جستجو در تک بوک با گوگل!

تابعيت پايگاه تك بوك از قوانين جمهوري اسلامي ايران

اوپک و منافع ملی ۲

339

بازدید

برای پاسخ به این سوال، نخست دورهای را فرض میکنیم که بازار جهانی نفت از دیدگاه معیار امنیت عرضه در تعادل است. برای مثال، در سالهای اخیر، هیچ گونه نگرانی جدی از جانب امنیت عرضه در بازار جهانی نفت احساس نشده است. قبلاً در بحث ساختار عرضه جهانی نفت دیدیم که در پایان سال ۲۰۰۰، سهم اوپک، خلیج فارس و پنج کشور اصلی آن در عرضه جهانی نفت خام به ترتیب ۵/۴۱ درصد،۶/۲۹ درصد و ۲/۲۷ درصد بوده است. اکنون به شاخص بسیار مهم دیگری توجه میکنیم، یعنی سهمی که این کشورها در صادرات نفت خام به مصرفکنندگان بزرگ در کشورهای صنعتی پیشرفته دارند. میدانیم که امنیت عرضه نفت برای کشورهای صنعتی پیشرفته، نوعاً به معنای امنیت واردات نفت خام تلقی میشود. …..

در پایان سال ۲۰۰۰ حجم تولید جهانی نفت خام، حدود ۵/۷۴ میلیون بشکه در روز بوده، اما حجم صادرات نفت خام، مجموعاً ۲/۳۳ میلیون بشکه در روز گزارش شده است. حجم صادرات نفت خام در واقع معادل واردات نفت خام توسط کشورهای مختلف جهان است که زیر بنای مسئله امنیت عرضه را تشکیل میدهد. خلیج فارس با بیش از ۱۶ میلیون بشکه صادرات در روز، حدود نیمی از واردات جهانی نفت خام را تامین میکند. امریکا بزرگ ترین مصرف کننده نفت خام جهان است. سهم این کشور از واردات جهانی نفت خام حدود ۸/۲۶ درصد است و تولید کنندگان خلیج فارس، حدود ۲۲ درصد این واردات را تامین میکنند. سهم اروپای غربی از واردات جهانی نفت خام حدود ۲/۲۴ درصد است، اما وابستگی اروپا به نفت خلیج فارس در تامین واردات، حدود ۳۶ درصد است. واردات نفت خام ژاپن حدود ۱۳ درصد واردات جهانی نفت خام را تشکیل میدهد و این در حالی است که ۷۸ درصد واردات این کشور از خلیج فارس تامین میشود.
وابستگی امریکا به نفت خلیج فارس، کمتر از اروپاست و ژاپن بیش از امریکا و اروپا به نفت خلیج فارس وابستگی دارد. بنابراین، امریکا در سیاست تنوع بخشی به منابع عرضه برای رفع نیازهای خود، به مراتب موفق تر از اروپای غربی بوده است، در حالی که چین با ۴۳ درصد و ژاپن با ۷۸ درصد وابستگی به خلیج فارس، موفقیت چندانی در این مورد نداشته
اند. در جدول شماره ۶ میتوان چند نکته به شرح زیر استنتاج کرد:
الف ـ امریکا بیش ترین سهم را در  واردات جهانی نفت خام دارد، اما در مقایسه با اروپای غربی، ژاپن و آسیای جنوب شرقی، از کمترین وابستگی به نفت خام وارداتی از خلیج فارس برخوردار است. تریب وابستگی ایالات متحده امریکا به واردات نفت خام از ۲۲ درصد، کانادا ۱۵ درصد، غرب افریقا ۱۲ درصد، مکزیک ۱۲ درصد و اروپای غربی ۸ درصد. ملاحظه میشود که سیاست امریکا در تنوع بخشی به منابع عرضه نفت خام وارداتی موفق بوده است. به ترتیبی مشابه، وابستگی اروپای غربی به واردات نفت خام از حوزههای اصلی تولید عبارت است از: خلیج فارس ۳۶ درصد، روسیه ۲۴ درصد و شمال افریقا ۲۰ درصد.

جدول شماره ۶ ـ سهم مصرف کنندگان عمده نفت خام در واردات جهانی نفت و سهم خلیج فارس در تامین آن
پایان سال ۲۰۰۰                            واحد به درصد
    سهم در واردات جهانی نفت خام    سهم خلیج فارس در تامین این واردات
ایالات متحده امریکا
اروپای غربی
ژاپن
چین
آسیا ـ پاسفیک ( غیر از چین و ژاپن)    8/26
۲/۲۴
۱۳
۲/۴
۵/۱۹    22
۳۶
۷۸
۴۳
۷۴
  
 ب ـ حضور نظامی امریکا در منطقه خلیج فارس و سیاستهای این کشور در تحریمهای اقتصادی به ویژه در سرمایه
گذاری در حوزههای نفتی ایران و عراق، و نقش مهمی که این کشور در تحولات سیاسی منطقه خاورمیانه و خلیج فارس دارد، عامل مهمی در معاملات امنیت عرضه نفت خام برای اروپای غربی، ژاپن، چین و سایر کشورهای صنعتی آسیا پاسفیک محسوب میشود. به عبارت دیگر، امریکا وابستگی نسبی کمتر به نفت خلیج فارس به اروپا، ژاپن و آسیای جنوب شرقی دارد. البته نباید فراموش کرد که وابستگی امریکا به خلیج فارس برای تامین ۲۲ درصد از واردات نفت خام، بسیار چشمگیر است.
اگر فرض کنیم الگوی ارائه شده در جدول شماره ۶، که در چند سال گذشته کم و بیش بر نظام تجارت جهانی نفت خام حاکم بوده است، از دیدگاه معیار امنیت عرضه نفت خام مورد قبول کشورهای صنعتی پیشرفته و شرکتهای نفتی بزرگ وابسته به آنها بوده است، می-توان به این سوال پاسخ داد که چه سطحی از هزینه تولید را میتوان حد بالای طیف هزینه-های تولید دانست؟ متوسط هزینه تولید در میدانهای پر هزینهای که عملاً بهرهبرداری می-شوند، حد بالای طیف هزینههای تولید را تشکیل میدهد. حوزه های نفتی دریای شمال معمولاً به عنوان یکی از پرهزینه ترین مناطق تولید نفت خام در جهان به شمار میروند. با توجه به این که تولید نفت خام از دریای شمال در سال ۲۰۰۰ رقم بسیار بالایی بوده است۱۲، هزینه تولید در دریای شمال را میتوان شاخص مناسبی برای حد بالای طیف هزینه تولید در نظر گرفت.
مرکز مطالعات جهانی انرژی CGES13 در لندن ، بررسی جامعی از وضعیت تمام حوزه های نفتی دریای شمال در سال ۱۹۹۸ انجام داده است . یکی از نتایج بدست آمده در این گزارش این است که هزینه تولید در بیش از نیمی از حوزه های نفتی دریای شمال بالاتر از ۱۰ دلار در هر بشکه بوده است. با وجود این، در تحلیل آمارها ی ارائه شده در گزارشهای هزینه  تولید باید یه چند نکته زیر توجه کرد :
۱٫    باید دید که هزینه تولید چگونه« تعریف » شده است : زیرا گزارشهای مختلفی که از هزینه های تولید منتشر میشود معمولاًمبتنی بر تعاریفی یکسان از هزینه تولید و نحوه محاسبه آن نیست .
۲٫    باید توجه داشت که آیا هزینه های تولید نفت خام با احتساب ارزش گازهای همراه برآورد شده است؟
   متأسفانه این گونه اطلاعات را نمیتوان مستقیماً از گزارشهای منتشر شده به دست آورد . با این همه ، به نظر میرسد حتی با رعایت تعدیلهای مناسب، هزینه تولید در دریای شمال به طور متوسط حدود سه برابر هزینه متوسط تولید در خلیج فارس است.

نتیجه ششم
تأمین امنیت عرضه نفت خام در بلند مدت، مستلزم بهره برداری از حوزه هایی است که هزینه های اکتشا ف و تولید بالنسبه بالاتری دارند . از این رو، طیف گسترده هزینه های تولید، مبنای نا پایداری سیستم قیمتهای نفت خام محسوب میشود.

۲-۳٫ افزایش ریسک سرمایهگذاری در حوزههای پر هزینه
بر اساس افزایش نظریههای اقتصادی، سرمایهگذاری در اکتشاف و تولید باید در حوزههایی متمرکز شود که حداکثر ذخایر و حداقل هزینه اکتشاف و تولید را دارند. بنابراین، کشورهای حوزه خلیح فارس در اولویت اول قرار میگیرند. قبلاً دیدیم که شرکتهای نفتی بزرگ نمیخواهند سرمایهگذاری در اکتشاف و تولید را عمدتاً به حوزههایی محدود کنند که حداقل هزینه تولید و حداکثر بازدهی را دارند، بلکه در عمل سعی میکنند به طور همزمان در مناطقی سرمایهگذاری کنند که هزینه های تولید بالا و پایین دارند. بدین سبب، بهینه سازی خطر پذیر سرمایه گذاری در نفت، اهمیت ویژه تئوریک و کاربردی دارد، به گونهای که امروزه قلمرو وسیعی از مباحث اقتصاد سیاسی نفت به مدیریت خطرپذیری سرمایه گذاری اختصاص یافته است.
در وضعیتی که تولید در حوزههای مختلف نفتی، با هزینههای متفاوت تولید، همچنان ادامه دارد، میزان سود سرمایه گذاری در این حوزهها نیز متفاوت خواهد بود. سود در میادینی که هزینه تولید پایین تری دارند، بیش تر از میادینی است که هزینه تولید در آنها بالاتر است. با وجود این، شرکتهای نفتی بزرگ که در حوزههای پرهزینه نیز فعالاند توانسته اند، با توجه به موارد زیر، از کاهش نرخ سود خود جلوگیری کنند و حتی در برخی موارد به صورت قابل ملاحظهای آن را افزایش دهند:
الف ـ پیشرفت در فنآوریهای اکتشاف در خلال ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته موجب شده است که هزینه اکتشاف، کاهش چشمگیری داشته باشد.
ب ـ با استفاده از فنآوریهای جدید تولید، ضریب بازیافت از میادین نفتی افزایش یافته است.
ج ـ اصلاحات ساختاری در شرکتهای نفتی بزرگ و ادغامهایی که در خلال چند سال گذشته بین این شرکتهای صورت گرفته، زمینههای بسیارمناسبی را  برای صرفه جویی در هزینههای اداری و عملیاتی فراهم کرده است که به موزات افزایش کارآیی در عملکرد این شرکتها، موجب افزایش سود سهام و رونق بازار سرمایهگذاری در صنعت نفت، به ویژه در کشورهای پیشرفته صنعتی شده است.
د ـ تبدیل شرکتهای نفتی بزرگ به شرکتهای انرژی از طریق تنوع بخشی به فعالیتها، زمینه-هایی را فراهم کرده است که تولید در حوزههای پرهزینه همچنان استمرار داشته باشد. این شرکتها از طریق تنوع بخشی به محصولات خود، موفق شدهاند با گسترش دامنه عملیات، سودهای کمتر و احیاناً زیانهای کوتاه مدت در شاخههایی از فعالیت خود را از طریق افزایش سود در سایر فعالیتها جبران کنند.

