بازدید
۱- اسراء و معراج
نخستین مطلبی که باید مورد توجه در این داستان قرار گیردآن است که داستان معراج رسول خدا صلی الله علیه و آله ده،قسمت نخست آن که از مسجد الحرام در شهر مکه تا مسجد الاقصی در سرزمین فلسطین و بالعکس انجام شده ، ورسول خداصلی الله علیه و اله این مسیر را در یکی از شبها در سالهایتوقف خود در مکه از طریق اعجاز طی کرده،که این قسمت رااصطلاحا در کتابها و تواریخ«اسراء»مینامند و قسمت دوم کهاز مسجد الاقصی به آسمانها انجام شده و طبق روایات با انبیاءالهی دیدار و گفتگو کرده و بهشت و جهنم و آیات بزرگ دیگریاز آیات الهی را مشاهده نموده است که این قسمت را اصطلاحا«معراج»مینامند.
که البته دلیل هر یک از این دو قسمت در قرآن و حدیث ازیکدیگر جدا است و اختلافی هم که در گفتار اهل حدیث وتاریخ دیده میشود و همچنین اعتراضها و رد و ایرادهائی که درداستان معراج شده و پاسخهائی که داده یا میدهند هر کداممربوط به یکی از این دو قسمت است که متاسفانه در پارهای ازکتابها و کلمات برخی از بزرگان بخاطر مخلوط شدن این دوقسمت،بحثها نیز به یکدیگر مخلوط شده و موجب ابهام و اشکالگردیده است.
۲- معراج در چه سالی اتفاق افتاد
در اینکه اسراء و معراج رسول خداصلی الله علیه و اله درچه سالی ازسالهای بعثت اتفاق افتاده اختلاف است،و اجمالا وقوع آن درمکه و قبل از هجرت ظاهرا قطعی است.بدلیل اینکه آیهای همکه در سوره اسراء در این باره آمده و آیات سوره نجم نیز همگی در مکه نازل شده،و اما در اینکه در چه سالی از سالهای قبل ازهجرت بوده اختلاف است.
الف- از ابن عباس نقل شده که گفته است در سال دوم بعثتبوده،چنانچه برخی گفتهاند: شانزده ماه بعد از بعثتآنحضرت انجام شده .(۱)
ب- از کتاب خرائج راوندی از امیر المومنین علیه السلامروایتشده که در سال سوم اتفاق افتاده .(۲)
ج- اقوال دیگری هم وجود دارد ، مانند قول به وقوع آن درسال پنجم یا ششم یا دهم یا دوازدهم و یا اینکه گفتهاند:یکسال و پنج ماه قبل از هجرت یا یک سال و ششماه و یا ششماهقبل از آن..(۳)
ولی بنظر میرسد که از روی هم رفته روایات در این بارهاستفاده میشود که معراج آنحضرت-برخلاف آنچه برخیپنداشتهاند-قبل از وفات ابو طالب و خدیجه بوده و بنابر این ظاهرآن است که معراج قبل از سال دهم انجام شده است.و الله اعلم.
چنانچه در ماه و شب آن نیز اختلاف زیادی است زیرابرخی گفتهاند:در شب هفدهم ماه مبارک رمضان بوده و قولدیگر آنکه در شب هفدهم ربیع الاول و یا شب دوم آن ماه و یا درشب بیست و هفتم رجب انجام شده و یا شب جمعه اول ماه رجببوده (۴)…
و به هر صورت به گفته مرحوم علامه طباطبائی این بحثبرایما چندان مهم نیست که در تاریخ سال و روز و ماه وقوع معراجغور کرده و وقتخود را بگیریم،و مهم برای ما بحثهای آیندهاست،و البته تذکر این مطلب لازم است که از روی همرفتهروایات استفاده میشود که معراج و اسراء رسول خداصلی الله علیه و اله دو بار و یا بیشتر اتفاق افتاده چنانچه در فصلهای آینده روی آن مشروحا بحثخواهیم کرد-ان شاء الله تعالی-.
۳- اسراء از کجا انجام شد؟
همانگونه که در تاریخ ماه و سال و شب اسراء اختلاف دیدهمیشود در جا و مکانی هم که آنحضرت از آن جا به اسراء رفتاختلاف است که برخی گفتهاند از شعب ابی طالب اسراءانجام شده و در برخی از روایات آمده که از خانه ام هانی دخترابو طالب آنحضرت به اسراء رفت و آیه شریفه«سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام…»را به همه شهر مکه تاویل کردهو گفتهاند:مراد از«مسجد الحرام»همه حرام مکه است.و برخیهم گفتهاند:تاویل و حمل لفظ بر مجاز خلاف ظاهر است واسراء از خود مسجد الحرام انجام شده.
ولی با تذکری که در بخش قبلی دادیم که اسراء بیش ازیکبار انجام شده میتوان میان این روایات را اینگونه جمع کرد کهیکبار از مسجد الحرام بوده و دفعات دیگر از خانه ام هانی و یاشعب ابی طالب.
اگر چه قول آخر یعنی انجام آن از شعب ابی طالب بعید بنظرمیرسد زیرا بر طبق برخی از روایات هنگامی که ابو طالب درآن شب از غیبت آنحضرت اطلاع یافت بنی هاشم را درمسجد الحرام گرد آورد و شمشیرش را برهنه کرده قریش را تهدید به جنگ کرد ، و چون صبح شد و رسول خداصلی الله علیه و اله بازگشت ، به مسجد الحرام آمده و آنچه را دیده بود برای قریش نقل کرد و ازکاروانی که در راه دیده بود خبر داد ، وخبرهای دیگر،که بابودن آنحضرت در شعب و سالهای محاصره قریش مناسب نیست. و احتمال دیگر نیز آنست که از خانه ام هانی و یا شعبابی طالب خارج شده و به مسجد الحرام آمده و از آنجا به اسراء رفتهباشد.
۴- اسراء چگونه انجام شد؟
شاید بیشترین اختلاف نظرها و رد و ایرادها در ماجرای اسراءو معراج رسول خداصدر این بخش از داستان مزبور باشد کههر کس برای خود نظری ارائه کرده تا آنجا که عایشه-با اینکهدر هنگام اسراء رسول خداصلی الله علیه و اله پیوندی با آنحضرت نداشتهو سالها بعد از آن بعنوان همسر بخانه آنحضرت آمده و اساسا چندسال اندک از عمر او بیش نگذشته بود-و یا اصلا بدنیا نیامدهبوده (۵) در اینجا اظهار نظر کرده و گفته است: «ما فقد (۶) جسد رسول الله صلی الله علیه و اله و لکن الله اسری بروحه(7)
جسم رسول خدا صلی الله علیه و اله مفقود نشد یا آنرا ناپدید نیافتم ولی خدا روحآنحضرت را به اسراء برد. و یا معاویهای که در آنروزگار بچهای بیش نبوده و درکوچههای مکه بدنبال پدرش ابو سفیان سرگرم توطئه و آزار رسولخداصلی الله علیه و اله شب و روزش را سپری میکرده و تا پایان عمر هم دردشمنی خود با بنی هاشم و خاندان آنحضرت و از بین بردنفضائل و محو نام و آوازه آنها لحظهای دریغ نکرده و از اینگونه معارف بوئی نبرده در اینجا به اظهار عقیده پرداخته و دربارهاسراء گفته است: انها رویه صادقه(۸) . رویای صادق و خواب درستی بوده؟
و قبل از آنکه نظرات و عقاید دیگران را بیان داریم برایروشن شدن ذهن خوانندگان محترم باید بگوئیم اینگونه نظرها مخالف اجماع دانشمندان و صریح آیات قرآنی است،که اسراءرسول خداصلی الله علیه و اله با روح و جسم هر دو بوده،زیرا آیه شریفه سورهاسراء اینگونه است:
سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الیالمسجد الاقصی(۹) منزه است آن خدائی که سیر شبانه داد بنده خود را از مسجد الحرام به مسجداقصی.
