جستجو در تک بوک با گوگل!

بازدید
مزایای استفاده از استقراض:
۱-هزینه ی پایین تر:از انجا که به وام دهنده وعده ی بازپرداخت داده شده است وی ریسک کمتری نسبت به سهامداران خواهد داشت، بنابراین بهره ی پرداخت شده به وام پایین تر از بازدهی است که می بایست به سهامداران عرضه شود(به طور تجربی ۶% کمتر.
۲-معافیت های مالیاتی:در همه ی شرکتها وقتی موضوع محاسبه مالیات بردرامد مطرح باشد هزینه ی بهره از سود کسر می شود.کاهش هزینه های استقراض، چرا که اغلب نرخ های مالیاتی شرکتها بالای ۳۰% می باشد.
۳-هدف از وام گرفتن رفع نیازهای مالی است که یا فصلی هستند یا کوتاه مدت و یا بلندمدت.هر وامی به محض ان که دیگر نیازی به ان نباشد بازپرداخت می شود و بعد از ان دیگر نیازی به پرداخت بهره ی اضافی نیست.
۴-در بیشتر مواقع هر چقدر مدت سررسید کوتاه تر باشد، هزینه ی بهره نیز پایین تر محاسبه می شود.پس عاقلانه تر اینست که از اعتبارات تجاری ارائه شده توسط عرضه کنندگان مواد اولیه و اعتبارات کوتاه مدت بانکها برای تامین مالی سرمایه در گردش استفاده شود زیرا هزینه این کار ارزان تر از بهره پرداخت شده به اوراق قرضه و بسیار ارزان تر از نرخ بازده مورد انتظار سهامداران است.
۵-هزینه ی پایین تر تامین مالی از طریق بدهی، متوسط هزینه ی سرمایه را کاهش می دهد و به شرکت امکان می دهد طرح سرمایه ای سوداورتر را پذیرا شود و بدین ترتیب سود را افزایش می دهد و ارزش کل ان را حداکثر می کند.
۶-موسسه ای که بر بدهی اتکا کند، مقدار سهام کمتری منتشر می کند، لذا سود هر سهم در این شرکت افزایش می یابد.
۷-اگر سود هر سهم افزایش یابد و ریسک تحمیل شده به سهامداران کمتر از میزان افزایش سود هر سهم باشد ثروت سهامداران افزایش خواهد یافت.
تاثیر مالیات بر فرایند تامین مالی:
در بیشتر کشورها بهره ای که شرکت ها بابت استفاده از سرمایه ی وام دهندگان می پردازند هزینه قابل قبول مالیاتی تلقی می شود ولی سودی که شرکتها بابت استفاده از سرمایه به سهامداران می پردازند هزینه ی قابل قبول مالیاتی به شمار نمی اید.پذیرش بهره به عنوان نوعی هزینه باعث می شود که هزینه ی بهره ی وام بعد از کسر مالیات کمتر از هزینه ی بهره ی وام قبل از کسر مالیات گردد.هزینه ی یعد از مالیات بهره ی وام کمتر از هزینه ی قبل از مالیات بهره وام می گردد.لذا می توان با گزینشی معقولاز انواع خاصی از اوراق بهادار، هزینه ی تامین مالی پس از کسر مالیات را کاهش داد.اما شواهد بیانگر چیز دیگری است.انتشار گشترده اوراق عرضه، خصوصا اوراق قرضه ی بدون بهره یا استفاده ی بیش از حد شرکتها از وام سبب می شود نرخ بهره انها در بازار افزایش یابد تا سرمایه گذارانی که در طبقه مالیاتی بالاتری هستند جذب شوند.بنابراین شرکتها تا انجا به انتشار اوراق قرضه و استفاده از وام ادامه می دهند که نرخ نهایی مالیات سرمایه گذار با نرخ نهایی مالیات شرکت برابر شود.پس از رسیدن به ان نقطه هیچگونه انگیزه ی مالیاتی برای شرکت باقی نمی ماند که بازهم از این روش تامین مالی استفاده کند.