نتیجه هفتم
رشد فنآوریهای اکتشاف و بهرهبرداری، اصلاحات ساختاری در شرکتهای نفتی بزرگ، ادغام بعضی از شرکتهای نفتی بزرگ در یکدیگر برای صرفه-جویی در هزینهها و بهبود مدیریتهای منطقهای، همچنین تقسیم بازار و ایجاد تنوع بیشتر در تولیدات و تبدیل بعضی از شرکتهای نفتی بزرگ به شرکتهای انرژی موجب شده است که با وجود هزینههای بسیار بالای تولید در بسیاری از حوزهها، تمایل به سرمایهگذاری و افزایش تولید در حوزه-های غیر اوپک همچنان ادامه یابد.

۴٫ تغییر پذیری شدید قیمت به عنوان مهم ترین خصوصیت بازار جهانی نفت
کوشش در تامین امنیت عرضه نفت خام از طریق تنوع بخشی به منابع عرضه و بهرهبرداری همزمان از حوزههایی با هزینههای اکتشاف و  تولید متفاوت، موجب شده است که قیمت نفت خام به شدت تغییر پذیر شود. شناخت عملکرد بازار جهانی نفت، مستلزم دقت در آثار تغییر پذیری قیمت نفت است. برای تبیین این مسئله، به دو نکته زیر اشاره می
کنیم:
الف ـ از دیدگاه فنی، تولید نفت خام مستلزم هزینههای بسیار سنگین اکتشاف و بهرهبرداری است. در بازارهای رقابتی، این سرمایهگذاریها به شرطی انجام میشود که قیمت نفت خام در سطحی باشد که سود قابل قبولی از این فعالیتها حاصل شود. یکی از شروط لازم برای جبران سرمایهگذاریهای اولیه و رسیدن به سود رقابتی، این است که بعد از شروع بهره-برداری از مخزن، جریان تولید تا پایان عمر مخزن استمرار داشته باشد.
روش بهینه تولید این نیست که جریان تولید همزمان با کاهش قیمت نفت خام کاهش یابد و یا متوقف شود. به همین دلیل، در سال ۱۹۹۸ که قیمت نفت خام به علت افزایش عرضه کاهش یافت و به کمتر از ۱۰ دلار برای هر بشکه رسیده تولید در اوپک که کم هزینه است و تولید در حوزههای پرهزینه، تا آنجا که ممکن بود همچنان ادامه یافت. البته نباید فراموش کرد که استمرار تولید در چنین موقعیتی صرفاً در کوتاه مدت و میان مدت امکان پذیر است، اما در بلند مدت ـ همان گونه که در مباحث آینده اشاره خواهد شد ـ ممکن نخواهد بود. کشورهای عضو اوپک و سایر کشورهای نفتی در حال توسعه، معمولاً  تمایل دارند تولید را به هنگام کاهش قیمت افزایش دهند زیرا معمولاً آنچه برای این کشورها اهمیت دارد تامین نیازهای ارزی بودجه است که عمدتاً از درآمدهای ارزی حاصل از صادرات نفت خام تبعیت میکند. با کاهش قیمت، باید عرضه نفت خام برای صادرات افزایش یافت تا بدین وسیله درآمدهای ارزی مورد نیاز بودجه تامین گردد؛ هر چند این امر منجر به کاهش بیش تر قیمت و افزایش انگیزه برای عرضه بیش تر نفت خام خواهد شد.
ب ـ  یکی دیگر از قواعد بازار جهانی نفت این است که نفت خام تولیدی امروز را میتوان برای مصرف فردا ذخیره کرد، اما نفت خام تولیدی فردا را نمیتوان به مصرف امروز اختصاص داد. از پیامدهای این ناقرینگی این است که کاهش قیمت به علت افزایش عرضه نفت خام معمولاً بسیار کمتر از افزایش قیمت به علت کاهش عرضه نفت خام است. در رفتار بازار جهانی نفت همواره این پدیده ملاحظه شده است که هرگاه از میزان عرضه نفت خام به صورت پیش بینی نشده کاسته شود، قیمتها به شدت افزایش مییابد. برای مثال، میتوان به افزایش شدید قیمت، بعد از حوادثی چون انقلاب اسلامی ایران تجاوز عراق به جمهوری اسلامی ایران و حمله عراق به کویت اشاره کرد.
بدین سبب، مصرف کنندگان بزرگ نفت خام به ویژه در بخش صنایع، حاضرند به جای قیمت کمتر برای عرضه نفت خام در آیندهای دورتر، قیمت بیش تری برای تامین عرضه مطمئن نفت خام در آینده نزدیک بپردازند. در واقع، مادام که احتمال به خطر افتادن امنیت عرضه نفت خام وجود دارد، مصرف کنندگان بزرگ صنعتی پالایشگران بزرگ ترجیح میدهند ذخایر استراتژیک و تجاری قابل ملاحظهای از نفت داشته باشند. ذخایر فعلی تا حدود ۹۰ روز نیاز جهان صنعتی را به نفت تامین میکند. هزینه ذخیره سازی نفت بسیار سنگین است و تامین امنیت عرضه نفت خام قیمتی دارد که یکی از عوامل تشکیل دهنده آن، هزینه توسعه ظرفیت ذخایر نفت است.
از بحث بالا میتوان نتیجه گرفت که کاهش قیمت نفت خام که به علت افزایش عرضه ایجاد میشود معمولاً در کوتاه مدت و میان مدت کاهش عرضه را در پی ندارد بلکه بر عکس، انگیزه برای افزایش بیشتر عرضه را نیز فراهم میکند. بنابراین با عرضه اضافی و پرشدن ذخایر، زمینه مناسبی برای شوکهای نفتی به صورت کاهش بسیار شدید قیمت فراهم میشود؛ همان گونه که در اوایل سال ۱۹۹۹ قیمت نفت خام به مرز بشکهای ۸ دلار رسید.
سوالی که قبلاً در مورد کرانههای پایین و بالای هزینه تولید مطرح شد، اکنون در مورد قیمت نفت خام طرح میشود. سوال این است که چه عواملی کرانههای پایین و بالای قیمت نفت خام را تعیین میکنند؟ کرانه قیمت نفت خام به لحاظ نظری تابعی است از اولاً هزینه تولید در کشورهای بزرگ تولید کننده اوپک و سایر کشورهایی که هزینه تولید پایین دارند و ثانیاً میزان تحمل تولید کنندگان در استمرار تولید از حوزههای پر هزینه. در مورد کشورهای دسته اول میتوان گفت مادام که قیمت نفت خام در سطحی باشد که هزینههای اکتشاف، تولید، انتقال و جز اینها تامین گردد و منابع ارزی مورد نیاز به نحو رضایت بخش تحصیل شود، جریان تولید و صادرات نفت خام از این کشورها نیز ادامه خواهد یافت. برای مثال، تجربه سالیان اخیر نشان داده است که تولید کنندگان بزرگ حوزه خلیج فارس حاضرند نفت خود را با قیمتهای بشکهای حدود ۸ دلار و حتی کمتر تولید و صادر کننده.اما نکته مهم این است که تولید در حوزههای پرهزینه
ای مانند کانادا، امریکا، غرب افریقا، دریای شمال و حتی روسیه نمیتواند با قیمتهایی که چندان از هزینه تولید بالاتر نیست، در بلند مدت استمرار داشته باشد.
میدانیم که در سال ۱۹۹۷قیمت نفت خام به شدت کاهش یافت به طوری که در فوریه ۱۹۹۸ و بعد از ۱۸ ماه کاهش تدریجی و مداوم، قیمت نفت خام برنت به بشکهای ۵/۹ دلار رسید. تولید از حوزههای پر هزینه همچنان ادامه داشت، اما سرانجام بحران ناشی از قیمت پایین نفت آشکار شد. در دوران کاهش شدید قیمت ـ یعنی از نوامبر ۱۹۹۷ تا آوریل ۱۹۹۹ که قیمتها به ۸ دلار یا کمتر رسید ـ حدود ۴۱ هزار نفر در صنایع نفت امریکا بیکار شدند و شرکتهای نفتی در امریکا جمعاً ۲۵ میلیارد دلار زیان کردند.۱۴سرانجام اوپک در مارس ۱۹۹۹ حدود ۱/۲ میلیون بشکه در روز از تولیدات خود کاسته و قیمت نفت افزایش یافت و به بشکهای ۱۵ دلار رسید. سیر صعودی قیمت نفت همچنان استمرار داشت به گونهای که در نوامبر ۱۹۹۹ از مرز بشکهای ۲۶ دلار نیز گذشت.
در مورد کرانه بالای قیمت نفت خام میتوان گفت که جون مصرف کنندگان بزرگ در کشورهای پیشرفته صنعتی به نفت خام نیازمند هستند، بالاجبار حاضرند در وضعیتی که امنیت عرضه به خطر افتاده است قیمتهای بسیار  بالایی را  برای خرید نفت خام بپردازند. البته در عمل به دلایل زیر، قیمت نفت خام از بشکهای حدود ۴۰ دلار فراتر نرفته است.
دلیل اول ـ وضعیت و ساختار بازار جهانی نفت به گونهای است که احتمال کاهش بسیار شدید یا قطع جریان نفت به مصرف کنندگان بزرگ در کشورهای صنعتی پیشرفته تا آینده قابل پیش بینی بسیار ضعیف است و همین امر، احتمال وقوع قیمتهای بسیار بالا را برای نفت خام بسیار کاهش داده است.
دلیل دوم ـ احتمال جانشینی حاملهای دیگر انرژی مانند گازهای طبیعی و زغال سنگ و همچنین انرژیهای  تجدیدپذیر به جای نفت خام همواره مطرح بوده است، لذا انتظارات بازار به نحوی شکل میگیرد که به طور طبیعی حد بالایی برای افزایش قیمت نفت خام به وجود آید.

