دانلود کتاب صوتی بسیار دور/دانلود رمان گویا/دانلود رمان گویا بسیار دور/دانلود داستان

دانلود کتاب صوتی بسیار دور

این کتابِ گویا، دربردارنده‌ی‌ سه داستان کوتاه از «ملکه‌ی سرزمین داستان‌های کوتاه ادبیات جهان» (آلیس مونرو) است.

در این کتاب گویا شما را با نمونه‌ای از آثار «ملکه‌ی داستان کوتاه معاصر جهان» و به‌گفته‌ی مارگارت آتوود (نویسنده‌ی نامدار کانادایی) «از مقدسات جهان ادبیات» آشنا می‌کنیم. «آلیس مونرو» کسی است که جامعه‌ی کتاب‌خوانِ دنیا را با داستان کوتاه آشتی داده‌ است.

درباره نویسنده :
زادگاه “مونرو” شهر کوچک وینگهام در ایالت اونتاریوی کاناداست و فضای داستان‌هایش هم غالباً شهرهای کوچک این ایالت است. داستان‌هایش معمولاً روندی آرام دارند، ولی حادثه‌ای در زیر این سطح آرام جریان دارد که مونرو در طول داستان با ظرافت از آن رازگشایی می‌کند و در پایان، خواننده را شگفت‌زده برجا می‌گذارد.

وی درون‌مایه‌ی داستان‌های خود را از زندگی روزمره‌ی مردم انتخاب می‌کند و نگاه ویژه‌ای به مسائل و جزئیات زندگی زنان دارد. آلیس اگرچه به مشکلات و دغدغه‌های دختران جوان علاقه دارد، در کتاب‌های اخیرش به مسائل زنان میان‌سال و سالمند توجه بیشتری نشان داده‌ است.

خاطره در داستان‌های مونرو نقش مهمی دارد. او شخصیت‌هایش را عمیقاً می‌شناسد و درباره‌ی زندگی آنها تأمل می‌کند و گفت‌وگوها را با مهارت به کار می‌گیرد. صداقت در بیان، زبان شفاف و روان و دقت در جزئیات، از ویژگی‌های داستان‌های اوست. منتقدان و نویسندگان، سبک ساده و بی‌پیرایه و پیرنگ‌های چند لایه و شخصیت‌های ساده و گفت‌گوهای مناسبش را ستوده‌اند.

آلیس مونرو را یکی از تواناترین نویسندگان داستان کوتاه امروز می‌دانند. البته خودش می‌گوید هرگز قصد نداشته که صرفاً نویسنده‌ی داستان کوتاه باشد، بلکه فکر می‌کرده مثل همه رمان خواهد نوشت؛ ولی حالا دیگر می‌داند نگاهش به مسائل برای نوشتن رمان مناسب نیست.

این نویسنده‌ی کانادایی معاصر در سال ۲۰۱۳ جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد. آکادمی سوئد مونرو را «استاد داستان کوتاه معاصر» توصیف کرده است. بسیاری از منتقدان ادبی آثار مونرو را با «آنتوان چخوف» مقایسه می‌کنند.

در قسمتی از کتاب صوتی ” بسیار دور ” می شنویم :
دوستی
زن در ایستگاه قطار چرخی زد . هوا گرم بود و نور آفتاب مستقیم به صورت پر از لک و پیسش می تابید . زن دنبال مأمور قطار گشت . مردی را لب سکو دید که سرخوش قدم می زد . با عجله پیش مرد رفت . مآمور قطار از دیدن زن جا خورد . زن قطره های عرق را از روی پیشانی بلندش پاک کرد . موهای فر و قرمزش را که به هم ریخته بودند عقب زد و پرسید چجوری میشه یه سری اسباب و اثاثیه رو به یه شهر دیگه بفرستم ؟
مأمور قطار سرتاپای زن رو برانداز کرد . از دیدن زنی با کت خاکستری و بلند که توی تنش زار میزد با کفش بندی و جوراب سفید براش عجیب بود .
مآمور عاشق سرو کار گذاشتن زنها بود برای همین جواب داد :
_ بستگی داره چه جور اسبابایی باشه .
_ میز ناهار خوری با ۶ تا صندلی . سرویس کامل اتاق خواب . مبل و بوفه . آباژور و یه سری خرت و پرت دیگه .
_ یه دفه بگو می خوام یه خونه رو بار بزنم .

برای دانلود کتاب صوتی بسیار دور ؛ به لینک زیر بروید .