و با توجه به اینکه آیه شریفه در مقام امتنان و منت گذاری بررسول خدا است و این داستان را بعنوان یک معجزه وامر خارق العادهای که از قدرت و عظمتبیانتهای خدای عز و جلسرچشمه گرفته استبیان میدارد،و آنرا نشانهای از عظمتخود میداند…
و علت آنرا نیز نشان دادن آیات و نشانههای عظمتخودبه پیامبر بزرگوارش ذکر کرده و بدنبال آن میفرماید: لنریه من آیاتنا(۱۰). یعنی-تا به او نشان دهیم آیات و نشانههای خود را.
بدیهی است که این تعبیرات با خواب دیدن و سیر شبانه درخواب هیچگونه تناسبی ندارد،و این خواب را همه کس میتواندبه بیند چه صالح و چه غیر صالح،و بگفته مرحوم علامه طباطبائیچه بسا افراد غیر صالح و گناهکار خوابهائی بهتر و جالبتر ازمردمان مومن و با تقوی ببینند،و خواب در نزد عموم مردم جز نوعی از تخیل و خیال پردازی نیست که نمیتواند نشانه قدرت وعظمتخدای تعالی باشد…
و نیز با توجه به اینکه«عبد»که در آیه آمده به جسم و روحهر دو اطلاق میشود،چنانچه در جاهای دیگر قرآن هست.
و بهر صورت اصل این مطلب که اسراء رسول خداصلی الله علیه و اله باجسم و روح بوده با توجه به مدلول آیه شریفه و تواتر روایات وارده و اجماع و اتفاق کلمات دانشمندان اسلامی قابل انکار نیست (۱۱) ، تنها در مورد معراج رسول خداصلی الله علیه و اله از بیت المقدس به آسمانها وبازگشت آنحضرت و مشاهدات او در آسمانها و دیدار و گفتگو با پیمبران الهی ، بحث و مناقشه بسیار شده که اجمالی از آن ذیلا از نظر شما میگذرد:
مرحوم طبرسی در کتاب مجمع البیان پس از ذکر اصلداستان اسراء میگوید: تمامی روایاتی که در داستان اسراء ومعراج رسیده به چهار دسته تقسیم میشود:
۱- آندسته از روایاتی که صحت آنها مقطوع استبخاطر تواتر اخبار در این باره و گواهی علم و دانش به صحت آن.
۲- آنچه در روایات آمده و عقول مردم صدور آنرا تجویز نمودهو اصول اسلامی نیز از قبول آنها ابائی ندارد و میپذیرد،که ماهم آنها را میپذیریم و میدانیم که آنها در بیداری بوده نه در خواب.
۳- روایاتی که ظاهر آنها مخالف با بعضی از اصول اسلامیاست ولی تاویل آنها بنحوی که با اصول عقلی موافق باشدممکن است که ما اینگونه روایات را بهمین نحو تاویل میکنیم.
۴- روایاتی که نه ظاهر آنها صحیح است و نه قابل تاویلاست مگر با سختی و دشواری شدید که در اینگونه روایات بهترآنست که آنها را نپذیرفته و کنار بزنیم.
مرحوم طبرسی پس از این تقسیم بندی میفرماید: اما دسته اول که مقطوع است همان اصل اسراء و معراجآنحضرت استبطور اجمال.
و اما دسته دوم مانند روایاتی است که آنحضرت در آسمانهاگردش کرده و پیمبران را دیده و عرش و سدره المنتهی و بهشت ودوزخ را مشاهده نموده و امثال اینها.
و اما دسته سوم مانند آنچه روایتشده که آنحضرت مردمیرا در بهشت مشاهده نمود که به نعمتهای الهی متنعم بودند وجمعی را در دوزخ دید که در آن معذب بودند که اینگونه روایات حمل میشود بر اینکه اوصاف و نامهای ایشان را دیده نه خودشانرا.
و اما دسته چهارمکه قابل پذیرش نیست مانند آن روایاتیکه رسول خداصلی الله علیه و اله با خدای تعالی رو در رو سخن گفت و او رادیده و با او بر تخت نشست و امثال اینگونه روایاتی که ظاهرآنها موجب تشبیه خدا و جسمانیت او است که خدای تعالی ازآنها منزه است و هم چنین روایاتی که میگوید:در آن شب شکمآنحضرت را شکافته و شستشو دادند (۱۲) که اینها را نمیتوانپذیرفت زیرا آن بزرگوار از عیب و زشتی مبرا است و چگونهممکن است دل و معتقدات آنرا با آب شستشو داد(۱۳)
و مرحوم علامه طباطبائی رحمه الله در تفسیر المیزان پس از ذکر کلامطبرسی میگوید:
تقسیم مزبور به جا است،جز اینکه بیشتر مثالهائی که آوردهمورد اشکال است،مثلا گردش در آسمانها و دیدن انبیاء و امثالآن و همچنین شکافتن سینه رسول خداصلی الله علیه و آله وشستشوی آن را از دسته چهارم شمرده و حال آنکه از نظر عقلهیچ اشکالی ندارد.زیرا میتوان گفت همه آنها از باب تمثلاتبرزخی و یا روحی بوده است،و روایات معراج پر است از ایننوع تمثلات،مانند مجسم شدن دنیا در هیات زنی که همه رقمزیور دنیائی به خود بسته و تمثل دعوت یهودیت و نصرانیت ودیدن انواع نعمتها و عذابها برای بهشتیان و دوزخیان و امثالاینها.
و از جمله مویداتی که گفتار ما را تایید میکند اختلاف لحناخبار این باب است در بیان یک مطلب،مثلا در بعضی از آنهادرباره صعود رسول خدا به آسمان میگوید که به وسیله براقصورت گرفته و در بعضی دیگر بال جبرئیل آمده و در بعضینردبانی که یکسرش روی صخره بیت المقدس و سر دیگرش بهبام فلک و آسمانها رفته است،و از این قبیل اختلاف تعبیر دربیان یک حقیقتبسیار است که اگر کسی بخواهد دقت کند درخلال این روایات این باب بسیار خواهد دید.
بنابر این از همین جا میتوان حدس زد که منظور از اینبیانات مجسم ساختن امری غیر جسمی و غیر مادی استبهصورت امری مادی به نحو تمثیل و یا تمثل روحی و وقوع اینگونهتمثیلات در ظواهر کتاب و سنت امری است واضح که به هیچ وجه نمیشود انکارش کرد(۱۴)
و مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب گوید:
مردم در معراج اختلاف کردهاند،خوارج آن را انکار کرده وفرقه جهمیه گفتهاند معراج، روحانی و به صورت رویا بوده است،ولی فرقه امامیه و زیدیه و معتزله گفتهاند تا بیت المقدسروحانی و جسمانی بوده ، چون آیه شریفه دارد:«تا مسجداقصی». عدهای دیگر گفتهاند: از اول تا به آخر حتی آسمانها را هم با جسد و روح خود معراج کرده است ، و این معنی ازابن عباس و ابن مسعود ، و جابر و حذیفه و انس و عایشه و ام هانیروایتشده است.
