۳- ایشان درباره دوست شایستای که داشت می فرمود:
• دنیا در چشمش کوچک بود.
• نادانیاش بر او مسلط نبود؛
• بیشتر اوقات ساکت بود؛ ام این سکوتش به خاطر لکنت زبان با بیسوادیاش نبود؛ زیرا وقتی سخن میگفت، بسیار سخنور بود.
• سخنان حضرت علی بن الحسن (ع) (آذین نیایشگران)
• چه کسانی بیشترین حق را بر ما دارند؟
واجبتر از همه بر توپچی، حق مادر، سپس پدر، بعد فرزندان، آنگاه برادرانت و بعد به ترتیب نزدیکی خویشاوندانت است.
• کار زبان
حق زبان آن است که او را دشنام ارجمندتر بدانی و به سخن نیکو عادتش دهی؛ تربیتش کنی و جز هنگام نیاز و سود این جهان و آن جهان، از آن بهره نگیری؛
آن را از پرگویی و یاوهسرایی که از زبانش ایمنی نیست و بهرهاش اندک است- معاف داری؛ زبان، گواه خرد و دلیل آن شمره میشود.
• کار کوش
حق گوش، پاکیزه نگه داشتن آن {از آلودگی سخنان بیهوده و گناه آلود} است… زیار گوش، دروازه سخن به دل است و هر نوع معنای خوب یا بد را به دل میرساند.
• کار چشم
و اما حق چشم توپچی آن است که آن را از هر چه روا نیست فرو بندی و {با نگاه به حرامها} بیارزشش نسازی؛
مگر آن را عبر نگاهی قرار دهای که با آن {به ژرفای حقیقتها} بینا شوی و دانشی فراچنگ آوری؛ همانا چشم، دروازه اندرزپذیری است.
• حق شکم
حق شکمات این است که آن را جایگاه حرام قرار ندهی؛ نه اندک و نه بسیار؛ و از حلال هم به اندازهش بدهی و او را از مرز تقویت و نیرومندی، به حد شکمخوارگی و ناجوانمردی نرسانی.
• حق صدقه
و اما حق صدقه آن است که بدانی که این صدقه پسانداز توست نزد پروردگارت؛ صدقه خود را بر کسی منت منه، زیرا که آن به سود توست؛ و اگر بدان منت نهی، در امان نیستی که به روز همان کسی دچار شوی که به او منت نهادی.
• حق برادر
اما حق برادرت، بدان که او دست توست که {برای انجام کارهایت} آن را میگشایی؛ و پشت {و پناه} توست که به او پناه میبری؛ و غزت توس که بدان تکیه می کنی؛ و پیروی توست که با یاری او {به دشمنانت} یورش میبری؛
او را به عنوان سلاحی بر نافرمانی خدا و ابزار ستم به حق پروردگار به کار نگیری، یارش باش و در برابر دشمنش کمک کار؛
میان و شیاطینش {و دوستان بدکارش} مانع افکن؛ حق اندرزش را به جای آور؛ به خاطر خرسندی خداوند { و نه چشمداشت } به او رو کن؛ اگر از آفریدگار فرمان بردف به خوبی از او پذیرا باش؛ در غیر این صورت خداوند توپچی {از او} برتر بدان و آفریدگار از برادرت نزد ارجمندتر باشد.
• حق نیکوکار
. اما حق نیکوکار بر تو، آن است که از او سپاسگزار باشی و نیکیاش را {به این و آن} بگویی؛ سخن نیک درباره او بپراکنی و میان خود و خدای {سبحان} برایش دعای مناسب کنی، هر گاه این کارها را انجام دادی سپاسگزار او در نهان و آشکار هستی. آنگاه، اگر میتوانی جبران کنی، کار {نیک} او را، پاداشش دادهای، وگرنه، مصمم باش آن را جبران کنی.
