غرب زدگی از دیدگاه امام خمینی (ره) ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز
غرب زدگی آفت استقلال فرهنگی است و فرهنگ چنانچه از این آفت نرهد به عزت نرسد و همواره در تارهای تنیده شده به گرد خود اسیر است و در بیراهه بیهویتی و پوچی ره میسپرد.
انقلاب اسلامی قبل از آنکه یک حرکت سیاسی باشد، یک نهضت فرهنگی است و از اول شکل گیری نشان داد که از همین ماهیت برخوردار میباشد.
طبیعی است که انقلاب فرهنگی تا به استقلال فرهنگی نیندیشد محکوم به شکست است،….
اگرچه در مرحله نخست به پیروزی سیاسی رسیده و رژیم و حکومتی را ساقط کرده باشد، زیرا به مرور جریانهای فکری وابسته به رژیم ستمگر در انقلاب اسلامی نفوذ میکنند و آن را از مسیر منحرف میسازند و راه بازگشت استبداد و استعمار را صاف و هموار میکنند. بنابر این ملت انقلاب کرده باید از ابتدا با پوچگرایی فرهنگی مبارزه کند، و “غرب زدگی” یکی از جلوههای مهم این پوچ گرایی میباشد.
مرحله اول، شناخت ابعاد و جنبهها و مصداقها و نمونههای غرب زدگی است.
امام خمینی این مصادیق را اینگونه معرفی میکند:
***ٍ
“… این پوچی و تهی مغزی مصنوعی موجب شده که در هیچ امری به فکر و دانش خود اتکاء نکنیم و کورکورانه از شرق و غرب تقلید نماییم، بلکه از فرهنگ و ادب و صنعت و ابتکار اگر داشتیم، نویسندگان و گویندگان غرب و شرقزده بیفرهنگ، آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فکر و قدرت بومی ما را سرکوب و مایوس نموده و مینمایند. و رسوم و آداب اجنبی را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترویج کرده و با مداحی و ثناجویی آنها را به خورد ملتها داده ومیدهند. فیالمثل اگر در کتاب یا نوشته یا گفتاری چند واژه فرنگی باشد بدون توجه به محتوای آن با اعجاب پذیرفته و گوینده و نویسنده آن را دانشمند و روشنفکر به حساب میآورند و از گهواره تا قبر به هر چه بنگریم اگر با واژه غربی و شرقی اسمگذاری شود مرغوب ومورد توجه و از مظاهر تمدن و پیشرفتگی محسوب و اگر واژههای بومی خودی به کار رود مطرود و کهنه و واپسزده خواهد بود. کودکان ما اگر نام غربی داشته باشند مفتخر و اگر نام خودی دارند سر به زیر و عقب افتادهاند. خیابانها، کوچهها، مغازهها، شرکتها، داروخانهها، کتابخانهها، پارچهها و دیگر متاعها، هر چند در داخل تهیه شده، باید نام خارجی داشته باشد تا مردم از آن راضی و به آن اقبال کنند. فرنگی مآبی از سرتا پا و در تمام نشست و برخاستها و در معاشرتها و تمام شوون زندگی موجب افتخار و سربلندی و تمدن و پیشرفت، و در مقابل، آداب و رسوم خودی، کهنهپرستی و عقب افتادگی است. در هر مرض و کسالتی ولو جزئی و قابل علاج در داخل، باید به خارج رفت و دکترها و اطباء دانشمند خود را محکوم و مایوس کرد. رفتن به انگلستان و فرانسه و امریکا و مسکو افتخاری پرارزش و رفتن به حج و سایر اماکن متبرکه کهنهپرستی و عقبماندگی است. بیاعتنایی به آنچه مربوط به مذهب و معنویات است از نشانههای روشنفکری و تمدن و در مقابل تعهد به این امور نشانه عقبماندگی و کهنهپرستی است.”
– حضرت امام خمینی در رهنمودهای ذیل، در ادامه سخنان خویش درباره خطر غربزدگی و راه رسیدن به خودباوری و استقلال در همه ابعاد، چنین میفرمایند:
– بنا از اول هر امری این است که انسان اراده کند یک مطلبی را همچون ترسانندش که نتواند اراده بکند. قبلا ما را همچو از دستگاه سلطنت ترسانده بودند که اراده نمیکردیم مخالفت را، نمیتوانستیم اراده کنیم که مخالفت کنیم، احتمال نمیدادیم که ما بتوانیم مخالفت بکنیم لکن خدای تبارک و تعالی خواست و شما اراده کردید، شد. حالا هم همینطور است، نترسید از غرب، اراده کنید، دانشمندهای ما نترسند از غرب، اساتید دانشگاه ما نترسند از غرب و جوانان ما نترسند و اراده کنند.