انتشار این نوع اوراق قرضه فقط تا زمانی مقرون به صرفه است که یا خریداران از مالیات معاف باشند یا اینکه این اوراق یه خریدارانی عرضه شود که نرخ نهایی مالیات انها کمتر از نرخ مالیات شرکت باشد.
تاثیر دولت بر سیاست های تامین مالی:
شرکتهای تیزبین چون عقاب در بازار سرمایه درپی شکار هستند یعنی همیشه می کوشند سرمایه مورد نیاز را به نرخ خایی زیر نرخ های رایج بازار تامین کنند.شاید علت اصلی وضع نابسامان یا اختلالات بازار سرمایه باشد.این نابسامانی ها به علت کنترل هایی است که دولت بر میزان اعتبارات و سرمایه اعمال می کند یا به سبب دادن کمک های بلاعوض دولت است که هدف از انها چیزی غیر از کارایی سیستم اقتصادی است؛ برای مثال دولت فرانسه برحسب عرف و سنت خود مساله استقراض شرکتها را محدود کرده است تا بدان وسیله نرخ بهره را پایین نگه دارد و از این طریق ابزاری در اختیار وزیر دارایی گذاشته تا کسر بودجه خود را از منابع مالی ارزان تر تامین کند.
در امریکا سازمانهای مختلف دولتی وام هایی با هزینه ی اندک در اختیار شرکت ها یا موسسات قرار می دهند تا طرح های خاصی را که موردنظر انهاست به اجرا دراورند.همچنین دولت ها ممکن است برای توسعه بخش های مختلف اقتصادی وام هایی با بهره کم را به شرکت های فعالدر ان بخش اعطا کنند.مثل وام هایی اعطایی برای توسعه ی بخش کشاورزی، توسعه ی خانه سازی انبوه، توسعه ی صنایع کوچک و غیره.
بدیهی است در چنین بخش های اقتصادی میزان تقاضای وام بیشتر از عرضه ان خواهد بود و دولت نمی تواند به تمام تقاضاها پاسخ مثبت بدهد و معمولا وام های ارزان قیمت تحت برنامه ی خاصی به متقاضیان تخصیص داده می شود.
تاثیر وام بر سوددهی شرکت:
اقلامی که در طرف چپ ترازنامه نوشته شده اند اقلامی هستند که ارزش انها برحسب ارزش دارایی های حقیقی است که در طرف راست ترازنامه نوشته شده اند.نظر به این است تا از طریق تغییری که در اقلام دارایی های مالی به وجود می اید یعنی از طریق تجزیه کردن دارایی های مالی به اجزای کوچکتر یا تبدیل کردن و ادغام و ترکیب این اقلام در یکدیگر، ارزش شرکت را افزایش داد.در عین حال چنین به نظر می رسد که بالا بردن ارزش شرکت به وسیله یک مشت کاغذ بیشتر حالت کیمیاگری داشته باشد.از انجا که ارزش شرکت در گرو ارزش دارایی های واقعی ان است نباید انتظار داشت که با تغییراتی که تنها در دارایی های مالی داده می شود ارزش کل شرکت تغییر یابد.بدیهی است اگر این تغییرات به گونه ای باشد که میزان مالیات شرکت را تغییر دهد یا باعث تضعبف انگیزه های شرکت گردد و ان را از سرمایه گذاری های ارزشمند بازدارد در این صورت تغییر ساختار سرمایه بر ارزش شرکت اثر خواهد گذاشت.