نتیجه هشتم
سرمایه گذاریهای سنگین اولیه در اکتشاف و بهرهبرداری ایجاب میکند که تولید نفت خام، حتی در حوزه
های پرهزینه، بلافاصله در پی کاهش  قیمت نفت خام کاهش نیابد. کاهش قیمت نفت خام در وضعیت متعارف موجب میشود که در اوپک و سایر حوزههای کم هزینه، انگیزه برای افزایش تولید زیاد شود تا بدین وسیله درآمدهای ارزی حاصل از صادرات نفت کاهش نیابد. این افزایش عرضه، موجب پر شدن ذخایر و فراهم شدن زمینهای مناسب برای کاهش بیش تر قیمت نفت خام خواهد شد. کرانه پایین قیمت نفت خام را هزینه تولید در اوپک و به ویژه در کشورهای حوزه خلیج فارس تعیین میکند، اما استمرار تولید در حوزههای پر هزینه در قیمتهای پایین ممکن نیست. کرانه بالای قیمت را نمیتوان به لحاظ نظری تعیین کرد؛ اگر چه در عمل از مرز ۴۰ دلار به طور قابل ملاحظهای تجاوز نکرده است. در وضعیت فعلی، قیمت نفت خام در این کرانه وسیع ـ یعنی ۸ دلار تا ۴۰ دلار ـ قابل تغییر است.

۵٫ آثار اقتصادی تغییر پذیری شدید قیمت نفت خام
در مباحث گذشته دیدیم که تنوع بخشی به منابع عرضه نفت خام برای تامین امنیت عرضه، مستلزم بهرهبرداری همزمان از حوزههایی است که هزینههای اکتشاف و تولید بسیار پایین و بسیار بالا دارند و این امر، یکی از دلایل اصلی تغییر پذیری شدید قیمت نفت خام است. عملکرد بازار جهانی نفت نشان داده است که قیمت نفت خام میتواند در فاصله زمانی کوتاه به راحتی از ۸ دلار تا ۴۰ دلار تغییر کند. شناخت بازار جهانی نفت بدون بررسی آثار اقتصادی این تغییر پذیری شدید قیمت، امکان پذیر نیست.
نخست به تاثیر تغییز پذیری قیمت نفت خام در عدم تعادل درآمدها و هزینههای ارزی کشورهای نفتی در حال توسعه میپردازیم. میدانیم که اقتصاد این کشورها وابستگی شدیدی به ارز حاصل از صادرات نفت خام دارد. هنگامی که قیمت نفت بالادست درآمدهای ارزی نیز زیاد میشود. از این رو برنامه ریزان اقتصادی به بالا بردن سطح رفاه اقتصادی از طریق واردات کالاهای مصرفی یا توسعه صنایع مونتاژ گرایش دارند. لا کاهش قیمت نفت و افت درآمدهای حاصل از صادرات نفت خام بحرانهای متعددی، این گونه اقتصادهای مصرفی را تهدید میکند. با افزایش بیکاری و برآورده نشدن انتظارات رفاهی در جامعه، زمینههای تزلزل سیاسی در این کشورها فراهم خواهد شد. از این رو، تغییر پذیری قیمت نفت خام، تهدیدی دائم برای تعادل بودجه و پایداری نظامهای اجتماعی و سیاسی کشورهای نفتی در حال توسعه محسوب میشود. یادآوری این نکته نیز لازم است  که با طراحی سیاستهای بهینه تثبیت درآمدهای ارزی، مانند تاسیس حساب ذخیره ارزی و امثال آن، تا حدی میتوان در کوتاه مدت و میان مدت، آثار منفی تغییر پذیری قیمت نفت خام را محدود کرد، اما عدم تعادلهای ساختاری در اقتصادهای وابسته به نفت، معمولاً مانع اصلی توفیق این گونه سیاستهای تثبیت است.

تاثیر مهم تغییر پذیری قیمت بر رفتار بازار جهانی نفت این است که قیمت نفت خام را نسبت به انتظارات بازار بسیار حساس میکند. میدانیم که قیمت نفت خام اساساً تابعی از عرضه و تقاضای آن است، اما وضعیت حاکم بر بازار جهانی نفت چنان است که قیمت نفت خام در عین حال تابع انتظار بازار تحولات عرضه و تقاضاست. برای مثال، وجود مازاد ظرفیت تولیدی در اوپک ـ که در حال حاضر حدود ۷ میلیون بشکه در روز است ـ یا تمایل زیاد به سرمایه گذاری  برای توسعه ظرفیت تولیدی  ـ  که اکنون در بسیاری از کشورهای اوپک دیده میشود ـ انتظار بازار را در جهت وفور عرضه در آینده شکل میدهد، که این خود عامل موثری در آهسته تر شدن میزان افزایش قیمت نفت خام در آینده خواهد بود.
مازاد ظرفیت تولید، عامل موثر دیگری در بازار جهانی نفت است. در وضعیتی که به علت مسائل  سیاسی یا نظامی، احتمال به خطر افتادن جریان عرضه نفت از کشورهای معینی وجود دارد، ظرفیتهای مازاد در کشورهای دیگر به ویژه در کشورهای حوزه خلیج فارس که از منابع عظیم و ظرفیتهای بالای تولید برخوردارند، نقش موثری در جلوگیری یا تعدیل شکل گیری انتظارات در جهت کمبود عرضه و افزایش قیمت ایفا میکند. تا زمانی که بحرانهای سیاسی و نظامی تهدیدی علیه استمرار جریان عرضه نفت خام محسوب میشود، وجود ظرفیتهای مازاد تولید به ویژه در اوپک تکیه گاه مطمئنی برای تعادل در بازار جهانی نفت و اطمینان خاطر  بیش تر  برای مصرف کنندگان بزرگ در کشورهای پیشرفته صنعتی است.
تحریم سرمایهگذاری در توسعه منابع نفتی یا محدود کردن صادرات بعضی کشورها به ویژه در خلیج فارس، تاثیرقابل توجهی بر قیمت نفت خام دارد. در وضعیت فعلی سه تولید کننده بزرگ نفتی جهان یعنی لیبی، ایران و عراق به ترتیب با ۸/۲ درصد، ۶/۸ درصد و ۸/۱۰ درصد از ذخایر نفت جهان، تحت تاثیر سیاستهای تحریم اقتصادی امریکا هستند؛ بنابراین نمیتوانند از ظرفیتهای کامل سرمایهگذاری، تولید صادرات خود به نحو مطلوب بهرهمند شوند. همین امر، عامل موثری در جلوگیری از شکل گیری انتظارات بازار در جهت افزایش شدید قیمتها در آینده خواهد بود زیرا فعالان بازار جهانی نفت همیشه این احتمال را می-دهند که با لغو ترحیم وضعیت جدیدی بر بازار جهانی نفت حاکم شود. امروزه معامله گران بین المللی نفت، احتمال لغو ترحیم یا اعمال تحریم یا اعمال ترحیمهایی جدید به ویژه در منطقه خاورمیانه را دربرنامهریزیهای بلند مدت خود به دقت در نظر میگیرند. با توجه به این نکات میتوان گفت که سیاستهای امریکا به ویژه در خاورمیانه، نقش موثری در شکل گیری انتظارات در بازار جهانی نفت دارد.
اکنون به عوامل موثر در تحولات کوتاه مدت قیمت در بازار نفت توجه کنیم. از خصوصیاتی که درباره  بازار جهانی نفت بر شمردیم میتوان نتیجه گرفت که « شایعات» نقش مهمی در شکل گیری انتظارات دارند و عامل مهمی در تغییرات قیمت نفت خام محسوب میشوند. به همین دلیل، بازار نفت همواره در مورد شایعات بسیار حساس بوده است. برای مثال، این شایعه که امریکا تصیم دارد از ذخایر استراتژیک نفت خود برداشت کند معمولاً قیمت نفت را در یک تا دو دلار در هر بشکه کاهش میدهد. در اکتبر سال ۲۰۰۰ و به هنگام تشکیل اجلاس سران عرب، انتشار این شایعه که «ممکن است»  اعراب از سلاح نفت به نفع فلسطین استفاده کنند، قیمت نفت را بشکهای حدود ۳ دلار افزایش داد.
شایعات موقعی بر قیمت نفت خام موثر است که زمینههای مناسبی در بازار موجود باشد. برای مثال، اگر کمبود عرضه در بازار احساس شود و این انتظار هم وجود داشته باشد که کمبود در آینده نزدیک تشدید خواهد شد، تصمیم امریکا به استفاده از ذخایر استراتژیک یا تجاری نفت تاثیر چندانی در جلوگیری از افزایش نخواهد داشت. مثلاً فرض کنیدکه بازار با وفور عرضه رو بروست و احتمال کاهش بیش تر تقاضا و افزایش بیش تر عرضه به شدت وجود دارد. همچنین فرض کنید وضعیت سیاسی چنان است که کشورهای عربی خاورمیانه، توانایی یا تمایلی به درگیری نظامی در منطقه ندارند. در این صورت، شایعه استفاده اعراب از اسلحه نفت ممکن است تاثیر چندانی بر جلوگیری از کاهش قیمت  نداشته باشد.

