دانلود کتاب صوتی افطاری/دانلود داستان گویا افطاری/دانلود رمان صوتی افطاری/داستان

دانلود کتاب صوتی افطاری

رضا به دلیل نبودن همسرش در مراسم افطاری دوره‌ای که در منزل یدالله کرمی برگزار می‌شود، شرکت نمی‌کند و این غیبت او، هم دانشگاهی‌هایش را نگران می کند. بیژن در آن جمع اعلام می کند که رضا عمداً به این افطاری نیامده و باید با نقشه‌ای از پیش تعیین شده یکی از مهمانی‌های افطاری را در منزل او برگزار کنیم.
زینت همسر رضا، بعد از مشاجره با همسرش قهر کرده و به منزل پدرش رفته و رضا و دخترش را تنها گذاشته است. ازطرفی بیژن در تکاپوی طرح و نقشه‌ای است که از آن صحبت کرده و بهروز که بیژن را در این کار مُصر می‌بیند، مخالفتش را با او و نقشه ‌اش اعلام می کند.
در برشی از کتاب صوتی ” افطاری ” می شنویم :
– میگم بابا چرا در رو باز نمی کنن ؟
– بخدا من بی تقصیرم . عجله نکن . داره صدای پا میاد می شنوی ؟ دیدی گفتم .
– اره . خدا کنه فقط مامان و مامان بزرگ باشه.
– کیه ؟
– مامان منم . سلام
– سلام عزیز دلم . چطوری ؟
– ( پدر ) سلام زینت
– سلام مامان . من امروز روزه گرفتم . کله کنجشکی .
– آخی عزیزم . آفرین به دختر گلم .
– حالا هم اومدیم که با شما برگردیم خونه . میای که ؟
– ( پدر ) مامان و بابات کجاس ؟
– مادر تو خونست ولی بابا رفته بیرون .
– مامان جون تو هست ؟
– اره با خاله عاطفست عزیزم .
– دلت واسش تنگ شده؟
– بله . بابا اجازه میدی برم پیش مامان جون ؟
– برو ولی اذیتشون نکن .
– باشه .
– ( مادر ) حالا چرا وایسادی جلو در ؟ بیا تو .
– نه اینجا راحت ترم .
– لااقل بیا تو حیاط وایسا .
– باشه .
– زینت نمی خوای برگردی ؟
– الآن نمی تونم . ایت روزا هیچ کس رو نمی تونم تحمل کنم .
– آخه چرا ؟
– راستش حوصله ندارم . دیگه بسه .
– این وسط زیبا چه گناهی کرده ؟
– از من می پرسی ؟
– پس از کی بپرسم ؟
– رضا یه کلام . من دیگه نمی تونم این همه سردی رو تحمل کنم . خودت که صبح زود از خونه میزنی بیرون . زیبام که میره مدرسه . آخه من چه گناهی کردم که باید تو خونه زندانی باشم . ها ؟ مغزم داره سوت میکشه .
– شما هنوز مفهوم زندان و اسارت رو نمی فهمی .
– آره درسته من نمی فهمم . تو زندگی واست اهمیت نداره ..

دانلود کتاب صوتی افطاری ؛ از لینک زیر :