و ما در صورتی که ادله مذکور دلالت کند آن را انکارنمیکنیم،و چگونه انکار کنیم با اینکه سابقه آن در دستهست،و آن معراج موسی بن عمران علیه السلام است کهخدای تعالی او را با جسد و روحش تا طور سینا برد،و در قرآن درخصوص آن فرمود:«و ما کنتبجانب الطور»«تو در جانب طورنبودی»،و نیز ابراهیم را تا آسمان دنیا برده در قرآن فرموده:«و کذلک نری ابراهیم…»«اینچنین به ابراهیم نشان دادیم…»،وعیسی را تا آسمان چهارم برده در قرآن فرموده:«و رفعناه مکاناعلیا»«او را تا جایی بلند عروج دادیم»و در باره رسول خداصلی اللهعلیه و آله فرموده:«فکان قاب قوسین»«پس تا اندازه دو تیر کمانرسید»و معلوم است که این بخاطر علو همت آن حضرت بود،واین بود گفتار صاحب مناقب(۱۵)
و مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان پس از نقل کلامابن شهر آشوب گوید:
ولی آنچه سزاوار است در این خصوص گفته شود این استکه اصل«اسراء»و«معراج»از مسائلی است که هیچ راهی بهانکار آن نیست چون قرآن درباره آن به تفصیل بیان کرده،واخبار متواتره از رسول خداصلی الله علیه و آله و امامان اهل بیتبر طبق آن رسیده است.
و اما درباره چگونگی جزئیات آن،ظاهر آیه و روایاتمحفوف به قرائنی است که آیه را دارای ظهور نسبتبه آنجزئیات میکنند.ظهوری که به هیچ وجه قابل دفع نیست،و با در نظر داشتن آن قرائن از آیه و روایات چنین استفاده میشود کهآنجناب با روح و جسدش از مسجد الحرام تا مسجد اقصی رفته،واما عروجش به آسمانها،از ظاهر آیات سوره نجم و صریح روایات بسیار زیادیکه بر میآید که این عروج واقع شده و به هیچ وجه نمیتوان آنرا انکار نمود،چیزی که هست ممکن استبگوئیم که اینعروج با روح مقدسش بوده است.
ولیکن نه آنطور که قائلین به معراج روحانی معتقدند که بهصورت رویای صادقه بوده است، چه اگر صرف رویا میبود دیگر جا نداشت آیات قرآنی اینقدر درباره آن اهمیت داده وسخن بگوید،و در مقام اثبات کرامت درباره آنجناب بر آید.
و همچنین دیگر جا نداشت قریش وقتی که آنجناب قصه را برایشان نقل کرد آنطور به شدت انکار نمایند و نیز مشاهداتی کهآنجناب در بین راه دیده و نقل فرموده با رویا بودن معراجنمیسازد،و معنای معقولی برایش تصور نمیشود.
بلکه مقصود از روحانی بودن آن این است که روح مقدسآنجناب به ماورای این عالم مادی یعنی آنجائی که ملائکه مکرمین منزل دارند و اعمال بندگان بدانجا منتهی شده ومقدرات از آنجا صادر میشود عروج نموده و آن آیات کبرایپروردگارش را مشاهده و حقایق اشیاء و نتایج اعمال برایشمجسم شده،ارواح انبیای عظام را ملاقات و با آنان گفتگو کردهاست،ملائکه کرام را دیده و با آنان صحبت نموده است و آیاتیاز آیات الهی را دیده که جز با عباراتی امثال«عرش»«حجب»«سرادقات»تعبیر از آنها ممکن نبوده است.
این است معنای معراج روحانی ولی آقایان چون قائل بهاصالت وجود مادی بوده و در عالم به غیر از خدا هیچ موجود مجردی را قائل نیستند و از سوی دیگر که کتاب و سنت دروصف امور غیر محسوسه اوصافی را بر میشمارد که محسوس ومادی است مانند ملائکه کرام و عرش و کرسی و لوح و قلم وحجب و سرادقات ناگزیر شده این امور را حمل کنند بر اجسام مادیهای که محسوس آدمی واقع نمیشوند و احکام ماده راندارند، و نیز تمثیلاتی که در روایات در خصوص مقامات صالحین و معارج قرب آنان و بواطن صور معاصی از نتایج اعمال و امثال آن وارد شده بر نوعی از تشبیه و استعاره حمل نموده، درنتیجه خود را به ورطه سفسطه بیندازند حس را خطاکار دانستهقائل به روابطی جزافی و نامنظم در میان اعمال و نتایج آن شوند و محذورهای دیگری از این قبیل را ملتزم گردند.
و نیز به همین جهت بوده که وقتی یک عده از انسانها معراج جسمانی رسول خدا را انکار کردهاند ناگزیر شدهاند که بگویند معراج آن حضرت در خواب بوده چون رویا به نظر ایشان یکخاصیت مادی است برای روح مادی، و آنگاه ناچار شدهاندآیات و روایاتی را که با این گفتارشان سازگاری نداشته تاویل کنند گو اینکه از آیات و روایات یکی هم با گفتار ایشان سازگارنیست (۱۶)
نگارنده گوید :پیش از اینکه به جمعبندی و نتیجهگیری ونقل اقوال بقیه علمای اسلام و دانشمندان بپردازیم لازم استآیات شریفه سوره نجم را نیز که بگفته عموم مفسرین مربوط بهداستان معراج رسول خداصلی الله علیه و اله یعنی قسمت دوم از ماجرایاسراء و معراج است مورد بحث و تحقیق قرار داده و سپس بهجمع بندی اقوال و نتیجهگیری آنها بپردازیم ، و در آغاز، متن اینآیات را با ترجمه ساده آن برای شما میآوریم و سپس به تفسیر ومعنای آن میپردازیم خدای تعالی در این سوره چنین میفرماید:
و النّجم اذا هوی ، ما ضل صاحبکم و ما غوی و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی علّمه شدید القُوی ذو مره فاستوی و هو بالافق الاعلی ثمدنا فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی فاوحی الی عبده ما اوحی ما کذبالفواد ما رای ا فتمارونه علی مایری و لقد راه نزله اخری عند سدره المنتهیعندها جنه الماوی اذ یغشی السدره ما یغشی ما زاغ البصر و ما طغی لقد رای من آیات ربه الکبری.
-قسم به آن ستاره هنگامیکه فرود آید،که این رفیقتان نه گمراه شده و نه از راه بدر رفته ، و نه از روی هوی سخن گوید ، این نیست جز وحیی که بهاو میشود، و فرشته پرقدرت به او تعلیم دهد،آن صاحب نیروئی که نمایانشد ، و او در افق بالا بود ، آنگاه که نزدیک شد و بدو آویخت ،که بفاصلهدو کمان و یا نزدیکتر بود،و به بندهاش وحی کرد آنچه را وحی کرد ، ودلش تکذیب نکرد آنچه را دیده بود، آیا با او در آنچه دیده بود مجادلهمیکنید، یکبار دیگر نیز فرشته را دید، نزد درختسدر آخرین ،که بهشت اقامتگاه نزدیک آنست ، آندم که درختسدر آنچه را فرا گرفته بود فرا گرفته بود، دیدهاش خیره نشد و طغیان نکرد، و شمهای از نشانههای بزرگپروردگارش را بدید.
