کنم. این برنامه که ابتدا با تلاشهای پروفسور متیو لیپمن، در […]
اندیشه ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۲ امتیازs مقالهاى که با عنوان «اندیشه» در اینجا ترجمه شده یکى از مقاله هاى مهم و تاثیرگذار فرگه است. فرگه این مقاله را در ۱۹۱۸ یعنى حدود شش سال پیش از مرگش نوشت و منتشر کرد. منظور فرگه از اندیشه، […]
فلسفه سیاسى افلاطون و ارسطو ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز افلاطون و ارسطو را مى توان به عنوان پدران فلسفه سیاسى غرب باستان قلمداد کرد. حتى اگر بگوییم که فلسفه سیاسى معاصر هم متأثر از آن ها بوده، ادعاى گزافى ابراز نکرده ایم. با توجه […]
به نکات زیر توجه کنید