سخنان امام باقر (ع)
قضاوت مردم
ای جابر!… بدان دوست ما نیستی مگر آنکه {سخصیتت چنان باشد که} اگر همه شهروندانت بر ضد تو گرد هم آیند بگویند: «تو مرد بدی هستی» اندوهگین نشوی { زیرا واقعیت این نیست}؛
و اگر {برای خوشامد تو} گفتند : « انسان شایستهای» از سخنان {دروغین}شان شادمان نشوی؛ اما {اندیشهها و رفتار} خود را بر قرآن عرضه کن {و آن را معیار شایستگی یا عدم شایستگی خویش به شمار آور.}
جوانمردی چیست؟
جوانمردی آن است که: طمع نکنی که خوار شود؛ خواهش نکنی که تحقیر شوی، بخل نورزی که دشنام شنوی و نادانی نکنی که محکوم شوی.
هزینههای بیپاداش
هیچ بندهای نیشت که دریغ ورزد از خرج کردن در راه خدا، جز آنکه گرفتار شود به هزینه کردن چند برابر آن مقدار در زمینهای که خشم خداست.
جایگاه دانشمندان
دانشمندی که از دانشش بهره گیرند، بهتر از هفتاد هزار نیایشگر است.
به دوران رسیدگان
کسی که نیازمند انسان نوکیسه شد، همانند فردی است که نیازمند درهمی است که در دهان افعی است؛ هم بدان محتاجی و هم خطر تو را تهدید میکند.
فروتنی چیست؟
فرتنی آن است که {آدمی} به نشستن در جایی که {در ظاهر} فرو دستتر از موقعیت {اجتماعی} اوست خرسند باشد؛ و اینکه به هر کس برخوردی سلامش کنی و بگو مگوهای بیهوده را رها کنی گرچه تو درست میگویی.
ویژگیهای دین باور
مومن، برادر مون است: نه دشمنامش دهد؛ نه {سودی و خیری} از او دریغ کند و نه به او {بیدلیل} بدگمان باشد.
دین و دنیا
براستی که این دنیا را نیک و بد به دست آورند؛ اما این دین {کامل و خوشبختی آفرین اسلام} را، خداوند جز به انسانهای ویژه {که با گفتار و رفتار نیکشان شایستگی خود را ثابت کردهاند} ندهد.
نشانههای شیعه
همانا شیعه علی (ع) آنهایی هستند که در راه دوستی ما {نه با داهدائی ناروا} به یکدیگر میبخشند، به خاطر دوستی ما، همدیگر را دوست دارند، برای زنده کردن فرمان ما {و طرح مباحث دینی} به دیدن یکدیگر میروند؛ هر گاه خشمگین شوند، اسراف نورزند؛ {با رفتار مثبت خویش} برکت {برای} همسایهاند و آشتیجو با همنشینان خود.
خواری خواهش
اگر خواهشگر میدانست، آنچه از خواری و ذلت در خواهش کردن چیست، کسی از کسی جز در صورت ضرورت خواهش نمیکرد.
خدمات اجتماعی
اگر کسی همچنین از وی خواهش شده از ناکامی از ثواب در پاسخ منفی دادن آگاه بود، کسی از کسی انجام خواستهاش را دریغ نمیکرد.
سخنان حضرت امام جعفر صادق (ع)
ای پسر «جندب» اگر شیعیان ما {پیروانی }راستین بودند، فرشتگان با آنان دست میدادند و ابرهای بارانزا بر سرشان سایه میافکندند و {چهرههاشان از نور ایمان} در روز میدرخشید، و چنان حاصلخیزی و برکت رونق میگرفت که آنها از فراز سر و زیر پای خود روزی بر میگرفتند و به خاطر دلها و زبانهای پاکشان هر چه از خدا میخواستند، به آنان میداد!
آتش حسد
کسی که بر مومنی حسد برد، ایمان در دلش آب شود، و از بین رود بسان حل شدن نمک در آب.
خدمات اجتماعی
آن که در راه برطرف کردن نیاز دوستش گام بردارد، همانند کسی است که میان صفا و مروه سعی میکند؛ و کسی که موفق به این کار مهم شود و نیاز دوستش را برآورده سازد، بسان کسی است که در راه خدا در روز جنگ «بدر« و «احد» در خون خود غلطیده است؛
و پروردگار، هیچ مردمی را عذاب نکرد، جز آنکه آنان به حقوق دوستان بینوایشان بیاعتنایی کردند.
بیم و امید
به خدا تا به آن اندازه امیدوار باش که به سرکشی از او دلیرت نکند و تا آنجا بیمدار که از رحمتش نومیدت نکند.