البته همانطور که مشاهده میکنید این آیات شریفه مانند آیهکریمه سوره«اسراء»آن صراحت را ندارد ، و بخاطر افعال و ضمائربسیار و واضح نبودن مرجع این ضمائر و فاعل افعال مذکوره قدریاجمال و ابهام دارد و همین اجمال و ابهام به تفسیر و معانی آنهاسرایت کرده و اختلافی در گفتار مفسران در تفسیر این آیاتبچشم میخورد،که ما برای نمونه توجه شما را بموارد زیر جلبمیکنیم،از آن جمله است این آیه:
علّمَهُ شَدیدُ القُوی که ضمیر«علمه»را برخی به رسول خدا برگردانده و برخی به قرآن. و مراد از«شدید القوی»نیز برخیگفتهاند جبرئیل است و برخی گفتهاند: خدای تعالی است.
و در آیه بعدی نیز در معنای«ذو مره فاستوی» برخی گفتهاند: منظور از«ذو مره»جبرئیل است و برخی گفتهاند: رسول خدا است.
چنانچه در فاعل«فاستوی»نیز همین دو قول وجود دارد.
و در مرجع ضمیر«هو»در آیه«و هو بالافق الاعلی»و فاعل«دنا»و«کان»نیز همین دو قول دیده میشود.
و در فاعل آیه«فاوحی الی عبده…»نیز اختلاف است کهآیا جبرئیل استیا خدای تعالی.
و اختلافات دیگری که با مراجعه به تفسیرهای مختلف وگفتار مفسرین شیعه و اهل نتبوضوح دیده میشود.
و شاید بخاطر همین اجمال در این آیات بوده که مرحوم شیخطوسی در داستان اسراء و معراج رسول خداصدر تبیان فرموده: و الذی یشهد به القرآن الاسراء من المسجد الحرام الیالمسجد الاقصی،و الثانی یعلم بالخبر(۱۷)
-یعنی آنچه قرآن بدان گواهی دهد همان اسراء از مسجد الحرام تا مسجداقصی است و قسمتبعدی آن یعنی ماجرای معراج رسول خداصاز رویاخبار معلوم شود.
و یا در کلام ابن شهر آشوب آمده بود که: قالت الامامیه و الزیدیه و المعتزله بل عرج بروحه و بجسمه الیبیت المقدس لقوله تعالی«الی المسجد الاقصی(18).
اگر چه در انتساب این کلام به ابن شهر آشوب برخی تردیدکرده و آنرا از تصرفات و تحریفات کسانی دانستهاند که کتابمناقب ابن شهر آشوب را مختصر کرده و اصل آنرا از بین بردهاند (۱۹).
ولی با تمام این احوال شواهد و قرائنی در همین آیات شریفههست که بخوبی شان نزول آنرا همانگونه که بسیاری از مفسرانگفتهاند و روایاتی هم در این باره رسیده درباره معراج رسولخداصلی الله علیه و اله تایید میکند ، مانند آیاتی که داستان رویت رسولخداصلی الله علیه و اله به لفظ ماضی یا مضارع آمده یعنی آیه ۱۰ تا ۱۸ کهبخوبی روشن است که فاعل آنها رسول خدا است و این رویتهم بصورت معجزه و خرق عادت و در آسمانها و عوالم دیگری غیر از این دنیا صورت گرفته چنانچه برای اهل فن روشن است.
و سخن برخی نیز که سعی کردهاند این رویت را به رویتقلبی حمل کنند و نظیر حدیث«ما رایتشیئا الا و رایت الله قبلهو بعده و معه»بدانند خلاف ظاهر است،و اگر در موردی هم بخاطرمحال بودن متعلق رویت بناچار حمل بر معنائی شود دلیل برحمل جاهای دیگر نمیشود،که بر اهل فن پوشیده نیست،وبحث و توضیح بیشتر هم در این باره از بحث ما که یک بحثتاریخی است خارج بوده و شما را بجاهائی که در این باره بحثعلمی و تفسیری بیشتری کردهاند حواله میدهیم ، و تنها در اینجاگفتار مرحوم مجلسی را نقل کرده و بدنبال نقل تاریخی خود بازمیگردیم:
ایشان پس از نقل گفتار فخر رازی از مفسران اهل سنت دراثبات معراج جسمانی و گفتار شیخ طبرسی ره از مفسران بزرگوارشیعه در این باره گوید:
بدانکه عروج رسول خداصلی الله علیه و اله به بیت المقدس و از آنجا به آسمان در یک شب با بدن شریف خود از مطالبی استکه آیات و اخبار متواتر از طریق شیعه و اهل سنتبداندلالت دارد و انکار امثال آنها یا تاویل آنها به معراجروحانی یا به اینکه این ماجرا در خواب بوده منشای جزقلت تتبع در آثار ائمه طاهرین،یا قلت تدین و ضعف یقین ، و یا تحت تاثیر قرار گرفتن تسویلات و سخنانفیلسوف مآبانه فیلسوف نمایان ندارد.و روایاتی که دراین باب رسیده گمان ندارم همانند آن در چیزی از اصولمذهب بدان اندازه رسیده باشد و بدین ترتیب من نمیدانمچه باعثشده که آن اصول را پذیرفته و ادعای علم وآگاهی آنرا کردهاند ولی در این مقصد عالی توقفنمودهاند؟و براستی سزاوار است که بدانها گفته شود:
ا فتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض.
آیا به بعضی از کتاب ایمان آورده و به بعضی دیگر کفرمی ورزید.
و اینکه برای عدم پذیرفتن آن مسئله محال بودن خرق و التیامدر افلاک را بهانه کردهاند بر اهل خرد پوشیده نیست کهآنچه را در این باره بدان تمسک جستهاند جز از رویشبهات اوهام نیست،با اینکه دلیل آنها در این باره برفرض صحت مربوط استبه آن فلک اعلی و فلک الافلاککه به همه اجسام محیط میباشد نه به افلاک زیرین و انجاممعراج رسول خداص مستلزم خرق و التیام در آن نخواهدبود (۲۰) ،و اگر امثال این شکوک و شبهات بتواند مانع از قبولروایاتی گردد که تواتر آنها به اثبات رسیده در اینصورتمیتوان در همه آنچه از ضروریات دین است توقف نمود! ومن براستی تعجب دارم از برخی از متاخرین اصحابمانکه چگونه برای آنان در امثال این گونه امور سستیپیدا شده در صورتیکه مخالفین با اینکه در مقایسه با ایشاناخبارشان کمتر و آثارشان نادرتر و پای بندیشان کمتر است رد آنها را تجویز نکرده و اجازه تاویل آنها را نمیدهند،که اینان با اینکه از پیروان ائمه اطهار علیهم السلام هستند و چند برابر آنها احادیث صحیحه در دست دارند باز هم درجستجوی پیدا کردن آثار اندکی هستند که از سفهای آنانرسیده و گفتارشان را همراه گفتار شیعیان ذکرمیکنند(۲۱)
و البته با توجه بدانچه گفته شد که طبق روایات بسیار معراجرسول خداصلی الله علیه و اله چند بار اتفاق افتاده،چه از نظر تاریخ و چه ازنظر کیفیت و خصوصیات میتوان نوعی توافق میان اقوال مختلفبرقرار نمود،و به اصطلاح با این ترتیب میان آنها را جمع کرد،بهاین نوع که برخی در سالهای اول بعثت و برخی در سالهای آخرو برخی در بیداری و با جسم و بدن و برخی در عالم رویاء و یا بصورت تمثیلات برزخی و غیر اینها بوده ، و هر یک از این اقوالناظر به یکی از آنها بوده است و الله العالم.