فرض کنید شرکتی با انتشار تعدادی اوراق قرضه و استفاده از وجه ان تعدادی از سهام خود را باز خرید کند.این اقدام باعث تغییر میزان دارایی ها و سود عملیاتی شرکت نمی شود.اکنون این پرسش مطرح می شود که ایا وضع مالی سهامداران عادی شرکت بهتر خواهد بود؟
افزایش وام باعث می شود درصد بیشتری از سود عملیاتی شرکت به صاحبان اوراق قرضه برسد و درصد کمتری از این مبلغ نصیب سهامداران شود.ولی کل مبلغی که به این دو گروه تعلق می گیرد تغییر نخواهد کرد.از انجا که تعداد سهام منتشره کمتر شده است، سهامداران از بابت هر ریال پولی که در ان شرکت سرمایه گذاری کرده اند پول بیشتری خواهند گرفت ولی ریسک بیشتری را هم می پذیرند.ان دسته از مدیرانی که می کوشند از راه وام گرفتن میزان سود هر سهم را بالا ببرند درواقع می خواهند سهامدارن را گول بزنند.شاید بتوانند برای چند روزی برخی از انها را فریب دهند، ولی واقعیت این است که سهامداران متوجه ریسک بیشتر شرکت می شوند و بعد از مدتی دیگر حاضر نخواهند بود بهای بالایی برای سهام عادی پرریسک شرکت بپردازند.
در سال ۱۹۹۵ راجان و زینگالس ارتباط ارزش دفتری بدهی ها به حقوق صاحبان سهام با فروش و نسبت بازده دارایی ها را در کشورهای امریکا، انگلیس، ایتالیا، المان، فرانسه، ژاپن و کانادا از طریق رگرسیون و ضریب همبستگی مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که هنوز پایه های نظری همبستگی مشاهده شده بین متغیرها اغلب مبهم و حل نشده است.
در سال ۱۹۹۵ نیز چهاب در رساله ی دکتری خود به بررسی عوامل تشکیل دهنده ی ساختار سرمایه پرداخت.نتیجه ی تحقیق او حاکی از این بود که سطوح بدهی با رشد، تقسیم سود و میزان افزایش دارایی های ثابت و میزان مالکیت رابطه مستقیم و با سوداوری و ریسک واحد تجاری رابطه ی معکوس دارد.
سود و بازده دارایی ها به عنوان معیار کارایی:
تاکید عمده گزارشگری مالی پیشرفته بر شرایط و مواد اندازه گیری سود به عنوان شاخص عملکرد واحد انتفاعی می باشد.عملیات کارا در واحد تجاری، بر روند جاری و اتی پرداخت سود سهام به سهامداران تاثیر دارد.بنابراین کلیه دارندگان حقوق مالکیت و به ویژه دارندگان سهام عادی به کارایی مطلوب در مدیریت علاقه مندند.اگر مدیریت فعلی کارایی مناسب نداشته باشد، دارندگان حقوق مالکیت فعلی قادرند مدیریت را عوض کنند یا برای افزایش کارایی مدیریت دست به اقدامات تشویقی بزنند.
یکی از تعبیرهایی که کارایی دارد، توانایی نسبی مدیریت در تحصیل حداکثر بازده با استفاده از منابع محدود، تحصیل بازده ثابت با به کاربردن حداقل منابع، ترکیب بهینه ای از منابع با هم که در نتیجه حداکثر بازده برای صاحبان واحد تجاری حاصل خواهد شد. با این تعریف از مفهوم سود، که به کارایی مدیریت اتکا می کند اندازه گیری سودهای گذشته چگونه می تواند ملاکی برای تعیین کارایی واد تجاری تلقی گردد؟کارایی واژه ای نسبی است که در مقایسه با وضع ایده ال یا برخی ملاک های دیگر دارای معنی می شود.همچنین به این بستگی دارد که ایا هدف شرکت در حداکثر کردن سود است یا فراهم کردن بازده مناسب برای سرمایه گذاری.
اگر سرمایه ی به کارگرفته شده در واحد اقتصادی از سالی به سال بعد ثابت باشد رقم سود به تنهایی ممکن است به عنوان معیار سنجش کارایی واحد اقتصادی مفید باشد.سود سال جاری را می توان با سال های قبل مقایسه کرد و با توجه به این که سود ان سال بعد به هدف مورد نظر، رسیده یا بر ان فزونی گرفته یا از ان کمتر شده، داوری کرد. به هر حال اگر سرمایه به کار گرفته شده سال به سال دچار تغییر شود سود نیز باید با معیارهای متغیر بزرگی مانند دارایی های به کارگرفته شده یا مجموع درامد فروش مقایسه شود.
