دانلود کتاب گویا یونی قرسیتی

رمان کوتاه «یونی قرسیتی» دربرگیرنده‌ی داستان‌های پیوسته‌ای است که ردی از خود در حافظه‌ی دانشگاه به جای گذاشته ‌اند؛ داستان‌ هایی که نویسنده‌ی کتاب در مدت بیست سال حضور خود در دانشگاه _ در کسوت دانشجو و استاد _ از نزدیک دیده‌است.

یونی‌قرسیتی بیش از آنکه داستان باشد، ناداستانی است برگرفته از زندگی شخصیت‌هایی که آن‌قدر تکرار شده‌اند که بیشتر با صفت‌هایشان شناخته می‌شوند تا نام خاصشان؛ استاد فرهیخته، دانشجوی روشن‌فکرنما، دانشجوی افسرده، دانشجوی مستضعف، دانشجوی نخبه و … .

در بخشی از کتاب گویا ” یونی قرسیتی ” می شنویم :
کارمند دانشجو از فرداش رفته سر کار و از موضع بالا با کارمندهایی که با زاویه قائمه با او احوال پرسی کرده اند نگاه کرده . بعد تنش را ول کرده روی صندلی مدیریتی . سرش را کرده توی تلویزیون آویزان از دیوار و داشته طرز تلفظ موزه لوورل را از نماینده شبکه خبر می آموخته .

در حالی که سربازان ، فیلان و اسب ها ریخته بودند دور و بر شاه پناه گرفته دور قلعه . تا نکند خاطر همایونی مکدر گردد . کارمند دانشجو تصمیم گرفته که دیگر با دماغش ور نرود . اما خیلی سخت بوده که این کار را نکند . چون بدجوری عادت داشته و هر ذره ای که در دماغش قابل لمس بوده را خارج می کرده و حتی گاهی پوسته پوسته ها را هم در می آورده و از این نظر مضحکه خاص و عام شده .

ارباب رجوع یک کارمند معمولی به او گفته بوده فردا بیا . زل زده بوده توی چشم کارمند دانشجو که تصمیمش یادش رفته بوده و و مشغول استخراج بوده و ارباب رجوعش سوالش یادش رفته بود که پرسیده بوده برای وام کسبه آمدم خدمتتون . اگه ممکنه کار منو امروز راه بندازید . من کاسبم نمی تونم هر روز بیام . کارمند دانشجو هم به زل زدن ارباب رجوع هیچ واکنشی نشان نمی داده که یعنی یکبار گفتی شنیدم ..

برای دانلود کتاب گویا یونی قرسیتی به لینک زیر بروید .