و در پایان این بحث برخی از روایاتی را نیز که درباره اصل داستان اسراء و معراج رسول خداصلی الله علیه واله رسیده ذکر می گردد .
داستان معراج بر طبق روایات
معروف آن است که رسولخدا«صلی الله علیه و اله»در آنشب در خانه ام هانی دختر ابیطالب بود و از آنجا بمعراج رفت،و مجموع مدتیکه آنحضرت به سرزمین بیت المقدس و مسجد اقصی و آسمانها رفت و بازگشت از یک شب بیشتر طول نکشید بطوری که صبحآنشب را در همان خانه بود،و در تفسیر عیاشی است که امامصادق علیه السلام فرمود:رسولخدا«صلی الله علیه و اله» نماز عشاء و نماز صبح را درمکه خواند،یعنی اسراء و معراج در این فاصله اتفاق افتاد،و درروایات به اختلاف عبارت از رسولخدا«صلی الله علیه و اله»و ائمه معصومین روایتشده که فرمودند:
جبرئیل در آنشب بر آنحضرت نازل شد و مرکبی را کهنامش«براق(۲۲) بود برای او آورد و رسول خدا«صلی الله علیه و اله»بر آن سوارشده و بسوی بیت المقدس حرکت کرد،و در راه در چند نقطهایستاد و نماز گذارد،یکی در مدینه و هجرتگاهی که سالهایبعد رسولخدا«صلی الله علیه و اله» بدانجا هجرت فرمود ، و یکی هم مسجدکوفه ، و دیگر در طور سیناء ، و بیت اللحم-زادگاه حضرتعیسی علیه السلام و سپس وارد مسجد اقصی شد و در آنجا نماز گذارده و از آنجا به آسمان رفت.
و بر طبق روایاتی که صدوقرهو دیگران نقل کردهاند ازجمله جاهائی را که آن آنحضرت در هنگام سیر بر بالای زمینمشاهده فرمود سرزمین قم بود که بصورت بقعهای میدرخشید وچون از جبرئیل نام آن نقطه را پرسید پاسخ داد : اینجا سرزمین قماست که بندگان مومن و شیعیان اهل بیت تو در اینجا گرد میآیندو انتظار فرج دارند و سختیها و اندوهها بر آنها وارد خواهد شد.
و نیز در روایات آمده که در آنشب دنیا بصورت زنی زیبا وآرایش کرده خود را بر آنحضرت عرضه کرد ولی رسول خدا«صلی الله علیه و اله» بدو توجهی نکرده از وی در گذشت.
سپس به آسمان دنیا صعود کرد و در آنجا آدم ابو البشر را دید ، آنگاه فرشتگان دسته دسته به استقبال آمده و با روی خندان برآنحضرت سلام کرده و تهنیت و تبریک گفتند،و بر طبق روایتیکه علی بن ابراهیم در تفسیر خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده رسولخدا«صلی الله علیه و اله »فرمود: فرشتهای را در آنجا دیدم که بزرگتر از اوندیده بودم وبر خلاف دیگران چهرهای در هم و خشمناکداشت و مانند دیگران تبریک گفت ولی خنده بر لب نداشت وچون نامش را از جبرئیل پرسیدم گفت: این مالک ،خازن دوزخ است و هرگز نخندیده است و پیوسته خشمش بر دشمنان خدا وگنهکاران افزوده میشود، بر او سلام کردم و پس از اینکه جوابسلام مرا داد از جبرئیل خواستم دستور دهد تا دوزخ را بمن نشاندهد و چون سر پوش را برداشت لهیبی از آن برخاست که فضا رافرا گرفت و من گمان کردم ما را فرا خواهد گرفت،پس از ویخواستم آنرا به حال خود برگرداند(۲۳)
و بر طبق همین روایت در آنجا ملک الموت را نیز مشاهدهکرد که لوحی از نور در دست او بود و پس از گفتگوئی که با آنحضرت داشت عرض کرد: همگی دنیا در دست من همچوندرهم و سکهای است که در دست مردی باشد و آنرا پشت و روکند ، و هیچ خانهای نیست جز آنکه من در هر روز پنج بار بدانسرکشی میکنم و چون بر مردهای گریه میکنند بدانهامیگویم :گریه نکنید که من باز هم پیش شما خواهم آمد و پساز آن نیز بارها میآیم تا آنکه یکی از شما باقی نماند،در اینجا بودکه رسولخدا«صلی الله علیه و اله»فرمود: براستی که مرگ بالاترین مصیبت وسختترین حادثه است، و جبرئیل در پاسخ گفت: حوادث پساز مرگ سختتر از آن است.
و سپس فرمود: و از آنجا بگروهی گذشتم که پیش روی آنها ظرفهائی ازگوشت پاک و گوشت ناپاک بود و آنها ناپاک را میخوردند و پاک رامیگذاردند ، از جبرئیل پرسیدم : اینها کیانند؟گفت:افرادی از امت تو هستند که مال حرام میخورند و مال حلال را وامیگذارند و مردمیرا دیدم که لبانی چون لبان شتران داشتند و گوشتهای پهلوشان راچیده و در دهانشان میگذاردند،پرسیدم:اینها کیانند؟گفت: اینها کسانی هستند که از مردمان عیبجوئی میکنند. و مردماندیگری را دیدم که سرشان را با سنگ میکوفتند و چون حال آنها را پرسیدم پاسخداد:اینان کسانی هستند که نماز شامگاه و عشاءرا نمیخوانده و میخفتند، و مردمی را دیدم که آتش در دهانشانمیریختند و از نشیمنگاهشان بیرون میآمد و چون وضع آنها راپرسیدم،گفت:اینان کسانی هستند که اموال یتیمان را به ستم میخورند،و گروهی را دیدم که شکمهای بزرگی داشتند ونمیتوانستند از جا برخیزند گفتم:ای جبرئیل اینها کیانند؟ گفت:کسانی هستند که ربا میخورند،و زنانی را دیدم که برپستان آویزانند،پرسیدم:اینها چه زنانی هستند؟گفت: زنانزناکاری هستند که فرزندان دیگران را بشوهران خود منسوبمیدارند،و سپس بفرشتگانی برخوردم که تمام اجزاء بدنشانتسبیح خدا میکرد (۲۴)
و از آنجا به آسمان دوم رفتیم و در آنجا دو مرد را شبیهبیکدیگر دیدم و از جبرئیل پرسیدم: اینان کیانند؟گفت:هر دوپسر خاله یکدیگر یحیی و عیسی علیهما السلام هستند،بر آنها سلامکردم و پاسخ داده تهنیت ورود به من گفتند،و فرشتگان زیادیرا که به تسبیح پروردگار مشغول بودند در آنجا مشاهده کردم.
و از آنجا به آسمان سوم بالا رفتیم و در آنجا مرد زیبائی راکه زیبائی او نسبتبه دیگران همچون ماه شب چهارده نسبتبستارگان دیگر بود مشاهده کردم و چون نامش را پرسیدم جبرئیلگفت:این برادرت یوسف است،بر او سلام کردم و پاسخ داد وتهنیت و تبریک گفت،و فرشتگان بسیاری را نیز در آنجا دیدم.
از آنجا به آسمان چهارم بالا رفتیم و مردی را دیدم و چون ازجبرئیل پرسیدم گفت:او ادریس است که خدا ویرا به اینجاآورده،بر او سلام کرده پاسخ داد و برای من آمرزش خواست، وفرشتگان بسیاری را مانند آسمانهای پیشین مشاهده کردم وهمگی برای من و امت من مژده خیر دادند.