حساسیت قیمت نفت خام به شایعات در کوتاه مدت، به ویژه در موقعیتهایی که عوامل بنیادین بازار یعنی عرضه، تقاضا، ذخایر، حجم سرمایهگذاریها و ظرفبتهای مازاد تولید، همگی در جهت تقویت آثار شایعات باشند، به قدری زیاد است که حتی تخصصهای ویژه-ای در مطالعه و محاسبه این حساسیتها به وجود آمده است تا رهگشای معمله گران در بورسهای نفتی و در تجارت جهانی نفت باشد.
نکته دیگری که در زمینه شایعات باید در نظر داشت نقشی است که بسیاری از مراکز گزارشی و مطالعاتی در شکل گیری انتظارات دارند. با توجه به وضعیت خاص بازار جهانی نفت، بسیاری از مراکز بین المللی مطالعات نفت یعنی به اصطلاح « منبع نفتی»، میتوانند نقش دوگانهای ایفا کنند: الف ـ تحلیل وضعیت بازار ـ ب ـ تحلیل به گونهای که وضعیت خاصی را در بازار جهانی نفت ایجاد کند. این گونه فعالیتهای دوگانه، به ویژه قبل از تشکیل اجلاسهای اوپک، کاملاً رایج است. از این رو، کارشناسان مستقل نفتی نباید به تحلیلهای ارائه شده توسط بسیاری از مراکز بین المللی مطالعات نفتی از دیدگاه صرفاً آکادمیک بنگرند. برخی از این مراکز به محافل سیاسی و شرکتهای نفتی بزرگ یا مطالعه گران بزرگ در بورسهای نفتی وابستهاند و سعی میکنند در فرصتهای مناسب با انتشار تحلیلهای « جهت دار کارشناسی»، انتظارات خاصی را در بازار ایجاد کنند تا قیمت نفت را چنان تحت تاثیر قرار دهند که زمینه برای تحقق اهداف از قبل تعیین شده آنها فراهم شود.
از دیگر آثار تغییر پذیری شدید قیمت نفت خام، ظهور بورسهای نفتی در دهه ۱۹۸۰ بود که به سرعت در حال رشد و شکوفایی است. دستاندرکاران بازار جهانی نفت با حضور فعال در این بورسها میتوانند معاملات نفتی خود را در مقابل خطر پذیری نوسانات پیش بینی نشده قیمت نقت خام پوشش دهند و یا برعکس، با استقبال از خطرپذیری و استفاده از فرصتهای مناسب، به سودجویی در بازارهای بورس بپردازند. بدیهی است برای این کار باید قیمت مناسبی بپردازند که در حالت اول، کاهش سود حاصل از معاملات و در حالت دوم، احتمال تحمل زیانهای بسیار سنگین را باید نام برد. چون بحث بورسها از موضوع این مقاله خارج است از ادامه این مطلب صرف نظر میکنیم.

نتیجه نهم
با توجه به تغییر پذیری شدید قیمت نفت خام، نتایج زیر را میتوان به دست آورد:
۱٫    بودجه ارزی کشورهای در حال توسعه نفتی، همواره گرایش به عدم تعادل دارد.
۲٫    قیمت جاری نفت خام، تابعی از انتظارات بازار جهانی از تغییرات عرضه و تقاضا در آینده است.
۳٫    عواملی چون مازاد ظرفیت تولیدی به ویژه در اوپک، تمایل به سرمایه-گذاری برای توسعه ظرفیت تولیدی، و احتمال لغو تحریم یا برقراری تحریمهای جدید، نقش مهمی در شکل دادن انتظارات درباره وفور یا کمبود عرضه در آینده دارد؛ از این رو قیمت نفت خام را تحت تاثیر قرار میدهد.

از بررسی مباحث قبلی و یا مروری بر نتایج اول تا نهم، میتوان نتیجه زیر را به دست آورد:

نتیجه دهم
سیاستهایی که شرکتهای نفتی بزرگ و مصرف کنندگان عمده در کشورهای  صنعتی پیشرفته برای تامین امنیت عرضه اتخاذ کردهاند، موجب تشدید عدم تعادل در بازار جهانی نفت شده است. این عدم تعادل، ریشه در تغییر پذیری شدید قیمت نفت خام دارد. بحرانهای ادواری عرضه و قیمت، محل ظهور این عدم تعادل ساختاری است.

۶٫ اوپک، تنها سازمان موجود برای مدیریت بحران قیمت
در مباحث گذشته دیدیم که تغییر پذیری شدید قیمت نفت خام، عامل اصلی بحران عرضه قیمت در بازار است. در این قسمت میخواهیم نشان دهیم که تنها سازمان موجود در بازار جهانی که میتواند بحران عرضه و قیمت را مدیریت کند اوپک است. برای تعیین این نکته، بحث را در دو حالت و در قالب چند مثال مطرح میکنیم.