انواع مردم
مردم دو دستهاند: گرفتار و آسوده. با گرفتار مهربان باش و خدای را بر تندرستی ستایش کنید.
بخشش در راه خدا
در چشم مردم صدقه مده به قصد اینکه تو را خوب شمارند؛ زیرا اگر چنین کنی، مزدت همان است که گرفتی؛ اما چنان باش که اگر با دست راستت میبخشی دست چپت نفهمد.
حسادت
به خداوند سوگند، اگر یکی از شماها کره زمین را انباشته از طلا کند و در راه خدا، سپس بر مومنی حسادت ورزد، او را با آن طلا در آتش دوزخ داغ کنند.
تداوم دوستی
اگر میخواهی دوستت با تو همدل باشد، نه با او شوخی کن و نه بگو مگوی بیهوده؛ نه خود را بر او برتری بده و نه ستیزهجو باش؛ دوستت را تر رازت آگاه مکن، مگر رازی که اگر دشمنت هم از آن آگاه شود، زیانی به تو نمیرسد، زیرا چه بسا دوستت روزی دشمنت شود.
مقام بینوایان
بر شما باد که مسلمانان بینوا را دوست بدارید، زیار هر کس که آنان را کوچک شمار و بر آن فخر فروشد، از دین خدا لغزیده و خداوند خوارکننده و دشمن اوست.
شخصیت
هر کسی از سه چیز دوری ورزید، به سه چیز رسید:
کسی که از گفتار و رفتار بد بیزار است، به آبرو و احترام رسد، کسی که از گردنفرازی بیزار است، به بزرگی رسد؛ و کسی که از چشم تنگی بیزار است آبرو و بزرگواری رسد.
عوامل تحقیر
سه چیز است که آدمی را تحقیر میسازد، حسادت، سخنچینی، و سبکسری.
نشانههای نادان
نادانی در سه چیز است: تعویض پی در پی و بیدلیل دوست؛ دوری گزیدن بیدلیل از دوستان و دیگران و کنجکاوی جستجو در چیزهای بیفایده.
موانع رسیدن به اهداف بلند
سه چیز آدمی را از رسیدن به اهداف عالی باز میدارد. تلاش اندک، کمچارهجویی و نیافتن راهحلهای متفاوت و سستی اندیشه و احساساتی بودن.
عوامل آرامش
آرامش در سه چیز است: همسر همدل، فرزند نیکو رفتار و دوست یکرنگ.
عوامل شکست و ناکامی
سه چیز عامل ناکامیاند: پایفشاری در خواهش، بدگویی دیگران و مسخره کردن مردم.
نیازهای اساسی شهروندان
مردم هر سرزمینی از سه چیز بینیاز نیستند؛ چیزهایی که برای ساماندهی این جهان و آن جهانشان به آنها پناه میبرند، و اگر نیاز ندارند، نابخردند: دینشناس دانشمند پارسا، فرمانروای نیکوکاری که از او فرمان برند و پزشک کاردان قابل اعتماد.
در گستره عصمت و امامت
تفاوت پیامبر با امام
تفاوت پیامبر با امام در چه مواردی است؟
«شان نبی» آناست که راه ژرا بر مردم آشکار کند؛ اما بر امام است که مردم را به پیمودن راه وادارد. بر این اساس مقام امامت از نبوت بالاتر است و به همین دلیل، ابراهیم، خلیل، مدتها پس از آن که به پیامبری رسید و پس از پیروزی در امتحانهای متعدد، به مقام امامت نایل آمد.
باید توجه داشت که برتر بودن مقام امامت از مقام نبوت، به معنای آن نیست که شخص، «امام» از شخص «نبی» برتر و بالاتر است، زیرا بسیاری از پیامبران –از جمله پیامبر اسلام – علاوه بر مقام نبوت دارای مقاما امامت نیز بودهاند.