سپس بآسمان پنجم رفتیم و در آنجا مردی را بسن کهولتدیدم که دورش را گروهی از امتش گرفته بودند و چون پرسیدمکیست؟جبرئیل گفت: هارون بن عمران است،بر او سلامکردم و پاسخ داد،و فرشتگان بسیاری را مانند آسمانهای دیگرمشاهده کردم.
آنگاه به آسمان ششم بالا رفتیم و در آنجا مردی گندمگون وبلند قامت را دیدم که میگفت: بنی اسرائیل پندارند منگرامیترین فرزندان آدم در پیشگاه خدا هستم ولی این مرد از مننزد خدا گرامیتر است،و چون از جبرئیل پرسیدم:کیست؟ گفت:برادرت موسی بن عمران است،بر او سلام کردم جوابداد و همانند آسمانهای دیگر فرشتگان بسیاری را در حال خشوعدیدم.
سپس بآسمان هفتم رفتیم و در آنجا بفرشتهای برخورد نکردمجز آنکه گفت:ای محمد حجامت کن و به امتخود نیزسفارش حجامت را بکن،و در آنجا مردی را که موی سر وصورتش سیاه و سفید بود و روی تختی نشسته بود دیدم و جبرئیلگفت:او پدرت ابراهیم است،بر او سلام کرده جواب داد وتهنیت و تبریک گفت،و مانند فرشتگانی را که در آسمانهایپیشین دیده بودم در آنجا دیدم،و سپس دریاهائی از نور که ازدرخشندگی چشم را خیره میکرد،و دریاهائی از ظلمت وتاریکی،و دریاهائی از برف و یخ لرزان دیدم و چون بیمناکشدم جبرئیل گفت:این قسمتی از مخلوقات خدا است.
و در حدیثی است که فرمود:چون به حجابهای نور رسیدمجبرئیل از حرکت ایستاد و بمن گفت:برو!
و در حدیث دیگری فرمود:از آنجا به سدره المنتهی رسیدم ودر آنجا جبرئیل ایستاد و مرا تنها گذارده گفت: برو!گفتم : ایجبرئیل در چنین جائی مرا تنها میگذاری و از من مفارقت میکنی؟گفت ای محمد اینجا آخرین نقطهای است که صعود به آنراخدای عز و جل برای من مقرر فرموده و اگر از اینجا بالاتر آیم پر و بالم میسوزد (۲۵) ،آنگاه با من وداع کرده و من پیش رفتم تا آنگاهکه در دریای نور افتادم و امواج مرا از نور به ظلمت و از ظلمت به نور وارد میکرد تا جائیکه خدای تعالی میخواست مرا متوقفکند و نگهدارد آنگاه مرا مخاطب ساخته با من سخنانی گفت.
و در اینکه آن سخنانی که خدا بآنحضرت وحی کرده چه بودهاست در روایات بطور مختلف نقل شده و قرآن کریم بطور اجمالو سربسته میگوید«فاوحی الی عبده ما اوحی»- پس وحی کرد بهبندهاش آنچه را وحی کرد-و از اینرو برخی گفتهاند: مصلحتنیست در این باره بحثشود زیرا اگر مصلحتبود خدای تعالیخود میفرمود،و بعضی هم گفتهاند:اگر روایت و دلیل معتبریاز معصوم وارد شد و آنرا نقل کرد،مانعی در اظهار و نقل آننیست.
و در تفسیر علی بن ابراهیم آمده که آن وحی مربوط بمسئلهجانشینی و خلافت علی بن ابیطالب علیه السلام و ذکر برخی از فضائلآنحضرت بوده ، و در حدیث دیگر است که آن وحی سه چیز بود:۱- وجوب نماز۲- خواتیم سوره بقره ۳- آمرزش گناهان ازجانب خدای تعالی غیر از شرک، و در حدیث کتاب بصائر استکه خداوند نامهای بهشتیان و دوزخیان را باو داد.
و بهر صورت رسولخدا«صلی الله علیه و اله»فرمود:پس از اتمام مناجات باخدای تعالی باز گشتم و از همان دریاهای نور و ظلمت گذشتهدر سدره المنتهی بجبرئیل رسیدم و به همراه او باز گشتم.
روایت دیگری در این باره
درباره چیزهائیکه رسولخدا«صلی الله علیه و اله» آنشب در آسمانها و بهشت و دوزخ و بلکه روی زمین مشاهده کرد روایات زیاد دیگری نیز بطور پراکنده وارد شده که ما ذیلا قسمتی از آنها را انتخاب کرده و برای شما نقل میکنیم:
در احادیث زیادی که از طریق شیعه و اهل سنت از ابنعباس و دیگران نقل شده آمده است که رسولخدا«صلی الله علیه و اله»صورتعلی بن ابیطالب را در آسمانها مشاهده کرد و یا فرشتهای رابصورت آنحضرت دید و چون از جبرئیل پرسید در جواب گفت: چون فرشتگان آسمان اشتیاق دیدار علی علیه السلام را داشتند خدایتعالی این فرشته را بصورت آنحضرت خلق فرمود و هر زمان که ما فرشتگان مشتاق دیدار علی بن ابیطالب میشویم به دیدن اینفرشته میآئیم.
و در حدیث نیز آمده که صورت ائمه معصومین پس ازعلی علیه السلام را تا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف درسمت راست عرش مشاهده کرد و چون پرسید گفتند: اینها حجتهای الهی پس از تو در روی زمین هستند.
و در حدیث دیگری است که رسول خدا«صلی الله علیه و اله»گوید:ابراهیمخلیل در آنشب فرمودند:-ای محمد امتخود را از جانب منسلام برسان و بآنها بگو: بهشت آبش گوارا و خاکش پاک وپاکیزه و دشتهای بسیاری خالی از درخت دارد و با ذکر جمله«سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر و لا حول و لا قوه الا بالله» درختی در آن دشتها غرس میگردد، امتخود را دستور داده تادرخت در آن زمینها زیاد غرس کنند(۲۶).
شیخ طوسی ره در امالی از امام صادق علیه السلام از رسولخدا«صلی الله علیه و اله»روایت کرده که فرمود: در شب معراج چونداخل بهشتشدم قصری از یاقوت سرخ دیدم که از شدت درخشندگی و نوری که داشت درون آن از بیرون دیده میشد و دو قبه از در و زبر جد داشت از جبرئیل پرسیدم: این قصر ازکیست؟گفت:از آن کسی که سخن پاک و پاکیزه گوید، و روزه را ادامه دهدو پیوسته گیردو اطعام طعام کند،و در شبهنگامی که مردم در خوابند تهجد-و نماز شب-انجام دهد، علی علیه السلام گوید:من به آنحضرت عرضکردم:آیا در میان امتشما کسی هست که طاقت اینکار را داشته باشد؟فرمود:هیچمیدانی سخن پاک گفتن چیست؟عرض کردم:خدا و پیغمبرداناترند فرمود:کسی که بگوید:«سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا اللهو الله اکبر»هیچ میدانی ادامه روزه چگونه است؟گفتم:خدا ورسولش داناترند،فرمود: ماه صبر-یعنی ماه رمضان-را روزه گیردو هیچ روز آنرا افطار نکند،و هیچ دانی اطعام طعام چیست؟ گفتم:خدا و رسولش داناترند، فرمود:کسی که برای عیال ونانخواران-خوداز راه مشروع خوراکی تهیه کند که آبروی ایشان را از مردم حفظ کند،و هیچ میدانی تهجد در شب که مردمخوابند چیست؟ عرضکردم:خدا و رسولش داناترند،فرمود: کسی که نخوابد تا نماز عشاء خود را بخواند-در آنوقتی که یهود و نصاری و مشرکین میخوابند.