۱-۶٫ حالت اول: افزایش قیمت نفت خام
فرض کنید قیمت نفت خام افزایش یافته و به بشکهای ۲۰ دلار رسیده است و وضعیت حاکم بر بازار، دلالت بر استمرار روند صعودی قیمت دارد. در مباحث گذشته دیدیم که تاثیرپذیری میزان رشد قیمت نفت خام از کاهش عرضه، بیش از افزایش تقاضاست. به بیان دیگر، افزایش قیمتی که ناشی از کاهش عرضه باشد با افزایش قیمتی که حاصل از افزایش تقاضاست متقارن نیست زیرا نفت خام تولیدی امروز را میتوان برای مصارف آینده ذخیره کرد، اما امروز نمیتوان نفت تولیدی فردا به مصرف رساند. بدین سبب از دیدگاه تاریخی افزایش ناگهانی قیمت نفت خام معمولاً با کاهش ناگهانی عرضه، به دلایلی چون اعتصابات کارگری در مراکز اصلی تولید نفت خام، بروز جنگهای منطقهای مانند جنگ اعراب و اسرائیل در ۱۹۷۳، حمله عراق به کویت در ۱۹۹۱ و انقلابها و تحولات سیاسی مانند انقلاب اسلامی ایران در ۱۹۷۹ همزمان بوده است. البته افزایش قیمت به علت افزایش ناگهانی تقاضا را نیز نباید نادیده گرفت. عواملی چون سرمای شدید به ویژه در حوزههای اصلی مصرف نفت خام در کشورهای بزرگ صنعتی، یا رشد شدید تقاضا برای ذخیره سازی به منظور مقابله با کمبودهای پیش بینی شده عرضه در آینده نزدیک، زمینههای مناسبی برای افزایش قیمت نفت خام محسوب میشوند.
به بحث اصلی برمیگردیم. فرض کنید قیمت به دلیل کاهش عرضه یا افزایش تقاضا افزایش یافته و پیش بینی دست اندرکاران بازار جهانی نفت این است که جریان افزایش قیمت استمرار خواهد یافت. بنابراین باید انتظار داشت که حجم سرمایهگذاری  برای اکتشاف و تولید به ویژه در حوزههای کم هزینه افزایش یابد. با وجود این، حداقل دو دلیل وجود دارد که بر خلاف دلالت نظریههای اقتصادی، حجم سرمایهگذاریها در مناطقی که هزینه تولید در آنها پایین تر است متمرکز نشود:
دلیل اول ـ همان گونه که قبلاً بیان شد، سیاست تنوع بخشی به منابع عرضه ایجاب میکند منافع بلند مدت شرکتهای نفتی بزرگ در این باشد که به تعادلی بهینه بین سرمایهگذاری در حوزههای کم هزینه اوپک به ویژه در خلیج فارس و سرمایهگذای در حوزههای غیر اوپک با هزینههای تولید متوسط و بالا مانند امریکا، کانادا و اعماق اقیانوسها و دریای شمال برسند.
دلیل دوم ـ فرض کنید افزایش قیمت نفت خام نتیجه کاهش عرضه در پی تحولات سیاسی یا درگیریهای نظامی در مناطق اصلی تولید نفت خام مثلاً در خلیج فارس باشد در این صورت، با وجود پایین بودن هزینه تولید در این مناطق نباید انتظار داشت که شرکتهای نفتی بزرگ، انگیزههایی قوی برای سرمایهگذاری به منظور توسعه ظرفیتهای تولیدی در این مناطق بحرانی داشته باشند. حداقل میتوان گفت که در این مقاطع زمانی، ترجیح سهامداران شرکتهای نفتی بزرگ در عدم افزایش سرمایه گذاری در مناطق بحرانی است.
از مباحث بالا نباید به این نتیجه رسید که مناطق اصلی تولید نفت با ذخایر عظیم و هزینههای تولید بسیار کم کشورهایی را شامل میشود که از دیدگاه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و جایگاه آنها در نظام روابط بین الملل، متجانس اند به گونهای که بتوان آنها را تحت شمول حکمی قرار داد. میدانیم که کشورهای تولید کننده نفت در شمال افریقا ساختارهای متفاوت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی با کشورهای خلیج فارس دارند. در خلیج فارس نیز جمهوری اسلامی ایران در موقعیتی متفاوت با عربستان، کویت و امارات قرار دارد. قبل از انقلاب اسلامی، وجود این افتراق کاملاً چشمگیر بود و هنوز هم دلایلی برای معنا دار بودن  بسیاری از این تفاوت ها در وضعیت فعلی یا در آینده قابل پیش بینی موجود است.
محور اصلی بحث این است که هرگاه قیمت به دلیل کاهش مستمر عرضه افزایش یابد، عوامل متعددی مانع میشوند که سرمایهگذاری ها عمدتاً در حوزههایی متمرکز شود که حداقل هزینه تولید را در بر دارند. بنابراین انگیزههای نسبتاً قوی برای سرمایهگذاری در حوزههای غیر اوپک وجود خواهد داشت.
میدانیم که مانع اصلی گسترش ظرفیت تولید در حوزههای غیر اوپک، محدود بودن حجم ذخایر نفتی و بالا بردن هزینههای اکتشاف و تولید است. بدین سبب، تنها راه سودآوری سرمایهگذاری در این مناطق، به کارگیری پیشرفتهای فنی در اکتشاف و تولید است که البته افزایش قیمت نفت خام شرط لازم برای تحقق آن است. بررسی تاریخی تحولات سهم اوپک و غیر اوپک در بازار جهانی نفت، با توجه به رشد فن آوری های اکتشاف و تولید، موید این نظریه است. امروزه پیشرفتهای فنی موجب شده است که نه فقط هزینههای اکتشاف در مقایسه با یکی دو دهه قبل به نحو فوق العاده
ای کاهش یابد، بلکه ضریب بازیافت نیز افزایش یافته است به گونهای که حتی برخی از میادینی که به اصطلاح «بسته شده» بود و بعد از سالها تولید دیگر امیدی به بازدهی نفت در آنها نبود، مجدد مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاند.
افزایش قیمت نفت خام انگیزهای برای رشد سرمایهگذاری در اکتشاف و تولید است، اما بازدهی این سرمایهگذاریها اعم از این که در اوپک باشد که ذخایر عظیم و هزینههای تولید اندک دارد، یا در غیر اوپک که هزینههای تولید در آن بالاست، به زمان نیاز دارد و در خلال زمان، سیر صعودی قیمت نفت میتواند همچنان ادامه داشته باشد. بدیهی است با تداوم وضعیت اولیهای که موجب افزایش قیمت میشود، یعنی کاهش عرضه یا افزایش تقاضا، سیر صعودی قیمتها همچنان حفظ خواهد شد و چه بسا کرانه بالای قیمت، یعنی نرخ-های بشکهای ۴۰ دلار یا بالاتر تجربه شود.
در کوتاه مدت و میان مدت، جانشین کردن سایر حاملهای انرژی مانند گاز طبیعی یا برق به جای نفت معمولاً به سهولت امکان پذیر نیست زیرا این امر نیازمند تغییر در فنآوریهای تولید است. در بعضی موارد به نظر میرسد این جانشینی تا آینده قابل پیش بینی عملی نباشد از این رو به موازات افزایش قیمتها، انتظارات بازار در جهت افزایش بیش تر قیمت شکل میگیرد و همین امر روند صعودی قیمتها را شتاب میدهد. در چنین وضعیتی، رسیدن به قیمتهای بالاتر، یعنی بشکهای ۵۰ دلار و حتی جهت گیری قیمت به سمت سطوح بالاتر، چندان بعید نیست زیرا نفت خام مورد نیاز مصرف کنندگان بزرگ در کشورهای پیشرفته صنعتی در کوتاه مدت باید به «هر قیمتی» تأمین شود.
عامل دیگری که میتواند نقش بسیار تعیین کنندهای در شکل گیری قیمت نفت خام داشته باشد « تاثیرات روانی»قیمتهایی است که در گذشته نه چندان دور تجربه شده است. این پدیده را اصطلاحاً تاثیر « خاطرات» در تعیین وقت میگوییم. در خلال سالهای اخیر، قیمت نفت خام به مرزهای ۸ دلار و ۴۰ دلار رسیده است. همین خاطرات میتواند زیمنههای شکل گیری انتظارات را برای تحقق مجدد ۴۰ دلار یا ۸ دلار یا قیمتهای نزدیک به آن فراهم کند.
یکی از روشهای کشف سطح متعارف قیمتهای مورد انتظار، این است که میانگین قیمت را به دست آوریم. در چند سال اخیر، بسته به کیفیتهای نفت خام، میانگین قیمت تقریباً بشکهای ۱۵ تا ۱۹ دلار بوده است؛ از این رو انتظار بازار جهانی نفت این است که با توجه به وضعیت و مقتضیات بازار، قیمت به سمت این میانگین میل کند. « میل به میانگین» اصل مهمی در شناخت جهت گیری قیمتهاست، هر چند نباید فراموش کرد که ارزیابی رضایت بخشی از تحولات آینده بازار، شرط لازم برای پیش بینی قابل قبول در محدوه قیمت در آینده است.
اکنون به بحث قبلی برمیگردیم. اگر وضعیت بازار به نحوی متحول شود که سیر صعودی قیمتها همچنان ادامه یابد و مثلاً قیمتهای بشکهای۰ ۵ دلار یا بیشتر و حتی برای چند هفته تجربه شود، میانگین قیمتها طی دورهای که در «خاطره» دست اندرکاران بازار باقی میماند، تغییر میکند و به جای ۱۵ تا ۱۹ دلار به مثلاً ۳۰ تا ۳۵ دلار میرسد. در این حالت، گرایش قیمتها در تحولات آینده بازار نفت به سمت ۳۰ دلار و بیشتر خواهد بود. منافع مصرف-کنندگان بزرگ  نفت  در کشورهای پیشرفته صنعتی در این است که بازار جهانی نفت، قیمتهای بسیار  بالای  نفت  خام را تجربه نکند زیرا در این صورت « خاطرات»  مربوط به سطوح بالای قیمت که در ذهن دستاندرکاران بازار شکل میگیرد، قطعاً میانگین قیمت، انواع  مختلف نفت خام را برای تغییرات آینده قیمت افزایش خواهد داد.
سوال این است  که چگونه میتوان در کوتاه مدت و میانگین مدت، یعنی قبل از این که سرمایهگذاریهای جدید منجر به تولید نفت شود، از روند صعودی قیمت نفت خام ـ که می-تواند به علت کاهش عرضه یا افزایش تقاضا باشد ـ ممعانت کرد تا بدین وسیله الگوی تاثیر «خاطرات» در جهت « میل میانگینهای بالاتر» شکل نگیرید.
پاسخ به این سوال روشن است. باید سازمانی در بازار جهانی نفت وجود داشته باشد که مسئولیت افزایش سریع عرضه را در این وضعیت بر عهده گیرد. این سازمان باید متشکل از کشورهایی باشد که اولاً ذخایر عظیم نفتی دارند، ثانیاً هزینه تولید در آنها بسیار پایین است و ثالثاً از ظرفیت اضافی تولید برخوردار باشند. این سازمان همان اوپک است.
بدیهی است که افزایش قیمت نفت خام، شرط لازم برای افزایش درآمد حاصل از صادرات نفت خام اعضای اوپک است. در وضعیتی که جملگی این کشورها نیازمند ارز بیش تر برای رشد و توسعه اقتصادی اند، کدام توجیه تئوریک برای هر یک از کشورهای عضو اوپک وجود دارد که بتواند مجوز آنها برای کاهش قیمت باشد؟ در پاسخ به این سوال، نکات زیر را مطرح میکنیم:
الف ـ کشورهای عضو با استناد به اساسنامه اوپک «تصور» میکنند که مسئولیت تنظیم بازار جهانی نفت بر عهده آنهاست. در واقع وظیفهای که در فرایند تاریخی به اوپک محول شده است مدیریت بحران قیمت در بازار جهانی نفت خام است، اما ثمره این مدیریت، عمدتاً جلوگیری از زیانی است که متوجه مصرف کنندگان بزرگ نفت خام در کشورهای صنعتی و شرکتهای نفتی بزرگ وابسته به آنهاست. این نکتهای است که در مباحث آینده روشن تر خواهد شد.
ب ـ از آنجا که اوپک خود را تنظیم گر اصلی بازار  جهانی نفت خام میداند، در پی تحقق «قیمت عادلانه» برای نفت خام است. متاسفانه در اقتصاد سرمایه داری نمیتوان قیمت عادلانه را تعریف کرد، اما به نظر میرسد منظور اوپک از قیمت عادانه، قیمتی است که یتواند منافع تولید کنندگان و مصرف کنندگان نفت خام را همزمان تامین کند. حتی این تعریف از قیمت نیز با مبانی علم اقتصاد ناسازگار است. آن دسته از تولید کنندگان بزرگ نفت خام که نقش درجه اول را در تجارت جهانی نفت دارند نوعاً در زمره کشورهای در حال توسعهاند، در حالی که مصرف کنندگان بزرگ نفت را کشورهای پیشرفته صنعتی تشکیل میدهند. این دو گروه از کشورها، ساختارهای متفاوت اقتصادی دارند از این رو نمی
توان قیمتی برای نفت خام تعیین کردکه منافع نامتجانس این دو گروه را همزمان حداکثر کند. تفاوتهای  ساختاری در منافع اقتصادی این دو گروه، ریشه در این حقیقت دارد که فن آوریهای اکتشاف و تولید، گردش سرمایه در بازارهای سرمایه برای تامین مالی سرمایه-گذاریها و نظامهای تحقیقات و بازاریابی، همگی در انحصار کشورهای پیشرفته صنعتی و و شرکتهای نفتی بزرگ وابسته به آنهاست. قیمت نفت خام صرفاً عاملی از عوامل متعددی است که در عملکرد هر یک از قلمروهای انحصاری بالا موثر است، اما عامل اصلی که در حداکثر سازی درآمد صادر کنندگان بزرگ نفت در کشورهای در حال توسعه، یعنی اوپک، نقش درجه اول ایفا میکند، چیزی جز قیمت نفت خام نیست.
ج ـ دلیل دیگری که معمولاً از طرف اوپک برای توجیه افزایش عرضه به منظور کاهش قیمت مطرح میشود، جلوگیری از کاهش سهم اوپک در بازار جهانی نفت است. استدلال  بر این مبناست که افزایش قیمت، انگیزهای قوی برای رشد سرمایهگذاری در حوزههای پر هزینه غیر اوپک است و این امر موجب میشود سهم اوپک در بازار جهانی نفت کاهش یابد. این استدلال نیز به دلایل زیر از پشتوانه علمی برخوردار نیست.
دلیل اول ـ   همان گونه که قبلاً گفته شد تغییرپذیری قیمت نفت خام مهم ترین مشخصه بازار جهانی نفت در سه دهه گذشته بوده است، اما قیمت نفت همیشه به میانگین خود متمایل است. به عبارت دیگر، میانگین قیمت نفت خام بسیار موثری در شکل گیری انتظارات عاملان بازار دارد. فاصله زمانی در محاسبه این میانگین، دورهای است که در خاطره عاملان بازار ثبت شده است. بر اساس محاسبات موجود، میانگین قیمت نفت خام WTI در فاصله زمانی ۱۹۸۷ تا سال ۲۰۰۰ حدود ۵/۱۹ دلار بوده است. بناراین محدوده ۱۵ تا ۲۲ دلار برای قیمت نفت خام ـ که به زبان آماری، « فاصله اعتماد» بر اساس یک انحراف معیار از میانگین را تشکیل میدهد ـ میتواند محدوده مورد انتظار باشد. بدیهی است با توجه به تغییر وضعیت بازار در آینده، عرضه و تقاضا، ذخایر، اوضاع و احوال سیاسی و انتظارات، رفتار قیمت و شکل گیری« خاطرات جدید» از تغیرات قیمت،این محدوده قطعاً تغییر خواهد کرد. به هر حال، هرگاه قیمت نفت خام افزایش یابد و بالاتر از کرانه بالا قرار گیرد، انتظار سرمایهگذاران این خواهد بود که قیمت مجدداً به محدوده مورد انتظار باز گردد. همین امر موجب میشود که انگیزه برای سرمایهگذاری در حوزههای هزینه بسیار کم میشود. دقیقاً در هیمن وضعیت اوپک میتواند با عدم افزایش عرضه، به اهداف زیر برسد.
۱٫    از قیمتهای بالای نفت بهرهمند شود و درآمد خود را حداکثر کند، بدون این که خطر از دست دادن سهم بازار مطرح باشد.
۲٫    با تحقق قیمتهای بالاتر از ۴۰ دلار، بازار جهانی نفت را به سمت شکل دادن « خاطرات جدید» در جهت تجربه قیمتهای بالاتر هدایت کند؛ به گونهای که بعداً بتوان بر اساس « اصل تمایل به میانگین» به قیمتهای مورد انتظار بالاتری چون ۴۰ دلار یا بیش تر رسید.
دلیل دوم ـ هرگاه وضعیت بازار به نحوی باشد که کشورهای غیر اوپک، احتمال استمرار قیمتهای بالاتر را برای مدت زمان طولانی در حدی بدانند که سرمایهگذاری در اکتشاف و تولید در حوزههای پر هزینه سودآور شود، حجم تولیدات کشورهای غیر اوپک افزایش و سهم اوپک در بازار بالنسبه کاهش خواهد یافت. اما نکته مهم این است که نه فقط افزایش تولید غیر اوپک و کاهش سهم اوپک چندان قابل ملاحظه نیست، بلکه سودآوری سرمایه-گذاری در حوزههای غیر اوپک صرفاً مستلزم استمرار قیمتهای بالاست. بدین ترتیب، منافع اوپک و غیر اوپک  هر دو در تقویت قیمتهاست و همین امر به معنای افزایش درآمد ارزی اوپک محسوب میشود. حتی اگر وضعیت بازار بلند مدت به نحوی تغییر کند که سهم اوپک تا حدی کاهش یابد، این کاهش با استمرار افزایش قیمتها همزمان است و لذا ارزش نفتی که در ذخایر زیرزمینی اوپک بافی میماند و متعلق به نسلهای آینده است، افزایش می-یابد. میتوان نتیجه گرفت که سیاست اوپک مبنی بر خودداری از افزایش عرضه به هنگام افزایش قیمت، متضمن حفظ منافع نسلهای آینده از ثروت خدادادی نفت است و بالعکس، افزایش عرضه اوپک به منظور کاهش قیمت نفت خام، چیزی جز نادیده گرفتن سهم نسلهای آینده نیست.