امام کسی است که از وجودی برتر، در عصر خود برخوردار بوده، در نقطه اوج و قلهی هرم هستی قرار دارد. به همین جهت باطن امام، همانند باطن پیامبر، با نور ولایت حق روشن بوده، با عالم حقایق باطن امام، همانند پیامبر واسطه فیض میان خلق و حق، عامل ارتباط خلق با حق و حافظ حرم وحی و شریعت است. امام پیامبر نیست. یعنی، مقام و شان ومسئولیت نبوت و رسالت را به او ندادهاند و به آن صورت که بر پیامبران وحی میشده است؛ با آنان آموزههای غیب ابلاغ نشده است. بر اساس روایات، امامان دستاموز «الهام غیبی»اند. آنان صدای غیب را میشنوند، اما فرشته را نمیبینند، نه این که صدا را بشنود.
ویژگیهای شناخت امام
با توجه به حدیث معروف که «هر کس امام زمان خود را نشناسد، چنانچه بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است» چه ویژگیهایی دارد و چگونه حاصل میشود تا مشمول این حدیث نباشیم؟
از آنجا که رهبری مصون از خطا و لغزش منحصر به امام است: از این رو پیروی کردن از مدعیان رهبریت در برابر رهبریت معصوم، بر خلاف عقل و منطق است؛ زیرا با وجود رهبر معصوم، از رهبران غیر معصوم به هیچ وجه قابل توجیه نیست. تلاش برای شناختن و یافتن امام معصوم واجب و لازم است؛ چنان که در رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «من مات و هو لا یعرف امامه، مات میته جاهلیه» ویژگیهای این شناخت آن است که: اولاًف از منابع معتبر و موثق و مستند اخذ شود. ثانیاً، گسترهاش شامل آموزههای اعتقادی، و اخلاقی و عبادی گردد. ثالثاً، از آنجا که امام نیز ناظر باشد. اما این شناخت از سه راه – که مکمل یکدیگر میباشند – حاصل میشود: مطالعه تاریخ زندگانی آنان، مطالعهی سرگذشت و سیره آنان، خصوصاً در باب فضایل، مناقب و خصوصیات آنان- از قبیل: شجاعت مردانگی، ایثار، تواضع، صبر، فرزانگی و … انسان را متوجه مقام والای آن بزرگواران میکند و جذبه و کشش خاصی نسبت به آن فرزانگان در روح انسان، حاکم میشود.
اشتباه و گناه در قلمرو عصمت
آیا پیامبران اشتباه میکنند؟
اولاً مفهوم سهو، خطا و نسیان با «گناه» متفاوت است؛ زیرا، اولاً گناه با علم و اراده صورت میگیرد؛ ولی سهو، خطا و نسیان چنین نیست. ثانیاً گناه همواره مخالفت با اوامر الهی است، ولی سهو و خطا و نسیان، امکان دارد گاهی با امر خداوند مخالف باشد. (مثالاً سهو در به جا آوردن یکی از اجزا و ارکان عمل عبادی) و گاه هیچ ارتباطی با اوامر خداوند ندارد (مثلاً خطا در یک عمل مباح فردی یا اجتماعی) ثالثاً بر اساس دلایل متقن، پیامبران هم از گناه مبرا هستند و هم از سهوف خطا و نسیان؛ آنان و حتی ائمه (علیهم السلام) از دو علم برخوردارند:
۱- علم لدنی (غیر عادی) که از خداوند متعال سرچشمه میگیرد به واسطه آن بر تمامی حقایق عالم اشراف و آگاهی دارند.
۲- علوم عادی که همچون سایر افراد از طریق معمولی به دست میآورند. بدون شک هیچگونه سهو، خطا و اشتباه واقعی را نمیتوان به معصومین (علیهم السلام)نسبت داد. چون جهل و غفلت- که منشا سهو و نسیان است- در آنان راه ندارد. علاوه بر آنکه آیات و روایات، سهو، خطا و اشتباه را از معصومان نفی میکند.
به عنوان نمونه امام هادی (علیهم السلام) در مقام درود و تحیت بر پیامبر صلیالله علیه و آله میگوید:
«اللهم اجعل افضل صلواتک علی سیدنا محمد عبدک و رسولک …. المعصوم من کل خطا و زلل، المنزه من کل دنس و خطلغ بارالها! برترین درودهایت را بر سرور ما محمد، بنده و فرستادهات، نثار فرما… آنکه از هر خطا و لغزشی معصوم و از هر گونه آلودگی و یاوهگویی پیراسته بود»
گستره عصمت
طبق عقاید اسلامی؛ آیا کسی میتواند به مقام ائمه (علیهم السلام) یا فوق آنان برسد؟
از آن جا که منشا عصمت «اراده و اختیار» آدمی است هر انسان صاحب ارادهای، میتواند با ریاضت شرعی و تهذیب نفس، به مقام عصمت دست یابد. عصمت منحصر به پیغمبران و امامان معصوم (علیهم السلام) نیست.