نسبت سود خالص به مبلغ جمع دارایی ها را نرخ بازده دارایی(ROA)می نامند.نرخ بازده دارایی رابطه بین حجم دارایی های شرکت و سود را تعیین می کند.اگر شرکتی بر سرمایه گذاری های خود بیفزاید(البته بر حسب کل دارایی ها)ولی نتواند به تناسب مقدار سود پس از کسر مالیات خود را افزایش دهد نرخ بازده کاهش می یابد.بنابراین افزایش حجم سرمایه گذاری شرکت یه خودی خود باعث بهبود وضع مالی سهامداران نمی شود.
اعتبار دهندگان و مالکان می توانند در موارد زیر از ROA استفاده کنند:
۱-ارزیابی توانایی شرکت در تحصیل نرخ مناسبی از بازدهی
۲-جمع اوری اطلاعاتی درباره ی اثربخشی مدیریت
۳-طرح سودهای اینده
مدیران می توانند در موارد زیر از ROA استفاده کنند:
۱- اندازه گیری عملکرد هر بخش مجزا از شرکت وقتی که با هر بخش به عنوان یک مرکز سرمایه گذاری رفتار می شود.
۲-ارزیابی پیشنهادهای مخارج سرمایه ای
۳-کمک در پایه گذاری اهداف مدیریت
ROA عمومی ترین شاخص مورد استفاده ی مدیریت عملکرد سوداوری شرکت می باشد.این شاخص ابزار کارامدی است که فعالیت هایی با ابعاد و ماهیت های مختلف را انداز گیری می کند.به عبارت دیگر با ROA ما می توانیم سیب و پرتقال را حداقل در سوداوری مقایسه نماییم
احتمالا این روزها درباره ارزهای دیجیتال مخصوصا بیتکوین از گوشهوکنار در اخبار رادیو و تلویزیون یا شبکههای اجتماعی چیزهایی شنیدهاید.
چانه زنی برای دستمزد ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۱ امتیاز مذاکره درباره حقوق بخشی مهم و معمولی از فرایند استخدام است. منتها چرا به این بخش از صحبتها که میرسیم، کمی دستپاچه میشویم و نمیتوانیم درباره دستمزد و پولی که حقمان است بهخوبی مذاکره کنیم؟
اشتباهات مالی را به فرزندان خود گوشزد کنیم ۳٫۰۰/۵ (۶۰٫۰۰%) ۲ امتیازs اشتباهات مالی را به فرزندان خود گوشزد کنیم/ آموزش رفتارهای مالی مناسب به نوجوانان اهمیت زیادی دارد. آموزش مهارتهایی از این دست باعث میشود مدیریت مالی در بزرگسالی به نحو بهتری انجام […]
آزمایش علمی تناقض یا پارادوکس انتخاب ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز همیشه هر چه بیشتر باشد، بهتر است. موافق نیستید؟ تنوع غذایی بیشتر در یک رستوران، طعمهای بیشتر یک برند مربا، کانالهای تلویزیونی بیشتر و … ما همیشه به دنبال بیشتر، بیشتر و بیشتر هستیم. […]
سرمایه گذاری در بورس بین المللی ۳٫۴۴/۵ (۶۸٫۸۹%) ۹ امتیازs سرمایه گذاری در بورس بین المللی پیشینه تبادلات ارزی مشابه پیشینه اختراع پول است و همواره افراد به سرمایه گذاری توجه ویژه ای داشته اند. حجم معاملات در بازار به دلیل تعداد بالای افراد […]
موسسه ” کورپوریت فایننس” در گزارش جدید خود به معرفی برترین بانکهای ژاپنی پرداخت. نظام بانکی در ژاپن شامل بانکهای داخلی و خارجی است.
به نکات زیر توجه کنید