نتیجه یازده
هنگامی که قیمت نفت خام به بالاتر از کرانه بالای محدوده مورد انتظار قیمت برسد و در مسیر رشد بیشتر قرار گیرد، انتظارات سرمایهگذاران که بر اساس تجارب تاریخی تغییرات قیمت شکل گرفته است ـ در جهت کاهش قیمت و میل آن به سمت میانگین صورت میگیرد. بدین ترتیب، حجم سرمایهگذاری ها برای توسعه ظرفیت تولید در حوزههای پر هزینه غیر اوپک نمیتواند رشد قابل ملاحظهای داشته باشد لذا به نحو موثر مانع رشد بیشتر قیمت نفت خام نخواهد شد. در این وضعیت، فقط اوپک میتواند با استفاده زا مازاد ظرفیتهای خود بلافاصله تولید را افزایش دهد و موجب کاهش قیمت نفت خام شود. این امر معمولاً به درخواست مصرف کنندگان بزرگ و کشورهای صنعتی پیشرفته انجام میشود. اوپک با این تصور که مدیریت بازار جهانی نفت را به دست دارد، آگاهانه یا ناآگاهانه به زیان اعضاء و نسلهای آینده، قیمت نفت را کاهش میدهد.

۲-۶٫ حالت دوم: کاهش قیمت نفت خام
فرض کنید به دلایلی چون افزایش عرضه یا کاهش تقاضا یا همزمانی کاهش تقاضا با افزایش عرضه، قیمت نفت خام کاهش یابد و  انتظار عاملان بازار بر استمرار کاهش قیمت باشد. در این جا توجه به دو نکته حائز اهیمت است:
نکته اول ـ هرگاه به دلایلی تقاضا کاهش یابد به گونهای که قیمتها تضعیف شود، احتمال افزایش عرضه نیز زیاد میشود زیرا تولید کنندگان بزرگ نفت به ویژه در اوپک معمولاً میخواهند سطح درآمدهای ارزی حاصل از صادرات نفت خام را حفظ کنند. شرط لازم برای تحقق این هدف، افزایش صادرات به هنگام کاهش قیمت است و افزایش صادرات چیزی جز افزایش عرضه نیست. بنابراین میتوان گفت که در وضعیت متعارف، معمولاً کاهش قیمت، انگیزه افزایش عرضه در حوزههای کم هزینه محسوب میشود لذا جریان کاهش قیمت نفت خام تشدید میشود.
نکته دوم ـ هرگاه به دلایلی آهنگ افزایش قیمت کاهش یابد، زمینه برای کاهش قیمت فراهم میشود. ازاین رو به دنبال افزایش قیمت، احتمال فرا رسیدن دوران کاهش قیمت زیاد است. در مباحث آینده خواهیم دید که بعد از هر کاهش قیمت معمولاً باید انتظار افزایش قیمت را نیز داشت. برای توضیح بیشتر این نکات بار دیگر به مسئله حفظ درآمد حاصل از فروش نفت خام بر میگیردیم. هدف اصلی صادر کنندگان بزرگ نفت خام، به ویژه در کشورهای در حال توسعه، معمولاً کسب درآمد ارزی لازم برای رشد و توسه اقتصادی است. فرض کنید قیمت رو به افزایش است، اما به دلایلی این احتمال وجود داردکه به زودی از آهنگ رشد قیمت کاسته خواهد شد. فروشندگان نفت خام بر اساس شرط حداکثر سازی درآمد و قبل از بروز آثار کاهش چشمگیر قیمتها، مقادیر بیشتری نفت خام  به بازار عرضه میکنند تا از وضعیت«خوب» بازار، قبل از ظهور وضعیت «بد» بهرهمند شوند. به بیان دیگر، تولید کنندگان میخواهند از قیمتهای بالاتری که گمان میکنند به زودی از دست خواهد رفت، حداکثر بهره را ببرند. بدین ترتیب، انتظار جدی کاهش آتی قیمت، حتی هنگامی که قیمتها در سیر صعودی قرار دارد، میتواند زمینه مناسبی برای کاهش قیمت باشد.
این سازوکار افزایش و کاهش قیمت، رفتار اوپک و غیر اوپک را به طور مشابه تحت تاثیر قرار میدهد. تنها تفاوت این است که کشورهای غیر اوپک میتوانند آزادانه با توجه به وضعیت بازار، خصوصیات فنی میادین نفتی و حجم سرمایه
گذاریهای انجام شده، میزان تولید خود را تعیین کنند در حالی که کشورهای عضو اوپک ملزم به رعایت سقف سهیمه
های تعیین شده اوپک را هستند زیرا در غیر این صورت متهم به تخلف از ضوابط و مقررات ناظر بر سهمیهها میشوند.
انگیزه حفظ یا افزایش درآمد ارزی حاصل از صادرات نفت خام چنان قوی است که کشورهای عضو اوپک، در وضعیت بحران مالی، معمولاً از سقف سهمیههای تعیین شده تخلف میکنند و تولید خود را تا حد توان افزایش میدهند. وابستگی روزافزون تولید کنندگان اصلی اوپک به درآمدهای حاصل از صادرات نفت خام، نقش بسیار مهمی در تخلف از سهمیهها و فروش بیش تر نفت ایفا میکند.
وجود مازاد ظرفیت تولیدی، شرط لازم برای حداکثر سازی درآمد حاصل از فروش نفت به هنگام کاهش قیمتهاست. در حالت اول دیدیم که مازاد ظرفیت تولیدی در اوپک، شرط لازم برای موفقیت سیاست کاهش قیمت در وضعیتی است که افزایش قیمت، موجبات نارضایتی مصرف کنندگان بزرگ را در کشورهای پیشرفته صنعتی فراهم کرده است. بنابراین، مازاد ظرفیت تولیدی لازمه توفیق سیاستهای اوپک در مدیریت بحران افزایش قیمت در بازار جهانی نفت است. متاسفانه این مازاد ظرفیت، با سرمایه کشورهای عضو اوپک ایجاد میشود تا به هنگام بروز بحران قیمت ـ که منافع مصرف کنندگان بزرگ را تهدید میکند ـ مورد استفاده قرار گیرد.
هنگامی که به دلایلی قیمت نفت خام سیر نزولی پیدا کند، کاهش قیمت به سرعت شتاب میگیرد زیرا جریان صعودی عرضه به کمک مازاد ظرفیت تولیدی سریعاً آغاز میشود. بدین ترتیب، ذخایر استراتژیک، تجاری و عملیاتی به تدریج پر میشوند و وضعیتی به وجود میآید که افزایش بیش تر عرضه، کاهش بسیار شدید قیمت را به دنبال خواهد داشت. به عنوان مثال، در سال ۱۹۹۸ قیمت نفت خام تحت تاثیر چنین سازوکاری به حدود ۸ دلار در هر بشکه سقوط کرد. جالب توجه آن که در همین سطح از قیمت، تولید کنندگان بزرگ نفت در اوپک، رعایت سهمیهها را به طور کلی فراموش کردند. آنها با یکدیگر به شدت رقابت میکردند تا نفت بیش تری بفروشند.
در چنین وضعیتی، هیچ سازوکاری به لحاظ نظری وجود ندارد که بتواندمانع افزایش بیش تر عرضه نفت خام شود و از سقوط بیش تر قیمت جلوگیری کند و در عین حال، استمرار تولید را در حوزههای پر هزینه غیر اوپک تضمین نماید. پیامد چنین وضعیتی، این است که در میان مدت و بلند مدت توانایی استمرار تولید در حوزههای پر هزینه غیر اوپک به شدت تضعیف میشود. قبلاً نیز دیدیم که استمرار قیمت در سطح بشکهای ۱۰ دلار و کمتر در سال ۱۹۹۸ موجب شد که صنایع نفت در حوزههای پر هزینه غیر اوپک مانند امریکا، کانادا، انگلستان و نروژ با مشکلات جدی رو به رو شود به گونهای که حدود ۴۱ هزار کارگر در صنایع نفت امریکا بیکار شدند و تولید از صدها چاه متوقف گردید.
هیچ سازمانی جز اوپک نمیتواند با کاهش قابل ملاحظه عرضه نفت خام، زمینه را برای توقف کاهش قیمت و ایجاد وضعیت مناسب برای افزایش آن فراهم کند. بدیهی است که بازار جهانی نفت در مورد تصمیم اوپک درباره کاهش عرضه، حساسیت زیادی نشان می-دهد. نکته مورد توجه فعالان بازار این است که آیا حجم کاهش عرضه اوپک به اندازهای خواهد بود که قیمت به طور موثری افزایش یابد؟ برای مثال، در سال ۱۹۹۸ اوپک در دو نوبت اقدام به کاهش عرضه کرد اما به دلیل کافی نبودن حجم کاهش عکس العمل موثری در بازار نفت در جهت افزایش قیمت ملاحظه نشد فقط در نوبت سوم بود که تصمیم اوپک مبنی بر کاهش حدود ۱/۲ میلیون بشکه در روز، قیمت را افزایش داد. نکته جالب توجه این است که در نوبت سوم، حتی قبل از اجرای برنامه کاهش تولید و صرفاً با اعلان تصمیم اوپک مبنی بر کاهش تولید و اعتماد بازار جهانی به گونهای بود که همه تولید کنندگان ـ اعم از غیر اوپک و اوپک ـ  بی صبرانه منتظر افزایش قیمت بودند تا بروز بحران های بیشتر در صنایع نفتی کشورهای صنعتی پیشرفته و کاهش بیش تر درآمد ارزی کشورهای در حال توسعه نفتی جلوگیری شود لذا بازار آمادگی کامل داشت که افزایش قیمت را بپذیرد.