چنانکه حضرت مریم (علیها السلام)، حضرت فاطمه (علیها السلام) و مخلصین دیگر که نه نبی بودند و نه امام به مقام شامخ عصمت دست یافتهاند. اما مقصود از عصمت از گناهان آن هم پس از سنین متعارف بلوغ و تکلیف نیست بلکه عصمت از سهو و خطا و از زمان طفولیت را نیز در برمیگیرد. روشن است که چنین عصمتی در امت اسلام، منحصر در چهارده معصوم (علیهم السلام) است.
با «تهذیب نفس» میتوان در آینده مصوم ماند و نیز ممکن است گذشته را با کفارات و … جبران کرد؛ اما نمیتوان آن را به گونهای ترمیم نمود که نسبت به گذشته، عصمت تحصیل شود. چون نمیتوان واضع شده را تغییر داد. بلی اگر انسان بتواند قبل از بلوغ نیز معصوم باشد- عصمتش فراگیر خواهد بود. اگر افرادی در مقام وقوع نیز به چنین مقام ویژهای نایل آیند: بر اساس روایات و ادعیه، باز با هدایت و یاری پیامبران و ائمه (علیهم السلام) به این مرتبه نایل میشوند: «بکم فتح الله و بکم یختم» از آن جا که آنان منشا خیر و سبب وصول آدمی به مراتب بالا و مقامات انسانیاند، باز در این جهت بر تمامی انسانهای برتر، مقدماند.
زآن که منبع او بدهست این رای را
سر امام آید همیشه پای را
ای مقلد تو مجو پیشی بر آن
کاو بود منبع ز نور آسمان
عصمت معصومان در ظفولیت
آیا پیامبران در دورهی کودکی نیز از عصمت برخوردارند؟ چرا؟
عصمت پیامبران و ائمه (علیهم السلام)- در یک کلام معصومان (علیهم السلام)- از ابتدای تولد و حتی در رحم مادر است. خداوند متعال از آن جا که میدانست عدهای از بندگانش به اختیار خویش – هر چند با استعدادی در سطح سایر افراد- بیش از دیگران و در بالاترین حد ممکن از استعداد خود بهرهبرداری میکنند؛ تفضلاً این پاداش موهبت ویژه را به آنان عطا فرمود و آنان را از علم و ارادهای برخوردار ساخت که به واسطه آن به «مصونیت کامل و مطلق» برسند. باید توجه داشت که اعظای این موهبت، معلول شایستگیهای آنان است؛ نه محصول استعداد جبری ایشان. چنان که در دعای ندبه میخوانیم: «اللهم لک الحمد علی ما جری و…لنفسک و دینک … بعد آن شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک و علمن منهم اروفاء به فقلبتهم و قدمت لهم الذکر العلی و الثناء الجلی و اهبطت علیهم ملائکتک و کرمتخم و رفدتهم بعلمک و جعلتهم الذریعه الیک…؛ خدایا برای توست حمد تو… تو با آنان شرط نمودی که نسبت به زینتها و منزلتهای دنیوی بیاعتنا باشند و {جز به مقام قرب تو نیندیشند} و آنها نیز این شرط را عمل خواهند کرد، آنان ا پذیرفتی و مقرب خویش ساختی و به جهت همین شایستگی … فرشتگان را بر آنان نازل فرمودی و با وحی خود ایشان را گرامی داشتی و از خوان علم بیکران خویش بهرهها دادی»
با توجه به تحلیل «اصل عصمت» میتوان دلیل و چرایی عصمت در دوران کودکی معصومان را به دو وجه تقریر کرد:
عصمت پاداشی : عصمت در طفولیت، به عنوان پاداشی برای عصمت اختیاری در بزرگسالی است؛ یعنی، وقتی خداوند متعال میداند که فردی در آینده زندگی خود، چه مسیری را انتخاب میکند، به میزان حسن انتخاب او و تلاش مداوم آیندهاش، وی را از نخستین روز زندگی، مورد لطف و عنایت قرار میدهد و از لغزشها مصون میدارد.