– هیچ ملتی نمیتواند استقلال پیدا بکند الا اینکه خودش خودش را بفهمد و تا زمانی که ملتها خودشان را گم کردهاند و دیگران را به جای خودشان نشاندهاند، نمیتوانند استقلال پیدا کنند. کمال تاسف است که کشور ما حقوق اسلامی و فضای اسلامی و فرهنگ اسلامی دارد و این فرهنگ و حقوق را نادیده گرفته به دنبال غرب است. چنان غرب در نظر یک قشری از این ملت جلوه کرده است که گمان میکنیم غیر از غرب، دیگر هیچ چیز نیست این وابستگی فکری، عقلی و مغزی غربی، منشاء اکثر بدبختیهای ملتها و ملت ما نیز هست و تا این غربزدگی از ملتها و مغزهای ملت زدوده شود، وقت طولانی لازم است و اگر شما دیدید که غربیها در صنعت پیشرفتی دارند، اشتباه نشود، خیال نکنید که در فرهنگ هم پیشرفت دارند. شما دانشجویان عزیز خودتان در صدد باشید که از غربزدگی بیرون بیائید و گمشده خود را پیدا کنید. شرق، فرهنگ اصیل خود را گم کرده است و شما که میخواهید مستقل و آزاد باشید باید مقاومت کنید و باید همه قشرها بنای این را بگذارند که خودشان باشند. باید کشاورزان درصدد باشند که روزی خودشان را از زیرزمین بیرون بیاورند و کارخانهها خودکفا باشند تا صنایع کشورمان رشد پیدا کند. همچنین دانشگاهها خودکفا و مستقل باشند تا نیاز به غرب نداشته باشیم. جوانان ما، دانشمندان ما، اساتید دانشگاههای ما از غرب نترسند، اراده کنند در مقابل غرب قیام کنند و نترسند.
اگر شما آقایان و همه ملت بخواهند استقلال خودشان را، (و میخواهند) بخواهند آزادی خودشان را، باید اول افکارشان را آزاد کنند، افکار ما آلان در قیدوبند است حالا هم هست انشاءالله بشود الان یک نهضت، یک نهضت فکری هم شد الان، لکن باید این را تتمیم کرد. نهضت شماهائی که در دانشگاه هستید و دانشمند هستید و متفکر هستید. این جوانهای ما را یک جوری بار بیاورید که خودشان بفهمند که خودشان یک چیزیاند. نگویند که ما باید جور غرب باشیم. شرقی باشند، اگر از غرب هم صنعتی میآید، یاد بگیرند، اما غربی نشوند، یاد گرفتن مساله، یک چیزی است و مغز را غربیکردن و از خودش غافلشدن، مساله دیگر است.
– معنی اسلامیشدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند و خودش را از غرب جدا کند و خودش را از وابستگی به شرق جدا کند و یک مملکت مستقل، یک دانشگاه مستقل، یک فرهنگ مستقل داشته باشیم. عزیزان من! ما از حصر اقتصادی نمیترسیم، ما از دخالت نظامی نمیترسیم، آن چیزی که ما را میترساند وابستگی فرهنگی است، ما از دانشگاه استعماری میترسیم، ما از دانشگاهی میترسیم که جوانهای ما را آنطور تربیت کنند که خدمت غرب بکنند، ما از دانشگاه میترسیم که آنطور جوانهای ما را تربیت کنند که خدمت به کمونیسم کنند.
– باید کاری کرد که ملتها هرجا هستند، ملتها بفهمند تکلیف خودشان را، اگر بخواهید و بخواهند و دانشمندها بخواهند، علمای همه بلاد اسلامی و دانشگاههای همه بلادهای اسلامی بخواهند حل مشکله اسلام و ممالک اسلامی بشود، باید مردم را بیدار کنند، این مردمی که با تبلیغات چند صدساله، به آنها باور آورده بودند که نمیشود با آمریکا یا با شوروی مخالفت کرد و الان هم باور ملتهای دیگری هست، باید اینها به ایشان فهماند که میشود. بهتر دلیل بر اینکه یک امری ممکن است، وقوع اوست و این امر واقع شد در ایران. دولتهای دیگر ملتهای دیگر گمان نکنند که ایران از آنها عدّه و عُده بیشتر داشت، خیر. شاید در عشایر عراق بیشتر از ایران اسلحه باشد لکن مغزهای اینها را به واسطه تبلیغات دامنهداری که شده است، شستشو کردهاند و از اسلام مایوس کردند و این مغزها را پر کردند از اینکه با این ابرقدرتها نمیشود طرف شد. این از چیزهائی است که با تبلیغات خود آنها و عمال آنها در داخل ممالک تحقق پیدا کرده است باید آنهائی که در همه ممالک هستند. آنهائی که دلشان برای ملتها میتپد، آنهائی که به اسلام اعتقاد دارند و برای اسلام میخواهند خدمت کنند، هر کدام در محل