نتیجه دوازدهم
هنگامی که قیمت نفت خام به دلیل عملکرد عوامل بنیادین، از کرانه پایین قیمت پایین تر برود و در مسیر رکورد بیش تر قرار گیرد، انتظارات فروشندگان نفت خام در جهت کاهش بیش تر قیمت شکل میگیرد. در چنین وضعیتی، گرایشی وجود داردکه عرضه نفت به ویژه از سوی اوپک، که مازاد ظرفیت تولید دارد، به شدت افزایش یابد و زمینه برای سقوط بیشتر قیمت فراهم شود. بحران بیکاری در صنعت نفت و توقف تولید در بسیاری از حوزههای پر هزینه غیر اوپک ار نتایج قطعی این وضعیت خواهد بود. فقط اوپک میتواند با کاهش قابل ملاحظه عرضه، چنین بحرانی را مدیریت کند و زمینه رشد قیمت نفت خام را فراهم آورد.
سوال این است که چه کشورهایی از سیاست اوپک درکاهش عرضه و تقویت قیمت بهره-مند میشوند؟ بدیهی است که کشورهای غیر اوپک بیش ترین بهره را از وضعیت جدید خواهند برد زیرا کشورهای عضو اوپک خود را مقید  به رعایت سهمیههای جدید کردهاند. یعنی رسماً موظفاند عرضه خود را کاهش دهند. به بیان دیگر، اوپک آگاهانه از طریق کاهش عرضه، زمینه مناسبی را فراهم میکند که غیر اوپک به درآمدهای بالاتری برسد. برای تبیین بیشتر این نکته به مثال زیر توجه کنیم.
میدانیم در خلال سال گذشته میلادی، اوپک در چند نوبت اقدام به کاهش عرضه کرد تا مانع سقوط قیمتها شود. در آخرین نوبت، اوپک تصمیم گرفت ۵/۱ میلیون بشکه از تولیدات خود را از ابتدای ژانویه سال ۲۰۰۲ کم کند. سهم ایران از این چند نوبت کاهش جمعاً حدود ۷۳۰ هزار بشکه در روز بوده است؛ یعنی سهمیه تولید ایران از ۳ میلیون و ۹۱۶ هزار بشکه در اول ژانویه ۲۰۰۱ به ۳ میلیون و ۱۸۶ هزار بشکه در اول ژانویه سال ۲۰۰۲ کاهش یافت. بدیهی است که بر اساس قیمتهای فعلی، یعنی حدود ۱۹ دلار ۱۵، این کاهش تولید زیانی معادل ۱۳ میلیون و ۸۷۰ هزار دلار در هر ورز است. با وجود این، کشورهای غیر اوپک میتوانند آزادانه و به هر میزان که مایل اند نفت خام تولیدی خود را با قیمتهای خوبی که اوپک ایجاد است، بفروشند.
در قالب مثال بالا، ممکن است این سوال مطرح شود که آیا رقم ۱۳ میلیون و ۸۷۰ هزار دلار سابق الذکر را میتوان واقعاً«زیان» تلقی کرد؟ زیرا اگر اوپک وجود نداشت و سیاست کاهش عرضه اعمال نمیشد، قیمت نفت خام و درآمد حاصل از صادرات نفت به مراتب کمتر از سطح فعلی آن می بود. در پاسخ میتوان گفت که هر چند این رقم، با این تعبیر، ممکن از دیدگاه «حسابداری» زیان تقلی نشود، اما در معنای «اقتصادی» قطعاً زیان است؛ زیرا اگر در خارج از اوپک بودیم میتوانستیم تقریباً معادل این رقم، درآمد بیش تری کسب کنیم همچنان که کشورهای غیر اوپک به ویژه در روسیه به چنین افزایش درآمد دست یافتند. این زیان، قیمتی است که هر یک از اعضاء بابت عضویت در اوپک می-پردازند.
 از مباحثی تا به حال داشتیم میتوان چنین نتیجه گرفت:

نتیجه سیزدهم
اوپک تنها سازمان موجود در بازار جهانی نفت است که میتواند بحرانهای ادواری عرضه و قیمت را به نحوی موثر کنترل کند. اما نکته مهم این است که تولید کنندگان غیر اوپک و مصرف کنندگان بزرگ در کشورهای پیشرفته صنعتی  بیش ترین بهره را از سیاستهای اوپک خواهند برد. اوپک با تحمل زیان برای خود، معمولاً سود بیش تری برای غیر اوپک تامین میکند. مادام که سیاست تنوع بخشی به منابع عرضه، شرط لازم برای تامین امنیت عرضه است وجود اوپک برای تنظیم بازار جهانی نفت ضروری است.

اگر روابط  اوپک و غیر اوپک را در وضعیت فعلی بازار جهانی نفت، از دیدگاه «تئوری بازیها» ملاحظه کنیم، میتوان نتیجه زیر را به دست آورد:

نتیجه چهاردهم
سیاست تنوع بخشی به منابع عرضه برای تامین امنیت عرضه نفت خام، موجب شده است تا آینده قابل پیش بینی، مدیریت تغییرات نامطلوب قیمت در بازار جهانی نفت، بدون دخالت اوپک عملاً غیر ممکن باشد. در چنین وضعیتی، سیاست بهینه برای تامین منافع ملی یک عضو ـ مانند ایران ـ خروج از اوپک و پیوستن به گروه غیر اوپک است. شاید یکی از دلایلی که در خلال چند دهه گذشته، حتی یک کشور، اعم از تولید کنندگان و صادر کنندگان بزرگ مانند انگلستان، نروژ، روسیه و مکزیک، یا تولید کنندگان یا صادر کنندگان کوچک مانند عمان در خلیج فارس یا مصر در شمال افریقا حاضر نشدهاند به اوپک بپیوندد، همین امر باشد. خروج از اوپک چندان ساده نیست، حتی تولید کنندگان بسیار کوچک مانند گابن و اکوادور با زحمت  بسیار توانستند از اوپک خارج شوند.

۷٫ خروج از اوپک
در مباحث بالا دیدیم که منافع ملی یک عضو اوپک ایجاب میکند که با «حفظ اوپک» از اوپک خارج شود. اما اگر چند عضو به طور همزمان چنین تصمیمی بگیرند، موجودیت اوپک به خطر میافتد و لذا سیاست حداکثر سازی منافع ملی هر عضو از طریق خروج از اوپک، موضوعاً منتفی خواهد شد. از این دیدگاه، اوپک مانند دامی است که استمرار عضویت در آن با اصل حداکثر سازی منافع ملی تضاد دارد منافع هر عضو موقعی حداکثر است که به گروه غیر اوپک بپیوندد، اما خروج همزمان چند عضو از اوپک تضعیف اوپک را به دنبال دارد اوپک ضعیف نمیتواند در کوتاه مدت و میان مدت تاثیر قابل ملاحظهای بر بازار جهانی نفت بگذارد؛ هرچند نباید فراموش کرد که حذف اوپک از بازار متضمن منافع بلند مدت کشورهایی است که ذخایر بالای نفت و هزینههای پایین اکتشاف و تولید دارند. ملاحظه میشود که منافع ملی ما اقتضاء میکند که قبل از این که تولید کننده بزرگ دیگری تصمیم بگیرد از دام اوپک خارج شود، سیاستگذاران نفتی کشور مسئله خروج از اوپک را با جدیت و دقت فراوان پیگیری کنند.