این حدیث را نیز که متضمن فضیلتی از خدیجه-بانویبزرگوار اسلام-میباشد بشنوید:
عیاشی در تفسیر خود از ابو سعید خدری روایت کرده کهرسولخدا«صلی الله علیه و اله»فرمود:در آن شبی که جبرئیل مرا بمعراج برد چون بازگشتیم بدو گفتم :ای جبرئیل آیا حاجتی داری؟گفت: حاجت من آن است که خدیجه را از جانب خدای تعالی و ازطرف من سلام برسانی و رسولخدا«صلی الله علیه و اله»چون خدیجه را دیدارکرد سلام خداوند و جبرئیل را بخدیجه رسانید و او در جوابگفت: ان الله هو السلام و منه السلام و الیه السلام و علی جبرئیل السلام.
خبر دادن رسولخدا«صلی الله علیه و آله »از کاروان قریش
ابن هشام در سیره در ذیل حدیث معراج از ام هانی روایتکرده که گوید:رسول خدا«صلی الله علیه و اله»آنشب را در خانه من بود و نمازعشاء را خواند و بخفت، ما هم با او بخواب رفتیم، نزدیکیهایصبح بود که ما را بیدار کرد و نماز صبح را خوانده ما هم با او نماز گزاردیم آنگاه رو به من کرده فرمود: ای ام هانی من امشب چنانچه دیدید نماز عشاء را با شما در این سرزمین خواندم سپسبه بیت المقدس رفته و چند نماز هم در آنجا خواندم و چنانچهمشاهده میکنید نماز صبح را دوباره در اینجا خواندم.
این سخن را فرموده برخاست که برود من دست انداختهدامنش را گرفتم بطوری که جامهاش پس رفت و بدو گفتم: ایرسول خدا این سخن را که برای ما گفتی برای دیگران مگو کهتو را تکذیب کرده و میآزارند ، فرمود: بخدا ! برای آنها نیز خواهمگفت!
ام هانی گوید: من به کنیزک خود که از اهل حبشه بود گفتم: بدنبال رسول خدا«صلی الله علیه و اله»برو ببین کارش با مردم بکجا میانجامد وگفتگوی آنها را برای من باز گوی.
کنیزک رفت و باز گشته گفت:چون رسولخدا«صلی الله علیه و اله»داستانخود را برای مردم تعریف کرد با تعجب پرسیدند: نشانه صدقگفتار تو چیست و ما از کجا بدانیم تو راست میگوئی؟فرمود: نشانهاش فلان کاروان است که من هنگام رفتن بشام در فلانجا دیدم و شترانشان از صدای حرکت براق رم کرده یکی از آنها فرارکرد و من جای آنرا به ایشان نشان دادم و هنگام بازگشت نیز درمنزل ضجنان۲۵ میلی مکهبفلان کاروان برخوردم که همگیخواب بودند و ظرف آبی بالای سر خود گذارده بودند و روی آنرا باسرپوش پوشانده بودند و کاروان مزبور هم اکنون از دره تنعیم وارد مکه خواهند شد،و نشانهاش آن است که پیشاپیش آنهاشتری خاکستری رنگ است و دو لنگه بار روی آن شتر است کهیک لنگه آن سیاه میباشد.
و چون مردم این سخنان را شنیدند بسوی دره تنعیم رفته وکاروان را با همان نشانیها که فرموده بود مشاهده کردند که ازدره تنعیم وارد شد و چون آن کاروان دیگر بمکه آمد و داستان رمکردن شتران و گم شدن آن شتر را از آنها جویا شدند همه راتصدیق کردند.
محدثین شیعه رضوان الله علیهم نیز بهمین مضمون- با مختصراختلافی-روایاتی نقل کردهاند و در پایان برخی از آنها چنیناست که چون صدق گفتار آنحضرت معلوم شد و راهی برایتکذیب و استهزاء باقی نماند آخرین حرفشان این بود که گفتند:
-این هم سحری دیگر از محمد!
پی نوشت :
۱- بحار الانوار ج ۱۸ ص ۳۸۱ و الصحیح من السیره ج ۱ ص ۲۶۹-۲۷۰٫
۲- بحار الانوار ج ۱۸ ص ۳۷۹٫
۳- المیزان ج ۱۳ ص ۳۰-بحار الانوار ج ۱۸ ص ۳۰۲،۳۱۹٫
۴- بحار الانوار ج ۱۸ ص ۳۱۹ و سیره النبویه ج ۲ ص ۹۳-۹۴٫
۵- ابن حجر عسقلانی از دانشمندان اهل سنت در کتاب الاصابه ج ۴ ص ۳۴۸ ذکرکرده که عایشه چهار سال یا پنج سال بعد از بعثت رسول خدا(ص)بدنیا آمد وهنگامیکه رسول خدا(ص)او را بعقد خویش در آورد شش ساله بود و پس از دو یاسه سالگی در نه سالگی وی در سال اول و یا سال دوم هجرت با او زفاف نمود و روی قول اینکه اسراء و معراج رسول خدا(ص) در سال سوم یا دوم بعثت اتفاق افتاده باشدعایشه در آن زمان هنوز بدنیا نیامده بود مگر آنکه بگوئیم ایشان در این باره اجتهادکرده اند و همان مطالبی که در حدیث وحی مذکور شد.
۶- و در برخی از روایات «ما فقدت »بجای «ما فقد»است.
۷- سیره ابن هشام ج ۱ ص ۳۹۹٫
۸- سیره النبویه ج ۲ ص ۱۰۵-سیره ابن هشام ج ۱ ص ۴۰۰٫
۹- سوره اسراء-آیه ۱٫
۱۰- سوره اسراء-آیه ۱٫
۱۲- اشاره است به پاره ای از روایات که در شب معراج فرشتگان الهی طشت و آفتابه ای آوردند و شکم آن حضرت را پاره کرده و شستشو دادند،نظیر آن چه درداستان «شق صدر»پیش از این گذشت.
۱۳- مجمع البیان ج ۶ ص ۳۹۵٫
۱۴- المیزان ج ۱۳ ص ۳۳-۳۴٫
۱۵- مناقب ج ۱ ص ۱۷۷٫
۱۶- المیزان ج ۱۳ ص ۳۱-۳۲٫
۱۷- تفسیر تبیان ج ۲ ص ۱۹۴٫
۱۸- مناقب آل ابی طالب ج ۱ ص ۱۳۵٫
۱۹- پاورقی بحار الانوار ج ۱۸ ص ۳۸۰٫
۲۰- این مساله لزوم خرق و التیام در افلاک روی فرضیه بطلمیوس بوده که افلاک را اجسامی بلورین تصور می کرده اند و پس از کشفیات جدید و هیئت امروز که معلوم شد افلاک به مدارکرات و کواکب گفته می شود و اصلا جسمی در کار نیست و تا آنجا که چشم مسلح و غیر مسلح کار می کند جز جو و هوا(و به تعبیر قرآن «دخان »و دودی)بیش نیست اصلا جائی برای این حرف و شبهه باقی نمی ماند.