زمان تکلیف معصومان (علیهمالسلام): ملاک عصمت «علم و اراده» است و نیز عصمت، متفرع بر شانیت و لیاقت تکلیف و مسئولیتپذیری است و این هر دو در طفولیت وجود ندارد. اما این مسئله عمومیت ندارد؛ چرا که علم و اراده هم در زمان طفولیت هست و هم در زمان بزرگسالی؛ هر چند از لحاظ شدت و ضعف متفاوت باشند. همچنین زمان تکلیف و مسئولیتپذیری، نسبت به انسانهای مختلف متفاوت است؛ چنانکه عیسی علیه السلام در زمان نوزادی میفرماید: (قال انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا) «کودک (حضرت عیسی) گفت: منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است»
یا درباره یحیی علیه السلام میفرماید: (یا یحیی خذ الکتاب بقوه و اتیناه الحکم صبیا) «ای یحیی کتاب خدا را به جد و جهد واز کودکی به او نبوت دادیم.» همچنین بر اساس نصوص دینی و شواهد مسلم تاریخی، عدهای از ائمه علیه السلام در سنین کودکی و نوجوانی به مقام والای امامت نایل آمدند. امام جواد علیه السلام در هفت یا نه سالگیف امام هادی علیه السلام در هشت یا نه سالگی و امام زمان (عج) در چهار یا پنجسالگی.
بنابراین هر چند عصمت، متفرغ بر تکلیف است، اما زمان خاصی نمیتوان برای آن تعیین کرد. بلکه زمان تکلیف در انسانهاف متفاوت است و آنگونه که از ضواهد یاد شده به دست آمد، برخی از آدمیان در سنین طفولیت، مکلف و عهدهدار مقامات و مسئولیتهایی میشوند و چون ائمه علیه السلام و برخی، از ابتدا چنین بودند، از عصمت در ظفولیت نیز برخوردار بودند.
این توصیهها را جدی بگیرید
توصیههای امنیتی
۱- برای نگهداری اشیا قیمتی از صندوق امانات استفاده کنید.
۲- کلید اتاق را صرفاً در قبال ارائه کارت شناسایی تحویل دهید.
۳- در حد امکان نظافت و آمادهسازی اتاقها با حضور زائر یا یکی از عوامل کاروان انجام گیرد.
۴- در و پنجره اتاقها را هنگام خروج حتماً قفل کنید.
۵- وسایل خود را جهت نگهداری به افراد متفرقه نسپارید.
۶- دروبین و تفلن همراه با به افراد ناشناس و یا حتی اشخاص ملبس به لباس ماموران انتظامی عربستان تحویل ندهید.
۷- دوربین را برای عکسبرداری یا فیلمبرداری در اختیار عابران ایرانی یا خارجی نگذارید.
۸- اگر نیازی به تردد با خودروهای عمومی وجود داشته باشد حتماً از تاکسی استفاده کنید و شماره پلاک آن را به خاطر بسپارید.
۹- وجه مربوط به خرید اجناس را فقط به مسئول مربوطه در فروشگاه تحویل دهید و بقیه وجه پرداختی رابشمارید و اسکناسهای سالم دریافت کنید.
۱۰- هنگام حرکت برای زیارت چیزی به جز سجاده و کتب ادعیه همراه نبردید و گرنه ناگریز به استفاده از صندوقهای امانات در قبال پرداخت وجه هستید.
۱۱- هنگام عزیمت به مکه پول و اشیای قیمتی خود را داخل ساک نگذارید.
۱۲- همه پول خود را در یک محل نگاه ندارید.
۱۳- هر گونه سرقت و موارد مفقود شدن وسایل را به دفتر حراست گزارش دهید.
۱۴- برای تبدیل یا خرد کردن پول با فردی نسبتاً آشنا همراه شوید.
۱۵- هنگام سوار شدن به سرویس آمد و شد و رد همه نقاط پر از ازدحام مراقب جیب و گوشی تلفن خود باشید.
به نکات زیر توجه کنید