خودشان،ملت خودشان را بیدار کنند تا ملت خودشان، خودشان را که گم کردهاند، پیدا کنند. ملتها خودشان را گم کردند. مملکت خودشان را گم کردند، هرچه در ذهنشان وارد میشود، اینکه نمیشود با این قدرتها طرف شد، اینها چهها و چهها خواهند کرد. باید از مغز ملتها این “نمیشودها” را بیرون کرد و به جای آن “میشودها” را گذاشت. نه میشود این کار را کرد. یک میلیارد جمعیت تقریبا، جمعیت مسلمین با دارابودن آنهمه امکانات و آن سرزمینهای وسیع و آن مخازن زیرزمینی وسیع و آن پشتوانه اسلامی – الهی نباید در ذهنشان بیاید که نمیشود. این قدرت بزرگ شیطانی شوروی که با تمام قوا افغانستان را میخواهد خفه کند، نتوانسته است. ملت اگر یک چیزی را بخواهند، نمیشود تحمیلشان کرد. باید ملت را بیدار کرد تا بخواهند. ملت ما هم قبل از بیست سال خواب بود، توجه نداشت. از بیست سال به این طرف هی گفتند، گویندگان گفتند، علما گفتند، دانشگاهیها گفتند، کمکم رسید به تظاهر، کمکم رسید به ریختن در خیابانها، کمکم رسید به اللهاکبر، و قدرت بزرگ شیطانی در مقابلالله اکبر نتوانست بماند و همه میخواستند بماند من مطلع بودم همه قدرتها میخواستند که این نوکری که برای همهشان خدمتگزار بیچون و چراست، در ایران بماند تا منافعشان را ببرند و هرچه ما ذخائر داریم آنها به رایگان ببرند، لکن ملت وقتی نخواهد نمیشود. باید ملت را بیدار کرد که آن چیزی را که خیال میکرد نباید بخواهد، بخواهد و آن امری را که به خیالش نمیشود، بیدارش کرد که میشود و ملت از دولتهای خودشان بخواهند که تسلیم شوند و الا همان کاری را که ملت ایران کرد، با آنها بکنند تا حل مشکل بشود، حل مشکل بدون اینکه این اشخاصی که سر راه ایستادند و مانع هستند از اینکه مشکلات حل بشود، اینها را باید از بین راه بردارند. هرجا شما بروید، در هر کشوری از کشورهای اسلامی نه، بلکه همه کشورهای دنیا این سران قوم هستند که مانع هستند از رشد فکری و معنوی و مادی ملتها، این سران کشورها هستند که وابستگان خودشان را در دانشگاهها معلم میکنند و معلمهای دانشگاه جوانهای ما را خراب میکنند. مانع، این حکومتهاست، حکومتها با اختلاف مراتب، حکومتها جلوی رشد جوانهای ما را گرفتند و جلوی پیشرفت مسلمین را.
– گمان نکنید که ما حتما باید همه چیزمان را از دیگران بگیریم، نه، شما به فکر این باشید که همه چیزتان را خودتان درست کنید. این ژاپن بود که در سالهای قبل محتاج بود و خودش به فکر افتاد و خودش کارهای خودش را درست کرد و الان صادر میکند به آمریکا هم. و آن هندوستان بود که در آن زمان آنقدر احتیاج داشت، حالا الان دارد خودش احتیاجات خودش را رفع میکند. مغزهای شما کوچکتر از مغزهای دیگران نیست. شما خودتان به فکر باشید، توجه کنید که کار خودتان را خودتان انجام بدهید.
– مهم این است که ایرانیها بفهمند که خودشان میتوانند کار بکنند. در این طول زمان این معنا را همچو کرده بودند که ایرانیها چیزی نیستند و باید همه، همه چیز را بروند از خارج بیاورند. از اروپا بیاورند، از آمریکا بیاورند، این شد که اسباب این شد که مغزهای ایرانی به کار نیفتد و نگذاشتند به کار بیفتد. ایران افرادش، مردمش از سایر افراد کمتر نیستند بلکه از بسیاری بالاترند لکن نگذاشتند که این استعدادها به کار بیفتد. باید استعدادها را به کار بیندازند و دولت و ملت تایید کنند از این کسانی که اختراح و ابداع میکنند تا انشاءالله ایران خودش همه چیز را بسازد و مستقل بشود.
* هیچ ملتی نمیتواند استقلال پیدا کند مگر اینکه خودش، خودش را بفهمد. بفهمند که خودشان میتوانند مغزهایشان را به کار بیندازند.
* ایران، افرادش، مردمش از سایر افراد کمتر نیستند، بلکه بسیاری بالاترند، لکن نگذاشتند که این استعدادها به کار بیفتد.
* باید استعدادها را به کار بیندازند و کسانی که اختراع و ابداع میکنند حمایت شوند تا ایران خودش همه چیز را بسازد و مستقل شود.

به نکات زیر توجه کنید