 
 
 

۱٫ “Balancing OPEC Short and Long term Concerns with Capacity Expansion by Member Countries”, Presented at the First Brainstorming Session, OPEC Secretariat, Vienna, May 1999
۲٫ Brainstorming
۳٫ با این که در زمان چاپ مجله ( اردیبهشت ۱۳۸۲) بیش از یک سال نگارش این مقاله میگذرد، نویسنده ترجیح داده است مقاله به همان صورت اولیه چاپ شود تا بتوان صحت نتایج را بالاستقلال از تحولات کوتاه مدت و میان مدت بازار جهانی نفت نشان داد.
۴٫ International Energy Agency ( IEA)
۵٫ با توجه به تعریف ذخایر نفت حائز اهمیت است. ابتدا به چند اصطلاح اشاره میکنیم. «میدان نفتی» (Field) معمولاً به مجموعهای از «مخازن نفتی» (Reservoirs) در همان حوزه اطلاق میشود. به نفتی که در مخزن وجود دارداطلاحاً «نفت در جا» (Oil in Place) میگویند. نفت قابل استحصال از یک مخزن، تابعی از میزان نفت در جا و «ضریب بازیافت» (Recovery Factor) است. ضریب بازیافت، خود تابعی است از موقعیت مخزن، ترکیب نفت موجود در مخزن و روش استخراج نفت. «بازیافت ثانویه» (Secondary Recovery) به روشهایی اطلاق میشود که برای بهبود ضریب بازیافت نفت به کار میزود و نوعاً از طریق تزریق آب، تزریق گاز، ترکیبی از این دو و یا روشهای مشابه دیگر، با توجه به کیفیت، ساختار و خصوصیات فنی مخزن و به منظور حفظ یا افزایش فشار مخزن صورت میگیرد. «ذخایر اثبات شده» (Proved or Proven Reserves) به مقادیری از نفت اطلاق میشود که با توجه به اطلاعات موجود زمین شناسی و مهندسی میتوان مطوئن بود که در وضعیت اقتصادی و تجاری حاکم بر بازار نفت و فن آوریهای موجود، قابل استخراج است. بنابراین، ذخایر اثبات شده نفت، برابر است با مقادیر نفت در جا، ضبدر ضریب بازیافت.
در این گزارش و بسیاری از گزارشهای سازمانها و موسسات بین المللی نفت، منظور از ذخایر نفت، همان ذخایر اثبات شده است. در برخی گزارشها، ذخایر نفت را به صورت «ذخایر ممکن» (Possible Reserves)  تعریف میکنند که شامل ذخایر اثبات شده، به علاوه نفتی است که با کشف میادین جدید، بالقوه قابل استحصال است و در واقع جنبه احتمالی دارد. حتی در برخی گزارشها ذخایر نفت را به صورت مجموع ذخایر اثبات شده و ذخایر ممکن تعریف میکنند. بدیهی است که این تعاریف در بسیاری موارد گمراه کننده است.
نکته دیگر این است که در تهیه آمارهای مربوط به ذخایر اثبات شده نفت، معمولاً به «نفت متعارف»
(Conventional Oil) اکتفا میشود و نفت غیر متعارف را در نظر نمیگیرند. نفت غیر متعارف عبارت است از نفت بسیار سنگین، «شنهای قیری» (Tar Sands) در کانادا، ونزوئلا و امریکا «نفت پلمه سنگی» (Shale Oil) در کانادا، امریکا، روسیه، برزیل و ایران در مناطق زاگرس، حوالی زردکوه و قالی کوه بختیاری. افزایش قیمت نفت خام به همراه بهبود فنآوری بهبرهبرداری از نفتهای غیر متعارف میتواند زمینه مناسبی را برای ورود نفتهای غیر متعارف به بازار جهانی نفت فراهم کند.
۶٫ محسبات ارقام مندرج در جداول شماره ۱ تا ۶ مبتنی بر آمارهای ذخایر، تولید، مصرف و مبادلات نفت خام در پایان سال ۲۰۰۰ است که سالنامه آماری BP ( ژوئن ۲۰۰۱ ) آنها ارائه کرده است:
BP Statistical Review of World Energy
۷٫ یک بشکه نفت خام یا Barrel که با B یا b نشان داده میشود با ۴۲ گالن امریکایی یا تقریباً ۳۵ گالن امپر یال یا ۱۵۹ لیتر برابر است.
۸٫ در صحت آماری ذخایر نفت اوپک تردیدهای جدی وجود دارد؛ زیرا در خلال دهه قبل از ۱۹۸۷، حجم این ذخایر کمتر از ۴۵۰ میلیارد ( هزار میلیون) بشکه گزارش میشد، اما در سال ۱۹۸۷ یک بار به بیش از ۶۵۰ میلیارد بشکه افزایش یافت و سپس در سال ۱۹۸۹ با دیگر به بیش از ۷۶۰ میلیارد بشکه رسید. مثلاً، ذخایر نفت ایران در خلال سالهای ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۹ به کمتر از دو برابر افزایش یافت ( از ۵۸ به ۹۶ میلیارد بشکه)، برآورد ذخایر نفت عربستان نیز به ترتیبی مشابه به کمتر از دو برابر رسید ( از ۱۶۶ به ۲۵۷ میلیارد بشکه)، در حالی که ذخایر نفت ونزوئلا و عراق و امارات هر یک به بیش از سه برابر افزایش یافت ( از ۱۸ به ۵۸ میلیارد بشکه در مورد ونزوئلا و از حدود ۳۰ به ۱۰۰ میلیارد بشکه در مورد هر یک از کشورهای عراق و امارات). با وجود این به نظر میرسد اگر مبنای سنجش را همان آمارهای سال ۱۹۸۶ قرار دهیم، تغییری در استنتاجات این گزارش حاصل نخواهد شد.
۹٫ با توجه به ویژگیهای ساختاری مخازن نفت، رابطه ذخایر و تولید همواره خطی نیستو همچنین اهدافی که شرکتهای نفتی بهرهبردار یا مقامات دولتی در استخراج از میادین نفتی تعقیب میکنند نقش موثری در تعیین رابطه بهینه ذخایر با تولید ایفا میکند. با وجود این، به نظر میرسد در سطح کلان، یعنی در چارچوب بازار جهانی نفت، تناسب سطح تولید با حجم ذخایر از شروط لازم تولید بهینه است؛ زیرا این تناسب، لازمه بازدهی مطلوب سرمایه گذاری در بازارهای رقابتی است.
۱۰٫ لازم به یادآوری است که این محاسبات بر اساس آمارهای مربوط به پایان سال ۲۰۰۰ است. با توجه به کاهش تولید اوپک در وضعیت فعلی، این ظرایب افزایش خواهند یافت. بدیهی است این ارقام صرفاً به لحاظ نظری اهمیت دارند، زیرا بازار جهانی نفت حتی ظرفیت جذب ۴ برابر تولید نفت اوپک را دارا نیست.
۱۱٫ اگر ذخایز اوپک کمتر از ارقام رسمی منتشر شده باشد، از شدت نسبتهایی که محاسبه شده کاسته خواهد شد، هر چند این استدلال همچنان معتبر است.
۱۲٫ در سال ۲۰۰۰ نروژ به طور متوسط روزانه ۳ میلیون و ۳۶۵ هزار بشکه و انگلستان ۲ میلیون و ۶۶۰ هزار بشکه نفت خام تولید کردهاند.
۱۳٫ Center for Global Energy Studies
۱۴٫ گزارش انجمن مستقل نفتی امریکا (Independent Petroleum Association of America:IPAA)
۱۵٫ قیمت در زمان نگارش این مقاله ۱۹ دلار بود. البته استدلال بالا به ازای هر قیمتی صادق است.

دانلود کتاب






مطالب مشابه با این مطلب

    ملاحظات حقوقی در رقابت های سیاسی

    چکیده اختلاف نظر اشخاص و گروه ها از یک سو و اهمیت قدرت سیاسی و دسترسی به نهادهای حکومتی از سوی دیگر، موضوع رقابت سیاسی را به بحثی مهم تبدیل کرده است.

    رازهای پنهان نام خانوادگی حسن روحانی ؟

    روحانی خوش‌پوشی که در انگلستان درس خوانده و چند زبان زندۀ دنیا را از بر است، روزگاری مسئول مذاکره با قدرت‌های جهانی درباره یکی از مهمترین پرونده‌های سیاسی- حقوقی ایران در مواجهه با جامعه بین‌المللی بوده است.

    دلایل دروغگویی سیاستمداران غربی

    آیا برخی سیاست‌مداران واقعاً تصور می‌کنند وقتی دروغ می‌گویند، دروغشان برملا نمی‌شود؟

    فاصله اسلام پا برهنگان با مدیران نجومی‌

    فاصله اسلام پا برهنگان با مدیران نجومی‌/ فاصله اسلام پا برهنگان با مدیران نجومی‌/ با انتشار سلسله فیش‌های حقوقی برخی مدیران دولتی در سال گذشته که نشان می‌داد این مدیران از بیت‌المال دریافتی‌های نجومی و بسیار کلان داشته‌اند احساسات عمومی جریحه‌دار شد، رهبر معظم […]

    آیا هارپ سلاح جدید آمریکا در جنگ های آینده است

    آیا هارپ سلاح جدید آمریکا در جنگ های آینده است ۵٫۰۰/۵ (۱۰۰٫۰۰%) ۱ امتیاز آیا هارپ سلاح جدید آمریکا در جنگ های آینده است/ از هارپ (HAARP) چه می دانیم؟ آیا این تکنولوژی مخوف واقعیت دارد؟ دستکاری در آب و هوا تا چه میزان […]

    مصاحبه خواندنی از زندگی خصوصی آیت الله خامنه ای

    مصاحبه خواندنی از زندگی خصوصی آیت الله خامنه ای ۴٫۴۴/۵ (۸۸٫۸۹%) ۹ امتیازs مصاحبه خواندنی از زندگی خصوصی آیت الله خامنه ای/ حضرت آیت الله سیدعلی خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در زندگی شخصی و سلوک فردی خود چگونه رفتار می کنند؟ چند […]




هو الکاتب


پایگاه اینترنتی دانلود رايگان كتاب تك بوك در ستاد ساماندهي سايتهاي ايراني به ثبت رسيده است و  بر طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند و به هیچ ارگان یا سازمانی وابسته نیست و هر گونه فعالیت غیر اخلاقی و سیاسی در آن ممنوع میباشد.
این پایگاه اینترنتی هیچ مسئولیتی در قبال محتویات کتاب ها و مطالب موجود در سایت نمی پذیرد و محتویات آنها مستقیما به نویسنده آنها مربوط میشود.
در صورت مشاهده کتابی خارج از قوانین در اینجا اعلام کنید تا حذف شود(حتما نام کامل کتاب و دلیل حذف قید شود) ،  درخواستهای سلیقه ای رسیدگی نخواهد شد.
در صورتیکه شما نویسنده یا ناشر یکی از کتاب هایی هستید که به اشتباه در این پایگاه اینترنتی قرار داده شده از اینجا تقاضای حذف کتاب کنید تا بسرعت حذف شود.
كتابخانه رايگان تك كتاب
دانلود كتاب هنر نيست ، خواندن كتاب هنر است.


تمامی حقوق و مطالب سایت برای تک بوک محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.


فید نقشه سایت


دانلود کتاب , دانلود کتاب اندروید , کتاب , pdf , دانلود , کتاب آموزش , دانلود رایگان کتاب

تمامی حقوق برای سایت تک بوک محفوظ میباشد

logo-samandehi