۲۱- بحار الانوار ج ۱۸ ص ۲۸۹-۲۹۰٫
۲۲- در توصیف براق در چند حدیث آمده که فرمود:از الاغ بزرگتر و از قاطر کوچکتر بود، دارای دو بال بود و هر گام که بر میداشت تا جائی را که چشم میدید می پیمود،ابن هشام درسیره گفته براق همان مرکبی بود که پیغمبران پیش از آنحضرت نیز بر آن سوار شده بودند.و در حدیثی است که فرمود:صورتی چون صورت آدمی و بالی مانند بال اسب داشت، وپاهایش مانند پای شتر بود.و برخی از نویسندگان روز هم در صدد توجیه و تاویل بر آمده و«براق »را از ماده برق گرفته و گرفته اند:سرعت این مرکب همانند سرعت برق و نور بوده.
۲۳- و در حدیثی که صدوق(ره)از امام باقر نقل کرده رسول خدا«ص »را از آن پس تا روزی که از دنیا رفت کسی خندان ندید.
۲۴- صدوق(ره)در کتاب عیون بسند خود از امیر المومنین علیه السلام روایت کرده که فرمود: من و فاطمه نزد پیغمبر«ص »رفتیم و او را دیدم که بسختی میگریست و چون سبب پرسیدم فرمود شبی که بآسمانها رفتم زنانی از امت خود را در عذاب سختی دیدم و گریه ام برای سختی عذاب آنها است.زنی را بموی سرش آویزان دیدم که مغز سرش جوش آمده بود،و زنی رابزبان آویزان دیدم که از حمیم(آب جوشان)جهنم در حلق او میریختند،و زنی را به پستانهایش آویزان دیدم،و زنی را دیدم که گوشت تنش را میخورد و آتش از زیر او فروزان بود،و زنی را دیدم که پاهایش را بدستهایش بسته بودند و مارها و عقربها بر سرش ریخته بودند،و زنی را کور و کر و گنگ در تابوتی از آتش مشاهده کردم که مخ سرش از بینی اوخارج میشد و بدنش را خورده و پیسی فرا گرفته بود،و زنی را به پاهایش آویزان در تنوری ازآتش دیدم،و زنی را دیدم که گوشت تنش را از پائین تا بالا بمقراض آتشین می بریدند،و زنی را دیدم که صورت و دستهایش سوخته بود و امعاء خود را میخورد،و زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ و به هزار هزار نوع عذاب گرفتار بود،و زنی را بصورت سگ دیدم که آتش از پائین در شکمش میریختند و از دهانش بیرون میآمد و فرشتگان باگرزهای آهنین بسر و بدنشان میکوفتند.
فاطمه که این سخن را از پدر شنید پرسید:پدرجان آنها چه عمل و رفتاری داشتند که خداوند چنین عذابی برایشان مقرر داشته بود؟فرمود!اما آن زنی که بموی سر آویزان شده بود زنی بود که موی سر خود را از مردان نامحرم نمی پوشانید،و اما آنکه بزبان آویزان بودزنی بود که با زبان شوهر خود را میآزرد،و آنکه به پستان آویزان بود زنی بود که از شوهرخود در بستر اطاعت نمی کرد،و زنی که به پاها آویزان بود زنی بود که بی اجازه شوهر ازخانه بیرون میرفت و اما آنکه گوشت بدنش را میخورد آن زنی بود که بدن خود را برای مردم آرایش میکرد،و اما زنی که دستهایش را به پاها بسته بودند و مار و عقربها بر او مسلط گشته زنی بود که به طهارت بدن و لباس خود اهمیت نداده و برای جنابت و حیض غسل نمی کرد و نظافت نداشت و نسبت به نماز خود بی اهمیت بود،و اما آنکه کور و کر و گنگ بود آن زنی بود که از زنا فرزند دار شده و آنرا بگردن شوهرش میانداخت،و آنکه گوشت تنش رابمقراض می بریدند آن زنی بود که خود را در معرض مردان قرار میداد،و آنکه صورت و بدنش سوخته و از امعاء خود میخورد زنی بود که وسائل زنا برای دیگران فراهم میکرد،وآنکه سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود زن سخن چین دروغگو بود،و آنکه صورتش صورت سگ بود و آتش در دلش میریختند زنان خواننده و نوازنده بودند .و سپس بدنبال آن فرمود: و ای بحال زنی که شوهر خود را بخشم آورد و خوشا بحال زنی که شوهر از او راضی باشد.
۲۵- سعدی در این باره گوید: چنان گرم در تیه قربت براند که در سدره جبریل از او باز ماند بدو گفت:سالار بیت الحرام که ای حامل وحی برتر خرام چو در دوستی مخلصم یافتی عنانم ز صحبت چرا تافتی بگفتا فراتر مجالم نماند بماندم که نیروی بالم نماند اگر یک سر موی برتر پرم فروغ تجلی بسوزد پرم
۲۶- و در حدیث دیگری که علی بن ابراهیم در تفسیر خود نقل کرده رسولخدا«ص »فرمودچون بمعراج رفتم وارد بهشت شده و در آنجا دشتهای سفیدی را دیدم و فرشتگانی را مشاهده کردم که خشتهائی از طلا و نقره روی هم گذارده و ساختمان می سازند و گاهی هم دست از کار کشیده بحالت انتظار می ایستند،از ایشان پرسیدم:چرا گاهی مشغول شده و گاهی دست می کشید؟گفتند:گاهی که دست می کشیم منتظر رسیدن مصالح هستیم، پرسیدم مصالح آن چیست؟پاسخ دادند گفتار مومن که در دنیا می گوید:«سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر»که هر گاه این جمله را میگوید ما شروع بساختن می کنیم،و هرگاه خودداری می کند ما هم خودداری میکنیم.
-
فضائل و خواص تلاوت سوره طه
فضائل و خواص تلاوت سوره طه ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۲ امتیازs آثار و برکات خواندن سوره طه/ فضیلت و خواص آیات قدرتمند سوره طه : این سوره،اوّلین سوره ای است که ماجرای حضرت موسی علیه السلام را به تفصیل بیان نموده و حدود هشتاد آیه […]
راه هایی برای کاهش فشار قبر ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز راه هایی برای کاهش فشار قبر/ چطور فشار قبر کمتری داشته باشیم؟ منظور از مرگ تنها قرار دادن بدن در یک تکه زمین کنده شده نیست بلکه انتقال انسان به عالم برزخ است. اولین […]
چگونگی خواندن نماز والدین ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۱ امتیاز خواندن نماز والدین یکی از حقوقیست که والدین چه در زمان حیات و چه پس از وفات شان بر گردن فرزندان خود دارند. این نماز را بخوانید تا هم والدینتان را شاد کنید و هم فرزندانتان […]
چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ ۴٫۲۲/۵ (۸۴٫۴۴%) ۹ امتیازs چرا امام حسین جنگ را از تاسوعا به عاشورا انداخت ؟ در تاریخ آمده است که حضرت ابا عبدالله وقتی لشکر عمربن سعد در روز تاسوعا قصد شروع جنگ […]
سریع الاجابه ترین دعاها ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۱۵ امتیازs استجابت دعا، مانند هر پدیدهی دیگری، قوانین ، آداب و شروطی دارد که با وجود آن آداب و شرایط است که دعا به اجابت میرسد .
دعاهای مجرب برای رفع گرفتاری مختلف ۴٫۰۰/۵ (۸۰٫۰۰%) ۳ امتیازs عرفا و بزرگان دین دستورالعمل ها و اذکار مختلفی را پیرامون دعا برای رفع مشکلات و گرفتاری های دنیوی و سلوکی و نیز برآورده شدن حاجت بیان نموده اند که در ادامه بررسی می […]
به نکات زیر توجه کنید